ما نه سقراط، نه افلاطونیم
منطق و فلسفهی اکنونیم
هر چه همرنگ جماعت بشویم
باز هم وصلهی ناهمگونیم
از تماشای انار لب رود
سیر چشمیم ولی دلخونیم
من و آیینه به هم محتاجیم
من و آیینه به هم مدیونیم
به طوافم مبر ای سرگردان
ما از این دایرهها بیرونیم
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
منطق و فلسفهی اکنونیم
هر چه همرنگ جماعت بشویم
باز هم وصلهی ناهمگونیم
از تماشای انار لب رود
سیر چشمیم ولی دلخونیم
من و آیینه به هم محتاجیم
من و آیینه به هم مدیونیم
به طوافم مبر ای سرگردان
ما از این دایرهها بیرونیم
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
شیداتر از این شدن چگونه؟
رسواتر از این شدن چگونه؟
بیهوده به سرمه چشم داری
زیباتر از این شدن چگونه؟
من پلک به دیدن تو بستم
بیناتر از این شدن چگونه؟
پنهانشده در تمام ذرات
پیداتر از این شدن چگونه؟
ای با همه، مثل سایه همراه
تنهاتر از این شدن چگونه؟
عاشق شدم و کسی نفهمید
رسواتر از این شدن چگونه؟
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
رسواتر از این شدن چگونه؟
بیهوده به سرمه چشم داری
زیباتر از این شدن چگونه؟
من پلک به دیدن تو بستم
بیناتر از این شدن چگونه؟
پنهانشده در تمام ذرات
پیداتر از این شدن چگونه؟
ای با همه، مثل سایه همراه
تنهاتر از این شدن چگونه؟
عاشق شدم و کسی نفهمید
رسواتر از این شدن چگونه؟
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
پر شد آیینه از گلِ چینی
آه از این جلوههای تزئینی
گفته بودی چگونه میگریم
به همین سادگی که میبینی
سکهی زندگی دو رو دارد
گاه غمگین و گاه غمگینی
شاخههای همیشه بالایی
ریشههای همیشه پایینی
عاقبت میهمان یک نفریم
مرگ با طعم تلخ شیرینی
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
آه از این جلوههای تزئینی
گفته بودی چگونه میگریم
به همین سادگی که میبینی
سکهی زندگی دو رو دارد
گاه غمگین و گاه غمگینی
شاخههای همیشه بالایی
ریشههای همیشه پایینی
عاقبت میهمان یک نفریم
مرگ با طعم تلخ شیرینی
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگینکمانم
کوتاهی عمر گل از بالانشینیست
اکنون که میبینند خوارم، در امانم
دلبستهی افلاکم و پابستهی خاک
فوارهای بین زمین و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را میشکستم
اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم!
قفل قفس باز و قناریها هراسان
دلکندن آسان نیست! آیا میتوانم؟!
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگینکمانم
کوتاهی عمر گل از بالانشینیست
اکنون که میبینند خوارم، در امانم
دلبستهی افلاکم و پابستهی خاک
فوارهای بین زمین و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را میشکستم
اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم!
قفل قفس باز و قناریها هراسان
دلکندن آسان نیست! آیا میتوانم؟!
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
هرگاه یک نگاه به بیگانه میکنی
خون مرا دوباره به پیمانه میکنی
ای آنکه دست بر سر من میکشی! بگو
فردا دوباره موی که را شانه میکنی؟
گفتی به من نصیحت دیوانگان مکن!
باشد، ولی نصیحت دیوانه میکنی
ای عشق سنگدل که به آیینه سر زدی
در سینهی شکستهدلان خانه میکنی؟
بر تن چگونه پیله ببافم که عاقبت
چون رنگ رخنه در پر پروانه میکنی
عشق است و گفتهاند که یک قصه بیش نیست
این قصه را به مرگ خود افسانه میکنی
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
خون مرا دوباره به پیمانه میکنی
ای آنکه دست بر سر من میکشی! بگو
فردا دوباره موی که را شانه میکنی؟
گفتی به من نصیحت دیوانگان مکن!
