1_4913616567159226464.pdf
87.3 KB
🛑 پیشنهاد میکنم اگه احیانا یک #آتئیست از #احمد_کسروی در نقد دین نقل قول کرد ...
👈 این فایلو محکم بکوبید تو صورتش
@khosrovanooshiravan
👈 این فایلو محکم بکوبید تو صورتش
@khosrovanooshiravan
خسرو انوشیروان
🛑 در شان کشور که قطعا نیست ولی در شان جمهوری هزار خاندان شما ... حتما هست @khosrovanooshiravan یه جوری میگه در شان کشور نیست که انگار من و رفیقای عرق خوریم چهل و دوساله این ملتو به خاک سیاه نشوندیم 😒
یک داستان شگفتتر آن بود که ما دیدیم ملایان و مجتهدان مسلمانان ، تلگراف به مارشال استالین فرستادهاند و از جمله چنین گفتهاند که به «مُصلّا» رفته فیروزی دولت شوروی را در این جنگ بزرگ از خدا خواستار گردیدهاند ، و این داستان میرساند که ملایان در آن کشور ، نه تنها خودشان بازمیمانند و همچنان هستند ، بیپاترین پندارهاشان را نیز نگاه داشتهاند و همچنان میدارند ، و با آنهمه هیاهوها و جنبشها کمترین تکانی بخود ندادهاند و از بس دژآگاه (1) و دستنخوردهاند ، از فرستادن چنین پیامی که از هر باره بیارجست ، به پیشوای روسیه بازنایستادهاند.
https://t.me/khosrovanooshiravan/2822
زنده یاد
#احمد_کسروی
https://t.me/khosrovanooshiravan/2822
زنده یاد
#احمد_کسروی
Telegram
خسرو انوشیروان
🛑 در شان کشور که قطعا نیست ولی در شان جمهوری هزار خاندان شما ؛ قائدتا باید باشه ...
@khosrovanooshiravan
یه جوری میگه در شان کشور نیست که انگار من و رفیقای عرق خوریم چهل و دوساله این ملتو به خاک سیاه نشوندیم 😒
@khosrovanooshiravan
یه جوری میگه در شان کشور نیست که انگار من و رفیقای عرق خوریم چهل و دوساله این ملتو به خاک سیاه نشوندیم 😒
خسرو انوشیروان
🛑 منزه و بزرگ است و پاک و مهربان و بخشاینده ؛ #یکتا_پروردگار_ایرانیان که #ایران را بر #ما_ایرانیان بخشید تا مایه ی امن و امان و ثروت و غرور و پناهگاه ناموسمان باشد . @khosrovanooshiravan 👈 #ما_ایرانیان پدید آورندگان شکوهِ شرقیم . در اینجا هرچه هست ؛ #ایران…
كسانی میآیند و با من گفتگو كرده چنین میگویند : «من معنی میهنپرستی را نفهمیدم. این كوه و زمین و دره چه پرستش دارد؟!..». دیگران بسخن رنگ فلسفه داده و چنین میگویند : «همهی مردمان یكی هستند. برای چه من با فلان كرمانی هممیهن باشم و با فلان بغدادی نباشم؟!..». برخی هم از راه مذهب پیش آمده چنین ایراد میگیرند : «میهنپرستی بتپرستیست. ما باید خدا را بپرستیم نه میهن را».
@khosrovanooshiravan
اینها نمونهی دیگری از ندانستن حقایق زندگانیست. اینها «میهنپرستی» میشنوند و معنای آن را نمیدانند. باید گفت : میهن تنها این كوهها و درهها و این سرزمین نیست. میهن به یك معنی مهمتر دیگری میباشد.
