دل بریدی از من و گفتی: «پی دلداریام»!
از دلم آگاهی و اینگونه میآزاریام؟
گر در آغوشم نگیری، از تو جای شکوه نیست
گل نکارم در تو ای گلدان خاتمکاریام!
حرف این افتاده از پا را نمیفهمد کسی
کفشهای بیزبان گوشهی انباریام!
گوش اگر دارند با من، چشمشان با دیگریست
من اذان ناتمام سفرهی افطاریام
با دل صدپاره میخندم که من هم چون انار
با تمام رنجها سرگرم مردمداریام
هرکه لب تر کرد در این بزم، کامش تلخ شد
کی به من خواهی رسید ای قهوهی قاجاریام؟
#علیرضا_بدیع
#متن_گرافی
#خاطره_باضیا
#علی_ضیا
#khaterehbaziya0
@khaterehbaziya0
@aliziyaoriginal
از دلم آگاهی و اینگونه میآزاریام؟
گر در آغوشم نگیری، از تو جای شکوه نیست
گل نکارم در تو ای گلدان خاتمکاریام!
حرف این افتاده از پا را نمیفهمد کسی
کفشهای بیزبان گوشهی انباریام!
گوش اگر دارند با من، چشمشان با دیگریست
من اذان ناتمام سفرهی افطاریام
با دل صدپاره میخندم که من هم چون انار
با تمام رنجها سرگرم مردمداریام
هرکه لب تر کرد در این بزم، کامش تلخ شد
کی به من خواهی رسید ای قهوهی قاجاریام؟
#علیرضا_بدیع
#متن_گرافی
#خاطره_باضیا
#علی_ضیا
#khaterehbaziya0
@khaterehbaziya0
@aliziyaoriginal