عملیات عاشورای سه
به روایت حاج علی اکبر جعفری
#قسمت_دوم
بعد از ظهر بود ، خیلی به میدون سیخک زدیم ، گفتیم آب این طرفی میره پس مین ها هم هم همین جا هستن . گشتیم و هرچی مین بود برای ارتش جمع کردیم . هوا گرم بود . عراقی ها ما رو نباید می دیدند که عملیات لو نره . جوّ ساکت بود و اونجا هم خط عملیاتی بود . فقط ما توی منطقه بودیم و میشه گفت یه جورایی کار شناسایی هم می کردیم .
بعد از این که کارمون تموم شد ، تقریباً غروب بود که اومدیم زیر شیار نشستیم . شهید سید اسماعیل داشت صحبت میکرد ، یک نفر از ما سه نفر ، سر نیزه رو کوبید روی زمین و دیدیم یه صدایی داد شبیه صدای برخورد با آهن . خاک رو کنار زدیم که دیدیم یه مین ضد تانک اونجاست . زیر گل رفته بود . این مین ضد تانک یعنی احتمال داره اون اطراف بازهم مین های ضد تانک یا ضد نفر باشه . دوباره شروع کردیم به سیخک زدن ولی بعد اینکه مین پیدا نکردیم ، تو همون مسیر راه می رفتیم که اگه مین هم هست منفجر بشه .
عملیات شروع شد و نفربرها اومدن توی شیار . ما باید نفربر ها رو راهنمایی می کردیم که از ما رد بشن و برن جلو . فکر کنم بچه های بچه های اطلاعات عملیات اومدن که البته مطمئن نیستم بچه های کجا بودن که اومدن و قرار شد کار رو تحویل بگیرن . فاصلمون با عراقی ها حدود پونصد متر بود ولی حدود صد متر دست ما بود و میدان مین هم توی همون ۱۰۰ متر بود
. من جلوی نفربر ها می دویدم . سید اسماعیل صدا زد و گفت : برگرد ! برگرد ! ما هنوز کارمون تموم نشده …
توی این شرایط آتیش دشمن هم خیلی سنگین بود . ما حتی فرصت نکردیم برای خودمون سنگر درست کنیم . کنار شونه ی شیار یه رود خونه ای بود که سه نفری به اونجا پناه بردیم . ما توی خط مقدم عملیات می کردیم و همش خمپاره میزدن .
همیشه عراق خط ما رو می کوبه و نمی تونه خط خودش رو بکوبونه چون ممکنه نفرات خودش باشند . فاصله ی ما باخطمون حدود بیست متر بود و ما پشت خاکریز بودیم . دیگه خودتون تصور کنید چه بلایی سرمون اومده بود . اینقدر عراق کوبید که من یادمه این نفربر ها رو وقتی اومدم رد کنم یه ترکش خورد به دست چپ من ولی ترکش سرد بود . من اونجا فکر کردم دستم قطع شده ولی دستم فقط سرّ شده بود . ما اونجا موندیم ولی شهید سید اسماعیل موسوی برگشت . شهید سید اسماعیل موسی میگفت : توی عملیات بدر یا خیبر که آتیش خیلی سنگین بود ، یه بنده خدایی گفت : اگر آتیش خیلی سنگین بود ، حتماً آقا امام زمان رو قسم بدید به مادرش ، حضرت نرجس خاتون که کمک کنه. اون شب هم خیلی آتیش سنگین شذه بود و ما هم اینکار رو کردیم ولی آتیش سه برابر شد . برگشتیم گفتیم : سید اسماعیل ! آخه این چی بود به ما یاد دادی ؟
نفربرها اگه مجروحی بود ، مجروح ها رو جمع می کردند و می آوردند . اونجا من یه خاطره ای دارم که مربوط به شهید علیرضا طحانی میشه. شهید طحانی خیلی بچه ی شوخی بود و بچه ی کرج بود . من و هادی کسکنی نشسته بودیم که دیدیم شهید طحانی سه چهار تا از اسرای عراقی رو لخت کرده بود . عراقی ها شورت پهلوی تنشون بود . مثل خر های امام زاده داوود که سوار میشدیم و وقتی به یونجه زار می رسیدیم پیاده میشدیم ، مجروح ها رو روی کول این عراقی ها گذاشته بودند و شهید طحانی هم یه کلاش دستش بود و سوار یه عراقی شده بود و اومدن به ما رسیدن . علیرضا طوری رفتار کرد که انگار مارو ندیده . به ما که رسید از کول اسیر عراقی پیاده شد و بهش گفت تو برو اونجا وایسا . بهش گفتیم تو چرا سوار شدی ؟ گفت دیدم داره میاد منم سوارش شدم . خدا رحتمش کنه همین کارها رو کرد که شهید شد.
