خسرو انوشیروان
1.08K subscribers
6.93K photos
4.03K videos
119 files
10.8K links
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همه‌ی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم می‌نویسم.
#خسرو

از همراهی شما سپاسگزارم .
Download Telegram
#سیاسی

🔻جنبش بدون روشنفکر🔻
@khosrovanooshiravan
انقلابی گری و رمانتیسیسم برادران دوقلواند. روشنفکرانی که می خواهند روابط مبتنی بر ظلم را از پایه دگرگون کنند و به جای آن جامعه ای مبتنی بر ،آزادی، برابری و برادری برقرار سازند جامعه ای که در آن دوستی و عشق بالاترین ارزش ها باشد و استثمار انسان از انسان یک بار برای همیشه رخت بربندد، حقیقتا باید رویاپرورانی بزرگ باشند تا جهان را چنین زیبا و نیک به تصور درآورند و این جهان تصوری را علیرغم شهادت تاریخ، شدنی و قابل حصول بپندارند.
همیشه نقش روشنفکران در انقلابات نقش اصلی را داشته . تبدیل نا آگاهی به آگاهی مثل بسیاری از انقلاباتی که حکومت جدید را رو به پیشرفت میبرد مثل انقلاب فرانسه و...
حتی نقش روشنفکران ممکن است عکس آن نیز عمل کند یعنی آگاهی به ناآگاهی  مثل انقلاب ۵۷ و کوبا و...
اما نقش آنها اجتناب ناپذیر است

#امانوئل_کانت را فیلسوف انقلاب کبیر فرانسه خطاب کرده اند. این اندیشمند بزرگ ایدآلیسم کلاسیک آلمانی، نه تنها بانی یکی از بزرگترین انقلابات تاریخ تفکر بود انقلابی که آنرا انقلاب #کوپرنیکی در فلسفه نامیده اند، بلکه از مهمترین نظریه پردازان ،فلسفه حقوق ،انسان ،جمهوریت، صلح بین الملل، جهانشهروندی( کاسموپالی تانیسم) و الهام بخش بزرگترین فیلسوفان لیبرالیسم برابری خواه و عدالت طلب در عصر ما کسانی چون جان رالز نوربرتو بابیو و یورگن هابرماس بوده است.
ایدآلیسم کلاسیک آلمانی کانت فیخته شلینگ و هگل ،فلسفه عصر روشنگری محسوب می شود. و بی شک اروپا تحولات اساسی و بنیادین خود را مرهون و مدیون فلاسفه های عصر روشنگری ست.
در ایران و #انقلاب_مشروطه ، تحول بزرگ اجتماعی آمیخته ای بود از #دموکراتیسم، #ناسیونالیسم، و #ضدیت_استعمار و به همین اعتبار برخی از تحلیگران، انقلاب مشروطه را همزمان یک انقلاب بورژوا دموکراتیک و یک انقلاب ملی ضد استعماری و مدافع سرمایه ملی دانسته اند .

بنابه گفته، #فریدون_آدمیت تاریخنگار معاصر و مولف چندین تحقیق کلاسیک درباره مشروطیت، جنبش همگانی و اعتراض عام را سه عنصر اجتماعی بوجود آوردند:
#روشنفکران، #علما، و #تجار_بازار

فریدون آدمیت نقش روحانیت را انفعالی و دنباله رو جنبش مردم و منورالفکران جدید ارزیابی میکند. یعنی روحانیون نقش فرعی در هدایت مشروطه داشتند چرا که اساس مشروطه و قیام در جهت استقرار آن توسط روشنفکران مطرح و حرکت داده شد .
روشنفکران در انقلاب بزرگترین عوامل انگیزه حرکت توده مردم هستند که روشنگری را ایجاد میکند‌.
منورالفکران قرن نوزدهم و روشنفکران قرن بیستم در ایران محصول تماس و آشنایی با غرب اند آنها همزمان فراورده و فراهم آورنده نظام آموزشی نوین کسب شده از اروپا بودند. نظامی که حامل اندیشه های عقلی عصر روشنگری بود.
فکر آزادی و عدالت همراه با حق حاکمیت ملی دموکراسی، قانونیت، حقوق، مجلس نمایندگان ،دادگستری مشروطیت دولت نماینده، شهروندان، تفکیک قوا مفاهیمی که در فرهنگ سنتی ما سابقه نداشتند رهاوردهای منورالفکران مشروطه خواه بودند درست به دلیل آنکه منورالفکران نماینده آزادی مدرن بودند از همان آغاز خشم و خصومت مجتهدان و اسلامگرایان محافظه کار شیعی را برانگیختند.

جهان بینی سکولار و ایدئولوژیهای ، لیبرالیسم ناسیونالیسم (ملی گرایی) وسوسیالیسم توسط روشنفکران عصر مشروطه از راه آشنایی با انقلاب کبیر فرانسه و جنبشهای سوسیال دموکراتیک روسیه به کشورهایی نظیر ترکیه و ایران وارد شد نزاع فکری و سیاسی منورالفکران و مجتهدان در تاریخ معاصر ایران نزاعی دویست ساله است که تا همین امروز با همان شدت گذشته ادامه دارد.
فرهنگ سیاسی جدید ایران و مفاهیم و واژگان آن که ما امروزه بدیهی می گیریم و هرروز به کار میبریم ساخته منورالفکران عصر مشروطه اند.
اما جنبش حاضر تکیه ما برکدام روشنفکران حاضر است تبیین آزادیهای پس از انقلاب ، راهکارهای ابهام آمیز بر سر حاکمیت جدید ، سوال های بدون پاسخ و همه موضوعاتی که راه را بر انقلاب هموار میکند برعهده روشنفکران عصر جدید آن جامعه ست تا اصلی ترین مشخصه خود را که نگاه روشن بینانه در جاده تاریکی ست برای توده مردم چراغ روشنی باشد.
اپوزیسیونهای ناسیونالیستی پلاستیکی بجز ژست روشنفکری هیچ تاثیر مثبتی در مسیر جنبش نداشته که برعکس موجبات سردرگمی رهبران جدی و مطرح جنبش نیز میشوند .
جنبشی که فقط به تغییر اساسی حاکمیت باور دارد و بس ...!!!
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
#جامعه_سیاسی
@khosrovanooshiravan
🔻رهبر کاریزمای جنبش🔻

