خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻 #پولشویی پولشویی تبدیل درآمد حاصل از خلافکاری و فساد به داراییهای به ظاهر مشروع است. یا اینکه رد پولی را در سیستم بانکی به شکلی گم کنند که نقل و انتقالات آن پول قابل تحقیق نباشد. فرض کنید شخصی در یک معامله قاچاق و یا سرقت از یک بانک،…
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#تمامیت_ارضی
تمامیت ارضی یا یکپارچگی سرزمینی اصلی در حقوق بینالملل است که به موجب آن، دولتهای ملی نباید تلاش کنند در دیگر دولتهای ملی جنبشهای جدایی خواهانه یا تغییرات مرزی را ترویج کنند و یا تهدیدی برای قلمرو کشوری دیگر باشند.
اصل تمامیت ارضی یا تمامیت سرزمینی بیانگر اینست که سرزمین یک کشور هیچگاه نباید مورد تجاوز، تهاجم یا تجزیه غیرقانونی قرارگیرد.
اصل تمامیت ارضی به این معناست که قلمرو کشور بصورت یک کل مصؤن است و تجزیه ناپذیراست و نمیتواند با توسل به زور از خارج دیگرگون و یا تجزیه یابد.
سرزمین اساس مادی و شرط لازمی موجودیت و بود یک دولت است.
هیچ دولتی نمیتواند بدون سرزمین که جایگاه جغرافیایی دولت را تعیین میکند، وجود داشته باشد.
ازین روست که دولتها برای تامین تمامیت ارضی توجه خاص دارند. منشور ملل متحد تمام اعضا خود را مکلف میسازد که از تهدید یا توسل به زور علیه تمامیت ارضی دولتها خودداری کنند. سرزمین پایه مادی دولتداری است. اگر سرزمینی نباشد، دولت پایدار نمیتواند پدید آید.
ماده ۲، بند ۴ منشور سازمان ملل میگوید:
"همه اعضا در مناسبات بینالمللی خود از هرگونه تهدید یا بکارگیری زور که علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی یک کشور معطوف است یا به نحوی با اهداف سازمان ملل متحد مغایرت دارد، خودداری میکنند"
هرگونه فشار نظامی، اقتصادی، سیاسی و غیره بر ضد تمامیت ارضی یک دولت نارواست. قلمرو یک کشور هیچگاه نباید مورد اشغال نظامی قرار گیرد. هر تسلطی بر یک سرزمین و یا اشغال آن که نتیجه کاربرد زور یا یا تهدید به آن باشد، غیر قانونی است.
تغییر سرزمین بر اساس توافق دولتها یا بر اساس حق تعیین سرنوشت مردم قانونی محسوب میشود. بر اساس حقوق بین الملل، اگر حق مردم پامال شود، مردم حق دارند سرنوشت خود را به دست خویش بگیرند.
مردم میتوانند در نتیجه اجرای حق تعیین سرنوشت در یک سرزمین دولت جداگانه تشکیل دهند، یا به دولت دیگر بپیوندند، یا همچنان ممکن است از یک دولت واحد، چندین دولت مستقل دیگر در همان سرزمین پدید آید.
برای نمونه بسیاری از کشورها در آسیا و افریقا در نتیجۀ کشمکشها و جنگهای آزادیخوانه از پیکر دولتهای استعماری اروپایی استقلال گرفته اند. همچنان، پس از فروپاشی کشورهای سوسیالیستی، کشورهای نوین با سرزمینهای نو، پدید آمدند که از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناحته شده اند.
در بعضی موردها چنین مینماید که اصل تمامیت ارضی با حق تعین سرنوشت در تضاد است.
اما چنین نیست، به شرطی که حقوق اقلیتهای ملی، قومی، زبانی و دینی در هر کشوری بر اساس هنجارهای حقوق بین الملل رعایت و احترام شود.
نبود احترام به حقوق اقلیتهای ملی، قومی، زبانی و دینی در یک کشور، سبب کشمکش های داخلی میشود که گاهی پای مداخلۀ قدرت های منطقه یی و از آن بدتر قدرت های فرامنطقه ای را به منازعه می کشاند که نتیجه اش هرچه که باشد برای یک کشور مربوطه مطلوب نیست.
حقوق بین الملل، حقوق اقلیتهای ملی، قومی، زبانی و دینی را نیز در محدوده مرزی یک کشور شناخته است که باید رعایت شوند.
همچنان حقوق بین الملل میگوید که حق تعین سرنوشت نمیتواند بهانه باشد برای جدای طلبی خشونت آمیز.
در سرزمین یا قلمرو یک کشور مردم با تبارها، زبان ها، مذهب های گوناگون حضور دارند.
هیچ کشوری در جهان یافت نمیشود که جمعیت آن همه از یک تبار باشند، یا همه تنها یک زبان مادری داشته باشند و یا همه پیرو فقط یک مذهب باشند.
کسانی که تبار و زبان و مذهب دیگر دارند، باید دارنده همان حقوق و وظایف و اختیاراتی باشند که اکثریت جمعیت کشور دارند.
شهروندان نباید بر اساس پیوندهای تباری، زبانی، دینی، فرهنگی و غیره مورد تبعیض و تمایز واقع شوند.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20552
✍ #فرهاد
#تمامیت_ارضی
تمامیت ارضی یا یکپارچگی سرزمینی اصلی در حقوق بینالملل است که به موجب آن، دولتهای ملی نباید تلاش کنند در دیگر دولتهای ملی جنبشهای جدایی خواهانه یا تغییرات مرزی را ترویج کنند و یا تهدیدی برای قلمرو کشوری دیگر باشند.
اصل تمامیت ارضی یا تمامیت سرزمینی بیانگر اینست که سرزمین یک کشور هیچگاه نباید مورد تجاوز، تهاجم یا تجزیه غیرقانونی قرارگیرد.
اصل تمامیت ارضی به این معناست که قلمرو کشور بصورت یک کل مصؤن است و تجزیه ناپذیراست و نمیتواند با توسل به زور از خارج دیگرگون و یا تجزیه یابد.
سرزمین اساس مادی و شرط لازمی موجودیت و بود یک دولت است.
هیچ دولتی نمیتواند بدون سرزمین که جایگاه جغرافیایی دولت را تعیین میکند، وجود داشته باشد.
ازین روست که دولتها برای تامین تمامیت ارضی توجه خاص دارند. منشور ملل متحد تمام اعضا خود را مکلف میسازد که از تهدید یا توسل به زور علیه تمامیت ارضی دولتها خودداری کنند. سرزمین پایه مادی دولتداری است. اگر سرزمینی نباشد، دولت پایدار نمیتواند پدید آید.
ماده ۲، بند ۴ منشور سازمان ملل میگوید:
"همه اعضا در مناسبات بینالمللی خود از هرگونه تهدید یا بکارگیری زور که علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی یک کشور معطوف است یا به نحوی با اهداف سازمان ملل متحد مغایرت دارد، خودداری میکنند"
هرگونه فشار نظامی، اقتصادی، سیاسی و غیره بر ضد تمامیت ارضی یک دولت نارواست. قلمرو یک کشور هیچگاه نباید مورد اشغال نظامی قرار گیرد. هر تسلطی بر یک سرزمین و یا اشغال آن که نتیجه کاربرد زور یا یا تهدید به آن باشد، غیر قانونی است.
تغییر سرزمین بر اساس توافق دولتها یا بر اساس حق تعیین سرنوشت مردم قانونی محسوب میشود. بر اساس حقوق بین الملل، اگر حق مردم پامال شود، مردم حق دارند سرنوشت خود را به دست خویش بگیرند.
مردم میتوانند در نتیجه اجرای حق تعیین سرنوشت در یک سرزمین دولت جداگانه تشکیل دهند، یا به دولت دیگر بپیوندند، یا همچنان ممکن است از یک دولت واحد، چندین دولت مستقل دیگر در همان سرزمین پدید آید.
برای نمونه بسیاری از کشورها در آسیا و افریقا در نتیجۀ کشمکشها و جنگهای آزادیخوانه از پیکر دولتهای استعماری اروپایی استقلال گرفته اند. همچنان، پس از فروپاشی کشورهای سوسیالیستی، کشورهای نوین با سرزمینهای نو، پدید آمدند که از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناحته شده اند.
در بعضی موردها چنین مینماید که اصل تمامیت ارضی با حق تعین سرنوشت در تضاد است.
اما چنین نیست، به شرطی که حقوق اقلیتهای ملی، قومی، زبانی و دینی در هر کشوری بر اساس هنجارهای حقوق بین الملل رعایت و احترام شود.
نبود احترام به حقوق اقلیتهای ملی، قومی، زبانی و دینی در یک کشور، سبب کشمکش های داخلی میشود که گاهی پای مداخلۀ قدرت های منطقه یی و از آن بدتر قدرت های فرامنطقه ای را به منازعه می کشاند که نتیجه اش هرچه که باشد برای یک کشور مربوطه مطلوب نیست.
حقوق بین الملل، حقوق اقلیتهای ملی، قومی، زبانی و دینی را نیز در محدوده مرزی یک کشور شناخته است که باید رعایت شوند.
همچنان حقوق بین الملل میگوید که حق تعین سرنوشت نمیتواند بهانه باشد برای جدای طلبی خشونت آمیز.
در سرزمین یا قلمرو یک کشور مردم با تبارها، زبان ها، مذهب های گوناگون حضور دارند.
هیچ کشوری در جهان یافت نمیشود که جمعیت آن همه از یک تبار باشند، یا همه تنها یک زبان مادری داشته باشند و یا همه پیرو فقط یک مذهب باشند.
کسانی که تبار و زبان و مذهب دیگر دارند، باید دارنده همان حقوق و وظایف و اختیاراتی باشند که اکثریت جمعیت کشور دارند.
