Forwarded from سخنرانیها
✍️ قربان عباسی
🖊 چرا ما هنوز در جهانی پیشا بیکنی سر می کنیم؟
🔵بیکن(1561-1626) با نوشتن ارغنون نو در واقع خواست پایان نفوذ ارسطو را اعلام کند.کتاب ارسطو ارغنون نام داشت.بیکن روش استقرایی را دربرابر قیاس ارسطویی قرار داد. و اعلام کرد موانعی در راه رسیدن انسان به معرفت حقیقی وجود دارد که همانا بت ها یا پیشدواری های ذهنی هستند بتها همان موانعی هستند که مانع شناخت انسان می شوند یا اسباب تحریف را فراهم می کنند.بتها یا تصورات دروغین عبارتند از طایفه ای-غاری-بازاری-نمایشنامه ای.
@sokhanranihaa
بت های طایفه ای:تصورات دروغین قبیله ای است که انسان به ان تعلق دارد.ان نوع خودفریبی است که در طبیعت نوع انسانی وجود دارد.بت های طایفه ای سبب تقویت این ادعای دروغین شده اند که انسان معیار همه چیز است.
بت های غار:به خود فریبی انسان مربوط نمی شوند بلکه منشا ان در خود فرد است و به پیشداوری ها و ضعف های روحی فرد بستگی دارد.ما در غار کوچک خود زندگی می کنیم که چشم انداز ما را محدود می کند بت های غار به تعلیم و تربیت به عادات و همچنین به وضعیت شخصی ما بستگی دارند.شخصیت متخصص احمق و محدود کردن دید به حوزه ای خاص در زمره بت های غار محسوب می شود.
بت های بازار:به ناتوانی زبان برای بیان درست افکار وبرقراری ارتباط بستگی دارد.همیشه کلمات و زبلن بیان کننده منظور ما نیستند.
بت های نمایش خانه ای:منظور تاثیر عقایدی است که از گذشته باقی مانده اند.(ارسطو گرایی وتفسیر ان در چارچوب فلسفه کلامی کلیسای کاتولیک نمونه تنفر انگیز تفکر جزمی است.
بیکن معتقد بود که نظم اجتماعی به دلیل وجود این بت ها به شکل اسفناک و ناامید کننده ای تحت تاثیر اقتدار(بت طایفه)،سنت،کلام و اعتقادهای غیر عقلی است.
به عقیده بیکن این بتها نه تنها روح ما را تسخیر کرده اند بلکه دسترسی به حقیقت را نیز برای مان دشوار ساخته اند.به نظر بیکن میل به مبارزه با این بتها سراغاز روشنگری است. در فرانسه مفهوم پیشداوری جایگزین بت های بیکن شد ومبازه با پیش داوری تبدیل شد به هدف اصلی مبارزان روشنگری. مفهوم پیشدواری در فرانسه اساس تربیت انسان،نقد نظم دولتی،دین،مسیحیت وکلیسا قرار گرفت.بیکن با خرافه در افتاد.فیلسوفان روشنگری نیز با سلطه کلیسای کاتولیک درافتادند هابز و ماکیاوللی معتقد شدند که نیرنگ و فریب و خرافه ابزاری است در دست فرمانفرمایان برای نادان نگه داشتن مردم.ولتر خرافه های قرون وسطایی را ایدئولوژی نکوهش پذیر می دانستشعار او این بود:فرومایگی را خاموش کن.وشرط اامکان این خاموشی احترام به حقوق بشر است خواستی که او پیش از انقلاب فرانسه داشت. ولتر نخستین کسی بود که ایدئولوژی را در سطحی گسترده نقد کرد و خواستار سحر زدایی از دنیای دینی شد.و گفت:عوام قادر به این کار نیستند تنها قدرت مرکزی می تواند عقلانیت را تا اندازه ای به میان عوام اورد.
تا زمانی که برپیشداوری های خود خاصه پیشداوری های غلط غلبه نکرده ایم تا زمانی که بر خرافه ذهن پیروز نشده ایم تا زمانی بت های ذهنی خود را نقد نکرده ایم راستش باید به یک چیز اعتراف بکنیم و آن همانا دوربودن ما از حوزه اندیشه آزاد است.ذهن ما هیچ قرابتی با یک ذهن آزاد،روشن ندارد.پر است ما الزاماً روشن نیست.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
🖊 چرا ما هنوز در جهانی پیشا بیکنی سر می کنیم؟
🔵بیکن(1561-1626) با نوشتن ارغنون نو در واقع خواست پایان نفوذ ارسطو را اعلام کند.کتاب ارسطو ارغنون نام داشت.بیکن روش استقرایی را دربرابر قیاس ارسطویی قرار داد. و اعلام کرد موانعی در راه رسیدن انسان به معرفت حقیقی وجود دارد که همانا بت ها یا پیشدواری های ذهنی هستند بتها همان موانعی هستند که مانع شناخت انسان می شوند یا اسباب تحریف را فراهم می کنند.بتها یا تصورات دروغین عبارتند از طایفه ای-غاری-بازاری-نمایشنامه ای.
@sokhanranihaa
بت های طایفه ای:تصورات دروغین قبیله ای است که انسان به ان تعلق دارد.ان نوع خودفریبی است که در طبیعت نوع انسانی وجود دارد.بت های طایفه ای سبب تقویت این ادعای دروغین شده اند که انسان معیار همه چیز است.
بت های غار:به خود فریبی انسان مربوط نمی شوند بلکه منشا ان در خود فرد است و به پیشداوری ها و ضعف های روحی فرد بستگی دارد.ما در غار کوچک خود زندگی می کنیم که چشم انداز ما را محدود می کند بت های غار به تعلیم و تربیت به عادات و همچنین به وضعیت شخصی ما بستگی دارند.شخصیت متخصص احمق و محدود کردن دید به حوزه ای خاص در زمره بت های غار محسوب می شود.
بت های بازار:به ناتوانی زبان برای بیان درست افکار وبرقراری ارتباط بستگی دارد.همیشه کلمات و زبلن بیان کننده منظور ما نیستند.
بت های نمایش خانه ای:منظور تاثیر عقایدی است که از گذشته باقی مانده اند.(ارسطو گرایی وتفسیر ان در چارچوب فلسفه کلامی کلیسای کاتولیک نمونه تنفر انگیز تفکر جزمی است.
بیکن معتقد بود که نظم اجتماعی به دلیل وجود این بت ها به شکل اسفناک و ناامید کننده ای تحت تاثیر اقتدار(بت طایفه)،سنت،کلام و اعتقادهای غیر عقلی است.
به عقیده بیکن این بتها نه تنها روح ما را تسخیر کرده اند بلکه دسترسی به حقیقت را نیز برای مان دشوار ساخته اند.به نظر بیکن میل به مبارزه با این بتها سراغاز روشنگری است. در فرانسه مفهوم پیشداوری جایگزین بت های بیکن شد ومبازه با پیش داوری تبدیل شد به هدف اصلی مبارزان روشنگری. مفهوم پیشدواری در فرانسه اساس تربیت انسان،نقد نظم دولتی،دین،مسیحیت وکلیسا قرار گرفت.بیکن با خرافه در افتاد.فیلسوفان روشنگری نیز با سلطه کلیسای کاتولیک درافتادند هابز و ماکیاوللی معتقد شدند که نیرنگ و فریب و خرافه ابزاری است در دست فرمانفرمایان برای نادان نگه داشتن مردم.ولتر خرافه های قرون وسطایی را ایدئولوژی نکوهش پذیر می دانستشعار او این بود:فرومایگی را خاموش کن.وشرط اامکان این خاموشی احترام به حقوق بشر است خواستی که او پیش از انقلاب فرانسه داشت. ولتر نخستین کسی بود که ایدئولوژی را در سطحی گسترده نقد کرد و خواستار سحر زدایی از دنیای دینی شد.و گفت:عوام قادر به این کار نیستند تنها قدرت مرکزی می تواند عقلانیت را تا اندازه ای به میان عوام اورد.
تا زمانی که برپیشداوری های خود خاصه پیشداوری های غلط غلبه نکرده ایم تا زمانی که بر خرافه ذهن پیروز نشده ایم تا زمانی بت های ذهنی خود را نقد نکرده ایم راستش باید به یک چیز اعتراف بکنیم و آن همانا دوربودن ما از حوزه اندیشه آزاد است.ذهن ما هیچ قرابتی با یک ذهن آزاد،روشن ندارد.پر است ما الزاماً روشن نیست.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴توهم توطئه: از قالیباف تا پزشکیان
✍ دکتر اسفندیار خدایی
🔹 خودشون شاه رو بردن و خمینی رو آوردن، هر وقت هم بخوان بساط جمهوری اسلامی رو جمع میکنن. تا اونا نخوان، هیچی نمیشه.
🔹 خیالتون راحت! قالیباف رئیسجمهوره و از قبل تعیین شده، از بالا اونو میخوان. انتخابات فقط تشریفاته.
🔹 شک نکنید نظام تصمیم گرفته که جلیلی رئیسجمهور بشه، اصلاً خودشون آوردنش مرحله دوم، رای مردم مهم نیست.
🔹 از اول معلوم بود که برنامهشون پزشکیانه، همه این انتخابات یه فیلم بود.
🔹 ترور فلان سردار و سقوط هواپیمای فلان سیاستمدار هم کار خودشونه.
🔹 صدا و سیما: تیراندازی اخیر به ترامپ که از دو میلیمتری جمجمهش رد شد، ساختگی و کار خودش بود!
🔹 حوزه علمیه قم رو انگلیسیها تاسیس کردند. همه چیز جمهوری اسلامی دست روس و انگلیسه. کارگردان اصلی اونان که پشت پرده تصمیم میگیرن. اونا دستور میدن کی بیاد، کی بره، کی بمیره، کی نمیره. اینا بدون اجازه اونا، آب هم نمیخورن.
🔹 شک نکنید که حملات یازده سپتامبر کار خودشون بود. از قبل برنامه داشتن.
🔹 اوایل که کرونا در چین پیدا شد، با قاطعیت میگفتند: ویروس کرونا کار آمریکاست تا چین رو از پای دراره. اما وقتیکه تلفات کرونا در آمریکا و اروپا به اوج رسید، میگفتند: دیدید چطور چین با یه ویروس پدر آمریکا رو درآورد؟
کرونا قطعاً یه توطئه بود.
ادعاهای بالا درست هستند یا غلط؟ نمیدونم، شما هم خودتون رو اذیت نکنید! مهم نیست که اینها درستن یا غلط.
مهم روش استدلال و طرز تفکری است که به سرعت و قاطعیت به نتایج ساده و عوامپسند بالا میرسه و با کمترین زحمت، علل و عوامل اصلی رو به حاشیه میبره و دفن میکنه. در علوم انسانی نظریه دادن و ادعا کردن کار سختی نیست و همیشه شواهدی برای هر تئوری میتوان یافت، اما اثبات نادرستی و رد یک نظریه، بسیار دشوار و وقتگیره. انداختن یک سنگ داخل چاه، کار سختی نیست اما بیرون آوردنش کار حضرت فیله.
توهم توطئه، بیماری جدیدی نیست. همیشه کسانی هستن که همه چیز رو با عینک بدبینی و توطئه میبینن. اما وقتی که جمعیت زیادی از نخبگان و مردم مبتلا بشن، این اختلال تبدیل به یک بیماری خطرناک اجتماعی میشه. مردم همه چیز را به چشم توطئه از پیش تعیین شده میبینن و نقش خود در تحولات جامعه رو انکار میکنن و قدرت حاکم یا قدرتهای بیگانه نامرئی را در جایگاه خدا تصور میکنن. بقول خلیل ملکی، توهم شکست ناپذیری انگلستان، مهمترین سلاح انگلیسیهاست. توهم توطئه بهترین راه تسلیم و انفعال مردم است و قدرت اندیشدن، کنشگری برای ایجاد تغییر و مسئولیتپذیری را از آدمها سلب میکنه.
توهم توطئه فقط منحصر به ما ایرانیها نیست. در جوامعی که قرنها مردم نقشی در تعیین سرنوشت خود نداشتهاند و همه چیز در دست قدرت حاکم بوده، طبیعی است که جامعه دچار سرخوردگی و خودتحقیری بشه. حال اگر این استبداد داخلی با استعمار خارجی آمیخته بشه و مردم شاهد شکستهای مکرر کشورشون از ابرقدرتهای خارجی و دخالت بیگانگان در زندگی خود باشند، این بیماری تشدید و بازار توهم توطئه گرمتر میشه و آهک تبدیل به ساروج میشه.
مردم مبتلا به توهم توطئه، اراده خود را هیچ میپندارند و همه چیز را به قدرت حاکم و قدرتهای افسانهای بیگانه نسبت میدن. لذا اگر روزگاری به این مردم میدان داده بشه و پاس گل رو جلوی پای خود ببینند، بجای شوت کردن به دروازه حریف، توپ را رها و بازی رو به رقیب واگذار میکنند چون اطمینان دارند که حتماً نقشهای در کار است وگرنه مردم هیچکارهاند، پس بهتر است دخالت نکنن. ایرانیان بیش از سایر جوامع دنیا هدف بمباران نومیدی و تبلیغات منفی رسانههای مختلف و ابتلا به توهم توطئه قرار دارند.