فلسفه سیاسی هگل مساله ای مطرح میشود که تا همین امروز اهمیت خود را حفظ کرده است .
این مسأله آشتی دادن دو قطب #آزادی_فردی با #همبستگی_اجتماعی یا کمونیته به شکل نظام اخلاق اجتماعی به نحوی که یکی دیگری را تحت الشعاع قرار ندهد یا فرد از جامعه بیگانه نگردد.


هگل از بیست و چند سالگی به بعد با مطالعه نوشته های روشنگران اسکاتلندی از جمله آدام اسمیت به اهمیت اقتصاد سیاسی سرمایه در جامعه مدنی پی برد و به تدریج به این نتیجه رسید که کلید تحقق اهداف انقلاب ، حق آزادی ، عدالت ، جامعه مدنی و دولت است
در بارآورترین و آخرین مرحله تفکرش، هگل به طور جدی به مطالعه اقتصاد سرمایه پرداخت تا رفتار اجتماعی در حوزه مبتنی بر نفع خصوصی و منافع شخصی را از دیدگاهی جامعه شناختی و نه صرفا فلسفی مطالعه کند. رساله #فلسفه_حق ثمره این دوران است.
فلسفه هگل به ما می آموزد که حق و آزادی واقعی و همگانی در جامعه، از راه انکار یا میانبر زدن لیبرالیسم به دست نمی آید، بلکه از راه پذیرش ادغام و فرارویش انتقادی از لیبرالیسم میسر خواهد شد.
انقلاب نیز باید همین خصلت را داشته باشد، چه در پهنه فرهنگ، چه در عرصه سیاست این نکته ای است که به هنگام بررسی انقلابهای کشور خود ما، #انقلاب_مشروطیت، #انقلاب_سفید ، و #انقلاب۵۷  باید بخاطر داشته باشیم؛
انقلاب مشروطه با فکر آزادی ،قانونیت و دموکراسی
انقلاب سفید با الغای فئودالیسم، آزادی زنان ،گسترش روابط بورژوائی و پیدایش طبقه متوسط
و انقلاب بهمن۵۷ در تحول تئوکراتیک خود برای نفی دو انقلاب پیشین
یعنی هرآنچه انقلابهای مشروطیت و سفید در تحول و سازگاری اجتماعی مفید بودند ، انقلاب سوم یعنی ۵۷ ، تیشه بر ریشه آثارشان داشت.

انقلاب ها به طور عام معطوف به کسب آزادی ،برابری و برادری اند. دستکم اینها شعارهای عامی است که یک گروه یا نمایندگان یک طبقه برای بسیج طبقات دیگر و توده مردم از آنها کمک گیرند. انقلاب در جامعه فاقد عدالت رخ می دهد. انقلابها از این رو از حمایت مردمی برخوردارند که وعده پایان بی عدالتی را میدهند. انقلابها برای استقرار #هدف_والا به وقوع می پیوندند.
هدف والا هم یک آرمان معنوی است و هم یک نظام سیاسی این جهانی.
هدف والا استقرار نظام عدل ، آزادی ، استقلال و صلح است
هدف والا برقراری نظامی است با ساختار پادشاهی یا جمهوری در با اساس دموکراسی یا استقرار هر نظام مقدس دیگر است.
انقلابیان زمانی در میان مردم محبوب میشوند که اعتماد آنها را به عنوان رهبرانی فسادناپذیر و مومن به هدف والا جلب کرده باشند.
رهبران انقلابی صاحب #کاریزما هستند.

کاریزما چیست؟ کاریزما آن هاله ای از اعتبار معنوی در اطراف یک شخصیت استثنائی است که انسانهای دیگر را به سوی خود میکشد و در آنها احساس احترام و تقدس برمی انگیزد.
کاریزما مادرزادی نیست ارثی نیست یادگرفتنی هم نیست. کاریزما در آزمون گذشتن از آتش به دست می آید.
منشاء اقتدار معنوی وجود مادی یا استقامت فیریکی یک فرد نیست، بلکه استقامت روحی او و ارتباطش با آن امر والا، هدف پیش رو، آرمان انقلاب است.
او به عنوان یک فرد صاحب گوشت و پوست و خون مثل هرکس دیگری می تواند به خاک بیفتد اما آنچه پامال نمیشود آرمان او است.
او فسادناپذیر است برای آنکه مرگ خود را پیشاپیش پذیرفته است
او از به خاک افتادن و شهادت باکی ندارد زیرا با این کار امر والا را زنده نگه دارد.
اقتدار کاریزمایی از نوع اقتدار مقدس است
انقلابیان همانند پیامبران بت شکن و براندازند. خشم آنها نیز هاله ای از تقدس دارد زیرا نوید دهنده و رهائی بخش است.
آنها وعده شکستن میله های زندان را میدهند و با خشونت مشت به دهان قدرتهای حاکم و فرعونهای زمانه میزنند .
انتقام آنها فردی نیست. ترور آنها همچون خشم الاهی، مقدس است.
جفرسون، روبسپیر ،دانتون ،گاریبالدی ، زاپاتا ، لنین، تروتسکی ،مائو، گاندی هوشی مین کاسترو چه گوارا و نلسون ماندلا ، نمونه هائی از رهبران کاریزماتیک هستند که با جلب اعتماد مردم موفق به کسب قدرت انقلابی شده اند در دوران مدرن رهبران انقلابی غالب اوقات از میان روشنفکران و تئوری پردازان بر می آیند نه از میان پیران طریقت و ،شیوخ، یا روحانیان
در اصطلاح #آنتونیو_گرامشی آنها بیشتر روشنفکر اورگانیک اند تا روشنفکر سنتی.