شهروندان نباید بر اساس پیوندهای تباری، زبانی، دینی، فرهنگی و غیره مورد تبعیض و تمایز واقع شوند.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20552
✍ #فرهاد
Telegram
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#پولشویی
پولشویی تبدیل درآمد حاصل از خلافکاری و فساد به داراییهای به ظاهر مشروع است. یا اینکه رد پولی را در سیستم بانکی به شکلی گم کنند که نقل و انتقالات آن پول قابل تحقیق نباشد.
فرض کنید شخصی در یک معامله قاچاق و یا سرقت از یک بانک،…
#پولشویی
پولشویی تبدیل درآمد حاصل از خلافکاری و فساد به داراییهای به ظاهر مشروع است. یا اینکه رد پولی را در سیستم بانکی به شکلی گم کنند که نقل و انتقالات آن پول قابل تحقیق نباشد.
فرض کنید شخصی در یک معامله قاچاق و یا سرقت از یک بانک،…
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻 #تمامیت_ارضی تمامیت ارضی یا یکپارچگی سرزمینی اصلی در حقوق بینالملل است که به موجب آن، دولتهای ملی نباید تلاش کنند در دیگر دولتهای ملی جنبشهای جدایی خواهانه یا تغییرات مرزی را ترویج کنند و یا تهدیدی برای قلمرو کشوری دیگر باشند. اصل…
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#اصل_تفکیک_قوا
مدلی برای روش حکومتی یک حکومت و از جمله مفاهیم بنیادین پذیرفته شده و پیادهسازىشده در سازماندهى کلان بسیارى از نظامهاى حکومتى دنیاى امروزاست.
به موجب این مدل بینالمللی حکومت به شاخههای مستقلی تفکیک و تقسیم میشود که حیطه مسئولیت و اختیارات مشخص و مستقلی از هم دارند. گرچه هر شاخه قادر است در قدرت اعمالی توسط شاخههای دیگر محدودیتهایی اعمال نماید؛ این محدودیتها را اصطلاحا "نظارت و توازن یا تعادل قوا" می گویند، تا بدین ترتیب از جمع شدن و انحصار قدرت در یک قوه جلوگیری شود.
شاخههای مختلف یک حکومت معمولا بصورت قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضاییه میباشند.
این مدل توسط شارل دو مونتسکیو فرانسوی ابداع شده است.
منتسکیو در کتاب معروف خود،" روح القوانین" درباره تفکیک قوای حکومتی میگوید :
"در هر حکومت سه قوه وجود دارد: قوه مقننه، مجریه و قضاییه. هرگاه قوه مقننه و مجریه درهم ادغام شود و در اختیار یک نفر یا یک گروه قرار گیرد دیگر آزادی وجود ندارد و اگر قوه قضاییه از قوه مجریه جدا نباشد بازهم آزادی امکان ندارد چنانچه قوه قضاییه با قوه مقننه پیوند خورد زندگی و آزادی فردی در معرض نظارت خود سرانهای قرار خواهد گرفت زیرا در این وضع قاضی، قانوگذار هم است. "
از نظر مونتیسکیو خود تفکیک قوا موضوعیت ندارد ، چنانکه خودش در روح القوانین گفته است
زیرا هدف مونتیسکیو استقرار آزادی بود. برای این که آزادی در جامعه سیاسی نهادینه شود باید از انحصار و تمرکز قدرت در دست یک نفر یا یک گروه جلوگیری شود از این رو باید قوای حکومتی از همدیگر تفکیک شود و بر همدیگر نظارت داشته باشد.
اندیشه تفکیک قوا برای پیشگیری از استبداد و فساد سیاسی و در نتیجه مشروعیت بیشتر نظامهای سیاسی به وجود آمده بود. فراز و فرود تاریخی آن نیز گواهی بر این مدعا است. با وجود این تفکیک قوا نتوانست از عهده این رسالت با سربلندی بیرون آید.
خودکامگی و استبداد رژیمهای سیاسی که از تفکیک قوا پیروی میکند نشان میدهد که استبداد و فساد سیاسی زمینه های اجتماعی، سیاسی و روانی دارد. این زمینه ها پیشگیرنده های مخصوص و مناسب خود را لازم دارد که یکی از آنها تفکیک قوا است نه همه آن.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20573
✍ #فرهاد
#اصل_تفکیک_قوا
مدلی برای روش حکومتی یک حکومت و از جمله مفاهیم بنیادین پذیرفته شده و پیادهسازىشده در سازماندهى کلان بسیارى از نظامهاى حکومتى دنیاى امروزاست.
به موجب این مدل بینالمللی حکومت به شاخههای مستقلی تفکیک و تقسیم میشود که حیطه مسئولیت و اختیارات مشخص و مستقلی از هم دارند. گرچه هر شاخه قادر است در قدرت اعمالی توسط شاخههای دیگر محدودیتهایی اعمال نماید؛ این محدودیتها را اصطلاحا "نظارت و توازن یا تعادل قوا" می گویند، تا بدین ترتیب از جمع شدن و انحصار قدرت در یک قوه جلوگیری شود.
شاخههای مختلف یک حکومت معمولا بصورت قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضاییه میباشند.
این مدل توسط شارل دو مونتسکیو فرانسوی ابداع شده است.
منتسکیو در کتاب معروف خود،" روح القوانین" درباره تفکیک قوای حکومتی میگوید :
"در هر حکومت سه قوه وجود دارد: قوه مقننه، مجریه و قضاییه. هرگاه قوه مقننه و مجریه درهم ادغام شود و در اختیار یک نفر یا یک گروه قرار گیرد دیگر آزادی وجود ندارد و اگر قوه قضاییه از قوه مجریه جدا نباشد بازهم آزادی امکان ندارد چنانچه قوه قضاییه با قوه مقننه پیوند خورد زندگی و آزادی فردی در معرض نظارت خود سرانهای قرار خواهد گرفت زیرا در این وضع قاضی، قانوگذار هم است. "
از نظر مونتیسکیو خود تفکیک قوا موضوعیت ندارد ، چنانکه خودش در روح القوانین گفته است
زیرا هدف مونتیسکیو استقرار آزادی بود. برای این که آزادی در جامعه سیاسی نهادینه شود باید از انحصار و تمرکز قدرت در دست یک نفر یا یک گروه جلوگیری شود از این رو باید قوای حکومتی از همدیگر تفکیک شود و بر همدیگر نظارت داشته باشد.
اندیشه تفکیک قوا برای پیشگیری از استبداد و فساد سیاسی و در نتیجه مشروعیت بیشتر نظامهای سیاسی به وجود آمده بود. فراز و فرود تاریخی آن نیز گواهی بر این مدعا است. با وجود این تفکیک قوا نتوانست از عهده این رسالت با سربلندی بیرون آید.
خودکامگی و استبداد رژیمهای سیاسی که از تفکیک قوا پیروی میکند نشان میدهد که استبداد و فساد سیاسی زمینه های اجتماعی، سیاسی و روانی دارد. این زمینه ها پیشگیرنده های مخصوص و مناسب خود را لازم دارد که یکی از آنها تفکیک قوا است نه همه آن.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20573
✍ #فرهاد
Telegram
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#تمامیت_ارضی
تمامیت ارضی یا یکپارچگی سرزمینی اصلی در حقوق بینالملل است که به موجب آن، دولتهای ملی نباید تلاش کنند در دیگر دولتهای ملی جنبشهای جدایی خواهانه یا تغییرات مرزی را ترویج کنند و یا تهدیدی برای قلمرو کشوری دیگر باشند.
اصل…
#تمامیت_ارضی
تمامیت ارضی یا یکپارچگی سرزمینی اصلی در حقوق بینالملل است که به موجب آن، دولتهای ملی نباید تلاش کنند در دیگر دولتهای ملی جنبشهای جدایی خواهانه یا تغییرات مرزی را ترویج کنند و یا تهدیدی برای قلمرو کشوری دیگر باشند.
اصل…
🔻در انتظار قیام 🔻
ایران همان مسیر فروپاشی شوروی سابق را می رود. شوروی پیش از فروپاشی، پایگاههایش را یکی پس از دیگری از دست داد:
افغانستان، لهستان، آلمان شرقی، رومانی، مجارستان و…؛
اکنون جمهوری اسلامی نیز همان مسیر را طی میکند:
غزه، لبنان، سوریه، و بهزودی عراق و یمن.؛
سقوط تمامیتخواهی همیشه از حاشیه شروع میشود و به مرکز میرسد.؛
آیا این تشابه اتفاقی است!؟
نکته جالب تصور اینکه امریکا برای برپایی یک تغییر بزرگ ، دست به یک تغییر کوچک جهانی میزند
انقلاب نیکاراگوئه در امریکای لاتین در سال ۱۹۷۹ رخ داد . انقلابی که توسط ایالات متحده شکل گرفت. کشوری با جمعیت نزدیک به سه میلیون نفر که خاندان سوموزا با دخالت امریکا فروپاشید و پس از آن انقلاب بزرگتری را حزب دموکرات امریکا در زمان ریاست جمهوری کارتر در ایران پایه ریزی نمود و برای جلوگیری از نفوذ و شیوع کمونیسم شوروی ، از بنیادگرایان اسلامی به رهبری خمینی حمایت نمود تا با یک تیر ، دو استفاده بهینه ببرد .
حاکمیت سوریه در مقطع کنونی و سرنگونی آن یک انقلاب کوچک جهانی ست و بنا به تکرار تاریخ ، اینبار حزب جمهوریخواه امریکا به رهبری ترامپ درصدد دگرگونی بزرگتری در خاورمیانه یعنی ایران است.
دگرگون نمودن یک حاکمیت بنیادگرا به مراتب سخت تر و پیچیده تر است تا جائیکه مقدمات آن توسط فرزند خلفش یعنی اسرائیل انجام شده و به ظهور خواهد رسید
شاید وقت آن رسیده که تمامی مبارزین به دور از هرگونه حاشیه طلبی و چشمانی بازتر نسبت به رویدادهای آینده هشیارتر باشند تا مسیر انقلاب با وحدت ملی و یکپارچگی عموم مردم بدستان مبارزین ملی گرا ، پایه های هرآنچه به صلاح کشور است انجام گیرد.