ما چون میگوییم : میهنپرستی مقصودمان بیش از همه آن پیمان همدستی است كه یك توده باید داشته باشند. بیست ملیون مردم كه در یكجا زیست میكنند و یك تودهای تشكیل دادهاند اینها در حقیقت پیمان باهم بستهاند كه در پیشرفت دادن بكارهای زندگانی و ایستادگی در برابر سختیها همدست باشند و در سود و زیان و اندوه و خوشی باهم شركت كنند. مثلاً اگر راهزنانی در كرمان پیدا شدند از آذربایجان و خوزستان و گیلان و دیگر جاها سپاه برای دفع آنها بفرستند و نگویند بما چه ربطی دارد؟!.. همچنین اگر دشمنی از سوی گیلان رو نمود از همه جا بجنگ آنان شتابند و نگویند ما چه كار داریم؟!.. اگر در گوشهای از كشور خشكسالی رخ داد و مردم دچار گرسنگی گردیدند ، یا در شهرهایی زمین لرزه افتاد و ویرانیها پدید آمد ، یا بآبادیهایی سیل آمد و آسیبها رسانید ـ در همهی اینها از همه جا بدستگیری برخیزند و خود را در زیان و آسیب شریك شمارند و كنارهگیری ننمایند.
یك چنین پیمانی در هر تودهای هست و اساس توده همین پیمان میباشد. ما از «میهنپرستی» پیش از همه این معنی را میخواهیم ، و شما میبینید كه یك معنای بسیار مهم و گرانمایهای میباشد ، و اینكه نام «میهنپرستی» میگزاریم برای آنست كه این میهن ، یا این سرزمین خانهی ماست ، و گهوارهی پرورش ماست ، سرچشمهی زندگانی ماست ، چنانكه شرح دادیم اساس دارایی این سرزمین میباشد. اینست باید به نگهداری آن كوشیم ، باید نخستین مادّه در آن پیمان نگهداری این سرزمین باشد. زیرا اگر این سرزمین را از دست دهیم آواره و سرگردان خواهیم بود. به بردگی و زیردستی بیگانگان خواهیم افتاد.[1] زبون و خوار گردیده كمكم نابود خواهیم گردید. اینست آن را «میهنپرستی» میخوانیم. مقصود از پرستش در اینجا «خدمت» میباشد. «پرستیدن» در فارسی بمعنی خدمت كردنست.
آنان كه میگویند : «این كوه و زمین و دره چه پرستشی دارد؟!..» این معنی را نمیدانند. از آنان باید پرسید : مگر شما نمیخواهید در این جهان زندگی كنید؟!.. مگر نمیخواهید با كسانی همدست باشید؟!.. مگر نمیخواهید این آب و خاك را كه سرچشمهی زندگانی شماست نگه دارید؟!.. میهنپرستی یا میهندوستی ، هر نام دیگری كه بگزارید همینهاست. این وظیفهی مردانگی هر كسیست كه در این راه با دیگران همدستی كند و كوشش دریغ نگوید.
امروز زندگانی بسیار سخت گردیده و تودهها با یكدیگر بر سر خاك و زمین سختترین نبرد را میكنند. این جنگ و خونریزی كه امروز در جهان میرود همه برای زمین است. شما نیز ناگزیرید بیپروایی ننمایید و بنگهداری سرزمین خود بكوشید. ناگزیرید در اندیشهی آیندهی خود و فرزندانتان باشید.
كسی نمیگوید شما بزمین سجده كنید ، یا در برابر این كوهها و درهها بایستید و گردن كج گردانید. پرستش باین معنی را كسی از شما نمیخواهد. مقصود نگهداری كشور است كه اگر نكنید سرنوشتتان جز بندگی و زیردستی نخواهد بود. اگر نكنید نه تنها در پیش مردم ، در نزد خدا نیز شرمنده و روسیاه خواهید بود.
اینكه میگویند : «چرا من با فلان كرمانی هممیهن باشم و با فلان بغدادی نباشم؟» پاسخش اینست : فلان بغدادی از ما جدا میباشد و با ما پیمان همدستی ندارد. اگر بغدادیان نیز با ما همدست گردند و بتودهی ما درآیند هممیهن ما شمرده خواهند گردید.