قیام ما ، جنبش ما ، و انقلاب ما ، یک کاریزمای مدرن میخواهد و اگر رهبری جنبش حاضر فاقد چنین خصیصه ای ست ، این وظیفه انقلابیون و مبارزان است تا در سایه روشنفکری از آن یک کاریزما ، خلق کنند....
@khosrovanooshiravan
  #فرهاد
☑️انتخابات پارلمانی

مالکان و اربابان اراضی وسیع زراعی و خان ها و فئودالها سران عشایر و ایلات و سرمایه داران بزرگ و متنفذین که بعنوان اعیان و اشراف خوانده میشدند و اقلیت متمتع و متمکن جامعه ایرانی را تشکیل میدادند، بر خلاف واقع و حقیقت همیشه بعنوان نمایندگان ملت ایران بر کرسیهای پارلمان تکیه میزدند و با استفاده از مصونیت پارلمانی از طرح و تصویب هر قانونی که ممکن بود اجرای آن کوچکترین لطمه ای بمنافع و مصالح خصوصی آنان وارد آورد جلوگیری میکردند و اگر احیانا قانونی بنفع اكثريت محروم جامعه از تصویب پارلمان میگذشت بانفوذ و قدرتی که داشتند اجرای آنرا متوقف میساختند و یا دست کم اجرای قانون را با اعمال نفوذ بصورتی در میآوردند که عملا بزیان اکثریت جامعه می انجامید.
خاصه که در دستگاه اجرائی کشور نیز دست نشاندگان و سرسپردگان همین طبقه مورد پشتیبانی این اقلیت بودند و مداخله و اعمال نفوذ قوه مقننه در دستگاههای اجرایی و قضایی کشورگاهی به پایه ای میرسید که در حقیقت دو قوه اخیر تحت فرمان و اراده عناصر و عوامل متنفذ قوه مقننه قرار میگرفتند
یکی از عوامل مهم موفقیت مالکان در انتخابات پارلمانی وجود رژیم ارباب و رعیتی و سلطه بی انتهای مالك بر زارع و جهل و تهیدستی و محرومیت کشاورزان از حقوق اجتماعی بود. مالک در روزهای انتخابات بوسیله مباشرین خود دهقانان یا باصطلاح روز  #رعايا را دسته دسته به حوزه های اخذ رای میفرستاد و کشاورز بیسواد ، که حیات و سرنوشت خود را در حیطه قدرت ارباب میدید، بدون کوچکترین مقاومت یا اظهار عقیده دستور مباشرین ارباب را اجرا میکرد.

☑️مشارکت زنان در انتخابات
روز هشتم اسفندماه ۱۳۴۱ شاهنشاه با صدور
فرمان شرکت جامعه زنان در انتخابات و برقرار شدن تساوی کامل در حقوق سیاسی و اجتماعی بین زنان و مردان ایران مترقیانه ترین فکر اصلاحی را در تحول اجتماعی جامعه ایرانی بمرحله عمل در آوردند و با اجرای تصویبنامه قانونی مورخ ١٦ اسفندماه ١٣٤١ هیئت وزیران که براساس فرمان شاه تدوین گردید، جامعه زنان ایران علاوه بر #حق_رای دادن در انتخابات پارلمانی #حق_انتخاب_شدن به #سناتوری و #نمایندگی مجلس شورای ملی را دارا شدند.
در حالی که هنوز در بسیاری از پیشرفته ترین ممالک جهان جامعه زنان حق انتخاب شدن به نمایندگی پارلمان را بدست نیاورده اند. انتخابات ایران بر اساس قوانین قبلی و قانون و آیین نامه جدید در مهرماه ۱۳۴۲ انجام گرفت و چندتن از بانوان به سناتوری و نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شدند و بجای مالکان و اربابان و صاحبان زر و زور ، کارگران و کشاورزان وروشنفکران و جوانان درس خوانده و با فضیلت از طبقه متوسط اصناف و و پیشه وران بر کرسیهای پارلمان نشستند و پارلمان ایران با شور و فعالیت بی نظیر بر لوایح قانونی مبتنی بر اصول انقلاب سفید شاه و مردم صحه گذاشت و دولت مجوز قانونی لوایح مزبور را از پارلمان تحصیل نمود

