🌸مسجد خاتم عجب شیر🌸
178 subscribers
1.6K photos
328 videos
7 files
1.93K links
پل ارتباطی https://t.me/javanmard_mj
Download Telegram
🔴 #آقایان_بدانند!

💠 آقایان محترم این نکته را فراموش نکنید هیچ وقت نگید من دارم کار می‌کنم و خانمم داره اینو میبینه و باید بفهمه این یعنی دوست داشتنش!
💠 خانم شما به شنیدن واژه‌های دوست داشتن و #ابراز علاقه و محبت کلامی نیز نیاز دارد و این مساله همچون نیاز به آب خوردن نیازی همیشگی است.


❤️https://t.me/khatamajabshir
محدث جزائری در زهرالربیع نقل کرده
 که در اصفهان مردی خواست زن خود را بزند. پس عصا برداشت و چند عصا به او زد در این آن زن از دنیا رفت. و حال آنکه قصد شوهرش تنبیه او بود نه قتلش.

پس از اقوام آن زن، سخت ترسناک گردید حیله ای از خلاصی از شر آنها پیدا ننمود.
 از خانه بیرون آمد و به یکی از آشنایان قصه خود را نقل کرد. آن مرد راه خلاصی از شر اقوام آن را گفت به این است که:
مرد نیکو صورتی را پیدا کرده او را به عنوان مهمانی به خانه ببری و سر او را بریده پهلوی جنازه زنت بگذاری!

 که اگر خویشان زنت از تو مواخذه نمودند، بگویی که: من این جوان را دیدم که با او زنا می کرد، من هم طاقت نیاورده هر دو را به قتل رسانیدم!

پس این مرد حیله ای که او گفت پسندید و در خانه خود آمد و نشست.
 ناگاه دید جوانی از در خانه اش عبور نمود. او را دلالت کرد که به منزل او در آید و با او موانست نموده غذایی میل کند.
آن جوان بیچاره قبول نمود و به داخل منزلش شد.
 بعد از صرف غذا صاحب منزل سر او را برید و در نزد جنازه زنش خوابانید جنازه او را.

چون خویشان زن از ماجرا خبردار شدند و فهمیدند که قتل زن به واسطه زنا دادن او بوده اظهار مسرت به عمل او نمودند.
قضا را آن مردی که این حیله را تعلیم شوهر آن زن نموده بود پسری داشت؛ آن روز (پسر) به خانه نیامد.

 پس مضطرب شده نزد شوهر آن زن رفت و گفت: آن حیله که به تو آموختم بجای آوردی؟
 گفت: بلی.
 گفت: آن جوان کشته را به من نشان بده. چون به بالین جنازه آن جوان آمد، دید پسر خود اوست که آن مرد او را کشته است. پس خاک سیاه بر سر کرد.و مصدق قول معصوم که فرموده: من حفر بئرلاخیه اوقعه الله فیه ظاهر گردید.

منابع:
گناهان کبیره ج 2 ص 330 بخش مکر و نیرنگ
منتخب التواريخ ص 507

🪷👇👆👇🪻🪻👆👇👆🪷
🌹https://t.me/khatamajabshir
#نیایش

🤲خدایا از تو میخواهم وجودم را بگونه ای بسازی و پرورش دهی ...

که هر جا
#نفرتی هست، #عشق باشم
هرجا
#زخمی هست، #مرهـم باشم
هرجا
#تردیدی هست، #ایمان باشم
هر جا
#ناامیدی هست، #امید باشم
هر جا
#تاریکی هست، #روشنائی باشم
و هر جا
#غمی هست، #شادمانی باشم

خدایا توانم ده دوست بدارم بی چشمداشت
و بفهمم دیـگران را حتی اگر نفهمند مرا ...



