(رمان)A collection of dark novels
موسیقی مخصوص #پارت_200 حتما با پارت خوانده بشه #فرشته_جهنمی – ACAPELLA ANGELIC ★
فرشته جهنمی
#پارت_200
#آغازبخشسوم
«پارت همراه با موسیقی»
<>•<>•<>•✿•<>•<>•<>
با گذر زمان و مکان در ساز و کار آفرینش، طبیعت جنبهای از اشتباهترین نقص به اسم •انسان• را پدید آورد، همان نقص بخش عظیمی از ذات بزرگ طبیعت را به یغما برد.
انسانها، موجوداتی که برده توهم و نفس امیال به گناهشان مغلوب میشوند، اشخاصی که در کنار هم بخشی بزرگی از این کُل دنیای گسترده و بُعد دیگری در سیستم لوح آفرینش را مختل کردهاند.
آنها فرومایگانی که طبق قانون طبیعت موجودیتی نداشته و نباید آفریده شود.
آنها حقیرترین آفریده از هفت نژادی بودند که مرتکب وحشیانهترین اعمال شدهاند.
انسان، مجموعهای از احساساتی پیچیده و پیوستههای منزجرانهای بود که بزرگترین دشمن دربرابر نژاد خود خلق کرده و بر روی افکار اشتباهشان، سرپوشی به نام تصمیمات عاقلانه نهاده و روح خود را از بصیرت کائنات به ذلت و فروپاشی کشاندهاند.
منطقشان بر این باورند که توانایی سروری بر این عالم افسارگسیخته را دارند در صورتی که آنها هیچ چیزی جز توهم یک اشتباه نبودند.
انسان، موجودیتی که از تمایل به خودآگاهی بریده شد و به جهان مادی روی آورد، ریسمان زندگیشان به سوی تباهی، مهمل، سکون و پوچی سقوط میکند.
شیطانی که از منزلهی خدایی به زیر کشیده شد، بازگشت تا دوباره حکومت و سلسلهی مخوفش را در بین جهانیان آغاز کند. آن زمان که بزرگترین جنگ بین نسل انسان و شیطان رخ داد، زمین پیوسته در خاک و خون میغلتید.
آن زمان بود که جد بزرگ کارل، پادشاه مرلین پیمانی خونین را بر خدایان شیطان بست، پیمانی که باعث شد نسل هر انسانی که بعد از مرلین متولد شود؛ دچار فروریختگی و تناقض در خون و ریشهاش گردد. شیطان همیشه حضور داشت... در پس افکار و مکاشفههای مرلین و نسلهای بعد از او... حالا با گذر چندین قرن، با آنکه تمام اهالی لایمون از نسل اجنه بودند اما با دلاوریهای بسیاری از جد دوم کارل(نرویس) و سرای قبایل لایمون توانستند بسیاری از شیاطین را دستگیر و به زندان زیر زمینی حبس کنند! با اینحال افکار پیچیدهی شیطان با یک نقشهی از پیش تعیین شده، یک پریزاد از نسل فرشتگان جهنمی که در بُعد دیگری از دنیا زندگی میکرد رو از طریق دروازه به زمین انسان ها راه داد...
#پارت_200
#آغازبخشسوم
«پارت همراه با موسیقی»
<>•<>•<>•✿•<>•<>•<>
با گذر زمان و مکان در ساز و کار آفرینش، طبیعت جنبهای از اشتباهترین نقص به اسم •انسان• را پدید آورد، همان نقص بخش عظیمی از ذات بزرگ طبیعت را به یغما برد.
انسانها، موجوداتی که برده توهم و نفس امیال به گناهشان مغلوب میشوند، اشخاصی که در کنار هم بخشی بزرگی از این کُل دنیای گسترده و بُعد دیگری در سیستم لوح آفرینش را مختل کردهاند.
آنها فرومایگانی که طبق قانون طبیعت موجودیتی نداشته و نباید آفریده شود.
آنها حقیرترین آفریده از هفت نژادی بودند که مرتکب وحشیانهترین اعمال شدهاند.
انسان، مجموعهای از احساساتی پیچیده و پیوستههای منزجرانهای بود که بزرگترین دشمن دربرابر نژاد خود خلق کرده و بر روی افکار اشتباهشان، سرپوشی به نام تصمیمات عاقلانه نهاده و روح خود را از بصیرت کائنات به ذلت و فروپاشی کشاندهاند.
منطقشان بر این باورند که توانایی سروری بر این عالم افسارگسیخته را دارند در صورتی که آنها هیچ چیزی جز توهم یک اشتباه نبودند.
انسان، موجودیتی که از تمایل به خودآگاهی بریده شد و به جهان مادی روی آورد، ریسمان زندگیشان به سوی تباهی، مهمل، سکون و پوچی سقوط میکند.
شیطانی که از منزلهی خدایی به زیر کشیده شد، بازگشت تا دوباره حکومت و سلسلهی مخوفش را در بین جهانیان آغاز کند. آن زمان که بزرگترین جنگ بین نسل انسان و شیطان رخ داد، زمین پیوسته در خاک و خون میغلتید.
آن زمان بود که جد بزرگ کارل، پادشاه مرلین پیمانی خونین را بر خدایان شیطان بست، پیمانی که باعث شد نسل هر انسانی که بعد از مرلین متولد شود؛ دچار فروریختگی و تناقض در خون و ریشهاش گردد. شیطان همیشه حضور داشت... در پس افکار و مکاشفههای مرلین و نسلهای بعد از او... حالا با گذر چندین قرن، با آنکه تمام اهالی لایمون از نسل اجنه بودند اما با دلاوریهای بسیاری از جد دوم کارل(نرویس) و سرای قبایل لایمون توانستند بسیاری از شیاطین را دستگیر و به زندان زیر زمینی حبس کنند! با اینحال افکار پیچیدهی شیطان با یک نقشهی از پیش تعیین شده، یک پریزاد از نسل فرشتگان جهنمی که در بُعد دیگری از دنیا زندگی میکرد رو از طریق دروازه به زمین انسان ها راه داد...