خسرو انوشیروان
⚫️ درباره حسین نصر و سیاست فرهنگی پهلوی یکی از انتقاداتی که مخالفان پهلوی از سیاستِ فرهنگیِ حکومتِ پهلوی میکنند این است که چرا این حکومت به کسانی مثل سید حسین نصر پروبال داد. دیدهام این نقد را برخی از روشنفکران چپ سابق تا آنجا پیش بردهاند که تلویحاً ریشه…
⚫️ بنیان اصلی فکر پنجاهوهفتی
از حدود دو قرن پیش که حوزۀ علمیۀ نجف (در شکل جدیدش) با ظهور نخبگانی چون شیخ مرتضی انصاری و آخوند خراسانی به راه افتاد، و از حدود یک قرن پیش که حوزۀ علمیۀ قم را شیخ عبدالکریم حایری یزدی تأسیس کرد و مشاهیری چون آیتالله حسین بروجردی در آن به تربیت عالمان دینی پرداختند، در میان دهها آیتالله صاحبرساله، حتی یک نفر هم معتقد به فعالیتهای انقلابی و برقراری حکومت نبود و نشد.
اقلیت جوان و میانسالی از این قوم که به این ایدهها رو کردند، بخش مهمی از عقاید و انگیزههای خود را از محافل روشنفکری چپگرا اخذ و اقتباس کرده بودند. چنانکه بزرگی از آنان از ماجرای دیدار خود با آلاحمد و خواندن کتاب غربزدگی خبر داد و دیگری در خطابههای خود از علی شریعتی، با عنوان «بهقول آن محقق بزرگ»، نقل قول میآورد. نیز اینان با محافلی چون کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور و حتی با گروههایی چون مجاهدین ارتباط داشتند.
مهمتر و کلیتر از اینموارد اینکه، اقلیت مزبور، اغلب، درسهای حوزه را خوانده و نخوانده از آن فاصله گرفته و با آموزههای انقلابی در سطح منطقه و حتی جهان و فکر و فضای سیاسی مسلط آن دوره انس گرفته و در فرایند تولید نوعی سوسیالیسم مساهمت میکردند؛ سوسیالیسمی که تلاش میشد از اسطورههای آیینی، زیر نامهای عدالتخواهی، ظلمستیزی، درافتادن با طاغوت و استکبار و نظایر اینها، پشتوانههایی برای آن دستوپا شود. بهعبارتی، کمتر کسی، ابتدا به ساکن، در ادبیات آیینی، به برابری و مبارزه و انقلاب و ... برخورده بود. عموماً، ابتدا در فرهنگ سیاسی مارکسیستی زمانه با این مفاهیم آشنا شده و سپس، بسا به دلایل تاکتیکی، به تطبیق آن با آیین رو کردند.
روحانیت سنتی علاقهای نداشت که دم و دستگاه مسجد و محراب و منبر خود را همچون یک شبکۀ سازمانی در اختیار اقلیت آخوند سیاسی (یا بهتعبیری، سیاسیِ ملبسشده) قرار دهد، که هر کدام دیگری را خارج از صراط مستقیم میدانست. ولی با گسترش ناگهانی عقاید انقلابی در میان مردم، خصوصاً جوانان، اینان پشتوانهای پیدا کردند و روحانیتِ سنتیِ نامعتقد به انقلاب و انقلابیگری را، تقریباً به زور، از مساجد بیرون راندند یا ساکت کردند و خود بر امور مسلط شدند. مساجد، مرکز انقلاب نبود، به وسیله جوانان انقلابی و اقلیت کوچک طلاب سیاسی تسخیر شد. بخش مهمی از روحانیت سنتی، حتی پس از ۵۷ هم با آن چندان از در آشتی درنیامد و کموبیش حاشیهنشین شد، ولی بخشی هم این روایت جدید از آیین را همچون یک واقعیت پذیرفت و حتی کوشید از نمد آن کلاهی هم برای سر خود بسازد.
اشتباه نکنید درپی تکرار آن توضیح نیستم که دو روایت از آیین هست، یکی بد و دیگری خوب. مطلقاً. آیین هرچه بود، بود؛ اما نسبتی با انقلابيگری، تشکیل حکومت، ضدیت با امپریالیسم، و وحدت با روسیه و چین نداشت.
