خسرو انوشیروان
1.19K subscribers
6.57K photos
3.45K videos
113 files
9.99K links
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همه‌ی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم می‌نویسم.
#خسرو

از همراهی شما سپاسگزارم .
Download Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ نوشته : جناب ادمین .نمیشه که هر کاری درجهت براندازی صورت میگیره بگیم نمیشه بله ازنظر شما و شایدم از نظر خودم این گفته تون منطقیه ونشد.اما ۱همدلی و۱اتحاد و ۱نوع شکل اعتراض که میشه.که بهتر میتونیم دراینده ودر جاهای دیگه کارای گروهی انجام داد.واون کاسبی که…
⚫️ این مقاله را درست هفت سال پیش نوشتم. اصل حرفش این است: تقابل جمهوری اسلامی - ضدجمهوری اسلامی دیگر قابل تقلیل به تقابل «مرگ‌خواهی» در برابر «زندگی‌خواهی» نیست. دستکم دو دهه است که حکومت خود بازار لذت و تفریح و عشق و حال را در اختیار گرفته است. در پرتو این ملاحظات باید گفت چشم اسفندیار حکومت دیگر مساله حجاب نیست و شعار «زن، زندگی، آزادی» به هیچ وجه برای مبارزه با چنین حکومتی کافی نیست. الیگارشی حاکم کلاف پیچیده‌ای از منافع سیاسی - اقتصادی با غلافی از ایدئولوژی است. این الیگارشی بدون اینکه اصول ایدئولوژیکش را فروگذارد، با مهارت مانور می‌دهد و از قضا «زن، زندگی، آزادی» را به سبک خودش به شما می‌دهد! چگونه؟ شیرهٔ سیاسی جنبش را می‌کِشد، بعد تفاله‌اش را به شکل غیررسمی و نیمه‌آزاد رها می‌کند: گیسو بیافشانید، در فضای مجازی عکس عریان بگذارید، برقصید؛ زن، زندگی، آزادی!

https://www.bbc.com/persian/blogs/2016/04/160401_l44_nazeran_republic_islamic_populism?fbclid=IwAR34aOWLi5aQVQ4KiY_nW1fbu7VjR4Y3An2aoZM6gcxkQRNaftYbIgB472s
#بابک_مینا

https://t.me/khosrovanooshiravan/8586
https://t.me/khosrovanooshiravan/9293
https://t.me/khosrovanooshiravan/9291
https://t.me/khosrovanooshiravan/8541
https://t.me/khosrovanooshiravan/11910
⚫️ معیار ملی بودن در سیاست در درجه اول تعهد به واحدی سیاسی به نام «ایران» و درکی واقع‌بینانه از منافع جمعی آن است. علاقه به شاهان هخامنشی و اشکانی و ساسانی، دوست داشتن نوروز، خواننده فردوسی و حافظ و غیره بودن اگر چه بسیار نیکوست ولی ضرورتاً راه درست را در سیاست واقعی به ما نشان نمی‌دهد. در بحبوحه منشوربازی می‌گفتند عبدالله مهتدی شعر فارسی می‌خواند و دوست دارد پس ایران‌دوست است! کمی تاریخ بخوانیم می‌فهمیم این حرف شوخی است. بسیاری از نازی‌ها عاشق فرانسه بودند و فرانسه‌زبان، اما این تضادی با این نداشت که در میدان سیاست و نبرد علیه واحدی سیاسی به نام فرانسه بودند. بسیاری از مللی که در میدان نبرد با یکدیگر جنگیده‌اند عاشق ادبیات یکدیگر بوده‌اند. امر سیاسی را نباید با امر فرهنگی خلط کرد. ادبیات بی‌مرز است ولی سیاست مرز دارد. شعر فارسی را همه دوست دارند. هر کسی قدری ذوق ادبی داشته باشد مجذوب این سنت ادبی می‌شود. ولی عرصهٔ سیاست منطق دیگری دارد. خلاصه هر کسی چهار تا سعدی و حافظ برایتان خواند، ذوق‌زده نشوید. از قضا استعمارگران به شهادت تاریخ خیلی خوب زبان و ادبیات و فرهنگ مستعمراتشان را یاد می‌گرفتند و در همان حال می‌چاپیدنشان!
https://t.me/khosrovanooshiravan/11750

