دورهی غمت هم تموم میشه عزیزم. با آدمهای جدید آشنا میشی، کارهای جدید میکنی، تجربههای جدید برات پیش میان و مسیرت عوض میشه کمکم. دور میشی از غمت. دور میشی از تاریکی. بغلت میکنم و میگم "زیاد نگرانش نباش".
داشتم کتاب "اتاقی از آن خود" رو میخوندم، رسیدم به این تیکه اش، انگار دقیقا داشت منم توصیف میکرد:
میدونی من خیلی با آدمها مهربونم، دیفالتم نسبت به همه مثبته، ولی وای به وقتی که حس کنم کسی داره ازم سواستفاده میکنه یا اون دوستی و رابطه یکطرفهست، دیگه خنثیترین میشم نسبت به اون آدم.
نه چیزی میگم نه کاری میکنم و این تووی خطِ رفتاریِ من بدترین مجازاتیه که میتونم برای یک نفر قائل بشم...
میدونی من خیلی با آدمها مهربونم، دیفالتم نسبت به همه مثبته، ولی وای به وقتی که حس کنم کسی داره ازم سواستفاده میکنه یا اون دوستی و رابطه یکطرفهست، دیگه خنثیترین میشم نسبت به اون آدم.
نه چیزی میگم نه کاری میکنم و این تووی خطِ رفتاریِ من بدترین مجازاتیه که میتونم برای یک نفر قائل بشم...
اگر به سختی دل شکسته شدی اما همچنان شهامت مهربان بودن با دیگران را داری، لایق عشقی عمیق تر از اقیانوس هستی.
چنگزدن برای بهدستآوردن چیزی، هم خودت را زخمی میکند و هم چیزی را که به آن چنگ میزنی.
در نتیجه نمیتوانی از آن لذت ببری، زیرا که انرژیِ روانیات صرف رسیدگی به وحشتِ نرسیدن و تصاحبنکردن شده است، نه مزهمزه کردنِ آن چیز.
در نتیجه نمیتوانی از آن لذت ببری، زیرا که انرژیِ روانیات صرف رسیدگی به وحشتِ نرسیدن و تصاحبنکردن شده است، نه مزهمزه کردنِ آن چیز.
جنگ پایان خواهد یافت و رهبران با هم گرم خواهند گرفت و باقى میماند آن مادر پیرى که چشم به راه فرزند شهیدش است و آن دختر جوانى که منتظر معشوق خویش است
یه وقتایی خودتو بغل کن و بگو :
«مرسی که هر سختی و دردی بود رو از سر گذروندی، دل شکستگی، افسردگی، مشکلات، چندین بار اعتماد به کسایی که هیچوقت لیاقتشو نداشتن و همه ی چیزای دیگه که تنهایی تحمل کردی ولی هیچوقت جا نزدی! خیلی راه سخت و طولانی رو اومدی، بهت افتخار میکنم...
«مرسی که هر سختی و دردی بود رو از سر گذروندی، دل شکستگی، افسردگی، مشکلات، چندین بار اعتماد به کسایی که هیچوقت لیاقتشو نداشتن و همه ی چیزای دیگه که تنهایی تحمل کردی ولی هیچوقت جا نزدی! خیلی راه سخت و طولانی رو اومدی، بهت افتخار میکنم...
بذارید یه حقیقتی رو براتون روشن کنم، ذات آدما هیچ وقت تغییر نمیکنه؛ ممکنه یاد بگیرن چطوری پنهونش کنن یا چطوری کنترلش کنن اما تغییر نه...
حکایت خیلیاست که هرچقدر هم به پاشون بریزی بازم ذاتشون تغییر نمیکنه...
حکایت خیلیاست که هرچقدر هم به پاشون بریزی بازم ذاتشون تغییر نمیکنه...
Forwarded from راى مست(فرزانه صدهزارى) (farzaneh sadhezari)
ببینید بچهها من هروقت از یه رابطه میام بیرون و خیلی ناراحتم به دوتا چیز فکر میکنم که کمکم میکنه به شمام میگم شاید کمکتون کرد:
۱: این همه آدم مثلاً بعد از چند سال زندگی و با چند تا بچه و کلی خاطرات و عادت جدا شدن و دارن به زندگیشون ادامه میدن و خیلیهاشون دوباره وارد یه زندگیبهتر شدن پس تو نمیمیری قوی باش و ادامه بده
۲: به یک روز قبل از اینکه اون آدم رو بشناسی فکر کن، آیا میدونستی این آدم میاد تو زندگیت و انقدر بهش علاقه مند میشی؟! پس امکان داره بازهم بتونی به یکی علاقه من بشی خودت رو اینجوری خرد و خفیف نکن و برای موندن توی رابطهای که ارزش و احترام نداری اصرار نکن
۱: این همه آدم مثلاً بعد از چند سال زندگی و با چند تا بچه و کلی خاطرات و عادت جدا شدن و دارن به زندگیشون ادامه میدن و خیلیهاشون دوباره وارد یه زندگیبهتر شدن پس تو نمیمیری قوی باش و ادامه بده
۲: به یک روز قبل از اینکه اون آدم رو بشناسی فکر کن، آیا میدونستی این آدم میاد تو زندگیت و انقدر بهش علاقه مند میشی؟! پس امکان داره بازهم بتونی به یکی علاقه من بشی خودت رو اینجوری خرد و خفیف نکن و برای موندن توی رابطهای که ارزش و احترام نداری اصرار نکن
اگه دیدی یک زن دوباره گوشوارهاشو انداخته رژ به لبهاش زده لباس های قشنگشو پوشیده بدون که تو سکوت خودشو ترمیم کرده و دوباره داره برمیگرده به زندگی
اون لحظه بدون بحث رفتم؛ چون خیالم راحت بود یه روزی حرفامو کارما به گوشِت میرسونه.