خسرو انوشیروان
1.08K subscribers
6.93K photos
4.03K videos
119 files
10.8K links
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همه‌ی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم می‌نویسم.
#خسرو

از همراهی شما سپاسگزارم .
Download Telegram
#تریبون_آزاد

🔹اهریمنان تاریخ کمونیسم ، فاشیسم؛ بخش نخست - جنایات کمونیسم

https://bit.ly/3jju77S

شاهزاده رضا پهلوی عزیز، والاحضرت، بزرگوارر بارها به شما گفته شده، باز هم میگویم، اتحاد با چپ ها مرگ سیاسی شماست، اتحاد با کمونیست هایی که ایدولوژی اهریمنی و تاریخشان و ریشه شان سرشار از خشونت، جنایت ، غارت و دیکتاتوری بوده؟ نمیشه! شما میگی اتحاد؟

-شما اهریمنان تاریخ، چپ ها ، ریشه تان چیست؟ یک نظام کمونیستی را نام ببرید که دمکراسی در آن حکمفرما باشد! شما چپول ها ، میروید در زباله دان تاریخ ما میمانیم و میخندیم

من، اشو برگشتم!
فعلا اینو داشته باشید تا بعد!

#اشو
🔹اهریمنان تاریخ- بخش دوم؛ لیبرالیسم چپ ورژن جدید کمونیسم (۱/۲)

درک معانی قرن بیستم بدون پی بردن به تجارب چپ انقلابی و راست در شکل دوباره دادن به وضع بشر به نام قوانین تاریخی از قرار معلوم محتوم امکانپذیر نیست.

در جریان این قرن بود که به گفت خالق کوالکوفسکی: اهریمن به خود در قالب تاریخ تجسم بخشید. بحث جاری در باب سرشت و حقانیت یا حتی مورد قبول بودن مقایسه ها ،شباهت ها میان جباریت های انقلابی زیر سلطه ایدئولوژی در قرن بیستم کمونیسم 
بنیادگرا، یا بهتر لنینیسم، یا چنانکه برخی ترجیح میدهند، استالینیسم( از یکسو و فاشیسم بنیادگرا )یا، به عبارت دقیقتر، نازیسم( از سوی دیگر، منوط به تعبیری است که از اهریمن در معنای سیاسی نهایی آن و تأثیرش بر وضع بشری داریم. به بیان خلاصه، آیا میتوان دو ایدئولوژی و دو نوع عمل را که از بینش هایی اساسا متفاوت از سرشت بشر، پیشرفت، و دموکراسی الهام گرفته اند با هم مقایسه کرد، بدون اینکه تفاوت های ویژه آنها نادیده بماند، و خطایی در تشخیص تمایزهای مسلکی مهم یا همچنین جنبه هایی از 
این تمایزها که بر اصول متعارفی مبتنی اند صورت نگیرد؟

آیا مرکزیت اساسی اردوگاه کار اجباری، این یگانه جامعه کامل - تعبیری که آدام میچنیک یکبار مطرح کرد- فصل مشترک دهشتناک موجود میان این دو نظام بود آنهم در مرتبه ای که به حد اعلای تأثیرگذاری خود دست یافته بودند؟

مگر نه این است که زیگمونت بومان در تعریف عصر ما نوشته است قرن اردوگاه ها؟ آیا حق با فرانسوآ فوره است که میگوید میراث کمونیسم را میباید در جریان پس از جنبش بیداری در اروپا برای دموکراسی توده ها جست، درحالیکه لیبرالیسم چپ نمودار چیز به کلی متضادی با آن بود؟

آیا آنسان که اوژن وبر ادعا کرده، لیبرالیسم چپ  رقیب انقلاب بود که به کمونیسم فقط به عنوان یک حریف مقابل برای بنای قدرت به گفته ژول مونهرو مینگریست؟ و دقیقا از همان حریف ورژن جدیدی ساختند و در قالب آن از دموکراسی سخن میگونید! خنده دار نیست؟

مقایسه میان کمونیسم و لیبرالیسم چپ افراطی و میان استالینیسم و نازیسم هر دو مفید و ضروری اند. 

کوشش من در این مقایسه بر زمینه مشترک این دو جنبش سیاسی، با در نظر داشتن تفاوت های حاد آنها، متمرکز است .بالاتر از این، من با تیموتی اسنایدر موافق ام که میگوید: سیستم های نازی، استالینی و لیبرالیسم چپ افراطی را نه آنقدرها برای فهمیدن هر کدامشان بلکه برای فهمیدن زمانه ما و خودمان باید با هم مقایسه کرد.

کمونیسم و جریان لیبرالیسم چپ روایت خود را از مدرنیته داشتند؛ این روایت بر مبنای برنامه های تغییر بنیادگرا که مدافع نه تنها همگن کردن بلکه همچنین ایجاد دگرگونی اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی بودند ِ بنا شده و فرض را بر نوسازی عمده کل پیکر مردمی نهاده بود. بنیان هر دو جنبش بر ناکجا آبادهای درون بودی نهاده بود. که در شور و شوقی آخرت اندیش ریشه داشت. به بیان دیگر، توفان های ایدئولوژیکی قرن بیستم مظهری از تفرعن های واگیردار مدرنیته بودند. بنابراین، درسی که ما از مقایسه آنها با هم و از مقابل هم قرار دادنشان میگیریم معنایی جهانشمول، به تقریب آزاد از زمان، برای هر جامعه ای دارد که میخواهد از سقوط مصیبت بار در وحشیگری جنایت علیه بشریت در قالب نسل براندازی بپرهیزد. تنگنا های موجود پیش پای جامعه جهانی معاصر را تنها با استفاده از بررسی خطاهای فاجعه بار گذشته میتوان از میان برداشت! 

بر مبنای استدلال قبلی ام، باید گفت مقایسه میان کمونیسم ، نازیسم و لیبرالیسم چپ افراطی مقایسه ای به جا است!

به باور من لیبرالیسم چپ از نظر فکری و علمی  ورژن جدید و شیک شده کمونیسم است.

چپ های خارج نشین، بدانند 👇

جنبش مردم برای انقلاب، برای یک نظام دموکراتیک است که با فرهنگ و کلیت ایران سازگار و نیاز جدی ایران امروز است ( پادشاهی پارلمانی) ، نه یک ایدولوژی استبدادی که از اهریمن تاریخ کمونیسم سیاه ریشه میگیرد و تنها شیک تر شده برای برپایی دیکتاتوری دیگر .

مردم ایران باید بتوانند انتقادات سازنده خود را مطرح کنند، حتی به شاهزاده!


زیرا به باور من هر انتقادی که از روی واقعیت گرایی مطرح شود همانا بخشی از تمرین دموکراسی است.

شاهزاده رضا پهلوی عزیز
اجازه دهید برای چندمین از این آزادی انتقاد به شما که به طور علنی به رسمیت شناخته اید استفاده کنم؛اجازه دهید با استفاده از این آزادی مستقیم شما را مخاطب قرار دهم. از آنجا که ایراداتی که در این نوشته سرگشاده مطرح میشود مربوط به عموم مردم است و از زبان مردم،به باور ما شایسته است به آنها توجهی درخور شود.

جناب شاهزاده!
اظهاراتی که در اینجا ابراز میشود نه از سر هجو است و نه به قصد تفرقه افکنی؛ صرفا بازتاب پرسش های روزمره زندگی ماست و پرسشهایی است که به طور طبیعی در رویارویی با وضعیت زندگی امروزمان و بیانات علنی شما مطرح میشود.

#اشو

https://t.me/C_B_SHAHZADEH/136801