خوانسارنیوز (مهمترین اخبار خوانسار و ایران)
5.49K subscribers
61.9K photos
14.7K videos
956 files
56.7K links
کانال اطلاع رسانی خوانسارنیوز
@khansarnews1
🔻شرایط و هزینه نشر انواع آگهی:
https://t.me/khansarnews_ads/31
مدیر مسؤول: خسرو دهاقین
🔺تماس با ادمین، ارسال خبر یا سفارش آگهی:
@khosrodahaghin
@mahan3831
نشانی اینستاگرام:
https://instagram.com/khansarnews.
Download Telegram
خوانسارنیوز (مهمترین اخبار خوانسار و ایران)
قسمت #هشتم از خاطرات دهه هفتاد به قلم #سید_داود_طباطبایی، مدیر کانال #کوهساران 🅾 مهرماه سال ۷۱ بود، برای سال سوم بود که هنرستان شبانه روزی #خوانسار بودیم فقط غیر از اینکه خوابگاههای ۱۲۰ نفره رو با کشیدن تیغه به خوابگاههای ۴۰ نفری تقسیم کردند هیچ چیزی به…
قسمت #نهم از خاطرات دهه هفتاد
به قلم 🖌🖌
#سیدداودطباطبایی‌ مدیر کانال #کوهساران
🅾 #سفرنامه مشهد و شمال

🔷دوران هنرستان هر چند با سختی های زیادی همراه بود ولی خوب یه خوبیهایی هم داشت.
آقای رضاعلی رضایی مردِ همیشه جدّی و بااُبهت و رییس هنرستان از سال دوم شد .
طرح جالبی که ایشون داشتند این بود که هنرجوهایی که قبولی #خرداد بودند رو با هزینه خیلی کم تابستون میبُردن اردوی تفریحی به مشهد و شمال؛ من تو این سه سال همیشه جزء قبولی های خرداد بودم و غیر از یه سال که بعلت مشکلات شخصی نتونستم برم دو سال و رفتم و جزء بهترین خاطرات زندگی من شد.
🔶 هزینه 12 روزه اردوی شمال هم سال اول 700 تومان سال دوم 900 تومان و سال سوم 1100 تومان برای 12روز بود که واقعا مبلغ کمی بود. که بیشتر با #مساعدت آقای رضایی بود.

💢این خاطره که میگم برای سال آخری بود که من رفتم سال 1373 و سال چهارم برق هنرستان خوانسار

🔶 اواخر مرداد 73 بود که اعلام کردن آماده باشید برای #اردوی مشهد و شمال، منَم اون سال تابستون رفته بودم کارگری و پول خوبی برای اردو جمع کرده بودم .
آقای رضایی اعلام کرد که جمعه غروب همه هنرستان باشند، منم ساکمو پیچیده بودم با یه پتو و مُتکا که برم، ناهار و که خوردم مادرم گفت از بی بی مکرم و بابا مصطفی خداحافظی گرفتی گفتم بابا مصطفی رو صبح دیدم، اونم گیر داد که بَدِه برو از بی بی مکرم هم خداحافظی بگیر
منَم هی میخواستم زود برم گلپایگان که از اون وَر برَم خونسار گفتم مامان دیر میشه، اونم گفت از این طرف برو خداحافظی بگیر
هیچی، گفتم چَشم و رفتم به سمت خونه بی بی، مامانم هم باهام اومد
همین که خواستم برم تو حیاطِ قدیمی بابا مصطفی، بالای سر در حیاطشون زنبورها ریختن تو سرم و گوشمو از دو جا گزیدند😢😄
حالا منم از درد داشتم به زمین و زمان فحش میدادم😂😂
#گوشم دوبرابر شد خودم احساس میکردم که آویزون شده و بزرگ، مامانم هم خندش گرفته بود هم جرأت نمیکرد چیزی بِگه😄
هیچی شروع کردن به فشار دادن جای نیش و مالیدن گِل و یخ و ریکا و...
حالا منم حسابی ناراحت و عصبانی، یه 10 دقیقه درگیر بودیم تا یه کم وَرمش خوابید ولی گوشم قرمز قرمز بود خودم احساس میکردم که خیلی زشت شدم😢😄
هیچی ساک و برداشتم و راه افتادم با مینی بوس سِداصغر رفتم گلپایگان و از اونورم خونسار،
ساعت تقریبا 4 رسیدم هنرستان موهام بلند بود ریخته بودم رو گوشم که کسی گوشمو نَبینه😁
خدا رو شکر کسی هم نفهمید، همه خوشحال بودن شام و که خوردیم و کلی با بچه‌ها تعریف و خنده ، آقای رضایی اومد یه کم تعریف کرد و گفت انشاالله فردا بعد از نماز صبح حرکت میکنیم.
صبح بعد از نماز بچه‌ها آماده شدند سه تا مینی بوس بودیم یکی فیات هنرستان با رانندگی آقای مقدسی یکی مینی بوس آبی آموزش و پرورش و یکی هم یه مینی بوس سفید شخصی(متأسفانه رانندش چند سال پیش فوت کرد😔) ، تقریبا ساعت 6 صبح از هنرستان زدیم بیرون وسط راه بعضی از بچه‌ها رو سوار کردن، ما بچه‌های کلاس چهارم هماهنگ کردیم همه بریم تو مینی بوس سفید شخصی ،که باصطلاح از جلوی چشم آقای رضایی دور باشیم😜
ولی غافل از اینکه همین که مینی بوس حرکت کرد آقای رضایی اومد تو مینی بوس ما 😢😂
البته چون دیگه همه دیپلم گرفته بودیم و کاری دست جناب رضایی نداشتیم زیاد مشکلی نداشتیم ، ولی بازم نسبت به آقای رضایی اون ترس همیشگی همراه با احترام و داشتیم 🤚🤚😄

صبحونه رو سر ِیکی از چاههای موته خوردیم، همه بچه‌ها خودکار تو انداختن سفره و جمع کردن و کارای دیگه کمک آقای احمدی آشپز هنرستان میکردن
دوباره راه افتادیم هر سه مینی بوس پشت سر هم ، یکی از بچه‌ها به راننده گفت جناب ضبط ماشین درسته ؟😜 اونم یه نگاه به آقای رضایی کرد و گفت بله😂

آقای رضایی هم صندلی جلو بود و زیاد عقب نیگاه نمیکرد، بچه‌ها شروع کردن به دست زدن و حرکات موزون 😄😄😂

تا اینکه رسیدیم به تهران، مثل دو سال قبل که اومده بودیم مینی بوسها بجای جاده تهران سمنان مشهد رفتن بسمت مسیر #فیروزکوه؛ و از سمت شمال رفتیم به سمت مشهد یه کم جادش طولانی تر بود ولی سرسبز و عالی👌
ناهار و بعد از فیروزکوه پیش یه مسجد و چشمه طبیعی آب خوردیم و دوباره راهی شدیم بسمت قائم شهر.....

با ما #همراه باشید ....
ادامه دارد...
@kohsar5
💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
👇👇👇👇
@Khansarnews1
https://t.me/joinchat/AAAAADwZkBSMGHwtPXRDVw