☑️تشکیل سپاه دانش
بمناسبت تشکیل سیزدهمین مجمع عمومی سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در پاریس ، که مسئله #مبارزه_بابیسوادی در دستور مذاکرت آن قرار داشت . شاه ایران دست با اقدام بزرگ و تاریخی دیگری زدند که بدون تردید باید آنرا يك شاهکار بین المللی دانست .
به روز ۲۷ مهر ماه ۱۳٤٣ پیامی تلگرافی به کلیه پادشاهان و روسای جمهوری و سران دیگر کشورهای عضو یونسکو فرستادند و از ایشان خواستند که امر مبارزه با بیسوادی را بصورت يك نهضت وسیع و همه جانبه جهانی در آورند.
روز ۲۸ مهرماه نیز طی پیام دیگری به مجمع عمومی یونسکو از این سازمان بزرگ علمی و تربیتی بین المللی خواستند که از طرف شاه از وزرای فرهنگ ١١٤ کشور عضو یونسکو دعوت شود که برای تبادل نظر وسیع بین المللی در امر مبارزه جهانی با بیسوادی و بمنظور آشنائی با طرز کار سپاه دانش ایران کنگره ای در تهران تشکیل دهند.
دعوت شاه ایران در جلسه مورخ هشتم آبانماه ۱۳۴۲ کمیسیون تربیتی یونسکو و جلسه مورخ ۲۸ آبانماه (۱۹) نوامبر) مجمع عمومی یونسکو باتفاق آراء بتصويب رسید
موارد یاد شده بخشی از اقدامات ساختارگرایانه شاه نسبت به کشور بود . انقلابی که اثرات بنیادین آن هنوز مورد استفاده قرار میگیرد . سلسله پهلوی را میتوان بهترین ، موثرترین و متجددترین سلسله حکومتی ایران دانست که پس از ویرانه قاجاریه ، رضاشاه بزرگ با تصمیمات ساختارگونه خود ، اقدام به یک خانه تکانی بزرگی  نمود و با طرح زیرساختهای قانونگرایانه ، متجددانه و ملی گرایانه بذرهای مرغوبی را در سرزمین پهناور ایران پاشید و هرآنچه او #کاشت ، فرزندش #داشت و #برداشت نمود.

بمناسبت سالروز تولد محمدرضاشاه پهلوی تقدیم همه عزیزان
تولدش مبارک و نام و یادش همیشه گرامی خواهد ماند.
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
#جامعه_شناسی_سیاسی
@khosrovanooshiravan
🔻دولت ایران در اندیشه هگل🔻


از دیدگاه سیاسی هگل ، ایران زادگاه نخستین امپراتوری راستین و حکومتی کامل است که از عناصر ناهمگن فراهم می‏آید. در اینجا فرهنگی یگانه مردمان بسیاری را در برمی‏گیرد ولی این مردمان فردیت خود را در پرتو حاکمیت یگانه نگاه می‏دارند.
این امپراتوری نه همچون امپراتوری چین پدرشاهی و نه همچون امپراطوری هند ایستا و بی جنبش و نه همچون امپراتوری مغول زودگذر و نه همچون امپراتوری عثمانی بنیادش بر ستمگری است.
برعکس در ایران ملت های گوناگون در عین آنکه استقلال خود را نگه می‏دارند به کانون یگانگی بخشی وابسته اند که می‏تواند آنان را خشنود سازد. قوانین عامی که در دولت ایران وضع می‏گردید در عین آنکه برای همگان الزام آور بود به ویژگی های قومی گزندی نمی رساند بلکه حتی از آنها پشتیبانی و نگاهبانی می‏کرد، به نحوی که هر یک از اقوام پدیدآورنده آن امپراتوری نظام سیاسی خاص خود را داشت.  
از دیدگاه هگل با امپراتوری ایران نخستین گام را به پهنه تاریخ پیوسته می‏گذاریم. ایرانیان نخستین قوم تاریخی هستند. امپراتوری ایران همچون امپراتوری گذشته آلمان و مملکت پهناور زیر فرمان ناپلئون، امپراتوری به معنای امروزی این واژه بود، زیرا از کشورهای گوناگونی فراهم می‏آمد که هر چند به شاهنشاهی ایران وابستگی داشتند لیکن فردیت و عادت و قوانین خود را حفظ می‏کردند.
نظام ایران در مرکز قوانینی چون نور می‏تاباند و هر ایالت بسته به فرهنگ و آیین خود از نور بهره می‏گرفت. امپراتوری ایران روزگاری دراز و درخشان را پشت سرگذارده است و شیوه پیوستگی بخش های آن چنان است که با مفهوم راستین دولت کشور بیشتر از امپراتوری های دیگر مطابقت دارد.
از نگاه هگل شیوه حکمرانی ایرانیان به تربیت توجه دارد. در تربیت شاهزادگان به ویژه وارثان تخت و تاج دقت بسیار به کار می‏رفت. پسران تا هفت سالگی در حرم سرا می‏ماندند و بعد از آن به شکار، سوارکاری و تیراندازی روانه می‏شدند.

آنان آیین راستگویی می‏آموختند و مغان این وظیفه را برعهده داشتند. چهار تن از بلند منش ترین پارسیان کار تربیت شاهزادگان را برعهده داشتند.
هگل ایرانیان را مردم کوهستانی و کوچ نشین آزاده میییدانست که هر چند بر سرزمین های توانگر و بافرهنگ فرمان رانده اند، ویژگی های کهن خویش را از دست نداده اند.
شاه در این سرزمین، دوستی در میان دوستان کشور و خداوندگاری بود که همه از او فرمان می‏بردند و با پرداخت باج وابستگی خود را به او نشان می‏دادند.
در ایران از کاست خبری نیست بلکه فقط طبقات گوناگون وجود دارند و زناشویی میان این طبقات آزاد است. از ایران است که نخستین بار آن فروغی که از پیش خود می‏درخشد و پیرامون را روشن می‏کند سر بر می‏زند، زیرا روشنایی زردشت به جهان آگاهی، به روح به عنوان چیزی جدا از خود تعلق دارد.
نزد ایرانیان اهورامزدا و اهریمن نماینده این دو ضد هستند. اهورامزدا خدای کشور روشنایی و نیکی و اهریمن خدای کشور تاریکی و بدی است.

