خسرو انوشیروان
⚫️ #مرحوم_آخوند_خراسانی در سال 1288 در نامهای هشدارآمیز و عتابآمیز به محمدعلیخان (ششمین اسپرم از شجره خبیثه قجر) مینویسد: «از بدو سلطنت قاجاریه چه صدمات فوقالطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالک #ایران و #شیعه از حسن کفایت! آنان به دست اجانب…
⚫️ آخوند خراسانی به همراه شیخ عبدالله مازندرانی (۱۲۵۶–۱۳۳۰ه.ق) و میرزا حسین خلیلی تهرانی (۱۲۳۰–۱۳۲۶ه.ق) سه مرجع امضاءکننده #مشروطه بودند که به آیات ثلاث نجف و #مراجع_ثلاثه_مشروطه_خواه مشهور شدهاند. در بین اینان، تهرانی خلیلی زودتر از همه درگذشت و سپس خراسانی و سرانجام مازندرانی وفات یافت ؛ ولی بیشترین تأثیر در سیاست مشروطیت از جانب مراجع تقلید را #آخوند_خراسانی دارا بود. این سه تن ، چنانکه از تلگرافهایشان هویداست . تا پایان زندگانی به #مشروطیت وفادار ماندند.
آخوند خراسانی در جریان مشروطیت تلگرافها و پیامهایی از نجف به ایران میفرستاد و در آنها مردم را به مبارزه ترغیب میکرد. خراسانی به همراه دو مرجع دیگر در زمان استبداد صغیر محمدعلی شاه را #تکفیر و از #سلطنت خلع کردند.
https://t.me/khosrovanooshiravan/9538
آخوند خراسانی بر این باور بود که 👈 مشروطیت بهترین حالت ممکن برای ادارهی حکومت در غیاب امام است. وی #انقلاب_مشروطیت را نوعی #جهاد میدانست که میبایست همهٔ مسلمانان در آن شرکت کنند.
آخوند خراسانی در جریان مشروطیت تلگرافها و پیامهایی از نجف به ایران میفرستاد و در آنها مردم را به مبارزه ترغیب میکرد. خراسانی به همراه دو مرجع دیگر در زمان استبداد صغیر محمدعلی شاه را #تکفیر و از #سلطنت خلع کردند.
https://t.me/khosrovanooshiravan/9538
آخوند خراسانی بر این باور بود که 👈 مشروطیت بهترین حالت ممکن برای ادارهی حکومت در غیاب امام است. وی #انقلاب_مشروطیت را نوعی #جهاد میدانست که میبایست همهٔ مسلمانان در آن شرکت کنند.
Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ #مرحوم_آخوند_خراسانی در سال 1288 در نامهای هشدارآمیز و عتابآمیز به محمدعلیخان (ششمین اسپرم از شجره خبیثه قجر) مینویسد:
«از بدو سلطنت قاجاریه چه صدمات فوقالطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالک #ایران و #شیعه از حسن کفایت! آنان به دست اجانب…
«از بدو سلطنت قاجاریه چه صدمات فوقالطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالک #ایران و #شیعه از حسن کفایت! آنان به دست اجانب…
#جامعه_سیاسی
@khosrovanooshiravan
🔻رهبر کاریزمای جنبش🔻
فلسفه سیاسی هگل مساله ای مطرح میشود که تا همین امروز اهمیت خود را حفظ کرده است .
این مسأله آشتی دادن دو قطب #آزادی_فردی با #همبستگی_اجتماعی یا کمونیته به شکل نظام اخلاق اجتماعی به نحوی که یکی دیگری را تحت الشعاع قرار ندهد یا فرد از جامعه بیگانه نگردد.
هگل از بیست و چند سالگی به بعد با مطالعه نوشته های روشنگران اسکاتلندی از جمله آدام اسمیت به اهمیت اقتصاد سیاسی سرمایه در جامعه مدنی پی برد و به تدریج به این نتیجه رسید که کلید تحقق اهداف انقلاب ، حق آزادی ، عدالت ، جامعه مدنی و دولت است
در بارآورترین و آخرین مرحله تفکرش، هگل به طور جدی به مطالعه اقتصاد سرمایه پرداخت تا رفتار اجتماعی در حوزه مبتنی بر نفع خصوصی و منافع شخصی را از دیدگاهی جامعه شناختی و نه صرفا فلسفی مطالعه کند. رساله #فلسفه_حق ثمره این دوران است.
فلسفه هگل به ما می آموزد که حق و آزادی واقعی و همگانی در جامعه، از راه انکار یا میانبر زدن لیبرالیسم به دست نمی آید، بلکه از راه پذیرش ادغام و فرارویش انتقادی از لیبرالیسم میسر خواهد شد.