شیخ مرتضی انصاری ولایت سیاسی را انکار کرد. آخوند خراسانی وجود فقها در مجلس شورا را پذیرفت، ولی دادن حق وتو به آنان را ناروا دانست. سید ابوالحسن اصفهانی (رییس حوزۀ نجف) دستور داد نواب صفوی را از عراق سوار ماشین کرده و در مرز ایران پیاده کنند. شیخ عبدالکریم حائری در خصوص رفتار تند رضاشاه در قم (در برخورد با یک معمم) فتوا داد حرام است کسی کلمهای راجع به آن صحبت کند. سید حسین بروجردی امر کرد نواب و یارانش را به زخم چوب از فیضیه بیرون انداختند، و با دربار ارتباطی مسالمتآمیز داشت. سید ابوالقاسم خویی (مرجع شیعه) برای شاه انگشتر متبرک فرستاد. با توجه به اینموارد، به گمانم سخت نیست پذیرفتن این که از چنین نهادی، انقلاب و حکومت آیینی بیرون نمیآمد.
مهدی بازرگان پس از برکناری گفت که چهل سال ما اسبی را زین کردیم ولی فلان و فلان نرسيده، پریدند روی آن و تاختند. راست میگفت؛ الا اینکه زین و یراق کردن آن اسب، کمتر بر عهدۀ معتدلانی چون او بود. زینکننده اصلی چپهایی بودند که دایم او را از جهت بهقدر کافی انقلابی نبودن طعن و لعن میکردند؛ از جمله دانشجویان چپ مذهبی، که برای جلو زدن در چپیّت، از چپهای لامذهب، سفارت امریکا را اشغال کردند.
مهمترین دانشگاه فنی ایران به نام یک چریک چپگرای مذهبی است. در تهران دو اتوبان به نام نواب صفوی و فداییان اسلام وجود دارد و حتی خیابانهایی به نام پاتریس لومومبا (مبارز چپگرای افریقایی) و سیمون بولیوار (انقلابی ضداستعمار امریکای جنوبی) وجود دارد، ولی خیابانی به نام هیچیک از مراجع بزرگ شیعی که گفتیم در تهران نیست.
این موارد گویای چیزی در خصوص ماهیت اصالتاً چپ ۵۷ نیست؟
https://t.me/khosrovanooshiravan/15906
https://t.me/khosrovanooshiravan/12675
✍ #مرتضی_مردیها
از حدود دو قرن پیش که حوزۀ علمیۀ نجف (در شکل جدیدش) با ظهور نخبگانی چون شیخ مرتضی انصاری و آخوند خراسانی به راه افتاد، و از حدود یک قرن پیش که حوزۀ علمیۀ قم را شیخ عبدالکریم حایری یزدی تأسیس کرد و مشاهیری چون آیتالله حسین بروجردی در آن به تربیت عالمان دینی پرداختند، در میان دهها آیتالله صاحبرساله، حتی یک نفر هم معتقد به فعالیتهای انقلابی و برقراری حکومت نبود و نشد.
اقلیت جوان و میانسالی از این قوم که به این ایدهها رو کردند، بخش مهمی از عقاید و انگیزههای خود را از محافل روشنفکری چپگرا اخذ و اقتباس کرده بودند. چنانکه بزرگی از آنان از ماجرای دیدار خود با آلاحمد و خواندن کتاب غربزدگی خبر داد و دیگری در خطابههای خود از علی شریعتی، با عنوان «بهقول آن محقق بزرگ»، نقل قول میآورد. نیز اینان با محافلی چون کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور و حتی با گروههایی چون مجاهدین ارتباط داشتند.
مهمتر و کلیتر از اینموارد اینکه، اقلیت مزبور، اغلب، درسهای حوزه را خوانده و نخوانده از آن فاصله گرفته و با آموزههای انقلابی در سطح منطقه و حتی جهان و فکر و فضای سیاسی مسلط آن دوره انس گرفته و در فرایند تولید نوعی سوسیالیسم مساهمت میکردند؛ سوسیالیسمی که تلاش میشد از اسطورههای آیینی، زیر نامهای عدالتخواهی، ظلمستیزی، درافتادن با طاغوت و استکبار و نظایر اینها، پشتوانههایی برای آن دستوپا شود. بهعبارتی، کمتر کسی، ابتدا به ساکن، در ادبیات آیینی، به برابری و مبارزه و انقلاب و ... برخورده بود. عموماً، ابتدا در فرهنگ سیاسی مارکسیستی زمانه با این مفاهیم آشنا شده و سپس، بسا به دلایل تاکتیکی، به تطبیق آن با آیین رو کردند.
روحانیت سنتی علاقهای نداشت که دم و دستگاه مسجد و محراب و منبر خود را همچون یک شبکۀ سازمانی در اختیار اقلیت آخوند سیاسی (یا بهتعبیری، سیاسیِ ملبسشده) قرار دهد، که هر کدام دیگری را خارج از صراط مستقیم میدانست. ولی با گسترش ناگهانی عقاید انقلابی در میان مردم، خصوصاً جوانان، اینان پشتوانهای پیدا کردند و روحانیتِ سنتیِ نامعتقد به انقلاب و انقلابیگری را، تقریباً به زور، از مساجد بیرون راندند یا ساکت کردند و خود بر امور مسلط شدند. مساجد، مرکز انقلاب نبود، به وسیله جوانان انقلابی و اقلیت کوچک طلاب سیاسی تسخیر شد. بخش مهمی از روحانیت سنتی، حتی پس از ۵۷ هم با آن چندان از در آشتی درنیامد و کموبیش حاشیهنشین شد، ولی بخشی هم این روایت جدید از آیین را همچون یک واقعیت پذیرفت و حتی کوشید از نمد آن کلاهی هم برای سر خود بسازد.
اشتباه نکنید درپی تکرار آن توضیح نیستم که دو روایت از آیین هست، یکی بد و دیگری خوب. مطلقاً. آیین هرچه بود، بود؛ اما نسبتی با انقلابيگری، تشکیل حکومت، ضدیت با امپریالیسم، و وحدت با روسیه و چین نداشت.
شیخ مرتضی انصاری ولایت سیاسی را انکار کرد. آخوند خراسانی وجود فقها در مجلس شورا را پذیرفت، ولی دادن حق وتو به آنان را ناروا دانست. سید ابوالحسن اصفهانی (رییس حوزۀ نجف) دستور داد نواب صفوی را از عراق سوار ماشین کرده و در مرز ایران پیاده کنند. شیخ عبدالکریم حائری در خصوص رفتار تند رضاشاه در قم (در برخورد با یک معمم) فتوا داد حرام است کسی کلمهای راجع به آن صحبت کند. سید حسین بروجردی امر کرد نواب و یارانش را به زخم چوب از فیضیه بیرون انداختند، و با دربار ارتباطی مسالمتآمیز داشت. سید ابوالقاسم خویی (مرجع شیعه) برای شاه انگشتر متبرک فرستاد. با توجه به اینموارد، به گمانم سخت نیست پذیرفتن این که از چنین نهادی، انقلاب و حکومت آیینی بیرون نمیآمد.
مهدی بازرگان پس از برکناری گفت که چهل سال ما اسبی را زین کردیم ولی فلان و فلان نرسيده، پریدند روی آن و تاختند. راست میگفت؛ الا اینکه زین و یراق کردن آن اسب، کمتر بر عهدۀ معتدلانی چون او بود. زینکننده اصلی چپهایی بودند که دایم او را از جهت بهقدر کافی انقلابی نبودن طعن و لعن میکردند؛ از جمله دانشجویان چپ مذهبی، که برای جلو زدن در چپیّت، از چپهای لامذهب، سفارت امریکا را اشغال کردند.
مهمترین دانشگاه فنی ایران به نام یک چریک چپگرای مذهبی است. در تهران دو اتوبان به نام نواب صفوی و فداییان اسلام وجود دارد و حتی خیابانهایی به نام پاتریس لومومبا (مبارز چپگرای افریقایی) و سیمون بولیوار (انقلابی ضداستعمار امریکای جنوبی) وجود دارد، ولی خیابانی به نام هیچیک از مراجع بزرگ شیعی که گفتیم در تهران نیست.