فضای مجازی قطعا سهم بسیار بالایی در روند این مسیر داشته و همچنان نیز دارد.
کشوری آباد و آزاد با پشتوانه ملی و درخشان حق تمام ایرانیانی ست که خالصانه و عاشقانه دلشان برای پیشرفت ایران مان میتپد.
https://t.me/khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
ایران همان مسیر فروپاشی شوروی سابق را می رود. شوروی پیش از فروپاشی، پایگاههایش را یکی پس از دیگری از دست داد:
افغانستان، لهستان، آلمان شرقی، رومانی، مجارستان و…؛
اکنون جمهوری اسلامی نیز همان مسیر را طی میکند:
غزه، لبنان، سوریه، و بهزودی عراق و یمن.؛
سقوط تمامیتخواهی همیشه از حاشیه شروع میشود و به مرکز میرسد.؛
آیا این تشابه اتفاقی است!؟
نکته جالب تصور اینکه امریکا برای برپایی یک تغییر بزرگ ، دست به یک تغییر کوچک جهانی میزند
انقلاب نیکاراگوئه در امریکای لاتین در سال ۱۹۷۹ رخ داد . انقلابی که توسط ایالات متحده شکل گرفت. کشوری با جمعیت نزدیک به سه میلیون نفر که خاندان سوموزا با دخالت امریکا فروپاشید و پس از آن انقلاب بزرگتری را حزب دموکرات امریکا در زمان ریاست جمهوری کارتر در ایران پایه ریزی نمود و برای جلوگیری از نفوذ و شیوع کمونیسم شوروی ، از بنیادگرایان اسلامی به رهبری خمینی حمایت نمود تا با یک تیر ، دو استفاده بهینه ببرد .
حاکمیت سوریه در مقطع کنونی و سرنگونی آن یک انقلاب کوچک جهانی ست و بنا به تکرار تاریخ ، اینبار حزب جمهوریخواه امریکا به رهبری ترامپ درصدد دگرگونی بزرگتری در خاورمیانه یعنی ایران است.
دگرگون نمودن یک حاکمیت بنیادگرا به مراتب سخت تر و پیچیده تر است تا جائیکه مقدمات آن توسط فرزند خلفش یعنی اسرائیل انجام شده و به ظهور خواهد رسید
شاید وقت آن رسیده که تمامی مبارزین به دور از هرگونه حاشیه طلبی و چشمانی بازتر نسبت به رویدادهای آینده هشیارتر باشند تا مسیر انقلاب با وحدت ملی و یکپارچگی عموم مردم بدستان مبارزین ملی گرا ، پایه های هرآنچه به صلاح کشور است انجام گیرد.
فضای مجازی قطعا سهم بسیار بالایی در روند این مسیر داشته و همچنان نیز دارد.
کشوری آباد و آزاد با پشتوانه ملی و درخشان حق تمام ایرانیانی ست که خالصانه و عاشقانه دلشان برای پیشرفت ایران مان میتپد.
https://t.me/khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
Telegram
خسرو انوشیروان
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همهی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم مینویسم.
#خسرو
از همراهی شما سپاسگزارم .
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همهی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم مینویسم.
#خسرو
از همراهی شما سپاسگزارم .
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻 #اصل_تفکیک_قوا مدلی برای روش حکومتی یک حکومت و از جمله مفاهیم بنیادین پذیرفته شده و پیادهسازىشده در سازماندهى کلان بسیارى از نظامهاى حکومتى دنیاى امروزاست. به موجب این مدل بینالمللی حکومت به شاخههای مستقلی تفکیک و تقسیم میشود که حیطه…
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#سکولاریزاسیون
از بزرگترین معضلات جامعه حاضرایران موضوع دین سالاری ست واز جمله شعار و خواسته مبارزین حاضر برای تغییرات بنیادین هم حذف دین سالاری و برقراری سکولاریسم یا فرایند سکولاریزاسیون است . بهمین دلیل صحبت و بحث و نگارش در این خصوص یکی از ضروری ترین مبحث در جنبش مبارزاتی است که باید الینه شود.
سکولاریسم یا جدا انگاری دین از سیاست عقیدهای است، مبنی بر جدایی نهادهای حکومتی و کسانی که بر مسند دولت مینشینند، از نهادهای مذهبی و مقامهای مذهبی است. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد.
در حکومت معنی سکولاریسم، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزشهای متصور هر گروه و دستهای است.
جدایی دین از دولت که به منزله سمبل سکولاریسم شناخته می شود، البته یکی از میوه های فرعی سکولاریسم است . اما چون ملموس ترین نتیجه سکولاریسم است ، معمولا بر آن انگشت نهاده می شود.
سکولاریزاسیون فرایند، عمل، یا جریانی است که در طی آن شئونات سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه دیانت زدایی و قداست زدایی می شوند و در این فرایند مظاهر دینی در جامعه کمرنگ و به تدریج حذف و یا کاهش می یابد و بدون حضور دین به تدبیر امور پرداخته می شود. برای این واژه در فارسی عرفی شدن، دنیوی شدن ، دیانت زدایی ، و قداست زدایی و جدا انگاری دین و دنیا به کار رفته است.
به عبارت دیگر سکولاریزاسیون فرآیندی است که طی آن وجدان دینی، فعالیت های دینی و نهاد های دینی، اعتبار و اهمیت اجتماعی خود را از دست می دهند؛ و این بدان معنا است که دین در عملکرد نظام اجتماعی به حاشیه رانده می شود و کارکرد های اساسی در عملکرد جامعه با خارج شدن از زیر نفوذ و نظارت عواملی که اختصاصا به امر ماورای طبیعی عنایت دارند، عقلانی می گردد
https://t.me/khosrovanooshiravan/20595
✍ #فرهاد
#سکولاریزاسیون
از بزرگترین معضلات جامعه حاضرایران موضوع دین سالاری ست واز جمله شعار و خواسته مبارزین حاضر برای تغییرات بنیادین هم حذف دین سالاری و برقراری سکولاریسم یا فرایند سکولاریزاسیون است . بهمین دلیل صحبت و بحث و نگارش در این خصوص یکی از ضروری ترین مبحث در جنبش مبارزاتی است که باید الینه شود.
سکولاریسم یا جدا انگاری دین از سیاست عقیدهای است، مبنی بر جدایی نهادهای حکومتی و کسانی که بر مسند دولت مینشینند، از نهادهای مذهبی و مقامهای مذهبی است. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد.
در حکومت معنی سکولاریسم، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزشهای متصور هر گروه و دستهای است.
جدایی دین از دولت که به منزله سمبل سکولاریسم شناخته می شود، البته یکی از میوه های فرعی سکولاریسم است . اما چون ملموس ترین نتیجه سکولاریسم است ، معمولا بر آن انگشت نهاده می شود.
سکولاریزاسیون فرایند، عمل، یا جریانی است که در طی آن شئونات سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه دیانت زدایی و قداست زدایی می شوند و در این فرایند مظاهر دینی در جامعه کمرنگ و به تدریج حذف و یا کاهش می یابد و بدون حضور دین به تدبیر امور پرداخته می شود. برای این واژه در فارسی عرفی شدن، دنیوی شدن ، دیانت زدایی ، و قداست زدایی و جدا انگاری دین و دنیا به کار رفته است.
به عبارت دیگر سکولاریزاسیون فرآیندی است که طی آن وجدان دینی، فعالیت های دینی و نهاد های دینی، اعتبار و اهمیت اجتماعی خود را از دست می دهند؛ و این بدان معنا است که دین در عملکرد نظام اجتماعی به حاشیه رانده می شود و کارکرد های اساسی در عملکرد جامعه با خارج شدن از زیر نفوذ و نظارت عواملی که اختصاصا به امر ماورای طبیعی عنایت دارند، عقلانی می گردد
https://t.me/khosrovanooshiravan/20595
✍ #فرهاد
Telegram
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#اصل_تفکیک_قوا
مدلی برای روش حکومتی یک حکومت و از جمله مفاهیم بنیادین پذیرفته شده و پیادهسازىشده در سازماندهى کلان بسیارى از نظامهاى حکومتى دنیاى امروزاست.
به موجب این مدل بینالمللی حکومت به شاخههای مستقلی تفکیک و تقسیم میشود که…
#اصل_تفکیک_قوا
مدلی برای روش حکومتی یک حکومت و از جمله مفاهیم بنیادین پذیرفته شده و پیادهسازىشده در سازماندهى کلان بسیارى از نظامهاى حکومتى دنیاى امروزاست.
به موجب این مدل بینالمللی حکومت به شاخههای مستقلی تفکیک و تقسیم میشود که…
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻 #سکولاریزاسیون از بزرگترین معضلات جامعه حاضرایران موضوع دین سالاری ست واز جمله شعار و خواسته مبارزین حاضر برای تغییرات بنیادین هم حذف دین سالاری و برقراری سکولاریسم یا فرایند سکولاریزاسیون است . بهمین دلیل صحبت و بحث و نگارش در این خصوص…
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#نظام_ریاستی
نظام ریاستی یک نظام حکومتی است که نتیجه تفکیک کامل قواست. در رژیمهای ریاستی قوه مجریه در استقلال از پارلمان (قوه مقننه) فعالیت میکند.
در این سیستم رئیسجمهور که ریاست قوه مجریه و ریاست کشور را بر عهده دارد برای مدت محدودی با رای مردم انتخاب میشود.
انتخاب رئیسجمهور با رای مردم به او اعتبار فوقالعاده و قدرت قابل توجهی میبخشد و آزادی عمل و اختیار بیشتر او در انتخاب وزیران و همکاران و سیاستهای کشور را موجب میشود.
برخلاف نظامهای پارلمانی که رئیس کشور (پادشاه یارئیسجمهور) نقش مهمی را برعهده ندارد و قدرت اصلی در دست نخستوزیر و هیات دولت منتخب پارلمان است.