#حاج_علی_اکبر_جعفری #عاشورای_سه #ام_الرصاص #حاج_هادی_کسکنی #شهید_سید_اسماعیل_موسوی #شهید_علیرضا_طحانی
به روایت حاج علی اکبر جعفری
#قسمت_دوم
بعد از ظهر بود ، خیلی به میدون سیخک زدیم ، گفتیم آب این طرفی میره پس مین ها هم هم همین جا هستن . گشتیم و هرچی مین بود برای ارتش جمع کردیم . هوا گرم بود . عراقی ها ما رو نباید می دیدند که عملیات لو نره . جوّ ساکت بود و اونجا هم خط عملیاتی بود . فقط ما توی منطقه بودیم و میشه گفت یه جورایی کار شناسایی هم می کردیم .
بعد از این که کارمون تموم شد ، تقریباً غروب بود که اومدیم زیر شیار نشستیم . شهید سید اسماعیل داشت صحبت میکرد ، یک نفر از ما سه نفر ، سر نیزه رو کوبید روی زمین و دیدیم یه صدایی داد شبیه صدای برخورد با آهن . خاک رو کنار زدیم که دیدیم یه مین ضد تانک اونجاست . زیر گل رفته بود . این مین ضد تانک یعنی احتمال داره اون اطراف بازهم مین های ضد تانک یا ضد نفر باشه . دوباره شروع کردیم به سیخک زدن ولی بعد اینکه مین پیدا نکردیم ، تو همون مسیر راه می رفتیم که اگه مین هم هست منفجر بشه .
عملیات شروع شد و نفربرها اومدن توی شیار . ما باید نفربر ها رو راهنمایی می کردیم که از ما رد بشن و برن جلو . فکر کنم بچه های بچه های اطلاعات عملیات اومدن که البته مطمئن نیستم بچه های کجا بودن که اومدن و قرار شد کار رو تحویل بگیرن . فاصلمون با عراقی ها حدود پونصد متر بود ولی حدود صد متر دست ما بود و میدان مین هم توی همون ۱۰۰ متر بود
. من جلوی نفربر ها می دویدم . سید اسماعیل صدا زد و گفت : برگرد ! برگرد ! ما هنوز کارمون تموم نشده …
توی این شرایط آتیش دشمن هم خیلی سنگین بود . ما حتی فرصت نکردیم برای خودمون سنگر درست کنیم . کنار شونه ی شیار یه رود خونه ای بود که سه نفری به اونجا پناه بردیم . ما توی خط مقدم عملیات می کردیم و همش خمپاره میزدن .
همیشه عراق خط ما رو می کوبه و نمی تونه خط خودش رو بکوبونه چون ممکنه نفرات خودش باشند . فاصله ی ما باخطمون حدود بیست متر بود و ما پشت خاکریز بودیم . دیگه خودتون تصور کنید چه بلایی سرمون اومده بود . اینقدر عراق کوبید که من یادمه این نفربر ها رو وقتی اومدم رد کنم یه ترکش خورد به دست چپ من ولی ترکش سرد بود . من اونجا فکر کردم دستم قطع شده ولی دستم فقط سرّ شده بود . ما اونجا موندیم ولی شهید سید اسماعیل موسوی برگشت . شهید سید اسماعیل موسی میگفت : توی عملیات بدر یا خیبر که آتیش خیلی سنگین بود ، یه بنده خدایی گفت : اگر آتیش خیلی سنگین بود ، حتماً آقا امام زمان رو قسم بدید به مادرش ، حضرت نرجس خاتون که کمک کنه. اون شب هم خیلی آتیش سنگین شذه بود و ما هم اینکار رو کردیم ولی آتیش سه برابر شد . برگشتیم گفتیم : سید اسماعیل ! آخه این چی بود به ما یاد دادی ؟
نفربرها اگه مجروحی بود ، مجروح ها رو جمع می کردند و می آوردند . اونجا من یه خاطره ای دارم که مربوط به شهید علیرضا طحانی میشه. شهید طحانی خیلی بچه ی شوخی بود و بچه ی کرج بود . من و هادی کسکنی نشسته بودیم که دیدیم شهید طحانی سه چهار تا از اسرای عراقی رو لخت کرده بود . عراقی ها شورت پهلوی تنشون بود . مثل خر های امام زاده داوود که سوار میشدیم و وقتی به یونجه زار می رسیدیم پیاده میشدیم ، مجروح ها رو روی کول این عراقی ها گذاشته بودند و شهید طحانی هم یه کلاش دستش بود و سوار یه عراقی شده بود و اومدن به ما رسیدن . علیرضا طوری رفتار کرد که انگار مارو ندیده . به ما که رسید از کول اسیر عراقی پیاده شد و بهش گفت تو برو اونجا وایسا . بهش گفتیم تو چرا سوار شدی ؟ گفت دیدم داره میاد منم سوارش شدم . خدا رحتمش کنه همین کارها رو کرد که شهید شد.
#حاج_علی_اکبر_جعفری #عاشورای_سه #ام_الرصاص #حاج_هادی_کسکنی #شهید_سید_اسماعیل_موسوی #شهید_علیرضا_طحانی
🔸حماسه نهم دی ، حاصل تجربه ای بود از مرداد ۱۲۸۸ تا دیماه ۱۳۸۸
#قسمت_دوم
🔹شیخ مظلوم را محاکمه کردند و در مقابل چشمان تماشاچی مردم به دار کشیدند . مردم به ظاهر فقط تماشا کرده بودند . اما این گناهی بود که خودشان باید تاوانش را پس میدادند . سالهای زیادی نگذشت و همان مجلسی که خود را از اسلام محروم کرده بود ، حکومت ضعیف و منفعل قاجار را عزل کرد و برای اولین بار در تاریخ چند هزار ساله ی ایران ، حکومتی دستنشانده را بر مردم حاکم کرد . حکومتی که به ظاهر کارهای زیبایی کرده بود مانند تاسیس خط آهن ، دانشگاه تهران و ارتشی مقتدر . اما عملا همه دیدند که خط آهنش فقط راهی بود برای راه یافتن انگلیسی ها از خلیج فارس به دریای خزر و هیچگاه برای مردم مورد استفاده قرار نگرفت . دانشگاه به ظاهر پیشرفته اش تنها ابزاری بود برای القای ناتوانی به مردم ایران زمین .
🔸این راه همان راهی بود که شیخ شهید سال ها قبل دیده بود که به قیمت فدا کردن جان شیرینش در مقابل آن ایستادگی کرده بود .
و اما ارتش بزرگ پهلوی …
🔻ارتش پهلوی ارتشی بود که برای سرکوب ایرانیان قدرتمند عمل میکرد اما هیچگاه نتوانست و حتی نخواست در مقابل تجاوز نیروهای بیگانه کوچک ترین مقاومتی نشان دهد … همین ارتش بود که برای اولین بار ، بدون هیچ جنگ و مقاومتی خاک ایران را به تصرف قوای شوروی و انگلیس در آورد . سال ها قحطی و سرخوردگی و غارت و تحقیر دوران پهلوی ، تاوانی بود که مردم برای سکوتشان پرداختند . تاوان سکوت ، پای چوب دار . تنها یک ساعت سکوت ، عامل سالها خفقان و ظلم در ایران شد . کارنامه ی حکومت پهلوی سرشار از قرارداد هایی بود که مردم از آن احساس خاری میکردند . مانند قرارداد کاپیتولاسیون که مطابق آن ایرانی ها میبایست برای کشتن سگی آمریکایی محاکمه و مجازات میشدند اما آمریکایی هایی که در خاک ایران علیه ایرانیان هر جنایتی مرتکب میشدند محاکمه نمیشدند .
🔻درست یکصد سال بعد نیز باز هم تاریخ تکرار شد . اینبار جمهوری اسلامی با رهبری فقیه عادل عاملی به نام امام روح الله تاسیس شد و به رهبری امام خامنه ای ، روز به روز قوی تر شد و به سمت ظهور پیش رفت . امروز هم که دشمن آینده ی شیطانی خود را رو به زوال دید به همان حربه ی قبلی متوسل شد . با شایعه پراکنی ها و سوء استفاده از احساسات مردم حق طلب و غیور ایرانی ، آنها را به دو گروه تقسیم کردند و سپس اعتراضات مردم را ابزاری کردند برای ایجاد فاصله میان مردم و ولایت فقیه .
♦️این بار هم دشمنان اسلام و ایران برای شکستن مقاومت ایرانیان در برابر زورگویی ها و زیاده خواهی ها ، دست به دامن حربه ای شده بودند که سالها قبل تجربه ای موفق به ارمغان آورده بود . ایشان با طرح ریزی و مطرح کردن فتنه ی تقلب دروغی را بر سر زبان ها انداختند و امیدوار بودند با تکرار تاریخ میان مردم و حکومت اسلامی فاصله ایجاد کنند تا براحتی بتوانند به اهداف و مقاصد شوم خود دست پیدا کنند .