🌹https://t.me/khatamajabshir
#ضرب_المثل

#کوه_به_کوه_نمیرسد_اما_آدم_به_آدم_میرسد

در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید. این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد. روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود.
پس به اهالی بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادی ماست، چرا باید آب را مجانی به پایین کوهی ها بدهیم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پایین کوه می بندیم.» یکی دو روز گذشت و مردم پایین کوه از فکر شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدایشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برایشان باز کند. اما ارباب پیشنهاد کرد که یا رعیت او شوند یا تا ابد بی آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل رعیت. این دو کوه هرگز به هم نمی رسند. من ارباب هستم و شما رعیت!»
این پیشنهاد برای مردم پایین کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اینکه کدخدای پایین ده فکری به ذهنش رسید و به مردم گفت: بیل و کلنگ تان را بردارید تا چندین چاه حفر کنیم و قنات درست کنیم. بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم پایین کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهایشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.
این خبر به گوش ارباب بالاکوه رسید و ناراحت شد اما چاره ای جز تسلیم شدن نداشت؛ به همین خاطر به سوی پایین کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با این کارتان چشمه ما را خشکاندید، اگر ممکن است سر یکی از قنات ها را به طرف ده ما برگردانید.»
کدخدا با لبخند گفت: «اولاً؛ آب از پایین به بالا نمی رود، بعد هم یادت هست که گفتی کوه به کوه نمی رسد.
تو درست گفتی: کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد.»

🌹🪷👇👆🪻🪻🪻🪻🪻🪻👆👇🪷🌹

_ده سالم بود
از طرف مدرسه انتخاب شده بودم برای مسابقات دو و میدانی استان
مسابقه شروع شده بود
از همان اول از رقیب هایم جلو تر بودم
هر‌چه می‌گذشت فاصله ام با دیگران بیشتر می شد
دور آخر بود
مطمئن بودم که اول می شوم
سرعتم را کم کرده بودم
چند متر آخر را آهسته تر می دویدم
یک نفر آمد از کنارم مثل باد گذشت
باورم نمی شد
دیگر فرصتی برای جبران باقی نمانده بود
دوم شدم در مسابقه ای که می‌توانستم اول شوم
از شدت ناراحتی‌روی زمین افتاده بودم
معلم ورزش و مدیر مدرسه آمدند بالای سرم و گفتند
اشکال نداره ، خدا نخواست ، قسمت نبود اول شوی
هیچکس به من نگفت چرا بیشتر تلاش نکردی ... همه گفتند خدا نخواست
_ چند ماه به کنکور مانده بود
بیش تر از یک سال وقت گذاشته بودم تا به هدفم برسم
آماده ی آماده بودم
ولی روز کنکور مثل همیشه نبودم
استرس داشت دیوانه ام می‌کرد
وسط جلسه روحیه ام را باخته ام
انگار آلزایمر گرفته باشم ... هیچ چیز‌ یادم نبود
تمام شد
نتایج آن‌چیزی که می‌ خواستم نبود
رشته ی تحصیلی که می‌خواستم قبول نشدم و رشته ی دیگری را انتخاب کردم
همه گفتند اشکال نداره ، خدا نخواست ، قسمت نبود آن رشته را قبول شوی
هیچکس به من نگفت برای هدفت بجنگ و حقت را بگیر ... همه گفتند خدا نخواست
_ داستان ما برای دیگران افسانه ای شده بود
مگر امکان داشت کسی از ما خوشبخت تر باشد
شده بودیم الگوی لیلی و مجنون
انگار دست های ما را هزاران سال قبل در دست های هم گذاشته باشند
ما نیمه ی پیدا شده ی هم بودیم
هیچکس نفهمید چه شد
چه شد که با یک اشتباهِ ما ، همه ی افسانه ها تمام شد
چه شد که از ما خوشبخت تر هم‌پیدا شد
چه شد که گره ی کور دستهایمان باز شد
چه شد که همه چیز تمام شد
دوست و رفیق و آشنا وقتی من را می‌دیدند می‌گفتند اشکال نداره ، خدا نخواست ، قسمت نبود به هم برسید
هیچکس به من نگفت اشتباه کردی ، همه گفتند خدا نخواست
می ترسم از آن دنیا ، نه برای مرگ
می‌ترسم بروم کنار خدا بایستم ... با چشم های پر از آب نگاهش کنم و بپرسم
چرا نخواستی؟! در آغوشم بکشد و بگوید من بیشتر از تو می خواستم ... تو نخواستی ... تو تلاش نکردی ... تو نجنگیدی ... تو اشتباه کردی
می‌ترسم از آن دنیا ... می‌ترسم از این جواب...