باشد، ولی نصیحت دیوانه میکنی
ای عشق سنگدل که به آیینه سر زدی
در سینهی شکستهدلان خانه میکنی؟
بر تن چگونه پیله ببافم که عاقبت
چون رنگ رخنه در پر پروانه میکنی
عشق است و گفتهاند که یک قصه بیش نیست
این قصه را به مرگ خود افسانه میکنی
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
از شوق تماشای شب چشم تو سرشار
آیینهبهدست آمدهام بر سر بازار
هر غنچه به چشم منِ دلتنگ جز این نیست
یادآوری خاطرهی بوسهی دیدار
روزی که شکست آینه با گریه چه میگفت
دیوار به آیینه و آیینه به دیوار
کُشتم دل خود را که نبینم دگری را
یک لحظه عزادارم و یک عمر وفادار
چون رود که مجبور به پیمودن خویش است
آزاد و گرفتارم، آزاد و گرفتار
ای موج پر از شور که بر سنگ سرت خورد
برخیز فدای سرت، انگار نه انگار
تا لحظهی بوسیدن او فاصلهای نیست
ای مرگ، به قدر نفسی دست نگهدار
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
آیینهبهدست آمدهام بر سر بازار
هر غنچه به چشم منِ دلتنگ جز این نیست
یادآوری خاطرهی بوسهی دیدار
روزی که شکست آینه با گریه چه میگفت
دیوار به آیینه و آیینه به دیوار
کُشتم دل خود را که نبینم دگری را
یک لحظه عزادارم و یک عمر وفادار
چون رود که مجبور به پیمودن خویش است
آزاد و گرفتارم، آزاد و گرفتار
ای موج پر از شور که بر سنگ سرت خورد
برخیز فدای سرت، انگار نه انگار
تا لحظهی بوسیدن او فاصلهای نیست
ای مرگ، به قدر نفسی دست نگهدار
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
چشم به قفل قفسی هست و نیست
مژدهی فریادرسی هست و نیست
میرسد و میگذرد زندگی
آه که هر دم نفسی هست و نیست
حسرت آزادیام از بند عشق
اول و آخر هوسی هست و نیست
مردهام و باز نفس میکشم
بی تو در این خانه کسی هست و نیست
کیست که چون من به تو دل بسته است؟
مثل من ای دوست بسی هست و نیست
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
مژدهی فریادرسی هست و نیست
میرسد و میگذرد زندگی
آه که هر دم نفسی هست و نیست
حسرت آزادیام از بند عشق
اول و آخر هوسی هست و نیست
مردهام و باز نفس میکشم
بی تو در این خانه کسی هست و نیست
کیست که چون من به تو دل بسته است؟
مثل من ای دوست بسی هست و نیست
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
تا بپیوندد به دریا، کوه را تنها گذاشت
رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت
هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود
دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت
هر که ویران کرد ویران شد در این آتشسرا
هیزم اول پایهی سوزاندن خود را گذاشت
اعتبار سربلندی در فروتنبودن است
چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت
موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صدفهایی که بین ساحل و دریا گذاشت
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت
هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود
دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت
هر که ویران کرد ویران شد در این آتشسرا
هیزم اول پایهی سوزاندن خود را گذاشت
اعتبار سربلندی در فروتنبودن است
چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت
موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صدفهایی که بین ساحل و دریا گذاشت
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
از این به بعد من از دوست شر نخواهم دید
سفر به خیر تو را من دگر نخواهم دید
دگر برای کسی درد دل نخواهم کرد
دگر ز دست خودم دردسر نخواهم دید
به ریگِ همسفر رودخانه میگفتم
از این به بعد تو را همسفر نخواهم دید
قبول کن که نفاق از فراق تلختر است
قبول کن که از این تلختر نخواهم دید
فقط به صاحب اسمم سپردمت، زیرا
که تیرِ آهم را بیاثر نخواهم دید
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
سفر به خیر تو را من دگر نخواهم دید
دگر برای کسی درد دل نخواهم کرد
دگر ز دست خودم دردسر نخواهم دید
به ریگِ همسفر رودخانه میگفتم
از این به بعد تو را همسفر نخواهم دید
قبول کن که نفاق از فراق تلختر است
قبول کن که از این تلختر نخواهم دید
فقط به صاحب اسمم سپردمت، زیرا
که تیرِ آهم را بیاثر نخواهم دید
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
تقدیر، نه در رمل نه در کاسهی چینیست
آیندهی ما دورتر از آینهبینیست
ما هر چه دویدیم، به جایی نرسیدیم
ای باد! سرانجام تو هم گوشهنشینیست
از خاک مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم؛ عشق زمینیست
یک لحظه به بخشایش او شک نتوان کرد
با این همه تردید، در این باره یقینیست
شادم که به هر حال به یاد توأم، اما
خون میخورم از دست تو و باز غمی نیست
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater
آیندهی ما دورتر از آینهبینیست
ما هر چه دویدیم، به جایی نرسیدیم
ای باد! سرانجام تو هم گوشهنشینیست
از خاک مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم؛ عشق زمینیست
یک لحظه به بخشایش او شک نتوان کرد
با این همه تردید، در این باره یقینیست
شادم که به هر حال به یاد توأم، اما
خون میخورم از دست تو و باز غمی نیست
#فاضل_نظری
#آنها
@khial_khater