ببینید چگونه این حقایق تاریك مانده و دستهی انبوهی اینها را نمیدانند. سالها در این سرزمین با خوشی بسر برده و از نعمتهای خدادادی آن بهره یافتهاند بیآنكه بدانند این خوشیها از كجاست و این نعمتها از چه سرچشمه میباشد بلكه از نادانی و ناآگاهی چنین پنداشتهاند كه این خوشیها همیشه تواند بود ، و بیآنكه بكوشند و نگه دارند همیشه تواند ماند.
انبوهی از آنان نه تنها خود اندیشهی این چیزها را ندارند و بكوششی در این راهها برنمیخیزند از كوششهای دیگران نیز جلو میگیرند و گستاخانه زباندرازیهایی مینمایند.
(پرچم روزانه شمارهی 54)
https://t.me/khosrovanooshiravan/2755
[1] : یک گواه این سخن ، حال کنونی فلسطینیان است.
زنده یاد #احمد_کسروی
@khosrovanooshiravan
اینها نمونهی دیگری از ندانستن حقایق زندگانیست. اینها «میهنپرستی» میشنوند و معنای آن را نمیدانند. باید گفت : میهن تنها این كوهها و درهها و این سرزمین نیست. میهن به یك معنی مهمتر دیگری میباشد.
ما چون میگوییم : میهنپرستی مقصودمان بیش از همه آن پیمان همدستی است كه یك توده باید داشته باشند. بیست ملیون مردم كه در یكجا زیست میكنند و یك تودهای تشكیل دادهاند اینها در حقیقت پیمان باهم بستهاند كه در پیشرفت دادن بكارهای زندگانی و ایستادگی در برابر سختیها همدست باشند و در سود و زیان و اندوه و خوشی باهم شركت كنند. مثلاً اگر راهزنانی در كرمان پیدا شدند از آذربایجان و خوزستان و گیلان و دیگر جاها سپاه برای دفع آنها بفرستند و نگویند بما چه ربطی دارد؟!.. همچنین اگر دشمنی از سوی گیلان رو نمود از همه جا بجنگ آنان شتابند و نگویند ما چه كار داریم؟!.. اگر در گوشهای از كشور خشكسالی رخ داد و مردم دچار گرسنگی گردیدند ، یا در شهرهایی زمین لرزه افتاد و ویرانیها پدید آمد ، یا بآبادیهایی سیل آمد و آسیبها رسانید ـ در همهی اینها از همه جا بدستگیری برخیزند و خود را در زیان و آسیب شریك شمارند و كنارهگیری ننمایند.
یك چنین پیمانی در هر تودهای هست و اساس توده همین پیمان میباشد. ما از «میهنپرستی» پیش از همه این معنی را میخواهیم ، و شما میبینید كه یك معنای بسیار مهم و گرانمایهای میباشد ، و اینكه نام «میهنپرستی» میگزاریم برای آنست كه این میهن ، یا این سرزمین خانهی ماست ، و گهوارهی پرورش ماست ، سرچشمهی زندگانی ماست ، چنانكه شرح دادیم اساس دارایی این سرزمین میباشد. اینست باید به نگهداری آن كوشیم ، باید نخستین مادّه در آن پیمان نگهداری این سرزمین باشد. زیرا اگر این سرزمین را از دست دهیم آواره و سرگردان خواهیم بود. به بردگی و زیردستی بیگانگان خواهیم افتاد.[1] زبون و خوار گردیده كمكم نابود خواهیم گردید. اینست آن را «میهنپرستی» میخوانیم. مقصود از پرستش در اینجا «خدمت» میباشد. «پرستیدن» در فارسی بمعنی خدمت كردنست.
آنان كه میگویند : «این كوه و زمین و دره چه پرستشی دارد؟!..» این معنی را نمیدانند. از آنان باید پرسید : مگر شما نمیخواهید در این جهان زندگی كنید؟!.. مگر نمیخواهید با كسانی همدست باشید؟!.. مگر نمیخواهید این آب و خاك را كه سرچشمهی زندگانی شماست نگه دارید؟!.. میهنپرستی یا میهندوستی ، هر نام دیگری كه بگزارید همینهاست. این وظیفهی مردانگی هر كسیست كه در این راه با دیگران همدستی كند و كوشش دریغ نگوید.