از آنجا که تعیین وزیران در این نظام برعهده رئیس کشور است و پارلمان در آن دخالتی ندارد، وزیران در برابر پارلمان مسئولیت سیاسی ندارند و نمایندگان نمیتوانند آنها را استیضاح کرده یا با رای عدم اعتماد برکنار کنند. در مقابل رئیسجمهور نیز حق پیشنهاد لایحه را ندارد.
در نظام ریاستی حاکمیت ملی در دو نوبت تجلی پیدا میکند و کارگزاران دو قوه (مجریه و مقننه) در یک سطح از اعتبار و پشتوانه سیاسی و آرای عمومی قرار میگیرند.
از سیستم حکومتی ایالات متحده آمریکا می توانیم به عنوان نظام ریاستی نام ببریم.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20613
✍ #فرهاد
#نظام_ریاستی
نظام ریاستی یک نظام حکومتی است که نتیجه تفکیک کامل قواست. در رژیمهای ریاستی قوه مجریه در استقلال از پارلمان (قوه مقننه) فعالیت میکند.
در این سیستم رئیسجمهور که ریاست قوه مجریه و ریاست کشور را بر عهده دارد برای مدت محدودی با رای مردم انتخاب میشود.
انتخاب رئیسجمهور با رای مردم به او اعتبار فوقالعاده و قدرت قابل توجهی میبخشد و آزادی عمل و اختیار بیشتر او در انتخاب وزیران و همکاران و سیاستهای کشور را موجب میشود.
برخلاف نظامهای پارلمانی که رئیس کشور (پادشاه یارئیسجمهور) نقش مهمی را برعهده ندارد و قدرت اصلی در دست نخستوزیر و هیات دولت منتخب پارلمان است.
از آنجا که تعیین وزیران در این نظام برعهده رئیس کشور است و پارلمان در آن دخالتی ندارد، وزیران در برابر پارلمان مسئولیت سیاسی ندارند و نمایندگان نمیتوانند آنها را استیضاح کرده یا با رای عدم اعتماد برکنار کنند. در مقابل رئیسجمهور نیز حق پیشنهاد لایحه را ندارد.
در نظام ریاستی حاکمیت ملی در دو نوبت تجلی پیدا میکند و کارگزاران دو قوه (مجریه و مقننه) در یک سطح از اعتبار و پشتوانه سیاسی و آرای عمومی قرار میگیرند.
از سیستم حکومتی ایالات متحده آمریکا می توانیم به عنوان نظام ریاستی نام ببریم.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20613
✍ #فرهاد
Telegram
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#سکولاریزاسیون
از بزرگترین معضلات جامعه حاضرایران موضوع دین سالاری ست واز جمله شعار و خواسته مبارزین حاضر برای تغییرات بنیادین هم حذف دین سالاری و برقراری سکولاریسم یا فرایند سکولاریزاسیون است . بهمین دلیل صحبت و بحث و نگارش در این خصوص…
#سکولاریزاسیون
از بزرگترین معضلات جامعه حاضرایران موضوع دین سالاری ست واز جمله شعار و خواسته مبارزین حاضر برای تغییرات بنیادین هم حذف دین سالاری و برقراری سکولاریسم یا فرایند سکولاریزاسیون است . بهمین دلیل صحبت و بحث و نگارش در این خصوص…
🔻سناریوی تجزیه شدن ایران🔻
تجزیه یک قطعه ی سرزمینی از یک کشور مستلزم پیش نیازهایی است که دو رکن اصلی آن عبارت هستند از:
1-اقبال عمومی و وسیع برای استقلال در میان ساکنان
2- حمایت و تایید جامعه ی جهانی برای پذیرش جابجایی در مرزهای بین المللی
پیش از احساس نگرانی نسبت به تجزیه ایران باید از خود بپرسیم که کدام قطعه سرزمینی از کشور ما دارای این پتانسیل ها برای جدایی هستند؟
به گذشته و تاریخ نگاه کنیم:
1-آیا تجزیه آذربایجان پس از خروج چکمه های سرخ اتحاد جماهیر شوروی دوامی آورد؟
آیا نه مگر آنکه پیش از رسیدن ارتش شاهنشاهی به آذربایجان خود مردم این منطقه تجزیه طلبان را قطعه قطعه کرده بودند؟
2-مگر برای تجزیه کردستان چه در دوران شاهنشاه محمدرضاشاه و چه در ابتدای حاکمیت فعلی تلاش های جدی و وسیعی نشد؟ چرا هرگز این تلاش ها شانس و اقبالی نداشتند؟
به جهان پیرامون خود نگاه کنیم:
1- سوریه: مگر همه ترسی که به ما القا می کنند این نیست که ایران سوریه نشود؟ مگر سوریه در این وضعیت ویرانی محض و از هم پاشیدگی سیاسی و اقتصادی و... تجزیه شده است؟ مگر کم هستند دار و دسته های قومیتی در سوریه؟
2-عراق: مگر کردستان دوست و یار نزدیک آمریکا در طی این سالها در عراق رفراندوم برگزار نکرد؟ مگر به نفع استقلال رای جمع نکرد؟ مگر کردهای عراق کم سلاح سبک و سنگین و تجربه برای جنگ دارند؟ پس چرا عراق تجزیه نشد؟ دلیل ساده آن این بود که نه آمریکا و نه اروپا و نه حتی روسیه و جامعه جهانی از این تجزیه استقبال و آن را حمایت و تایید نکردند. ( حالا یک عده متوهم توقع دارند این را به پای سردار قزمیت سلیمانی بگذارند اما واقعیت چیز دیگری است.)
3-اسپانیا: مگر کاتالونیا این ثروتمندترین ایالت اسپانیا رفراندوم برگزار نکرد؟ بروید بخوانید و ریشه دار بودن آرزوی جمع بزرگی از مردمان این قطعه سرزمینی اسپانیا را در گذار تاریخ ببینید. با آن همه تلاش وسیعی که صورت گرفت مگر در نهایت اسپانیا تجزیه شد؟
قطعه ای که قصد جدایی دارد یا باید خود داری دسترسی مستقل به جهان بیرون باشد و یا آنکه کشوری در همسایگی آمادگی ضمیمه کردن آن را به خاک خود داشته باشد، کدام قطعه سرزمینی ما امروز پر از مردمانی است که حسرت جدایی از ایران را دارند؟ مگر نه آنکه تجزیه طلب های ما در هر گوشه تنها گروهک ها و دار و دسته های کوچک منفوری هستند؟
گیریم که جمهوری اسلامی برود و حالا یک گروه تجزیه طلب هم چند روزی در گوشه ای سر برآورد! مگر ارتش ایران با رفتن جمهوری اسلامی خواد مرد؟ مگر نیروی هوایی دلاور و نیروی دریایی و زمینی ما مرده است؟ هر دار و دسته ای که در این فاصله پا را از حد خود خارج کند بلافاصله پس از تثبیت سیاسی کشور با چنان حجمی از آتش به آن دنیا خواهد رفت که آتش جهنم در برابر آن برایش خنکای صبح های زود تابستانی باشد!
و در پایان اینکه نه مگر آنکه این جمهوری اسلامی است که امروز ایران را به این مرز از هم پاشیدگی درانداخته است؟ مگر ما در سایه جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری در معرض خطر جنگ و درافتادن به زیر سهمگین ترین بمب ها و قدرتمندترین بمب افکن های جهان قرار نگرفته ایم؟ آیا به راستی کار ما به اینجا رسیده است که اشغالگران ایران ضامن حفاظت از آن شده اند؟
امروز نه ترکیه و اران شمالی(کشور آذربایجان) جرات چشم داشتن به خاک ما را دارند و نه کردستان عراق منکوب شده شهامت پذیرش ضمیمه کردن خاک ایران به خود را دارد و نه پاکستان قصدی برای دست درازی به بلوچستان ما، همه ی دنیا به خوبی می دانند که به رفتن جمهوری اسلامی شیر بیشه ایران از بند آزاد شده و از یک وجب از خاک خود نخواهد گذشت.
نه کشورهای جهان و نه و همسایگان ما هیچکدام دل خوشی از حکومت کنونی ایران ندارند و هیچکدام نیز قصد ندارند که خود را در معرض خشم مردم ایران قرار دهند.
این سناریوی نظام و سگان کاسه لیس رژیم است که در مقابل خشم مردم ، حربه ترس از تجزیه را بجان مردمی انداخته که خود بخوبی واقفند که ملت ما به یمن آموزه های عصر پهلوی ، خون میدهد اما خاک نخواهد داد...!!!
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
تجزیه یک قطعه ی سرزمینی از یک کشور مستلزم پیش نیازهایی است که دو رکن اصلی آن عبارت هستند از:
1-اقبال عمومی و وسیع برای استقلال در میان ساکنان
2- حمایت و تایید جامعه ی جهانی برای پذیرش جابجایی در مرزهای بین المللی
پیش از احساس نگرانی نسبت به تجزیه ایران باید از خود بپرسیم که کدام قطعه سرزمینی از کشور ما دارای این پتانسیل ها برای جدایی هستند؟
به گذشته و تاریخ نگاه کنیم:
1-آیا تجزیه آذربایجان پس از خروج چکمه های سرخ اتحاد جماهیر شوروی دوامی آورد؟
آیا نه مگر آنکه پیش از رسیدن ارتش شاهنشاهی به آذربایجان خود مردم این منطقه تجزیه طلبان را قطعه قطعه کرده بودند؟
2-مگر برای تجزیه کردستان چه در دوران شاهنشاه محمدرضاشاه و چه در ابتدای حاکمیت فعلی تلاش های جدی و وسیعی نشد؟ چرا هرگز این تلاش ها شانس و اقبالی نداشتند؟
به جهان پیرامون خود نگاه کنیم:
1- سوریه: مگر همه ترسی که به ما القا می کنند این نیست که ایران سوریه نشود؟ مگر سوریه در این وضعیت ویرانی محض و از هم پاشیدگی سیاسی و اقتصادی و... تجزیه شده است؟ مگر کم هستند دار و دسته های قومیتی در سوریه؟
2-عراق: مگر کردستان دوست و یار نزدیک آمریکا در طی این سالها در عراق رفراندوم برگزار نکرد؟ مگر به نفع استقلال رای جمع نکرد؟ مگر کردهای عراق کم سلاح سبک و سنگین و تجربه برای جنگ دارند؟ پس چرا عراق تجزیه نشد؟ دلیل ساده آن این بود که نه آمریکا و نه اروپا و نه حتی روسیه و جامعه جهانی از این تجزیه استقبال و آن را حمایت و تایید نکردند. ( حالا یک عده متوهم توقع دارند این را به پای سردار قزمیت سلیمانی بگذارند اما واقعیت چیز دیگری است.)