حکومت نقش اساسی در پاسداشت حق تعیین سرنوشت و پرورش آزادگی و عزتنفس مردم داره. فرق است میان حکومتی که مانع نقشآفرینی مردم میشه و صلاح خود را در تحقیر مردم و پایمال نمودن عزتنفس و ایمان و آزادگی آنها بدونه؛ یا حکومتی که به مردم اعتماد کنه و صلاح خود را در رشد و پرورش آزادگی و عزت نفس و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود بدونه.
مردمی که هم از جانب حکومت تحقیر بشن و هم اراده بیگانگان را بر سرنوشت خود حاکم بدونن به درجهای از حقارت، گیجی، نومیدی و افسردگی میرسند که خود رو هیچکاره میدونن و بجای توجه به عوامل اصلی خوشبختی و بدبختی، همه چیز را به قدرت حاکم و قدرتهای موهوم بیگانه واگذار میکنند و تسلیم حوادث میشن. چنان مردمی نباید منتظر وقوع معجزه خوشبختی و رفاه و استقلال و آزادی باشند.
توهم توطئه امکان کنشگری و نقشآفرینی را از مردم سلب میکنه و قدرت جامعه را به انحطاط میبره. توهم توطئه فقط یک بیراهه نیست که مانع کشف حقیقت بشه، بلکه ویروسیه که انگیزه حرکت و تفکر را از مردم سلب میکنه تا تسلیم حوادث بشن و قدر فرصتها رو ندونن.
◽️ ظهر عاشورا، ۲۶ تیر ۱۴۰۳
@EsfandiarKhodaee
T.me/bestdiplomacy
✍ دکتر اسفندیار خدایی
🔹 خودشون شاه رو بردن و خمینی رو آوردن، هر وقت هم بخوان بساط جمهوری اسلامی رو جمع میکنن. تا اونا نخوان، هیچی نمیشه.
🔹 خیالتون راحت! قالیباف رئیسجمهوره و از قبل تعیین شده، از بالا اونو میخوان. انتخابات فقط تشریفاته.
🔹 شک نکنید نظام تصمیم گرفته که جلیلی رئیسجمهور بشه، اصلاً خودشون آوردنش مرحله دوم، رای مردم مهم نیست.
🔹 از اول معلوم بود که برنامهشون پزشکیانه، همه این انتخابات یه فیلم بود.
🔹 ترور فلان سردار و سقوط هواپیمای فلان سیاستمدار هم کار خودشونه.
🔹 صدا و سیما: تیراندازی اخیر به ترامپ که از دو میلیمتری جمجمهش رد شد، ساختگی و کار خودش بود!
🔹 حوزه علمیه قم رو انگلیسیها تاسیس کردند. همه چیز جمهوری اسلامی دست روس و انگلیسه. کارگردان اصلی اونان که پشت پرده تصمیم میگیرن. اونا دستور میدن کی بیاد، کی بره، کی بمیره، کی نمیره. اینا بدون اجازه اونا، آب هم نمیخورن.
🔹 شک نکنید که حملات یازده سپتامبر کار خودشون بود. از قبل برنامه داشتن.
🔹 اوایل که کرونا در چین پیدا شد، با قاطعیت میگفتند: ویروس کرونا کار آمریکاست تا چین رو از پای دراره. اما وقتیکه تلفات کرونا در آمریکا و اروپا به اوج رسید، میگفتند: دیدید چطور چین با یه ویروس پدر آمریکا رو درآورد؟
کرونا قطعاً یه توطئه بود.
ادعاهای بالا درست هستند یا غلط؟ نمیدونم، شما هم خودتون رو اذیت نکنید! مهم نیست که اینها درستن یا غلط.
مهم روش استدلال و طرز تفکری است که به سرعت و قاطعیت به نتایج ساده و عوامپسند بالا میرسه و با کمترین زحمت، علل و عوامل اصلی رو به حاشیه میبره و دفن میکنه. در علوم انسانی نظریه دادن و ادعا کردن کار سختی نیست و همیشه شواهدی برای هر تئوری میتوان یافت، اما اثبات نادرستی و رد یک نظریه، بسیار دشوار و وقتگیره. انداختن یک سنگ داخل چاه، کار سختی نیست اما بیرون آوردنش کار حضرت فیله.
توهم توطئه، بیماری جدیدی نیست. همیشه کسانی هستن که همه چیز رو با عینک بدبینی و توطئه میبینن. اما وقتی که جمعیت زیادی از نخبگان و مردم مبتلا بشن، این اختلال تبدیل به یک بیماری خطرناک اجتماعی میشه. مردم همه چیز را به چشم توطئه از پیش تعیین شده میبینن و نقش خود در تحولات جامعه رو انکار میکنن و قدرت حاکم یا قدرتهای بیگانه نامرئی را در جایگاه خدا تصور میکنن. بقول خلیل ملکی، توهم شکست ناپذیری انگلستان، مهمترین سلاح انگلیسیهاست. توهم توطئه بهترین راه تسلیم و انفعال مردم است و قدرت اندیشدن، کنشگری برای ایجاد تغییر و مسئولیتپذیری را از آدمها سلب میکنه.
توهم توطئه فقط منحصر به ما ایرانیها نیست. در جوامعی که قرنها مردم نقشی در تعیین سرنوشت خود نداشتهاند و همه چیز در دست قدرت حاکم بوده، طبیعی است که جامعه دچار سرخوردگی و خودتحقیری بشه. حال اگر این استبداد داخلی با استعمار خارجی آمیخته بشه و مردم شاهد شکستهای مکرر کشورشون از ابرقدرتهای خارجی و دخالت بیگانگان در زندگی خود باشند، این بیماری تشدید و بازار توهم توطئه گرمتر میشه و آهک تبدیل به ساروج میشه.
مردم مبتلا به توهم توطئه، اراده خود را هیچ میپندارند و همه چیز را به قدرت حاکم و قدرتهای افسانهای بیگانه نسبت میدن. لذا اگر روزگاری به این مردم میدان داده بشه و پاس گل رو جلوی پای خود ببینند، بجای شوت کردن به دروازه حریف، توپ را رها و بازی رو به رقیب واگذار میکنند چون اطمینان دارند که حتماً نقشهای در کار است وگرنه مردم هیچکارهاند، پس بهتر است دخالت نکنن. ایرانیان بیش از سایر جوامع دنیا هدف بمباران نومیدی و تبلیغات منفی رسانههای مختلف و ابتلا به توهم توطئه قرار دارند.
حکومت نقش اساسی در پاسداشت حق تعیین سرنوشت و پرورش آزادگی و عزتنفس مردم داره. فرق است میان حکومتی که مانع نقشآفرینی مردم میشه و صلاح خود را در تحقیر مردم و پایمال نمودن عزتنفس و ایمان و آزادگی آنها بدونه؛ یا حکومتی که به مردم اعتماد کنه و صلاح خود را در رشد و پرورش آزادگی و عزت نفس و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود بدونه.
مردمی که هم از جانب حکومت تحقیر بشن و هم اراده بیگانگان را بر سرنوشت خود حاکم بدونن به درجهای از حقارت، گیجی، نومیدی و افسردگی میرسند که خود رو هیچکاره میدونن و بجای توجه به عوامل اصلی خوشبختی و بدبختی، همه چیز را به قدرت حاکم و قدرتهای موهوم بیگانه واگذار میکنند و تسلیم حوادث میشن. چنان مردمی نباید منتظر وقوع معجزه خوشبختی و رفاه و استقلال و آزادی باشند.
توهم توطئه امکان کنشگری و نقشآفرینی را از مردم سلب میکنه و قدرت جامعه را به انحطاط میبره. توهم توطئه فقط یک بیراهه نیست که مانع کشف حقیقت بشه، بلکه ویروسیه که انگیزه حرکت و تفکر را از مردم سلب میکنه تا تسلیم حوادث بشن و قدر فرصتها رو ندونن.
◽️ ظهر عاشورا، ۲۶ تیر ۱۴۰۳
@EsfandiarKhodaee
T.me/bestdiplomacy
Forwarded from تحلیل زمانه
🔴ثروتمندان هم به «فقر مسکن» دچار هستند؟
🔸یک گزارش رسمی مرکز پژوهشهای مجلس از «عدم دسترسی نیمی از خانوارهای دهک دهم به مسکن مناسب» حکایت دارد.
🔸طبق تعریف جهانی، یک خانوار شهری یا روستایی باید حداکثر ۳۰ درصد هزینه ماهانهاش را صرف «تامین مسکن» کند.
🔸این رقم اما در ایران به ۳۸ درصد در کشور رسیده است.
🔸بیش از ۳۰ درصد هزینه مسکن یعنی، «دچار به فقر مسکن» یا «عدم دسترسی به مسکن مناسب و در استطاعت».
🔸۵۶ درصد خانوارهای ایرانی در دهک دهم، «فقر مسکن» دارند. این رقم در دهک اول، ۷۸ درصد است که وضعیت را «بحرانی» توصیف میکند.
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
🔸یک گزارش رسمی مرکز پژوهشهای مجلس از «عدم دسترسی نیمی از خانوارهای دهک دهم به مسکن مناسب» حکایت دارد.
🔸طبق تعریف جهانی، یک خانوار شهری یا روستایی باید حداکثر ۳۰ درصد هزینه ماهانهاش را صرف «تامین مسکن» کند.
🔸این رقم اما در ایران به ۳۸ درصد در کشور رسیده است.
🔸بیش از ۳۰ درصد هزینه مسکن یعنی، «دچار به فقر مسکن» یا «عدم دسترسی به مسکن مناسب و در استطاعت».
🔸۵۶ درصد خانوارهای ایرانی در دهک دهم، «فقر مسکن» دارند. این رقم در دهک اول، ۷۸ درصد است که وضعیت را «بحرانی» توصیف میکند.
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴 داستانِ دولتِ چابک
✍️ آرش رئیسینژاد، دکترای روابط بینالملل
در جهان شبکهای در ساختار گذار نظم بینالملل، کشورهایی میتوانند از فرصتهای گذرا بهره برند و تهدیدهای سهمگین را مهار سازند که بتوانند ضمنِ حفظِ امنیت، توسعه را در پیش گیرند. برای دستیابی به چنین هدفی، کشور باید برخوردار از دولتِ چابک باشد؛ دولتی مؤثر و منعطف!
دولت چابک، رابطۀ امنیتی با جامعه ندارد و جامعۀ قوی را تهدید نمیبیند و تهدید نمیکند چنین دولتی، رابطۀ غیرامنیتی با جامعه دارد و ملت را یگانه متحدِ خود میداند از آنجا که وظیفۀ این دولت، دفاع از موجودیتِ ایران و ملتِ ایران است سرچشمۀ تهدید را درون مرزها و در میانِ ملت، نمیجوید.
دولت چابک در سودای کنترل جامعه نیست و از تمرکز و فربهی از طریق نهادسازی دائمی و گسترش بازوهای سازمانی، رویگردان است. چنین دولتی نه نیاز به بوروکراسی عریض و طویل دارد و نه خواهانِ نظامِ اداری، لجامگسیخته است؛ بلکه واجد دیوانسالاری بهروز شده است که توان تصمیماتِ کارا و سریع را دارد.
دولت چابک در حوزۀ اجتماعی، کنترلگر نیست و از مداخله روی بر میتابد. چرا که متکی بر جامعه قوی است؛ جامعهای که شهروندانش به حفظ حقوق شهروندی و هویت ملی آگاه است. در چنین جامعهای ارزشها نه از طریق داغ و درفش حکومت، بلکه از طریق گفتگو درون نهادهای مدنی حفظ میشود و قوام مییابد.
دولت چابک در حوزۀ اقتصادی، دولتی کوچک است. به مکانیزمِ بازارِ آزاد، اعتماد داشته، موانع کسب و کار خصوصی را برچیده، در قیمتگذاری مستقیم مداخله نکرده، روندهای ژئواکونومیک را دریافته و با پیروی از قاعدۀ «خیلی دور - خیلی نزدیک» در سیاستگذاری کمینه، ولی هوشمند، تسهیلگرِ توسعۀ ملی میشود.
دولت چابک در حوزۀ نظامی بر پایۀ بازدارندگی مؤثر، بنا شده و هوشمندانه بر استراتژی رقبا تأثیر مینهد. قدرت را برای دفاع میخواهد نه تهاجم. جنگ را آغاز نمیکند، ولی تا پای جان دفاع میکند. چنین دولتی اتکایش بر نسلِ چهارم جنگ است و نیاز به نیروی نظامی بزرگ با هزینۀ سنگین اقتصادی ندارد.
دولت چابک در حوزۀ سیاسی همزمان انسجام و انعطاف دارد؛ هم از توانِ تصمیمگیری در بزنگاه برخوردار است و هم از ظرفیتِ پذیرشِ تغییر، چنین خصوصیاتی پیوندی ارگانیک با رضایتمندیِ سیاسیِ شهروندان دارد و مقوّمِ همبستگیِ ملی در عینِ آزادیبیان است. دولت چابک، والاترین نمودِ امروزینِ دولتِ مقتدر است.
