۷) بر خلاف ادعای عدالت محوری و کار کردن برای طبقه پایین جامعه و از بین بردن جامعه طبقاتی هر دو ایدئولوژی تنها توانستند #اختلاف_طبقاتی را به جایی وحشتناک برسانند و طبقه پایین جامعه بدبخت تر از پیش شد و ثروتمندان یا اموالشان مصادره شد و جای خود به سران حزب کمونیست یا سران حکومت اسلامی دادند و یا گروه اندکی از آنها بودند که باجها و رشوه های بسیاری دادند.
۸) از بین بردن بخش خصوصی و #دولتی_کردن همه چیز در هر ایدئولوژی که تنها دلیل آن حذف و نابودی قدرت جامعه برای مقابله با آنها و قدرتمند بودن آنها برای دیکتاتوری ایدئولوژیک خود استفاده و با هدف تقویت سرمایه و حسابهای بانکی سران و رهبران خود میباشند و #فساد_حکومتی به بالاترین سطح ممکن رسید و به همین دلیل است که #سیستم_قضایی درست در حکومت هیچیک از این دو مکتب وجود ندارد.چرا که دستگاه قضایی هردو حاکمیت های یاد شده به تنها حزب حاکمیت سیاسی تعلق دارد. و چنین اتصالی یعنی مرگ عدالت . همان عدالتی که برپایی آن بزرگترین شعار آنهاست.
۹) کمونیست های ایرانی و اسلام گرایان ، هیچکدام به کشورهایی که خاستگاه و پایه ایدئولوژی شان هست پناه نمیبرند و کمتر کمونیست ایرانی است که به چین و کوبا و روسیه و کره شمالی و کمتر مسلمانی است که به عربستان یا عراق و دیگر جوامع اسلامی قدم بگذارد. هر دو گروه برای بهتر زیستن به #آغوش_غرب_امپریالیستی می روند که به بهانه برپایی عدالت اجتماعی خواستار نابودی آنها هستند.
این خود نشان از اقرار آنها به موفقیت جوامع لیبرالیستی است که در شعارهایشان ، دشمن بشریت معرفی کردند.
به دلیل همین شباهت ها و نزدیکی هاست که کمونیست و اسلامی همیشه در مواقعی که نیاز داشته اند توانسته اند به سادگی باهم متحد شوند .
شوروی خاستگاه اصلی کمونیسم از زمان خروشچف با اسلامگرایان دست دوستی دادند و حاکمان رژیم آخوندی نیز تثبیت قدرت جاه طلبانه خود را با دولتهای کمونیستی پیوند زدند.
این شباهت فقط مختص اسلامگران شیعه نیست بلکه نقاط تشابه اسلامگران #اهل_سنت و جنایت کار ترین آنها یعنی #داعش را نیز در بر گرفته است:
در کتاب #سازمان_داعش نوشته "حسن ابوهنیه" و "محمد ابورمان" ضمن ارائه نظریه خشونت و هرجومرج، موضوع اقتصاد را به عنوان یک هدف اساسی به حساب آورده و متذکر میشود:
"بر ما واجب است به منظور دستیابی و رسیدن به اهدافی که شرعا حائز هستند، خط بکشیم و اهداف اقتصادی مخصوصا نفت را نصبالعین قرار دهیم تا به شکوه و قدرت و توانایی و برپایی دولت برسیم. اموالی که در مقابل فروش نفت مسلمین بدست میآید از این به بعد وارد خزانههای سوراخشده رژیمها و در نتیجه راهی بانکهای سوئیس نخواهد شد، بلکه کمیتههای مردمی آنها را تحویل میگیرند تا بعد از پرداخت حقوق کارکنان نفت، بر ملتهای محتاج تقسیم و توزیع شود. این کمیتهها از افرادی تشکیل مییابند که امانتداری آنان باید به ثبوت رسیده باشد."
بنابراین متوجه میشویم که هدف اقتصادی مخصوصا نفت از ایدئولوژی آنان جدا نیست و جالب اینکه شباهت با کمونیسم در اینجا نیز مشهود است؛ چون آنها نیز بر توزیع ثروت و محو فاصله طبقاتی جامعه و ایجاد یک طبقه انقلابی از اعضاء حزب کمونیست، پافشاری میکنند.
#اختلافات:
اما هرکدام از آنها وجه تمایزی برای خود قائل اند که این بیشتر بهانه ای ست برای موضع گیری و جدال جهت کسب قدرت انحصاری :
کمونیست ها ، دشمنی خود را با همه ادیان اعلام داشته اند. اما در میان ادیان، دین یهودیت را استثناء نموده، می گویند که یهود یک طبقه مظلوم بوده و یهودیان به دین خود نیاز دارند تا حقوق غصب شده خویش را دوباره اعاده نمایند.
کمونیستهای اسلامی معتقدند که اسلام نیازهای جامعه را برآورده میکند و میتواند تغییرات اجتماعی را که مارکسیسم امیدوار است انجام دهد، سازگار یا هدایت کند. کمونیستهای اسلامی همچنین دیدگاههای سنتی مارکسیستی در مورد ماتریالیسم و مذهب را هم نادیده میگیرند.
