من چند غزل...
پیر شوم تا که بفهمی
تصویر تو در قاب زمان
جا شدنی نیست..؟
#احسان_افشاری
پیر شوم تا که بفهمی
تصویر تو در قاب زمان
جا شدنی نیست..؟
#احسان_افشاری
پلک بستی که تماشا به تمنا برسد
پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد
چشم کنعان نگران است ؛ خدایا ! مگذار
بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد
سنگ با تیشه به تلقین و تمسخر میگفت :
منتظر باش که فرهاد به لیلا برسد !
ترسم این نیست که او با لب خندان برود
ترسم این است که او روز مبادا برسد
عقل میگفت که سهم من و تو دلتنگیست
عشق فرمود : نباید به مساوی برسد !
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر ...
درد - آنجا که عمیق است - به حاشا برسد ...
#احسان_افشاری
پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد
چشم کنعان نگران است ؛ خدایا ! مگذار
بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد
سنگ با تیشه به تلقین و تمسخر میگفت :
منتظر باش که فرهاد به لیلا برسد !
ترسم این نیست که او با لب خندان برود
ترسم این است که او روز مبادا برسد
عقل میگفت که سهم من و تو دلتنگیست
عشق فرمود : نباید به مساوی برسد !
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر ...
درد - آنجا که عمیق است - به حاشا برسد ...
#احسان_افشاری
گلی نزد به سرم زندگی اجازه دهید
خودم گلی بگُذارم سر مزار خودم
اگرچه این همه سخت است نازنین بپذیر
دلم به کار تو باشد سرم بکار خودم ...
#احسان_افشاری
خودم گلی بگُذارم سر مزار خودم
اگرچه این همه سخت است نازنین بپذیر
دلم به کار تو باشد سرم بکار خودم ...
#احسان_افشاری