#داستانک
_ یادمه وقتی بابام خونه رو سفید کرد، مادرم هیچ وقت نمیذاشت که ما روی دیوار چیزی بکشیم.
یه روز به مادرم گفتم:
مگه ارزش این گچ و سفیدی، از ما بیشتره؟
اون گفت: نه مادر جان، ارزش گچ و دیوار بیشتر از شما نیست؛ اما ارزش زحمت و رنج پدرت خیلی بیشتر از این گچ و شماست.
وقتی پدرت چندسال کار کرده، زحمت کشیده و ما تونستیم با کم خوردن و کم پوشیدن، این خونه رو سفید کنیم؛
حالا چرا ما کاری کنیم که دوباره پدرت مجبور باشه چند روز، چند ماه و چند سال دیگه زحمت بیشتر بکشه که خونه رو بتونه رنگ کنه؟
این حرف مادرم از بچگی همیشه تو ذهنم بود و موند.
حرفی که باعث میشد، ما شیشهها رو نشکنیم،
تلویزیون رو الکی خراب نکنیم، یخچال رو بیهوده باز و بسته نکنیم.
** تا هیچ وقت دلیل رنج و زحمت بیشتر واسه بابامون نباشیم.
نمیدونم چی بر سر روزگار ما اومده که دیگه کمتر کسی پیدا میشه که به پیر شدن پدرِ خونه هم فکر کنه.
این روزا بچه، ال سی دیِ ده میلیونی میشکنه.
میگن: باباچکارش داری؛ حالا بچه بوده شکسته.
گوشی موبایلِ هفت، هشت میلیونی رو
میزنه زمین، چهل تیکه میشه.
میگن: هیچیش نگو بچه تو روحیهاش تاثیر بد میزاره.
اما کمتر کسی میگه
این پدر خونه باید چند روز، چند ماه و چند سال دیگه کار کنه تا بتونه جبران خسارت کنه.
ای کاش کمی به فکرِ چین و چروکهای پیشونی آدمی بودیم که داره واسه ما پیر میشه،
جوانیش، عمرش، خوشیهاش، همه رو گذاشته واسه ما تا که با بودن ما پیری رو از یاد ببره.
اما گاهی وقتا
ندونسته و دونسته
تنها دلیل رنج بیشترش میشیم و یادمون میره
که اونم یه حد توان داره، تا یه جایی بدنش
کارایی کار کردن داره.
امیدوارم، هرکی، هر جای ایران که داره این متن رو میخونه، کمی به فکر پدر یا مادری باشه که نونبیار خونه هست.
گاهی؛
همسری خوب برای پدر بودن، بهتر از مادری کردن
برای فرزندیست که پیری پدر را نمیبیند.
#سبک_زندگی
🌴🌴🪷🪷🪷🕯🕯🕯🕯🪷🪷🪷🌴🌴https://t.me/khatamajabshir
_ یادمه وقتی بابام خونه رو سفید کرد، مادرم هیچ وقت نمیذاشت که ما روی دیوار چیزی بکشیم.
یه روز به مادرم گفتم:
مگه ارزش این گچ و سفیدی، از ما بیشتره؟
اون گفت: نه مادر جان، ارزش گچ و دیوار بیشتر از شما نیست؛ اما ارزش زحمت و رنج پدرت خیلی بیشتر از این گچ و شماست.
وقتی پدرت چندسال کار کرده، زحمت کشیده و ما تونستیم با کم خوردن و کم پوشیدن، این خونه رو سفید کنیم؛
حالا چرا ما کاری کنیم که دوباره پدرت مجبور باشه چند روز، چند ماه و چند سال دیگه زحمت بیشتر بکشه که خونه رو بتونه رنگ کنه؟
این حرف مادرم از بچگی همیشه تو ذهنم بود و موند.
حرفی که باعث میشد، ما شیشهها رو نشکنیم،
تلویزیون رو الکی خراب نکنیم، یخچال رو بیهوده باز و بسته نکنیم.
** تا هیچ وقت دلیل رنج و زحمت بیشتر واسه بابامون نباشیم.
نمیدونم چی بر سر روزگار ما اومده که دیگه کمتر کسی پیدا میشه که به پیر شدن پدرِ خونه هم فکر کنه.
این روزا بچه، ال سی دیِ ده میلیونی میشکنه.
میگن: باباچکارش داری؛ حالا بچه بوده شکسته.
گوشی موبایلِ هفت، هشت میلیونی رو
میزنه زمین، چهل تیکه میشه.
