خسرو انوشیروان
1.08K subscribers
6.93K photos
4.03K videos
119 files
10.8K links
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همه‌ی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم می‌نویسم.
#خسرو

از همراهی شما سپاسگزارم .
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🛑 #اریک میگه :
ما یه زمانی فکر میکردیم از #دکتر_سکویی بیشتر میفهمیم و چه بد اشتباهی بود ...
@khosrovanooshiravan
به نظرم امروز هم هرکس فکر میکنه از این خردمندِ کرمانشاهی که البته گمان نکنم #دکترا داشته باشه ؛ بیشتر میفهمه داره همون اشتباه بزرگو مرتکب میشه ...
https://t.me/khosrovanooshiravan/3832
کشوری که اقتصادش حداقل سه ساله که کاملا خوابیده و بیشتر شهرک‌های صنعتیش دارند با یک سوم ظرفیت کار می‌کنند و بازارش در رکود مطلقه، چجوری در عرض یک سال ۲۰ درصد به مصرف برقش اضافه شد؟ این حجم از رشد مصرف واسه کشورهاییه که یک جهش در تولید و صادرات و رشد اقتصادی رو تجربه می‌کنند. حتی کشورهایی مثل ویتنام یا تایلند که در بعضی صنایع دارند جای چین رو در تولید انبوه می‌گیرند سالی ۲۰ درصد رشد مصرف برق ندارند! کشورهای آفریقایی هم مثل مصر یا نیجریه که رشد جمعیتی دارند که ما در دهه شصت داشتیم و حتی بیشتر، در عرض یک سال چنین جهشی در مصرف برق نمی‌بینند. ۸۵۰۰ مگاوات کسری، درست مثل اینه که در یک جنگ معادل حمله آمریکا به عراق، حداقل سه تا از نیروگاه‌های ترکیبی بزرگ رو با بمب‌های خوشه‌ای به طور کامل از بین برده باشند. این در حالیه که توانیر مدعیه بحران یک ماه دیگه ادامه خواهد داشت و بعد ازون بهتر میشه. مگه ۶ الی ۸ هزار مگاوات کسری شوخیه که بعد ازین یک ماه، قابل جبران باشه؟https://t.me/khosrovanooshiravan

شایدم شوخی، تمام اخباریه که منتشر می‌کنند.
#اریک
اگه تنها دغدغه‌‌ام جنگ بود، امشب راحت می‌خوابیدم.
@khosrovanooshiravan
قبلا برام اهمیت داشت، و پرواز هواپیماهای سوخت‌رسان بر فراز خلیج فارس تا صبح بیدارم نگه می‌داشت. اما الان برام فرقی نداره. نه که ندونم جنگ واقعی چه جهنمی میسازه. اما حتی مهم بودن جنگ هم بستر نرمالی نیاز داره. چه چیز اطراف ما نرماله؟ در بین صد و نود و سه کشور عضو سازمان ملل، تو کدوم‌شون هواپیمای آبپاش به خارج فرستاده میشه وقتی جنگل‌های خود کشور دارن میسوزن؟ تو کدوم‌شون ورود واکسن خارجی متوقف میشه تا آب مقطر داخلی تزریق بشه؟ تو کدوم‌شون وقتی داره به روستاها با تانکر آب فرستاده میشه، نیروهای مسلحش کشتی تانکر رو میدزدن؟ اون جامعه‌ای جنگ براش مهمه که مردم صبح‌ها پا میشن میرن بیرون تو محوطه روباز کافه‌ها صبحانه میخورن، در حالی که یکی نشسته اون طرف کوچه داره ویولن میزنه. ما همین الان از خونه میریم بیرون یه لشکر زرهی دور میدون ایستادن تا مثلا در ما رعب ایجاد بشه!
البته ممکنه بگن «تو تنها زندگی می‌کنی و چیزی برای از دست دادن نداری». اما مگه بقیه دارند؟ مگه شما دارید؟ تو لیبی که دچار جنگ داخلی شد، مصرف نان سی درصد پایین اومد؟
ما باید شب‌ها راحت بخوابیم.
@khosrovanooshiravan
#اریک
خسرو انوشیروان
🛑 متاسفانه #احمد_مسعود در محاصره ی طالبان تنهاست و توجه تروریستها بیش از پیش به #پنجشیر جلب شده https://t.me/khosrovanooshiravan/4781 طالبان حدود ده برابر مسعود نیرو دارد ولی نمی‌تواند همه آنها را به دره بیاورد چون مجبور است اراضی اشغالی را همچنان تحت کنترل…
داشتم فکر می‌کردم که احمد مسعود جوان احتمالا به زودی فرصت پیر شدن رو از دست خواهد داد. در این شرایط یا باید برنده شد، یا باید کشته شد. حالت سومی اگر وجود داشته باشه خیلی نادره. اما بلافاصله یادم افتاد که شانس پیر شدن خودم هم چندان بیشتر نیست.‌ او وسط یک معرکه حماسی جان خواهد داد، و اسمش باقی خواهد موند. حداقل در ویکیپدیا. اما من به دلایلی کاملا مبتذل، و چیپ، و شهری، تمام خواهم شد، بدون هیچ اسمی. اینکه همچو منی پیگیر سرنوشت همچو اویی باشد، مسخره‌ست. کلمه دیگه‌ای سراغ ندارم. فقط مسخره.
https://t.me/khosrovanooshiravan/4839
#اریک
⚫️ شاید نظر من مهم نیست اما به نظر من، هم ایرانی مهاجر که از هشتگ ایران «خراب‌شده» ناراحت شده، و هم ایرانی مهاجر که تشویق‌مون می‌کنه بیشتر ازش استفاده کنیم، هر دو به یک اندازه باید دهان‌شون رو ببندند.
@khosrovanooshiravan
البته باید آزاد باشند دهان‌شون رو باز کنند و هرچی مایلند بگن، ولی برای خودشون بهتره که ببندند.