انقلاب نیز باید همین خصلت را داشته باشد، چه در پهنه فرهنگ، چه در عرصه سیاست این نکته ای است که به هنگام بررسی انقلابهای کشور خود ما، #انقلاب_مشروطیت، #انقلاب_سفید ، و #انقلاب۵۷ باید بخاطر داشته باشیم؛
انقلاب مشروطه با فکر آزادی ،قانونیت و دموکراسی
انقلاب سفید با الغای فئودالیسم، آزادی زنان ،گسترش روابط بورژوائی و پیدایش طبقه متوسط
و انقلاب بهمن۵۷ در تحول تئوکراتیک خود برای نفی دو انقلاب پیشین
یعنی هرآنچه انقلابهای مشروطیت و سفید در تحول و سازگاری اجتماعی مفید بودند ، انقلاب سوم یعنی ۵۷ ، تیشه بر ریشه آثارشان داشت.
انقلاب ها به طور عام معطوف به کسب آزادی ،برابری و برادری اند. دستکم اینها شعارهای عامی است که یک گروه یا نمایندگان یک طبقه برای بسیج طبقات دیگر و توده مردم از آنها کمک گیرند. انقلاب در جامعه فاقد عدالت رخ می دهد. انقلابها از این رو از حمایت مردمی برخوردارند که وعده پایان بی عدالتی را میدهند. انقلابها برای استقرار #هدف_والا به وقوع می پیوندند.
هدف والا هم یک آرمان معنوی است و هم یک نظام سیاسی این جهانی.
هدف والا استقرار نظام عدل ، آزادی ، استقلال و صلح است
هدف والا برقراری نظامی است با ساختار پادشاهی یا جمهوری در با اساس دموکراسی یا استقرار هر نظام مقدس دیگر است.
انقلابیان زمانی در میان مردم محبوب میشوند که اعتماد آنها را به عنوان رهبرانی فسادناپذیر و مومن به هدف والا جلب کرده باشند.
رهبران انقلابی صاحب #کاریزما هستند.
کاریزما چیست؟ کاریزما آن هاله ای از اعتبار معنوی در اطراف یک شخصیت استثنائی است که انسانهای دیگر را به سوی خود میکشد و در آنها احساس احترام و تقدس برمی انگیزد.
کاریزما مادرزادی نیست ارثی نیست یادگرفتنی هم نیست. کاریزما در آزمون گذشتن از آتش به دست می آید.
منشاء اقتدار معنوی وجود مادی یا استقامت فیریکی یک فرد نیست، بلکه استقامت روحی او و ارتباطش با آن امر والا، هدف پیش رو، آرمان انقلاب است.
او به عنوان یک فرد صاحب گوشت و پوست و خون مثل هرکس دیگری می تواند به خاک بیفتد اما آنچه پامال نمیشود آرمان او است.
او فسادناپذیر است برای آنکه مرگ خود را پیشاپیش پذیرفته است
او از به خاک افتادن و شهادت باکی ندارد زیرا با این کار امر والا را زنده نگه دارد.
اقتدار کاریزمایی از نوع اقتدار مقدس است
انقلابیان همانند پیامبران بت شکن و براندازند. خشم آنها نیز هاله ای از تقدس دارد زیرا نوید دهنده و رهائی بخش است.
آنها وعده شکستن میله های زندان را میدهند و با خشونت مشت به دهان قدرتهای حاکم و فرعونهای زمانه میزنند .
انتقام آنها فردی نیست. ترور آنها همچون خشم الاهی، مقدس است.
جفرسون، روبسپیر ،دانتون ،گاریبالدی ، زاپاتا ، لنین، تروتسکی ،مائو، گاندی هوشی مین کاسترو چه گوارا و نلسون ماندلا ، نمونه هائی از رهبران کاریزماتیک هستند که با جلب اعتماد مردم موفق به کسب قدرت انقلابی شده اند در دوران مدرن رهبران انقلابی غالب اوقات از میان روشنفکران و تئوری پردازان بر می آیند نه از میان پیران طریقت و ،شیوخ، یا روحانیان
در اصطلاح #آنتونیو_گرامشی آنها بیشتر روشنفکر اورگانیک اند تا روشنفکر سنتی.
قیام ما ، جنبش ما ، و انقلاب ما ، یک کاریزمای مدرن میخواهد و اگر رهبری جنبش حاضر فاقد چنین خصیصه ای ست ، این وظیفه انقلابیون و مبارزان است تا در سایه روشنفکری از آن یک کاریزما ، خلق کنند....
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
@khosrovanooshiravan
🔻رهبر کاریزمای جنبش🔻
فلسفه سیاسی هگل مساله ای مطرح میشود که تا همین امروز اهمیت خود را حفظ کرده است .
این مسأله آشتی دادن دو قطب #آزادی_فردی با #همبستگی_اجتماعی یا کمونیته به شکل نظام اخلاق اجتماعی به نحوی که یکی دیگری را تحت الشعاع قرار ندهد یا فرد از جامعه بیگانه نگردد.
هگل از بیست و چند سالگی به بعد با مطالعه نوشته های روشنگران اسکاتلندی از جمله آدام اسمیت به اهمیت اقتصاد سیاسی سرمایه در جامعه مدنی پی برد و به تدریج به این نتیجه رسید که کلید تحقق اهداف انقلاب ، حق آزادی ، عدالت ، جامعه مدنی و دولت است
در بارآورترین و آخرین مرحله تفکرش، هگل به طور جدی به مطالعه اقتصاد سرمایه پرداخت تا رفتار اجتماعی در حوزه مبتنی بر نفع خصوصی و منافع شخصی را از دیدگاهی جامعه شناختی و نه صرفا فلسفی مطالعه کند. رساله #فلسفه_حق ثمره این دوران است.