حسین حائریان

🌹https://t.me/khatamajabshir
#خداخدای_همه_است

نانوایی شلوغ بود و چوپان،
مدام این ‌پا و آن ‌پا می‌کرد....

نانوا به او گفت:
چرا اینقدر نگرانی؟
گفت: گوسفندانم را رها کرده‌ام و
آمده‌ام نان بخرم،
می‌ترسم گرگ‌ها شکمشان را پاره کنند!
نانوا گفت:
چرا گوسفندانت را به خدا نسپرده‌ای؟
چوپان گفت: سپرده‌ام...،
اما او خدای«گرگها»هم هست


🌹https://t.me/khatamajabshir
سه اصل مهم در زندگی :

هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش رفاقت نکن، درد دل نکن، شوخی نکن؛
"حرمت ها شکسته می شود"

هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن، محبت نکن، لطف نکن؛
"تبدیل به وظیفه می شود"

هیچ وقت از کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نخواه، کمک نگیر، انتظار نداشته باش
"تبدیل به منت می شود"

🌹https://t.me/khatamajabshir
هرگز، به این دلیل که رسیدن به رویاهایت زمان می برد، دست
از تلاش برندار!

زمان، در هر صورت میگذرد...



🌹👇👆👇👆🪻👇👆👇👆🌹
🕊https://t.me/khatamajabshir
عالم همه قطره و دریاست #حسین
خوبان همه بنده و مولاست
#حسین
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش
از بس که کَرَم دارد و آقاست
#حسین


باعرض سلام و تسلیت به مناسبت اربعین سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) به اطلاع می رساند مسجد خاتم الانبیا(ص) آماده پذیرایی از شما عزیزان برای صرف شام و عزاداری روز چهارشنبه ۶/۱۵ می باشد .
هیئت امنا مسجد

🏴https://t.me/khatamajabshir
#حکایت

مرد بزّازی بود که برای فروش پارچه به دهات اطراف می‌رفت و آنها را می فروخت. یک روز بزّازِ ، داشت از یک ده به ده دیگر می‌رفت، وقتی از آبادی خارج شد و به راه بیابانی رسید، سواری  را دید که آهسته آهسته می‌رفت.

مرد بزّاز که بسته‌ی پارچه ها را به دوش داشت، بسیار خسته بود پس به سوار گفت: "آقا، حالا که ما هر دو از یک راه می‌رویم، اگر این بسته را روی اسب خودت بگذاری از جوانمردی تو سپاسگزار خواهم بود ."

سوار جواب داد:"حق با تو است که کمک کردن ، کار پسندیده ای است امّا از این متأسّفم که اسب من دیشب، کاه و جو نخورده و  تاب و توان راه رفتن ندارد."
 
مرد بزّاز گفت: "بله، حق با شماست." و چند قدم دیگر پیش رفتند که ناگهان از کنار جاده، خرگوشی بیرون دوید و پا به فرار گذاشت. اسب سوار وقتی خرگوش را دید، شروع کرد دنبال خرگوش تاختند.

مرد بزّاز وقتی دویدن اسب را دید به فکر فرو رفت و با خود گفت:"چه خوب شد که سوار،کوله بار مرا نگرفت وگرنه ممکن بود به فکر بدی بیفتد و پارچه های مرا بِبرد و دیگر دستم به او نرسد".
 
اسب سوار هم پس از اینکه مقداری رفته بود به همین فکر افتاد و با خود گفت:"اسبی به این خوبی دارم که هیچ سواری هم نمی‌تواند به او برسد، خوب بود بسته‌ی بار بزّاز را می‌گرفتم و می‌زدم به بیابان و می‌رفتم".
 
سپس سوار، اسب را برگردانید و آرام آرام برگشت تا به بزاز  رسید و به او گفت: "راستی هنوز تا آبادی خیلی راه داریم، خدا را خوش نمی‌آید که تو پیاده و خسته باشی و من هم اسب داشته باشم و به تو کمک نکنم، حالا بسته‌ی پارچه را بده تا برایت بیاورم."
 
مرد بزّاز گفت : "برو ، آنچه که تو به آن اندیشیده ای ، من هم از آن غافل نبوده‌ام."

منبع مرزبان نامه


🌹https://t.me/khatamajabshir



🔻 آسوده از عقوبت گناهان هرگز🔻

امام حسین (ع) می‌فرمایند:

💢 إيّاكَ أن تَكونَ مِمَّن يَخافُ عَلَى العِبادِ مِن ذُنوبِهِم وَ يَأمَنُ العُقوبَةَ مِن ذَنبِهِ.

⚡️ مبادا تو از كسانى باشى كه به سبب گناهانِ بندگان خدا، بر آنان بيمناك است، ولى از سزاى گناه خويش، آسوده خاطر است.

📚 (تحف العقول، ص ۲۳۹)


#شرح_حدیث

بعضی‌ها هستند تو خیابون که راه میرن همش به مردم بد و بیراه میگن، و به منکراتِ مردم گیر میدن:

⁉️ چرا این نزول میگیره؟
⁉️ چرا این گرونفروشی میکنه؟
⁉️ چرا این حجاب و رعایت نمیکنه؟
⁉️ چرا این با نامحرم حرف زد؟
⁉️ چرا...
😠😡😤

خلاصه اینکه همش دارن منکراتِ مردم رو فریاد میزنن،
اما اصلاً خوشون رو نمی‌بینند.☝️


👌 بله، مومن غیوره، یعنی #غیرت داره.

این خیلی خوبه که آدم وقتی در جامعه #منکر میبینه، غیرت دینی داشته باشه و ناراحت بشه.😔 باید هم اینطور باشه...

☝️ ولی به شرط اینکه اول از همه خودش رو ببینه و از منکراتِ خودش ناراحت بشه.

✅️ اوّل از همه، از #گناه خودش دلش بسوزه، و به خودش #تلنگر بزنه، بعد دیگران.

نه اینکه به مردم گیر بده، و بعد خودش هر کاری خواست بکنه.

به قول شاعر:
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پابستی
گفتا شیخا، من آنچه گویی هستم
آیا تو چنان که مینمایی هستی؟

☝️ بدتر از همه اینه که، به یه گناهی که یه نفر انجام داده گیر بده، و بعد خودش همون گناه رو انجام بده. اینجاست که قرآن می‌فرماید:

🕋 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (صف/۲) 

⚡️ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا سخنی می‌گویید که خودتان عمل نمی‌کنید؟!

🏴🏴🏴🏴🏴
تا قیامت نرود نقش تو از لوح ضمیر
حیرتم گشت، بگو این چه معماست حسین

گر چه شد جوهر عشق از قلم عاطفه پاک
رقم مِهر تو بر صفحه دل هاست حسین


🌹https://t.me/khatamajabshir
نباید بگذارید هیچ شک و سوظنی در دلتان بماند❗️


⚠️شکاک بودن و شک داشتن اگر از یک حدی بگذرد و ذهن شما را درگیر کند خود یک بیماری روانی است !

اگر شکی در دلتان به وجود آمد سریعا آن را با همسرتان در میان بگذارید و آن را از میان ببرید!

با شک زندگی کردن آدمی را از پای در می آورد.....


⚠️شک درباره ی یک چیز خوب، بسیار بدتر و ویرانگر از یقین داشتن و دانستن یک موضوع بد است!


⚠️نباید بگذارید هیچ شک و سوظنی در دلتان بماند !

🪻👆👇👆🕊🕊🕊👆👇👆🪻
🌹https://t.me/khatamajabshir
در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند. روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود. از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می خورد و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند او نیز از لای دندانهایش بیرون می پرد. خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند، عر عر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند. زنبور به کندویشان پناه می برد. به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد. خر می گوید: «زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم.»
ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها می برند و طفلکی زنبور شرح می دهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است. ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد، از خر عذر خواهی می کند و می گوید: «شما بفرمائید من این زنبور را مجازات می کنم.»
خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند که:  «نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم.»
ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند. زنبور با آه و زاری می گوید: «« قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است؟»
ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید: «می دانم که مرگ حق تو نیست. اما گناه تو این است كه با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که با خر طرف شود همین است.»


🌹🪷👇👆👇🌹🌹🌹👇👆👇🪷🌹



#پروردگارا! درهای لطف تو باز است زیر باران رحمتت دست هایم را به آسمان بلند میکنم تا میوه های اجابت بچینم و می دانم دست هایم خالی بر نخواهند گشت به یاد تو قدم در رویاهایم می گذارم و در خواب های آرام شبانه فقط به تو می اندیشم و تنها تو را میخوانم.

زیرا در این روزگار غریب تنها تو را دارم ، خدایا دریاب مرا


🪻https://t.me/khatamajabshir
🌸پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله :

هر کس در #آغاز_جوانی (یعنی زمان نوجوانی و اوایل بلوغ) #ازدواج کند، شیطانی که مأمورِ [به گناه کشاندن و منحرف کردن] اوست فریاد می‌زند: ای وای، او دو سوم دینش را از دسترس من حفظ کرد و یک سوم دیگر را هم می‌تواند با تقوا حفظ کند.

📗وسائل الشیعه ج۲۰ ص۱۸


🕊https://t.me/khatamajabshir
#نکته

یکی از #ظرافت های امر به معروف و نهی از منکر این هست که؛
قبل از اینکه به دوست، همسایه، فامیل، آشنایان و بستگان #تذکر بدیم "نوع منکر رو بسنجیم"🤔

🔻این تذکر باید #عمیق باشه یا خیلی #سطحی و ساده از کنارش رد بشیم و تذکر بدیم و عبور کنیم؟

🔻بشینم با طرف بحث اساسی و بنیادی کنم یا اینکه فقط یك تذکر سطحی بگم کفایت می کنه؟👇

✴️ به قول حاج آقا قرائتی:
یك موقع هست که گچ روی لباس شما ریخته و یك موقع هست که دوده روی لباس شما نِشَسته؛

▫️گچ رو باید تکوند و با تِکوندن تمیز میشه ولی دوده رو بخوای بِتِکونی، بدتر میره تو جونِ لباس!
▪️دوده رو باید فوت کرد و در واقع با باد تِکوند
و نه با دست!


🔹بعضی #منکرات هست که اگر "بد" امر به معروف و نهی از منکرش کنی؛ بیشتر فرو میره؛
🍂مثل اون دوده ای که میره تو جون لباس و بدتر داری فشارش میدی و پخشش میکنی
☝️در صورتی که این منکر، یك منکری بوده که باید با یك فوت و خیلی ساده و سطحی تذکر
می دادی

🔸ولی یك موقع هست که می بینی منکر، منکری هست که قشنگ میتونی بِتِکونیش و هیچ مشکلی هم نداره

⁉️اینکه چقدر عمیق کار کنیم و چقدر جدی
تذکر بدیم؟
چقدر ساده به اِنگاریم و از تَغافل ها استفاده کنیم؟
👌این بستگی به هنر شما و تشخیص شما در نوع منکر داره

⬅️ همه منکرات در خانواده و بستگان یك نوع نیستند؛ لذا شیوه نهی شان هم با هم متفاوت هست.

🌹https://t.me/khatamajabshir
#لطیفه😂


میدونین هر دختری که ازدواج میکنه
اولین کسی که از دستش‌راحت میشه کیه؟
.
.

.
#حافظ‌شیرازی

ازبس #فال میگیرن 😜😜😜

🌷🌹🌷🌷🌷🌷🌹🌷🌷

#احکام_فال

📄#فال گرفتن و همچنین #طالع بینی از #خرافات است و واقعیت ندارد.