ما در شرایطی در این مملکت داریم بهترین سال‌های خودمون رو بر باد رفته می‌بینیم که همه‌چیز و مطلقا همه‌چیز در حال بدتر شدنه. اقتصاد دیگه نجات‌یافتنی نیست. خودمون رو داریم با برجام دومی که قراره امضاء بشه گول می‌زنیم در حالی که این جنازه رو دیگه دلار هم زنده نمی‌کنه، و داریم به خودمون تلقین می‌کنیم که بعد از کرونا اوضاع بهتر میشه در حالی که سقوط با بیماری همزمان شد، معلولش نبود. یه عده‌مون خودشون رو با بورس سرگرم کردن، که دیگه حتی پانزی هم نیست، شبیه یه دایره‌ بی‌نهایته که توش فقط شتاب می‌گیری، به هیچ‌جا نمیرسی! یه عده‌مون بدون اینکه بدونند بیت‌کوین چی هست مبتلا به جنون کریپتویی شدن و یه چیزهایی رو میخرن و میفروشن که من اسم‌شون رو هم نشنیدم. یه عده‌مون رد دادن و همون چندرغازی که درمیارن میریزن پای قمار آنلاین! و البته همه قابل درکند، چون دیگه نمیشه هیچ کاری کرد. هیچ کاری. هشتاد درصد جمعیت مستحق صدقه هستند، و این رو میشه به صورت آماری ثابت کرد. از لحاظ اجتماعی و روانی، همه حالت ابنرمال پیدا کرده‌اند. هیچ‌کس رو نمی‌بینم که بشه باش حتی مسافرت رفت. چون نمیشه حتی یک شب تو چادر تحملش کرد. هیچ فلسفه‌ای وجود نداره. سواد وجود نداره. ایمان وجود نداره. قطب‌نما وجود نداره. ذهن خوب، وجود نداره.‌ ولی همه در مسابقه‌اند که باهوش و آپدیت به نظر بیان! حکومت کاملا آماده‌ست یه دهه شصت دیگه تو زندان‌ها درست کنه، کاملا آماده‌ست یه جنگ هشت ساله دیگه به پا کنه، و توش ببازه، و ما رو قربانی کنه، و همه قدرت‌ها کاملا آماده هستند به عنوان پاکستان ۲ ازش حمایت کنند. یک کشور سالم در اطراف‌مون نیست. قومیت‌گرایی اقتدارگرایانه در منطقه‌مون به اوج خودش رسیده، که خواب و خیال همشون شامل ایران هم هست، و همشون قوی‌تر از حکومت آبدوغ‌خیاری ما هستند.‌ ما دلایل بیشماری داریم که اینجا رو یک خراب شده ببینیم.