این موارد گویای چیزی در خصوص ماهیت اصالتاً چپ ۵۷ نیست؟
https://t.me/khosrovanooshiravan/15906
https://t.me/khosrovanooshiravan/12675
✍ #مرتضی_مردیها
Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ درباره حسین نصر و سیاست فرهنگی پهلوی
یکی از انتقاداتی که مخالفان پهلوی از سیاستِ فرهنگیِ حکومتِ پهلوی میکنند این است که چرا این حکومت به کسانی مثل سید حسین نصر پروبال داد. دیدهام این نقد را برخی از روشنفکران چپ سابق تا آنجا پیش بردهاند که تلویحاً…
یکی از انتقاداتی که مخالفان پهلوی از سیاستِ فرهنگیِ حکومتِ پهلوی میکنند این است که چرا این حکومت به کسانی مثل سید حسین نصر پروبال داد. دیدهام این نقد را برخی از روشنفکران چپ سابق تا آنجا پیش بردهاند که تلویحاً…
خسرو انوشیروان
⚫️ باید بدانیم آنچه #رضا_شاه_بزرگ در سوم اسپند ۱۲۹۹ انجام داد ؛ #کودتا نبود . https://t.me/khosrovanooshiravan/16256 کودتا اقدامی است نظامی برای سرنگونی دولت . در آن هنگامه ، دولتی وجود نداشت . اقدام رضاشاه رستاخیزی بود برای #بازتاسیس_دولت_شاهنشاهی_ایران…
⚫️ در بیان جناب استاد #مرتضی_مردیها :
https://t.me/khosrovanooshiravan/16268
🖌 حدود ۲۰ سال پیش ضمن سخنرانیای در دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران، که بعدأ مضمون آن در کتاب «در دفاع از سیاست» چاپ شد، گفتم که گمشدۀ مردم ایران که در جنبش مشروطهخواهی دنبال آن میگشتند، آزادی (در معنی جمهوریخواهی) نبود؛ نظم، امنیت، حکومت قانون و، بیش از هر چیز، توسعه و پیشرفت و رفاه بود. مجالس مشروطه نهفقط کمکی به این موارد نکرد، بلکه آفات بیشتری به مدیریت سیاسی و پیشرفت کشور زد.
دقیقاً به همین دلیل، کودتای سرتیپ رضاخان و ظهور رضاشاه پهلوی شکست آرمانهای «انقلاب مشروطیت» نبود، نجات آن بود.
https://t.me/khosrovanooshiravan/16268
🖌 حدود ۲۰ سال پیش ضمن سخنرانیای در دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران، که بعدأ مضمون آن در کتاب «در دفاع از سیاست» چاپ شد، گفتم که گمشدۀ مردم ایران که در جنبش مشروطهخواهی دنبال آن میگشتند، آزادی (در معنی جمهوریخواهی) نبود؛ نظم، امنیت، حکومت قانون و، بیش از هر چیز، توسعه و پیشرفت و رفاه بود. مجالس مشروطه نهفقط کمکی به این موارد نکرد، بلکه آفات بیشتری به مدیریت سیاسی و پیشرفت کشور زد.
دقیقاً به همین دلیل، کودتای سرتیپ رضاخان و ظهور رضاشاه پهلوی شکست آرمانهای «انقلاب مشروطیت» نبود، نجات آن بود.
Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ باید بدانیم آنچه #رضا_شاه_بزرگ در سوم اسپند ۱۲۹۹ انجام داد ؛ #کودتا نبود .
https://t.me/khosrovanooshiravan/16256
کودتا اقدامی است نظامی برای سرنگونی دولت .
در آن هنگامه ، دولتی وجود نداشت .
اقدام رضاشاه رستاخیزی بود برای #بازتاسیس_دولت_شاهنشاهی_ایران…
https://t.me/khosrovanooshiravan/16256
کودتا اقدامی است نظامی برای سرنگونی دولت .
در آن هنگامه ، دولتی وجود نداشت .
اقدام رضاشاه رستاخیزی بود برای #بازتاسیس_دولت_شاهنشاهی_ایران…
خسرو انوشیروان
⚫️ در بیان جناب استاد #مرتضی_مردیها : https://t.me/khosrovanooshiravan/16268 🖌 حدود ۲۰ سال پیش ضمن سخنرانیای در دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران، که بعدأ مضمون آن در کتاب «در دفاع از سیاست» چاپ شد، گفتم که گمشدۀ مردم ایران که در جنبش مشروطهخواهی دنبال آن…
⚫️ 🖌 برخی پرسشی را مطرح کردهاند مبنی بر اینکه مگر با جمهوری نمیتوان به نظم و پیشرفت رسید. پاسخ من این است که البته که میتوان، کما اینکه بسیاری رسیدهاند، اما
اولاً، در زمانی که ما صحبت آن را میکنیم (زمان احمدشاه قاجار) انتخابات و برگزیدن کسی برای ریاست جمهوری یا حتی نخستوزیر منتخب مجلس، چیزی بهتر از دمکراسی ۲۰-۳۲ به دست نمیداد، که عمر متوسط هر کابینه سه-چهار ماه بود. این خود به دلیل بیسوادی گستردۀ مردم و نبود حداقلهای نظم و امنیت و قانون و آزادی مشرف به هرج و مرج بود.
