Forwarded from اتچ بات
بسم الله الرحمن الرحیم.
🍃🍃🍃
❗️غصب سجاده
❇️ نمیدانم چرا وقتی پسرهایم در بمباران احساسی قرارم میدهند، شروع به همزاد پنداری می کنم. میان سرو صداها و بازی ها، قهر وآشتی ها و قهقه ها و فریاد زدن هایشان به بودنشان فکر می کنم و نشاط سرشار از حضورشان، به نعمتی که خانه ام را روشن کرده، به زنانی فکر میکنم که یک لحظه مادری آرزوی یک عمرشان شده و بی تاب درآغوش کشیدن فرزندی هستند، همه ی التماسشان شده لمس کودکی از تار و پود خودشان. وقتی نیستند به نبودنشان فکر می کنم به وحشت بی خبری از حال فرزند. گاهی ترس ها آنقدر زیاد است که ترجیح میدهم موضوع ذهنم را عوض کنم ولی چاره ای نیست و باید با فکری که به جان عقلم افتاده دست به گریبان شوم.
❇️ همین چند روز پیش وقتی پیشانی پسرم بخیه می خورد و من قلبم را چنگ میزدم و دستان کوچک و بیحالش، دستانم را سفت گرفته بود، انگار همه ی تیترهای خبری از جلوی چشمانم رژه رفت، کودکانی که پیشانی هایشان بخیه نمی خورد، می مُردند!
❇️ این همزاد پنداری های من امروز بعد از اصرار پسرهایم برای غصب سجاده٬ که آنرا با بی حوصلگی پاسخ ندادم، دلم را مهمان یاد مادر «محسن حججی» کرد. به احساس مادر موقع اصرار فرزند (آنهم از نوع محسن!) برای رفتن فکر می کردم. اصراری برخواسته از حق طلبی سرکوب نشده و فطرتی پاک.
❇️ نمیتوانم احساسی را که درک نکرده ام بیان کنم. اما نوع احساس را می فهمم. من و مادر محسن در خلقت هم نوعیم. هر دو مادریم. این احساس حتماً از نوع غم نیست.جنس احساس یکی است. مادرانه است و پر افتخار.
❇️ مگر می شود ابراهیم بداند برای چه کاری اسماعیل را با خود می برد و هاجر نداند قربانگاه٬ بی تاب اسماعیلش است؟ مادر محسن هم می دانست. اشک می ریزد و شیرمردش را بدرقه می کند.
اما شاید بهتر باشد به آرمانها ی محسن فکر کرد، به شجاعت مادرش، به حریت همسرش، به خواسته هایی بیش از درد خور و خواب، مگر اینها نگرانی ندارند؟ مگر ترس از آینده ندارند؟ من احساس زنان خاندان محسن را می دانم. اما احساس میکنم درک نوع فکرشان، نگاهشان و آرمانشان ارزشمندتر باشد.
در پناه خدا دلاورم.
#سهیلا_ملک_محمدی_شاهوردی
@khansarnews
🍃🍃🍃
❗️غصب سجاده
❇️ نمیدانم چرا وقتی پسرهایم در بمباران احساسی قرارم میدهند، شروع به همزاد پنداری می کنم. میان سرو صداها و بازی ها، قهر وآشتی ها و قهقه ها و فریاد زدن هایشان به بودنشان فکر می کنم و نشاط سرشار از حضورشان، به نعمتی که خانه ام را روشن کرده، به زنانی فکر میکنم که یک لحظه مادری آرزوی یک عمرشان شده و بی تاب درآغوش کشیدن فرزندی هستند، همه ی التماسشان شده لمس کودکی از تار و پود خودشان. وقتی نیستند به نبودنشان فکر می کنم به وحشت بی خبری از حال فرزند. گاهی ترس ها آنقدر زیاد است که ترجیح میدهم موضوع ذهنم را عوض کنم ولی چاره ای نیست و باید با فکری که به جان عقلم افتاده دست به گریبان شوم.
❇️ همین چند روز پیش وقتی پیشانی پسرم بخیه می خورد و من قلبم را چنگ میزدم و دستان کوچک و بیحالش، دستانم را سفت گرفته بود، انگار همه ی تیترهای خبری از جلوی چشمانم رژه رفت، کودکانی که پیشانی هایشان بخیه نمی خورد، می مُردند!
❇️ این همزاد پنداری های من امروز بعد از اصرار پسرهایم برای غصب سجاده٬ که آنرا با بی حوصلگی پاسخ ندادم، دلم را مهمان یاد مادر «محسن حججی» کرد. به احساس مادر موقع اصرار فرزند (آنهم از نوع محسن!) برای رفتن فکر می کردم. اصراری برخواسته از حق طلبی سرکوب نشده و فطرتی پاک.
❇️ نمیتوانم احساسی را که درک نکرده ام بیان کنم. اما نوع احساس را می فهمم. من و مادر محسن در خلقت هم نوعیم. هر دو مادریم. این احساس حتماً از نوع غم نیست.جنس احساس یکی است. مادرانه است و پر افتخار.
❇️ مگر می شود ابراهیم بداند برای چه کاری اسماعیل را با خود می برد و هاجر نداند قربانگاه٬ بی تاب اسماعیلش است؟ مادر محسن هم می دانست. اشک می ریزد و شیرمردش را بدرقه می کند.
اما شاید بهتر باشد به آرمانها ی محسن فکر کرد، به شجاعت مادرش، به حریت همسرش، به خواسته هایی بیش از درد خور و خواب، مگر اینها نگرانی ندارند؟ مگر ترس از آینده ندارند؟ من احساس زنان خاندان محسن را می دانم. اما احساس میکنم درک نوع فکرشان، نگاهشان و آرمانشان ارزشمندتر باشد.
در پناه خدا دلاورم.
#سهیلا_ملک_محمدی_شاهوردی
@khansarnews
Telegram
attach 📎
Forwarded from عکس نگار
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃🍃🍃
❗️فیزیک بی فیزیک.
🔺«آرزوی من برای آینده ی شهرم نابودی آن است». «آرزوی من اینست که آوارگان خارجی از شهر من بروند؛ اصلاً کشورشان نابود شود». آن روز یک جور جلسه ی معارفه برای جدیدالورودی ها بود. جلسه ی اول کلاس من، فیزیک بی فیزیک است و در مورد هنرها، علائق، رؤیاها و آینده ی مان حرف می زنیم.
🔺ابتدای کلاس 5 پرسش طرح کردم و از بچه ها خواستم به آنها جواب بدهند.1- دلم میخواهد مدرسه جایی باشد که... 2- انتظارات شما از مدرسه چیست؟ 3- انتظارات مدرسه از شما چیست؟ 4- فکر می کنید چه آینده ای داشته باشد؟ 5- رؤیای خود را در مورد شهرتان بنویسد.
و رؤیای نابودی شهر، جواب تعدادی از شاگردانم در پاسخ به پرسش آخر من بود.
🔺اگر از این بگذریم که برآیند پاسخ ها هر کدام به راحتی می تواند موضوع کارگروه های فرهنگی باشد، هولناک ترین جواب برایم، آرزوی نابودی شهر بود؛ آنهم از طرف دختران 13 ساله که عموماً باید در این سن منبع احساسات و محبت باشند، رؤیای رشد و بالندگی در سر بپرورانند و آرزوهای بزرگ کنند.
اما انگار این نسل دارد یاد می گیرد که با همه قهر باشد و هر وقت ایّام به کامش نبود آرزوی مرگ و نابودی روزگار را کند.
🔺من همیشه حضور در مدرسه را دوست داشته ام. حالا سَوای از پولش که برای ادامه ی کار، بسیار وسوسه کننده است! مدرسه همیشه برایم حکم یک برش واقعی از جامعه را داشته. گاهی برخی از نظرات شاگردانم واقعاً نگران کننده است. آنهم زمانی که بحث هایمان چالشی می شود و قرار است خارج از یک الگوی تعریف شده صحبت کنیم. نه اینکه از مخالفت ها و تقابل آرائَم با آنها نگران شوم، نه؛ نگرانی من زمانی شکل می گیرد که می بینم آنها برای پرسش هایم پاسخی ندارند! ایده ای و تفکری ندارند. نه موافقند و نه مخالف. اصلاٌ خیلی وقتها پرسشی ندارند.
🔺اما معلم کجای این پازل پدیده دور شدن از فرهنگ پرسشگری قرار گرفته است؟ چقدر کلاس من به طرح پرسش های اساسی و به چالش کشیدن محتوای ذهنی شاگردانم می گذرد؟ بیماری «رکود ذهن ها» سالهاست به جان سیستم آموزشی ما افتاده. زنگ خطری است که دارد سرو صدا می کند، داد می زند، کمک می خواهد، اما دریغ که اینقدر سروصداهای جامعه زیاد است که این مغزهای نیمه جان دارند جان می دهند و کسی نمی شنود.
🔺 سالها پیش در ذهنم به دنبال عینیت بخشیدن به این حدیث بودم: چیزی نیست كه چشمانت آن را بنگرد، مگر آن كه در آن پند و اندرزی است. [امام کاظم (ع)]؛ خیلی سعی می کردم تا پیام هر چیزی را که چشمانم می دید دریافت کنم اما نمی تواستم، هنوز هم نمی توانم. آن روزها فقط نمی دانستم چرا؛ اما اکنون می دانم. من از طبیعت جوابی نمی گرفتم چون پرسشی نداشتم.
#سهیلا_ملک_محمدی_شاهوردی
🍃🍃🍃
❗️فیزیک بی فیزیک.
🔺«آرزوی من برای آینده ی شهرم نابودی آن است». «آرزوی من اینست که آوارگان خارجی از شهر من بروند؛ اصلاً کشورشان نابود شود». آن روز یک جور جلسه ی معارفه برای جدیدالورودی ها بود. جلسه ی اول کلاس من، فیزیک بی فیزیک است و در مورد هنرها، علائق، رؤیاها و آینده ی مان حرف می زنیم.
🔺ابتدای کلاس 5 پرسش طرح کردم و از بچه ها خواستم به آنها جواب بدهند.1- دلم میخواهد مدرسه جایی باشد که... 2- انتظارات شما از مدرسه چیست؟ 3- انتظارات مدرسه از شما چیست؟ 4- فکر می کنید چه آینده ای داشته باشد؟ 5- رؤیای خود را در مورد شهرتان بنویسد.
و رؤیای نابودی شهر، جواب تعدادی از شاگردانم در پاسخ به پرسش آخر من بود.
🔺اگر از این بگذریم که برآیند پاسخ ها هر کدام به راحتی می تواند موضوع کارگروه های فرهنگی باشد، هولناک ترین جواب برایم، آرزوی نابودی شهر بود؛ آنهم از طرف دختران 13 ساله که عموماً باید در این سن منبع احساسات و محبت باشند، رؤیای رشد و بالندگی در سر بپرورانند و آرزوهای بزرگ کنند.
اما انگار این نسل دارد یاد می گیرد که با همه قهر باشد و هر وقت ایّام به کامش نبود آرزوی مرگ و نابودی روزگار را کند.
🔺من همیشه حضور در مدرسه را دوست داشته ام. حالا سَوای از پولش که برای ادامه ی کار، بسیار وسوسه کننده است! مدرسه همیشه برایم حکم یک برش واقعی از جامعه را داشته. گاهی برخی از نظرات شاگردانم واقعاً نگران کننده است. آنهم زمانی که بحث هایمان چالشی می شود و قرار است خارج از یک الگوی تعریف شده صحبت کنیم. نه اینکه از مخالفت ها و تقابل آرائَم با آنها نگران شوم، نه؛ نگرانی من زمانی شکل می گیرد که می بینم آنها برای پرسش هایم پاسخی ندارند! ایده ای و تفکری ندارند. نه موافقند و نه مخالف. اصلاٌ خیلی وقتها پرسشی ندارند.
🔺اما معلم کجای این پازل پدیده دور شدن از فرهنگ پرسشگری قرار گرفته است؟ چقدر کلاس من به طرح پرسش های اساسی و به چالش کشیدن محتوای ذهنی شاگردانم می گذرد؟ بیماری «رکود ذهن ها» سالهاست به جان سیستم آموزشی ما افتاده. زنگ خطری است که دارد سرو صدا می کند، داد می زند، کمک می خواهد، اما دریغ که اینقدر سروصداهای جامعه زیاد است که این مغزهای نیمه جان دارند جان می دهند و کسی نمی شنود.
🔺 سالها پیش در ذهنم به دنبال عینیت بخشیدن به این حدیث بودم: چیزی نیست كه چشمانت آن را بنگرد، مگر آن كه در آن پند و اندرزی است. [امام کاظم (ع)]؛ خیلی سعی می کردم تا پیام هر چیزی را که چشمانم می دید دریافت کنم اما نمی تواستم، هنوز هم نمی توانم. آن روزها فقط نمی دانستم چرا؛ اما اکنون می دانم. من از طبیعت جوابی نمی گرفتم چون پرسشی نداشتم.
#سهیلا_ملک_محمدی_شاهوردی
Forwarded from اتچ بات
بسم الله الرحمن الرحیم.
🍃🍃🍃
❗️فیزیک، غول دوست داشتنی ام؛
🔹یکی از جملاتی که آموزگاران فیزیک اصولاً با آن درگیرهستند این است که: فیزیک علمی سخت و نامفهوم است و محتوایی قابل درک ندارد. دشواری یادگیری این علم که زیاد هم حرف بیراهی نیست مانع بزرگی در مسیر یادگیری آن است و عموماً عافیت طلبی جاری در سیستم آموزشی هم در این عدم تمایل به یادگیری مزید بر علّت شده.
🔹علیرغم این قضاوت نامنصفانه در حق این غول دوست داشتنی، من بعضاً مفاهیم فیزیک را نه تنها در کتابها، که در متن جامعه هم می بینم و چه زیبا این دودوتا چهارتای عالم در قالب فیزیک خود نمایی می کند. گاهی احساس میکنم دادن دیدگاهی علمی- اجتماعی به دانش آموز می تواند در انتقال مفاهیم آموزشی بخصوص در حوزه ی علوم پایه موثر باشد. بدان مفهوم که دانش آموز آنچه را آموزش می بیند گاهاً در جامعه هم برایش مصادیقی پیدا کند.
🔹یک مثال ملموس برای این نوع دیدگاه، نگاه اجتماعی به قوانین نیوتن می باشد. با یک نگاه دقیق به جرأت می توان گفت مصادیق اجتماعی قوانین نیوتن کمتر از نمونه های مکانیکی و دینامیکی آن نیست.
🔹طبق قانون اول نیوتن جسمی که تحت تأثیر یک نیروی خارجی نباشد، یا ساکن بوده، یا با سرعت ثابت در حال حرکت است. این بیان علمی اشاره به عدم حضور شتاب دارد. یعنی تغییر در وضعیت حرکت لزوماً با حضور نیروی خارجی صورت می گیرد. گاهاً این نیرو می تواند در برابر حرکت ظاهر شود که به آن نیروی اصطکاک می گوییم.
🔹آیا این نیروی خارجی در مکانیک را نمی توان همان انرژی و انگیزه ای تلقی کرد که ما انسانها در اجتماع به هم می دهیم تا حرکتی شتابدار و رو به جلو شکل بگیرد، که در صورت عدم وجود این نیرو جامعه همان حرکت یکنواخت یا حالت سکون خود را حفظ می کند.
🔹آیا نیروی اصطکاک که مانع یا عاملی در جهت کند شدن حرکت است را نمی توان تعبیر به منفی بافی ها و ترمزهای روانی کرد؟ و چقدر گرفتن یا از دست دادن انرژی و انگیزه و حرکتهای رو به جلو یا درجا زدن ها، برای ما تجربه هایی آشناست.
🔹آیا مثال هایی از این دست، به دوستی هر چه بیشتر ما با فیزیک منجر نخواهد شد و آیا در مفاهیم٬ علوم پایه در این زمینه ها نقطه ی افتراقی با علوم انسانی دارد؟
✍️#سهیلا_ملک_محمدی_شاهوردی
@khansarnews
🍃🍃🍃
❗️فیزیک، غول دوست داشتنی ام؛
🔹یکی از جملاتی که آموزگاران فیزیک اصولاً با آن درگیرهستند این است که: فیزیک علمی سخت و نامفهوم است و محتوایی قابل درک ندارد. دشواری یادگیری این علم که زیاد هم حرف بیراهی نیست مانع بزرگی در مسیر یادگیری آن است و عموماً عافیت طلبی جاری در سیستم آموزشی هم در این عدم تمایل به یادگیری مزید بر علّت شده.
🔹علیرغم این قضاوت نامنصفانه در حق این غول دوست داشتنی، من بعضاً مفاهیم فیزیک را نه تنها در کتابها، که در متن جامعه هم می بینم و چه زیبا این دودوتا چهارتای عالم در قالب فیزیک خود نمایی می کند. گاهی احساس میکنم دادن دیدگاهی علمی- اجتماعی به دانش آموز می تواند در انتقال مفاهیم آموزشی بخصوص در حوزه ی علوم پایه موثر باشد. بدان مفهوم که دانش آموز آنچه را آموزش می بیند گاهاً در جامعه هم برایش مصادیقی پیدا کند.
🔹یک مثال ملموس برای این نوع دیدگاه، نگاه اجتماعی به قوانین نیوتن می باشد. با یک نگاه دقیق به جرأت می توان گفت مصادیق اجتماعی قوانین نیوتن کمتر از نمونه های مکانیکی و دینامیکی آن نیست.
🔹طبق قانون اول نیوتن جسمی که تحت تأثیر یک نیروی خارجی نباشد، یا ساکن بوده، یا با سرعت ثابت در حال حرکت است. این بیان علمی اشاره به عدم حضور شتاب دارد. یعنی تغییر در وضعیت حرکت لزوماً با حضور نیروی خارجی صورت می گیرد. گاهاً این نیرو می تواند در برابر حرکت ظاهر شود که به آن نیروی اصطکاک می گوییم.
🔹آیا این نیروی خارجی در مکانیک را نمی توان همان انرژی و انگیزه ای تلقی کرد که ما انسانها در اجتماع به هم می دهیم تا حرکتی شتابدار و رو به جلو شکل بگیرد، که در صورت عدم وجود این نیرو جامعه همان حرکت یکنواخت یا حالت سکون خود را حفظ می کند.
🔹آیا نیروی اصطکاک که مانع یا عاملی در جهت کند شدن حرکت است را نمی توان تعبیر به منفی بافی ها و ترمزهای روانی کرد؟ و چقدر گرفتن یا از دست دادن انرژی و انگیزه و حرکتهای رو به جلو یا درجا زدن ها، برای ما تجربه هایی آشناست.
🔹آیا مثال هایی از این دست، به دوستی هر چه بیشتر ما با فیزیک منجر نخواهد شد و آیا در مفاهیم٬ علوم پایه در این زمینه ها نقطه ی افتراقی با علوم انسانی دارد؟
✍️#سهیلا_ملک_محمدی_شاهوردی
@khansarnews
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
بسم الله الرحمن الرحیم.
🍃🍃🍃
🕊خوان پر نعمت غدیر در حال گستردن است و گرسنگی تمام وجود دل و عقل ما را گرفته. غدیر رخدادی آیینه در آیینه است: بی نهایت تصویر و جلوه. اما، آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید.
🌐غدیر روز عید ولایت است و رسول خدا مأمور به انجام وظیفه ای می شود که در دشواری ابلاغ آن می فرماید: «ای جبرئیل از خداوند بخواه که مرا از انجام این مأموریت معاف کند.» اما خلافت علی باید اعلام می شد. علی را به عدالتش می شناسیم. اما؛ علی همان کسی است که می فرماید: «اى مردم! از من بپرسيد پيش از آن كه از دستم دهيد؛ زيرا من به راه هاى آسمان داناترم از راه هاى زمين.»
🌐 علی یک اعلان عمومی خلافت علم و دانش است، یک عقل راسخ. او در عرصه ی دانایی مردمان را به هدایت کردن می طلبد. بودنش را غنیمت می شمرد، اما ای داد بر مردمانی که از دستش می دهند. او مردم را به پرسش گری و تفکر دعوت می کند.
🌐خداوند امر کرده دانشمندی امیرالمومنین فریاد زده شود حتی اگر این ابلاغ برای رسول خدا دشوار باشد: «پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آنکه من سرپرست اویم، علی سرپرست اوست.»
🌐چه افتخاری است برای شیعه و علی دوستان که امیرالمومنین یکه تاز میدان اندیشه ورزی است: « هر چه مى خواهيد از من بپرسید.» او برپا کننده ی حکومت دانایی است. غدیر روز فریاد تاریخ برای خلافت و برتری عقل و علم است، که علی سرآمد دانش مندان در همه ی دوران هاست.
❗️ای کاش در عید ولایت٬ شیعه بر انطباق عملکرد خویش با آنچه خداوند برای مسلمین پسندید و به آن برتری و خلافت داد فکر کند، چرا که هر کسی اگر بر جمعی حاکم نباشد، زمام امور زندگی خویش را که به دست دارد.
‼️به جایگاه خلافت علم، اندیشه ورزی، مصاحبت با خردمندان، تفویض امور به دانشمندان در حکومت های فردی و جمعی مان بیندیشیم.
✍️#سهیلا_ملک_محمدی_شاهوردی
@khansarnews
🍃🍃🍃
🕊خوان پر نعمت غدیر در حال گستردن است و گرسنگی تمام وجود دل و عقل ما را گرفته. غدیر رخدادی آیینه در آیینه است: بی نهایت تصویر و جلوه. اما، آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید.
🌐غدیر روز عید ولایت است و رسول خدا مأمور به انجام وظیفه ای می شود که در دشواری ابلاغ آن می فرماید: «ای جبرئیل از خداوند بخواه که مرا از انجام این مأموریت معاف کند.» اما خلافت علی باید اعلام می شد. علی را به عدالتش می شناسیم. اما؛ علی همان کسی است که می فرماید: «اى مردم! از من بپرسيد پيش از آن كه از دستم دهيد؛ زيرا من به راه هاى آسمان داناترم از راه هاى زمين.»
🌐 علی یک اعلان عمومی خلافت علم و دانش است، یک عقل راسخ. او در عرصه ی دانایی مردمان را به هدایت کردن می طلبد. بودنش را غنیمت می شمرد، اما ای داد بر مردمانی که از دستش می دهند. او مردم را به پرسش گری و تفکر دعوت می کند.
🌐خداوند امر کرده دانشمندی امیرالمومنین فریاد زده شود حتی اگر این ابلاغ برای رسول خدا دشوار باشد: «پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آنکه من سرپرست اویم، علی سرپرست اوست.»
🌐چه افتخاری است برای شیعه و علی دوستان که امیرالمومنین یکه تاز میدان اندیشه ورزی است: « هر چه مى خواهيد از من بپرسید.» او برپا کننده ی حکومت دانایی است. غدیر روز فریاد تاریخ برای خلافت و برتری عقل و علم است، که علی سرآمد دانش مندان در همه ی دوران هاست.
❗️ای کاش در عید ولایت٬ شیعه بر انطباق عملکرد خویش با آنچه خداوند برای مسلمین پسندید و به آن برتری و خلافت داد فکر کند، چرا که هر کسی اگر بر جمعی حاکم نباشد، زمام امور زندگی خویش را که به دست دارد.
‼️به جایگاه خلافت علم، اندیشه ورزی، مصاحبت با خردمندان، تفویض امور به دانشمندان در حکومت های فردی و جمعی مان بیندیشیم.
✍️#سهیلا_ملک_محمدی_شاهوردی
@khansarnews
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#یادداشت
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃🍃🍃
👑وقتی رهنما تاج عشق بر سر می گذارد؛
❗️تصمیم داشتم تا در دفاع از سادگی و ازدواج راحت بهاره رهنما بنویسم. از مهریه ی ای که با عنوان «هدیه» از آن یاد می کند. از آنهمه احترامی که در کلامش نسبت به همسر سابقش موج می زد، از او بد گویی نمی کند و او را یک بزرگتر و دوست خطاب می کند. در فرآیند ازدواج دومش احساسات فرزندش را در نظر می گیرد و مانند هر مادری در دوری از فرزندش اشک می ریزد. او در توضیح دلیل نحوه ی برگزاری مراسم ازدواج خود می گوید: «دوست داشتم به زنان افسرده ی سرزمینم بگویم که عاشق شوند.»
❌اما مرور گفته ها و گذشته ی برخوردها و نگرش های اجتماعی او انگار کلمات را دچار تشویش و آزردگی میکند. با دیدن و تحلیل حرفهایش نمی شود این همه تناقض را یک جا جمع کرد: آنهمه چند وجهی بودن یک شخصیت، کسی که انگار تکلیفش با خودش هم روشن نیست.
❌هر بار علاقمندان به دانستن ابعاد زندگی هنرمندان را متهم به سرک کشیدن می کند اما این بار گویا برای اطفاء حریق دانستن های آنها خودش خوراک تهیه کرده. روی آنهمه ذوق زدگی اش اسم شور عشق می گذارد و فارغ از نتیجه، شدیداً به عملکرد خود می بالد، مرور رخدادهای ازدواج او انگار بیشتر جنبه ی تبلیغاتی برای برند شرکت تجاری همسرش بوده، چرا که این روزها هر جا که اسم خانم رهنما ذکر می شود بلافاصله شاهد عبارت «صاحب یک برند تجاری به نام...» هستیم.
❌سلیبریتی های جامعه نمی دانند یا شاید ترجیح می دهند ندانند که فراخوان های عاطفی شان به جامعه ی جوان کشور، با توجه به عدم ثبات زندگی شان و عدم تطابق قول و فعلشان، چه بلایی ها بر سر آنها می آورد.
❌او در ویدئویی که در آن شخصیت همسرش را توصیف می کند، می گوید: «همسرم با وجود اینکه شخصی مذهبی است اما نسبت به زن دیدگاهی روشن و مدرنی دارد!!!» و سوال ما از خانم رهنما اینست که اگر مذهب نگاه روشنی نسبت به زن ندارد چرا اینهمه خود را مشتاق و واله امامان معصوم جلوه می دهید؟ یا شاید هم می دانید که مذهب با مدرنیته شدن زن٬ که نه اساساً انسان، به سبک شما مشکل اساسی دارد، کاش همانطور که در یکی از یادداشت هایتان گفته بودید، روکش های وجود خود را برداشته و دعوت خود را علنی تر کنید.
❌ذکر حضرت عباس و امام حسین بر لب داشتن و مشتاق به زیارت جلوه دادن از یک طرف، و انتشار عکس های شخصی در تقابل با اهداف امام حسین و دین مبین اسلام از طرف دیگر خواه نا خواه زبان مخاطب را به «قسم روباه یا دم خروس!» باز می کند. چه زیبا، دیگر شمشیرها را از رو نمی بندند!
❌در کنار همه ی آنچه که قبول داریم و نداریم، به آن معتقد هستیم و نیستیم، از صمیم قلب برای این خانم و همسرشان، «صاحب برند تجاری»، در زندگی مشترکشان آرزوی موفقیت می کنیم، بلکه چشم جوانان این مرز و بوم به تداوم زندگی تعداد بیشتری از هنرمندان روشن شود.
❌تاج عشقی که رهنما بر سر گذاشته آدمی را به یاد این جملات می اندازد: عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست. عشق همواره با شک آلوده است. اما دوست داشتن، که پیشه ی زنان سرزمین من است، ایمان است و ایمان یک روح مطلق است یک ابدیت بی مرز است، که از جنس این عالم نیست.
#سهیلا_ملک_محمدی_شاهوردی
@khansarnews
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃🍃🍃
👑وقتی رهنما تاج عشق بر سر می گذارد؛
❗️تصمیم داشتم تا در دفاع از سادگی و ازدواج راحت بهاره رهنما بنویسم. از مهریه ی ای که با عنوان «هدیه» از آن یاد می کند. از آنهمه احترامی که در کلامش نسبت به همسر سابقش موج می زد، از او بد گویی نمی کند و او را یک بزرگتر و دوست خطاب می کند. در فرآیند ازدواج دومش احساسات فرزندش را در نظر می گیرد و مانند هر مادری در دوری از فرزندش اشک می ریزد. او در توضیح دلیل نحوه ی برگزاری مراسم ازدواج خود می گوید: «دوست داشتم به زنان افسرده ی سرزمینم بگویم که عاشق شوند.»
❌اما مرور گفته ها و گذشته ی برخوردها و نگرش های اجتماعی او انگار کلمات را دچار تشویش و آزردگی میکند. با دیدن و تحلیل حرفهایش نمی شود این همه تناقض را یک جا جمع کرد: آنهمه چند وجهی بودن یک شخصیت، کسی که انگار تکلیفش با خودش هم روشن نیست.
❌هر بار علاقمندان به دانستن ابعاد زندگی هنرمندان را متهم به سرک کشیدن می کند اما این بار گویا برای اطفاء حریق دانستن های آنها خودش خوراک تهیه کرده. روی آنهمه ذوق زدگی اش اسم شور عشق می گذارد و فارغ از نتیجه، شدیداً به عملکرد خود می بالد، مرور رخدادهای ازدواج او انگار بیشتر جنبه ی تبلیغاتی برای برند شرکت تجاری همسرش بوده، چرا که این روزها هر جا که اسم خانم رهنما ذکر می شود بلافاصله شاهد عبارت «صاحب یک برند تجاری به نام...» هستیم.
❌سلیبریتی های جامعه نمی دانند یا شاید ترجیح می دهند ندانند که فراخوان های عاطفی شان به جامعه ی جوان کشور، با توجه به عدم ثبات زندگی شان و عدم تطابق قول و فعلشان، چه بلایی ها بر سر آنها می آورد.
❌او در ویدئویی که در آن شخصیت همسرش را توصیف می کند، می گوید: «همسرم با وجود اینکه شخصی مذهبی است اما نسبت به زن دیدگاهی روشن و مدرنی دارد!!!» و سوال ما از خانم رهنما اینست که اگر مذهب نگاه روشنی نسبت به زن ندارد چرا اینهمه خود را مشتاق و واله امامان معصوم جلوه می دهید؟ یا شاید هم می دانید که مذهب با مدرنیته شدن زن٬ که نه اساساً انسان، به سبک شما مشکل اساسی دارد، کاش همانطور که در یکی از یادداشت هایتان گفته بودید، روکش های وجود خود را برداشته و دعوت خود را علنی تر کنید.
❌ذکر حضرت عباس و امام حسین بر لب داشتن و مشتاق به زیارت جلوه دادن از یک طرف، و انتشار عکس های شخصی در تقابل با اهداف امام حسین و دین مبین اسلام از طرف دیگر خواه نا خواه زبان مخاطب را به «قسم روباه یا دم خروس!» باز می کند. چه زیبا، دیگر شمشیرها را از رو نمی بندند!
❌در کنار همه ی آنچه که قبول داریم و نداریم، به آن معتقد هستیم و نیستیم، از صمیم قلب برای این خانم و همسرشان، «صاحب برند تجاری»، در زندگی مشترکشان آرزوی موفقیت می کنیم، بلکه چشم جوانان این مرز و بوم به تداوم زندگی تعداد بیشتری از هنرمندان روشن شود.
❌تاج عشقی که رهنما بر سر گذاشته آدمی را به یاد این جملات می اندازد: عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست. عشق همواره با شک آلوده است. اما دوست داشتن، که پیشه ی زنان سرزمین من است، ایمان است و ایمان یک روح مطلق است یک ابدیت بی مرز است، که از جنس این عالم نیست.
#سهیلا_ملک_محمدی_شاهوردی
@khansarnews
Telegram
attach 📎
#یادداشت
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃🍃🍃
❗️دانشی که بینش نمی دهد.
🔹روزگار زمانی را می بیند که قتال علیه خاندان رسول خدا ثواب دارد ولی این از آن رشته هایی است که سر دراز داشته، از همان زمان که مسلمانان برای صلح امام حسن(ع) تأسف خوردند و ایشان تنهاترین سردار شد، یا نه، از آن زمان که مسلمانان گفتند :«مگر علی هم نماز می خواند؟» شاید هم عقب تر، وقتی که مسلمانان گفتند :« علی شیخوخیت ندارد.»؛ یا روزی که گفتند: « محمد هذیان می گوید.» سر رشته ی سر بریدن حسین را باید در آن روزها جستجو کرد. در روزگار غربت سیاسی امامان معصوم در جامعه ی مسلمین؛
🔹در دستگاه حکومتی معاویه و یزید، عالمان و فرهیختگانی حضور داشتند که ضمن مشروعيت بخشيدن به دستگاه حاكمه، در تغيير ارزشهاي اسلامي و دروغ پردازی نقش اساسی ایفا می کردند. کسانی که معاویه و یزید از نفوذ کلام، نفوذ اجتماعی، قلم و سیاست و در کلامی کوتاه از علم و هنر آنها، ابتدا برای ترور معنوی امام علی(ع)٬ امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و سپس مشروعیتِ به شهادت رساندن آنها استفاده کرد.
🔹به کمک دانشمندان درباری_ساده لوح و دنیا طلب_ معاویه توانست پایه های تفکر «جبر گرایی» را میان مردم آن زمان تحکیم بخشد واز آن موضع ایدئولوژیک، مفاسد حکومتی خود را توجیه کند و به واسطه ی اشاعه ی همین تفکر است که یزید بارها در مجلسی که اسرای کربلا در آن حضور داشتند می گوید: «خدا مردان شما را کشت» و برای توجیه جنایات خویش می گوید: « قتل حسين و يارانش، قضا و قدر الهي بود»، تا به این واسطه بتواند از اعتراضات مردمی در امان بماند و مردم پذیرفتند که خدا حسین را کشت و نه جهل جامعه.
🔹دانشمندان جامعه ی آن زمان به اندازه ی کافی در جاهل و سطحی پروری عموم مردم موفق عمل کرده بودند، به طوریکه قبل از رقم خوردن واقعه ی کربلا طبق فتاوای همان علما جامعه به این نتیجه رسیده بود که حسین(ع) باید کشته شود: «حسين بن علي بر خليفه وقت (يزيد) خروج و شورش كرده است و دفع او بر مسلمانان واجب است.»؛ و جامعه دیگر چون و چرا نمی کند و به دنبال دلیل قیام حسین بن علی نیست، فقط می پذیرد چون اینطور تربیت شده.
🔹مروری کوتاه این وقایع نشان از تأثیر فرهیختگان جامعه ای است که علم و هنر آنها نه تنها موجب حرکت سعادتمندانه ای در جامعه نشده بلکه برهه ای از تاریخ را با فجیع ترین واقعه ی ممکن رو به رو می کند و تاریخ شاهد حضور عالمانی می شود که شقاوت گروهی از جامعه ی زمان خود را رقم می زند.
#سهیلا_ملک_محمدی
@khansarnews
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃🍃🍃
❗️دانشی که بینش نمی دهد.
🔹روزگار زمانی را می بیند که قتال علیه خاندان رسول خدا ثواب دارد ولی این از آن رشته هایی است که سر دراز داشته، از همان زمان که مسلمانان برای صلح امام حسن(ع) تأسف خوردند و ایشان تنهاترین سردار شد، یا نه، از آن زمان که مسلمانان گفتند :«مگر علی هم نماز می خواند؟» شاید هم عقب تر، وقتی که مسلمانان گفتند :« علی شیخوخیت ندارد.»؛ یا روزی که گفتند: « محمد هذیان می گوید.» سر رشته ی سر بریدن حسین را باید در آن روزها جستجو کرد. در روزگار غربت سیاسی امامان معصوم در جامعه ی مسلمین؛
🔹در دستگاه حکومتی معاویه و یزید، عالمان و فرهیختگانی حضور داشتند که ضمن مشروعيت بخشيدن به دستگاه حاكمه، در تغيير ارزشهاي اسلامي و دروغ پردازی نقش اساسی ایفا می کردند. کسانی که معاویه و یزید از نفوذ کلام، نفوذ اجتماعی، قلم و سیاست و در کلامی کوتاه از علم و هنر آنها، ابتدا برای ترور معنوی امام علی(ع)٬ امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و سپس مشروعیتِ به شهادت رساندن آنها استفاده کرد.
🔹به کمک دانشمندان درباری_ساده لوح و دنیا طلب_ معاویه توانست پایه های تفکر «جبر گرایی» را میان مردم آن زمان تحکیم بخشد واز آن موضع ایدئولوژیک، مفاسد حکومتی خود را توجیه کند و به واسطه ی اشاعه ی همین تفکر است که یزید بارها در مجلسی که اسرای کربلا در آن حضور داشتند می گوید: «خدا مردان شما را کشت» و برای توجیه جنایات خویش می گوید: « قتل حسين و يارانش، قضا و قدر الهي بود»، تا به این واسطه بتواند از اعتراضات مردمی در امان بماند و مردم پذیرفتند که خدا حسین را کشت و نه جهل جامعه.
🔹دانشمندان جامعه ی آن زمان به اندازه ی کافی در جاهل و سطحی پروری عموم مردم موفق عمل کرده بودند، به طوریکه قبل از رقم خوردن واقعه ی کربلا طبق فتاوای همان علما جامعه به این نتیجه رسیده بود که حسین(ع) باید کشته شود: «حسين بن علي بر خليفه وقت (يزيد) خروج و شورش كرده است و دفع او بر مسلمانان واجب است.»؛ و جامعه دیگر چون و چرا نمی کند و به دنبال دلیل قیام حسین بن علی نیست، فقط می پذیرد چون اینطور تربیت شده.
🔹مروری کوتاه این وقایع نشان از تأثیر فرهیختگان جامعه ای است که علم و هنر آنها نه تنها موجب حرکت سعادتمندانه ای در جامعه نشده بلکه برهه ای از تاریخ را با فجیع ترین واقعه ی ممکن رو به رو می کند و تاریخ شاهد حضور عالمانی می شود که شقاوت گروهی از جامعه ی زمان خود را رقم می زند.
#سهیلا_ملک_محمدی
@khansarnews
تقدیم به مادران شهدا
بسم الله الرحمن الرحیم
ا🍃🍃🍃
💕خانه تکانی ام دارد تمام می شود٬ همه ی خانه برق افتاده. این چهار روز پایانی سال را خالی خالی کرده ام برای خودم و دفترم٬ همین رفیق دوست داشتنی بیست سالهام٬ که با او باشم٬ که خودم را حرف حرف کنم٬ به آواها و کلمات تجزیه کنم و کلمات را ترکیب کنم و مفهوم بسازم.
💕آدم انگار هر قدر هم از زیر بار بعضی از مفاهیم مثل حلالیت و سپاسگزاری دربرود٬ آخر یک جایی٬ یک گوشه کناری این مفاهیم آدم را خِفت می کند و حال آدم را جا می آورد.
💕هر چند هنوز با وجدانم کارم به زد و خورد نکشیده اما یک جایی آن ته مَهای ذهنم چیزی شبیه چشمه می جوشد و جاری می شود.
چیزی شبیه به حس سپاسگزاری. سپاسگزاری به خاطر لبخندهای آراممان٬ برای ذوق کودکانمان از خرید شب عیدشان٬ برای آرامش ماهی قرمز درون تنگ که آب در دلش تکان نمی خورد.
💕سپاسگزاری از همه ی عزیزانی که نه فقط در بهار آزادی٬ که در هر بهار جایشان خالی است٬ آن هم نه فقط کنار هفت سین مادر که کنار هفت سین های همه ی ایرانیان.
💕در آستانه ی سال جدید٬ به احترام آنان که زمین خوردند٬ غلتیدند٬ به خاک و خون کشیده شدند٬ تمام قد و دست به سینه می ایستیم و ادای احترام می کنیم.
💕گفتم که بدانند٬ که مادرهایشان بدانند که هر چند ما چشم و چراغ خانه هایشان را ندیدیم٬ اما از جان و دل باور داریم که روشنی چشم و چراغ خانه های ما وام دار بزرگواری آنان است.
#ارادت
#سهیلا_ملک_محمدی
@shohada_vahdat
@khansarnews
بسم الله الرحمن الرحیم
ا🍃🍃🍃
💕خانه تکانی ام دارد تمام می شود٬ همه ی خانه برق افتاده. این چهار روز پایانی سال را خالی خالی کرده ام برای خودم و دفترم٬ همین رفیق دوست داشتنی بیست سالهام٬ که با او باشم٬ که خودم را حرف حرف کنم٬ به آواها و کلمات تجزیه کنم و کلمات را ترکیب کنم و مفهوم بسازم.
💕آدم انگار هر قدر هم از زیر بار بعضی از مفاهیم مثل حلالیت و سپاسگزاری دربرود٬ آخر یک جایی٬ یک گوشه کناری این مفاهیم آدم را خِفت می کند و حال آدم را جا می آورد.
💕هر چند هنوز با وجدانم کارم به زد و خورد نکشیده اما یک جایی آن ته مَهای ذهنم چیزی شبیه چشمه می جوشد و جاری می شود.
چیزی شبیه به حس سپاسگزاری. سپاسگزاری به خاطر لبخندهای آراممان٬ برای ذوق کودکانمان از خرید شب عیدشان٬ برای آرامش ماهی قرمز درون تنگ که آب در دلش تکان نمی خورد.
💕سپاسگزاری از همه ی عزیزانی که نه فقط در بهار آزادی٬ که در هر بهار جایشان خالی است٬ آن هم نه فقط کنار هفت سین مادر که کنار هفت سین های همه ی ایرانیان.
💕در آستانه ی سال جدید٬ به احترام آنان که زمین خوردند٬ غلتیدند٬ به خاک و خون کشیده شدند٬ تمام قد و دست به سینه می ایستیم و ادای احترام می کنیم.
💕گفتم که بدانند٬ که مادرهایشان بدانند که هر چند ما چشم و چراغ خانه هایشان را ندیدیم٬ اما از جان و دل باور داریم که روشنی چشم و چراغ خانه های ما وام دار بزرگواری آنان است.
#ارادت
#سهیلا_ملک_محمدی
@shohada_vahdat
@khansarnews
بسم الله الرحمن الرحیم
▪️خوش به حال محتشم.
ارادتش را خوب خریدند. چه خوب است اگر آدم حرفی هم میزند، چنان حرف بزند که قرنها بماند. هر چند محتشم کاشانی روز ملی ندارد، اما محتشم! همهی روزها و شبهای محرم به نام توست. امروز وقتی قبل از رفتن به حسینه به زیارتت آمدم و برایت نماز مستحبی خواندم، با تمام وجودم به مقامت غبطه خوردم. شاید احساس امروز من به تو همان حسی بود که مُقبل به تو داشت. همان ساعاتی که روی پله نهم منبر ایستادی و آنقدر مرثیه خواندی که صدای نالهی پیامبر(ص) از جفای امتش بلند شد و خلعتش را به تو هدیه داد. محتشم! مقبل را هم خوب پذیرایی کردند. فاطمهی زهرا(س) صدای دل شکستهی مقبل را به پدر رساند و حسین (ع) فرمود: «مقبل دلت نشکند، ردای تو را هم خودم میدهم.» کاش دل شکستهی ما را هم بخرند، کاش عطر ردایشان به مشام زندگی ما هم برسد. من شعر و مرثیه نمی توانم، اما کاش توان مرا هم بخرند. محتشم، سلام همسایهات را امشب به بارگاهشان برسان.
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید؛
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا؛
#سهیلا_ملک_محمدی
@khansarnews
▪️خوش به حال محتشم.
