خسرو انوشیروان
1.08K subscribers
6.93K photos
4.03K videos
119 files
10.8K links
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همه‌ی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم می‌نویسم.
#خسرو

از همراهی شما سپاسگزارم .
Download Telegram
خسرو انوشیروان
🛑 درس عبرت #شاهنشاه_آریامهر به خروشچف در مسکو ؛ ناهار که تمام شد خروشچف برخاست ... @khosrovanooshiravan https://t.me/khosrovanooshiravan/2438
درس عبرت #شاهنشاه_آریامهر به خروشچف در مسکو
@khosrovanooshiravan
ناهار که تمام شد #خروشچف برخاست برای ایراد نطق.
 اول دستور داد یک شیشه ودکا
برایش اوردند و ودکا را قل و قل ریخت توی لیوان و به همان راحتی که من و شما آب
می‌خوریم ودکا را خورد و خورد و خورد و لیوان خالی را بالای کله براق و از ته تیغ
انداخته‌اش گرفت و برگرداند که معلوم شود حتی یک قطره هم در آن باقی نمانده است. آن
وقت شروع کرد با لحن خشنی به شاه حمله کردن که به شما می‌گوییم با ما
دوست باشید و متقابلاً دوستی ما را جلب کنید. شما با ما دشمنی می‌کنید. ما هر لحظه
بخواهیم قادریم به ایران حمله کنیم و #ایران را ببلعیم. هر قدر هم شما نیرو جمع کنید
و اتحاد نظامی تشکیل دهید قادر نخواهید بود در مقابل ما بایستید. بدانید که #شوروی
نمی‌تواند در برابر این پیمانها بی‌تفاوت بماند.
نطق خروشچف چنان تند و تهدیدآمیز بود که همه را مبهوت کرد. من در بین دو ژنرال قوی
هیکل شوروی نشسته بودم که سینه‌هایشان غرق مدال و نشان بود. یکی از آنها مارشال
ژوکف فاتح برلین بود. کم کم حالت عصبی پیدا می‌کردم و نگران بودم که حالا چه پیش
می‌آید.
آنجا #شاه عکس ‌العمل نشان داد . وقتی
خروشچف نطقش را تمام کرد و نشست، #اعلیحضرت برخاستند و فرمودند وکا بیاورند. ودکا را
آوردند. ودکا را ریختند توی لیوان و لیوان را تا نیمه خوردو گفت امروز روز
خوبی است. چه خوب شد امروز آمدیم اینجا و این حرفها را شنیدیم و دانستیم که در
تشخیصمان اشتباه نکرده‌ایم. این چند روز حرفهایی از شما شنیدیم که ممکن بود ما را
به اشتباه بیندازد و باور کنیم که سیاستهای شما عوض شده است. حرفهای شما داشت در ما
اثر می‌کرد. اما امروز خودتان را لو دادید. تا به حال می‌گفتید این حرفها و این
افکار مال دوره #استالین بود، حالا می‌بینیم که خیر، همان افکار را در سر دارید و
همان حرفها را می‌زنید. پس ما حق داریم مراقب خودمان باشیم. برای همین است که وارد
#پیمان_بغداد شده‌ایم .
خیلی شمرده #شاه به یکایک مطالبی که #خروشچف عنوان کرده بود جواب داد.
بعد لیوان را برداشت، تا قطره آخرش نوشید و برای اینکه نشان دهد یک قطره هم در آن
باقی نمانده است برد به طرف گلدان پر از گلی که روی میز قرار داشت. اما پس از تأملی با #پرستیژی_شاهانه از این که لیوان را روی گل برگرداند منصرف شد و کمی آن
طرفتر، روی یک ظرف نقره واژگون گرفت.
#میکویان که مرد پخته معتدلی بود برخاست و گفت احساس می‌کنم سوءتفاهمی رخ داده و
اشتباهی در ترجمه کلمات #رفیق_خروشچف پیش آمده است. #شاهنشاه بی‌درنگ پاسخ دادند که :
خیر، اشتباهی در کار نیست. بی‌ جهت آقای #علی_اف را متهم نکنید. من به ترجمه ایشان اکتفا نمی‌کنم. سفیرمان که خودتان اذعان دارید #روسی را بهتر از #روسها می‌داند سخنان
آقای دبیرکل را کلمه به کلمه برای من ترجمه کرد.
باری، جلسه در فضای نامطبوعی پایان یافت و فردای آن روز هم مسکو را ترک گفتیم و از
طریق باکو به #ایران بازگشتیم.
پس از بازگشت از این سفر ، جنگ رادیویی که جنگ امواج
نامیده شده با وسعت و شدت بی‌سابقه‌ای آغاز شد و مدتها ادامه یافت. سرانجام #روسها از طریق سفیر خود در تهران که در راه بهبود روابط بین دو کشور تلاش
می‌کرد، آماده صلح و آشتی و مذاکره شدند و این جنگ تبلیغاتی  پایان یافت.