فلسفه هگل به ما می آموزد که حق و آزادی واقعی و همگانی در جامعه، از راه انکار یا میانبر زدن لیبرالیسم به دست نمی آید، بلکه از راه پذیرش ادغام و فرارویش انتقادی از لیبرالیسم میسر خواهد شد.
انقلاب نیز باید همین خصلت را داشته باشد، چه در پهنه فرهنگ، چه در عرصه سیاست این نکته ای است که به هنگام بررسی انقلابهای کشور خود ما، #انقلاب_مشروطیت، #انقلاب_سفید ، و #انقلاب۵۷ باید بخاطر داشته باشیم؛
انقلاب مشروطه با فکر آزادی ،قانونیت و دموکراسی
انقلاب سفید با الغای فئودالیسم، آزادی زنان ،گسترش روابط بورژوائی و پیدایش طبقه متوسط
و انقلاب بهمن۵۷ در تحول تئوکراتیک خود برای نفی دو انقلاب پیشین
یعنی هرآنچه انقلابهای مشروطیت و سفید در تحول و سازگاری اجتماعی مفید بودند ، انقلاب سوم یعنی ۵۷ ، تیشه بر ریشه آثارشان داشت.
انقلاب ها به طور عام معطوف به کسب آزادی ،برابری و برادری اند. دستکم اینها شعارهای عامی است که یک گروه یا نمایندگان یک طبقه برای بسیج طبقات دیگر و توده مردم از آنها کمک گیرند. انقلاب در جامعه فاقد عدالت رخ می دهد. انقلابها از این رو از حمایت مردمی برخوردارند که وعده پایان بی عدالتی را میدهند. انقلابها برای استقرار #هدف_والا به وقوع می پیوندند.
هدف والا هم یک آرمان معنوی است و هم یک نظام سیاسی این جهانی.
هدف والا استقرار نظام عدل ، آزادی ، استقلال و صلح است
هدف والا برقراری نظامی است با ساختار پادشاهی یا جمهوری در با اساس دموکراسی یا استقرار هر نظام مقدس دیگر است.
انقلابیان زمانی در میان مردم محبوب میشوند که اعتماد آنها را به عنوان رهبرانی فسادناپذیر و مومن به هدف والا جلب کرده باشند.
رهبران انقلابی صاحب #کاریزما هستند.
کاریزما چیست؟ کاریزما آن هاله ای از اعتبار معنوی در اطراف یک شخصیت استثنائی است که انسانهای دیگر را به سوی خود میکشد و در آنها احساس احترام و تقدس برمی انگیزد.
کاریزما مادرزادی نیست ارثی نیست یادگرفتنی هم نیست. کاریزما در آزمون گذشتن از آتش به دست می آید.
منشاء اقتدار معنوی وجود مادی یا استقامت فیریکی یک فرد نیست، بلکه استقامت روحی او و ارتباطش با آن امر والا، هدف پیش رو، آرمان انقلاب است.
او به عنوان یک فرد صاحب گوشت و پوست و خون مثل هرکس دیگری می تواند به خاک بیفتد اما آنچه پامال نمیشود آرمان او است.
او فسادناپذیر است برای آنکه مرگ خود را پیشاپیش پذیرفته است
او از به خاک افتادن و شهادت باکی ندارد زیرا با این کار امر والا را زنده نگه دارد.
اقتدار کاریزمایی از نوع اقتدار مقدس است
انقلابیان همانند پیامبران بت شکن و براندازند. خشم آنها نیز هاله ای از تقدس دارد زیرا نوید دهنده و رهائی بخش است.
آنها وعده شکستن میله های زندان را میدهند و با خشونت مشت به دهان قدرتهای حاکم و فرعونهای زمانه میزنند .
انتقام آنها فردی نیست. ترور آنها همچون خشم الاهی، مقدس است.
جفرسون، روبسپیر ،دانتون ،گاریبالدی ، زاپاتا ، لنین، تروتسکی ،مائو، گاندی هوشی مین کاسترو چه گوارا و نلسون ماندلا ، نمونه هائی از رهبران کاریزماتیک هستند که با جلب اعتماد مردم موفق به کسب قدرت انقلابی شده اند در دوران مدرن رهبران انقلابی غالب اوقات از میان روشنفکران و تئوری پردازان بر می آیند نه از میان پیران طریقت و ،شیوخ، یا روحانیان
در اصطلاح #آنتونیو_گرامشی آنها بیشتر روشنفکر اورگانیک اند تا روشنفکر سنتی.
قیام ما ، جنبش ما ، و انقلاب ما ، یک کاریزمای مدرن میخواهد و اگر رهبری جنبش حاضر فاقد چنین خصیصه ای ست ، این وظیفه انقلابیون و مبارزان است تا در سایه روشنفکری از آن یک کاریزما ، خلق کنند....
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد