#داستان مرد آهنگری ڪه با مبارزه با هوای نفس، از عمل حرام و تجاوز خودداری ڪرد و #خداوند، #آتش دنیا و آخرت را بر او حرام کرد.
مردی از پرهیزکاران وارد مصر شد. آهنگری را دید که آهن تافته را با دست از کوره بیرون میآورد و حرارت آن به دست او هیچ تأثیری نداشت. با خود گفت این شخص یکی از بزرگان و اوتاد است. پیش رفت، سلام کرد و گفت: تو را به حق آن خدایی که در دست تو این کرامت را جاری کرده، دعایی درباره من بکن. آهنگر این حرف را که شنید، شروع به گریستن نمود. گفت: گمانی که درباره من کردی، صحیح نیست؛ من از پرهیزکاران و صالحان نیستم. ولی کرامتی که دیدی سببی دارد. آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود.
آهنگر گفت: روزی بر در همین دکان مشغول کار بودم. زنی بسیار زیبا و خوشاندام که کمتر مانند او دیده بودم، جلو آمد و اظهار فقر و تنگدستی شدیدی کرد. من دل به رخسار او بستم و شیفته جمالش شدم و از او تقاضای نامشروعی کردم و گفتم هرچه احتیاج داشتی، برمیآورم. او گفت: از خدا بترس؛ من اهل چنین کاری نیستم. گفتم: در این صورت، برخیز و برو. برخاست و رفت. طولی نکشید دومرتبه بازگشت، گفت: همانقدر بدان که تنگدستی طاقتفرسا مرا وادار کرد به خواسته تو پاسخ دهم.من دکان را بسته، با او به خانه رفتم.
وقتی وارد اتاق شدیم، دیدم مانند بید میلرزد. پرسیدم: از چه میترسی که اینقدر به لرزه افتادی؟ گفت: هماکنون خدا #شاهد و #ناظر ماست؛ چگونه نترسم. اگر رهایم سازی از خدا خواهم خواست تو را با آتش #دنیا و #آخرت نسوزاند. از تصمیم خود منصرف شدم، احتیاجاتش را برآوردم. با شادی و سرور زیادی به منزل خود برگشت.
همان شب در خواب دیدم بانویی بزرگوار به من فرمود: «خدا پاداش نیکویی به تو عنایت کند». پرسیدم: شما کیستید؟ گفت: «من #مادر همان دخترکم که نیازمندی، او را به سوی تو کشانید، ولی از ترس خدا رهایش کردی. اینک از خداوند میخواهم که در آتش دنیا و آخرت تو را نسوزاند». گویا آن زن از بستگان #رسول_خدا بوده و دعای مادرش در حقم مستجاب شد و حرارت آتش در من تأثیر ندارد.
🌸https://t.me/khatamajabshir
مردی از پرهیزکاران وارد مصر شد. آهنگری را دید که آهن تافته را با دست از کوره بیرون میآورد و حرارت آن به دست او هیچ تأثیری نداشت. با خود گفت این شخص یکی از بزرگان و اوتاد است. پیش رفت، سلام کرد و گفت: تو را به حق آن خدایی که در دست تو این کرامت را جاری کرده، دعایی درباره من بکن. آهنگر این حرف را که شنید، شروع به گریستن نمود. گفت: گمانی که درباره من کردی، صحیح نیست؛ من از پرهیزکاران و صالحان نیستم. ولی کرامتی که دیدی سببی دارد. آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود.
آهنگر گفت: روزی بر در همین دکان مشغول کار بودم. زنی بسیار زیبا و خوشاندام که کمتر مانند او دیده بودم، جلو آمد و اظهار فقر و تنگدستی شدیدی کرد. من دل به رخسار او بستم و شیفته جمالش شدم و از او تقاضای نامشروعی کردم و گفتم هرچه احتیاج داشتی، برمیآورم. او گفت: از خدا بترس؛ من اهل چنین کاری نیستم. گفتم: در این صورت، برخیز و برو. برخاست و رفت. طولی نکشید دومرتبه بازگشت، گفت: همانقدر بدان که تنگدستی طاقتفرسا مرا وادار کرد به خواسته تو پاسخ دهم.من دکان را بسته، با او به خانه رفتم.
وقتی وارد اتاق شدیم، دیدم مانند بید میلرزد. پرسیدم: از چه میترسی که اینقدر به لرزه افتادی؟ گفت: هماکنون خدا #شاهد و #ناظر ماست؛ چگونه نترسم. اگر رهایم سازی از خدا خواهم خواست تو را با آتش #دنیا و #آخرت نسوزاند. از تصمیم خود منصرف شدم، احتیاجاتش را برآوردم. با شادی و سرور زیادی به منزل خود برگشت.
همان شب در خواب دیدم بانویی بزرگوار به من فرمود: «خدا پاداش نیکویی به تو عنایت کند». پرسیدم: شما کیستید؟ گفت: «من #مادر همان دخترکم که نیازمندی، او را به سوی تو کشانید، ولی از ترس خدا رهایش کردی. اینک از خداوند میخواهم که در آتش دنیا و آخرت تو را نسوزاند». گویا آن زن از بستگان #رسول_خدا بوده و دعای مادرش در حقم مستجاب شد و حرارت آتش در من تأثیر ندارد.
🌸
Telegram
🌸مسجد خاتم عجب شیر🌸
پل ارتباطی https://t.me/javanmard_mj
از بهلول پرسیدند :
در قبرستان چه میکنی؟
او در جواب گفت:
با جمعی نشسته ام که ...
👈🏻به من #آزار نمیرسانند
👈🏻#حسادت نمی کنند
👈🏻#دروغ نمی گویند
👈🏻#طعنه نمیزنند
👈🏻#خیانت نمی کنند
👈🏻#قضاوت نمی کنند
👈🏻مرا به یاد سرای #آخرت می اندازند و بالاتر از همه ی اینها
اگر از پیششان بروم پشت سرم #بدگویی نمیکنند
🌴🌴🕯🕯🪷🪷🪷🪷🪷🪷🕯🕯🌴🌴
برادرهای (دوستان ) خود را بشناسید
#لقمان حکیم فرمودند: برادران ، سه دسته اند :
1⃣ #نيرنگ_باز ،
2⃣ #حسابكش ،
3⃣ #علاقه_مند ،
نيرنگباز : كسى است كه از خوبىِ تو استفاده مى كند ؛ ولى به تو فايده نمى رساند . حسابكش : كسى است كه به اندازه اى كه از تو بهره جسته ، به تو فايده مى رساند . علاقه مند :
كسى است كه بدون طمع به دوستى ، به تو عشق مى ورزد .
محاضرات الاُدباء ، ج۳ ، ص۸
🌴🌴🕯🕯🪷🪷🪷🪷🪷🪷🕯🕯🌴🌴
#مسيح (ع) از مسيري ميگذشت،
يك نفر با او برخورد نمود
به محض ديدن مسيح به او #فحاشي كرد
و گفت: «اي پسر حرامزادۀ بياصل و نسب»
مسيح در پاسخ گفت:
«سلام اي انسان #باشرافت و ارزشمند.»
اطرافيان از مسيح پرسيدند:
«او به تو فحاشي كرد، چه طور شما به او اين قدر احترام ميگذاريد؟»
مسيح پاسخ داد:
«هر كسي آنچه را دارد خرج ميكند
چون سرمايۀ او اين بود، به من بد گفت
و چون در ضمير من جز نيكويي نبود
از من جز نيكويي در وجود نميآيد
ما فقط آنچه را كه در درون داريم
ميتوانيم از خود نشان دهيم.
🌿🌸🌱🎍🍬🍬🍬🎍🌱🌸🌿
🍬https://t.me/khatamajabshir
در قبرستان چه میکنی؟
او در جواب گفت:
با جمعی نشسته ام که ...
👈🏻به من #آزار نمیرسانند
👈🏻#حسادت نمی کنند
👈🏻#دروغ نمی گویند
👈🏻#طعنه نمیزنند
👈🏻#خیانت نمی کنند
👈🏻#قضاوت نمی کنند
👈🏻مرا به یاد سرای #آخرت می اندازند و بالاتر از همه ی اینها
اگر از پیششان بروم پشت سرم #بدگویی نمیکنند
🌴🌴🕯🕯🪷🪷🪷🪷🪷🪷🕯🕯🌴🌴
برادرهای (دوستان ) خود را بشناسید
#لقمان حکیم فرمودند: برادران ، سه دسته اند :
1⃣ #نيرنگ_باز ،
2⃣ #حسابكش ،
3⃣ #علاقه_مند ،
نيرنگباز : كسى است كه از خوبىِ تو استفاده مى كند ؛ ولى به تو فايده نمى رساند . حسابكش : كسى است كه به اندازه اى كه از تو بهره جسته ، به تو فايده مى رساند . علاقه مند :
كسى است كه بدون طمع به دوستى ، به تو عشق مى ورزد .
محاضرات الاُدباء ، ج۳ ، ص۸
🌴🌴🕯🕯🪷🪷🪷🪷🪷🪷🕯🕯🌴🌴
#مسيح (ع) از مسيري ميگذشت،
يك نفر با او برخورد نمود
به محض ديدن مسيح به او #فحاشي كرد
و گفت: «اي پسر حرامزادۀ بياصل و نسب»
مسيح در پاسخ گفت:
«سلام اي انسان #باشرافت و ارزشمند.»
اطرافيان از مسيح پرسيدند:
«او به تو فحاشي كرد، چه طور شما به او اين قدر احترام ميگذاريد؟»
مسيح پاسخ داد:
«هر كسي آنچه را دارد خرج ميكند
چون سرمايۀ او اين بود، به من بد گفت
و چون در ضمير من جز نيكويي نبود
از من جز نيكويي در وجود نميآيد
ما فقط آنچه را كه در درون داريم
ميتوانيم از خود نشان دهيم.
🌿🌸🌱🎍🍬🍬🍬🎍🌱🌸🌿
🍬https://t.me/khatamajabshir
Telegram
🌸مسجد خاتم عجب شیر🌸
پل ارتباطی https://t.me/javanmard_mj