ارادتش را خوب خریدند. چه خوب است اگر آدم حرفی هم میزند، چنان حرف بزند که قرنها بماند. هر چند محتشم کاشانی روز ملی ندارد، اما محتشم! همهی روزها و شبهای محرم به نام توست. امروز وقتی قبل از رفتن به حسینه به زیارتت آمدم و برایت نماز مستحبی خواندم، با تمام وجودم به مقامت غبطه خوردم. شاید احساس امروز من به تو همان حسی بود که مُقبل به تو داشت. همان ساعاتی که روی پله نهم منبر ایستادی و آنقدر مرثیه خواندی که صدای نالهی پیامبر(ص) از جفای امتش بلند شد و خلعتش را به تو هدیه داد. محتشم! مقبل را هم خوب پذیرایی کردند. فاطمهی زهرا(س) صدای دل شکستهی مقبل را به پدر رساند و حسین (ع) فرمود: «مقبل دلت نشکند، ردای تو را هم خودم میدهم.» کاش دل شکستهی ما را هم بخرند، کاش عطر ردایشان به مشام زندگی ما هم برسد. من شعر و مرثیه نمی توانم، اما کاش توان مرا هم بخرند. محتشم، سلام همسایهات را امشب به بارگاهشان برسان.
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید؛
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا؛
#سهیلا_ملک_محمدی
@khansarnews
Telegram
attach 📎
#دیدگاه
____
بسم الله الرحمن الرحیم
نشان عاشورایی که شهرداری خوانسار چند روز پیش طی مراسم مفصلی آن را رونمایی کرده از این قرار است:
سازهی نصب شده، دستی است که کودکی که نماد حضرت علی اصغر (ع) است روی آن قرار دارد، این دست نماد دست مبارک امام حسین (ع) است.
تیر سهشعبه...خون از گلو به پایین میریزد و...
___
و چشم صدها انسان روزانه این سازه را میبینند.
شهردار محترم خوانسار، اینها روضه باز نیست که شما بخشی از آن را به تصویر کشیده و به معرض دیدم مردم هم درآوردهاید؟ روضهی باز همانیست که برخی علمای دین گفتن و شنیدنش را نهی کردند. این تصاویر رقت قلب در پی خواهد داشت یا قساوت را؟
در این قسمت از شهر کودکان رفتوآمد ندارند؟
آیا از تمام قیام و مظلومیت امام حسین(ع) هیچ مفهوم و معنای دیگری را نمیشد در قالب یک سازهی هنری به تصویر درآورد و در معرض دید گذاشت؟
این طرحها کجا ارائه میشود؟
کجا تصمیمگیری و تصویب میشود؟
کدام اتاق فکر تمام ابعاد و تأثیرات روانی یک طرح هنری را بررسی میکند؟
این تصویر اساساً چه معنایی را به مخاطب القا میکند؟
یک صحنهی بسیار دلخراش که هر والد فهمیدهای وقتی بخواهد از میدان امام خمینی (ره) در این شهر رفت و آمد کند، باید چشمان کودکش را بگیرد تا تیر و خون و دست و گلوی پاره را نبیند.
_
حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا در قُبح سربریدن گوسفند میگویند: « در معابر عمومی جلوی بچه، بزرگ، گوسفند نکشید. رذیلت را وقتی کسی تذکر نداد جا میافتد. این رذیلت است، فضیلت نیست. دهنم بسته است بگویم که اگر بچه، گوسفند کشتن ببیند آخرش چه میشود...»
_
میدانید علمای دین ما این توصیهها را برای ذبح حیوانات کردهاند و دیدن صحنهی ذبح حیوانات و تأثیری که در روح و روان انسانها میگذارد.
__
با وجود تمام این دانستهها و منابع مطالعاتی شما چرا صحنهی ذبح یک انسان، یک کودک، (یکی از اولیای خداوند) را در معرض دید عموم به نمایش گذاشتهاید؟
#سهیلا_ملک_محمدی
https://www.instagram.com/p/Cg5GAbUrScR/?igshid=MDJmNzVkMjY=
💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
@Khansarnews1
صفحه ما در اینستاگرام:
instagram.com/khansarnews.ir
____
بسم الله الرحمن الرحیم
نشان عاشورایی که شهرداری خوانسار چند روز پیش طی مراسم مفصلی آن را رونمایی کرده از این قرار است:
سازهی نصب شده، دستی است که کودکی که نماد حضرت علی اصغر (ع) است روی آن قرار دارد، این دست نماد دست مبارک امام حسین (ع) است.
تیر سهشعبه...خون از گلو به پایین میریزد و...
___
و چشم صدها انسان روزانه این سازه را میبینند.
شهردار محترم خوانسار، اینها روضه باز نیست که شما بخشی از آن را به تصویر کشیده و به معرض دیدم مردم هم درآوردهاید؟ روضهی باز همانیست که برخی علمای دین گفتن و شنیدنش را نهی کردند. این تصاویر رقت قلب در پی خواهد داشت یا قساوت را؟
در این قسمت از شهر کودکان رفتوآمد ندارند؟
آیا از تمام قیام و مظلومیت امام حسین(ع) هیچ مفهوم و معنای دیگری را نمیشد در قالب یک سازهی هنری به تصویر درآورد و در معرض دید گذاشت؟
این طرحها کجا ارائه میشود؟
کجا تصمیمگیری و تصویب میشود؟
کدام اتاق فکر تمام ابعاد و تأثیرات روانی یک طرح هنری را بررسی میکند؟
این تصویر اساساً چه معنایی را به مخاطب القا میکند؟
یک صحنهی بسیار دلخراش که هر والد فهمیدهای وقتی بخواهد از میدان امام خمینی (ره) در این شهر رفت و آمد کند، باید چشمان کودکش را بگیرد تا تیر و خون و دست و گلوی پاره را نبیند.
_
حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا در قُبح سربریدن گوسفند میگویند: « در معابر عمومی جلوی بچه، بزرگ، گوسفند نکشید. رذیلت را وقتی کسی تذکر نداد جا میافتد. این رذیلت است، فضیلت نیست. دهنم بسته است بگویم که اگر بچه، گوسفند کشتن ببیند آخرش چه میشود...»
_
میدانید علمای دین ما این توصیهها را برای ذبح حیوانات کردهاند و دیدن صحنهی ذبح حیوانات و تأثیری که در روح و روان انسانها میگذارد.
__
با وجود تمام این دانستهها و منابع مطالعاتی شما چرا صحنهی ذبح یک انسان، یک کودک، (یکی از اولیای خداوند) را در معرض دید عموم به نمایش گذاشتهاید؟
#سهیلا_ملک_محمدی
https://www.instagram.com/p/Cg5GAbUrScR/?igshid=MDJmNzVkMjY=
💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
@Khansarnews1
صفحه ما در اینستاگرام:
instagram.com/khansarnews.ir
Telegram
attach 📎