در فلسفه اضداد همیشه از راه جامع خود به یکدیگر می پیوندند در دین ایرانی تضاد میان نیکی و بدی یا اهورامزدا و اهریمن به گونه ای است که دو ضد از یکدیگر مستقل اند. اهورامزدا خدای برتر است که امشاسبندانی دارد که فروهران محسوب می‏گردند.
تاریخ همیشه ایران را سرآمد دیگر کشورها میداند و فلاسفه بزرگی چون هگل ، با زیبایی تمام ایران و حکمرانی اش را در تاریخ سرآمد تمامی حکمرانان قلمداد کرد و کوشید تا الگویی بر دیگر حاکمان معرفی کند اما جای تاسف برای افرادی که خود را ایرانی میدانند و از حاکمیت و فرهنگ دیگر اقوام عرب الگو میگیرند...
@khosrovanooshiravan

#فرهاد
#سیاسی

🔻ایدئولوژی چیست؟🔻

ایدئولوژیها ما را یاری می دهند تا از دنیای اجتماعی پیچیده ای که در آن زندگی میکنیم سر در بیاوریم.
این کار را از راه فراهم کردن توضیحی از جامعه، همانند نقشهای فکری، انجام می دهند که ما به کمک آن می توانیم مکان خویش را در محیط پیرامونمان بیابیم. در عین حال، ایدئولوژیها همراه با به دست دادن توضیحی از واقعیات اجتماعی، حاوی یک رشته عقاید سیاسی نیز هستند که بهترین شکل ممکن برای سازماندهی اجتماعی را به تفصیل شرح میدهند و همراه نقشه ای از واقعیت، تصویری از جامعه ای مطلوب هم در برابر می نهند.
پس ایدئولوژی هم حاوی شرحی از روابط اجتماعی و سیاسی موجود و هم طرحی برای سازمان دادن به این روابط است. اما بالاتر از این تعریف کلی، مفهوم ایدئولوژی به این صفت بد شهرت یافته که فهم ان دشوار است، چرا که دامنه ای وسیع از مفاهیم را در برمیگیرد که بسیاری از آنها متناقضند. زمانی در یک بررسی، بیست و هفت نوع معنی متفاوت برای این واژه شناسایی شد.
باید متوجه باشیم مفهوم ایدئولوژی دربرگیرنده عناصر بسیار متفاوتی است، اما مفاهیم کلیدی معدودی در هستهٔ ان وجود دارد. با توجه به اینکه می توان بر مشخصات اصلی مفهوم ایدئولوژی انگشت گذاشت، باید متوجه این نکته هم باشیم که پس از آن می توان پی سؤالهایی از انواع بسیار متفاوت رفت. همان گونه که می توان به مطالعهٔ یک ایدئولوژی خاص پرداخت، میتوان به بررسی تاریخ واژه #ایدئولوژی ، عقایدی که به ان خصلتی متمایز میدهد، پیشینه برداشتهای متفاوت در چهارچوب آن و از این قبیل موضوعها نیز عنایت کرد.

گرچه ایدئولوژی اصطلاحی است که بسیار مورد استفاده و سوء استفاده قرار میگیرد، تعریف دقیق آن کار دشواری است
اما #کارل_پوپر ایدئولوژی را به مثابه نوعی اندیشه سیاسی که خاص نهضت های تمامت خواه استبدادی یا مطلقه است تعریف میکند.
برای پوپر، یک ایدئولوژی، یک نظام فکری بسته و فراگیر است. چنین نظامی، نه فقط برای تمامی مسائل سیاسی، اجتماعی، و اخلاقی چیزی برای گفتن دارد بلکه ردّ آن عملاً غیرممکن است، زیرا همواره در قالب همان ایدئولوژی خویش برای کلیه پیشبینی های خلاف واقع خود توضیحاتی در چنته دارد. بنابراین، برای پاره ای از مارکسیستها، انقلاب همیشه و محتوم است اما وقتی که اتفاق نیفتاد، حتما به سبب خیانت رهبران، سوء تعبیر شرایط عینی اجتماعی، یا به ابن دلیل است که سرمایه داری مخرج های تازهای برای مصرف مازاد (تولیدی) خود بافته است.
@khosrovanooshiravan
مثالی ساده تر از یک نظام اندیشه بسته:
معتقدان به جادوگری، وقتی طلسم کارگر افتاد، همیشه به آن استناد میکنند اما اگر شکست خورد، هرگز نمیگویند که اساس جادوگری موهوم است، بلکه شکست را ناشی از عدم صلاحیت آن جادوگر معین میدانند یا آنکه میگویند جادوگری نیرومندتر آن را بی اثر کرده است.
بدین ترتیب، برای پوپر، تفکر ایدئولوژیکی، با نظریه پردازی علمی، که همواره تولیدکننده فرضیه های خطاپذیر یا ابطال پذیر است، تضاد دارد.

#فرهاد
🔻لغت نامه سیاسی🔻
https://t.me/khosrovanooshiravan
#توتالیتاریسم


توتالیتر یا تمامیت خواهی به شیوه‌ای از حکومت اطلاق می‌شود که در آن نظام حاکم بر تمامی جنبه‌های زندگی اجتماعی و خصوصی مردم کنترل دارد. افلاطون در کتاب جمهوری، حکومت تمامیت خواه را یکی از بهترین انواع حکومت‌ها می‌داند. رهبران این نوع حکومت‌ها از تمامی قدرت خود برای بسیج مردم به نفع آرمان‌های نظام استفاده می‌کنند و به شدت با هرگونه مخالفت و جریان‌های روشنفکری سر ستیز دارند. نمونه‌هایی از این نوع حکومت‌ها شامل نظام‌های فاشیستی موسیلینی و هیتلر هستند که تنها مصیبت برای بشریت به ارمغان آوردند.