3-اسپانیا: مگر کاتالونیا این ثروتمندترین ایالت اسپانیا رفراندوم برگزار نکرد؟ بروید بخوانید و ریشه دار بودن آرزوی جمع بزرگی از مردمان این قطعه سرزمینی اسپانیا را در گذار تاریخ ببینید. با آن همه تلاش وسیعی که صورت گرفت مگر در نهایت اسپانیا تجزیه شد؟
قطعه ای که قصد جدایی دارد یا باید خود داری دسترسی مستقل به جهان بیرون باشد و یا آنکه کشوری در همسایگی آمادگی ضمیمه کردن آن را به خاک خود داشته باشد، کدام قطعه سرزمینی ما امروز پر از مردمانی است که حسرت جدایی از ایران را دارند؟ مگر نه آنکه تجزیه طلب های ما در هر گوشه تنها گروهک ها و دار و دسته های کوچک منفوری هستند؟
گیریم که جمهوری اسلامی برود و حالا یک گروه تجزیه طلب هم چند روزی در گوشه ای سر برآورد! مگر ارتش ایران با رفتن جمهوری اسلامی خواد مرد؟ مگر نیروی هوایی دلاور و نیروی دریایی و زمینی ما مرده است؟ هر دار و دسته ای که در این فاصله پا را از حد خود خارج کند بلافاصله پس از تثبیت سیاسی کشور با چنان حجمی از آتش به آن دنیا خواهد رفت که آتش جهنم در برابر آن برایش خنکای صبح های زود تابستانی باشد!
و در پایان اینکه نه مگر آنکه این جمهوری اسلامی است که امروز ایران را به این مرز از هم پاشیدگی درانداخته است؟ مگر ما در سایه جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری در معرض خطر جنگ و درافتادن به زیر سهمگین ترین بمب ها و قدرتمندترین بمب افکن های جهان قرار نگرفته ایم؟ آیا به راستی کار ما به اینجا رسیده است که اشغالگران ایران ضامن حفاظت از آن شده اند؟
امروز نه ترکیه و اران شمالی(کشور آذربایجان) جرات چشم داشتن به خاک ما را دارند و نه کردستان عراق منکوب شده شهامت پذیرش ضمیمه کردن خاک ایران به خود را دارد و نه پاکستان قصدی برای دست درازی به بلوچستان ما، همه ی دنیا به خوبی می دانند که به رفتن جمهوری اسلامی شیر بیشه ایران از بند آزاد شده و از یک وجب از خاک خود نخواهد گذشت.
نه کشورهای جهان و نه و همسایگان ما هیچکدام دل خوشی از حکومت کنونی ایران ندارند و هیچکدام نیز قصد ندارند که خود را در معرض خشم مردم ایران قرار دهند.
این سناریوی نظام و سگان کاسه لیس رژیم است که در مقابل خشم مردم ، حربه ترس از تجزیه را بجان مردمی انداخته که خود بخوبی واقفند که ملت ما به یمن آموزه های عصر پهلوی ، خون میدهد اما خاک نخواهد داد...!!!
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻 #نظام_ریاستی نظام ریاستی یک نظام حکومتی است که نتیجه تفکیک کامل قواست. در رژیمهای ریاستی قوه مجریه در استقلال از پارلمان (قوه مقننه) فعالیت میکند. در این سیستم رئیسجمهور که ریاست قوه مجریه و ریاست کشور را بر عهده دارد برای مدت محدودی…
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#پرولتاریا
پرولتاریا در زبان لاتین، به معنای فرزندمند، اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند، آنان که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
این کلمه در قرن دوم مسیحی ناپدید شد و در قرنهای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود میزیند، به کار رفت. اما در سده نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لویی بلان و پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسنده اجتماعی آلمانی به نام لورنتز فن اشتاین بود.
مارکس در کتاب "مانیفست کمونیست" (۱۸۴۸)تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد:
"مقصود از پرولتاریا طبقه کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیله تولیدی نیست و نیروی کار خود رابرای تامین زندگی میفروشد."
پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصرا از فروش نیروی کارخود بدست می آورد نه از منافع یک سرمایه ،یعنی آن طبقه که خوشی و درد،زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می باشد به وجود کار ، پرولتاریا "مولد ارزش" به شمار میرود اما سهمی از ارزش و سود نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار میبردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیه گاه عمده آن دهقانان بی زمین و تهیدست بود، مفهوم "پرولتاریای دهقانی" به عنوان نیروی متحد "پرولتاری صنعتی" پدید آمد و جنبشهای انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیهگاه اصلی خود را پرولتاریای دهقانی قرار دادند.
از دیدگاه مارکسیسم، پرولتاریا و بورژوازی در منصبهای ضد هم قرار دارند چون (برای مثال) در حالی که کارگران کارخانهها ناخودآگاه تمایل زیادی به افزایش حقوق دارند، صاحبان آنها برعکس دوست دارند حقوق پرداختی کارگران تا جای ممکن پایین باشد.
مارکس معتقد بود روزی پرولتاریا علیه بورژوازی قیام میکند و با پشت سر گذاردن سوسیالیسم جامعه کمونیستی شکل خواهد گرفت.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20624
✍ #فرهاد
#پرولتاریا
پرولتاریا در زبان لاتین، به معنای فرزندمند، اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند، آنان که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
این کلمه در قرن دوم مسیحی ناپدید شد و در قرنهای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود میزیند، به کار رفت. اما در سده نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لویی بلان و پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسنده اجتماعی آلمانی به نام لورنتز فن اشتاین بود.
مارکس در کتاب "مانیفست کمونیست" (۱۸۴۸)تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد:
"مقصود از پرولتاریا طبقه کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیله تولیدی نیست و نیروی کار خود رابرای تامین زندگی میفروشد."
پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصرا از فروش نیروی کارخود بدست می آورد نه از منافع یک سرمایه ،یعنی آن طبقه که خوشی و درد،زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می باشد به وجود کار ، پرولتاریا "مولد ارزش" به شمار میرود اما سهمی از ارزش و سود نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار میبردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیه گاه عمده آن دهقانان بی زمین و تهیدست بود، مفهوم "پرولتاریای دهقانی" به عنوان نیروی متحد "پرولتاری صنعتی" پدید آمد و جنبشهای انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیهگاه اصلی خود را پرولتاریای دهقانی قرار دادند.
از دیدگاه مارکسیسم، پرولتاریا و بورژوازی در منصبهای ضد هم قرار دارند چون (برای مثال) در حالی که کارگران کارخانهها ناخودآگاه تمایل زیادی به افزایش حقوق دارند، صاحبان آنها برعکس دوست دارند حقوق پرداختی کارگران تا جای ممکن پایین باشد.
مارکس معتقد بود روزی پرولتاریا علیه بورژوازی قیام میکند و با پشت سر گذاردن سوسیالیسم جامعه کمونیستی شکل خواهد گرفت.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20624
✍ #فرهاد
Telegram
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#نظام_ریاستی
نظام ریاستی یک نظام حکومتی است که نتیجه تفکیک کامل قواست. در رژیمهای ریاستی قوه مجریه در استقلال از پارلمان (قوه مقننه) فعالیت میکند.
در این سیستم رئیسجمهور که ریاست قوه مجریه و ریاست کشور را بر عهده دارد برای مدت محدودی…
#نظام_ریاستی
نظام ریاستی یک نظام حکومتی است که نتیجه تفکیک کامل قواست. در رژیمهای ریاستی قوه مجریه در استقلال از پارلمان (قوه مقننه) فعالیت میکند.
در این سیستم رئیسجمهور که ریاست قوه مجریه و ریاست کشور را بر عهده دارد برای مدت محدودی…
⚜ 🔻فرهنگ ایرانی منطقه ای🔻
سرزمین و ملت ایران در طول تاریخ گذشته خود گستره وسیعی را از حدود مرزهای چین و رود سند در شرق تا میانرودان در غرب، قفقاز و فرارود به ترتیب در شمال غربی و شمال شرقی ، را شامل می شده است، حوزه ای که امروز به دلیل حفظ مشترکات فرهنگی اش از آن به عنوان ایران فرهنگی نام برده می شود. این غنای تمدن ایرانی بود که از دل آن سرزمین بزرگ با احتساب بخش هایی از حاشیه خلیج فارس، حدود چهارده کشور ایجاد شده که هر یک بازیگرانی فعال در صحنه بین المللی هستند.
گر چه آرزو و آرمان ایرانیان همواره ایجاد نوعی اتحاد میان این سرزمین های دارای فرهنگ مشترک ایرانی است اما واقعیت حاکم بر روابط بین المللی امروز و بخصوص تاثیر عمیق سیاسی اقتصادی و فرهنگی قدرت های جهانی بخصوص در بیش از یک قرن گذشته بر این گشورها هویت جدیدی را به آنان بخشیده است به گونه ای که در کشورهای با فرهنگ و هویت ترکی، از یک سو اندیشه ناسیونالیسم رادیکال بسیار قوی است و از سوی دیگر برای حفظ به اصطلاح اقتدار خود به سیاست ها و دانش و تکنولوژی روسی یا آمریکایی وابسته شده اند. ضمن اینکه تفاوت زبانی نیز در جای خود به ضعف درک و ارتباطات میان دو حوزه پارسی و ترکی دامن می زند.