https://t.me/khosrovanooshiravan/2437
خسرو انوشیروان
🛑 درس عبرت #شاهنشاه_آریامهر به خروشچف در مسکو ؛ ناهار که تمام شد خروشچف برخاست ... @khosrovanooshiravan https://t.me/khosrovanooshiravan/2438
🛑 زمانیکه #استالین فوت کرد #خروشچف جانشین او در کنگره حزب #کمونیست شروع به بازگویی جنایات استالین کرد. همه حاضرین تعجب کرده بودند که چگونه یک رهبر از رهبر پیشین این چنین تند انتقاد میکند، درحین سخنرانی که سالن مملو از جمعیت بود ناگهان فردی خطاب به خروشچف فریاد زد: پس آنزمان کجا بودی؟
سالن ساکت شد خروشچف روبه جمعیت گفت: چه کسی این سوال را پرسید؟ هیچ کس جواب نداد. دوباره گفت: کسی که این سوال را کرد ؛ بایستد.
اما هیچ کس بلند نشد. خروشچف در حالی که لبخند بر لب داشت گفت: در آن زمان من جای تو نشسته بودم!
@khosrovanooshiravan
(برگرفته از خاطرات من اثر نیکیتا خروشچف )
درس عبرت #شاهنشاه_آریامهر به خروشچف در مسکو
@khosrovanooshiravan
ناهار که تمام شد #خروشچف برخاست برای ایراد نطق.
 اول دستور داد یک شیشه ودکا
برایش اوردند و ودکا را قل و قل ریخت توی لیوان و به همان راحتی که من و شما آب
می‌خوریم ودکا را خورد و خورد و خورد و لیوان خالی را بالای کله براق و از ته تیغ
انداخته‌اش گرفت و برگرداند که معلوم شود حتی یک قطره هم در آن باقی نمانده است. آن
وقت شروع کرد با لحن خشنی به شاه حمله کردن که به شما می‌گوییم با ما
دوست باشید و متقابلاً دوستی ما را جلب کنید. شما با ما دشمنی می‌کنید. ما هر لحظه
بخواهیم قادریم به ایران حمله کنیم و #ایران را ببلعیم. هر قدر هم شما نیرو جمع کنید
و اتحاد نظامی تشکیل دهید قادر نخواهید بود در مقابل ما بایستید. بدانید که #شوروی
نمی‌تواند در برابر این پیمانها بی‌تفاوت بماند.
نطق خروشچف چنان تند و تهدیدآمیز بود که همه را مبهوت کرد. من در بین دو ژنرال قوی
هیکل شوروی نشسته بودم که سینه‌هایشان غرق مدال و نشان بود. یکی از آنها مارشال
ژوکف فاتح برلین بود. کم کم حالت عصبی پیدا می‌کردم و نگران بودم که حالا چه پیش
می‌آید.
آنجا #شاه عکس ‌العمل نشان داد . وقتی
خروشچف نطقش را تمام کرد و نشست، #اعلیحضرت برخاستند و فرمودند وکا بیاورند. ودکا را
آوردند. ودکا را ریختند توی لیوان و لیوان را تا نیمه خوردو گفت امروز روز
خوبی است. چه خوب شد امروز آمدیم اینجا و این حرفها را شنیدیم و دانستیم که در
تشخیصمان اشتباه نکرده‌ایم. این چند روز حرفهایی از شما شنیدیم که ممکن بود ما را
به اشتباه بیندازد و باور کنیم که سیاستهای شما عوض شده است. حرفهای شما داشت در ما
اثر می‌کرد. اما امروز خودتان را لو دادید. تا به حال می‌گفتید این حرفها و این
افکار مال دوره #استالین بود، حالا می‌بینیم که خیر، همان افکار را در سر دارید و
همان حرفها را می‌زنید. پس ما حق داریم مراقب خودمان باشیم. برای همین است که وارد
#پیمان_بغداد شده‌ایم .
خیلی شمرده #شاه به یکایک مطالبی که #خروشچف عنوان کرده بود جواب داد.
بعد لیوان را برداشت، تا قطره آخرش نوشید و برای اینکه نشان دهد یک قطره هم در آن
باقی نمانده است برد به طرف گلدان پر از گلی که روی میز قرار داشت. اما پس از تأملی با #پرستیژی_شاهانه از این که لیوان را روی گل برگرداند منصرف شد و کمی آن
طرفتر، روی یک ظرف نقره واژگون گرفت.
#میکویان که مرد پخته معتدلی بود برخاست و گفت احساس می‌کنم سوءتفاهمی رخ داده و
اشتباهی در ترجمه کلمات #رفیق_خروشچف پیش آمده است. #شاهنشاه بی‌درنگ پاسخ دادند که :
خیر، اشتباهی در کار نیست. بی‌ جهت آقای #علی_اف را متهم نکنید. من به ترجمه ایشان اکتفا نمی‌کنم. سفیرمان که خودتان اذعان دارید #روسی را بهتر از #روسها می‌داند سخنان
آقای دبیرکل را کلمه به کلمه برای من ترجمه کرد.
باری، جلسه در فضای نامطبوعی پایان یافت و فردای آن روز هم مسکو را ترک گفتیم و از
طریق باکو به #ایران بازگشتیم.
پس از بازگشت از این سفر ، جنگ رادیویی که جنگ امواج
نامیده شده با وسعت و شدت بی‌سابقه‌ای آغاز شد و مدتها ادامه یافت. سرانجام #روسها از طریق سفیر خود در تهران که در راه بهبود روابط بین دو کشور تلاش
می‌کرد، آماده صلح و آشتی و مذاکره شدند و این جنگ تبلیغاتی  پایان یافت.

https://t.me/khosrovanooshiravan/2437