اما استخاره که از روشهایی است برای پی بردن به امور پنهان واقعیت دارد.☺️

اما مهم اینست که به چه روش و توسط چه کسی این کار انجام شود . اگر درست انجام شود جواب میدهد ولی اگر شخص مطمئنی نباشد ضررش بیشتر از فایده آنست🌷🌸


🌷🌹🌷🌷🌷🌷🌷

#فالگیری ودرآمد از راه آن

سؤال📝 :

الف : آیا#فالگیری برای خود ما یادیگران اشکال دارد؟

ب : آیامیتوانیم شرعا برای گرفتن #فال به دیگران مراجعه کنیم؟

ج : آیا درآمد، ازاین راه حلال است؟

جواب📚:

#فالگیری شرعااعتباری ندارد؛ وکسب درآمد از این طریق جایز نیست.

🌹https://t.me/khatamajabshir
🏴🏴🏴🏴
حرمت را، نه چراغ و نه رواق و نه در است
زائر قبر تو، ماه است و نسیم سحر است
قبر بی زائر تو، کعبۀ اهل نظر است
لاله‌اش خون دل «میثم» خونین‌جگر است

رحلت جانگذار رسول اکرم(ص) و شهادت غریبانه امام حسن مجتبی(ع) بر تمامی مسلمین جهان تسلیت باد.

🏴https://t.me/khatamajabshir
🔴حدیث عبرت آموز

#شیعه واقعی امیرالمؤمنین‌ علیه السلام کیست؟

♦️ امام موسی کاظم علیه السلام در گلایه از شیعیان فرمودند:
لَو مَيَّزتُ شِيعَتِی لَم أجِدهُمْ إلَّا وَاصِفَةٌ،
وَلَو اِمتَحَنْتُهُمْ لَما وَجَدتُهُمْ إِلَّا مُرتَدِّين،
وَ لَو تَمَحَّصْتُهُمْ لَما خَلَصَ مِنَ الْألفِ وَاحِد،
وَ لَو غَربَلْتُهُمْ غَربَلَةً لَم يَبقَ مِنْهُم إلَّا مَا كانَ لِی، إنَّهُمْ طَالَ مَا اتَّكَوا عَلى الْأرَائِِک، فَقَالُوا نَحنُ شِيعَةُ عَلِیّ (ع)، إنَّما شِيعَةُ عَلِیٍّ (ع) مَنْ صَدَّقَ قَولَهُ فِعْلُه.

♦️ اگر شيعيان خود را جدا و مشخص کنم، در میان آنان جز حراف نیابم.

♦️ اگر آنان را امتحان کنم،همگی مرتد از کار در آیند.

♦️ اگر آنان را در بوته آزمایش گذارم، از هزار نفر يک نفر خالص پیدا نشود.

♦️ اگر آنان را غربال كنم،جز آنچه نزد من است، در غربال نماند.

♦️ آنان مدت‌ها ست، بر اریکه‌ها لمیده‏‌اند و می‌گویند، ما شيعه امیرالمؤمنین علیه السلام هستيم.

♦️درصورتی که شيعه امیرالمؤمنین علیه السلام فقط كسى است كه #اعمال_او_گفتارش_را_تصديق كند.


📚 الكافی‏، ج ‏۸، ص ۲۲۸


🌹🪷🪷🪷👇👇👇🪷🪷🪷🌹
🌹https://t.me/khatamajabshir

تدبر در قران

🔻تفرقه، خطرناکتر از گوساله‌پرستی🔻

😱 این داستانِ قرآنی، خیلی عجیبه.👇️

👈 حضرت موسی به قومش فرمود که سی روز برای عبادت به کوه طور میره،😊
👌 و در این مدّت، برادرش هارون رو جانشین خودش در قوم بنی اسرائیل قرار داد.

☝️ امّا وعده‌ی ۳۰ روزه‌ی موسی، ۱۰ روز بیشتر طول کشید:👈 شد ۴۰ روز.

❗️ وقتی موسی بعد از چهل روز در میان قومش برگشت، دید عدّه‌ای از قومش یک مجسّمه به شکل گوساله 🐄‌ درست کردند و اون رو می‌پرستند.😨

👈 اینجا قرآن می‌فرماید که موسی انقدر عصبانی و خشمگین شد😡😠 که سراغ برادرش رفت، و او رو توبیخ کرد.
❗️ حضرت موسی، موی سر و صورت هارون رو کشید، و گفت: تو چرا کاری نکردی؟!