دوم اینکه، من نمیگویم فقط اقتدار مصلح یا فقط مشروطه، شمایید که میگویید فقط جمهوری. و طوری میگویید جمهوری و آزادی، که گویی رأی دادن آحاد مردم بالاترین حدی است که جامعهای میتواند به آن برسد. در حالیکه در ۱۲ فروردین ۵۸ هم مردم رأی دادند.
سخیفترین فکری که ما را به اینجا رساند این بود که در همۀ عالم مفسدهای بدتر از سلطنت و موروثی بودن آن نیست. نه انگار انتخابات میتواند هیتلر و پوتین و چه بسا القاعده و داعش سر کار بیاورد.
پادشاهانی بودهاند که ستم کردهاند یا ناکارآمد و عیاش و کم عقل و بیوجود بودهاند، ولی بسیاری از اوجهای تاریخ بشری را پادشاهان رقم زدهاند. همانهایی که با انتخابات نیامده و نرفتند.
درخشش رضاشاه خیره کننده بود؛ به تماممعنای کلمه، نجاتبخش. دشمنی با او را یکی آخوندهایی رقم زدند که فرهنگ و آموزش و قضا از چنبرۀ آنها بیرون میآمد، و یکی هم کمونیستهایی که برای الحاق ایران به شوروی نه مشروطه میخواستند نه جمهوری، و دیگری هم روشنفکرانی که تنها عُرضهای که داشتهاند نفی و نقد مدرنیته بوده است؛ و از همه بدتر، سواد اعظم عامهای که مغزهایشان زیر فشار این دو-سه دسته کج شده بود.
https://t.me/khosrovanooshiravan/16339
✍ #مرتضی_مردیها
اولاً، در زمانی که ما صحبت آن را میکنیم (زمان احمدشاه قاجار) انتخابات و برگزیدن کسی برای ریاست جمهوری یا حتی نخستوزیر منتخب مجلس، چیزی بهتر از دمکراسی ۲۰-۳۲ به دست نمیداد، که عمر متوسط هر کابینه سه-چهار ماه بود. این خود به دلیل بیسوادی گستردۀ مردم و نبود حداقلهای نظم و امنیت و قانون و آزادی مشرف به هرج و مرج بود.
دوم اینکه، من نمیگویم فقط اقتدار مصلح یا فقط مشروطه، شمایید که میگویید فقط جمهوری. و طوری میگویید جمهوری و آزادی، که گویی رأی دادن آحاد مردم بالاترین حدی است که جامعهای میتواند به آن برسد. در حالیکه در ۱۲ فروردین ۵۸ هم مردم رأی دادند.
سخیفترین فکری که ما را به اینجا رساند این بود که در همۀ عالم مفسدهای بدتر از سلطنت و موروثی بودن آن نیست. نه انگار انتخابات میتواند هیتلر و پوتین و چه بسا القاعده و داعش سر کار بیاورد.
پادشاهانی بودهاند که ستم کردهاند یا ناکارآمد و عیاش و کم عقل و بیوجود بودهاند، ولی بسیاری از اوجهای تاریخ بشری را پادشاهان رقم زدهاند. همانهایی که با انتخابات نیامده و نرفتند.
درخشش رضاشاه خیره کننده بود؛ به تماممعنای کلمه، نجاتبخش. دشمنی با او را یکی آخوندهایی رقم زدند که فرهنگ و آموزش و قضا از چنبرۀ آنها بیرون میآمد، و یکی هم کمونیستهایی که برای الحاق ایران به شوروی نه مشروطه میخواستند نه جمهوری، و دیگری هم روشنفکرانی که تنها عُرضهای که داشتهاند نفی و نقد مدرنیته بوده است؛ و از همه بدتر، سواد اعظم عامهای که مغزهایشان زیر فشار این دو-سه دسته کج شده بود.
https://t.me/khosrovanooshiravan/16339
✍ #مرتضی_مردیها
Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ در بیان جناب استاد #مرتضی_مردیها :
https://t.me/khosrovanooshiravan/16268
🖌 حدود ۲۰ سال پیش ضمن سخنرانیای در دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران، که بعدأ مضمون آن در کتاب «در دفاع از سیاست» چاپ شد، گفتم که گمشدۀ مردم ایران که در جنبش مشروطهخواهی دنبال…
https://t.me/khosrovanooshiravan/16268
🖌 حدود ۲۰ سال پیش ضمن سخنرانیای در دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران، که بعدأ مضمون آن در کتاب «در دفاع از سیاست» چاپ شد، گفتم که گمشدۀ مردم ایران که در جنبش مشروطهخواهی دنبال…
خسرو انوشیروان
⚫️ 🖌 برخی پرسشی را مطرح کردهاند مبنی بر اینکه مگر با جمهوری نمیتوان به نظم و پیشرفت رسید. پاسخ من این است که البته که میتوان، کما اینکه بسیاری رسیدهاند، اما اولاً، در زمانی که ما صحبت آن را میکنیم (زمان احمدشاه قاجار) انتخابات و برگزیدن کسی برای ریاست…
⚫️ (ادامه☝️🏻)
نمیدانم لازم است به برخی از قصورهای و تقصیرهای پهلوی اشاره کنم و بگویم که بله، میدانم و معترفم. آیا لازم است این بدیهی را یادآور شوم که
«در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صُراحی می ناب و سفينۀ غزل است».