اما.. و این اما مهم است، و اما همزمان، بخشی از این خرابی بزرگ، ناشی از فرارهای مکرر خودمون هم هست. مملکتی که هرکس فرصت پیدا کرد، در رفت! راحت‌تر دریده میشه. ما به جای اینکه حداقل، و حداقل، برای اشرار دردسر درست کنیم، از چرخ هواپیما آویزان شدیم‌. چون برای زندگی شخصی‌مون، اینجوری بهتر بود. قضاوت عمومی رو نمیشه به فرد تعمیم داد. نمیشه یقه یک مهاجر رو بگیریم و بگیم تو نباید می‌رفتی. اما از جنبه جمعی، میشه گفت شماها که ول کردید و رفتید، بخشی از پروسه تخریب بودید، پس درباره خراب‌شده بودن ایران حرف نزنید.
ما مثل جامعه‌ای که سرزمینش رو به نابودیه رفتار نکردیم و نمی‌کنیم. اینجوری که ما هستیم، بش نمیاد اوضاع خیلی بد باشه. شاید برای همین خارجی‌ها اینکه شفاهی بگیم چقدر بده رو باور نمی‌کنند. ما مثل کسی هستیم که وقتی خونه داره میسوزه، میپرسه «جوراب منو ندیدید؟». اینایی که خیلی عینی‌تر اینجوری بودند، نباید بمون یادآوری کنند ایران یه خراب‌شده‌ست.
@khosrovanooshiravan
#اریک
⚫️ قصد داشتم این مطلبو نصفه نیمه اینجا کپی کنم (چون با همش موافق نیستم)
اما ...
باز حیفم اومد کامل نخونید
شاید شما موافق باشید
اینطوری بازنشر میدم .
#اریک آنارشیسته و نمی‌خوام چیزی ازش فوروارد کنم اینجا
پیشنهاد میکنم مطالعه کنید 🙏
https://t.me/EricNotes/8801
https://t.me/khosrovanooshiravan
خسرو انوشیروان
⚫️ در این مورد با #دکتر_طاهری موافق نیستم . 👈 اینها اصلا برآورد صحیحی از اوضاع ندارند که بخوان بترسن یا نه ... https://t.me/C_B_SHAHZADEH/105500 اگر توانایی آنالیز شرایطو داشتن ، قطعا همین الان دسته جمعی ضمن ارائه ی استعفا به جهت استغاثه و استغفار موتکف…
⚫️ همه در موقعیت بیمار سرطانی هستند که قراره دکتر بش بگه چندماه آینده همه‌چیز چطور پیش خواهد رفت.
https://t.me/khosrovanooshiravan/5569
اما فکر می‌کنند در اون موقعیت نیستند و راه پیش‌رو خیلی باز و ناشناخته‌ست! فلاکت حبس در زندان هم به همین دلیل فشار روانی زیادی ایجاد می‌کنه، که کسی که واردش میشه میدونه آینده‌ای که پیش رو داره، تک‌گزینه‌ایه، و اون گزینه همین‌جاست، پشت این دیوارها. اگه لک‌لک‌ها از بالا مینداختنش پایین طوری که وسط حیاط زندان بیفته، براش آسون‌تر طی می‌شد، چون اینکه ممکنه فردا بیاد بیرون یا نه، نامشخصه. شاید بیاد، و شاید نیاد. اما همینکه احتمالش وجود داره، یعنی فقط یک گزینه‌ وجود نداره.
مجهول بودن راه پیش رو انقدر آرام‌بخشه، که مردم حاضرند مجهولات مصنوعی بسازند. مثلا فکر کنند معلوم نیست ته سراشیبی کجاست! در حالی که معلومه. اینکه همه‌چیز بدتر خواهد شد یک پیشگویی نیست‌. بخشی از معلوماته‌. وقتی از بچه‌ها عکس می‌گرفتم و بعد از دیدنش به خاطر «خوب نیفتادن» میخواستند پاکش کنم، می‌گفتم دیگه این موقعیت گیرتون نمیاد. کنار هم بودن و با هم عکس گرفتن، هر جوری که توش بیفتی، بهتر از موقعیت‌هاییه که بعدن ممکنه بوجود بیاد. چون موقعیت‌های بعدن، کم‌تر، کمرنگ‌تر، و بی‌روح‌تر از الان خواهند بود. به ازای هر ایکس از لحظات عمرت، ثابت خواهد شد که ایکس منهای یک، بهتر از ایکس بعلاوه یک بوده.