پس دولتِ چابک در حوزۀ سیاسی و نظامی، «سرشتی واحد» دارد؛ ولی در حوزۀ اقتصادی و اجتماعی، وجه «متکثر» خود را به نمایش میگذارد. در وجه نخستین منسجم است و در وجه دوم غیرکنترلگر. دولتی است که با توجه به شرایطِ داخلی و بینالمللی میتواند میان دو سرشتِ توأمانِ واحد و متکثر در رفت و آمد باشد.
دولت چابک، دولتی است که از یکسو توان ترجمۀ دستاوردِ نظامی نفوذ سیاسی و جاذبۀ فرهنگی در منطقه را به توسعۀ اقتصادی دارد و از سوی دیگر با تکیه بر رویکردِ «هم شرقی، هم غربی»، توانایی رابطه با همۀ قدرتهای بزرگ را دارد. چنین دولتی، زندگی در شکاف را هم ضرورت و هم سرنوشتِ ایران میداند.
دولت چابک، پیش و بیش از هر چیزی باید ایران و ملتِ ایران را دوست داشته باشد و سیاستِ «نخست ایران» را بپذیرد؛ سیاستی که رفاه شادی و سربلندی شهروندانِ ملتِ ایران را در اولویت قرار دهد و این محقق نمیگردد، «مگر آنکه کسانی که اولویتشان ایران و ملت ایران است، سرکار بیایند» و آن روز فرا میرسد./ایران دل
t.me/bestdiplomacy
🔵🔴 داستانِ دولتِ چابک
✍️ آرش رئیسینژاد، دکترای روابط بینالملل
در جهان شبکهای در ساختار گذار نظم بینالملل، کشورهایی میتوانند از فرصتهای گذرا بهره برند و تهدیدهای سهمگین را مهار سازند که بتوانند ضمنِ حفظِ امنیت، توسعه را در پیش گیرند. برای دستیابی به چنین هدفی، کشور باید برخوردار از دولتِ چابک باشد؛ دولتی مؤثر و منعطف!
دولت چابک، رابطۀ امنیتی با جامعه ندارد و جامعۀ قوی را تهدید نمیبیند و تهدید نمیکند چنین دولتی، رابطۀ غیرامنیتی با جامعه دارد و ملت را یگانه متحدِ خود میداند از آنجا که وظیفۀ این دولت، دفاع از موجودیتِ ایران و ملتِ ایران است سرچشمۀ تهدید را درون مرزها و در میانِ ملت، نمیجوید.
دولت چابک در سودای کنترل جامعه نیست و از تمرکز و فربهی از طریق نهادسازی دائمی و گسترش بازوهای سازمانی، رویگردان است. چنین دولتی نه نیاز به بوروکراسی عریض و طویل دارد و نه خواهانِ نظامِ اداری، لجامگسیخته است؛ بلکه واجد دیوانسالاری بهروز شده است که توان تصمیماتِ کارا و سریع را دارد.
دولت چابک در حوزۀ اجتماعی، کنترلگر نیست و از مداخله روی بر میتابد. چرا که متکی بر جامعه قوی است؛ جامعهای که شهروندانش به حفظ حقوق شهروندی و هویت ملی آگاه است. در چنین جامعهای ارزشها نه از طریق داغ و درفش حکومت، بلکه از طریق گفتگو درون نهادهای مدنی حفظ میشود و قوام مییابد.
دولت چابک در حوزۀ اقتصادی، دولتی کوچک است. به مکانیزمِ بازارِ آزاد، اعتماد داشته، موانع کسب و کار خصوصی را برچیده، در قیمتگذاری مستقیم مداخله نکرده، روندهای ژئواکونومیک را دریافته و با پیروی از قاعدۀ «خیلی دور - خیلی نزدیک» در سیاستگذاری کمینه، ولی هوشمند، تسهیلگرِ توسعۀ ملی میشود.
دولت چابک در حوزۀ نظامی بر پایۀ بازدارندگی مؤثر، بنا شده و هوشمندانه بر استراتژی رقبا تأثیر مینهد. قدرت را برای دفاع میخواهد نه تهاجم. جنگ را آغاز نمیکند، ولی تا پای جان دفاع میکند. چنین دولتی اتکایش بر نسلِ چهارم جنگ است و نیاز به نیروی نظامی بزرگ با هزینۀ سنگین اقتصادی ندارد.
دولت چابک در حوزۀ سیاسی همزمان انسجام و انعطاف دارد؛ هم از توانِ تصمیمگیری در بزنگاه برخوردار است و هم از ظرفیتِ پذیرشِ تغییر، چنین خصوصیاتی پیوندی ارگانیک با رضایتمندیِ سیاسیِ شهروندان دارد و مقوّمِ همبستگیِ ملی در عینِ آزادیبیان است. دولت چابک، والاترین نمودِ امروزینِ دولتِ مقتدر است.
پس دولتِ چابک در حوزۀ سیاسی و نظامی، «سرشتی واحد» دارد؛ ولی در حوزۀ اقتصادی و اجتماعی، وجه «متکثر» خود را به نمایش میگذارد. در وجه نخستین منسجم است و در وجه دوم غیرکنترلگر. دولتی است که با توجه به شرایطِ داخلی و بینالمللی میتواند میان دو سرشتِ توأمانِ واحد و متکثر در رفت و آمد باشد.
دولت چابک، دولتی است که از یکسو توان ترجمۀ دستاوردِ نظامی نفوذ سیاسی و جاذبۀ فرهنگی در منطقه را به توسعۀ اقتصادی دارد و از سوی دیگر با تکیه بر رویکردِ «هم شرقی، هم غربی»، توانایی رابطه با همۀ قدرتهای بزرگ را دارد. چنین دولتی، زندگی در شکاف را هم ضرورت و هم سرنوشتِ ایران میداند.
دولت چابک، پیش و بیش از هر چیزی باید ایران و ملتِ ایران را دوست داشته باشد و سیاستِ «نخست ایران» را بپذیرد؛ سیاستی که رفاه شادی و سربلندی شهروندانِ ملتِ ایران را در اولویت قرار دهد و این محقق نمیگردد، «مگر آنکه کسانی که اولویتشان ایران و ملت ایران است، سرکار بیایند» و آن روز فرا میرسد./ایران دل
t.me/bestdiplomacy
Telegram
ایراندل | IranDel
💚
🤍
❤️
همه عالم تن است و ایراندل
این کانال دغدغهاش، ایران است و گرداننده آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است
🤍
❤️
همه عالم تن است و ایراندل
این کانال دغدغهاش، ایران است و گرداننده آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است
Forwarded from جامعهشناسی
📃 آزادی اسلحه و هزینه دموکراسی امریکا
✍️ #محمدرضا_تهمک
پیشتر در یادداشت "اعتراضات امریکا در سایه آزادی اسلحه" تشریح شد که باوجود هزینههای آزادی سلاح گرم در امریکا آنها منافع بلندمدت آزادی اسلحه را ترجیح دادهاند و پاسداری از دموکراسی این ناموس جامعه امریکا تا چه اندازه اهمیت دارد. آمد که تفسیرهایی چون تقلیل علل آن به نفوذ کمپانیهای اسلحه و خشونتطلبی جامعه امریکا و جمهوریخواهان سطحی و دور از دلایل اصلی واقعیتاند. اینجا فقط به لیست ترورهای روسای جمهور و کاندیداهای آن در امریکا اشاره میشود تا روشنتر شود که آزادی اسلحه برای حفظ دموکراسی و پایداری امنیت را بسیار حیاتیتر از آن دانستهاند که حتی مرگ روسای جمهور نیز سبب لغو آن شود.
۱) اندرو جکسون، ژانویه ۱۸۳۵، دو تیر به او شلیک شد. تیرها در تپانچه گیر میکند و زنده میماند.
۲) به آبراهام لینکلن در حین تماشای تئاتر در بهار ۱۸۶۵ شلیک و کشته شد.
۳) در تابستان ۱۸۸۱ بود که پرزیدنت گارفیلد با دو گلوله زخمی شد و جان داد.
۴) سپتامبر ۱۹۰۱ یک آنارشیست ناراضی دو تیر به مککینلی شلیک کرد و او هفته بعد جان سپرد.
۵) در ۱۹۱۲ گلولهای به قلب تئودور روزولت شلیک شد، وسایلی که داخل جیبش بود بهطرز معجزهآسایی ضرب گلوله را گرفت و زنده ماند.
۶) در فوریه ۱۹۳۳ گلولههای متعددی به فرانکلین روزولت شلیک شد. مانند پسرخالهاش تئودور خوششانس بود و تیرها جان شهردار بیچاره شیکاگو در مجاورتش را گرفت.
۷) در اواخر ۱۹۵۰ دو ناسیونالیست پورتوریکویی خواهان استقلال از امریکا به اقامتگاه هری ترومن در نزدیکی کاخ سفید حمله مسلحانه کردند. ترومن جان سالم به در بر برد.
۸) در اواخر ۱۹۶۳ ترور کندی در خودرویی در حال گذر رخ داد. چندین گلوله به او خورد و کشته شد.
۹) در مبارزات انتخاباتی ۱۹۶۸ بود که رابرت کندی برادر جان کندی و کاندیدای ریاست جمهوری در لسآنجلس به ضرب گلوله کشته شد.
۱۰) در ۱۹۷۲ کاندیدای دیگر ریاست جمهوری جورج والاس در رقابتهای انتخاباتی مورد شلیک گلوله قرار گرفت و قطع نخاع شد.
۱۱) ۲ عملیات تروریستی مسلحانه برای حذف جرالد فورد در ۱۹۷۵ انجام شد، ترورها ناموفق بود.
۱۲) دانلد ریگان مورد سوءقصد تروریستی قرار گرفت. گلولهها او را تا نزدیکی مرگ بردند، اما زنده ماند. این ترور در ۱۹۸۱ رخ داد.
۱۳) ترور ناموفق دانلد ترامپ در جولای ۲۰۲۴
افزودن چند مثال کوتاه خالی از لطف نیست. در سوئیس که معمولا هر سال یکی از بهترین کشورهای جهان برای زندگی معرفی میشوند نیز سلاح گرم آزاد است. مردم در رفراندوم سال ۲۰۰۷ مجددا به آزادی اسلحه رای دادند و ۴۶ درصد جمعیت سوئیس مسلحاند؛ تقریبا ۲ اسلحه به ازای هر خانوار ۴نفره. همچنین در فنلاند افراد حداقل ۲۰ ساله که تمرین کار با اسلحه را در باشگاههای تیراندازی گذرانده باشند میتوانند سلاح گرم داشته باشند. طبق آمارهای تخمینی در کشورهای شاد و امن فنلاند ۳۳ درصد و کانادا ۳۵ درصد جمعیت سلاح گرم دارند؛ یعنی حدودا هر خانوار سهنفره یک اسلحه دارد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #محمدرضا_تهمک
پیشتر در یادداشت "اعتراضات امریکا در سایه آزادی اسلحه" تشریح شد که باوجود هزینههای آزادی سلاح گرم در امریکا آنها منافع بلندمدت آزادی اسلحه را ترجیح دادهاند و پاسداری از دموکراسی این ناموس جامعه امریکا تا چه اندازه اهمیت دارد. آمد که تفسیرهایی چون تقلیل علل آن به نفوذ کمپانیهای اسلحه و خشونتطلبی جامعه امریکا و جمهوریخواهان سطحی و دور از دلایل اصلی واقعیتاند. اینجا فقط به لیست ترورهای روسای جمهور و کاندیداهای آن در امریکا اشاره میشود تا روشنتر شود که آزادی اسلحه برای حفظ دموکراسی و پایداری امنیت را بسیار حیاتیتر از آن دانستهاند که حتی مرگ روسای جمهور نیز سبب لغو آن شود.
۱) اندرو جکسون، ژانویه ۱۸۳۵، دو تیر به او شلیک شد. تیرها در تپانچه گیر میکند و زنده میماند.
۲) به آبراهام لینکلن در حین تماشای تئاتر در بهار ۱۸۶۵ شلیک و کشته شد.
۳) در تابستان ۱۸۸۱ بود که پرزیدنت گارفیلد با دو گلوله زخمی شد و جان داد.
۴) سپتامبر ۱۹۰۱ یک آنارشیست ناراضی دو تیر به مککینلی شلیک کرد و او هفته بعد جان سپرد.
۵) در ۱۹۱۲ گلولهای به قلب تئودور روزولت شلیک شد، وسایلی که داخل جیبش بود بهطرز معجزهآسایی ضرب گلوله را گرفت و زنده ماند.
۶) در فوریه ۱۹۳۳ گلولههای متعددی به فرانکلین روزولت شلیک شد. مانند پسرخالهاش تئودور خوششانس بود و تیرها جان شهردار بیچاره شیکاگو در مجاورتش را گرفت.
۷) در اواخر ۱۹۵۰ دو ناسیونالیست پورتوریکویی خواهان استقلال از امریکا به اقامتگاه هری ترومن در نزدیکی کاخ سفید حمله مسلحانه کردند. ترومن جان سالم به در بر برد.
۸) در اواخر ۱۹۶۳ ترور کندی در خودرویی در حال گذر رخ داد. چندین گلوله به او خورد و کشته شد.
۹) در مبارزات انتخاباتی ۱۹۶۸ بود که رابرت کندی برادر جان کندی و کاندیدای ریاست جمهوری در لسآنجلس به ضرب گلوله کشته شد.
۱۰) در ۱۹۷۲ کاندیدای دیگر ریاست جمهوری جورج والاس در رقابتهای انتخاباتی مورد شلیک گلوله قرار گرفت و قطع نخاع شد.
۱۱) ۲ عملیات تروریستی مسلحانه برای حذف جرالد فورد در ۱۹۷۵ انجام شد، ترورها ناموفق بود.
۱۲) دانلد ریگان مورد سوءقصد تروریستی قرار گرفت. گلولهها او را تا نزدیکی مرگ بردند، اما زنده ماند. این ترور در ۱۹۸۱ رخ داد.
۱۳) ترور ناموفق دانلد ترامپ در جولای ۲۰۲۴
افزودن چند مثال کوتاه خالی از لطف نیست. در سوئیس که معمولا هر سال یکی از بهترین کشورهای جهان برای زندگی معرفی میشوند نیز سلاح گرم آزاد است. مردم در رفراندوم سال ۲۰۰۷ مجددا به آزادی اسلحه رای دادند و ۴۶ درصد جمعیت سوئیس مسلحاند؛ تقریبا ۲ اسلحه به ازای هر خانوار ۴نفره. همچنین در فنلاند افراد حداقل ۲۰ ساله که تمرین کار با اسلحه را در باشگاههای تیراندازی گذرانده باشند میتوانند سلاح گرم داشته باشند. طبق آمارهای تخمینی در کشورهای شاد و امن فنلاند ۳۳ درصد و کانادا ۳۵ درصد جمعیت سلاح گرم دارند؛ یعنی حدودا هر خانوار سهنفره یک اسلحه دارد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Imgur
Discover the magic of the internet at Imgur, a community powered entertainment destination. Lift your spirits with funny jokes, trending memes, entertaining gifs, inspiring stories, viral videos, and so much more from users.
Forwarded from جامعهشناسی
📃 کارکردهای صنعت انتخابات در نظام های توتالیتر
✍️ #علی_حاتم
توتالیتاریسم مثل هر مفهوم دیگری در تاریخ ، در معرض دگرگونی ها و چرخش هایی قرار می گیرد که متاثر از شرایط عینی و مقتضیات زمانه است. لذا توتالیتاریسم در عرصه ی نظر و عمل هرگز ماهیتی مطلق و ایستا نداشته و ندارد. نظام های توتالیتر هر چند جوهری مشترک دارند اما در مسیر پر پیچ و خم تاریخ حربه های تازه ای را برای حفظ موجودیت خود به کار می گیرند تا افکار عمومی را فریب داده و بقای نظام را تضمین کنند.
یکی از این حربه ها در زمانه ی فعلی پدید آوردن صنعت انتخابات است؛ یعنی ساز و کار برگزاری انتخاباتی به ظاهر آزاد و دموکراتیک اما بشدت کنترل شده و تحت نظارت که فقط جناح های درون سیستم از قبل آن سود برده و با پشتوانه آرای عمومی به اهداف مالی و سیاسی خود دست می یابند. سیستم از تمام ترفندها از جمله مناظره های تلویزیونی استفاده می کند تا نمایش انتخابات برای عموم سرگرم کننده و جذاب باشد.
اگر در گذشته های نه چندان دور در خیلی از حکومت های توتالیتر هیچ انتخاباتی وجود نداشت یا فی المثل رهبر حزب در انتخاباتی بدون رقیب با کسب صد در صد آرا به پیروزی می رسید یا انتخاباتی حداقلی فقط بین نخبگان حزب برگزار می شد؛ اکنون در برخی از این گونه نظام ها شاهد صحنه آرایی جهت اجرای " نمایشی انتخاباتی " هستیم که در فضای انسداد سیاسی حتی بعضی از روشنفکران را تحت الشعاع قرار داده تا در این نمایش شرکت کرده و خواسته و ناخواسته باعث رونق "صنعت انتخابات" شوند.
تلخی حقیقت هنگامی بیشتر می شود که شرکت کنندگان در نمایش می دانند که چنین انتخاباتی شبحی از دموکراسی است؛ انتخاباتی محدود ، ناقص و تحت نظارت . با این وجود برای توجیه مشارکت خود در انتخابات دلایلی دارند ظاهرا منطقی و البته تکراری : " آلترناتیو دیگری وجود ندارد ، اگر نامزد الف جای نامزد ب رای بیاورد وضع بدتر می شود، زیر ساخت ها نابود می گردد ، حمله نظامی رخ می دهد ، خطر تجزیه و فروپاشی وجود دارد و ... "
کنایه آمیز ترین وجه قضیه این است که این عده در هر دوره نسبت به دوره قبل سطح مطالبات و خواسته هایشان تحلیل می رود و به کمترین ها بسنده می کنند. روزنه امیدی اگر هست فقط در جلوگیری از بروز مصائب بیشتر و فجایعی عظیم تر است.از دید افرادی که چنین دلایلی را اقامه می کنند کسانی که مخالف شرکت در انتخابات هستند هیچ راه حل موثری ندارند. آنها نیروهای اپوزیسیون را نیز فاقد یکپارچگی و انسجام ، و فاقد رهبری کاریزماتیک می دانند که بتواند تحول چشمگیری ایجاد کند. درست در همین نقطه است که صنعت انتخابات در یک نظام توتالیتر به یکی از مهم ترین اهداف خود دست می یابد. چون از دید بسیاری تنها چاره ی باقی مانده تن دادن به همین انتخابات است.
آنها که این گونه می اندیشند آلترناتیو اصلی را یا نمی ببیند یا اساسا بدان اعتقادی ندارند. موثرترین نیرو اما نیروی مقاومت مردمانی است که دیگر حاضر به شرکت در انتخابات سیستم نیستند.
تحولات عمیق و ریشه ای آن گاه رخ می دهد که آحاد جامعه به نیروی همبستگی و همدلی بین خود بیش از پیش آگاه شوند. در نتیجه مردمی که تنها و دست خالی هستند آگاهانه اهداف صنعت انتخابات را بی اثر می سازند. آنها دیگر زیر بار هر آنچه آزادی ها و حقوق فردی شان را تهدید می کند نمی روند ، قانون پوشش اجباری را برنمی تابند و در قالب اتحادیه ها و اصناف به مقاومت مدنی خود ادامه می دهند.
با وجود همه دشواری ها و به رغم همه فشارهایی که از سوی حکومت بر جامعه مدنی وارد می شود، در صورت غلبه بر ناامیدی و پی گیری مستمر چنین روندی است که ارکان هر سیستم سرکوبگری به سستی و ضعف می گراید و استحاله نهایی رخ می دهد. اما مشارکت در آنچه سیستم برایش برنامه ریزی کرده حاصلی ندارد جز تدوام سیر قهقرایی.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #علی_حاتم
توتالیتاریسم مثل هر مفهوم دیگری در تاریخ ، در معرض دگرگونی ها و چرخش هایی قرار می گیرد که متاثر از شرایط عینی و مقتضیات زمانه است. لذا توتالیتاریسم در عرصه ی نظر و عمل هرگز ماهیتی مطلق و ایستا نداشته و ندارد. نظام های توتالیتر هر چند جوهری مشترک دارند اما در مسیر پر پیچ و خم تاریخ حربه های تازه ای را برای حفظ موجودیت خود به کار می گیرند تا افکار عمومی را فریب داده و بقای نظام را تضمین کنند.
یکی از این حربه ها در زمانه ی فعلی پدید آوردن صنعت انتخابات است؛ یعنی ساز و کار برگزاری انتخاباتی به ظاهر آزاد و دموکراتیک اما بشدت کنترل شده و تحت نظارت که فقط جناح های درون سیستم از قبل آن سود برده و با پشتوانه آرای عمومی به اهداف مالی و سیاسی خود دست می یابند. سیستم از تمام ترفندها از جمله مناظره های تلویزیونی استفاده می کند تا نمایش انتخابات برای عموم سرگرم کننده و جذاب باشد.
اگر در گذشته های نه چندان دور در خیلی از حکومت های توتالیتر هیچ انتخاباتی وجود نداشت یا فی المثل رهبر حزب در انتخاباتی بدون رقیب با کسب صد در صد آرا به پیروزی می رسید یا انتخاباتی حداقلی فقط بین نخبگان حزب برگزار می شد؛ اکنون در برخی از این گونه نظام ها شاهد صحنه آرایی جهت اجرای " نمایشی انتخاباتی " هستیم که در فضای انسداد سیاسی حتی بعضی از روشنفکران را تحت الشعاع قرار داده تا در این نمایش شرکت کرده و خواسته و ناخواسته باعث رونق "صنعت انتخابات" شوند.
تلخی حقیقت هنگامی بیشتر می شود که شرکت کنندگان در نمایش می دانند که چنین انتخاباتی شبحی از دموکراسی است؛ انتخاباتی محدود ، ناقص و تحت نظارت . با این وجود برای توجیه مشارکت خود در انتخابات دلایلی دارند ظاهرا منطقی و البته تکراری : " آلترناتیو دیگری وجود ندارد ، اگر نامزد الف جای نامزد ب رای بیاورد وضع بدتر می شود، زیر ساخت ها نابود می گردد ، حمله نظامی رخ می دهد ، خطر تجزیه و فروپاشی وجود دارد و ... "
کنایه آمیز ترین وجه قضیه این است که این عده در هر دوره نسبت به دوره قبل سطح مطالبات و خواسته هایشان تحلیل می رود و به کمترین ها بسنده می کنند. روزنه امیدی اگر هست فقط در جلوگیری از بروز مصائب بیشتر و فجایعی عظیم تر است.از دید افرادی که چنین دلایلی را اقامه می کنند کسانی که مخالف شرکت در انتخابات هستند هیچ راه حل موثری ندارند. آنها نیروهای اپوزیسیون را نیز فاقد یکپارچگی و انسجام ، و فاقد رهبری کاریزماتیک می دانند که بتواند تحول چشمگیری ایجاد کند. درست در همین نقطه است که صنعت انتخابات در یک نظام توتالیتر به یکی از مهم ترین اهداف خود دست می یابد. چون از دید بسیاری تنها چاره ی باقی مانده تن دادن به همین انتخابات است.
آنها که این گونه می اندیشند آلترناتیو اصلی را یا نمی ببیند یا اساسا بدان اعتقادی ندارند. موثرترین نیرو اما نیروی مقاومت مردمانی است که دیگر حاضر به شرکت در انتخابات سیستم نیستند.
تحولات عمیق و ریشه ای آن گاه رخ می دهد که آحاد جامعه به نیروی همبستگی و همدلی بین خود بیش از پیش آگاه شوند. در نتیجه مردمی که تنها و دست خالی هستند آگاهانه اهداف صنعت انتخابات را بی اثر می سازند. آنها دیگر زیر بار هر آنچه آزادی ها و حقوق فردی شان را تهدید می کند نمی روند ، قانون پوشش اجباری را برنمی تابند و در قالب اتحادیه ها و اصناف به مقاومت مدنی خود ادامه می دهند.
با وجود همه دشواری ها و به رغم همه فشارهایی که از سوی حکومت بر جامعه مدنی وارد می شود، در صورت غلبه بر ناامیدی و پی گیری مستمر چنین روندی است که ارکان هر سیستم سرکوبگری به سستی و ضعف می گراید و استحاله نهایی رخ می دهد. اما مشارکت در آنچه سیستم برایش برنامه ریزی کرده حاصلی ندارد جز تدوام سیر قهقرایی.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from جامعهشناسی
📃 روشنفکران چگونه ایدئولوژی را در دنیای ایماژینر روایت میکنند؟
📌 ایدئولوژی و سلطه
✍️ احمد نقیب زاده
🖇 ریمون آرون در کتاب "افیون روشنفکران" ایدئولوژی را نظامی از تفسیرها در حوزۀ اجتماعی تعریف می کند که خود متضمن نظمی از ارزشهاست که باید و نبایدهایی را برای پیروان خود القاء می کند. عنوان کتاب خود جنبۀ یوتوپیایی ایدئولوژی را نشان می دهد. دست کم این متفکر ایدئولوژی را به مثابه پرسه زدن در دنیای رؤیاها یا ماده ای نشئه آور می داند که آدمهای ایدئالیست به آن پناه می برند. این واقعیت را نمی توان انکار کرد که زندگی خوشتر بود در پردۀ وهم و خیال/صبح روشن را ضفای سایۀ مهتاب نیست.
🖇 امروز که از بسیاری باورها و امیدها افسون زدایی شده است بهتر می توان فهمید که دنیای افسون زدودۀ علمی تا چه حد می تواند خشک و بی روح باشد و سرانجامی جز نیهیلیسم و سرگردانی نداشته باشد. حال اینکه بشر واقعیت را با همه تلخی هایش ترجیح می دهد یا زندگی در پردۀ وهم و خیال را نکته ای است که هرکس پاسخ خود را به این سؤال می دهد. اما دلیل یوتوپیایی بودن ایدئولوژی ها دراین نکته نهفته ست که همۀ آنها بر یک جهان بینی استوار هستند و این جهان بینی ها هم خود بر صغری و کبرایی تکیه دارند که هرگز به اثبات نرسیده اند.
🖇 نه ماتریالیسم تاریخی مارکسیسم و نه ذات نیکوی انسان و نه برتری نژادی نازیسم در هیچ آزمونی اثبات نشده اند. درعین حال ژان فرانسوا دورتیه از متفکران اندیشه سیاسی در فرانسه براین باور است که ایدئولوژی هرگز ازبین نمی رود. زیرا هرکس نگرشی نسبت به زندگی دارد که با حرکتی به سوی آن همراه است. آنچه بین ایدئولوژی و ایده و علم فرق می گذارد همین وجه عملی ایدئولوژی است. ایدئولوژی ازاین جهت که از پیروان و باورمندان بخود می خواهد که در جهت تجقق اهداف آن دست به عمل و مبارزه بزنند آن را به ادیان شبیه می سازد.
🖇 درحقیقت هرآنچه به ادیان نسبت داده می شود در ایدئولوژی هم وجود دارد: وجود پیامبر یا بنیانگذار، افسانه یا افسانه های مقدس، دفاع از اصول، مسیانیسم یا امید به فرجامی نیکو، تفاسیر مختلف و متخاصم، کفریات و نزاع های درونی، جنگ مقدس علیه سایر باورها و اسطوره های تأسیسی در مورد خلقت جهان ایدئولوژی سعی دارد همه مسائل را در یک مسئله خلاصه کرده و برای آن سؤال کلیدی هم پاسخی واحد ارائه کند. این طرز نگاه دنیا را به دو قسمت تقسیم می کند: خوب و بد؛ درست و نادرست؛ دوست و دشمن. از نظر کارل اشمیت همین تقسیم به دوست و دشمن بنیان سیاست را تشکیل می دهد. در واقع ایدئولوژی بنا به طبیعت خود دایکوتومیک یا دوگانه بین است.
🖇 باید بین ایده و ایدئولوژی تفکیک قائل شد. ایده جزئی از هستی بشر است زیرا اگر نیندیشد پس نیست. یعنی وارونه ی کوژیتو. این سیاست است که ایده ها را به ایدئولوژی تبدیل می کند. ایده های بزرگ زائیده آزمون های بزرگ تاریخ است. تمام نظام های ارزشی که ایماژینر سیاسی معاصر را رقم زده اند مانند لیبرالیسم، ناسیونالیسم، دموکراسی، جمهوریت، مساوات، سوسیالیسم، زیست بوم وغیره در لحظات بنیانی تاریخ معاصر شکل گرفته اند.
🖇 برای مثال لیبرالیسم که هنوز هم پشت اقتدارگرایان را بهم می لرزاند درست در مقطعی از تاریخ شکل گرفت که واکنشی جدی علیه قدرت مطلقه در جریان بود و دموکراسی هم واکنشی علیه امتیازات اشراف و نابرابری های دیگر بود که در قرون هفدهم و هیجدهم جریان داشت. اینکه سیاست گرایش جدی به تبدیل ایده ها به ایدئولوژی دارد ریشه در آمریتی دارد که در ایدئولوژی وجود دارد ولی در ایده وجود ندارد.
🖇 ایده می تواند حنثی و بیطرف باشد در حالی که ایدئولوژی جانبدار و مبارز است. ایدئولوژی خنثی نیست و مانند ادیان از پیروان خود انتظار کنش دارد. سیر این الزام به این صورت است که جهان بینی خاصی شکل می گیرد که پس از تبیین هستی شناسانه خود به جامعه و امور اجتماعی می پردازد و از آن جا به موضوع خاص مورد نظر می رسد. آنگاه بر پایه داده های پیشین به ترسیم و توصیف بایدها و نبایدها و نقشه راه پرداخته احکام لازم را صادر می کند. پراکسیس یعنی چگونه نظریه را به عمل تبدیل کنیم، موانع را از سر راه برداریم و در صورت لزوم به جفت و جور کردن اجزاء نظریه و عمل بپردازیم. دراین جاست که ایدئولوژی مانند نظریه باید از آزمون سرنوشت سازی گذر کند و اینجا پل صراطی است که بسیاری از ایدئولوژی ها رفوزه می شوند.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هشتم سیاستنامه مطالعه کنید.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📌 ایدئولوژی و سلطه
✍️ احمد نقیب زاده
🖇 ریمون آرون در کتاب "افیون روشنفکران" ایدئولوژی را نظامی از تفسیرها در حوزۀ اجتماعی تعریف می کند که خود متضمن نظمی از ارزشهاست که باید و نبایدهایی را برای پیروان خود القاء می کند. عنوان کتاب خود جنبۀ یوتوپیایی ایدئولوژی را نشان می دهد. دست کم این متفکر ایدئولوژی را به مثابه پرسه زدن در دنیای رؤیاها یا ماده ای نشئه آور می داند که آدمهای ایدئالیست به آن پناه می برند. این واقعیت را نمی توان انکار کرد که زندگی خوشتر بود در پردۀ وهم و خیال/صبح روشن را ضفای سایۀ مهتاب نیست.
🖇 امروز که از بسیاری باورها و امیدها افسون زدایی شده است بهتر می توان فهمید که دنیای افسون زدودۀ علمی تا چه حد می تواند خشک و بی روح باشد و سرانجامی جز نیهیلیسم و سرگردانی نداشته باشد. حال اینکه بشر واقعیت را با همه تلخی هایش ترجیح می دهد یا زندگی در پردۀ وهم و خیال را نکته ای است که هرکس پاسخ خود را به این سؤال می دهد. اما دلیل یوتوپیایی بودن ایدئولوژی ها دراین نکته نهفته ست که همۀ آنها بر یک جهان بینی استوار هستند و این جهان بینی ها هم خود بر صغری و کبرایی تکیه دارند که هرگز به اثبات نرسیده اند.
🖇 نه ماتریالیسم تاریخی مارکسیسم و نه ذات نیکوی انسان و نه برتری نژادی نازیسم در هیچ آزمونی اثبات نشده اند. درعین حال ژان فرانسوا دورتیه از متفکران اندیشه سیاسی در فرانسه براین باور است که ایدئولوژی هرگز ازبین نمی رود. زیرا هرکس نگرشی نسبت به زندگی دارد که با حرکتی به سوی آن همراه است. آنچه بین ایدئولوژی و ایده و علم فرق می گذارد همین وجه عملی ایدئولوژی است. ایدئولوژی ازاین جهت که از پیروان و باورمندان بخود می خواهد که در جهت تجقق اهداف آن دست به عمل و مبارزه بزنند آن را به ادیان شبیه می سازد.
🖇 درحقیقت هرآنچه به ادیان نسبت داده می شود در ایدئولوژی هم وجود دارد: وجود پیامبر یا بنیانگذار، افسانه یا افسانه های مقدس، دفاع از اصول، مسیانیسم یا امید به فرجامی نیکو، تفاسیر مختلف و متخاصم، کفریات و نزاع های درونی، جنگ مقدس علیه سایر باورها و اسطوره های تأسیسی در مورد خلقت جهان ایدئولوژی سعی دارد همه مسائل را در یک مسئله خلاصه کرده و برای آن سؤال کلیدی هم پاسخی واحد ارائه کند. این طرز نگاه دنیا را به دو قسمت تقسیم می کند: خوب و بد؛ درست و نادرست؛ دوست و دشمن. از نظر کارل اشمیت همین تقسیم به دوست و دشمن بنیان سیاست را تشکیل می دهد. در واقع ایدئولوژی بنا به طبیعت خود دایکوتومیک یا دوگانه بین است.
🖇 باید بین ایده و ایدئولوژی تفکیک قائل شد. ایده جزئی از هستی بشر است زیرا اگر نیندیشد پس نیست. یعنی وارونه ی کوژیتو. این سیاست است که ایده ها را به ایدئولوژی تبدیل می کند. ایده های بزرگ زائیده آزمون های بزرگ تاریخ است. تمام نظام های ارزشی که ایماژینر سیاسی معاصر را رقم زده اند مانند لیبرالیسم، ناسیونالیسم، دموکراسی، جمهوریت، مساوات، سوسیالیسم، زیست بوم وغیره در لحظات بنیانی تاریخ معاصر شکل گرفته اند.
🖇 برای مثال لیبرالیسم که هنوز هم پشت اقتدارگرایان را بهم می لرزاند درست در مقطعی از تاریخ شکل گرفت که واکنشی جدی علیه قدرت مطلقه در جریان بود و دموکراسی هم واکنشی علیه امتیازات اشراف و نابرابری های دیگر بود که در قرون هفدهم و هیجدهم جریان داشت. اینکه سیاست گرایش جدی به تبدیل ایده ها به ایدئولوژی دارد ریشه در آمریتی دارد که در ایدئولوژی وجود دارد ولی در ایده وجود ندارد.
🖇 ایده می تواند حنثی و بیطرف باشد در حالی که ایدئولوژی جانبدار و مبارز است. ایدئولوژی خنثی نیست و مانند ادیان از پیروان خود انتظار کنش دارد. سیر این الزام به این صورت است که جهان بینی خاصی شکل می گیرد که پس از تبیین هستی شناسانه خود به جامعه و امور اجتماعی می پردازد و از آن جا به موضوع خاص مورد نظر می رسد. آنگاه بر پایه داده های پیشین به ترسیم و توصیف بایدها و نبایدها و نقشه راه پرداخته احکام لازم را صادر می کند. پراکسیس یعنی چگونه نظریه را به عمل تبدیل کنیم، موانع را از سر راه برداریم و در صورت لزوم به جفت و جور کردن اجزاء نظریه و عمل بپردازیم. دراین جاست که ایدئولوژی مانند نظریه باید از آزمون سرنوشت سازی گذر کند و اینجا پل صراطی است که بسیاری از ایدئولوژی ها رفوزه می شوند.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هشتم سیاستنامه مطالعه کنید.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from جامعهشناسی
جمهوری اسلامی بدون وجود اتحاد شوروی غیرقابلتصور بود....
اینکه جمهوری اسلامی را نوعی «بازگشت سرکوبشدگان» در نظر بگیریم درک اشتباه منشأ آن و ایدئولوژی مشروعیتسازش است. درعوض جمهوری اسلامی محصول آمیختگی مارکسیسم متأثر از شوروی، اشکال متنوع جنبشهای جهان سوم و نوعی اسلام مدرنشده و فعال بود. آنچه اتفاق افتاد این بود که رخداد جدیدی متولد شده بود: حکومت دینیای که خود را پیشرو و متعهد به ضدامپریالیسم (حداقل ضدآمریکایی، که حزب توده حامی آن بود) میدید، تعهد به توسعهی اقتصادی و عدالت را حفظ کرد، گرچه بهجای اینکه بیشتر به آن عمل کند، آن را نایده میگرفت.
#بریدهای_از_کتاب
آمادهی انقلاب: برپایی سوسیالیسم در جهان سوم
اثر جرمی فریدمن
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
اینکه جمهوری اسلامی را نوعی «بازگشت سرکوبشدگان» در نظر بگیریم درک اشتباه منشأ آن و ایدئولوژی مشروعیتسازش است. درعوض جمهوری اسلامی محصول آمیختگی مارکسیسم متأثر از شوروی، اشکال متنوع جنبشهای جهان سوم و نوعی اسلام مدرنشده و فعال بود. آنچه اتفاق افتاد این بود که رخداد جدیدی متولد شده بود: حکومت دینیای که خود را پیشرو و متعهد به ضدامپریالیسم (حداقل ضدآمریکایی، که حزب توده حامی آن بود) میدید، تعهد به توسعهی اقتصادی و عدالت را حفظ کرد، گرچه بهجای اینکه بیشتر به آن عمل کند، آن را نایده میگرفت.
#بریدهای_از_کتاب
آمادهی انقلاب: برپایی سوسیالیسم در جهان سوم
اثر جرمی فریدمن
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from ahamd KHAKIYAN
درود بیکران لطفا سابسکرایب فرماییدhttps://youtu.be/YFbcwBlkV3U?si=gaqzIpPqd68a8q6d
Forwarded from جامعهشناسی
📃دیکتاتوری در شیلی چگونه پایان یافت ؟
🖋 اکونومیست فارسی
برگی از تاریخ
آگوستو پینوشه (Augusto Pinochet) در 11 سپتامبر 1973 طی یک کودتای نظامی به قدرت رسید. این کودتا منجر به سرنگونی حکومت دموکراتیک سالوادور آلنده شد. پس از کودتا، پینوشه به عنوان رئیسجمهور نظامی شیلی حکومت کرد و تا سال 1990 در قدرت بود.
دوران حکومت پینوشه به دلیل نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب مخالفان سیاسی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. بر اساس گزارشها، در طول حکومت وی، هزاران نفر کشته، ناپدید و یا تحت شکنجه قرار گرفتند
در سال 1989، مردم شیلی توانستند با انتخاب پتریسیو آیلوین (Patricio Aylwin) به عنوان رئیسجمهور، سرنوشت سیاسی خود را تغییر دهند و به دوران حکومت نظامی آگوستو پینوشه پایان دهند. این اتفاق بهوسیله یک روند دموکراتیک و انتخابات آزاد ممکن شد که نتیجه چندین سال تلاش و مبارزه سیاسی بود.
زمینه و شرایط تاریخی
1. رفراندوم 1988: اولین قدم مهم در تغییر سرنوشت سیاسی شیلی، رفراندومی بود که در اکتبر 1988 برگزار شد. در این رفراندوم، مردم شیلی باید تصمیم میگرفتند که آیا پینوشه باید برای یک دوره هشت ساله دیگر در قدرت بماند یا خیر. نتیجه رفراندوم با اکثریت آرا "نه" بود، که به معنی عدم تمدید حکومت پینوشه بود.
2. ائتلاف سیاسی: اپوزیسیون ضد پینوشه، با تشکیل یک ائتلاف گسترده به نام "کنسرتاسیون دموکراتیک" موفق به متحد کردن نیروهای مختلف سیاسی از جمله سوسیالیستها، مسیحیان دموکرات و دیگر احزاب میانهرو و چپ شد. این ائتلاف توانست با ارائه یک برنامه سیاسی جامع، اعتماد مردم را جلب کند.
انتخابات 1989
پس از رفراندوم 1988، حکومت نظامی مجبور به برگزاری انتخابات آزاد شد. انتخابات ریاستجمهوری در دسامبر 1989 برگزار شد و پتریسیو آیلوین، نامزد ائتلاف کنسرتاسیون، توانست با کسب بیشترین آرا به پیروزی برسد.
عوامل موفقیت
1. مشارکت مردمی: یکی از کلیدهای موفقیت، مشارکت گسترده مردم در فرآیند دموکراتیک بود. آگاهی عمومی از اهمیت انتخابات و تمایل برای تغییر، موجب شد تا نرخ مشارکت بالایی در انتخابات داشته باشند.
2. تاکتیکهای مسالمتآمیز: اپوزیسیون با استفاده از روشهای مسالمتآمیز و قانونی، توانست به اهداف خود برسد. مبارزات انتخاباتی با تاکید بر اصلاحات دموکراتیک و حقوق بشر انجام شد.
3. فشار بینالمللی: فشارهای بینالمللی نیز نقشی اساسی در پایان دادن به حکومت پینوشه داشت. جامعه بینالمللی از طریق سازمانهای حقوق بشری و دولتهای خارجی، بر حکومت نظامی شیلی فشار آورد تا به دموکراسی بازگردد.
🔗نتیجه گیری
انتخاب پتریسیو آیلوین به عنوان رئیسجمهور، آغازگر دوره جدیدی از دموکراسی در شیلی بود.در آن دوره مهم ترین عامل یعنی اتحاد مردم و مشارکت بالا توانست به دیکتاتوری پینوشه پایان دهد ،
مردم شیلی مشارکت در انتخابات را به معنی تایید سیاست حاکم بر جامعه و مشارکت خود در کشتن جوانهای کشور نمی دانستند
مردم شیلی برای تغییرات به جای قهر و انفعال و امید به قدرت ها یا شخصیت های خارجی در یک روش مسالمت آمیز موفق به تغییر ساختار حکومت دیکتاتوری خود شدند.
مردم شیلی به جای خط کشی بین خود و دوستانشان و زدن انگ و ننگ به خاطر طرفداری از کاندیدها و دعوت به مشارکت در انتخابات برای نتیجه گیری از هر خط فکری که بودند با هم متحد شدند و نه یک شبه بلکه طی یک مبارزه ۱۷ ساله موفق به ایجاد تغییرات شدند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🖋 اکونومیست فارسی
برگی از تاریخ
آگوستو پینوشه (Augusto Pinochet) در 11 سپتامبر 1973 طی یک کودتای نظامی به قدرت رسید. این کودتا منجر به سرنگونی حکومت دموکراتیک سالوادور آلنده شد. پس از کودتا، پینوشه به عنوان رئیسجمهور نظامی شیلی حکومت کرد و تا سال 1990 در قدرت بود.
دوران حکومت پینوشه به دلیل نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب مخالفان سیاسی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. بر اساس گزارشها، در طول حکومت وی، هزاران نفر کشته، ناپدید و یا تحت شکنجه قرار گرفتند
در سال 1989، مردم شیلی توانستند با انتخاب پتریسیو آیلوین (Patricio Aylwin) به عنوان رئیسجمهور، سرنوشت سیاسی خود را تغییر دهند و به دوران حکومت نظامی آگوستو پینوشه پایان دهند. این اتفاق بهوسیله یک روند دموکراتیک و انتخابات آزاد ممکن شد که نتیجه چندین سال تلاش و مبارزه سیاسی بود.
زمینه و شرایط تاریخی
1. رفراندوم 1988: اولین قدم مهم در تغییر سرنوشت سیاسی شیلی، رفراندومی بود که در اکتبر 1988 برگزار شد. در این رفراندوم، مردم شیلی باید تصمیم میگرفتند که آیا پینوشه باید برای یک دوره هشت ساله دیگر در قدرت بماند یا خیر. نتیجه رفراندوم با اکثریت آرا "نه" بود، که به معنی عدم تمدید حکومت پینوشه بود.
2. ائتلاف سیاسی: اپوزیسیون ضد پینوشه، با تشکیل یک ائتلاف گسترده به نام "کنسرتاسیون دموکراتیک" موفق به متحد کردن نیروهای مختلف سیاسی از جمله سوسیالیستها، مسیحیان دموکرات و دیگر احزاب میانهرو و چپ شد. این ائتلاف توانست با ارائه یک برنامه سیاسی جامع، اعتماد مردم را جلب کند.
انتخابات 1989
پس از رفراندوم 1988، حکومت نظامی مجبور به برگزاری انتخابات آزاد شد. انتخابات ریاستجمهوری در دسامبر 1989 برگزار شد و پتریسیو آیلوین، نامزد ائتلاف کنسرتاسیون، توانست با کسب بیشترین آرا به پیروزی برسد.
عوامل موفقیت
1. مشارکت مردمی: یکی از کلیدهای موفقیت، مشارکت گسترده مردم در فرآیند دموکراتیک بود. آگاهی عمومی از اهمیت انتخابات و تمایل برای تغییر، موجب شد تا نرخ مشارکت بالایی در انتخابات داشته باشند.
2. تاکتیکهای مسالمتآمیز: اپوزیسیون با استفاده از روشهای مسالمتآمیز و قانونی، توانست به اهداف خود برسد. مبارزات انتخاباتی با تاکید بر اصلاحات دموکراتیک و حقوق بشر انجام شد.
3. فشار بینالمللی: فشارهای بینالمللی نیز نقشی اساسی در پایان دادن به حکومت پینوشه داشت. جامعه بینالمللی از طریق سازمانهای حقوق بشری و دولتهای خارجی، بر حکومت نظامی شیلی فشار آورد تا به دموکراسی بازگردد.
🔗نتیجه گیری
انتخاب پتریسیو آیلوین به عنوان رئیسجمهور، آغازگر دوره جدیدی از دموکراسی در شیلی بود.در آن دوره مهم ترین عامل یعنی اتحاد مردم و مشارکت بالا توانست به دیکتاتوری پینوشه پایان دهد ،
مردم شیلی مشارکت در انتخابات را به معنی تایید سیاست حاکم بر جامعه و مشارکت خود در کشتن جوانهای کشور نمی دانستند
مردم شیلی برای تغییرات به جای قهر و انفعال و امید به قدرت ها یا شخصیت های خارجی در یک روش مسالمت آمیز موفق به تغییر ساختار حکومت دیکتاتوری خود شدند.
مردم شیلی به جای خط کشی بین خود و دوستانشان و زدن انگ و ننگ به خاطر طرفداری از کاندیدها و دعوت به مشارکت در انتخابات برای نتیجه گیری از هر خط فکری که بودند با هم متحد شدند و نه یک شبه بلکه طی یک مبارزه ۱۷ ساله موفق به ایجاد تغییرات شدند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from ahamd KHAKIYAN
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from جامعهشناسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آغاز درسگفتارهای عباس امانت، مورخ و استاد بازنشستهٔ دانشگاه ییل دربارهٔ تاریخ ایران
پیشگفتار
مشاهده در یوتیوب:
https://m.youtube.com/watch?v=SosSFpvXs8Y
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
پیشگفتار
مشاهده در یوتیوب:
https://m.youtube.com/watch?v=SosSFpvXs8Y
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from جامعهشناسی
📃 افسانۀ جلال آلاحمد
✍️ #سالار_سیفالدینی
«امان از قبلۀ مسلمین. مرکز کثافت است، مزبله است، کثافتکدهای است. نمودار کاملی است از ظاهر و باطن مردمی که به این قبله، نماز میگذارند و اصلاً چه بیخود ما جهودها را به کثافت مسخره میکنیم. اسلام را در زادگاهش، باید نمودار اصلی کثافت دید»
(خسی در میقات، از بخشهای حذف شده، مجلۀ بخارا، رسول جعفریان، خرداد ۱۴۰۳ خورشیدی)
انتشار بخشهای سانسور شده سفرنامۀ جلال آلاحمد در حج ) (به قول خودش بدویتِ موتوریزه)، از سوی رسول جعفریان، بسیاری را به شوک فرو بُرد.
آلاحمد به عنوان یک تودهای بریده و ماجراجو، طی دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی برندینگ شد و مرجع تقلید بخشِ بزرگی از روشنفکری دینی و چپ شناخته میشد.
معروف بود که جلالِ بیدین، با رفتن به حج ایمان آورد، ولی آنطور که خودش نوشته، حجِ او صرفاً یک ماجراجویی بود نه از روی اعتقاد، همانطور که سفر به سرزمین اسرائیل (عزرائیل) از روی ماجرا بود. بخشهای حذف شده از کتاب خسی در میقات، بنا بر مصلحت از سوی خود آلاحمد و به توصیۀ محمود طالقانی، حذف شدند نه اعتقاد. این حذفیات از جلال موجودی وارونه ساخت و مرجعیتِ روشنفکری به او بخشید.
ضرباتی که جلال از بیرون دانشگاه به پیکرۀ دانشگاه و نظام علم وارد کرد، ضرباتی کاری و جبرانناپذیر بود. جلال که هرگز «به مکتب نرفت و خط ننوشت» به غمزههای سمی و کتابهای زهراگین، عالَمی را فریفت و مسألهآموز صد مدرس و روشنفکر برای «خودزنی» شد.
حملاتِ جلال به وحدتِ ملی، زمینۀ رشدِ روشنفکری «ضدِّ ملی» را فراهم آورد. آرزوی اشغال ایران توسط خلافتِ عثمانی به بهانۀ اینکه چه فرقی میکند؟ مگر اکنون ایالتی از ایالتهای امریکا نیستیم... اوجِ منجلاب و باتلاقِ کثیفی بود که آلاحمد مانند یک مخلوقِ بیریشه و بیاصالت در آن دست و پا میزد.
رضا براهنی که سرچشمۀ جوشانِ افکار سمی او بود، در جایی، غربزدگی را چیزی در مایههای «مانیفیست کمونیستِ شرق» نامیده است.
حقیقتاً پیامدهای ویرانگر این کتاب در لجنمالی اندیشمندانِ ایرانی و نگاه ایدئولوژیک به هر چیز و نابودی تئوریکِ بنیادهای تجدد و سنت (توأمان) کاریکاتوری از همان مانیفیستِ مارکس است.
در خدمت و خیانت روشنفکران برای آن بود که خائن، جای خادم را بگیرد و گفتارِ غربزدگی در نهایت تا جایی پیش رفت که خود جلال نیز «غربزدۀ مضاعف» نام گرفت.
پروژۀ برندینگِ جلال ،سیمین زنش ،و احمد شامپو از سوی کسانی همچون «پدر طالقانی» برای مصرفِ او در راه پیکارِ سیاسی بود تا از او، یک روشنفکرِ متعهد بسازد، تا بتوان از یک معلمِ دیپلمۀ الکلی در برابر اندیشمندانِ مستقل دانشگاهی، تندیسی ساخت.
افکار ضدِّ علم و ضدِّ مشروطۀ جلال و ضربهای که بر پیکرۀ «حکومت قانون» زد به تنهایی با حملۀ مغول برابری میکند. تعطیل کردن فکرِ مشروطه و به هیچشمردنِ قانون و دانشگاه، ضربهای عظیم بود ولی برای هیچ... بسیاری از مبارزان مذهبی توجه نکردند بریدن او از «حزب» توده به معنای بریدن از سنت کمونیستی و چپ نبود.
جلال، بادکنکی بود که ساخته شده بود برای پیکارِ سیاسی اما فراتر از پیشبینیها باد کرد. مغزی بود سمی و از روی سودا و هوس، که بر هیچ بنیادی تکیه نداشت.
داستان زندگی جلال - که قلمی نرانده جز از روی کینه - نشان میدهد که روشنفکری یعنی «حزبِ روشنفکرانِ ایدئولوژیک» سالها با توهمی از واقعیت، مخاطب را سر کار گذاشته بود.
کینۀ جلال به حج و آئین مسلمانان که با بدترین جملات از آن یاد میکند، نشان میدهد که او چقدر دمدمی مزاج بود و بر هیچ بنیادی تکیه نداشت جز هوس و سودا.
اگر سفرنامۀ اسرائیل او را خوانده باشید، دقیقاً چنین ویژگی دارد، در جایی طرفدارِ اسرائیل و تعلقِ فلسطین به یهودیان است و در جای دیگر طرفدارِ مظلومیتِ فلسطین، اما در نهایت با اسرائیل نیز بد نیست.