توتالیترها با نظارت دقیق بر زندگی شهروندان و وضع قوانین سخت، سعی در کنترل رفتارهای اجتماعی و خصوصی دارند. این نظام‌ها از تبلیغات گسترده برای ترویج ایدئولوژی خود و ایجاد فضایی پلیسی استفاده می‌کنند و هرگونه نقد و اعتراض را سرکوب می‌کنند. هانا آرنت در کتاب خود به ناپایداری جنبش‌های توتالیتر اشاره می‌کند و می‌گوید که این جنبش‌ها به سرعت فراموش می‌شوند.

مشخصه‌های حکومت‌های توتالیتر شامل سانسور شدید، زندانی شدن منتقدان، وجود رهبری کاریزماتیک، شخصیت‌پرستی، و انحصار رسانه‌هاست. این نظام‌ها با ایجاد رعب و وحشت، حضور فیزیکی در صحنه‌های اجتماعی و سیاسی، و توجیه اقدامات خود، مشروعیت سیاسی کسب می‌کنند.

توتالیترها همچنین دشمن‌سازی و توطئه‌پروری را به عنوان ابزاری برای کنترل جامعه به کار می‌برند. مونتسکیو و آرنت به تفاوت‌های رژیم‌های سیاسی اشاره کرده و آرنت توتالیتاریسم را به عنوان صورت جدیدی از رژیم‌های سیاسی با ایجاد وحشت تعریف می‌کند.

تفاوت‌های جزئی میان توتالیترهای مختلف وجود دارد، اما در ذات، فاشیسم، بلشوئیسم و نازیسم همگی توتالیتر و غیرمذهبی هستند. اسلامیسم به عنوان نوع جدیدی از توتالیتاریسم دینی، چالش‌هایی را برای تحلیل‌گران غربی ایجاد کرده و دکتر مهدی مظفری آن را مشابه توتالیتاریسم‌های کلاسیک می‌داند، با این تفاوت که در توانایی‌های اقتصادی و صنعتی محدودتر است.
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻 https://t.me/khosrovanooshiravan #توتالیتاریسم توتالیتر یا تمامیت خواهی به شیوه‌ای از حکومت اطلاق می‌شود که در آن نظام حاکم بر تمامی جنبه‌های زندگی اجتماعی و خصوصی مردم کنترل دارد. افلاطون در کتاب جمهوری، حکومت تمامیت خواه را یکی از بهترین…
🔻لغت نامه سیاسی🔻

#سکولاریسم


سکولاریسم به معنای جدایی دین از دولت و مسائل دنیوی است که ریشه آن به واژه لاتینی "سکولاریسم" و "سکولو" برمی‌گردد. این اصطلاح نخستین بار توسط نویسنده بریتانیایی جورج هالیوک در سال ۱۸۴۶ به کار رفت. سکولاریسم به عنوان یک مکتب فکری در غرب شکل گرفت که بر اساس آن، دین باید از سیاست، اقتصاد و زندگی عمومی جدا باشد و تنها به عبادات و زندگی شخصی افراد محدود شود.

دو اصطلاح مرتبط با سکولاریسم، "لائیسم" و "لائیک" هستند که به معنای جدایی روحانیان از حکومت و امور عمومی می‌باشند. اهداف سکولاریسم شامل تضمین عدم دخالت گروه‌های مذهبی در دولت و بالعکس است. این مفهوم به تدریج در جوامع مدرن به عنوان یک واقعیت اجتماعی و سیاسی شکل گرفت که در آن اعتقاد به خدا به عنوان یک گزینه در میان دیگر گزینه‌ها شناخته می‌شود.

سکولاریسم به معنای واقعی خود به معنای بی‌طرفی دولت در قبال دین است و به شهروندان اجازه می‌دهد که باورهای دینی خود را بیان کنند و در عین حال مخالفان نیز حق نقد و پرسشگری دارند. این مکتب به دنبال حمایت از یک گروه خاص دینی یا غیر دینی نیست و بر استقلال خود تأکید دارد.

در طول تاریخ، تعریف سکولاریسم دچار تحریفات و سوءتفاهم‌هایی شده است. برخی از مخالفان سعی کرده‌اند این واژه را به بی‌طرفی حکومت تعبیر کنند یا آن را با آتئیسم ترکیب کنند. در نهایت، سکولاریسم به عنوان جدایی دین از دولت در جوامع مختلف، از جمله هند، به عنوان یک ایده‌آل ملی شناخته می‌شود.
سکولاریسم در مقابل تئوکراسی قرار دارد . در تئوکراسی دین در دولت و سیاست مداخله میکند مثل حکومت جمهوری اسلامی ایران و افغانستان و سودان... اما سکولاریسم در دولت و وضع قوانین هیچ نقشی ندارد اما در برخی تصمیمات سیاسی ، باید حقوق معنوی رعایت شود . مثل بیشتر کشورهای دنیا از جمله امریکا یا ایران قبل از ۵۷
برعکس لائیسیته که هیچگونه مداخله ای را به دین، نه در دولت و نه درسیاست میدهد مانند فرانسه
https://t.me/khosrovanooshiravan/20019
#فرهاد
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻 #سکولاریسم سکولاریسم به معنای جدایی دین از دولت و مسائل دنیوی است که ریشه آن به واژه لاتینی "سکولاریسم" و "سکولو" برمی‌گردد. این اصطلاح نخستین بار توسط نویسنده بریتانیایی جورج هالیوک در سال ۱۸۴۶ به کار رفت. سکولاریسم به عنوان یک مکتب فکری…
🔻لغت نامه سیاسی🔻

#کمونیسم


کمونیسم به عنوان یک نظام اجتماعی اقتصادی، بر اساس مالکیت عمومی بر وسایل تولید و ایجاد جامعه‌ای بی‌طبقه تعریف می‌شود. ریشه این واژه به لاتین "کمونس" برمی‌گردد و در سال ۱۸۴۸ با انتشار "مانیفست کمونیست" توسط کارل مارکس و فردریک انگلس، جنبش کمونیستی جهانی شکل تازه‌ای به خود گرفت. مارکس تاریخ تحولات اجتماعی را بر اساس ماتریالیسم تاریخی و جنگ‌های طبقاتی تحلیل می‌کند و مراحل تاریخی را شامل کمون اولیه، برده‌داری، فئودالیته، بورژوازی، سوسیالیسم و کمون ثانویه می‌داند.