🔸نهم دی ماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت ورق تازه ای در تاریخ این مرز و بوم است . این ورق از تاریخ که به همت مردم عزیز ایران رقم خورد نشان داد مردم ایران اسلامی به رشد و بلوغ بزرگی رسیده اند ، از تاریخ درس گرفته و ظرفیت جدیدی در تاریخ این مرز و بوم ایجاد کرده اند . حماسه ی نهم دیماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت ثمره ی برکت خون شهیدیست که برای رسوا کردن مشروطه ای که از غرب به ما برسد ، جان داد …
#شهید_حاج_شیخ_فضل_الله_نوری #امام_سید_روح_الله_خمینی #امام_سید_علی_خامنه_ای
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
#قسمت_دوم
🔹شیخ مظلوم را محاکمه کردند و در مقابل چشمان تماشاچی مردم به دار کشیدند . مردم به ظاهر فقط تماشا کرده بودند . اما این گناهی بود که خودشان باید تاوانش را پس میدادند . سالهای زیادی نگذشت و همان مجلسی که خود را از اسلام محروم کرده بود ، حکومت ضعیف و منفعل قاجار را عزل کرد و برای اولین بار در تاریخ چند هزار ساله ی ایران ، حکومتی دستنشانده را بر مردم حاکم کرد . حکومتی که به ظاهر کارهای زیبایی کرده بود مانند تاسیس خط آهن ، دانشگاه تهران و ارتشی مقتدر . اما عملا همه دیدند که خط آهنش فقط راهی بود برای راه یافتن انگلیسی ها از خلیج فارس به دریای خزر و هیچگاه برای مردم مورد استفاده قرار نگرفت . دانشگاه به ظاهر پیشرفته اش تنها ابزاری بود برای القای ناتوانی به مردم ایران زمین .
🔸این راه همان راهی بود که شیخ شهید سال ها قبل دیده بود که به قیمت فدا کردن جان شیرینش در مقابل آن ایستادگی کرده بود .
و اما ارتش بزرگ پهلوی …
🔻ارتش پهلوی ارتشی بود که برای سرکوب ایرانیان قدرتمند عمل میکرد اما هیچگاه نتوانست و حتی نخواست در مقابل تجاوز نیروهای بیگانه کوچک ترین مقاومتی نشان دهد … همین ارتش بود که برای اولین بار ، بدون هیچ جنگ و مقاومتی خاک ایران را به تصرف قوای شوروی و انگلیس در آورد . سال ها قحطی و سرخوردگی و غارت و تحقیر دوران پهلوی ، تاوانی بود که مردم برای سکوتشان پرداختند . تاوان سکوت ، پای چوب دار . تنها یک ساعت سکوت ، عامل سالها خفقان و ظلم در ایران شد . کارنامه ی حکومت پهلوی سرشار از قرارداد هایی بود که مردم از آن احساس خاری میکردند . مانند قرارداد کاپیتولاسیون که مطابق آن ایرانی ها میبایست برای کشتن سگی آمریکایی محاکمه و مجازات میشدند اما آمریکایی هایی که در خاک ایران علیه ایرانیان هر جنایتی مرتکب میشدند محاکمه نمیشدند .
🔻درست یکصد سال بعد نیز باز هم تاریخ تکرار شد . اینبار جمهوری اسلامی با رهبری فقیه عادل عاملی به نام امام روح الله تاسیس شد و به رهبری امام خامنه ای ، روز به روز قوی تر شد و به سمت ظهور پیش رفت . امروز هم که دشمن آینده ی شیطانی خود را رو به زوال دید به همان حربه ی قبلی متوسل شد . با شایعه پراکنی ها و سوء استفاده از احساسات مردم حق طلب و غیور ایرانی ، آنها را به دو گروه تقسیم کردند و سپس اعتراضات مردم را ابزاری کردند برای ایجاد فاصله میان مردم و ولایت فقیه .
♦️این بار هم دشمنان اسلام و ایران برای شکستن مقاومت ایرانیان در برابر زورگویی ها و زیاده خواهی ها ، دست به دامن حربه ای شده بودند که سالها قبل تجربه ای موفق به ارمغان آورده بود . ایشان با طرح ریزی و مطرح کردن فتنه ی تقلب دروغی را بر سر زبان ها انداختند و امیدوار بودند با تکرار تاریخ میان مردم و حکومت اسلامی فاصله ایجاد کنند تا براحتی بتوانند به اهداف و مقاصد شوم خود دست پیدا کنند .
🔸نهم دی ماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت ورق تازه ای در تاریخ این مرز و بوم است . این ورق از تاریخ که به همت مردم عزیز ایران رقم خورد نشان داد مردم ایران اسلامی به رشد و بلوغ بزرگی رسیده اند ، از تاریخ درس گرفته و ظرفیت جدیدی در تاریخ این مرز و بوم ایجاد کرده اند . حماسه ی نهم دیماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت ثمره ی برکت خون شهیدیست که برای رسوا کردن مشروطه ای که از غرب به ما برسد ، جان داد …
#شهید_حاج_شیخ_فضل_الله_نوری #امام_سید_روح_الله_خمینی #امام_سید_علی_خامنه_ای
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