روزی شیخ ما ،ابوسعید قدَّس الله روحَه العزیز، در نیشابور در خانقاه عدنی کویان مجلس می گفت. در میان سخن گفت: «از درِ #خانقاه تا #بُنِ خانقاه همه گوهر است ریخته، چرا برنچینید؟» جمع، باز نگرستند پنداشتند که #گوهر است ریخته تا برگیرند. چون ندیدند گفتند: «ای شیخ! کجاست که ما نمی بینیم.» شیخ گفت: « #خدمت، #خدمت!»
#اسرار_التوحید
@kheradedaroun
#اسرار_التوحید
@kheradedaroun