خیلی‌ها امروز در موقعیتی از بن‌بست و تصلب شریان انگیزه قرار گرفته‌اند که من پونزده سال پیش داخلش افتادم. وقتی می‌گفتم جوری تنگدست خواهید شد که به پناهندگی در پاکستان فکر کنید، اینطور تفسیر می‌شد که بدبیاری و شکست، من رو نسبت به وضع نرمال بقیه بخیل کرده! متوجه نبودند که این ربطی به ضعف‌های شخصیتی، از جمله بخل، که هرکسی داره، و من هم دارم، نداره‌. بلکه به این ربط داره که من جلوی اتوبوس بودم و جلو رو می‌دیدم! اما آرامش‌طلبی محرکی بود که مجهول فرضش کنند. اینکه میگم جلوی اتوبوس بودم، این معنی رو نداره که جغد دانا بودم‌. دانایی بیناییه. اما برای حس کردن هر خطری، بینایی دقیق لازم نیست. آدم با چشم بسته هم خالی شدن زیر پاش رو میفهمه. بعضی‌ها، از جمله از گونه بدترکیب من، نسبت به بادهای بُرنده واقعیت، برهنگی خاصی دارند، که باعث میشه موهاشون زودتر سیخ بشه. برای همین جامون اون ته اتوبوس نبوده هیچوقت.. چون اونجا بمون خوش نمیگذره.

ازینکه کسی جدی نگرفت، و الانم نمیگیره، احساس بدی ندارم‌. چون برخلاف گذشته، امروز دیگه درک می‌کنم ذهن انسان‌ها چطور کار می‌کنه. ولی شخصا آرام‌بگیر نیستم و به دکتر میگم که بگه دقیقا از کی هر کدوم از اعضای بدنم از کار میفته، و کدوم یکی از داروها جلوش رو نمی‌گیره.
https://t.me/khosrovanooshiravan
👈 به نظر من ؛ این پسر ، #اریک یک روح سرکش متفکر قلم به دسته
این پیوند کانالشه👇
https://t.me/EricNotes
مشتریای خاص خودشو داره
بخیل نیستم ، شما هم میتونید کانالشو دنبال کنید
ولی خب حیفه ؛ مثل من سلطنت طلب نیست و از این بابت درک سیاسی درستی نداره ... 😊
با این وجود اگه ازش بپرسید اینجایی که الان هستی بین جمهوری و پادشاهی کدومو انتخاب می‌کنی قطعا میگه #پادشاهی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️ در فلسفه همه‌چیز به دو دسته حادث و قدیم تقسیم میشن. حادث یعنی چیزی که یه زمانی وجود نداشته، اما بعدن بوجود اومده. قدیم یعنی چیزی که وجود داشتنش یک مرحله قبلی نداره، یعنی همیشه بوده و هست. همونطور که پیداست این دو ذاتا فرق دارند با هم.
اما آخوند شیعه یه حالت خاصی پیدا کرد که تا قبل ازین به مخیله هیچ فیلسوفی نرسیده: اینکه یه چیزی حادث بوده، اما قدیم هم هست!.. و اون چیز چیه؟ جمهوری‌اسلامی! قبل از تشکیل نظام، نظام وجود نداشته، پس حادثه. اما هیچ حالتی سراغ نداریم که نظام وجود نداشته باشه، پس قدیمه!

https://t.me/khosrovanooshiravan
#اریک
خسرو انوشیروان
⚫️ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ https://t.me/khosrovanooshiravan/5669 وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا …
⚫️ قاضی سسامنس، رشوه گرفت و یه حکم نامنصفانه داد. کمبوجیه دوم دستور داد زنده پوستش رو بکنند.
دو هزار و پونصدسال گذشته و هنوز ایران گرفتار قاضی‌های فاسده و هنوز بهترین کار اینه که پوست‌شون کنده بشه. تفاوت دوران ما اینه که به رشوه بسنده نمی‌کنند. شب تا صبح نقشه می‌کشند که فردا چطور زندگی رو به کام مادر یک زندانی سیاسی تلخ کنند‌. نه تنها هنوز در بر همون پاشنه می‌چرخه، بلکه ما باید یه دباغ‌خونه راه‌اندازی کنیم.
https://t.me/khosrovanooshiravan/5671
#اریک
خسرو انوشیروان
شما حامیان چشم گوش بسته و درمانده ی رفتار توجیه ناپذیر #والاحضرت_رضا_پهلوی ، اکثراً ساکن اروپا یا ایالات متحده ، سلطنت طلبهایی کور و کر دور افتاده از #ایران و ناآشنا با فرهنگ مردمان این سرزمین ؛ نه میدانید اینجا در ایران ما چه میخواهیم و نه میتوانید به زودی…
#گردش_به_چپ_ممنوع
https://t.me/khosrovanooshiravan/5470