با دقت در مطالب یاد شده ، بخوبی میتوان پی برد که تفاوت و اختلاف آنها در ماهیت حکمرانی چندان تاثیری ندارد و این اختلاف جزئی ، شاید تنها نقطه تقابل برای جاه طلبی و قدرت سیاسی بود و الا شباهت های یاد شده برای دشمنی جامعه لیبرالیستی و دموکراسی خواهی کاملا واضح و روشن و البته قابل تامل است....!!!
🔺 پایان🔺
۸) از بین بردن بخش خصوصی و #دولتی_کردن همه چیز در هر ایدئولوژی که تنها دلیل آن حذف و نابودی قدرت جامعه برای مقابله با آنها و قدرتمند بودن آنها برای دیکتاتوری ایدئولوژیک خود استفاده و با هدف تقویت سرمایه و حسابهای بانکی سران و رهبران خود میباشند و #فساد_حکومتی به بالاترین سطح ممکن رسید و به همین دلیل است که #سیستم_قضایی درست در حکومت هیچیک از این دو مکتب وجود ندارد.چرا که دستگاه قضایی هردو حاکمیت های یاد شده به تنها حزب حاکمیت سیاسی تعلق دارد. و چنین اتصالی یعنی مرگ عدالت . همان عدالتی که برپایی آن بزرگترین شعار آنهاست.
۹) کمونیست های ایرانی و اسلام گرایان ، هیچکدام به کشورهایی که خاستگاه و پایه ایدئولوژی شان هست پناه نمیبرند و کمتر کمونیست ایرانی است که به چین و کوبا و روسیه و کره شمالی و کمتر مسلمانی است که به عربستان یا عراق و دیگر جوامع اسلامی قدم بگذارد. هر دو گروه برای بهتر زیستن به #آغوش_غرب_امپریالیستی می روند که به بهانه برپایی عدالت اجتماعی خواستار نابودی آنها هستند.
این خود نشان از اقرار آنها به موفقیت جوامع لیبرالیستی است که در شعارهایشان ، دشمن بشریت معرفی کردند.
به دلیل همین شباهت ها و نزدیکی هاست که کمونیست و اسلامی همیشه در مواقعی که نیاز داشته اند توانسته اند به سادگی باهم متحد شوند .
شوروی خاستگاه اصلی کمونیسم از زمان خروشچف با اسلامگرایان دست دوستی دادند و حاکمان رژیم آخوندی نیز تثبیت قدرت جاه طلبانه خود را با دولتهای کمونیستی پیوند زدند.
این شباهت فقط مختص اسلامگران شیعه نیست بلکه نقاط تشابه اسلامگران #اهل_سنت و جنایت کار ترین آنها یعنی #داعش را نیز در بر گرفته است:
در کتاب #سازمان_داعش نوشته "حسن ابوهنیه" و "محمد ابورمان" ضمن ارائه نظریه خشونت و هرجومرج، موضوع اقتصاد را به عنوان یک هدف اساسی به حساب آورده و متذکر میشود:
"بر ما واجب است به منظور دستیابی و رسیدن به اهدافی که شرعا حائز هستند، خط بکشیم و اهداف اقتصادی مخصوصا نفت را نصبالعین قرار دهیم تا به شکوه و قدرت و توانایی و برپایی دولت برسیم. اموالی که در مقابل فروش نفت مسلمین بدست میآید از این به بعد وارد خزانههای سوراخشده رژیمها و در نتیجه راهی بانکهای سوئیس نخواهد شد، بلکه کمیتههای مردمی آنها را تحویل میگیرند تا بعد از پرداخت حقوق کارکنان نفت، بر ملتهای محتاج تقسیم و توزیع شود. این کمیتهها از افرادی تشکیل مییابند که امانتداری آنان باید به ثبوت رسیده باشد."
بنابراین متوجه میشویم که هدف اقتصادی مخصوصا نفت از ایدئولوژی آنان جدا نیست و جالب اینکه شباهت با کمونیسم در اینجا نیز مشهود است؛ چون آنها نیز بر توزیع ثروت و محو فاصله طبقاتی جامعه و ایجاد یک طبقه انقلابی از اعضاء حزب کمونیست، پافشاری میکنند.
#اختلافات:
اما هرکدام از آنها وجه تمایزی برای خود قائل اند که این بیشتر بهانه ای ست برای موضع گیری و جدال جهت کسب قدرت انحصاری :
کمونیست ها ، دشمنی خود را با همه ادیان اعلام داشته اند. اما در میان ادیان، دین یهودیت را استثناء نموده، می گویند که یهود یک طبقه مظلوم بوده و یهودیان به دین خود نیاز دارند تا حقوق غصب شده خویش را دوباره اعاده نمایند.
کمونیستهای اسلامی معتقدند که اسلام نیازهای جامعه را برآورده میکند و میتواند تغییرات اجتماعی را که مارکسیسم امیدوار است انجام دهد، سازگار یا هدایت کند. کمونیستهای اسلامی همچنین دیدگاههای سنتی مارکسیستی در مورد ماتریالیسم و مذهب را هم نادیده میگیرند.
با دقت در مطالب یاد شده ، بخوبی میتوان پی برد که تفاوت و اختلاف آنها در ماهیت حکمرانی چندان تاثیری ندارد و این اختلاف جزئی ، شاید تنها نقطه تقابل برای جاه طلبی و قدرت سیاسی بود و الا شباهت های یاد شده برای دشمنی جامعه لیبرالیستی و دموکراسی خواهی کاملا واضح و روشن و البته قابل تامل است....!!!
🔺 پایان🔺