امروز زندگانی بسیار سخت گردیده و تودهها با یكدیگر بر سر خاك و زمین سختترین نبرد را میكنند. این جنگ و خونریزی كه امروز در جهان میرود همه برای زمین است. شما نیز ناگزیرید بیپروایی ننمایید و بنگهداری سرزمین خود بكوشید. ناگزیرید در اندیشهی آیندهی خود و فرزندانتان باشید.
كسی نمیگوید شما بزمین سجده كنید ، یا در برابر این كوهها و درهها بایستید و گردن كج گردانید. پرستش باین معنی را كسی از شما نمیخواهد. مقصود نگهداری كشور است كه اگر نكنید سرنوشتتان جز بندگی و زیردستی نخواهد بود. اگر نكنید نه تنها در پیش مردم ، در نزد خدا نیز شرمنده و روسیاه خواهید بود.
اینكه میگویند : «چرا من با فلان كرمانی هممیهن باشم و با فلان بغدادی نباشم؟» پاسخش اینست : فلان بغدادی از ما جدا میباشد و با ما پیمان همدستی ندارد. اگر بغدادیان نیز با ما همدست گردند و بتودهی ما درآیند هممیهن ما شمرده خواهند گردید.
ببینید چگونه این حقایق تاریك مانده و دستهی انبوهی اینها را نمیدانند. سالها در این سرزمین با خوشی بسر برده و از نعمتهای خدادادی آن بهره یافتهاند بیآنكه بدانند این خوشیها از كجاست و این نعمتها از چه سرچشمه میباشد بلكه از نادانی و ناآگاهی چنین پنداشتهاند كه این خوشیها همیشه تواند بود ، و بیآنكه بكوشند و نگه دارند همیشه تواند ماند.
انبوهی از آنان نه تنها خود اندیشهی این چیزها را ندارند و بكوششی در این راهها برنمیخیزند از كوششهای دیگران نیز جلو میگیرند و گستاخانه زباندرازیهایی مینمایند.
(پرچم روزانه شمارهی 54)
https://t.me/khosrovanooshiravan/2755
[1] : یک گواه این سخن ، حال کنونی فلسطینیان است.
زنده یاد #احمد_کسروی
Telegram
خسرو انوشیروان
🛑 منزه و بزرگ است و پاک و مهربان و بخشاینده ؛ #یکتا_پروردگار_ایرانیان که #ایران را بر #ما_ایرانیان بخشید تا مایه ی امن و امان و ثروت و غرور و پناهگاه ناموسمان باشد .
@khosrovanooshiravan
👈 #ما_ایرانیان پدید آورندگان شکوهِ شرقیم .
در اینجا هرچه هست ؛ #ایران…
@khosrovanooshiravan
👈 #ما_ایرانیان پدید آورندگان شکوهِ شرقیم .
در اینجا هرچه هست ؛ #ایران…
خسرو انوشیروان
🛑 #شاه دو جسم دارد: جسم طبیعی که میمیرد و جسم سیاسی که جاوید ؛ حاضر و مستقل است. از شأن شاه، جسم سیاسی (Corpus politicum) پدید میآید که ضامن تداوم حیات سیاسی است. شعارِ «شاه مُرد، جاویدشاه» (Le roi est mort, vive le roi.) که قرنهاست سر داده میشود،…
هر تودهای باید سود و زیان خود را خودشان بشناسند و هرگز نباید گوش بگفتههای بیگانگان بدهند.