وگرنه نوبت به بنیبشر برسد بنا به تعریف با خطا و خلل مواجهید. تا جاییکه اخیراً میگویند انسان موجودی واجبالخطا است!
در مسابقۀ بوکس برای برآورد امتیاز یک بازیکن، تعداد ضربههایی که زده است را ضرب در مؤلفههای سنگینی و حساسیت آنها میکنند و از تعداد و سنگینی و حساسیت ضربههای حریف کسر میکنند. با این نحوۀ محاسبه، بسا که قهرمان چندین ضربۀ نانشسته یا حتی خطا زده باشد و چندین ضربۀ سخت هم خورده باشد، ولی نهایتاً با امتیاز بالا برنده معرفی میشود. مهم جمع و ضرب و تفریق است، نه اشاره به این و آن خطا.
آنها همین که سلطنت را از گرفتنِ خراج صرفاً به منظور ادای مخارجِ دربخانۀ شاهی، به در آوردند و مفاهیمی همچون مملکت و جامعه و نظم و پیشرفت و نوسازی و تمامیت سرزمینی و آبروی بینالملل را همچون دغدغهای جدی «مطرح کردند» کافی بود تا قهرمان باشند، حتی اگر در عمل قدمی هم در راه آن برنداشته بودند. چه رسد که در این زمینه خارقالعاده عمل کردند.
https://t.me/khosrovanooshiravan/16340
✍ #مرتضی_مردیها
نمیدانم لازم است به برخی از قصورهای و تقصیرهای پهلوی اشاره کنم و بگویم که بله، میدانم و معترفم. آیا لازم است این بدیهی را یادآور شوم که
«در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صُراحی می ناب و سفينۀ غزل است».
وگرنه نوبت به بنیبشر برسد بنا به تعریف با خطا و خلل مواجهید. تا جاییکه اخیراً میگویند انسان موجودی واجبالخطا است!
در مسابقۀ بوکس برای برآورد امتیاز یک بازیکن، تعداد ضربههایی که زده است را ضرب در مؤلفههای سنگینی و حساسیت آنها میکنند و از تعداد و سنگینی و حساسیت ضربههای حریف کسر میکنند. با این نحوۀ محاسبه، بسا که قهرمان چندین ضربۀ نانشسته یا حتی خطا زده باشد و چندین ضربۀ سخت هم خورده باشد، ولی نهایتاً با امتیاز بالا برنده معرفی میشود. مهم جمع و ضرب و تفریق است، نه اشاره به این و آن خطا.
آنها همین که سلطنت را از گرفتنِ خراج صرفاً به منظور ادای مخارجِ دربخانۀ شاهی، به در آوردند و مفاهیمی همچون مملکت و جامعه و نظم و پیشرفت و نوسازی و تمامیت سرزمینی و آبروی بینالملل را همچون دغدغهای جدی «مطرح کردند» کافی بود تا قهرمان باشند، حتی اگر در عمل قدمی هم در راه آن برنداشته بودند. چه رسد که در این زمینه خارقالعاده عمل کردند.
https://t.me/khosrovanooshiravan/16340
✍ #مرتضی_مردیها
Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ 🖌 برخی پرسشی را مطرح کردهاند مبنی بر اینکه مگر با جمهوری نمیتوان به نظم و پیشرفت رسید. پاسخ من این است که البته که میتوان، کما اینکه بسیاری رسیدهاند، اما
اولاً، در زمانی که ما صحبت آن را میکنیم (زمان احمدشاه قاجار) انتخابات و برگزیدن کسی برای ریاست…
اولاً، در زمانی که ما صحبت آن را میکنیم (زمان احمدشاه قاجار) انتخابات و برگزیدن کسی برای ریاست…
خسرو انوشیروان
⚫️ #تحریم_انتخابات https://t.me/khosrovanooshiravan
⚫️ اَبرابِ خودم ...