میگن: هیچیش نگو بچه تو روحیهاش تاثیر بد میزاره.
اما کمتر کسی میگه
این پدر خونه باید چند روز، چند ماه و چند سال دیگه کار کنه تا بتونه جبران خسارت کنه.
ای کاش کمی به فکرِ چین و چروکهای پیشونی آدمی بودیم که داره واسه ما پیر میشه،
جوانیش، عمرش، خوشیهاش، همه رو گذاشته واسه ما تا که با بودن ما پیری رو از یاد ببره.
اما گاهی وقتا
ندونسته و دونسته
تنها دلیل رنج بیشترش میشیم و یادمون میره
که اونم یه حد توان داره، تا یه جایی بدنش
کارایی کار کردن داره.
امیدوارم، هرکی، هر جای ایران که داره این متن رو میخونه، کمی به فکر پدر یا مادری باشه که نونبیار خونه هست.
گاهی؛
همسری خوب برای پدر بودن، بهتر از مادری کردن
برای فرزندیست که پیری پدر را نمیبیند.
#سبک_زندگی
🌴🌴🪷🪷🪷🕯🕯🕯🕯🪷🪷🪷🌴🌴https://t.me/khatamajabshir
Telegram
🌸مسجد خاتم عجب شیر🌸
پل ارتباطی https://t.me/javanmard_mj
#داستانک
️ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﯿﻨﻪ میوﺭﺯﯾﺪ، ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺁﺳﯿﺐ میبینید.
ﺯﯾﺮﺍ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﮐﯿﻨﻪﻭﺭﺯﯼ ﺷﻤﺎ ﺷﺪﻩ، ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻻﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ، ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺭﺍﻩﻫﺎﯼ ﺗﻼﻓﯽ ﻓﮑﺮ میکنید. ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻩ.
ﺍﯾﻦ ﺷﺨﺺ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﺵ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭ ﺭﻫﺎﯾﺶ ﮐﻨﯿﺪ، ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺳﺒﮏتر ﺷﺪه ﻭ ﺭﻫﺎ ﺷﻮﯾﺪ.
🆔https://t.me/khatamajabshir
️ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﯿﻨﻪ میوﺭﺯﯾﺪ، ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺁﺳﯿﺐ میبینید.
ﺯﯾﺮﺍ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﮐﯿﻨﻪﻭﺭﺯﯼ ﺷﻤﺎ ﺷﺪﻩ، ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻻﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ، ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺭﺍﻩﻫﺎﯼ ﺗﻼﻓﯽ ﻓﮑﺮ میکنید. ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻩ.
ﺍﯾﻦ ﺷﺨﺺ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﺵ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭ ﺭﻫﺎﯾﺶ ﮐﻨﯿﺪ، ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺳﺒﮏتر ﺷﺪه ﻭ ﺭﻫﺎ ﺷﻮﯾﺪ.
🆔https://t.me/khatamajabshir
🌹#تــلـنــگـر🌹:
💐🌿💐🌿💐🌿💐
🌿💐🌿💐
💐
📨 #داستانک
گنجشکی به خدا گفت:
لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم سر پناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت!
کجای دنیای تورا گرفته بودم؟
خدا درجواب گفت:
ماری در راه لانه ات بود تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تواز کمین مار پر گشودی.
چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی.
مردي در حالي كه به قصرها و خانه هاي زيبا مينگريست به دوستش گفت:
وقتي اين همه اموال رو تقسيم ميكردن ما كجا بوديم. دوست او دستش رو گرفت و به بيمارستان برد
و گفت: وقتي اين بيماريها رو تقسيم ميكردن ما كجا بوديم!!!!
خدايا واسه داده ها و نداده هات شكر.
🌹https://t.me/khatamajabshir
💐🌿💐🌿💐🌿💐
🌿💐🌿💐
💐
📨 #داستانک
گنجشکی به خدا گفت:
لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم سر پناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت!
کجای دنیای تورا گرفته بودم؟
خدا درجواب گفت:
ماری در راه لانه ات بود تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تواز کمین مار پر گشودی.
چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی.
مردي در حالي كه به قصرها و خانه هاي زيبا مينگريست به دوستش گفت:
وقتي اين همه اموال رو تقسيم ميكردن ما كجا بوديم. دوست او دستش رو گرفت و به بيمارستان برد
و گفت: وقتي اين بيماريها رو تقسيم ميكردن ما كجا بوديم!!!!
خدايا واسه داده ها و نداده هات شكر.
🌹https://t.me/khatamajabshir