شکی نیست که باید بخاطر مشترکاتی که در برخی سنت ها و فرهنگ کهن با ترکان داریم برای نزدیکی بیشتر بکوشیم و آنها را همچون دوستانی در کنار خود نگه داریم ولی واقعیت این است که تقابل تاریخی ایرانی و تورانی به طور طبیعی رقابت هایی را هم در پی دارد که البته امروزه دیگر مخرب نیست و دو طرف به نتیجه توامان همکاری و رقابت رسیده اند.
بنا بر این بهترین شیوه تعامل با حوزه های ترکی همان روابط دوجانبه است که تاثیر بیشتری برای نزدیکی و همکاری دارد. به همین ترتیب، امکان پیوندهای چندجانبه یا منطقه ای با کشورهای عربی ولو بر پایه مذهب نیز وجود ندارد.
به طور کلی، تجربه سازمان همکاری اقتصادی (اکو)، سازمان کنفرانس اسلامی یا اتحادیه موسوم به دی-۸ به خوبی نشان داد که ناهمگونی ساختارهای اقتصادی و سیاسی و تفاوت های فرهنگی و هویتی مانع از شکل گیری اتحادیه ای نظیر آنچه در اروپا و جنوب شرقی آسیا می بینیم، شده است.
از این رو با درک اهمیت حضور در اتحادیه های منطقه ای، جهت گیری سیاست خارجی باید واقع بینانه باشد. در الحاق به یک اتحادیه منطقه ای و یا بنیان نهادن یک اتحاد جدید ، کشورها ملاحظاتی دارند که از جمله عبارتند از:
▪️دستیابی به قابلیت تقویت و توسعه در نتیجه هم پوشانی ظرفیت ها با کشورهای دیگر
▪️ نزدیکی پیوندهای فرهنگی، قومی و زبانی
▪️سازگاری در تبعیت از یک الگوی توسعه واحد
▪️دارا بودن زمینه اتخاذ سیاست های اقتصادی، دفاعی و خارجی مشترک
تجربه تعامل های قومی ایرانیان از گذشته تا حال و پبشینه تاریخی این سرزمین گواهی است بر این واقعیت که با یک کار گسترده سیاسی و فرهنگی بهترین متحدان برای شکل گیری یک اتحادیه منطقه ای اقوام پارسی و ایرانی تبار هستند. لذا اگر قرار باشد این اتحادیه به سایر حوزه های جغرافیایی گسترش یابد بهتر است ابتدا انسجام و موفقیت خود را از همکاری میان چند کشور همانند تاجیکستان و ارمنستان و همانند آنها حتی افغانستان بلحاظ نزدیکی فرهنگی و زبانی و پاسداشت آیین باستانی آغاز نماید و هویت تاریخی پارسه را یکپارچه کند.
ظرفیت های این کشورها فرصت های ارزشمندی را برای رشد و توسعه و تعالی برای این ملتها فراهم خواهد آورد.
به طور بدیهی، اتحادیه اقتصادی-سیاسی ملت های پارسی و ایرانی تبار در صورت تحقق و موفقیت، در بلند مدت می تواند جهت پیوند های خود را با سایر مناطق همجوار در حوزه های اروپا یا اوراسیا نیز معین نماید.
از نظام فعلی حاکم در کشورهیچ انتظاری نمیرود تا برای یکپارچگی فرهنگی این شیر نشسته در جغرافیای جهان ، اقداماتی آتی ساز را در دستور کار خود قرار دهد اما در دل این ملت فهیم و وطن دوست میتواند شعاری به پهنای این کره خاکی فریادی گردد تا تمامی ایران ستیزان بدانند که درهم تنیدگی و همزیستی ملت ایران حاصل هیچ نوع فرآیند مصنوعی و تحمیلی بخشنامه و دستور و فرمان دولتی نبوده است و محصول قرن ها زندگی کنار هم ذیل فرهنگ ایرانشهری است.
پاینده باد ایران یکپارچه
https://t.me/khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
سرزمین و ملت ایران در طول تاریخ گذشته خود گستره وسیعی را از حدود مرزهای چین و رود سند در شرق تا میانرودان در غرب، قفقاز و فرارود به ترتیب در شمال غربی و شمال شرقی ، را شامل می شده است، حوزه ای که امروز به دلیل حفظ مشترکات فرهنگی اش از آن به عنوان ایران فرهنگی نام برده می شود. این غنای تمدن ایرانی بود که از دل آن سرزمین بزرگ با احتساب بخش هایی از حاشیه خلیج فارس، حدود چهارده کشور ایجاد شده که هر یک بازیگرانی فعال در صحنه بین المللی هستند.
گر چه آرزو و آرمان ایرانیان همواره ایجاد نوعی اتحاد میان این سرزمین های دارای فرهنگ مشترک ایرانی است اما واقعیت حاکم بر روابط بین المللی امروز و بخصوص تاثیر عمیق سیاسی اقتصادی و فرهنگی قدرت های جهانی بخصوص در بیش از یک قرن گذشته بر این گشورها هویت جدیدی را به آنان بخشیده است به گونه ای که در کشورهای با فرهنگ و هویت ترکی، از یک سو اندیشه ناسیونالیسم رادیکال بسیار قوی است و از سوی دیگر برای حفظ به اصطلاح اقتدار خود به سیاست ها و دانش و تکنولوژی روسی یا آمریکایی وابسته شده اند. ضمن اینکه تفاوت زبانی نیز در جای خود به ضعف درک و ارتباطات میان دو حوزه پارسی و ترکی دامن می زند.
شکی نیست که باید بخاطر مشترکاتی که در برخی سنت ها و فرهنگ کهن با ترکان داریم برای نزدیکی بیشتر بکوشیم و آنها را همچون دوستانی در کنار خود نگه داریم ولی واقعیت این است که تقابل تاریخی ایرانی و تورانی به طور طبیعی رقابت هایی را هم در پی دارد که البته امروزه دیگر مخرب نیست و دو طرف به نتیجه توامان همکاری و رقابت رسیده اند.
بنا بر این بهترین شیوه تعامل با حوزه های ترکی همان روابط دوجانبه است که تاثیر بیشتری برای نزدیکی و همکاری دارد. به همین ترتیب، امکان پیوندهای چندجانبه یا منطقه ای با کشورهای عربی ولو بر پایه مذهب نیز وجود ندارد.
به طور کلی، تجربه سازمان همکاری اقتصادی (اکو)، سازمان کنفرانس اسلامی یا اتحادیه موسوم به دی-۸ به خوبی نشان داد که ناهمگونی ساختارهای اقتصادی و سیاسی و تفاوت های فرهنگی و هویتی مانع از شکل گیری اتحادیه ای نظیر آنچه در اروپا و جنوب شرقی آسیا می بینیم، شده است.
از این رو با درک اهمیت حضور در اتحادیه های منطقه ای، جهت گیری سیاست خارجی باید واقع بینانه باشد. در الحاق به یک اتحادیه منطقه ای و یا بنیان نهادن یک اتحاد جدید ، کشورها ملاحظاتی دارند که از جمله عبارتند از:
▪️دستیابی به قابلیت تقویت و توسعه در نتیجه هم پوشانی ظرفیت ها با کشورهای دیگر
▪️ نزدیکی پیوندهای فرهنگی، قومی و زبانی
▪️سازگاری در تبعیت از یک الگوی توسعه واحد
▪️دارا بودن زمینه اتخاذ سیاست های اقتصادی، دفاعی و خارجی مشترک
تجربه تعامل های قومی ایرانیان از گذشته تا حال و پبشینه تاریخی این سرزمین گواهی است بر این واقعیت که با یک کار گسترده سیاسی و فرهنگی بهترین متحدان برای شکل گیری یک اتحادیه منطقه ای اقوام پارسی و ایرانی تبار هستند. لذا اگر قرار باشد این اتحادیه به سایر حوزه های جغرافیایی گسترش یابد بهتر است ابتدا انسجام و موفقیت خود را از همکاری میان چند کشور همانند تاجیکستان و ارمنستان و همانند آنها حتی افغانستان بلحاظ نزدیکی فرهنگی و زبانی و پاسداشت آیین باستانی آغاز نماید و هویت تاریخی پارسه را یکپارچه کند.
ظرفیت های این کشورها فرصت های ارزشمندی را برای رشد و توسعه و تعالی برای این ملتها فراهم خواهد آورد.
به طور بدیهی، اتحادیه اقتصادی-سیاسی ملت های پارسی و ایرانی تبار در صورت تحقق و موفقیت، در بلند مدت می تواند جهت پیوند های خود را با سایر مناطق همجوار در حوزه های اروپا یا اوراسیا نیز معین نماید.
از نظام فعلی حاکم در کشورهیچ انتظاری نمیرود تا برای یکپارچگی فرهنگی این شیر نشسته در جغرافیای جهان ، اقداماتی آتی ساز را در دستور کار خود قرار دهد اما در دل این ملت فهیم و وطن دوست میتواند شعاری به پهنای این کره خاکی فریادی گردد تا تمامی ایران ستیزان بدانند که درهم تنیدگی و همزیستی ملت ایران حاصل هیچ نوع فرآیند مصنوعی و تحمیلی بخشنامه و دستور و فرمان دولتی نبوده است و محصول قرن ها زندگی کنار هم ذیل فرهنگ ایرانشهری است.
پاینده باد ایران یکپارچه
https://t.me/khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
Telegram
خسرو انوشیروان
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همهی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم مینویسم.
#خسرو
از همراهی شما سپاسگزارم .
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همهی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم مینویسم.
#خسرو
از همراهی شما سپاسگزارم .
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻 #پوزیتویسم پوزیتیویسم، به معنای واقعی، مثبت، صریح، تحقیقی، تحصّل گرایی و اثبات گرایی میباشد. پوزیتیویسم اصطلاحی فلسفی است که بر اساس آن، تنها روش معتبر تحقیق و شناخت، روش علمی تجربی دانسته میشود. روشی که بر پایه تجربه است. اولین بار…
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#دولت_ملت
دولت ملی یا ملت-دولت یا کشور نوع خاصی از دولت ویژه جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است و میتواند این حق را با قدرت نظامی پشتیبانی کند. در این نوع دولت، جمعیت کشور شهروند محسوب میشوند.