https://t.me/khosrovanooshiravan/2955
دفتر «ادبیات منظوم ایران»
#احمد_کسروی
https://t.me/khosrovanooshiravan/2955
دفتر «ادبیات منظوم ایران»
#احمد_کسروی
خسرو انوشیروان
❌ شما نمیتوانید با ارائه ی شعاری ابتر و فاقد انضباط سیاسی که تا کنون در ارائه ی #الترناتیو ناکام بوده و زین پس نیز بدون ارائه ی راهبرد و راهکار مناسب برای حفظ ثبات در #ایران و حصول اطمینانِ #ملت در جایگزینی سریع #دولت_ملی پس از فروپاشی ، در این بازیِ خطرناک…
🛑 کسانی که خرد را باور نمیدارند و از بهر آدمی نیکی امیدوار نیستند اینان را آن بهتر که مردم را بخود گزارند و کاری بایشان نداشته باشند و اینکه میبینیم پارهای از اینان همواره تلاش میکنند و بر نومیدی مردم میافزایند و آنان را بر بدیها گستاختر میگردانند آیا چه انگیزهای از بهر این کار جز خودنمایی توان اندیشیدن؟!..
https://t.me/khosrovanooshiravan/3064
#احمد_کسروی
https://t.me/khosrovanooshiravan/3064
#احمد_کسروی
🛑 در داستان نافرمانی خزعل ، مدرس باو هوادار درآمد و در مجلس یک اقلیتی بضد شاه گذشته پدید آورد. اقلیت بسیار متعصبی که گذشته از مجلس در شهر تهران جوش و خروش راه میانداخت. در چنان هنگامی که ممکن بود منجر بجدا شدن خوزستان از ایران گردد آقای مدرس بیباکانه با دولت مخالفت مینمود. حقیقت آنست که جمعی از آزمندان و سودجویان از خزعل و از دیگران پولهایی گرفته و باو وعدهی پشتیبانی داده بودند چون خود آنان وجههی کار نداشتند مدرس را پیش انداخته و وسیلهی کار خود گرفته بودند.
@khosrovanooshiravan
گفته میشود مدرس بپول قیمت نمیگزاشت و بینیازانه زندگی میکرد. این راست است ، ولی چه سود که دیگران او را وسیلهی استفادههای پولی میساختهاند.
زنده یاد #احمد_کسروی
@khosrovanooshiravan
گفته میشود مدرس بپول قیمت نمیگزاشت و بینیازانه زندگی میکرد. این راست است ، ولی چه سود که دیگران او را وسیلهی استفادههای پولی میساختهاند.
زنده یاد #احمد_کسروی
🛑 روزی مردی که از بازرگانان است و در هندوستان و روسستان (روسیه) نیز بوده بنزد من آمد ، و درمیان گفتگو ستایشها از هیتلر آغاز کرد و سپس گفت : «تنها یک چیز مانده و آن اینکه مسلمان شود و اسلام را به اوج عظمت خود برساند». این سخن نه آن بود که من پاسخی گویم. سزای این نادانی جز خاموشی نمیبود. ولی چون رشته را رها نکرده بسخنان پوچتر دیگری میپرداخت ، برای جلوگیری گفتم : «هیتلر چگونه اسلام را به اوج عظمت برساند؟!...» گفت : «قوه دارد ، هر کاری تواند کرد». دیدم بدتر گردید. ناچار شده گفتم : «این گفتگو را بکنار گزارید».
@khosrovanooshiravan
زنده یاد #احمد_کسروی
@khosrovanooshiravan
زنده یاد #احمد_کسروی
خسرو انوشیروان
🛑 زمانی که اندیشه کهن ملیگرایی ایرانی دوباره شروع به قدرت گرفتن کرد و رضا شاه بزرگ یکی از شخصیت هایی بود که به کمک جریان ملیگرایی ایرانی آمد. @khosrovanooshiravan هیتلر یک شورشی ناشناخته و وامانده بود که در زندان مونیخ در حال پوسیدن بود. کسانی که ملیگرایی…
روزی در این کشور مرد نیرومندی برخاسته رشتهی کارها را بدست میگیرد. در آن روز همگی ستایشگر میشوند. همگی چاپلوسی میکنند. کارهای بد او را نیز مدح میکنند. کسی که ستایشگر یا چاپلوس نیست باید عقب بماند و صدمه و آزار یابد.
@khosrovanooshiravan
روزی هم آن مرد نیرومند افتاده از کشور بیرون میرود. در این هنگام همگی نکوهشگر میگردند. همگی بدگویی میآغازند. کارهای نیک آن دوره را نیز نمیپسندند. بلکه میکوشند همهی کارهای آن دوره را بازگردانند.