در دوران پیش از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، سوسیالیسم و کمونیسم به‌طور مترادف استفاده می‌شدند، اما لنین با نظریات خود معانی جدیدی به این اصطلاحات بخشید. او معتقد بود که سوسیالیسم تنها از طریق انقلاب قاهرانه به دست می‌آید و برای این منظور به تشکیل هیئت‌های انقلابی نیاز است. استالین نیز در ادامه این مسیر، با سرکوب مخالفان و اجرای سیاست‌های اقتصادی سخت، کمونیسم را در روسیه و سایر کشورها گسترش داد.

در چین، کمونیسم با رهبری مائو تسه‌تونگ به پیروزی رسید و سیاست‌های اقتصادی سخت‌گیرانه‌ای را دنبال کرد که منجر به قحطی و مرگ میلیون‌ها نفر شد. پس از مرگ استالین در ۱۹۵۳، سیاست‌های اقتصادی شوروی و کشورهای تحت سلطه‌اش به سمت ملایمت رفت و تأکید بر تولید کالاهای مصرفی افزایش یافت.

در ایران، گرایش به اندیشه‌های کمونیستی از زمان تزار روسیه آغاز شد و با تأسیس فرقه جمهوری انقلابی ایران و انتشار مجله "دنیا" ادامه یافت. حزب توده به عنوان مهم‌ترین حزب کمونیستی در ایران شکل گرفت و در دوران مختلف تاریخ ایران نقش‌های متفاوتی ایفا کرد. رهبری حزب توده به چهره‌های مختلفی مانند نورالدین کیانوری سپرده شد و این حزب در تاریخ خود با چالش‌ها و تحولات زیادی روبرو بوده است.

در نهایت، کمونیسم به عنوان یک ایدئولوژی، به‌ویژه در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی، تأثیرات عمیقی بر جوامع مختلف، از جمله ایران، داشته است و همچنان موضوع بحث و تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی است.
https://t.me/khosrovanooshiravan/20040

#فرهاد
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻 #کمونیسم کمونیسم به عنوان یک نظام اجتماعی اقتصادی، بر اساس مالکیت عمومی بر وسایل تولید و ایجاد جامعه‌ای بی‌طبقه تعریف می‌شود. ریشه این واژه به لاتین "کمونس" برمی‌گردد و در سال ۱۸۴۸ با انتشار "مانیفست کمونیست" توسط کارل مارکس و فردریک انگلس،…
🔻لغت نامه سیاسی🔻

#سوسیالیسم


سوسیالیسم، که از ریشه لاتینی "سوسیوس" به معنی همراه و شریک مشتق شده، به عنوان یک نظریه سیاسی و اقتصادی در برابر لیبرالیسم قرار دارد و برابری را بر آزادی ترجیح می‌دهد. این مکتب عمدتاً فرد را جزئی از کل جامعه می‌داند و اولین آموزه‌های آن به افلاطون و کتاب "جمهوریت" او نسبت داده می‌شود. سوسیالیسم مدرن با صنعتی شدن اروپا و به ویژه انقلاب صنعتی در انگلستان و فرانسه شکل گرفت، جایی که رشد تکنولوژی منجر به افزایش تعداد کارگران با شرایط معیشتی نامناسب شد.

تعریف سوسیالیسم در واژه‌نامه آکسفورد به عنوان تئوری یا سیاستی که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید است، بیان شده است. سوسیالیسم به دنبال دخالت دولت و اکثریت در امور اقتصادی به منظور حفظ نفع عمومی است و بر این باور است که نابرابری‌های اقتصادی ناشی از رفتار نابرابر جامعه است. سوسیالیست‌ها همچنین برابری را به عنوان یک ارزش سیاسی کلیدی می‌دانند و مالکیت خصوصی ابزار تولید را منبع نابرابری و فساد می‌شمارند.

اصول و مولفه‌های عمده سوسیالیسم شامل جامعه‌گرایی، برابری و ملی‌گرایی است. اقتصاد سوسیالیستی دارای ویژگی‌های مالکیت همگانی، تعقیب اهداف جمعی و کنترل اقتصادی از سوی حکومت است. سوسیال دموکراسی، که تلاشی برای ترکیب سوسیالیسم و سرمایه‌داری است، به توزیع ثروت از ثروتمندان به فقرا می‌پردازد و در عین حال به افراد اجازه می‌دهد کسب و کار خود را داشته باشند.

سوسیالیسم به دنبال کاهش نابرابری اقتصادی و ایجاد جامعه‌ای بی‌طبقه است و در بسیاری از کشورها، عناصر سوسیالیستی در سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی به کار گرفته می‌شود. این نظریه به دنبال تامین نیازهای اساسی بشر و گسترش آزادی از طریق مساوات طلبی است. سوسیالیسم و کمونیسم شباهت‌هایی دارند، اما سوسیالیسم به جای مالکیت کارگران بر ابزار تولید، به پرداخت دستمزد به آنها تأکید دارد.