ملت-دولت یا ملت-کشور شکل خاصی از دولتسازی است که مشروعیت خود را از اعمال حاکمیت به نام یک ملت در واحد سرزمینی دارای حاکمیت کسب میکند.
ماکس وبر ، ملت-کشور مدرن را "ساختار سیاسی دارای حق انحصاری اعمال اقتدار مشروع در سرزمینی مشخص" تعریف کرده است.
ملت-کشور پدیدهای مدرن است که عقلانی شدن ساختارهای گوناگون اداری، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، آن را از ساختارهای سیاسی پیشین مانند امپراطوریها و حکومتهای قبیلهای متمایز میکند.
عناصر دولتهای ملی
1.سرزمین یا گستره جغرافیایی با مرزهایی مشخص:
در طول تاریخ سرزمین مهمترین عنصر دولت ملی بوده است و دولتها مایل بودهاند تا آنجا که ممکن است بر گستره آن بیفزایند.
2.جمعیت:
که تا پیش از عصر جدید در قالب ملت تعریف نشده بود و افراد مقیم در مرزهای یک کشور رعایای سلطان محسوب میشدند و خود تبلور حاکمیت و حکومت بود.
3.حاکمیت : که مفهومی قانونیست به معنای سیطره دولت در سراسر سرزمین، مشروع بودن و انحصار استفاده از زور و خشونت فیزیکی برای اعمال قوانین. حاکمیت در سیستم بینالمللی نتیجه پیمان وستفالی در اروپا بود که بعدها از طریق استعمار و تاثیر اجتماعی و فرهنگی اروپا به سراسر جهان صادر شد.
4.حکومت: گروهی از افراد که در چهارچوب دیوانسالاری دولت را اداره میکنند.
تحول دولتهای ملی
از نظر آنتونی گیدنز جامعه شناس مشهور انگلیسی، همه دولتهای کنونی، ملت-دولت محسوب میشوند. او معتقد است در دولتهای سنتی مفهوم حاکمیت بهمراتب ضعیفتر از ملت-دولتها بود. همچنین در دولتهای سنتی مفهوم شهروندی با حقوق و وظایف مشترک شکل نمیگرفت. گیدنز شکلگیری ملت-دولتها را با ظهور ناسیونالیسم در ارتباط میداند.
یکپارچگی سیاسی، استقلال از قدرتهای خارجی، حاکمیت سرزمینی، برد سرزمینی بوروکراسی، مشارکت شهروندان در اداره کشور، و توسعه اقتصادی و آموزشی عواملی هستند که برای سنجش میزان توسعه سیاسی کشور مورد استفاده قرار میگیرند.
در واقع، مفهوم ملت-دولت یا ملت-کشور مفهومی است که به عنوان یک نمونه آرمانی به حل این گونه بحرانها در فرایند پیدایش ملت-کشور اشاره دارد.
از این رو میتوان استدلال کرد که فرایند یاد شده در بسیاری از کشورهای جهان حتی کشورهای پیشرفته اقتصادی در مسیر تحول و دگرگونی قرار داشته است.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20683
✍ #فرهاد
#دولت_ملت
دولت ملی یا ملت-دولت یا کشور نوع خاصی از دولت ویژه جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است و میتواند این حق را با قدرت نظامی پشتیبانی کند. در این نوع دولت، جمعیت کشور شهروند محسوب میشوند.
ملت-دولت یا ملت-کشور شکل خاصی از دولتسازی است که مشروعیت خود را از اعمال حاکمیت به نام یک ملت در واحد سرزمینی دارای حاکمیت کسب میکند.
ماکس وبر ، ملت-کشور مدرن را "ساختار سیاسی دارای حق انحصاری اعمال اقتدار مشروع در سرزمینی مشخص" تعریف کرده است.
ملت-کشور پدیدهای مدرن است که عقلانی شدن ساختارهای گوناگون اداری، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، آن را از ساختارهای سیاسی پیشین مانند امپراطوریها و حکومتهای قبیلهای متمایز میکند.
عناصر دولتهای ملی
1.سرزمین یا گستره جغرافیایی با مرزهایی مشخص:
در طول تاریخ سرزمین مهمترین عنصر دولت ملی بوده است و دولتها مایل بودهاند تا آنجا که ممکن است بر گستره آن بیفزایند.
2.جمعیت:
که تا پیش از عصر جدید در قالب ملت تعریف نشده بود و افراد مقیم در مرزهای یک کشور رعایای سلطان محسوب میشدند و خود تبلور حاکمیت و حکومت بود.
3.حاکمیت : که مفهومی قانونیست به معنای سیطره دولت در سراسر سرزمین، مشروع بودن و انحصار استفاده از زور و خشونت فیزیکی برای اعمال قوانین. حاکمیت در سیستم بینالمللی نتیجه پیمان وستفالی در اروپا بود که بعدها از طریق استعمار و تاثیر اجتماعی و فرهنگی اروپا به سراسر جهان صادر شد.
4.حکومت: گروهی از افراد که در چهارچوب دیوانسالاری دولت را اداره میکنند.
تحول دولتهای ملی
از نظر آنتونی گیدنز جامعه شناس مشهور انگلیسی، همه دولتهای کنونی، ملت-دولت محسوب میشوند. او معتقد است در دولتهای سنتی مفهوم حاکمیت بهمراتب ضعیفتر از ملت-دولتها بود. همچنین در دولتهای سنتی مفهوم شهروندی با حقوق و وظایف مشترک شکل نمیگرفت. گیدنز شکلگیری ملت-دولتها را با ظهور ناسیونالیسم در ارتباط میداند.
یکپارچگی سیاسی، استقلال از قدرتهای خارجی، حاکمیت سرزمینی، برد سرزمینی بوروکراسی، مشارکت شهروندان در اداره کشور، و توسعه اقتصادی و آموزشی عواملی هستند که برای سنجش میزان توسعه سیاسی کشور مورد استفاده قرار میگیرند.
در واقع، مفهوم ملت-دولت یا ملت-کشور مفهومی است که به عنوان یک نمونه آرمانی به حل این گونه بحرانها در فرایند پیدایش ملت-کشور اشاره دارد.
از این رو میتوان استدلال کرد که فرایند یاد شده در بسیاری از کشورهای جهان حتی کشورهای پیشرفته اقتصادی در مسیر تحول و دگرگونی قرار داشته است.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20683
✍ #فرهاد
Telegram
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻
#پوزیتویسم
پوزیتیویسم، به معنای واقعی، مثبت، صریح، تحقیقی، تحصّل گرایی و اثبات گرایی میباشد. پوزیتیویسم اصطلاحی فلسفی است که بر اساس آن، تنها روش معتبر تحقیق و شناخت، روش علمی تجربی دانسته میشود. روشی که بر پایه تجربه است.
اولین بار…
#پوزیتویسم
پوزیتیویسم، به معنای واقعی، مثبت، صریح، تحقیقی، تحصّل گرایی و اثبات گرایی میباشد. پوزیتیویسم اصطلاحی فلسفی است که بر اساس آن، تنها روش معتبر تحقیق و شناخت، روش علمی تجربی دانسته میشود. روشی که بر پایه تجربه است.
اولین بار…
#تاریخ_سیاسی
🔻قتل رزم آرا🔻
ماجرای قتل حاجعلی رزم آرا ، شوهر خواهر صادق هدایت در سال ۱۳۲۹ چندین نوع تعریف گردید
اما موضوعی که قابل بررسی ست ، ادعای سید ضیاء الدین طباطبایی در خصوص این قتل بود
سید ضیاء الدین طباطبایی در خاطرات خود میگوید :
"خدمت اعلیحضرت(محمدرضا شاه) بودم برای کار مهمی که خواسته بودند دربارهٔ آن مشورتی داشته باشیم. اعلیحضرت در دفتر کارش در کاخ مرمر نشسته بود. برخلاف همیشه که وقتی موضوع مشورتی پیش میآمد، تمام هوش و حواس را به کار میداد، نوعی حواس پرتی و پریشان خاطری در ایشان میدیدم، به ساعت نگاه میکرد، به تلفن خیره میشد و اصلا حواسش به من نبود. من گاهی سکوت میکردم اما ایشان حرفی را به میان میآورد که از یک طرف پریشانی خاطرش محسوس نباشد و از طرف دیگر سکوت، سنگینی نکند. من پشت به در اتاق نشسته بودم و اعلیحضرت سرِ جایش راحت نبود مثل اینکه لب صندلی نشسته و آمادهٔ بلند شدن است. در این اثنا در باز شد، کسی شتابزده بر آستانهٔ در ظاهر گردید و بدون اینکه مرا دیده باشد یا شاید بر اثر هیجان با صدای بلند گفت:
«تمام شد قربان!»
باشنیدن این خاطره ، خواننده و شنونده قطعا محمدرضاشاه را عامل اصلی و دستوردهنده این ماجرا میداند
اما چرا سید ضیا چنین دروغی را در خاطرات خود اعلام کرد
سیدضیا رو که همه میشناسید !
کسی که با کمک رضاشاه در کودتای ۱۲۹۹ بقدرت رسید. سید ضیاء الدین طباطبایی فرزند سید محمد طباطبایی از روحانیون عصر مشروطه .
ماجرای قتل رزم آرا ارتباط کامل با جبهه ملی دارد، رقابت قدرتهای استعماری بر سر نفت ایران مجلس شورای ملی را برآن داشت تا در مهرماه ۱۳۲۶ قانونی را تصویب نماید که بر اساس آن اعطای هرگونه امتیاز نفتی به دولت خارجی ممنوع باشد اما دولت رزم آرا با یکی از شرکت های خصوصی انگلیس مذاکره نمود که ۲۱ ماه طول کشید و در ۲۶ تیر ۱۳۲۸ش قرارداد موسوم به "قرارداد الحاقی" به عنوان ضمیمه قرارداد اصلی یعنی ۱۹۳۳ میلادی (۱۳۱۲ شمسی)، به امضای گلشائیان، نماینده ایران و گس، نماینده شرکت نفت انگلیس رسید.
