Forwarded from اتچ بات
يوييل نبي #مي گويد : " اي زمين #مترس. وجد و #شادي بنما زيرا خدا كارهاي عظيم كرده است. سالهايي را كه #ملخها خورده اند به شما رد خواهم نمود و غذاي بسيار خورده سير خواهيد شد."
سالهايي كه ملخ ها خورده اند، نمايانگر دورانهايي است كه زندگيتان #خالي از موهبت به نظر مي رسيد يا #گرفتار مشكلات بوديد. شايد شما هم دررابطه با روزهايي از عمرتان اين تصور را داشته باشيد كه روزهاي #بد و غمگين و پرفشاري بوده اند. روزهايي كه انگار همه ي #ملخها همه ي درختان سبز را خورده بودند! سالهايي بدون #شادماني يا سالهايي سرشار از شرمساري كه مي خواهيد فراموشش كنيد يا به طريقي از آن #بگريزيد، سالهايي كه مي خواهيد احدي درباره ي آنها هيچ #نداند، اما نمي توانيد آن را فراموش يا #پنهان كنيد زيرا نخست بايد در انديشه ها و احساساتتان، آنها را به جاي درست خود باز گردانيد. به همين دليل آنها با شما مي مانند، و نمي توانيد فراموششان كنيد.
خدا به بني اسراييل در كتاب مقدس وعده داد كه #موهبت آنها را بر مي گرداند.( سالهايي را كه ملخها خورده اند به شما رد خواهم نمود.) يقين بدانيد كه اگر گرايش خود را نسبت به #دورانهاي سخت يا فقدان و خسارتها #عوض كنيد، #موهبت شما نيز به شما باز برگردانده مي شود!!!
#پس_بیاییم_گرایش_به_کمبود_را_از
#هر_روشی_میدانیم_تغییر_دهیم.
#ای_اف_تی را هم #امتحان کنید.
با من #ضربه بزنید👇
@kheradedaroun
سالهايي كه ملخ ها خورده اند، نمايانگر دورانهايي است كه زندگيتان #خالي از موهبت به نظر مي رسيد يا #گرفتار مشكلات بوديد. شايد شما هم دررابطه با روزهايي از عمرتان اين تصور را داشته باشيد كه روزهاي #بد و غمگين و پرفشاري بوده اند. روزهايي كه انگار همه ي #ملخها همه ي درختان سبز را خورده بودند! سالهايي بدون #شادماني يا سالهايي سرشار از شرمساري كه مي خواهيد فراموشش كنيد يا به طريقي از آن #بگريزيد، سالهايي كه مي خواهيد احدي درباره ي آنها هيچ #نداند، اما نمي توانيد آن را فراموش يا #پنهان كنيد زيرا نخست بايد در انديشه ها و احساساتتان، آنها را به جاي درست خود باز گردانيد. به همين دليل آنها با شما مي مانند، و نمي توانيد فراموششان كنيد.
خدا به بني اسراييل در كتاب مقدس وعده داد كه #موهبت آنها را بر مي گرداند.( سالهايي را كه ملخها خورده اند به شما رد خواهم نمود.) يقين بدانيد كه اگر گرايش خود را نسبت به #دورانهاي سخت يا فقدان و خسارتها #عوض كنيد، #موهبت شما نيز به شما باز برگردانده مي شود!!!
#پس_بیاییم_گرایش_به_کمبود_را_از
#هر_روشی_میدانیم_تغییر_دهیم.
#ای_اف_تی را هم #امتحان کنید.
با من #ضربه بزنید👇
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
يوييل نبي #مي گويد : " اي زمين #مترس. وجد و #شادي بنما زيرا خدا كارهاي عظيم كرده است. سالهايي را كه #ملخها خورده اند به شما رد خواهم نمود و غذاي بسيار خورده سير خواهيد شد."
سالهايي كه ملخ ها خورده اند، نمايانگر دورانهايي است كه زندگيتان #خالي از موهبت به نظر مي رسيد يا #گرفتار مشكلات بوديد. شايد شما هم دررابطه با روزهايي از عمرتان اين تصور را داشته باشيد كه روزهاي #بد و غمگين و پرفشاري بوده اند. روزهايي كه انگار همه ي #ملخها همه ي درختان سبز را خورده بودند! سالهايي بدون #شادماني يا سالهايي سرشار از شرمساري كه مي خواهيد فراموشش كنيد يا به طريقي از آن #بگريزيد، سالهايي كه مي خواهيد احدي درباره ي آنها هيچ #نداند، اما نمي توانيد آن را فراموش يا #پنهان كنيد زيرا نخست بايد در انديشه ها و احساساتتان، آنها را به جاي درست خود باز گردانيد. به همين دليل آنها با شما مي مانند، و نمي توانيد فراموششان كنيد.
