دختر یعنی قوی بودن در حینی که بدن ظریف داری...
دختر یعنی مستقل بودن وقتی که حتی میدونی به کسی نیاز داری...
دختر یعنی شجاعت داشتن برای هر عملی وقتی شاید از یه چیز کوچولو موچولو هم چندشت میشه...
دختر یعنی سرزنده بودن درحالی که زیر دوش میشینی گریه میکنی ....
دختر یعنی همون آتیش پاره ای که باباها از دستشون عاصی آن ولی حاضر نیستن یک زخم کوچولو رو دستشون بیفته یا اشک جمع بشه...
دختر یعنی کوه مهربونی درعینی که نقاب بی تفاوتی زده..
دختر یعنی دیوونه ترین خلقت خدا...
روزتون مبارک دخترای تاریکی من😍❤️💜
#مایا
#دوشس_دارکویل
دختر یعنی مستقل بودن وقتی که حتی میدونی به کسی نیاز داری...
دختر یعنی شجاعت داشتن برای هر عملی وقتی شاید از یه چیز کوچولو موچولو هم چندشت میشه...
دختر یعنی سرزنده بودن درحالی که زیر دوش میشینی گریه میکنی ....
دختر یعنی همون آتیش پاره ای که باباها از دستشون عاصی آن ولی حاضر نیستن یک زخم کوچولو رو دستشون بیفته یا اشک جمع بشه...
دختر یعنی کوه مهربونی درعینی که نقاب بی تفاوتی زده..
دختر یعنی دیوونه ترین خلقت خدا...
روزتون مبارک دخترای تاریکی من😍❤️💜
#مایا
#دوشس_دارکویل
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صوات ملودی رودخانه...
بوی خیس چوب های بلوط و دارچین ها همراه با رقص نسیم صبح پاییزی به ریه هایش نفوذ و جانش را تازه مینمود.
مهرش را بر روی آن مایه قرمز رنگ فشرد، انگشتر نگینی سرخ رنگش همراه با پرطاووس درون مرکب حاوی دوات سیه رنگ تصویری دراماتیک به میزش بخشیده بود.
بوی عود و دود کوچکش از کنار گلهای کاملیا به مشامش میرسید.
پیرهن بلند با دامن مشگین رنگ و آستین های سپید پف دار و نیم بوت چرم مناسب هوای پاییزی بود.
فشار دستش را از روی مهر کم کرد و تاره ای از موهای قهوه ای و لخت خود را به پشت گوشش رساند و با لبخند به شاهکارش نگریست.
دستی به جلد چوبین همراه شیارهای پیچک مانند و تصویر گرگ زوزه کش حک شده در وسط کتابش کشید.
روی آن مایه قرمز رنگ نام :
"تاریکی"
به چشم میخورد!
حال و هوای من و تارا🥺💜
#مایا
#تارا
بوی خیس چوب های بلوط و دارچین ها همراه با رقص نسیم صبح پاییزی به ریه هایش نفوذ و جانش را تازه مینمود.
مهرش را بر روی آن مایه قرمز رنگ فشرد، انگشتر نگینی سرخ رنگش همراه با پرطاووس درون مرکب حاوی دوات سیه رنگ تصویری دراماتیک به میزش بخشیده بود.
بوی عود و دود کوچکش از کنار گلهای کاملیا به مشامش میرسید.
پیرهن بلند با دامن مشگین رنگ و آستین های سپید پف دار و نیم بوت چرم مناسب هوای پاییزی بود.
فشار دستش را از روی مهر کم کرد و تاره ای از موهای قهوه ای و لخت خود را به پشت گوشش رساند و با لبخند به شاهکارش نگریست.
دستی به جلد چوبین همراه شیارهای پیچک مانند و تصویر گرگ زوزه کش حک شده در وسط کتابش کشید.
روی آن مایه قرمز رنگ نام :
"تاریکی"
به چشم میخورد!