#بابک_مینا
خسرو انوشیروان
⚫️ #سنت ستونهای قدرت و پایداری ایران بر #سنت استوار است. #ملیت_ایرانی _ #مذهب_ایرانی _ #مذاهب_ایرانی 👈 #رواداری #فرهنگ_ایرانی #تمدن_ایران تجربه همزیستی مشترک و برتری گفتمان ملی ؛ اینکه ما در گام نخست بتوانیم درک کنیم : #شهروند_ایران هستیم و تابع قانون. 👈
⚫️ پارادوکس ملی‌گرایی ایرانی: درباره ایران و اسلام
https://t.me/khosrovanooshiravan/11740

سخن گفتن از «ملی‌گرایی ایرانی» مشکل است چون با پدیده‌ای مواجهیم که حدود و ثغورش چندان مشخص نیست و هر کسی از ظن خویش یارش می‌شود. برای سهولت بحث می‌توانیم بگوییم نسخه‌های مختلفی از ملی‌گرایی ایرانی وجود دارد. توجه من در این نوشته به آن نسخه‌ای است که خود را سکولار می‌شمارد و تأکیدی فراوان بر هویت باستانی ایران دارد و در برابر فرهنگ عربی-سامی خود را تعریف می‌کند. این نوع ملی‌گرایی به نظر من نسخه مهمی است و در سال‌های اخیر مهمتر هم شده است. هم در میان نخبگان رواج دارد و هم در میان بخش بزرگی از مردم. در این نوشته هر جا عبارت ملی‌گرایی ایرانی آمده است منظور این نسخه از ملی‌گرایی است.

به نظر من پارادوکسی اساسی در ملی‌گرایی ایرانی وجود دارد که هم در نظریه و هم در سیاست واقعی مداوماً گریبانش را می‌گیرد. به طور خلاصه این پاردوکس چنین است: این نوع ملی‌گرایی ادعا می‌کند ایران حقیقی را کشف کرده و از آن دفاع می‌کند، اما در عمل استراتژی هویتی را به گونه‌ای تعریف کرده که موجب بیگانگی با بخش عمده میراث ملی ایران می‌شود. در حقیقت ایرانی خیالی جانشین ایران واقعی و تاریخی می‌شود. این برای گفتمانی ملی‌گرا بسیار ناگوار است که موجب بیگانگی با بخش بزرگی از میراث ملی شود. پیامد سیاسی این پاردوکس این است که این نوع ملی‌گرایی در نبرد با حریفان خود به شدت آسیب‌پذیر می‌شود، چرا که به راحتی می‌توان با حمله به این تناقض خُردکننده، آن را شکست داد. به نظر من یکی از نقاط ضعف گفتمانی حکومت پهلوی همین بود و این روزها مجدداً چنین گفتاری حتی رادیکال‌تر از گذشته سربرآورده است.