به گمان من چند دسته مُجازند که در فعالیتهای مجازی خود موضوع انتخوابات و اخبار و تحلیلهای آن را پیگیر شوند و به عرض و طول و ارتفاع دیگران هم برسانند.
۱. کسانی که عرصۀ سیاست برایشان یک سناریوی کمدی است و بابت پیگیری این اخبار و تحلیلها مقادیر زیادی میخندند و میخندانند.
۲. کسانی که از این حضرات ضربۀ خاص و سخت خوردهاند و فقط با دستانداختن و مسخره کردن حرفها و کارهای آنها ممکن است قدری آرام بگیرند و دلشان التیام بیابد.
۳. کسانی که بیکارند و بالاخره باید وقتشان را با چیزی پر کنند. هر چقدرش را توانستند با چیزهای دیگر از جمله خوردن و خفتن و غیره پر میکنند، هر چه جا زیاد آمد میگذارند برای گل یا پوچ بازی کردن با این اخبار.
۴ ۰ کسانی که کلی حرف حساب دارند که برای شنوندگان خود بزنند، ولی لابهلایش باید چارتا لیچار اینجوری را هم به سمع و نظر و شامه و غیرۀ آنها برسانند، باشد که مستمعین خمیازه نکشند.
۵. کسانی که انتخوابات هم برایشان یک تفرج تناوبی مثل چهارشنبهسوری یا سیزدهبدر است و وقتی فرصت آن برسد همان کارهایی را انجام میدهند که رسم است.
۶. آقای آقامهدی تدینی اعلیالله مقامه و مَنّالله علیالمسلمین به طول بقائه، استثنائاً. استثنا در قوانین علمی هم پیش میآید و ربطی به تبعیض و رفاقتبازی ندارد. مضافاً به اینکه در حق ایشان گفته شده: «هرچه آن خسرو کند، شیرین کند».
۷. کسانی که گمان میکنند اگر انتخوابات را جدی نگیرند، ولو با دستانداختن آن، وظایف شهروندی خود را کماهوحقه اجرا نکردهاند. بیتفاوت که نمیشود بود.
۸. کسانی که هنوز هم از رفتارهای سیاستمداران در این مملکت تعجب میکنند و میگویند «دیدی چی گفت!» یا «دیدی چیکار کرد!»
۹. اهالی صنف محترم کارتونیست و طنزنویس و فکاههپرداز که اساساً رستاخیز تاریخی خود را مدیون و مرهون سخنان گزیدۀ علمای اعلام، رئیسجمهوران و وزرا و غیره در این دههها بودهاند.
۱۰. دستۀ دیگری که باید میبود تا دستجات برسد به عدد ده که گرد باشد، ولی هرچه فکر کردم نیافتم. آهان یادم آمد. خودم! همین الان متوجه شدم انگار با همین نقد و انتقاد هم دارم آب به این آسیاب میریزم.
به غیر از دستجات فوقانی، الباقی دوستان مادامی که جزو این ۸-۹ دسته نیستند یا نمیخواهند قلمداد شوند، بهتر است چنان کنند که انگار نه خانی آمده و نه خوانی چیده است.
تبصرۀ شمارۀ یک.
اندر مناقب یاسین، سخن زیاد گفته شده است. سخنان مدلل و متین در بهترین حالت به پای یاسین نمیرسد. لذا هرآینه گمان میبرید با چنان سخنان معقول و دلسوزانهای قصد اثرگذاری بر روال امور یا حتی پخش آگاهی دارید به ضربالمثل مربوط به خواندن یاسین عنایت لازم را مبذول بفرمایید.
تبصرۀ شمارۀ دو
کسانی که جزو دستۀ اول هستند و کمدیکار شدهاند، لازم است بدانند که آنچه برای آنها سوژۀ خنده است، برای بسیاری سوژۀ گریه بوده است. علاوه بر اینکه روایت داریم کمدی وقتی زیاد تکرار شد، تراژدی میشود.
تبصرۀ شمارۀ سه
بسیاری از حرفها و کارهای حیرتآور و عقلفرسای رجال مملکتی، به گمان من، در اصل به نیت چزاندن مردم بهخصوص عقلا و دلسوزان است. فکر نکنید با بازنشر و بازچرخ آن به این طرف کمک میکنید، به آن طرف کمک میکنید.
https://t.me/khosrovanooshiravan/17844
✍ #مرتضی_مردیها
به گمان من چند دسته مُجازند که در فعالیتهای مجازی خود موضوع انتخوابات و اخبار و تحلیلهای آن را پیگیر شوند و به عرض و طول و ارتفاع دیگران هم برسانند.
