خردِ درون
14.5K subscribers
1.34K photos
1.08K videos
293 files
394 links
با ارتقا فرکانس وجودی ،جنبه های متعالی رویدادها را رویت می

کنیم.
Download Telegram
خودتان #سکوت کنید تا سبب ایجاد سکوت در #دیگران شوید. به فریاد زدن، زیاد سخن گفتن و بلند حرف زدن #عادت نکنید. تماس‌ها را به #حداقل برسانید. اتفاقی هر جا که بودید، جَوی از تعمق #آرام با خود همراه داشته باشید.

#عده‌ای هستند که در یک هیاهوی پیوسته و در طوفانی از سر و صدا زندگی #می‌کنند. خواه در نمایشگاه باشند یا بازار، در هتل یا حتی در معبد زبانشان را می‌جنبانند و از حرف زدن باز نمی‌ایستند. اینها در مسیر خداآگاهی زیاد پیش نخواهند رفت.

دیگرانی هستند که برای بحث و جدل #اشتیاق دارند. کسانی که پایشان حتی به حوالی #پایتخت نرسیده، به خود جرأت می‌دهند درباره‌ی ظاهر و شکوه #امپراتور، که در کاخی در قلب شهر اقامت دارد، بحث و جدل کنند.

#سکوت، کلام یک جوینده‌ی پاک و بی‌ریای #معنویت است.

@kheradedaroun

#معنویت پر از #پارادوکس است: هر چه بیشتر از #شرطی‌شدگی‌ات و دنیای مادی دل #بکنی، احساس ارتباط #بیشتری با همه چیز می‌کنی. هر چه بیشتر سعی در #متعین کردن خدا داشته باشی، بیشتر نسبت به خدا #بدفهمی خواهی داشت. خدا انسان را #آفرید، انسان خدا را آفرید. خدا #هیچ است، اما خدا #همه چیز است. هر چه بیشتر به درون #بنگری، چشمت در بیرون #بازتر می‌شود. هر چه بیشتر #رها کنی، بیشتر به سمتت می‌آید. هر چه #کمتر بخواهی، بیشتر #دریافت می‌کنی. هر چه بیشتر #رنج ببری، بیشتر #رشد می‌کنی. رنج #غیرقابل تحمل است، اما عالی است. برای زندگی کردن باید #بمیری.

@kheradedaroun
Forwarded from اتچ بات
‍ من ادیان بزرگ جهان را #مطالعه کردم.
من کتابهای طولانی و متراکم فیلسوفان را #بلعیدم.
من کاری را انجام دادم که خدایان و گوروها گفتند باید انجام دهم.

من پسر خوبی بودم اما نه #آسایش را پیدا کردم و نه خانه را!
فقط افکار دست دوم، افراد دست دوم
و یک استراحت کوتاه از یک نوستالژی وحشتناک...

به نام #معنویت به انکار افتادم.
من خشم را انکار کردم و نامش را #صلح گذاشتم.
من شرم را انکار کردم و آن را #قدرت نامیدم.
من جنسیت را انکار کردم و آن را #پاکی نامیدم.
من انسانیت خود را انکار کردم و نام آن را #آگاهی گذاشتم.
من میل یا شهوت را #انکار کردم و خود را روشن فکر تصور کردم.

اکنون، خانه ام را در #سادگی می بینم.
من #متواضع شده ام. 
من هیچ #نمی دانم.
ابری را می بینم و اشک های داغ از روی صورتم جاری می شود.
یا چهره یک دوست قدیمی، با کمالش مرا شوکه می کند.
یا یک تیر چراغ در پیاده روی عصرانه ام،
با نور رشته ای کاملش به من تعظیم می کند.
همه چیز مرا به #خدا می کشاند، نمی توانم جلوی آن را بگیرم.

من از زبان انسانی استفاده می کنم اما کاملاً انسان #نیستم.
من در سِحر یک گنجشک هستم. 
آهنگ من خانه ی من است.
بدن من شقیقه ی من است.  قربانگاه من فقدان و تسکین عجیب غم است.
من آرامش را در فقدانِ کامل آرامش می یابم!!
آرامش را در میل بی قرار خودم به زندگی می یابم.

عشق من، حالا می توانم کنارت بنشینم؟
آیا آنچه را که در دل داری با من در میان می گذاری؟
(من هم مثل تو گم شده ام).
آیا اشک ها و لرزه هایت را به من #می دهی؟
آیا اجازه دارم تو را به آغوش بگیرم تا زمانی که درد متوقف شود؟
و اگر هرگز #متوقف نشد، همچنان تو را نگه دارم؟
و تو نیز من را در آغوش میگیری؟
آیا میخواهی با نزدیک شدن به پایان، مراقب یکدیگر باشیم؟
بله، مراقب هم باشیم؟

خدایا ! خدایا!
من دین واقعی خود را یافته ام:

#سادگی
#انسانیت
#مهربانی

جف فاستر


@kheradedaroun