خدا به بني اسراييل در كتاب مقدس وعده داد كه #موهبت آنها را بر مي گرداند.( سالهايي را كه ملخها خورده اند به شما رد خواهم نمود.) يقين بدانيد كه اگر گرايش خود را نسبت به #دورانهاي سخت يا فقدان و خسارتها #عوض كنيد، #موهبت شما نيز به شما باز برگردانده مي شود!!!
#پس_بیاییم_گرایش_به_کمبود_را_از
#هر_روشی_میدانیم_تغییر_دهیم.
#ای_اف_تی را هم #امتحان کنید.
با من #ضربه بزنید👇
@kheradedaroun
سالهايي كه ملخ ها خورده اند، نمايانگر دورانهايي است كه زندگيتان #خالي از موهبت به نظر مي رسيد يا #گرفتار مشكلات بوديد. شايد شما هم دررابطه با روزهايي از عمرتان اين تصور را داشته باشيد كه روزهاي #بد و غمگين و پرفشاري بوده اند. روزهايي كه انگار همه ي #ملخها همه ي درختان سبز را خورده بودند! سالهايي بدون #شادماني يا سالهايي سرشار از شرمساري كه مي خواهيد فراموشش كنيد يا به طريقي از آن #بگريزيد، سالهايي كه مي خواهيد احدي درباره ي آنها هيچ #نداند، اما نمي توانيد آن را فراموش يا #پنهان كنيد زيرا نخست بايد در انديشه ها و احساساتتان، آنها را به جاي درست خود باز گردانيد. به همين دليل آنها با شما مي مانند، و نمي توانيد فراموششان كنيد.
خدا به بني اسراييل در كتاب مقدس وعده داد كه #موهبت آنها را بر مي گرداند.( سالهايي را كه ملخها خورده اند به شما رد خواهم نمود.) يقين بدانيد كه اگر گرايش خود را نسبت به #دورانهاي سخت يا فقدان و خسارتها #عوض كنيد، #موهبت شما نيز به شما باز برگردانده مي شود!!!
#پس_بیاییم_گرایش_به_کمبود_را_از
#هر_روشی_میدانیم_تغییر_دهیم.
#ای_اف_تی را هم #امتحان کنید.
با من #ضربه بزنید👇
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
Forwarded from عکس نگار
دوست من،
من نمی دانم چگونه #کمکت کنم،
#نمیدانم چگونه دردت را کم کنم،
نمیدانم چگونه سردرد، ترس، اندوه و اشتیاقی را که اعماق وجودت را میسوزاند از میان بردارم
من هم این مهمانان را #میشناسم.
و هرگز راهی را #نیافتم که آنها را در خودم نابود کنم!!
من هم به اندازه شما شکسته و گم گشته هستم.
بله، من هم احساس تنهایی و اشتیاقی را که از آن صحبت میکنید میشناسم،
من سالها از دردهایم #فرار کردم،
همه راه حلها را #امتحان کردم و اعتیاد را نیز امتحان کردم
تلاش کردم تا تنهاییام را با الکل، سکس و غذا از میان بردارم
سعی کردم تا با شلوغ کردن اطرافم با آدمها، حواسم را #پرت کنم.
به انسان ها #عادت کردم اما همچنان تنهایی مرا تسخیر میکرد.
تلاش کردم تا با مذهب، معنویت، تعصب، باور و امید واهی خودم را #هیپنوتیزم کنم،
زمانهایی بود که بسیار به خودکشی #نزدیک بودم
زمان.هایی که ظاهرا تنها #جواب ممکن، خودکشی بود.
تلاش کردم تا با دارو تنهاییام را از #میان بردارم، نادیدهاش بگیرم، خودم را در کار و فعالیتهای بی فایده دفن کنم،
به خودم التماس میکردم: فقط #حرکت کن. نایست.
با این حال، تنهایی در نیمه شب در بر میزد
تنهاییام را میدیدم که در خیالبافیهای روزنه و کابوسهای شبانه بر در میزد.