در نهایت، سوسیالیسم به عنوان یک ایده اجتماعی، به دنبال برآورده کردن نیازهای واقعی بشر و ایجاد جامعه‌ای عادلانه و برابر است.
و در یک کلام سوسیالیسم ، آرمانشهر کمونیسیم و نهایت رسیدن به جامعه بی طبقه که عدالت اجتماعی را شکل میدهد. اینکه این آرمانشهر توسط نگرش کمونیسم و ابزارش چقدر و چه میزان موفق بوده و یا توسل به او چه مصیبتهایی را در جهان به بار آورده ، موضوع بسیار مفصل و قابل بحثی است که در این مقال تعریف و توصیف صرف نمیگنجد .

https://t.me/khosrovanooshiravan/20049
#فرهاد
خسرو انوشیروان
🔻لغت نامه سیاسی🔻 #سوسیالیسم سوسیالیسم، که از ریشه لاتینی "سوسیوس" به معنی همراه و شریک مشتق شده، به عنوان یک نظریه سیاسی و اقتصادی در برابر لیبرالیسم قرار دارد و برابری را بر آزادی ترجیح می‌دهد. این مکتب عمدتاً فرد را جزئی از کل جامعه می‌داند و اولین آموزه‌های…
🔻لغت نامه سیاسی🔻

#دموکراسی

دموکراسی به معنای حکومت مردم است و از واژه‌های یونانی "دموس" به معنای خلق و "کراتوس" به معنای قدرت مشتق شده است. این نوع حاکمیت بر اساس اصل تبعیت اکثریت از اقلیت و به رسمیت شناختن حقوق و آزادی‌های برابر افراد تعریف می‌شود. از زمان پریکلس که دموکراسی را به عنوان حکومت مردم معرفی کرد، تحولات زیادی در این مفهوم رخ داده است. با این حال، هیچ تعریف جهانی مورد توافق برای دموکراسی وجود ندارد، زیرا این مفهوم همواره در حال توسعه و تغییر است.

مفاهیم کلیدی دموکراسی شامل ارزش‌های برابر انسان‌ها، آزادی اندیشه و برگزاری انتخابات آزاد است. کارل پوپر، فیلسوف معاصر، معتقد است که دموکراسی هرگز حکومت مردم نبوده و این تصور می‌تواند خطرناک باشد. انتخابات عمومی به عنوان ابزار اصلی تأثیرگذاری مردم بر سیاست‌های کشور شناخته می‌شود و مشارکت مردم در این انتخابات برای تقویت دموکراسی ضروری است.

دموکراسی همچنین شامل زیرشاخه‌هایی مانند دموکراسی بی‌واسطه، دموکراسی خلقی، دموکراسی سوری و دموکراسی مذهبی است. افلاطون و ارسطو نیز نظرات متفاوتی در مورد دموکراسی دارند. افلاطون انتقاداتی به دموکراسی دارد و معتقد است که این نظام تلاش کافی برای بهبود وضعیت اتباعش نمی‌کند. ارسطو دموکراسی را به عنوان حکومت اکثریت می‌بیند و بر ضرورت تخصص در حکومت تأکید می‌کند.

مفهوم دموکراسی را می‌توان در چند اصل اساسی خلاصه کرد: نشئت گرفتن قدرت از اراده مردم، آزادی بیان، وجود احزاب سیاسی، اصل حکومت اکثریت، محدودیت اعمال قدرت حکومتی، و امکان بحث عمومی. همچنین، استقلال قوه قضاییه و تفکیک قوای سه‌گانه از دیگر اصول مهم دموکراسی به شمار می‌روند. در نهایت، دشمنی با ارزش‌های دموکراسی می‌تواند جامعه را در ترس و خشونت قرار دهد و رعایت حقوق شهروندی را با چالش مواجه کند.

دکتر حسین بشیریه در کتاب تاریخ اندیشه‌های سیاسی در قرن بیستم / جلد دوم لیبرالیسم و محافظه‌کاری میگوید
به‌طور کلی مفهوم دموکراسی را می‌توان در چند اصل اساسی خلاصه کرد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:
نشئت گرفتن قدرت و قانون از اراده‌ی مردم؛
آزادی بیان افکار عمومی و اتکا حکومت به آن؛
وجود شیوه‌های مشخص برای بروز افکار عمومی از جمله احزاب سیاسی؛
اصل حکومت اکثریت عددی در مسائل مورد اختلاف در افکار عمومی مشروط به وجود تساهل و مدارای سیاسی؛
محدود بودن اعمال قدرت حکومتی به رعایت حقوق و آزادی‌های فردی و گروهی؛
تکثر و تعدد گروه‌ها و منافع و ارزش‌های اجتماعی؛
امکان بحث عمومی و مبادله‌ی آزاد افکار درباره‌ی مسائل سیاسی و قدرتمندی جامعه‌ی مدنی؛
اصل نسبیت اخلاق و ارزش‌ها؛
تساهل در برابر عقاید مختلف و مخالف؛
برابری سیاسی گروه‌های اجتماعی از لحاظ دسترسی به قدرت.

اما باهمه این احوال و تعریف دموکراسی در شکل قضیه ، دموکراسی نوعی شیوه زندگی است که در استمرار زندگی بدست می آید و تا زمانیکه زیرساختهای آن (ملی گرایی، قانون گرایی، تجدد گرایی)محکم و قوی نباشد، امکان تحقق دموکراسی نیز میسر نخواهد بود .
دموکراسی با سمینار و سخنرانی محقق نمیشود ، بلکه یک فرهنگ حل شده در جامعه ست که نیاز به همکاری مردم آن جامعه دارد

https://t.me/khosrovanooshiravan/20061

#فرهاد