زنها دوباره با چادر و چاقچور بیرون میآیند. مردها کلاهپوستی بسر میگزارند. سیدبچهها و آخوندبچهها که چغالههای گدایی و مفتخواری هستند بخیابان میریزند. روضهخوانیها فراوان میگردد. قمهزنان و زنجیرزنان دوباره پیدا میشوند. عشایر باستقلال خود بازمیگردند. هرج و مرج در هر سو نمایان میشود. این کارها رخ میدهد تنها برای آنکه آثار آن مرد نیرومند از میان رود.
اینست نمونهای از رآکسیون در کارهای این کشور. آن روز احساسات بآن سو برگشته بود و امروز باین سو گردیده. آن روز آن تظاهرات را میکردند و امروز ضد آن را میکنند.
شاید تصور شود آن روز چون رضاشاه مسلط بود مردم را بآن تظاهرات وامیداشت. ولی افسوس قضیه معکوس است. حس ستایشگری در این توده ریشه دوانیده و رضاشاه مقداری هم جلو میگرفت.
در اینجا داستانهایی هست که اگر بازگویم مایهی سرافکندگی خواهد بود. ناچارم به یکی دو داستان بس کنم :
این داستان را به یک واسطه از یکی از وزیران شنیدهام. سالی که رضاشاه تاجگزاری کرد فردای روز تاجگزاری ، فروغی (که گویا نخستوزیر بوده) رفته پیش شاه. رضاشاه پرسیده تاجگزاری چگونه گذشت؟. پاسخ داده : «اعلیحضرتا من بارها تاجگزاری دیدهام. در تاجگزاری مظفرالدینشاه بودم. در تاجگزاری محمدعلیشاه بودم. در تاجگزاری احمدمیرزا بودم. پس از مرگ ادوارد پنجم پادشاه انگلیس چون جانشین او به هندوستان برای تاجگزاری آمد من در آنجا نمایندهی ایران بودم. هیچ یکی از این جشنها شکوه تاجگزاری اعلیحضرت را نداشت. وقتی که اعلیحضرت تاج را بسر گزاردند من دیدم نوری از جمال مبارک تلؤلؤ کرد ...».
باینجا که رسیده رضاشاه رو گردانیده و بسخریه گفته : «نور تلؤلؤ کرد .. برو مردکه!».
داستان دیگری را باز از یکی از وزیران شنیدهام. روزی که مجسمهی ایستگاه راهآهن گشایش مییافته (یا روزی که رضاشاه بدیدن آن مجسمه رفته بوده) یکی از حاضران شاه را بلقب انوشیروان میخواند. بآن مناسبت رضاشاه رو بآقای اسفندیاری رئیس مجلس گردانیده میگوید : «آیا من عادلترم یا انوشیروان؟» اسفندیاری شرحی آغاز میکند :
«اعلیحضرتا عدالت انوشیروان یک شهرتی بوده. عدالت اعلیحضرت واقعیست ...»
رضاشاه سخن او را بریده میگوید :
https://t.me/khosrovanooshiravan/3626?single
«نه!.. گفتگو در آنست که انوشیروان با وزیری همچون بزرجمهر[=بزرگمهر] عدالت میکرد من با شما ...ها عدالت میکنم».
#احمد_کسروی
@khosrovanooshiravan
روزی هم آن مرد نیرومند افتاده از کشور بیرون میرود. در این هنگام همگی نکوهشگر میگردند. همگی بدگویی میآغازند. کارهای نیک آن دوره را نیز نمیپسندند. بلکه میکوشند همهی کارهای آن دوره را بازگردانند.
زنها دوباره با چادر و چاقچور بیرون میآیند. مردها کلاهپوستی بسر میگزارند. سیدبچهها و آخوندبچهها که چغالههای گدایی و مفتخواری هستند بخیابان میریزند. روضهخوانیها فراوان میگردد. قمهزنان و زنجیرزنان دوباره پیدا میشوند. عشایر باستقلال خود بازمیگردند. هرج و مرج در هر سو نمایان میشود. این کارها رخ میدهد تنها برای آنکه آثار آن مرد نیرومند از میان رود.