آن قدر #فرار کردم تا پاهایم زخمی و خونین شد،
آن قدر فرار کردم که دیگر #نمیتوانستم فرار کنم
و سپس زندگی مرا وادار به توقف کرد.
در میان بیماری، خستگی، و هجوم درد
تنها زمانی که #توقف کردم، #شفای من آغاز شد،
من به سمت #تنهایی خود بازگشتم و اجازه دادم وجودم را #انباشته کند.
فکر کردم که #میمیرم اما در بطن تنهایی، من فقط عشق یافتم و زندگی بیشتر و نور بیشتر
و اتصالی #عمیق تر با لطف زندگی
این تاریکیِ درون من، تنها یک کودک گم شده بود که نیاز به عشق داشت.
تنها بود و منتظر من بود،
و این یک وصال زیبا بود.
حالا من و تنهایی، با هم مانند «من یک نفر» زندگی میکنیم،
با هم #نفس میکشیم و با هم در میان علفزار راه میرویم،
زیر آسمان مینشینیم و میخندیم و میگریم.
من عشق را در #تاریکی یافتهام.
حالا دوست من
من در کنارت #مینشینم، ساکن، حاضر، اینجا
من ترست را #میبینم، شکستگی باشکوهت و قلب مشتاقت را میبینم و در برابر این هدایا، و این ابعادِ پر قدرت تو #تعظیم میکنم.
من به توانایی تو برای ملاقات با خودت ایمان دارم.
خودت را #ملاقات کن...
من هیچ علاقهای به #اصلاح تو ندارم،
نمی دانم چگونه کمکت کنم
اما در آن نقطهی #بیچارگیِ تو، شعلهي شفا را میبینم.
نه من نمیتوانم #اصلاحت کنم،
اما میتوانم #عاشقت باشم،
همان قدر که عاشق خودم هستم!
که بسیار #زیاد است.
@kheradedaroun
من نمی دانم چگونه #کمکت کنم،
#نمیدانم چگونه دردت را کم کنم،
نمیدانم چگونه سردرد، ترس، اندوه و اشتیاقی را که اعماق وجودت را میسوزاند از میان بردارم
من هم این مهمانان را #میشناسم.
و هرگز راهی را #نیافتم که آنها را در خودم نابود کنم!!
من هم به اندازه شما شکسته و گم گشته هستم.
بله، من هم احساس تنهایی و اشتیاقی را که از آن صحبت میکنید میشناسم،
من سالها از دردهایم #فرار کردم،
همه راه حلها را #امتحان کردم و اعتیاد را نیز امتحان کردم
تلاش کردم تا تنهاییام را با الکل، سکس و غذا از میان بردارم
سعی کردم تا با شلوغ کردن اطرافم با آدمها، حواسم را #پرت کنم.
به انسان ها #عادت کردم اما همچنان تنهایی مرا تسخیر میکرد.
تلاش کردم تا با مذهب، معنویت، تعصب، باور و امید واهی خودم را #هیپنوتیزم کنم،
زمانهایی بود که بسیار به خودکشی #نزدیک بودم
زمان.هایی که ظاهرا تنها #جواب ممکن، خودکشی بود.
تلاش کردم تا با دارو تنهاییام را از #میان بردارم، نادیدهاش بگیرم، خودم را در کار و فعالیتهای بی فایده دفن کنم،
به خودم التماس میکردم: فقط #حرکت کن. نایست.
با این حال، تنهایی در نیمه شب در بر میزد
تنهاییام را میدیدم که در خیالبافیهای روزنه و کابوسهای شبانه بر در میزد.
آن قدر #فرار کردم تا پاهایم زخمی و خونین شد،
آن قدر فرار کردم که دیگر #نمیتوانستم فرار کنم
و سپس زندگی مرا وادار به توقف کرد.
در میان بیماری، خستگی، و هجوم درد
تنها زمانی که #توقف کردم، #شفای من آغاز شد،
من به سمت #تنهایی خود بازگشتم و اجازه دادم وجودم را #انباشته کند.
فکر کردم که #میمیرم اما در بطن تنهایی، من فقط عشق یافتم و زندگی بیشتر و نور بیشتر
و اتصالی #عمیق تر با لطف زندگی
این تاریکیِ درون من، تنها یک کودک گم شده بود که نیاز به عشق داشت.
تنها بود و منتظر من بود،
و این یک وصال زیبا بود.
حالا من و تنهایی، با هم مانند «من یک نفر» زندگی میکنیم،
با هم #نفس میکشیم و با هم در میان علفزار راه میرویم،
زیر آسمان مینشینیم و میخندیم و میگریم.