حال و هوای من و تارا🥺💜
#مایا
#تارا
(رمان)A collection of dark novels
کاتی میگه عاشق میکاست اما با لیوای هم یه کارایی کرده چطور میشه اصا عاشقه؟
مگه عشق فقط به یه کارایی کردن ...
احساس عشق از قلب هر انسانی میاد و سرتا سر وجود اون رو گرفته و شهوت یه چیز دیگست
خیلیا هستن که عاشق یکی دیگه ان و با یکی دیگه ام میرن😐 در ضمن اون فکر میکرد کاملیا مرده و دیگه عشقش زیر خروار خاک رفته
چه امروز برای اولین بار تو عمرم از کاتی حمایت میکنم برگام ریخت😐🤦♀
#مایا
احساس عشق از قلب هر انسانی میاد و سرتا سر وجود اون رو گرفته و شهوت یه چیز دیگست
خیلیا هستن که عاشق یکی دیگه ان و با یکی دیگه ام میرن😐 در ضمن اون فکر میکرد کاملیا مرده و دیگه عشقش زیر خروار خاک رفته
چه امروز برای اولین بار تو عمرم از کاتی حمایت میکنم برگام ریخت😐🤦♀
#مایا
گاهی در گوشه و کنار این زندگی نابسامان گم میشویم...
غرق درون مشکلات و تاریکی های زندگی به دام افتاده ایم،هر روزمان همچون روز دیگری از پس می گذرانیم اما ناگهان به خود میآییم که بهترین هایمان دارند در گوشه ای از خاطراتمان خاک میخورند...
حال میخواهم دستی به آن کتاب قدیمی دوستی بکشم و گرد و غبار را از رویش با هرم نفس هایم از بین ببرم و گرمایی از اعماق قلب و وجودم به آن ببخشم ، تا نذارم این گذر عمر وحشیانه ان را پاره کند و ازهم بگستراند...
قلب من هنوز در گنجینه دوستانم گیر افتاده و هیچگاه نمی گذارم آنها قلب من را فراموش کنند و همیشه و هرروز یاد آوری خواهم کرد که اری اینجا مایایی از جنسی سخت همواره پشتیبان آنها خواهد بود تا ابد این حلقه دوستانه را جاودان نگه میدارم و خوشبخت ترین آدمی هستم که تک تکشان همچون الماس های درخشان درون قلب تپنده من هستند و هیچگاه به فراموشی نخواهم سپرد تک تک خاطراتمان ، مهربانی های بی وصف شما ، آغوش های سوزان و بوسه های شیطنت امیزمان را ....
من تا ابد گنجینه ای خواهم ساخت از این حس💪
#مایا
غرق درون مشکلات و تاریکی های زندگی به دام افتاده ایم،هر روزمان همچون روز دیگری از پس می گذرانیم اما ناگهان به خود میآییم که بهترین هایمان دارند در گوشه ای از خاطراتمان خاک میخورند...
حال میخواهم دستی به آن کتاب قدیمی دوستی بکشم و گرد و غبار را از رویش با هرم نفس هایم از بین ببرم و گرمایی از اعماق قلب و وجودم به آن ببخشم ، تا نذارم این گذر عمر وحشیانه ان را پاره کند و ازهم بگستراند...
قلب من هنوز در گنجینه دوستانم گیر افتاده و هیچگاه نمی گذارم آنها قلب من را فراموش کنند و همیشه و هرروز یاد آوری خواهم کرد که اری اینجا مایایی از جنسی سخت همواره پشتیبان آنها خواهد بود تا ابد این حلقه دوستانه را جاودان نگه میدارم و خوشبخت ترین آدمی هستم که تک تکشان همچون الماس های درخشان درون قلب تپنده من هستند و هیچگاه به فراموشی نخواهم سپرد تک تک خاطراتمان ، مهربانی های بی وصف شما ، آغوش های سوزان و بوسه های شیطنت امیزمان را ....
من تا ابد گنجینه ای خواهم ساخت از این حس💪
#مایا