اینست نمونهای از رآکسیون در کارهای این کشور. آن روز احساسات بآن سو برگشته بود و امروز باین سو گردیده. آن روز آن تظاهرات را میکردند و امروز ضد آن را میکنند.
شاید تصور شود آن روز چون رضاشاه مسلط بود مردم را بآن تظاهرات وامیداشت. ولی افسوس قضیه معکوس است. حس ستایشگری در این توده ریشه دوانیده و رضاشاه مقداری هم جلو میگرفت.
در اینجا داستانهایی هست که اگر بازگویم مایهی سرافکندگی خواهد بود. ناچارم به یکی دو داستان بس کنم :
این داستان را به یک واسطه از یکی از وزیران شنیدهام. سالی که رضاشاه تاجگزاری کرد فردای روز تاجگزاری ، فروغی (که گویا نخستوزیر بوده) رفته پیش شاه. رضاشاه پرسیده تاجگزاری چگونه گذشت؟. پاسخ داده : «اعلیحضرتا من بارها تاجگزاری دیدهام. در تاجگزاری مظفرالدینشاه بودم. در تاجگزاری محمدعلیشاه بودم. در تاجگزاری احمدمیرزا بودم. پس از مرگ ادوارد پنجم پادشاه انگلیس چون جانشین او به هندوستان برای تاجگزاری آمد من در آنجا نمایندهی ایران بودم. هیچ یکی از این جشنها شکوه تاجگزاری اعلیحضرت را نداشت. وقتی که اعلیحضرت تاج را بسر گزاردند من دیدم نوری از جمال مبارک تلؤلؤ کرد ...».
باینجا که رسیده رضاشاه رو گردانیده و بسخریه گفته : «نور تلؤلؤ کرد .. برو مردکه!».
داستان دیگری را باز از یکی از وزیران شنیدهام. روزی که مجسمهی ایستگاه راهآهن گشایش مییافته (یا روزی که رضاشاه بدیدن آن مجسمه رفته بوده) یکی از حاضران شاه را بلقب انوشیروان میخواند. بآن مناسبت رضاشاه رو بآقای اسفندیاری رئیس مجلس گردانیده میگوید : «آیا من عادلترم یا انوشیروان؟» اسفندیاری شرحی آغاز میکند :
«اعلیحضرتا عدالت انوشیروان یک شهرتی بوده. عدالت اعلیحضرت واقعیست ...»
رضاشاه سخن او را بریده میگوید :
https://t.me/khosrovanooshiravan/3626?single
«نه!.. گفتگو در آنست که انوشیروان با وزیری همچون بزرجمهر[=بزرگمهر] عدالت میکرد من با شما ...ها عدالت میکنم».
#احمد_کسروی
Telegram
خسرو انوشیروان
خسرو انوشیروان
🛑 از هر راه که میتوانید نام و یاد #پادشاهی_ایران را زنده نگاه دارید . 👈 مهم حرکت کردن است ؛ گفتن است ؛ کوشش کردن است. @khosrovanooshiravan هرقدم شما ، هر کلام شما ، هر یادآوری شما در این راستا به مثابه قطره ای آب گوارا در این برهوت ایرانشناسی است که درخت تنومند…
🛑 آقای ارجمند در این توده (اگر آزادگان را بکنار گزارید) ده تن که دارای یک اندیشه باشند پیدا نمیشوند با اینحال «دعوت به اتحاد» چه نتیجه تواند داد؟!.