۱. کسانی که عرصۀ سیاست برایشان یک سناریوی کمدی است و بابت پیگیری این اخبار و تحلیلها مقادیر زیادی میخندند و میخندانند.
۲. کسانی که از این حضرات ضربۀ خاص و سخت خوردهاند و فقط با دستانداختن و مسخره کردن حرفها و کارهای آنها ممکن است قدری آرام بگیرند و دلشان التیام بیابد.
۳. کسانی که بیکارند و بالاخره باید وقتشان را با چیزی پر کنند. هر چقدرش را توانستند با چیزهای دیگر از جمله خوردن و خفتن و غیره پر میکنند، هر چه جا زیاد آمد میگذارند برای گل یا پوچ بازی کردن با این اخبار.
۴ ۰ کسانی که کلی حرف حساب دارند که برای شنوندگان خود بزنند، ولی لابهلایش باید چارتا لیچار اینجوری را هم به سمع و نظر و شامه و غیرۀ آنها برسانند، باشد که مستمعین خمیازه نکشند.
۵. کسانی که انتخوابات هم برایشان یک تفرج تناوبی مثل چهارشنبهسوری یا سیزدهبدر است و وقتی فرصت آن برسد همان کارهایی را انجام میدهند که رسم است.
۶. آقای آقامهدی تدینی اعلیالله مقامه و مَنّالله علیالمسلمین به طول بقائه، استثنائاً. استثنا در قوانین علمی هم پیش میآید و ربطی به تبعیض و رفاقتبازی ندارد. مضافاً به اینکه در حق ایشان گفته شده: «هرچه آن خسرو کند، شیرین کند».
۷. کسانی که گمان میکنند اگر انتخوابات را جدی نگیرند، ولو با دستانداختن آن، وظایف شهروندی خود را کماهوحقه اجرا نکردهاند. بیتفاوت که نمیشود بود.
۸. کسانی که هنوز هم از رفتارهای سیاستمداران در این مملکت تعجب میکنند و میگویند «دیدی چی گفت!» یا «دیدی چیکار کرد!»
۹. اهالی صنف محترم کارتونیست و طنزنویس و فکاههپرداز که اساساً رستاخیز تاریخی خود را مدیون و مرهون سخنان گزیدۀ علمای اعلام، رئیسجمهوران و وزرا و غیره در این دههها بودهاند.
۱۰. دستۀ دیگری که باید میبود تا دستجات برسد به عدد ده که گرد باشد، ولی هرچه فکر کردم نیافتم. آهان یادم آمد. خودم! همین الان متوجه شدم انگار با همین نقد و انتقاد هم دارم آب به این آسیاب میریزم.
به غیر از دستجات فوقانی، الباقی دوستان مادامی که جزو این ۸-۹ دسته نیستند یا نمیخواهند قلمداد شوند، بهتر است چنان کنند که انگار نه خانی آمده و نه خوانی چیده است.
تبصرۀ شمارۀ یک.
اندر مناقب یاسین، سخن زیاد گفته شده است. سخنان مدلل و متین در بهترین حالت به پای یاسین نمیرسد. لذا هرآینه گمان میبرید با چنان سخنان معقول و دلسوزانهای قصد اثرگذاری بر روال امور یا حتی پخش آگاهی دارید به ضربالمثل مربوط به خواندن یاسین عنایت لازم را مبذول بفرمایید.
تبصرۀ شمارۀ دو
کسانی که جزو دستۀ اول هستند و کمدیکار شدهاند، لازم است بدانند که آنچه برای آنها سوژۀ خنده است، برای بسیاری سوژۀ گریه بوده است. علاوه بر اینکه روایت داریم کمدی وقتی زیاد تکرار شد، تراژدی میشود.
تبصرۀ شمارۀ سه
بسیاری از حرفها و کارهای حیرتآور و عقلفرسای رجال مملکتی، به گمان من، در اصل به نیت چزاندن مردم بهخصوص عقلا و دلسوزان است. فکر نکنید با بازنشر و بازچرخ آن به این طرف کمک میکنید، به آن طرف کمک میکنید.
https://t.me/khosrovanooshiravan/17844
✍ #مرتضی_مردیها
Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ #تحریم_انتخابات
https://t.me/khosrovanooshiravan
https://t.me/khosrovanooshiravan