خداداد رضایی
164 subscribers
84 photos
85 videos
4 files
33 links
دلنوشته ها ، کلیپ ها و داستانها
Download Telegram
پیرمرد تبعیدی
امروز سیزدهمین سال از هفتاد و دو سال عمرش بود پیرمرد تنهایی که در دنیا هیچکس را نداشت هر سال تو چنین روزی توی همان قهوه خانه رو به ساحل دریا که حالا تبدیل به کافی شاپ جزیره شده بود، می نشست قهوه ای می نوشید و انتظار می کشید وقتی هم خسته می شد تنهایی بجای دو نفر تخته نرد بازی می کرد و گاهی هم خیره به مرغان دریایی می شد که بر فراز دریا آزادانه پرواز می کردند و جاشو های خسته ای می دید که از صید ماهی برمی گشتند. و مسافرهای بندری که از قایق پیاده می شدند و توی چشم تک تک  مسافرها خیره می شد ولی همه از ترس از او فرار می کردند. او دو باره ناامید می رفت توی همان کافی شاپ پیپ خود را روشن می کرد و به دریا زل می زد.  شاید هم او را فراموش کرده بودند که روزی یک پیرمرد تبعیدی به جرم یک دیوانه وحشت زا را به جزیره آورده بودند.  یا روزهای هفته و ماههای سال از یاد او رفته بود. مرتب تقویم جیبی کهنه را از جیب پالتوی کهنه خود خارج می کرد و به آن نگاه می کرد. و خاطرات تلخ خودش را مرور میکرد . او روی سیزده نحس در دفتر خاطراتش هم خط کشید تا یک سال دیگر به امید چهارده بنشیند . هنوز یادش بود وقتی او را به جزیره آوردند به او گفتند درست که حکم تبعید پانزده ساله داری ولی اگر خوب و آدم شوی هر سال ممکنه در همین روز و ماه حکم عفو تو را به جزیره بیاورند. او خوب و بی آزار شده بود و فقط دیوانه تنهایی و فقر بود که هیچ کس درکش نمی کرد. به این امید آن روز هم به کافی شاپ آمد که شاید  قایق ها حکم آزادی او را آورده باشند ولی امسال هم پاسخ خود را از نگاه قایق های خالی دریافت کرد و ناامید به کلبه اش بر گشت تا سالی دیگر را پشت سر گذارد. آن روز وقتی ناامید برگشت بجای آزادی اطلاعیه فوتش را روی کلبه اش چسپانده بودند آهی به بلندای سیزده سال انتظار و غربت تبعیدی و بدبختی خودش کشید و دیگر منتظر چهارده و پانزده ننشست چون صبح بعد او را در قبرستان جزیره خاک کردند و سیزده تقویم سررسید کهنه از کلبه او پیدا کردند که خاطرات سیزده سال تبعیدی خودش را بنام " پیرمرد تبعیدی " مثل یک نویسنده حرفه ای نوشته بود.
خداداد رضایی / مرداد ماه سال 1397

#خداداد_رضایی
#داستان_کوتاه
✍️ قصه شب کوچه
کوچه ما
کوچه آبادی
در شب مهتابی
می گذارم قدمی
تا بنویسم قصه ای
در نیمه شب پاییزی
می‌کشد ماه سرک از آسمان
در میان ستاره های بیکران
این حوالی کوچه دلهای ماست
می نگارم قصه اش
قصه ای نو اما تلخ و شیرین
توی کوچه پس کوچه های آبادی
یادش بخیر آن زمان که قد کشیدیم
تو چقدر در خاطرم آباد ماندی
آهای کوچه باز دل به تو دادم امشب
در این شب مهر پاییزی
از سکوت نیمه شب آبادی
باز کوچه پر خاطره شد
از انتظار تیلو در کوچه
منتظر مانده تا بیایم
با کوله باری از نا گفته ها  
و نگاه منتظر او از پشت در
باز هم قصه من خط خطی شد
اما باز نقطه سر خط
تا ناتمام ماند قصه امشب من
✍️/خداداد رضایی مهر ١٤٠٢ /
.
#خداداد_رضایی #خدادادرضایی #نویسنده #دلنوشته #داستان #ادبیات_داستانی #نمایش #تئاتر #نمایشنامه #کارگردان #داستان_کوتاه #طنز_نویس #آبپخش #نخلستان #استان_بوشهر #بوشهر #دشتستان #میاندشت #کوچه #روستا
داستان :علی پله
نویسنده و گوینده : خدداد رضایی
موسیقی زیر صدا : لامبادا برزیلی، مجتبی شاهروبندی، هومن پناهی ، احسان نظری
.
#خداداد_رضایی
#خدادادرضایی
#داستان_کوتاه
#داستان
#پادکست
#دستان_صوتی
#علی_پله
#استان_بوشهر
#دشتستان
#آبپخش
ali ple
khodadad rezaei
داستان :علی پله
نویسنده و گوینده : خداداد رضایی
موسیقی زیر صدا : لامبادا برزیلی، مجتبی شاهروبندی، هومن پناهی ، احسان نظری
.
#خداداد_رضایی
#خدادادرضایی
#داستان_کوتاه
#داستان
#پادکست
#داستان_صوتی
#علی_پله
#استان_بوشهر
#دشتستان
#آبپخش
داستان بومی زینو
خداداد رضایی
داستان بومی زینو
ژانر وحشت
نویسنده و راوی داستان: خداداد رضایی
دیدن و یا گوش دادن این داستان برای افراد بالای ۱۸ سال توصیه شده است
@@khodadad.rezaei
#خداداد_رضایی
#خدادادرضایی
#داستان_کوتاه
#ادبیات_داستانی
#داستان
#داستان_صوتی
#داستان_نویسی
#پادکست
#زینو