جلال، ترور شخصیتِ اندیشمندان و نویسندگان درجۀ یک معاصر را به عنوان یک رسالت، تلقی میکرد و ذیلِ نامِ غربزدگی، دهها نویسندۀ مرجع و دانشمندِ عالی این مملکت را لجنمال کرد و عاقبت، خودش نیز در سودای افراط در الکل به عدم رفت، اما مغزهای زیادی را تباه کرد و کارخانه فکری خائنپروری را به کار انداخت.
احمد فردید که بار اول، اصطلاحِ غربزدگی را ابداع کرده بود، وقتی دید جلال آن را بیملاحظه به این و آن نسبت میدهد، خود او را «غربزدۀ مضاعف» نامید اما تمام این مقاومتها چیزی نبود که قلمِ زهرآلود او را متوقف کند.
تکلیفِ جلال با خودش معلوم نبود، یک روز خوب، حالش خوب بود و یک روز بد، روشنفکر بیماری بود که بیدلیل به همه چیز حمله میکرد. شاید اگر روشنفکر نمیشد، یک قاتل سریالی میشد که بدون منفعت، آدم میکُشد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #سالار_سیفالدینی
«امان از قبلۀ مسلمین. مرکز کثافت است، مزبله است، کثافتکدهای است. نمودار کاملی است از ظاهر و باطن مردمی که به این قبله، نماز میگذارند و اصلاً چه بیخود ما جهودها را به کثافت مسخره میکنیم. اسلام را در زادگاهش، باید نمودار اصلی کثافت دید»
(خسی در میقات، از بخشهای حذف شده، مجلۀ بخارا، رسول جعفریان، خرداد ۱۴۰۳ خورشیدی)
انتشار بخشهای سانسور شده سفرنامۀ جلال آلاحمد در حج ) (به قول خودش بدویتِ موتوریزه)، از سوی رسول جعفریان، بسیاری را به شوک فرو بُرد.
آلاحمد به عنوان یک تودهای بریده و ماجراجو، طی دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی برندینگ شد و مرجع تقلید بخشِ بزرگی از روشنفکری دینی و چپ شناخته میشد.
معروف بود که جلالِ بیدین، با رفتن به حج ایمان آورد، ولی آنطور که خودش نوشته، حجِ او صرفاً یک ماجراجویی بود نه از روی اعتقاد، همانطور که سفر به سرزمین اسرائیل (عزرائیل) از روی ماجرا بود. بخشهای حذف شده از کتاب خسی در میقات، بنا بر مصلحت از سوی خود آلاحمد و به توصیۀ محمود طالقانی، حذف شدند نه اعتقاد. این حذفیات از جلال موجودی وارونه ساخت و مرجعیتِ روشنفکری به او بخشید.
ضرباتی که جلال از بیرون دانشگاه به پیکرۀ دانشگاه و نظام علم وارد کرد، ضرباتی کاری و جبرانناپذیر بود. جلال که هرگز «به مکتب نرفت و خط ننوشت» به غمزههای سمی و کتابهای زهراگین، عالَمی را فریفت و مسألهآموز صد مدرس و روشنفکر برای «خودزنی» شد.
حملاتِ جلال به وحدتِ ملی، زمینۀ رشدِ روشنفکری «ضدِّ ملی» را فراهم آورد. آرزوی اشغال ایران توسط خلافتِ عثمانی به بهانۀ اینکه چه فرقی میکند؟ مگر اکنون ایالتی از ایالتهای امریکا نیستیم... اوجِ منجلاب و باتلاقِ کثیفی بود که آلاحمد مانند یک مخلوقِ بیریشه و بیاصالت در آن دست و پا میزد.
رضا براهنی که سرچشمۀ جوشانِ افکار سمی او بود، در جایی، غربزدگی را چیزی در مایههای «مانیفیست کمونیستِ شرق» نامیده است.
حقیقتاً پیامدهای ویرانگر این کتاب در لجنمالی اندیشمندانِ ایرانی و نگاه ایدئولوژیک به هر چیز و نابودی تئوریکِ بنیادهای تجدد و سنت (توأمان) کاریکاتوری از همان مانیفیستِ مارکس است.
در خدمت و خیانت روشنفکران برای آن بود که خائن، جای خادم را بگیرد و گفتارِ غربزدگی در نهایت تا جایی پیش رفت که خود جلال نیز «غربزدۀ مضاعف» نام گرفت.
پروژۀ برندینگِ جلال ،سیمین زنش ،و احمد شامپو از سوی کسانی همچون «پدر طالقانی» برای مصرفِ او در راه پیکارِ سیاسی بود تا از او، یک روشنفکرِ متعهد بسازد، تا بتوان از یک معلمِ دیپلمۀ الکلی در برابر اندیشمندانِ مستقل دانشگاهی، تندیسی ساخت.
افکار ضدِّ علم و ضدِّ مشروطۀ جلال و ضربهای که بر پیکرۀ «حکومت قانون» زد به تنهایی با حملۀ مغول برابری میکند. تعطیل کردن فکرِ مشروطه و به هیچشمردنِ قانون و دانشگاه، ضربهای عظیم بود ولی برای هیچ... بسیاری از مبارزان مذهبی توجه نکردند بریدن او از «حزب» توده به معنای بریدن از سنت کمونیستی و چپ نبود.
جلال، بادکنکی بود که ساخته شده بود برای پیکارِ سیاسی اما فراتر از پیشبینیها باد کرد. مغزی بود سمی و از روی سودا و هوس، که بر هیچ بنیادی تکیه نداشت.
داستان زندگی جلال - که قلمی نرانده جز از روی کینه - نشان میدهد که روشنفکری یعنی «حزبِ روشنفکرانِ ایدئولوژیک» سالها با توهمی از واقعیت، مخاطب را سر کار گذاشته بود.
کینۀ جلال به حج و آئین مسلمانان که با بدترین جملات از آن یاد میکند، نشان میدهد که او چقدر دمدمی مزاج بود و بر هیچ بنیادی تکیه نداشت جز هوس و سودا.
اگر سفرنامۀ اسرائیل او را خوانده باشید، دقیقاً چنین ویژگی دارد، در جایی طرفدارِ اسرائیل و تعلقِ فلسطین به یهودیان است و در جای دیگر طرفدارِ مظلومیتِ فلسطین، اما در نهایت با اسرائیل نیز بد نیست.
جلال، ترور شخصیتِ اندیشمندان و نویسندگان درجۀ یک معاصر را به عنوان یک رسالت، تلقی میکرد و ذیلِ نامِ غربزدگی، دهها نویسندۀ مرجع و دانشمندِ عالی این مملکت را لجنمال کرد و عاقبت، خودش نیز در سودای افراط در الکل به عدم رفت، اما مغزهای زیادی را تباه کرد و کارخانه فکری خائنپروری را به کار انداخت.
احمد فردید که بار اول، اصطلاحِ غربزدگی را ابداع کرده بود، وقتی دید جلال آن را بیملاحظه به این و آن نسبت میدهد، خود او را «غربزدۀ مضاعف» نامید اما تمام این مقاومتها چیزی نبود که قلمِ زهرآلود او را متوقف کند.
تکلیفِ جلال با خودش معلوم نبود، یک روز خوب، حالش خوب بود و یک روز بد، روشنفکر بیماری بود که بیدلیل به همه چیز حمله میکرد. شاید اگر روشنفکر نمیشد، یک قاتل سریالی میشد که بدون منفعت، آدم میکُشد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
نامه عبدالکریم سروش به مسعود پزشکیان
«مخواب که آنان نخوابیدهاند»
دریاب کنون که نعمتت هست به دست
کاین دولت و ملک میرود دستبهدست
جناب دکتر مسعود پزشکیان رئیسجمهور منتخب و منتجب،
با تقدیم سلام و احترام،
اکنون که به طالع مسعود و با آراء جمهور بر مسند ریاستجمهوری ایران مینشینید، جای آن است که جمهوراً آن را به فال نیک بگیریم و چشم به راه مدیریت علمی و سامانبخشی مدبرانه امور در ولایتکده ایران باشیم.
اطمینان دارم که کارشناسان دانا و امین قصه پرغصه جویبار آلوده سیاست و دیوار شکسته اقتصاد و معیشت و سقف فروریخته دیانت و شربالیهود قضات و قضاوت و گلوی فشرده حق و عدالت و ناکامی و ناکارآمدی مدیریت کلان مملکت و غلبه انصار شرارت و جهالت و رواج قشریت و زوال معنویت و رباخواری و ریاکاری دینفروشان و خرقهپوشان و شکمهای فربه از حرام و کسوف خورشید دادگری و سرکوب اندیشه انتقادی و روشنگری و انبوهی جاهلان مکرّم و عالمان مُلجَم و بسط سایه سنگین استبداد نظری و عملی و صفیر صاعقهسوزان ستم و اندوه سینههای مجروح و جانهای مرعوب و دهانهای دوخته و چشمهای برکنده و چهرههای به تیزاب سوخته و عصمتهای بر باد رفته و ناکامان در خاک خفته و قامت خمیده پدران و دیده اشکبار مادران و زندانهای دوزخی ولایت و خشونت ارباب بیمروّت و رسانههای مقفل معطل و دانشگاهیان بیحریت و بیحرمت و فرار فرهیختگان و تحصیل بیحاصل و دانشگاهی و سخافت و ابتذال صداوسیمایی و ... را برای شما خواهند گفت و لاجرم به کمک آنان مخرجی و مخلصی هوشمندانه ازین محنتآباد خواهید جست.
اکنون که در کار رایزنی و گزینشگری و تمیز الویتها و برآورد چالشها هستید، از صاحب این قلم بشنوید که دیر یا زود در سه گرداب هائل فروخواهید لغزید و لذا علاج واقعه قبل از وقوع کنید.
نخست؛ بیتوقف دست به کار شوید و این بنگاه بانگ و رنگ این دستگاه ابتذالپرور و دروغگستر و خدعهگر را سر تا پا شستوشو بل زیر و رو کنید.
خانهی غولند بپردازشان
در غله دان عدم اندازشان
باز کش این مسند از آسودگان
غسل ده این منبر از آلودگان
تا مشتی تھیمغز پرگوی، دکان بیمتاع خود را با کذب و تحریف نیارایند و اذهان خلق را به اصناف اراجیف نیالایند و گلیم وفاق ملی را به آتش تفرقه نسوزانند و نوخاستگان و نافرهیختگان را به «فرهنگسازی» نگمارند و بر چهره حقیقت اسید نپاشند و بر سر فضیلت کلاه نگذارند و شریعت را در حجاب خرافات نبرند و درس غلامی و غمناکی به مردم ندهند و در پوستین خلق نیفتند و دامن نیکنامان را به تیغ تهمت و فضیحت چاک نکنند و افسانه و اغلوطه به جای خبر نپراکنند و بیش از این بر رونق بازار و رواج رسانههای بیگانه نیفزایند و شرع و قانون را به مصلحت حاکمان نفروشند و باری اگر راست نمیگویند دروغ هم نگویند و با اعتماد مردم بازی نکنند و اکنون که یکهتاز میدان گزارش و نمایشاند ، ادب شهسواری را فرونگزارند و «کیهان» دوم نشوند و حرامخوارانه مالیات مردم را به غصب و تطاول تلف نکنند و صندوق صوت و صورت را به کانون لعب و لعنت بدل نکنند.
تا «نگوید» مؤمن و گبر و جهود
که در این صندوق جز لعنت نبود
دوم آنکه علناً و رسماً از مشایخ و مراجع دینی فتوای صریح بطلبید که تکلیف شرعی دولت با بانوان نیمپوشیده و سرناپوشیده چیست؟ آنان را الزام به پوشش کند؟ تعزیر کند؟ فقط تذکر دهد؟ محبوس و محروم از حقوق کند؟ رها کند و آزاد بگذارد؟ چنین که میبینم تنها مرجع مسؤول این حکم شرعی که همان مراجع تقلیدند این افراطها و اجحافها و الزامها را میبینند و خاموش نشستهاند و دولت را تنها نهادهاند و از وظیفه خود که ارشاد حکومت دینی است اعراض کردهاند. از چه میترسند؟ از وهن شریعت یا هجوم ناقدان یا تعرض و ادبار بانوان؟ از آنان بخواهید تا حکم آسمان را به صراحت به دولت زمینی ابلاغ کنند و آشکارا بگویند که با اجبار حجاب موافقند یا نه؟ تا خاکیان شاکی و باکی نشوند و کمان ملامت بر رییسجمهور نکشند و دولت خادم را نادم نکنند. ارباب قلم و اصحاب نظر قلمگردانیها و نظرورزیها در این باب کردهاند و اکنون نوبت مرجعیت است تا به گردش قلمی مُهر خاتمت بر این نزاع کهن بنهند و صلاح و فلاح دولت و ملت را به رأی رزین مبین و میسر سازند و خلایق بدانند که گشت ارشاد و الزام به حجاب و تعزیر کاشفات بر حسب فتوای فقیهان است یا رسم دولت مردمدار و حقوقمدار مدرن.