https://t.me/khosrovanooshiravan/4021
👈 اگر ما راستی در آرزوی یگانگی هستیم باید بکوشیم و اندیشهها را یکی گردانیم. یگانگی جز در نتیجهی یکی بودن اندیشهها نتواند بود. در اینجاست که میگوییم : شما نام یگانگی را شنیدهاید و ما معنی آن را میدانیم و راهش را میشناسیم و بهترین دلیل آن یگانگیایست که امروز درمیان آزادگان پدیدار است. اینها کسانیند که هر چند تنی در جای دیگری میباشند و بیشترشان همدیگر را نمیشناسند ولی همگی یک راه را دنبال میکنند چرا که اندیشههاشان یکی میباشد.
https://t.me/khosrovanooshiravan
زنده یاد #احمد_کسروی
https://t.me/khosrovanooshiravan/4021
👈 اگر ما راستی در آرزوی یگانگی هستیم باید بکوشیم و اندیشهها را یکی گردانیم. یگانگی جز در نتیجهی یکی بودن اندیشهها نتواند بود. در اینجاست که میگوییم : شما نام یگانگی را شنیدهاید و ما معنی آن را میدانیم و راهش را میشناسیم و بهترین دلیل آن یگانگیایست که امروز درمیان آزادگان پدیدار است. اینها کسانیند که هر چند تنی در جای دیگری میباشند و بیشترشان همدیگر را نمیشناسند ولی همگی یک راه را دنبال میکنند چرا که اندیشههاشان یکی میباشد.
https://t.me/khosrovanooshiravan
زنده یاد #احمد_کسروی
Telegram
خسرو انوشیروان
🛑 از هر راه که میتوانید نام و یاد #پادشاهی_ایران را زنده نگاه دارید .
👈 مهم حرکت کردن است ؛ گفتن است ؛ کوشش کردن است.
@khosrovanooshiravan
هرقدم شما ، هر کلام شما ، هر یادآوری شما در این راستا به مثابه قطره ای آب گوارا در این برهوت ایرانشناسی است که درخت…
👈 مهم حرکت کردن است ؛ گفتن است ؛ کوشش کردن است.
@khosrovanooshiravan
هرقدم شما ، هر کلام شما ، هر یادآوری شما در این راستا به مثابه قطره ای آب گوارا در این برهوت ایرانشناسی است که درخت…
خسرو انوشیروان
🛑 در دیده ی ما #شاه بُوَد سایه ی یزدان تا کور شود دیده ی بیگانه پرستان @khosrovanooshiravan #جاوید_شاه ؛ تئوری حقوقی و فلسفه ی سیاسی #ما_پادشاهیخواهان است ؛ از نظر ما #پادشاه ضامنِ تداوم و ثبات سیاسی و مانع تعارض ارکان و قوای دولتی است . کارکرد #نهاد_پادشاهی…
🛑 صد تن یا هزار تن كه در یكجا گرد آمدهاند شما اگر بخواهید آنان را یكی گردانید با زنجیر یا طناب كه بهم نخواهید بست ، و باید همهی ایشان را دارای یك اندیشه و یك آرمان (مقصد) گردانید. وگرنه از هم جدا و پراكندهاند ، اگرچه در یكجا باشند و اگرچه با زبان دعوای یگانگی[=اتحاد] كنند.
https://t.me/khosrovanooshiravan/2957
#احمد_کسروی
https://t.me/khosrovanooshiravan/2957
#احمد_کسروی
Telegram
خسرو انوشیروان
🛑 در دیده ی ما #شاه بُوَد سایه ی یزدان
تا کور شود دیده ی بیگانه پرستان
@khosrovanooshiravan
#جاوید_شاه ؛ تئوری حقوقی و فلسفه ی سیاسی #ما_پادشاهیخواهان است ؛ از نظر ما #پادشاه ضامنِ تداوم و ثبات سیاسی و مانع تعارض ارکان و قوای دولتی است .
کارکرد #نهاد_پادشاهی…
تا کور شود دیده ی بیگانه پرستان
@khosrovanooshiravan
#جاوید_شاه ؛ تئوری حقوقی و فلسفه ی سیاسی #ما_پادشاهیخواهان است ؛ از نظر ما #پادشاه ضامنِ تداوم و ثبات سیاسی و مانع تعارض ارکان و قوای دولتی است .
کارکرد #نهاد_پادشاهی…