👈 اینجا هارون یه جوابی داد که برای موسی قانع کننده بود، و البته برای ما تکان‌دهنده.😔😕

هارون جواب داد:↶

🕋 قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ، لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لَا بِرَأْسِی، إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی (طه/۹۴)

💢 هارون گفت: «ای فرزند مادرم! و ای برادرم! ریش و موی سر مرا مگیر! و من را مواخذه مکن! من ترسیدم که تو بگویی، در میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارشِ مرا به کار نبستی!»❗️

☝️ البته در آیه ۹۰ همین سوره اشاره شده که هارون ساکت نبود، و مردم رو از گوساله‌پرستی نهی کرده بود، امّا مبارزه‌ی عملی نکرد.

چرا؟! 🤔

👈 چون از #تفرقه بین امّت می‌ترسید.

🌴 إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ.🌴

☝️ ترسیدم بینِ بنی‌اسرائیل #تفرقه بیفته.

📛 یعنی هارون که پیامبر معصوم الهی است، حاضر شد مردم گوساله‌پرست بشن، ولی بینشون تفرقه نیفته.😰

واقعاً اثراتِ این تفرقه چیه، که این دو پیامبر معصومِ الهی، اون رو خطرناک‌تر از گوساله‌پرستی می‌دونند؟!🤔

👈 چون #تفرقه ظرفیتِ نابودیِ یک امّت رو داره.
اگر تفرقه ایجاد بشه، دیگه امّتی باقی نمی‌مونه.


🔴 پیامبر اکرم (ص) بارها درباره حضرت علی (ع) فرمودند:
☝️ «يَاعَلِيُّ، أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسى.»

💢 «ای علی، منزلت و جایگاهِ تو برای من، مثل جایگاهِ هارون برای موسی است، و تو جانشینِ من هستی.»

🔚 حالا می‌فهمیم چرا امیرالمومنین، بعد از پیامبر اکرم (ص)، ۲۵ سالِ تمام خانه‌نشین شدند، و با خلفای سه‌گانه همکاری کردند.🤔

✔️ برای اینکه بین امّت اسلام #تفرقه ایجاد نشه، و #وحدت امّت اسلام از بین نره.

⚠️ حالا اگر خدای نکرده، ما کاری انجام بدیم که خواسته یا ناخواسته، بین امّتِ اسلام تفرقه ایجاد بشه، تمام زحماتِ پیامبر و امیرالمومنین رو به هدر دادیم.👌


🪻🪷🪷🪷👇👇👇🪷🪷🪷🪻
🌹https://t.me/khatamajabshir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️سرمایه‌ی ارزشمند

مؤمن باید اهل تجارت باشد، دنیا «مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ».

🏴آقا #امام_رضا_علیه‌السّلام می‌فرماید: «الدُّنیا سوقٌ»، دنیا بازار است. بعضی‌ها در این #دنیا سود و بعضی‌ها ضرر می‌کنند.

شما به این دنیا آمده‌اید هر لحظه در حال تجارت هستید. ببینید خدای تعالی ثروت‌ها و سرمایه‌های بسیار ارزشمندی را به ما داده.
می‌فرماید مراقب باش که اینها را صرف چه چیزی می‌کنی.

یکی از سرمایه‌های بسیار قیمتی که به ما داده و نمی‌شود روی آن قیمت گذاشت، همین سرمایه‌ی عمر ماست، زمانی که در این دنیا در اختیار ما گذاشته.

هر کسی یک زمان محدودی دارد.
این ظرفیتی که داشته و می‌بایستی طبق تقدیرات الهی در این دنیا بیاید و یک‌سری چیزها را کسب کند.
یک مسیری را حرکت کند، روحش را از #صفات_رذیله پاک کند، در کسب کمالات پیش برود، خودش را به مقام #عبودیت و #بندگی برساند، به #توحید برسد، از شرک نجات پیدا کند، خودش را نجات، و شست‌وشو بدهد.

لذا می‌فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»📚 ما شما را خلق نکردیم مگر اینکه بندگی کنید. وقت شما محدود است.

🌹🏴🏴👇👇👇👇🏴🏴🌹
🏴https://t.me/khatamajabshir