ملی‌گرایی ایرانی به درستی بر هویت باستانی ایران تأکید می‌کند. پایه هویت ملی ما در دوران هخامنشیان و خصوصاً ساسانیان تکوین یافت. در این شکی نیست و در برابر اسلام‌گرایانی که می‌خواهند این نکته را حذف یا کمرنگ کنند باید با قوت ایستاد. شاید بتوان گفت نقطه قوت ملی‌گرایی ایرانی این است که هویت باستانی ایران را مدام به یاد همگان می‌آورد و نقطه ضعف اسلام‌گرایان انکار این حلقه مهم از سلسله هویتی ایران است. رجوع به تاریخ واقعی بی برو برگرد نگاه ملی‌گرایان را تأیید می‌کند. اما مشکل از آنجا شروع می‌شود که ملی‌گرایان به قرون میانه می‌رسند، سده‌هایی که در آن به تدریج دین اسلام سیطره یافت. همنیجا باید تفکیک کنم میان «دین اسلام» و «فرهنگ اسلامی‌مآب» که لزوماً یک چیز نیستند. بخش عمده ادبیات فارسی در بستری اسلامی‌مآب پرورده شد ولی این به آن معنا نیست که تک تک شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان به دین اسلام ایمانی سفت و سخت داشتند و یا آثارشان را بر اساس اصول دین اسلام نگاشته‌اند. بستر فرهنگی این دوران اسلامی است و زبان عربی به عنوان برادر بزرگتر زبان فارسی تاثیری گسترده بر روی آن دارد. در این دوران اسطوره‌های سامی وارد فرهنگ ما می‌شوند و در ادبیات و نگار‌گری و معماری ایرانی جذب می‌شوند. اینها همه در کنار عناصری است که از دوران پیشا‌اسلامی ادامه یافته و اینک در مختصات دوران جدید دوباره پرورده می‌شود و همچنین در کنار عناصری است که از فرهنگ‌های دیگر به تمدن ایرانی سرازیر می‌شوند، از جمله عناصر یونانی و مسیحی. نکته مهم این است که در این دوران رابطه ما با دوران باستان نیز از طریق متونی امکان‌پذیر بود که در دوران اسلامی‌مآبی نوشته شدند. قرن نوزدهم شاید نقطه پایان قرن‌ها سیطره فرهنگ اسلامی‌مآب بر تمدن ایرانی است. به تدریج عصری جدید آغاز می‌شود که مهمترین مشخصه‌اش مواجهه ایرانیان با تمدن جدید غربی است.
https://t.me/khosrovanooshiravan/959
https://t.me/khosrovanooshiravan/955

#بابک_مینا
خسرو انوشیروان
⚫️ پارادوکس ملی‌گرایی ایرانی: درباره ایران و اسلام https://t.me/khosrovanooshiravan/11740 سخن گفتن از «ملی‌گرایی ایرانی» مشکل است چون با پدیده‌ای مواجهیم که حدود و ثغورش چندان مشخص نیست و هر کسی از ظن خویش یارش می‌شود. برای سهولت بحث می‌توانیم بگوییم نسخه‌های…
⚫️ ملی‌گرایی ایرانی در عصر حاضر برای مقابله با اسلام برداشتی ایدئولوژیک از هویت باستانی را در برابر اسلام قرار داد و «ایران» شد هر آنچه که اسلامی و عربی نیست. استراتژی ملی‌گرایی در برابر اسلام، «بیگانه‌سازی» عناصر عربی-سامی-اسلامی فرهنگ ایرانی بود. این استراتژی درست عکس چیزی بود که به طور سنتی پدران ما در برابر هجومِ فرهنگ سامی-عربی انجام می‌دادند، یعنی «درونی کردن» و تفسیر دوباره کردن آن عناصر و تطبیق‌شان با فرهنگ ایرانی. همین استراتژی بود که به قول هانری کربن «اسلام ایرانی» را متولد کرد. ملی‌گرایی ایران به این استراتژی خاتمه داد و استراتژی جدیدی جایگزین آن کرد که همان بیگانه‌سازیِ عناصر عربی- سامی-اسلامی در فرهنگ ایرانی است. در عصر جدید استراتژی سومی نیز به تدریج خصوصاً در میان متفکران مدرن ایران شکل گرفت که نقادیِ سنتِ اسلامی بود. ملی‌گرایی ایرانی نه استراتژی سنتی «درونی کردن و تطبیق دادن» را اتخاذ کرد، و نه استراتژی مدرن «نقادیِ سنتِ اسلامی» را، بلکه یکسره با بیگانه خواندن عناصر عربی-سامی-اسلامی سعی در زدودن تدریجی آنها داشت. اتخاد چنین استراتژی‌ای در عمل منجر به این می‌شود که یک نفر ملی‌گرای معمولی ایرانی تصور می‌کند بخش بزرگی از فرهنگ و رسوم ایرانی، از ادبیات عرفانی و مساجد و نگارگری و هنر تذهیب قرآن گرفته تا مراسم عاشورا و ماه رمضان و عید فطر همگی عناصری بیگانه با ایران است. ملی‌گرایی ایرانی در نسخه‌های رادیکال‌تر خود می‌پندارد جمهوری اسلامی و آخوند هم پدیده‌هایی صرفاً «عربی» هستند و بیگانه با ایران. بر همین اساس انقلاب ۵۷ حمله دوباره اعراب به ایران نام می‌گیرد. اسلام چه به عنوان دین و چه به عنوان بستر فرهنگی، بیگانه تلقی می‌شود. نتیجه این نگاه این است که نه تنها بخش عمده میراث ملی ایران بیگانه تلقی می‌شود، بلکه بخش مهمی از فرهنگ، ارزش‌ها و آداب و رسوم روزمره مردم نیز بیگانه‌سازی می‌شود. یک ملی‌گرای افراطی ایرانی دیر یا زود به این نتیجه خواهد رسید که در کشوری خارجی ساکن است و باید آن را ترک کند! ملی‌گرایی ایرانی با بیگانه‌سازی جنبه‌های مهمی از میراث ملی ایرانی در واقع جایگاه خویش را تضعیف می‌کند و ادعای حفظ و نمایندگی این میراث را به رقبایش واگذار می‌کند. این برای گفتمانی ملی‌گرا فاجعه‌ای تمام است که ادعای حفاظت از میراث ملی را به رقبا واگذارد. در واقع این نسخه از ملی‌گرایی در درازمدت خود را نسبت به ایران بیگانه می‌کند و حس بیگانگی نسبت به کشور موجب وازدگی و شکست‌خویی می‌شود.

ایران بزرگ‌تر و فراگیرتر از اسلام و فرهنگ اسلامی‌مآب است، اما بی‌گمان عناصر عربی-سامی-اسلامی بخشی از فرهنگ و تاریخ ایران را تشکیل می‌دهند. بیگانه‌سازی این عناصر نه تنها مشکل دین در ایران را حل نخواهد، که باعث خواهد شد ملی‌گرایی ایرانی پیروانی تولید کند که با نیمی از میراث ملی‌شان بیگانه‌اند. در برابر بیگانه‌سازی باید از درونی‌سازی و نقادیِ سنتِ اسلامی دفاع کرد. اولی سنت پدران ماست و دومی حاصل فرهنگ انتقادی مدرن. نقدِ سنتِ اسلامی، بیگانه‌سازی آن نیست، نقد، درگیر شدن از درون است. درونی کردن نیز صرفاً «پذیرش» نیست، بلکه دوباره تفسیر کردن و از آنِ خود کردن است. هر دو این استراتژی‌ها به ما امکان می‌دهد بر تاریخ خود مسلط باشیم و هویت ملی خویش را مجدداً تعریف کنیم. اما بیگانه‌سازی عاملیت ما را از ما می‌گیرد. بازسازی ملی‌گرایی ایرانی در پرتو این ملاحظات آن را قوی‌تر و فراگیرتر خواهد کرد.
https://t.me/khosrovanooshiravan/13559

#بابک_مینا
خسرو انوشیروان
⚫️ من بهتون توضیح میدم : یه سری از آدمهای اونور آب هستند که فقط دنبال انتقامند ، انتقامی که می‌تونه حس پلید قدرت‌طلبی اونها رو ارضا کنه و آب سردی باشه روی آتش وجودهای پر از عقده‌شون ... https://t.me/khosrovanooshiravan/11020 هر کس به هر بهانه‌ای ؛ مقصد و…
⚫️ بر اساس گفته‌های مهتدی، حامد اسماعیلیون و مسیح علی‌نژاد پیش از انتشار رسمی منشور با مصطفی هجری رهبر حزب دموکرات دیدار داشته‌اند. هجری تجزیه‌طلبی غیرخجالتی است که ایران را کشوری اشغال‌گر می‌داند! موضوع جلسه بده‌بستان برای آینده ایران بوده است. هجری در جلسه ظاهراً نظر مثبت خود را به این دو شخص ابراز می‌کند. این دیدار محرمانه بوده و تا به امروز نه اسماعیلیون و نه علی‌نژاد صحبتی از آن نکرده‌اند.

ما با چنین اپوزیسیونی سروکار داریم. اینها اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیستند، اپوزیسیون ایران‌اند. شخصاً به خصوص برای اسماعیلیون متأسفم که تا این حد بی‌وطن است. به نظرم به روان‌پزشک احتیاح دارد. زخم خورده و حالا به قیمت ویرانی کشور و کشته شدن صدها نفر می‌خواهد انتقام بگیرد.
https://t.me/khosrovanooshiravan/11021

#بابک_مینا
خسرو انوشیروان
⚫️ تو 🫵 ، از #منشور_گسستگی حمایت کردی ... چرا !؟ آیا حضور و امضای #عبدالله_مهتدی در آن تأثیر گذار بود . https://t.me/khosrovanooshiravan/13637 iosme #IOSME #CIOGME #ائتلاف_نیروهای_اپوزیسیون_ایران #جرج_ساروس #کومله #دموکرات #کورش_رادمنش #سیاوش_امانیه #غلامرضا_حسین_بر…
⚫️ پروژه منشور چنانکه همان موقع گفتیم مسیر عراق شدن ایران هموار می‌کرد. مرحله بعدی جدایی بخش‌هایی از ایران بود احتمالاً در یک بازه ده تا بیست ساله.
https://t.me/khosrovanooshiravan/13637 https://t.me/khosrovanooshiravan/13639

این را باید بگویم: خطر اصلی و بلافاصله در حال حاضر عراق شدن ایران است، نه تجزیه. عراق شدن یعنی حفظ مرزهای ایران اما بدون وجود دولت متمرکز و قدرتمند. با تضعیف اشراف امنیتی، گروه‌های تروریستی که دور تا دور مرزهای ایران مستقر هستند به راحتی داخل خواهند شد و سطح امنیتی کشور به چیزی شبیه عراق در ده سال اول بعد از سقوط صدام خواهد رسید. آن منشور کذایی دقیقاً داشت مقدمات چنین آینده‌ای را فراهم می‌کرد.
https://t.me/khosrovanooshiravan/13635
#بابک_مینا
خسرو انوشیروان
چند کلمه‌ای درباره جنگ اسرائیل و حماس. اپوزیسیون «ایران‌گرا» به درستی تأکید می‌کرد و می‌کند که «ایران» باید اولویت سیاست خارجی و داخلی کشور باشد و آرمان فلسطین به ما ربطی ندارد، اما ظاهراً به جای آرمان فلسطین، آرمان اسرائیل جایگزین شده است. هر کسی نفهمد که…
⚫️ #پاینده_ایران
من تند و رک مینویسم و با احدی تعارف ندارم ؛ نیازی هم به ارتباطات گسترده و فراوان با این گنده‌گوهای احمق ندارم .
مدتهاست از اتاقها و گروههاشان به اختیار خارج شده‌ام و قصد بازگشت نیز البته که ندارم چرا که خود را به درستی ، برتر و نیکوتر از همه‌ی آنها میپندارم .
از هر ائتلافی هم که بر علیهم تشکیل بدهند استقبال میکنم چرا که در هر صورت از من ضعیفتر هستند و محکوم به شکست .

#هشدار میدهم :
سامانه‌ای که تریبون و هوش و گوش مخاطبش را از اختیار فیلسوفی خردمند مانند #بابک_مینا خارج میکند و به لمپنهایی ابله و مشکوک به مزدوری برای بیگانه ؛ همچون #ناهید_شاهین @Changeiran2018 ، #آریا_فرپوری @ariarpoori و #کورش_رادمنش @KouroshRaadmanesh که در بی‌شرافتی و چاپلوسی و فریبکاری گوی سبقت از شیطان می‌ربایند ؛ می‌سپارد ....
👈 محکوم به فناست .

https://t.me/khosrovanooshiravan/14319
https://t.me/khosrovanooshiravan/13645
https://t.me/khosrovanooshiravan/13560
https://t.me/khosrovanooshiravan/13559
https://t.me/khosrovanooshiravan/11329
⚫️ https://www.youtube.com/watch?v=prhWbAzFU4s


تحلیل‌ها‌ی جماعت اپوزیسیون را می‌خوانم و به شگفت می‌آیم از این همه حرف‌های صد من یک غاز. یکی از خصلت‌های ثابت اپوزیسیون این است که همواره خود را باهوش و پیروز، و جمهوری اسلامی را خنگ و شکست‌خورده در تمام عرصه‌ها می‌‌داند. فقط مشخص نیست چرا بیش از چهار دهه است جمهوری اسلامی سرجایش نشسته و اپوزیسیون هنوز اپوزیسیون است! برنده بزرگ عملیات ۷ اکتبر تا اینجا جمهوری اسلامی بوده است. این را من نمی‌گویم، کارشناس پرواسرائیلی «فیگارو» می‌گوید! برای تحلیل عینی باید آرزو‌هایمان را بگذاریم در پرانتز.
https://t.me/khosrovanooshiravan
#بابک_مینا
خسرو انوشیروان
⚫️ و اینکه ما در آینده موجودیتِ اسرائیل را بر اساسِ یک ماهیت حقوقیِ بین‌المللی در منطقه بپذیریم ؛ بدین معناست که : 👈 تا مدت‌هایی مدید ، حضور و یکه‌تازیِ بلامنازعِ عاملِ قانونمند و نیرومندِ هژمونیِ نظامی و اقتصادیِ غرب را در منطقه‌ی خودمان پذیرفته‌ایم و این…
⚫️ درباره یک نکته بامزه!
https://t.me/khosrovanooshiravan/14610

«اسرائیل با همه معایبش و با همه تضادهایی که در درون نهفته دارد، مبنای قدرتی است و قدم اول است به عنوان نوید آینده‌ای که دیگر نه چندان دور است.»

«من شرقی غیرعرب فراوان چوب اعراب را خورده‌ام و هنوز هم می‌خورم. با همه باری که از اسلام به دوش من بوده است و هنوز هست، ایشان مرا عجم می‌دانند. رافضی هم می‌دانند...»

«منی که از این اعراب بی‌اصالت چنین چوب‌ها خورده است اکنون از حضور اسرائيل در شرق شاد است. از حضور اسرائيل که می‌توان لوله نفت شیوخ را ببرد و نطفه طلب حق و انصاف را در دل هر عرب بدوی بنشاند و سرخرها بسازد برای حکومت‌های ‌بی‌قانون عهد دقیانوسی ایشان.»

تصور می‌کنید این عبارات از کیست؟ از فلان فعال توییتری «راست»؟ خیر. این عبارات نوشته جلال آل‌احمد است در سفرنامه‌اش به اسرائيل! آل‌احمد اگرچه انتقاداتی به اسرائيل می‌کند اما کم و بیش آن را آرمان‌شهری می‌داند که باید از آن الهام گرفت. برای من بسیار جالب است که نوشته‌هایم درباره جنگ غزه با اعتراض دوستان «راست» مواجه می‌شوند و آن نوشته‌ها را منتسب به چپ می‌کنند. هنوز فعالان راستی که کمی سواد داشته باشند و اندکی تاریخ بدانند نادر است. هنوز باید صبر کنیم که «فعالان راست ایرانی» اندکی فرهیخته شوند. واقعیت این است که بخش مهمی از چپ ایرانی شیفته اسرائيل بوده است. خلیل ملکی، داریوش آشوری نوشته‌های مشابهی در این باره دارند. همانطور که می‌بینید حتی برخی از استدلال‌های آل‌احمد در دفاع از اسرائیل مشابه استدلال‌های فعالان راست ایرانی امروز است: «اعراب با ما دشمن‌اند ولی اسرائيل دوست ماست!» من فعلاً قضاوتی درباره این نگاه ندارم. درباره‌اش می‌توان بحث کرد. ولی انتساب هرگونه انتقاد از اسرائيل به چپ برای من خنده‌دار است. چنین حرف‌های بی‌مبنایی حاصل ‌بی‌سوادی تاریخی و سیاسی است. نه چپ‌ها همه ضد اسرائیل بوده‌اند و نه راست‌ها همه طرفدار اسرائیل و نه اصولاً مساله اسرائيل – فلسطین قابل تقلیل به مجادله چپ و راست است! برای مقابله با «چپ» اول باید بفهمید چپ چیست و چه تاریخی داشته است.
https://t.me/khosrovanooshiravan/14252
https://t.me/khosrovanooshiravan/14251
https://t.me/khosrovanooshiravan/15783
https://t.me/khosrovanooshiravan/15784
https://t.me/khosrovanooshiravan/15785

#بابک_مینا
خسرو انوشیروان
⚫️ سنبه‌ی #سنت در اینجا ، #ایران ؛ تا همیشه پرزور است ... https://t.me/C_B_SHAHZADEH/150181 https://t.me/khosrovanooshiravan/12674 اگر ، ستونهای استقرار جمهوری اسلامی را نتوانید ویران کنید ؛ جمهوری اسلامی هم‌چنان پایدار میماند . بر خلاف تصور عام ، ستونهای…
⚫️ درباره حسین نصر و سیاست فرهنگی پهلوی


یکی از انتقاداتی که مخالفان پهلوی از سیاستِ فرهنگیِ حکومتِ پهلوی می‌کنند این است که چرا این حکومت به کسانی مثل سید حسین نصر پروبال داد. دیده‌ام این نقد را برخی از روشنفکران چپ سابق تا آنجا پیش برده‌اند که تلویحاً ریشه فکری انقلاب اسلامی را به خود دستگاه پهلوی برمی‌گردانند. عجیب این جاست که برخی موافقان پهلوی نیز عیناً این نقد را تکرار می‌کنند. به نظرم این نقد ریشه در عدم شناخت جریان سنت‌گرای دینی دارد. نصر، کربن و امثال او را معمولاً سنت‌گرایان دینی می‌خوانند. از تشیع سنت‌گرایان هر چیزی در می‌آید الا انقلاب اسلامی!

نصر و حلقه هانری کربن در ایران اگر چه از نظر فلسفی تجددستیز بودند اما از نظر سیاسی محافظه‌کار بودند. تجددستیزی فلسفی آنان بسیار نخبه‌گرا بود و اصولاً ربط مستقیمی به سیاست نداشت و از نظر فکری و سیاسی درست در نقطه مقابل اسلامِ علی شریعتی یا روح الله خمینی قرار داشت. آراء نصر و حلقه اطراف او خاستگاه فکری انقلاب نبود و تاثیری در انقلاب نداشت. سنت‌گرایان دینی اگر چه تجددستیزند اما خوبی‌شان این است که کاری هم به سیاست ندارند، بر اساس آراء ایشان نمی‌شود انقلاب کرد. از قضا اسلام‌گرایان ممکن است از برخی جهات «مدرن» باشند (چنانکه مثلاً علی شریعتی، مجاهدین خلق و یا حتی روح الله خمینی بودند.) اما اندیشه‌شان وجوه انقلابی و ستیزه‌جویانه دارد. خطر اصلی از قضا این ترکیب غریب اسلام و سنتِ انقلابی‌گریِ مدرن است.

اگر انتقادی به جایگاه نصر و امثال او در دستگاه فرهنگی پهلوی هست، از زاویه‌ای دیگر است. امثال نصر به دلیل رویکرد سنتی خود نمی‌توانستند خطرات ایدئولوژیکی را که نظام پهلوی را تهدید می‌کرد درست تشخیص دهند. آنها دیده‌بانان خوبی برای حکومت پهلوی نبودند. به نظر من عالمانِ علوم اجتماعی و سیاسی که معرفت ژرف‌تری نسبت به جامعه مدرن داشتند باید سکان فرهنگی کشور را به دست می‌گرفتند. کسانی مثل غلامحسین صدیقی. نصر و همفکرانش مدافعان خوبی نبودند، اما انقلاب اسلامی مطلقاً ربطی به آنان ندارد. آبشخور فکری این انقلاب جایی دیگر بود.
https://t.me/khosrovanooshiravan/12675
#بابک_مینا