من عشق را در #تاریکی یافتهام.
حالا دوست من
من در کنارت #مینشینم، ساکن، حاضر، اینجا
من ترست را #میبینم، شکستگی باشکوهت و قلب مشتاقت را میبینم و در برابر این هدایا، و این ابعادِ پر قدرت تو #تعظیم میکنم.
من به توانایی تو برای ملاقات با خودت ایمان دارم.
خودت را #ملاقات کن...
من هیچ علاقهای به #اصلاح تو ندارم،
نمی دانم چگونه کمکت کنم
اما در آن نقطهی #بیچارگیِ تو، شعلهي شفا را میبینم.
نه من نمیتوانم #اصلاحت کنم،
اما میتوانم #عاشقت باشم،
همان قدر که عاشق خودم هستم!
که بسیار #زیاد است.
@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
من یک #اقیانوسم،
و احساسات و تجربه هایم، موجهای آن.
اندوه، شادی، رنجش، رضایت، ترس، خشم، شوق و امید، هر کدام موجی هستند که #می آیند و میروند.
اما ما با دید موجودات انسانی به #قضاوت موجها برمیخیزیم: برخی موجها خوبند و برخی بد. برخی مجازند و برخی غیر مجاز و در اینجا، چیزی که #مقاومت کردن مینامیم آغاز میشود. در واقع ما نیمی از وجود خود را انکار کرده در برابرش میایستیم: ای موج های بد. شما نباید وجود داشته باشید!
برخی از موجها را #تهدیدی برای آنچه هستیم تلقی میکنیم. احساس میکنیم آنچه دارد اتفاق میافتد خوب نیست و به سوی گریختن از آن #حرکت میکنیم.
ما میخواهیم اقیانوس را با مدیریت موجها #کنترل کنیم تا فقط موجهایی ظاهر شوند که می میخواهیم.
پس من به معنای واقعی به جنگ با خودم #برمیخیزیم. خودم را به دو بخش تقسیم میکنم: من و موجهای بد. من و موجهای خطرناک. من و موجهای تاریک.
سپس راههای مختلفی را #امتحان میکنم تا آنچه را تجربه میکنم تجربه نکنم. گاه کارهای بسیار پیچیده و خطرناک و حتی خشنی #می کنیم تا از ناراحتیِ تجربه کنونی فرار کنیم. پول، سیگار، رابطه یا تجربه معنوی، ظاهرا آسایش از این مخمصه را برای مدتی #فراهم میکند. اما همه این کارها تنها به یک #معناست: ما داریم در برابر آنچه که هست #مقاومت میکنیم.
@kheradedaroun
و احساسات و تجربه هایم، موجهای آن.
اندوه، شادی، رنجش، رضایت، ترس، خشم، شوق و امید، هر کدام موجی هستند که #می آیند و میروند.
اما ما با دید موجودات انسانی به #قضاوت موجها برمیخیزیم: برخی موجها خوبند و برخی بد. برخی مجازند و برخی غیر مجاز و در اینجا، چیزی که #مقاومت کردن مینامیم آغاز میشود. در واقع ما نیمی از وجود خود را انکار کرده در برابرش میایستیم: ای موج های بد. شما نباید وجود داشته باشید!
برخی از موجها را #تهدیدی برای آنچه هستیم تلقی میکنیم. احساس میکنیم آنچه دارد اتفاق میافتد خوب نیست و به سوی گریختن از آن #حرکت میکنیم.
ما میخواهیم اقیانوس را با مدیریت موجها #کنترل کنیم تا فقط موجهایی ظاهر شوند که می میخواهیم.
پس من به معنای واقعی به جنگ با خودم #برمیخیزیم. خودم را به دو بخش تقسیم میکنم: من و موجهای بد. من و موجهای خطرناک. من و موجهای تاریک.
سپس راههای مختلفی را #امتحان میکنم تا آنچه را تجربه میکنم تجربه نکنم. گاه کارهای بسیار پیچیده و خطرناک و حتی خشنی #می کنیم تا از ناراحتیِ تجربه کنونی فرار کنیم. پول، سیگار، رابطه یا تجربه معنوی، ظاهرا آسایش از این مخمصه را برای مدتی #فراهم میکند. اما همه این کارها تنها به یک #معناست: ما داریم در برابر آنچه که هست #مقاومت میکنیم.
@kheradedaroun