بدنبال این موضوع و در طول ۲۱ ماه جبهه ملی با نشریه "باختر امروز" بمدیریت حسین فاطمی این موضوع را خیانت به وطن دانسته و با اعلام استخراج ملی با آن مخالفت میکردند.
در پی مخالفت آنها در نشریات و مجلس ، رزم آرا پاسخی داد که در تاریخ به ثبت رسید:
"ما متخصص فنی نداریم، کشتی نفتکش نداریم، بازار فروش نداریم و قدرت رقابت با کمپانیهای بزرگ نفتی را نیز نداریم؛ ما لولهنگ هم نمیتوانیم بسازیم"
جدا از درستی یا نادرستی اظهارات رزم آراء ، که در این مقال نمیگنجد، قرار شد این قرار داد در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ بتصویب مجلس برسد
روز ۱۶ اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجعلی رزم آرا در مسجد شاه تهران در حالی که به مجلس ختم میرزامحمد فیض قمی میرفت، توسط خلیل طهماسبی کشته شد. طهماسبی در همان لحظه دستگیر شد و خود را عبدالله موحد معرفی کرد. او عضو فدائیان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نواب صفوی بود، که آن زمان در اتحاد با کاشانی و جبهه ملی بود و همان روز مسئولیت قتل را به عهده گرفت.
سید محمد واحدی از اعضای برجسته فداییان اسلام و مهدی عراقی، در خاطرات خود ادعا میکنند رهبران جبهه ملی برای جلوگیری از اقدامات رزمآرا و حتی احتمال کودتا توسط وی، از فداییان اسلام درخواست میکنند رزمآرا از سر راه نهضت ملی برداشته شود.
با اعلام قتل رزم آرا ، محمد مصدق اعلام کرد:
" خبر مهمی نبود به کارمان برسیم"
اما چرا سیدضیا چنین خاطره ای را گفت:
سیدضیا در دوران سه ماه نخست وزیری کاملا در خدمت انگلیس بود و با پرده برداری از این نوکری توسط رضاشاه به انگلیس و بعد راهی فلسطین شد.
پس از جریانات ۱۳۲۰ و استعفای رضاشاه ، سید ضیا از فلسطین به ایران برمیگردد و مدتی مشاور شاه میشود اما شاه جوان هیچ اعتمادی به او نداشت. در این دوران، وی سه بار به نخست وزیری نزدیک شد اما هر بار، پهلوی دوم از قبول وی به این سمت سرباز زد. سیدضیا بدلیل بی توجهی های شاه کم کم از دربار رانده شد و با کینه شدید در پی حمایت از مخالفین شاه برآمد
سیدضیا که نخست وزیری پس از کودتای ۱۲۹۹ را مدیون رضاشاه بود این بار به فرزندش زخمی زد که خوشبختانه نتایج قابل استفاده ای براو نداشت
گویا پهلوی ها هر آنچه را که در آستین خود پرورش داده بودند ماری شد تا به آنها صدمه بزنند . سیدضیا به رضاشاه و حسین فردوست به محمدرضاشاه که تمام هویت، تحصیل ، ثروت و منزلت خود را مدیون خاندان پهلوی بود و نتیجه آن خیانت شد. بقول سرلشکر ضرابی :
"امثال فردوست و خسروانی از زمان فارغالتحصیل شدن از دانشکده افسری حتی یکروز از تهران بیرون نرفته و در تهران به دنبک زدن و رقاصی مشغول بودهاند ولی سپهبد شدهاند"
تاریخ بیرحمی های خود را برای گذشتگان دارد و عبرتش را برای آیندگان
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
🔻قتل رزم آرا🔻
ماجرای قتل حاجعلی رزم آرا ، شوهر خواهر صادق هدایت در سال ۱۳۲۹ چندین نوع تعریف گردید
اما موضوعی که قابل بررسی ست ، ادعای سید ضیاء الدین طباطبایی در خصوص این قتل بود
سید ضیاء الدین طباطبایی در خاطرات خود میگوید :
"خدمت اعلیحضرت(محمدرضا شاه) بودم برای کار مهمی که خواسته بودند دربارهٔ آن مشورتی داشته باشیم. اعلیحضرت در دفتر کارش در کاخ مرمر نشسته بود. برخلاف همیشه که وقتی موضوع مشورتی پیش میآمد، تمام هوش و حواس را به کار میداد، نوعی حواس پرتی و پریشان خاطری در ایشان میدیدم، به ساعت نگاه میکرد، به تلفن خیره میشد و اصلا حواسش به من نبود. من گاهی سکوت میکردم اما ایشان حرفی را به میان میآورد که از یک طرف پریشانی خاطرش محسوس نباشد و از طرف دیگر سکوت، سنگینی نکند. من پشت به در اتاق نشسته بودم و اعلیحضرت سرِ جایش راحت نبود مثل اینکه لب صندلی نشسته و آمادهٔ بلند شدن است. در این اثنا در باز شد، کسی شتابزده بر آستانهٔ در ظاهر گردید و بدون اینکه مرا دیده باشد یا شاید بر اثر هیجان با صدای بلند گفت:
«تمام شد قربان!»
باشنیدن این خاطره ، خواننده و شنونده قطعا محمدرضاشاه را عامل اصلی و دستوردهنده این ماجرا میداند
اما چرا سید ضیا چنین دروغی را در خاطرات خود اعلام کرد
سیدضیا رو که همه میشناسید !
کسی که با کمک رضاشاه در کودتای ۱۲۹۹ بقدرت رسید. سید ضیاء الدین طباطبایی فرزند سید محمد طباطبایی از روحانیون عصر مشروطه .
ماجرای قتل رزم آرا ارتباط کامل با جبهه ملی دارد، رقابت قدرتهای استعماری بر سر نفت ایران مجلس شورای ملی را برآن داشت تا در مهرماه ۱۳۲۶ قانونی را تصویب نماید که بر اساس آن اعطای هرگونه امتیاز نفتی به دولت خارجی ممنوع باشد اما دولت رزم آرا با یکی از شرکت های خصوصی انگلیس مذاکره نمود که ۲۱ ماه طول کشید و در ۲۶ تیر ۱۳۲۸ش قرارداد موسوم به "قرارداد الحاقی" به عنوان ضمیمه قرارداد اصلی یعنی ۱۹۳۳ میلادی (۱۳۱۲ شمسی)، به امضای گلشائیان، نماینده ایران و گس، نماینده شرکت نفت انگلیس رسید.
بدنبال این موضوع و در طول ۲۱ ماه جبهه ملی با نشریه "باختر امروز" بمدیریت حسین فاطمی این موضوع را خیانت به وطن دانسته و با اعلام استخراج ملی با آن مخالفت میکردند.
در پی مخالفت آنها در نشریات و مجلس ، رزم آرا پاسخی داد که در تاریخ به ثبت رسید:
"ما متخصص فنی نداریم، کشتی نفتکش نداریم، بازار فروش نداریم و قدرت رقابت با کمپانیهای بزرگ نفتی را نیز نداریم؛ ما لولهنگ هم نمیتوانیم بسازیم"
جدا از درستی یا نادرستی اظهارات رزم آراء ، که در این مقال نمیگنجد، قرار شد این قرار داد در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ بتصویب مجلس برسد
روز ۱۶ اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجعلی رزم آرا در مسجد شاه تهران در حالی که به مجلس ختم میرزامحمد فیض قمی میرفت، توسط خلیل طهماسبی کشته شد. طهماسبی در همان لحظه دستگیر شد و خود را عبدالله موحد معرفی کرد. او عضو فدائیان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نواب صفوی بود، که آن زمان در اتحاد با کاشانی و جبهه ملی بود و همان روز مسئولیت قتل را به عهده گرفت.
سید محمد واحدی از اعضای برجسته فداییان اسلام و مهدی عراقی، در خاطرات خود ادعا میکنند رهبران جبهه ملی برای جلوگیری از اقدامات رزمآرا و حتی احتمال کودتا توسط وی، از فداییان اسلام درخواست میکنند رزمآرا از سر راه نهضت ملی برداشته شود.
با اعلام قتل رزم آرا ، محمد مصدق اعلام کرد:
" خبر مهمی نبود به کارمان برسیم"
اما چرا سیدضیا چنین خاطره ای را گفت:
سیدضیا در دوران سه ماه نخست وزیری کاملا در خدمت انگلیس بود و با پرده برداری از این نوکری توسط رضاشاه به انگلیس و بعد راهی فلسطین شد.
پس از جریانات ۱۳۲۰ و استعفای رضاشاه ، سید ضیا از فلسطین به ایران برمیگردد و مدتی مشاور شاه میشود اما شاه جوان هیچ اعتمادی به او نداشت. در این دوران، وی سه بار به نخست وزیری نزدیک شد اما هر بار، پهلوی دوم از قبول وی به این سمت سرباز زد. سیدضیا بدلیل بی توجهی های شاه کم کم از دربار رانده شد و با کینه شدید در پی حمایت از مخالفین شاه برآمد
سیدضیا که نخست وزیری پس از کودتای ۱۲۹۹ را مدیون رضاشاه بود این بار به فرزندش زخمی زد که خوشبختانه نتایج قابل استفاده ای براو نداشت
گویا پهلوی ها هر آنچه را که در آستین خود پرورش داده بودند ماری شد تا به آنها صدمه بزنند . سیدضیا به رضاشاه و حسین فردوست به محمدرضاشاه که تمام هویت، تحصیل ، ثروت و منزلت خود را مدیون خاندان پهلوی بود و نتیجه آن خیانت شد. بقول سرلشکر ضرابی :
"امثال فردوست و خسروانی از زمان فارغالتحصیل شدن از دانشکده افسری حتی یکروز از تهران بیرون نرفته و در تهران به دنبک زدن و رقاصی مشغول بودهاند ولی سپهبد شدهاند"
تاریخ بیرحمی های خود را برای گذشتگان دارد و عبرتش را برای آیندگان
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد