خسرو انوشیروان
1.09K subscribers
6.91K photos
3.98K videos
119 files
10.8K links
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همه‌ی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم می‌نویسم.
#خسرو

از همراهی شما سپاسگزارم .
Download Telegram
🔻در دام ایدئولوژی🔻

ایدئولوژی چگونه ما را به دام می اندازد؟
فرض کنید در خیابان یا پارکی در حال قدم زدن هستید که ناگهان پلیسی از پشت سرتان می گوید هی تو..!!!
مخاطب این فراخواندن ، ممکن است هر کسی که در آنجا هست باشد، از جمله شما .
حال اگر شما به طرف صدا برگردید، یعنی به آن فراخوان واکنش نشان داده اید.
صحنه دیگری را تصور کنید. در حال تماشای برنامه مورد علاقه تلویزیونی خودتان هستید که ناگهان برنامه قطع می شود و تبلیغات آغاز میشود به عنوان مثال تبلیغات در خصوص چاقی يا لاغری تبلیغات میگوید: هی تو!
تو که چاقی یا لاغری برای رفع این مشکل تنها کافیست از کالا یا خدمات ما استفاده کنی در اینجا نیز شما که پذیرفته اید چاقی یا لاغری در شما یک عیب یا زشتی است به آن فراخوان پاسخ داده اید ،پس هر گاه شما به یک فراخوان یا به تعبیر #آلتوسر ، استیضاح پاسخ دهید، از سوژه گی به سوژه تبدیل میشوید یعنی خود را درون آن نظام تعریف میکنید .
ایدئولوژی ها نیز دقیقا به همین شیوه عمل میکنند و افراد با پاسخ دادن به آنها به درون ایدئولوژی پرتاب میشوند و خود را در آن چارچوب تعریف میکنند مانند فردی که در مقابل تبلیغات چاقی یا لاغری خود را چاق یا لاغر می بیند که نیازمند تغییر وضعیت خود است.
دقیقا فرد پس از پاسخ به فراخوان ایدئولوژی یا استیضاح خود را موظف به رفتار مطابق
دستورات ایدئولوژی میبیند و در دام آن می افتد.
https://t.me/khosrovanooshiravan
#فرهاد
خسرو انوشیروان
پادشاهی‌خواهی، جریانی پر از خالی؟ واقعیت این است که پادشاهی به خودی خود در دوران مدرن هیچ گاه متکی به دستگاه فکری و نظری نبوده است. پادشاهی در طول تاریخ عمدتاً با انواعی از الهیات یا اسطور‌های سیاسی توجیه می‌شده است. البته این سخن یک استثنای بزرگ دارد: هگل…
#فرهاد:
جریان هگل داستان جداگانه ای داره
اتفاقا هگل به پادشاهی ایران علاقه زیادی داشت بخاطر اینکه معتقد بود از نسل آموزگار تاریخ یعنی زرتشت هستند
از نظر او ایران از مصر و هند و چین و ژاپن بهتر و بالاتره
هگل ایران را نقطه آغاز آن به‌شمار میاره و باور داشت ایران اولین جایی ست که انسان از طبیعت فاصله می‌گیره.
هگل با صراحت میگه، با امپراطوری ایران نخستین گام را به پهنه تاریخ می‌گذاریم.

اما خودش بحث تاکید دولت رو بسفارش فردریک سوم که ازش خواسته بود نوشت .
و با همان اندیشه دولت تابع پادشاهی ، مارکس استفاده کرده بود و کمونیسم رو در قالب جمهوری مطرح کرد

در خصوص پادشاهی خوان ایرانی بهتر بود روی سخنش رو با اشخاص و شخصیتهای حقیقی بیان میکرد و نه شخصیت حقوقی سامانه چه بسا همین سامانه اتفاقا از زمانی که مدون به قانون اساسی شد ، بسیار موفق بود این رو سلسله پهلوی به اثبات رسوندند . و اگر نبود قانون گرایی و تجدد پادشاهی رضاشاه و محمدرضاشاه قطعا هنوز ایران از بوی تحجر مسمومیت خودش رو داشت البته اگر از ایران چیزی بجا مانده بود.
اینکه الان پادشاهی خواهان رو ظرف تهی میبینه من متوجه دلایلش نشدم و بسیار کلی گویی داشته و تمامی موضوعاتی که از اتفاقات سالهای اخیر نام برده نشان دهنده نوعی الگوی مکتبی پادشاهی ست که در قبال همه موضوعات انفعالاتی داره و میتونه پاسخگو باشه و این نشان از ضعف این سیستم نیست
درخصوص حمله نظامی ، خب هر مخالفی با نگرش ملی گرایانه به موضوع نگاه میکنه
از بین بردن زیرساختهای ملی یکطرف و تضعیف پایه های رژیم آخوندی هم یکطرف
قطعا مبارز و مبارزین یک جامعه مهمترین اهداف شون تضیف پایه های رژیم فعلی حاکم بر جامعه ست که یکی ازین راهها ممکنه حمله نظامی جهت از بین بردن حاکمان وقت باشه و چه بسا از تبعات اون مراحل انقلاب شکل بگیره
جناب بابک مینا به زوایای جنبش مبارزاتی توجه نکردند چون ذاتا هیچگونه تمایلی به دگرگونی ندارند
https://t.me/khosrovanooshiravan/19626
https://t.me/khosrovanooshiravan/19627
🔻قاآنی اسیر یا جاسوس🔻
@khosrovanooshiravan
پیشتر در یک مقاله ای اتفاقی را تعریف کردیم که با وقایع ابهام انگیز چند روز اخیر قابل تامل است

در سوریه مردی بود بنام ايلی كوهين یا کامل تر الياهو بن شاؤول كوهين
اما در سوریه همه او را به نام کامل امین ثابت می‌شناختند.
مردی وطن دوست، تندرو و مخالف سرسخت  اسرائیل!
در مجلس ملی سوریه فریاد می‌زد و اسرائیل را به هزار کار کرده و نکرده متهم می‌کرد و با اين رفتار حتى تا يك قدمى نخست وزيرى سوريه پيش رفت.
كوهن اما در اصل، مامور مخفی سازمان موساد اسرائیل بود و شب‌ها در خانه، برای اسرائیل اطلاعات بسیار سودمندی را ارسال می‌کرد.
دستور العمل از تل آويو می‌رسید و آن فقط یک چیز بود:
شلوغ کن و وانمود کن دشمن قسم خورده اسرائیل هستی!

دو چیز، او را گرفتار کرد:
اول، شنود تصادفی پیامهایش به اسرئیل...
دوم، این که هر چه می‌گفت و می‌خواست، در نهایت، به سود اسرائیل بود.
در واقع هنر این مرد آن بود که خواسته‌های اسرائیل را به بهترین شکل، در قالبی ضد اسرائیلی بیان می‌کرد و در راستای تحقق آن می‌کوشید.

ترورهای سیاسی اسرائیل خصوصا در چندماه اخیر و کلا سال جاری مشخص و جای هیچ گونه ابهامی نیست و حتی چگونگی این ترور و مکان آن بر کسی پوشیده نمانده
اما وضعیت اسماعیل قاآنی ، فرمانده سپاه قدس و جانشین سلیمانی که آخرین بارحضورش در جنوب لبنان گزارش شده بطور کلی مبهم بوده و هیچ گونه آماری ازین شخص در دست نیست
نه مرگش نه مجروحیتش و نه زنده بودنش
دواحتمال قابل تامل است:

۱) یا توسط اسرائیل اسیرشده و گروگان گرفته شده که در اینصورت اعلام آن برای ج اسلامی بلحاظ موضع گیری های سیاسی بسیار مشکل است اما برای اسرائیل راحت و موجب افتخار است

۲) یا احتمالا توسط ج اسلامی به جرم جاسوسی دستگیر شده
که این احتمال با توجه به اتفاق بالا بیشتر است
اسرائیل نفوذ زیادی بین سپاه ایجاد کرده و افراد زیادی را چه از لحاظ مالی و یا به شکل تهدید در اختیار خود درآورده
مضافا اینکه شعارهای اغراق آمیز قاآنی علیه اسرائیل کمی بیش از حد معمول است شعارهایی که بیشتر حالت کودکانه داشته و شباهت به خشمهای احساسی بچه مدرسه ای هاست.
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
خسرو انوشیروان
🔻چپ های بی نحله🔻 @khosrovanooshiravan بی شک چپ ها به نحله ها جریانها و گروههای مختلفی تقسیم می شوند که پژوهشگران مفصل به آن پرداخته اند. در یکی از تقسیم بندی های کلی که بر اساس رویکرد چپها نسبت به تسخیر قدرت صورت گرفته چپ به دو دسته #سندیکالیسم و #پارلمانتاریسم…
اما همین اقدامات سیاسی و اجتماعی چپها در ایران کاملا متفاوت و بیشتر عجیب بود و هست.
https://t.me/khosrovanooshiravan/19664
در دهه سی اوضاع اجتماعی به نوعی بحث عدالت محوری را شروع کرده بود و دهه چهل هم که روحانیون و مجاهدین هم با همین شعارها به شیوه مختلف و مسیر مختلف سعی در تغییر جامعه داشتند ولی شعار مشترک همه آنها با اتکا به همان عدالت محوری ، مبارزه با امپریالیسم و حمایت از قشرو طبقه پائین جامعه بود
شاید بدلیل نوعی سرخوردگی ها بود با این توضیح که قشر متوسط و پایین از رسیدن به اقشار مرفه ناامید شده بودند و تیرپیکان بسمت غرب متجدد گرفتند و البته سهم توده در القا این اندیشه بسیار بالاتر بود
شعار امپرياليسم ستیزی چپ ها، یه ملغمه عجیب و غریبی بود که فرهنگ ما و تقریبا همه روشنفکران دهه ۴۰ و ۵۰ را به نسبتهایی درگیر کرده بود. #جلال_آل_احمق گل سر سبد این جماعت بود
نویسندگانی مثل جلال با سابقه کمونیستی ، اینبار در قالب مذهب به جنگ غرب رفته بودند.
جلال میگفت جامعه ما باید دستخوش تغییر شود و مذهب بهترین گزینه برای این تغییرات است
و وقتی از او پرسیدند: چرا از اخلاقیات بعنوان عامل تغییر استفاده نمیکنید؟
پاسخ پوپولیستی آن جالب توجه است :
" چون در اخلاقیات ، آخرت وجود ندارد و بهمین خاطر ضمانت اجرایی نیز ندارد."

اما چرا چپ های ایرانی در داخل ایران اینهمه تناقض اندیشه ای داشتند ؟
و چرا در ایران که اندیشه های مدرن را برای تبیین نظری خواستند عرضه کنند ، بمانند روحانیون به عقب برگشتند و شعارهای عملی شان بازگشت به گذشته بود؟
مگر مارکسیسم و سوسیالیسم محصول تفکر مدرنیته نبود؟
در عصر روشنگری ، اومانیسم یا انسان محوری مورد بحث فلاسفه بود و از بطن اومانیسم دو طفل زاده شد: سوسیالیسم و لیبرالیسم
در واقع سوسیالیسم که آرمانشهر مارکسیسم و کمونیسم بود ، برای اعتلای ارجمندی انسان خود را رقیب لیبرالیسم معرفی کرد که در اروپا احزاب مختلف در این خصوص فعالیت کردند .
اما در ایران چپها بجای ارجمندی به انسانیت ، مسیر خود را با ابزار گذشته دنبال نمود و ازین حیث هم به ساختار خودشان لطمه زدند ، هم به ساختار فرهنگی ایران و هم از پس اندیشه های متحجرانه، موجبات بهانه برای متبلور شدن جامعه روحانیت گردید.
نتیجه آنکه چپهای ایرانی فقط یک مقلد با ژست روشنگرانه ای بود که اسیر واژگان اصطلاحات چپ غربی شد و هنوز هم ادامه دارد.
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
#تاریخ

🔻قاجار یا باتلاق🔻

دوره صدوسی و چهار ساله فرمانروایی طایفه قاجار برایران از ۱۲۱۰ تا ۱۳۴۴ قمری بدترین دوره تنزل و انحطاط کشور ما در سراسر تاریخست .
#آقا_محمدخان همیشه و همه جا ایران را ناتوان تر ساخت .
دوره فرمانروایی ۳۸ ساله #فتحعلی_شاه از ۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰ قمری سراسر دوره سرشکستگی بوده است. نخست نیروی ایران در برابر افغانها چنان سست شد که ناحیه هرات نیز از دست ایران رفت و به افغانستان پیوست.
جنگ اول با روسیه از ۱۲۱۹ تا ۱۲۲۸ نه سال تمام کشید و نتیجه آن عهد نامه گلستان و از دست رفتن متصرفات ایران در قفقاز بود .
جنگ دوم که از ۱۲۴۱ تا ۱۲۴۳ سه سال کشید منتهی بعهدنامه معروف ترکمان چای شد که دولت مغلوبی می بایست ناچار در برابر دولت غالبی امضا کند و برتریهایی در خاک خود برای آن بشناسد و از آن پس دول اروپایی هر يك آن برتریها را بدست آوردند
همچنین در ۱۲۲۱ و از ۱۲۲۷ تا ۱۲۲۸ و از ۱۲۳۶ تا ۱۲۳۹ سه بار در میان ایران و عثمانی جنگ در گرفت و نتیجه آن نیز از دست رفتن برخی از نواحی غربی ایران شد .
دوره فرمانروایی ۱۴ ساله #محمدشاه از ۱۲۵۰ تا ۱۲۶۴ قمری شامل جنگ هرات در ۱۲۵۳ و قیام آقاخان محلاتی در همان سال و بار دیگر در ۱۲۵۶ دوره ای بود که آنرا مقدمه آشفتگیهای فراوان دوره های بعد باید دانست
در دوره فرمانروایی ۴۹ ساله #ناصرالدین_شاه از ۱۲۶۴ تا ۱۳۱۳ قمری رقابت روس و انگلیس در ایران باوج خود رسید و باید دوره اعطای امتیازات بی حدو حصر دانست.
درین دوره نواحی هرات در ۱۲۷۳ و مرو و خیوه در ۱۲۹۹ قمری یکسره از دست ایران رفت
در دوره فرمانروایی ۱۱ ساله #مظفرالدین_شاه از ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۴ قمری ایران هم چنان راه زوال و ناتوانی را می پیمود تا آنکه منتهی شد تصویب قانون اساسی در ۱۴ ذیقعده ۱۳۲۴ قمری .
دوره فرمانروایی ۲ سال و پنج ماهۀ #محمد_علیشاه از ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ قمری
دورۀ بسیار آشفته و بریشان کشمکش و زد و خورد در میان هواخواهان حکومت مشروطه و درباریان بوده است .
دوره فرمانروایی ۱۷ سال و ده ماهه سلطان #احمدشاه از ۱۳۲۷ تا ۱۳۴۴ قمری را باید بدو دوره تقسیم کرد.
در دوره اول تا ۲۷ شعبان ۱۳۳۲ ۶ سال و دوماه احمدشاه صغیر بود و دو تن نایب السلطنه کارهای کشور را بدست گرفتند .
در دوره دوم که وی مسئولیت کارهای ایران را بر عهده داشت در سراسر جنگ جهانی اول از ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۶ قمری ۴ سال خاک ایران میدان تاخت و تاز لشكريان وهواخواهان متفقين روس و انگلیس و فرانسه و دیگران) و متحدين آلمان و اتریش و عثمانی) و پس از آن گرفتار عواقب وخیم جنگ جهانی بود .

#ویکتور_برار دانشمند فرانسوی درباره قاجار میگوید :
" ایران نه ملت است و نه دولت "
این بهترین معرفی از وضع ایران در پایان دوره قاجارهاست و گوینده این سخن نه غرض ورزی و دشمنی کرده و نه مبالغه کرده است.
زیرا که #ملت یعنی آن جمعی از مردم که در زبان و اخلاق و عادات ورسوم ومعتقدات ودين و لباس و زندگی اجتماعی و امید و آرزو و حتی در خشم و غضب و کینه و نفرت یکسان بیندیشند و با هم همداستان وشريك باشند

در آن زمان ایران #دولت هم نبود، زیرا دولت یعنی آن نیروی حاکمه ای که از میان مردم برخاسته باشد و مسئول سرنوشت و خوب و بد مردمی باشد که آنرا برانگیخته اند . آنست که شب و روز برای آن مردم دلسوزی کند ، آسایش و نيك روزی مردم را از هر چیث فراهم آورد، در هر روزی مردم را بسوی پایه دیگری از پیشرفت و ترقی و کمال ببرد، زندگی شبانروزی امروز و فردای آن مردم را از هر حیث تامین کند، حتی نقشه های عاقلانه برای آینده آن مردم بکشد ، عرض و ناموس و جان ومال همه مردم را در کمال خوبی حفظ کند و همه خطرهای جانی و مالی را دفع کند ، از هیچ وسیله ارشاد و هدایت خودداری نکند، یعنی مهربان ترین پرستار و سرپرست و دوست و خدمتگزار و دستیار آن مردم باشد. این صفاتیست که در آن دوره بهیچ وجه در آنچه دولت ایران میگفتند نبود.
بیش از صد سال بود که دولت ایران یکی از ناتوان ترین دولتهای جهان بشمار میرفت. در روی نقشه جغرافيا مستقل بود یعنی ظاهرا استقلال داشت و جز و مستعمرات بشمار نمی رفت اما اگر کسی اوضاع آن روز جهان را درست بسنجد میبیند که حال آن از هر مستعمره ای زارتر بود زیرا که دول استعماری لااقل در آبادانی مستعمرات خود می کوشیدند.

و اگر ایران ابرمردی به نام #رضا_شاه را در کارنامه تاریخی خود نداشت ، ایران دچار آشفتگی تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی قرار میگرفت.
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
#تاریخ

🔻تکرار تاریخ اسلام در عصر معاصر🔻

شباهت زندگی سیاسی #خمینی تا حدودی به پیامبر اسلام نزدیک است . از عدم قدرت #پیامبر در مکه و آیات مهربانه اش تا بقدرت رسیدن در مدینه و آیات تحکمی و آمرانه اش ، میتوان نگاهی گذرا به خمینی قبل از ۵۷ با پس از آن پی برد.
نکته اینکه خمینی از تمامی طیفهای شورشی خود حمایت میکرد و بهره میبرد.
مثلا #جبهه_ملی و #نهضت_آزادی و #سازمان_مجاهدین ، که اگر حامی خمینی نبودند ، هیچوقت موفق نمیشد.
مهندس بازرگان با طالقانی از سالیان دور دوست بود. این دوستی بواسطه دوستی پدران شان شکل گرفته بود. یک دوستی مستحکم که تا پایان زندگی طالقانی در آن نوزدهم شهریور ۵۸ ادامه داشت . این دو در تمامی طول زندگی سیاسی شان در کنار هم بودند. نهضت آزادی را تشکیل دادند، شاگردان بسیاری تربیت کردند و در سال هایی به زندان افتادند . سال ها پیش از انقلاب ، این دو خرافه زدایی از دین را آغاز کرده بودند . تلاش برای ارائه قرائتی تازه از دین که آن را سازگار با نوگرایی و مدرنیته نشان می داد . چهره ای امروزی از دین که بتواند با نسل های نو ارتباط برقرار کند. در کتاب "سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی " به روایت تاریخ کمبریج ، با ترجمه عباس مخبر، منتشر شده توسط طرح نو ، در جلد سوم ، ص ۲۸۹ آمده است :

" سید ابوالحسن طالقانی (پدر سید محمود) و عباسقلی بازرگان (پدر مهدی بازرگان) از سال ۱۳۰۳، ارگانی به نام البلاغ را اداره می‌کردند. مهدی بازرگان و سید محمود طالقانی در این دوران با هم آشنا می شوند ... پس از شهریور ۱۳۲۰ و پایان دوره سلطنت رضا شاه، طالقانی فعالیت‌های خود را در انجمنی بنام کانون اسلام به سرپرستی خود و با کمک مالی محمدعلی مهیاری ادامه می دهد. در این انجمن افرادی دانشگاهی مانند مهدی بازرگان، یدالله سحابی و محمد علی بامداد فعالیت می‌کردند. هدف اصلی این انجمن ارائه اسلام به مثابه دینی سازگار با نوگرایی و علم و زدودن خرافات رایج از چهره آن  بود"

اگر مهندس مهدی بازرگان و طالقانی و افراد نزدیک به آنها - نظیر دکتر ابراهیم یزدی ، صادق قطب زاده ، دکترابوالحسن بنی صدر ، دکترحسن حبیبی همه از اعضای نهضت آزادی ، در طول مبارزات به کمک خمینی نیامده بودند ، خصوصا در تمامی روزهای سال ۵۷ تا ماه ها پس از انقلاب ، معلوم نیست که خمینی خود به تنهایی موفق به هدایت و رهبری انقلاب می شد . در حقیقت سهم نهضت ملی آزادی در پیروزی انقلاب، سهمی عمده ‌‌و غیر قابل انکار بود . به همین خاطر هم در همان ابتدا آیت الله خمینی از مهندس بازرگان برای تشکیل دولت موقت دعوت به همکاری کرده بود"
در فاصله ۲۵ تا ۳۱خرداد ۱۳۶۰، تهران روزهای پر هرج و مرجی را از سر گذراند.چند روز توفانی که با سخنرانی تند خمینی در دفاع از #لایحه_قصاص و علیه #جبهه_ملی آغاز شده بود. او روز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ در سخنان تندی خطاب به جبهه ملی آنها را مرتد و رهبرمعنویشان، مصدق را نامسلمان خوانده بود! آن روز بلافاصله خیابان ها در قرق هواداران پرشور او در آمده بود و همه چیز به زیان جبهه ملی تمام شده بود.فردای آن طرح دوفوریت "عدم کفایت سیاسی" رییس جمهور بنی صدر در مجلس به تصویب رسیده بود و پنج روز بعد او از ریاست جمهوری عزل شده بود.
تهران چند روز پر آشوب را پشت سر گذاشته بود و ملی گرایی از آن روز به امری مذموم بدل شده بود. دکتر کریم سنجابی از انظار پنهان شده بود. ابوالحسن بنی صدر از بیم جان، درخفا به فکر خروج از کشور افتاده بود. سازمان تحت امر رجوی، اعلان جنگ مسلحانه کرده بود و با آغاز تابستان، پایتخت وارد دوران پر اضطراب ترورها و انفجارها شده بود.
همه این اتفاق ها در پی همان سخنرانی رخ داده بودکه خمینی گفته بود:

"...من دو تا اعلامیه از "جبهه ملی"، که دعوت به راهپیمایی کرده‌است، دیدم...مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند...یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند؟!...؛ لیکن نمی‌دانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام می‌کنند... اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است "...(صحیفه امام خمینی _ جلد ۱۴ _ صص ۴۶۵ - ۴۴۸)

تمامی طیفهای مخالف شاه که به سهم خود انقلاب را شکل دادند حتی سازمان مجاهدین، پس از ۵۷ کنار زده شدند تا خمینی به تقلید از جدش پیامبر ، که از اتحاد قبایل به بهانه دادخواهی مردم بهره برده بود و پس از آن قدرت بلامنازع شد، با کنار گذاشتن تمام احزاب و یکه تازی ، تاریخ پوپولیستی اسلام را تکرار کند....
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
🔻مردم سالاری🔻
@khosrovanooshiravan
معنای مردم سالاری واقعی آن است که مردم کوچه و بازار، جماعت مردم در کنترل زندگی نکنند .
مردم سالاری بیشتر پدیده یی اخلاقی است، تا سیاسی و بسیار مهم تر از سیاست ، مردم سالاری یک دیدگاه کاملا جدید نسبت به زندگی است
این چیزی است که هنوز در کشور ما اتفاق نیفتاده؛ و باید اتفاق بیفتد.

مردم سالاری به این معناست:
هر فرد حق دارد مطابق با نگرش خود زندگی کند؛ نباید او را منع کرد
تا وقتی برای دیگران اسباب زحمت و درد سر نشده، باید امکان آزادی در همه جنبه های زندگی برایش فراهم باشد.

این نگرش من نسبت به دنیای مردم سالار واقعی است
#عدم_مداخله_در_زندگی_هیچکس.
باید نسبت به دیگران احترام عظیمی قایل شد.
آنچه که شعار اصلاحات خاتمی بود و فقط در حد شعار باقی ماند بدلیل حاکمیت دینی یا همان تئوکراسی ست که امکان خلق مردمسالاری را از آن خواهد گرفت.
در حاکمیت ما که به شکل استبداد دینی و قوانین جزمی و قطعی نگری استوار است زیرساختهای مردم سالاری را نمیتوان اجرا و فرهنگ سازی کرد .
دین به دلیل نگرش آمرانه و تحکمی مانع مصادیق مردمسالاری است و اصرار جبهه اصلاحات به آن نوعی پوپولیسم اجتماعی بشمار می آید .
مردم سالاری از آثار و ویژگی های دموکراسی لیبرالیستی محسوب میشود ، حال آنکه در حاکمیت جمهوری اسلامی بلحاظ #ماهیتی استبدادی و بلحاظ #شکلی نیز دموکراسی صوری یا بقول استاد بشیریه شبه دموکراسی حاکم است.
در جوامع مردم سالار فردیت و عامه مردم بعنوان شخصیت حقیقی در اولویت قانونگذار میباشد
اما در جوامع استبدادی ، قانونگذار به استحکام حاکمیت توجه میکند.
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
خسرو انوشیروان
https://t.me/khosrovanooshiravan/19737
دوستان به این کلیپ توجه کنید
https://t.me/khosrovanooshiravan/19736
کاری به مطالب جمشیدی ندارم چون با صراحت اعلام میکند که من نیروی وفادار جمهوری اسلامی هستم و معنای زن ، زندگی ، آزادی یعنی زن ، فحشا، هرزگی
درواقع با صراحت تکلیف خودش را مشخص کرده و ریاکاری هم ندارد.

اما نکته جالب این مناظره اینکه هر دو به یک چیز اعتقاد دارند، اختلافشان فقط بر سر روش هاست
هردو آنها دانش آموختگان #احمد_فردید هستند و با اصل و اساس مدرنیته مخالفند
#عبدالکریمی با صراحت با غرب و دستاوردهایشان میجنگد و #جمشیدی هم با صراحت میگوید:
می خواهیم از ذیل تاریخ غرب بودن خارج شویم.

هردو جمله دقیقا از اعتقادات احمد فردید است

میتوان اعتقاد احمد فردید را در چند جمله خلاصه کرد:
"تمدن غرب در ذاتش مبتنی بر نیهیلیسم است. صدر تاریخ ما در ذیل تاریخ غرب تعریف شده است . بازگشت به خویشتن و توسل به ولایت فقیه در معنای عرفانی اش راه حل همه این مشکلات میباشد"

احمد فردیداگرچه نوع پوشش امروزی دارد اما زندگی و جامعه را در فضای عرفان زدگی میخواد و بازگشت به دوران تصوف .

عبدالکریمی معتقداست با نیروهای انقلابی در یک سنگر قرار دارد . او انقلاب ۵۷ را در معنای فردیدی و اسلام سیاسی قبول دارد
نقدش این است که اولا نهیلیسم غربی زورآورتر از آن چیزی است که نیروهای انقلابی تصور می کنند و همه ساحت های زیست جهان ایرانی را تسخیر نموده ، لذا مقابله با مدرنیته غربی که در ذاتش نهیلیستی است، روش های کارآمدتری لازم دارد. این ابزار مناسب تر نه در ساحت بگیر و ببندهای خیابانی، بلکه باید در ساحت اندیشه ورزی و مفهوم سازی صورت بگیرد.


من بیشتر روی سخنم با افرادی است که مردم بعنوان یک چهره روشنفکر میشناسند اما با دقت در کلامشان میتوان به نتیجه رسید که این متحجرین روشنفکرنما در اصل و اساس هم ساختار ولایت را پذیرفتند و هم شعارهای ج اسلامی را در قالب یک چهارچوب زیباگونه و امروزی دنبال میکنند.
کاش معنا و مفهوم روشنفکری اینقدر متفاوت نبود و به هرکسی که ژست سخنوری میگیرد ، روشنفکر نگوییم.

غرب ستیزی نیروهای تندرو با غرب هراسی امثال عبدالکریمی از یک پستان شیر می نوشند: فردید.

میشود با اطمینان گفت؛ اگر حکومت، امثال عبدالکریمی را هم در بازی خود راه بدهد و بطور مثال در شورای انقلاب فرهنگی پست و سمتی در اختیارش بگذارد ، بعد از چند سال، عبدالکریمی تبدیل به  رحیم پور ازغدی خواهد شد.

عبدالکریمی مصداق بارز جمله امانوئل کانت هست که گفته:
"هرچه بیشتر کوشش به کار می‌بردم که مقبول دل‌ها باشم، کارهای ناپخته‌ بیشتری از من سر می‌زد."
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
#ادبیات

🔻هدایت و خشم دشمنان🔻

"او را باید به گاوآهن می بستند و از گُرده اش تسمه می کشیدند!"
این را #مطهری درباره #صادق_هدایت گفته بود! او هدایت را فردی مرفه خوانده بود که هیچ درکی از اوضاع پیرامونش ، فقر و فاقه مردم نداشت.
او معتقد بود هدایت همه عمر با پول توجیبی خانواده متمولش زندگی کرده است و هیچگاه زحمت کار کردن به خود راه نداده است.
مطهری گفته بود، هدایت آن زمان با پول توجیبی هزار تومان ماهیانه نیازی به کار احساس نمی کرده است! به همین خاطر، عمرش را صرف کافه نشینی و رفت و آمدبه محافل روشنفکری کرده است!
خشم مطهری، بخاطرتاثیرگذاری روزافزون افکار هدایت بود. هدایت و کسروی در دهه های ده و بیست در ایران دو اسلام ستیز موفق و تاثیر گذار بودند که با نوشتار قابل فهم و عامه فهم خود ذهن های بسیاری را به روشنگری سوق دادند و اگر امثال مطهری جهت تخریبش قلمفرسایی میکنند ، نشان از موفقیت آنهاست...!
کتاب هایی که فروش می رفت و بحث هایی که در محافل در می گرفت.
گفته می شد آثار هدایت، مخاطبان را از انگیزه تهی و آنها را بسوی پوچی سوق می دهند! شایعه ای که به یک باور تبدیل شده بود و بسیاری را ترغیب به بازخوانی همان آثار کرده بود!
مطهری در دانشکده الهیات درس می داد.‌نفوذ هدایت را میان دانشجویان دیده بود.او "هدایت" را شایسته این همه توجه ندانسته بود.
به همین خاطر به فکر واکنش افتاده بود.کاری که در نهایت در قالب یک سخنرانی کرده بود. هدایت اما در زمان خود بی دغدغه نبود. جنس افکارش با دیگران متفاوت بود. انسان عجیبی بود. به چیزهایی توجه داشت که در چشم دیگران نبود.
چیزهایی پنهان در لابلای عقایدمردم؛ تاریخ، سنت یا مذهب. آنچنان هم که مطهری می گفت "بیکار بیعار" ،  نبود.
مدتی کارمندی هم کرده بود. درآمدی و اندک حقوقی. اما دائمی نبود. مثل اسپند برآتش، بی قرار بود. یکجا بند نبود. وقتی که به هند رفته بود،#بوف_کور را منتشر کرده بود. کتابی که خودش بعدها گفته برای نوشتن هر جمله اش ساعتها فکر کردم تا بزرگترین اثر #سوررئالیستی در ایران خلق شود.
چند نسخه مهم ترین کتاب بود. از چشم خیلی ها.حتی #آندره_برتون (بنیانگذار مکتب سوررئالیسم) که به "اوکتاویو پاز" بوف کور را رمان نو معرفی کرده بود و اثر #خوان_رولفو ، "پدرو پارامو" را تقلیدی از بوف کور دانسته بود .

#گارسیامارکز هم، همین را به #مندوزا گفته بود.”بوف کور”،امابعدها، بیشترین تاثیر راگذاشته بودودر طول سال ها مهم ترین داستان ایرانی شده بود.
نظرخواهی از نویسندگان در دهه پنجاه هم همین را نشان داده بود. با این حال منتقدان خود را هم داشته بود. مثل مطهری که با نفرت از او یاد کرده بود! هدایت اما، بی توجه به خلق و خو ، مهم ترین نویسنده تمام دوران شده بود. نویسنده ای که بیش از هر ایرانی از مرزها فراتر رفته بود و درباره اش بسیار سخن ها گفته شده بود.
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
#تاریخ_سیاسی

🔻زنان ، آزادی حجاب و اسفند ۵۷🔻

رهبری یک انقلاب وقتی از طرف یک فرد روحانی مذهبی قرار بگیرد خدعه و نیرنگ نیز به همراه دارد. در اعتراضات قبل از ۵۷ خمینی هیچگاه در سخنرانی ها و اعلامیه ها از آثار حکومت اسلامی سخن نگفت یکی از این آثار مساله #حجاب بود که بعداز بقدرت رسیدن آن را اولین بار در قم و در پشت تریبون مطرح نمود و موجب خشم زنان ایرانی گردید

روز ۱۷ اسفند۱۳۵۷، که برابر با ۸ مارس روز #جهانی_زن بود، تهران از نخستین ساعات، شاهد تحرک‌ گروه های مختلف و‌پراکنده زنان و ‌دخترانی بود که در اعتراض به سخنان یک روز قبل خمینی به خیابان آمده بودند. البته گروه ها و تشکل هایی از قبل برای نکوداشت روز جهانی زن در دانشگاه تهران برنامه ریزی کرده بودند که آن روز کاملا تصادفی با اعتراض زنان به سخنان خمینی همراه شده بود و همان هم ابعاد آن را گسترده تر کرده بود تا جایی که دامنه آن به روزهای بعد هم کشیده شد .
آن روز ، زنان کارمند وزارت امور خارجه از ورود به وزارتخانه منع شده بودند و آنها هم در مقابل وزارتخانه دست به تظاهرات زده بودند.
آنها از سخنان روز گذشته خمینی درباره نوع پوشش زنان شاغل بی اطلاع بودند. خمینی در فیضیه قم گفته بود:

"زن‌های اسلامی عروسک نیستند. زنان اسلامی باید با حجاب بیرون بیایند نه اینکه خودشان را بزک کنند...زن‌ها هنوز در ادارات با وضع پیشین کار می‌کنند، زن‌ها باید وضع خودشان را عوض کنند. البته کار در ادارات ممنوع نیست، اما باید زنان با حجاب اسلامی باشند..."

آن روز تظاهرات ناگهانی زنان با استقبال زنان دیگر همراه شده بود. دختران دبیرستانی هم با شنیدن صدای اعتراض زنان، از رفتن به کلاس های درس خودداری کرده و در خیابان به صف زنان معترض پیوسته بودند. آنها هنگامی که از تجمع زنان در دانشگاه تهران مطلع شدند، راه دانشگاه در پیش گرفتند تا به جمع زنان در دانشگاه به پیوندند. میتینگ دانشگاه به قدری گسترده شد که قرار ادامه آن در روزهای بعد گذاشته شد.
اعتراض به #حجاب_اجباری تازه آغاز شده بود . اعتراضی که قرار بود تا یک هفته ادامه پیدا کند ...

شعار "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم" برای نخستین بار از زبان زنان در ۱۷ اسفند ۵۷ شنیده شد. آن روز، بسیاری از زنان #چادری هم به زنان بی حجاب پیوسته بودند تا از خواست آنها حمایت  کنند.

در آن یک هفته شلوغ و‌ پر سر وصدای تهران ، پس از نخستین تظاهرات در ۱۷ اسفند ۵۷ ، گروه های فشار هم دست به کار هجوم به تجمعات شدند. افراد تندرو، برای زنان معترض در مکان های خلوت مزاحمت ایجاد می کردند . این رفتار البته از چشم تلویزیون انقلاب پنهان ماند اما در نشریات بازتاب یافت . آن روزها امکان درج اخبار بدون سانسور در مطبوعات فراهم بود و همه گروه ها با همه گرایش ها اجازه نشر بیانیه های خود در مطبوعات را داشتند .
دو روزنامه پر تیراژ عصر هم ، همه اخبار را تا جای ممکن دنبال می کردند . روزنامه #آیندگان اما ، تنها روزنامه مستقل و جسور آن روزها بود که اخبار حمله به تجمعات ، آتش زدن دکه ها و کتابفروشی ها را  با جزییات منتشر می کرد . آن روزها حزب اللهی ها دست بالا را  نسبت به دیگر گروه ها پیدا کرده بودند و به اعتبار حمایت "پاسداران کمیته انقلاب" ، به هر تجمع غیر مذهبی هجوم می بردند تا مانع برگزاری شان شوند . از جمله همان تجمع چند روزه که خشم گروهی از مذهبیون تندرو را برانگیخته بود .

نکته مهم اما، منع انتشار خبر این تظاهرات در تلویزیون به دستور '#صادق_قطب_زاده بود! اتفاقی که موجب تجمع زنان معترض در برابر ساختمان رادیوتلویزیون در خیابان جام جم شد و خواستار رسانه ای شدن اعتراض خود شدند.

آثار حاکمیت دینی اندکی پس از فاجعه ۵۷ به تدریج خود را نشان داد. انقلابی که مردم بدستان خودشان دربهای آزادی را به روی خود بسته بودند و این اعتراضات تاثیری بر حاکمیت استبداد دینی نداشت...!!!
اعتراض هفدهم اسفند ۵۷ نتیجه عدم شناخت کافی مردم ، خصوصا زنان به رهبران مذهبی بود که قبل از رسیدن بقدرت جامعه آرمانی را وعده داده بودند. شاید این باورمندی ازآنجا ناشی میشد که هیچگاه از حاکمیت قبلی خود دروغی نشنیده بودند و شاه ، شخص اول مملکت همواره با مردم گفتاری صادقانه داشت و آنها، مسولین بعدی را هم با همین ویژگی تصور میکردند.
@khosrovanooshiravan

#فرهاد