⚫️ قدرت نوشتن، مثل داشتن هواپیمای بمب‌افکن دوربرده. میشه باش هرجایی، بمب متعارف انداخت پایین، یا بمب خوشه‌ای، یا بمب هسته‌ای، یا بمب شیمیایی. اینکه اونی که اون پایینه چقدر به فاک بره، دست خودته‌. هیچ‌چیز دیگه‌ای اینطور نیست. حتی گفتار، اون هم از زبان کاریزماتیک‌ترین افراد. نوشتن، نمایش این واقعیته که نویسنده حتی نیاز نداره کاریزما داشته باشه. مثل خلبان بمب‌افکن، که قبل ازینکه بمب برسه پایین، از محل دور شده. که معلوم هم نیست کیه. قدرت «بنداز و برو»، چیز عجیبیه که فقط نویسنده مزه‌ش رو می‌چشه، و اهمیتی نمیده که بقیه نمی‌دونند داره چی رو میچشه.
اون‌هایی که میگن باید بنویسیم تا بسازیم، دچار سوء تفاهمند. نوشتن، فقط برای تخریب کردن و با خاک یکسان کردنه.
ساختن کار بقیه‌ست.
#اریک
https://t.me/khosrovanooshiravan/6461

#سعید_فردوست_گنجی
#پرزیدنت_قمیکلا
#نسرین_ستوده
#حسنک_شریعتمداری
#شهریار_آهی
#علی_تجزیه
#نوفدی
#یاسمین_اعتماد_امینی
👈 #چپ_فمینیسم
👈 #چپ_دموکراسی
👈 #جمهوریت_دروغ
👈 #فدرالیسم_فریب
👈 #فیک_آپیزیسیون
https://t.me/khosrovanooshiravan/4288

#پاینده_ایران
#جاوید_شاه
من #خسرو هستم.🙋‍♂
⚫️ برای پیش‌بینی روندها باید به کارهایی که انجام نخواهد شد دقت کرد، تا کاری که انجام خواهد شد در بین مجموعه‌ای از احتمالات، خودش رو نشون بده. مثلا تشکیلاتی که از تقویت جامعه مدنی وحشت داره، هیچ اقدامی که به این تقویت کمکی بکنه، انجام نخواهد داد. پس قطار روی اون ریل خاصی حرکت خواهد کرد که در مسیرش جامعه مدنی کنار گذاشته شده.
وقتی نیروی نظامی و امنیتی نظام از معدن مس تا استودیو انیمیشن‌سازی، از قطعه‌ساز خودرو تا تاکسی آنلاین، از بندر تا پاساژ، و از ماست تا هاست رو در اختیار گرفت، باید این پیش‌بینی صورت می‌گرفت که در ادامه این مسیر ناچار خواهد شد گریه‌کن و رقاص و کمدین و بازیگر و خواننده و مداح و زائر و روسپی و فوتبال‌دوست خودش رو هم تأمین کنه. چون غارت کشور به شکلی که کشور رو از حالت کشور بودن خارج کنه، یک ضایعه بزرگ بوجود میاره. پس ناچار خواهند بود ایرانی مصنوعی و کوچکتر، در داخل ایران بسازند، که علائم کشوری داشته باشه. این ایران مصنوعی، یک سری شهروند مصنوعی هم داره، که البته چون تعدادش کمه گاهی لازم میشه نیروهای یونیفرم‌پوش هم بشون اضافه بشن. ریختن سربازان وظیفه در نماز جمعه برای پر کردن صف‌ها، حرکت‌های اولیه طراحی دکور این ایران مصنوعی و مینیاتوری بود، که چاره‌ای نداشتند جز اینکه بسطش بدن. مردم ایران اصلی باید اون روز به خودشون می‌گفتند وقتی امروز برای نماز باید آدم از پادگان آورد، فردا برای جوشش احساسات ملی بابت موفقیت فوتبالی هم باید از پادگان آدم آورد! ولی مردم به روندها دقت نمی‌کنند. مردم داخل روندها زندگی می‌کنند. اینکه صحنه‌های امروز سورئال‌تر به نظر میرسه تعجب نداره، چون اثر طبیعی بسط‌یافتگی همون فرموله. نماز یک اکت از قبل برنامه‌ریزی شده‌ست، اما جوزدگی از یک هیجان ورزشی، بدون برنامه و گاهی ناخودآگاهه. درسته که این دو با هم تضاد دارند، اما نیاز به دومی در ادامه نیاز به اولی است. چون نیاز به اجرای نمایش، وابستگی اعتیادگونه ایجاد می‌کنه. معتاد به مُسکن، دارویی رو که الان برای تحمل یک سردرد ساده میخوره، در ابتدا برای تحمل جراحی مهره گردنش خورده بود. نیاز به تأمین حرکت‌های برنامه‌دار و ارادی، در ادامه میرسه به نیاز به تأمین حرکت‌های بی‌برنامه و حتی غیرارادی. در دهه شصت کافی بود پدری تولید کنند که فرزند همسایه که در میتینگ‌های مجاهدین شرکت می‌کرده رو لو بده، در دهه نود لازم است پدری تولید کنند که از سوختن جهیزیه دخترش در آشوب‌های خیابانی بغض کند! غارتگر، زندگی رو از ایران اصلی تخلیه کرد، پس مجبور شد برای ایران مصنوعی و کوچک خودش مانکنی از تمام نمودهای یک زندگی رو نصب کنه. از عزا تا خشم، از سوگ تا ذوق، از تلاش تا بغض. باید از خود برداشت هندوانه هم گزارش تهیه کنه تا بگه در ایران مصنوعی، کشاورز هم داریم. باید از غذا پختن برای سیل‌زدگان تیزر بسازه تا بگه در ایران مصنوعی کمک به همنوع هم داریم، و همه علائم زندگی وجود دارند.‌