سوم آنکه اشرار و اوباش انصار حزبالله را به جای خود بنشانید. اینان که در لباس شخصی و روحانی جانشینان خولیهای بنیامیه و آدمخواران صفویهاند، دست در دست سپاه صحنه گردان و سلسلهجنبان جمیع فتنهها و هجومها و حرمتشکنیها و تعدیها و تعرضها و بیرسمیها و بیرحمیها بودهاند و هستند.
«مخواب که آنان نخوابیدهاند»
دریاب کنون که نعمتت هست به دست
کاین دولت و ملک میرود دستبهدست
جناب دکتر مسعود پزشکیان رئیسجمهور منتخب و منتجب،
با تقدیم سلام و احترام،
اکنون که به طالع مسعود و با آراء جمهور بر مسند ریاستجمهوری ایران مینشینید، جای آن است که جمهوراً آن را به فال نیک بگیریم و چشم به راه مدیریت علمی و سامانبخشی مدبرانه امور در ولایتکده ایران باشیم.
اطمینان دارم که کارشناسان دانا و امین قصه پرغصه جویبار آلوده سیاست و دیوار شکسته اقتصاد و معیشت و سقف فروریخته دیانت و شربالیهود قضات و قضاوت و گلوی فشرده حق و عدالت و ناکامی و ناکارآمدی مدیریت کلان مملکت و غلبه انصار شرارت و جهالت و رواج قشریت و زوال معنویت و رباخواری و ریاکاری دینفروشان و خرقهپوشان و شکمهای فربه از حرام و کسوف خورشید دادگری و سرکوب اندیشه انتقادی و روشنگری و انبوهی جاهلان مکرّم و عالمان مُلجَم و بسط سایه سنگین استبداد نظری و عملی و صفیر صاعقهسوزان ستم و اندوه سینههای مجروح و جانهای مرعوب و دهانهای دوخته و چشمهای برکنده و چهرههای به تیزاب سوخته و عصمتهای بر باد رفته و ناکامان در خاک خفته و قامت خمیده پدران و دیده اشکبار مادران و زندانهای دوزخی ولایت و خشونت ارباب بیمروّت و رسانههای مقفل معطل و دانشگاهیان بیحریت و بیحرمت و فرار فرهیختگان و تحصیل بیحاصل و دانشگاهی و سخافت و ابتذال صداوسیمایی و ... را برای شما خواهند گفت و لاجرم به کمک آنان مخرجی و مخلصی هوشمندانه ازین محنتآباد خواهید جست.
اکنون که در کار رایزنی و گزینشگری و تمیز الویتها و برآورد چالشها هستید، از صاحب این قلم بشنوید که دیر یا زود در سه گرداب هائل فروخواهید لغزید و لذا علاج واقعه قبل از وقوع کنید.
نخست؛ بیتوقف دست به کار شوید و این بنگاه بانگ و رنگ این دستگاه ابتذالپرور و دروغگستر و خدعهگر را سر تا پا شستوشو بل زیر و رو کنید.
خانهی غولند بپردازشان
در غله دان عدم اندازشان
باز کش این مسند از آسودگان
غسل ده این منبر از آلودگان
تا مشتی تھیمغز پرگوی، دکان بیمتاع خود را با کذب و تحریف نیارایند و اذهان خلق را به اصناف اراجیف نیالایند و گلیم وفاق ملی را به آتش تفرقه نسوزانند و نوخاستگان و نافرهیختگان را به «فرهنگسازی» نگمارند و بر چهره حقیقت اسید نپاشند و بر سر فضیلت کلاه نگذارند و شریعت را در حجاب خرافات نبرند و درس غلامی و غمناکی به مردم ندهند و در پوستین خلق نیفتند و دامن نیکنامان را به تیغ تهمت و فضیحت چاک نکنند و افسانه و اغلوطه به جای خبر نپراکنند و بیش از این بر رونق بازار و رواج رسانههای بیگانه نیفزایند و شرع و قانون را به مصلحت حاکمان نفروشند و باری اگر راست نمیگویند دروغ هم نگویند و با اعتماد مردم بازی نکنند و اکنون که یکهتاز میدان گزارش و نمایشاند ، ادب شهسواری را فرونگزارند و «کیهان» دوم نشوند و حرامخوارانه مالیات مردم را به غصب و تطاول تلف نکنند و صندوق صوت و صورت را به کانون لعب و لعنت بدل نکنند.
تا «نگوید» مؤمن و گبر و جهود
که در این صندوق جز لعنت نبود
دوم آنکه علناً و رسماً از مشایخ و مراجع دینی فتوای صریح بطلبید که تکلیف شرعی دولت با بانوان نیمپوشیده و سرناپوشیده چیست؟ آنان را الزام به پوشش کند؟ تعزیر کند؟ فقط تذکر دهد؟ محبوس و محروم از حقوق کند؟ رها کند و آزاد بگذارد؟ چنین که میبینم تنها مرجع مسؤول این حکم شرعی که همان مراجع تقلیدند این افراطها و اجحافها و الزامها را میبینند و خاموش نشستهاند و دولت را تنها نهادهاند و از وظیفه خود که ارشاد حکومت دینی است اعراض کردهاند. از چه میترسند؟ از وهن شریعت یا هجوم ناقدان یا تعرض و ادبار بانوان؟ از آنان بخواهید تا حکم آسمان را به صراحت به دولت زمینی ابلاغ کنند و آشکارا بگویند که با اجبار حجاب موافقند یا نه؟ تا خاکیان شاکی و باکی نشوند و کمان ملامت بر رییسجمهور نکشند و دولت خادم را نادم نکنند. ارباب قلم و اصحاب نظر قلمگردانیها و نظرورزیها در این باب کردهاند و اکنون نوبت مرجعیت است تا به گردش قلمی مُهر خاتمت بر این نزاع کهن بنهند و صلاح و فلاح دولت و ملت را به رأی رزین مبین و میسر سازند و خلایق بدانند که گشت ارشاد و الزام به حجاب و تعزیر کاشفات بر حسب فتوای فقیهان است یا رسم دولت مردمدار و حقوقمدار مدرن.
سوم آنکه اشرار و اوباش انصار حزبالله را به جای خود بنشانید. اینان که در لباس شخصی و روحانی جانشینان خولیهای بنیامیه و آدمخواران صفویهاند، دست در دست سپاه صحنه گردان و سلسلهجنبان جمیع فتنهها و هجومها و حرمتشکنیها و تعدیها و تعرضها و بیرسمیها و بیرحمیها بودهاند و هستند.
روحانی و دانشجوی آزادهای نیست که زخمی زهرآگین از این حرامیان بر تن نداشته باشد و دانشگاهی نیست که از تهاجم طاعونوار این تبهکاران در امان مانده باشد. به یاد آورید فاجعه حمله به کوی دانشگاه تهران و به دانشکده فنی و خوابگاه اصفهان و مشهد و خرم آباد و قم و ... را که به سرکردگی نابکارانی چون دهنمکی و اللهکرم و داعشمندانی چون ازغدی و پشتوانههای فردیدی و مصباحیشان سامان یافت و هنوز پایان نیافته است. این درندگان در کمین نشسته را به چوبدستی عدالت ادب کنید و به زنجیر شرع و قانون ببندید و داد مظلومان و زخم دیدگان را از آنان بستانید و آمران و مباشران آن فاجعهها و فسادها را به تازیانه تنبیه بنوازید و به رأیدهندگان و به همگان بنمایانید که هیچکس برتر از قانون نیست و در دولت شما به دیوان و اهریمنان مجال و مدال نمیدهند و برای وحوش و سباع پناهگاه نمیسازند.
اینان همان غوغاییاناندکه علی (ع) فرمود: رویتان سیاه باد که فقط در هنگامه شر و تباهی پیدایتان میشود» -حکمت دویست نهج البلاغه - . من هم اکنون صدای تیزکردن دشنهها و قمههاشان را میشنوم و شما را همان میگویم که علی گفت من نامَ لم یُنْم عَنه: مخواب که آنان نخوابیدهاند. این نصیحت را به خاتمی نجیب و بزرگوار کردیم. نشنید و عاقبتش شنیدی. باری:
بر آن باش تا هرچه نیت کنی
نظر در صلاح رعیت کنی
سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
حمایت ارواح مکر م و همّت پاکان دو عالم با شما باد
والسّلام علی مع من اتّبع الهدی
عبدالکریم سروش
تیرماه ۱۴۰۳ خورشیدی
اینان همان غوغاییاناندکه علی (ع) فرمود: رویتان سیاه باد که فقط در هنگامه شر و تباهی پیدایتان میشود» -حکمت دویست نهج البلاغه - . من هم اکنون صدای تیزکردن دشنهها و قمههاشان را میشنوم و شما را همان میگویم که علی گفت من نامَ لم یُنْم عَنه: مخواب که آنان نخوابیدهاند. این نصیحت را به خاتمی نجیب و بزرگوار کردیم. نشنید و عاقبتش شنیدی. باری:
بر آن باش تا هرچه نیت کنی
نظر در صلاح رعیت کنی
سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
حمایت ارواح مکر م و همّت پاکان دو عالم با شما باد
والسّلام علی مع من اتّبع الهدی
عبدالکریم سروش
تیرماه ۱۴۰۳ خورشیدی
Forwarded from ahamd KHAKIYAN
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلم از طرف احمد خاکیان
https://youtu.be/M5fDkxTv8PA?si=fB68KGWhJiaFpJ3a💞💞💞💞https://t.me/Tanz_ghazanfar
https://youtu.be/M5fDkxTv8PA?si=fB68KGWhJiaFpJ3a💞💞💞💞https://t.me/Tanz_ghazanfar
Forwarded from نیچه و شوپنهاور
همیشه جایی که اراده و اختیار وجود ندارد، ایمان دارای بیشترین ضرورت و مطلوبیت است...
هرقدر کمتر توانِ فرماندهی داشته باشیم، بیشتر میخواهیم فرمان پذیر و تحت تسلط باشیم خواه از طرف خدا باشد خواه پادشاه، طبقه اجتماعی, یا طبیب، یا کشیش یا عقیده و اصلی قطعی و یا وجدان حزبی.
(#فردریش_نیچه / از #کتاب #حکمت_شادان قطعۀ 347)
همیشه جایی که اراده و اختیار وجود ندارد، ایمان دارای بیشترین ضرورت و مطلوبیت است...
هرقدر کمتر توانِ فرماندهی داشته باشیم، بیشتر میخواهیم فرمان پذیر و تحت تسلط باشیم خواه از طرف خدا باشد خواه پادشاه، طبقه اجتماعی, یا طبیب، یا کشیش یا عقیده و اصلی قطعی و یا وجدان حزبی.
(#فردریش_نیچه / از #کتاب #حکمت_شادان قطعۀ 347)
Forwarded from ناقد| مصطفی ملکیان
🔴باور به «ارادهی آزاد»، سدِّ راه «خودشناسی»
این واقعیّت که ما به پیوندهامان با دیگر اذهان و نیروهایِ روانی جاهل ایم_ اذهان و نیروهایی که بر آنچه ما «تصمیماتِ» خود میخوانیم اثرِ علّی مینهند_ به این معنا نیست که این پیوندها وجود ندارند. عقیده به ارادهیِ آزاد باور به این است که چنین پیوندهایی وجود ندارند؛ و کسی نمیکوشد تا به چیزی واقف شود که، به باورِ خودش، وجود ندارد.
پس، با این طرز تلقّی، عقیده به ارادهیِ آزاد سَدِّ راهِ خودشناسی است، چون ما را جلو میگیرد از اینکه در بابِ عللِ میلهامان، اعمالِمان، و به اصطلاح تصمیماتِمان تحقیق کنیم.
(روح اسپینوزا، نیل گراسمن، ترجمهی مصطفی ملکیان، صفحهی ۲۳۵)
@naghedChannel
این واقعیّت که ما به پیوندهامان با دیگر اذهان و نیروهایِ روانی جاهل ایم_ اذهان و نیروهایی که بر آنچه ما «تصمیماتِ» خود میخوانیم اثرِ علّی مینهند_ به این معنا نیست که این پیوندها وجود ندارند. عقیده به ارادهیِ آزاد باور به این است که چنین پیوندهایی وجود ندارند؛ و کسی نمیکوشد تا به چیزی واقف شود که، به باورِ خودش، وجود ندارد.
پس، با این طرز تلقّی، عقیده به ارادهیِ آزاد سَدِّ راهِ خودشناسی است، چون ما را جلو میگیرد از اینکه در بابِ عللِ میلهامان، اعمالِمان، و به اصطلاح تصمیماتِمان تحقیق کنیم.
(روح اسپینوزا، نیل گراسمن، ترجمهی مصطفی ملکیان، صفحهی ۲۳۵)
@naghedChannel
Telegram
ناقد| مصطفی ملکیان
«ناقد»
✅ بررسی و نقدهای آثار مصطفی ملکیان
✅ آثار مصطفی ملکیان
▫️قرار دادن مطلب در این کانال نشانه تأیید محتوای آن نیست.
@admynchannel
کانال مصطفی ملکیان:
@mostafamalekian
✅ بررسی و نقدهای آثار مصطفی ملکیان
✅ آثار مصطفی ملکیان
▫️قرار دادن مطلب در این کانال نشانه تأیید محتوای آن نیست.
@admynchannel
کانال مصطفی ملکیان:
@mostafamalekian