طبقه متوسط تا مدت‌ها با پذیرفتن این ایران مصنوعی، به جای ایرانی که وطنش بود و واقعی بود، تصور کرد میتونه داخلش جا بگیره. چون هرچه که می‌تونست مجاز باشه در ایران مصنوعی مجاز بود. اول خواننده مجاز ساخته شد، اما به مداح مجاز هم رسید. اول آخوند مجاز ساخته شد، اما به دختر شهید مجاز هم رسید. اول کشتی‌گیر مجاز ساخته شد، اما بعد به روسپی مجاز هم رسید. تا اینکه تا امروز، از هر چیزی و هرکسی، یک مانکن مجاز دارند. اما مشکل برای طبقه متوسط این بود، که همزمان با افزایش تنوع مانکن‌ها، سایز این ایران هم آب می‌رفت! وقتی استالین حداقل مهندسینی که برای ساخت موشک لازم بود رو بدست آورد، بقیه مهندسین مکانیک بالستیک رو یا به بیابان‌های یخی فرستاد، یا به اردوگاه‌های کار اجباری، یا به تبعید خانگی. ایران مصنوعی و کوچک برای همه مداحان جا نداشت، حتی اگه همه آماده بودند که مانکن باشند. برای نمایش زندگی مذهبی، تعداد محدودی از مداحان هم کافیه. برای نمایش شیعه‌گری چند موکب اربعین که فضا رو حکومتی کنند کافیه، به بقیه زوار هتل کارتن در کنار زباله میرسه. برای نمایش خرید و فروش، یک درصد از ثبت‌نام‌کنندگان خودرو هم کافیه، بقیه باید با دلالان گلاویز باشند.

ایران مصنوعی انقدر کوچک خواهد شد که به پادگانی درون پادگانی درون پادگان تبدیل بشه. چیزی مشابه عروسک ماتروشکا روسی. مردم متوجه نبودند که قطار روی کدوم ریله و با کلام هم قانع نمی‌شدند که این ریل به کدوم سمت میره. باید با تجربه شخصی می‌فهمیدند که تنها ایرانی که اجازه هست توش زندگی کرد، انقدر کوچک میشه که امکان نداره بتونند واردش بشن، یا اگه وارد شدند بتونند به طور پایدار داخلش بمونند. پس قبل ازینکه خیلی دیر بشه باید ایران اصلی رو برگردونند، که جا برای همه داره، و در اون همه‌چیز واقعی‌اند. مداحان واقعی، و روسپی‌های واقعی. ذوق‌های واقعی و بغض‌های واقعی. غصه‌های واقعی، و قصه‌های واقعی.
#اریک