Khabgard | خوابگرد
18.9K subscribers
1.19K photos
643 videos
52 files
2.03K links
برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد
و مطالبِ دندان‌گیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی

https://twitter.com/khabgard

سایت: http://khabgard.com

ایمیل: info@khabgard.com
‌‌‌
Download Telegram
تاریخچه‌ی سانسور حکومتی در ایران
گفت‌وگو با امیر احمدی آریان

امیر احمدی آریان (متولد ۱۳۵۸) در گفت‌وگو با باربد گلشیری از کانون هنر/فرهنگ/کنش از سانسور آثارش در ایران می‌گوید. او در دوران فعالیت ادبی‌اش در ایران شش کتاب تألیف و پنج کتاب ترجمه کرد. از تألیفی‌ها سه عنوان توقیف و سه عنوان با سانسور منتشر شد. هیچ‌کدام از ترجمه‌ها نیز از گزند سانسور در امان نماند.

در پایان گفت‌وگو، او بخش سانسورشده‌ی فصل پنجم از کتاب اوهام نوشته‌ی پل استر را می‌خواند. استر، نویسنده‌ی شهیر امریکایی، سی‌‌ام آوریل امسال درگذشت.

@KhabGard

کاملِ گفت‌وگو را این‌جا بشنوید:
https://soundcloud.com/iranartcultureaction/a53q0ikdkfza
مهرجویی؛ دیوانه‌ی دیوانه‌ی دیوانه
.
امیر پوریا: این ویدئو که برای من به عنوان یک منتقد فیلم و قبل از آن، به عنوان یک دلداده‌ی سینما، نوعی «حاصل عمر» در رویارویی با زندگی و آثار #داریوش_مهرجویی به حساب می‌آید، به یک ویژگی کمتر بررسی‌شده‌ی مهرجویی در کار حرفه‌ای و حتا زندگی شخصی می‌پردازد: دیوانگی و دیوانه‌بازی‌هایش!

@KhabGard
👇
https://youtu.be/AFxe_MbqOMc
Forwarded from 📢 کشکول
نوار کاست تبدیل‌شدۀ نایاب

(کوکب‌الشرق اُم کلثوم)

سیدة الغناء العربی
اُم کلثوم

افرح یا قلبی
على بلدالمحبوب
یا بشیرالانس
يا بهجةالعیدالسعيد
يا طير يا عايش اسیر
یا ما ناديت

سلوكووس‌الطلا
مقابله بكره
السودان
سلام‌الله على‌الاغنام

@gkash
طرف اول
طرف دوم
دومین کلاس ویرایش کانون نگارش ایران


محتوای این کلاس به‌صورت آنلاین و در پلتفرم گوگل‌میت ارائه می‌شود، به این صورت که مدرس یک روز قبل از هر جلسه، متنی در حدود یک یا دو پاراگراف را با شما به اشتراک می‌گذارد تا شما در حد دانش و مهارت خودتان آن متن را ویرایش کنید. سپس در جلسۀ آنلاین آموزشی، آن متن را پیش چشمتان ویرایش می‌کند و به هر نکته‌ای که می‌رسد، آن نکته را به‌تفصیل توضیح می‌دهد.


این کلاس برخلاف روندِ کلاس‌های ویرایشِ متداول و متعارف است؛ چراکه مدرسانِ آن کلاس‌ها ابتدا مباحث را یک‌به‌یک و به‌ترتیب مطرح می‌کنند و برای هر کدام نمونه‌ای می‌آورند، یعنی از مبانی و نکات ویرایش به نمونۀ متن تمرینی می‌رسند؛ اما در این کلاسْ ما اساس کار را بر نمونۀ متن تمرینی می‌گذاریم و مبانی و نکات ویرایش را به‌اقتضای آن متن تمرینی مطرح می‌کنیم.


مخاطبان این کلاس:

ویراستاران و مترجمان و نویسندگان
خبرنگاران
تولیدکنندگان محتوای متنی و صوتی
داستان‌نویسان
نمایش‌نامه‌نویسان و فیلم‌نامه‌نویسان
و هر کسی که دستی بر آتش نوشتن دارد.


مدرس: معین پایدار
ویراستار و دانش‌آموختهٔ زبان‌شناسی


۶ جلسۀ ۹۰دقیقه‌ای:
۷۰ دقیقه آموزش + ۲۰ دقیقه پرسش‌وپاسخ


حق‌الزحمۀ این کلاس ۲۵۰ هزار تومان است که به این کارت واریز می‌کنید و بعد از واریز، از طریق ارسال عکس فیش واریز به اکانت تلگرام ما، ثبت‌نامتان را قطعی می‌کنید و ما در گروه مخصوص کلاس عضوتان می‌کنیم:

5892101313954279

بانک سپه، به‌نام معین پایدار


تذکر مهم: لطفاً بعد از واریز حق‌الزحمه، همراه عکس فیش واریز، حتماً اسم و فامیلتان و شمارۀ تلفن همراهی را که با آن در تلگرام هستید، به اکانت تلگرام ما بفرستید.

کلاس در روزهای زوج و هر جلسه ساعت ۲۱ تا ۲۲:۳۰ برگزار می‌شود.

زمان برگزاری: ۰۴ تیرماه ۱۴۰۳


در ضمن، در گروه تلگرامی مخصوص کلاس‌ها، به تمرینات بیش‌تر و سؤالات شما می‌پردازیم.


محتوای کلاس به‌صورت فیلم و صوت در اختیارتان قرار می‌گیرد.


ضمناً خوش‌حال‌ترمان می‌کنید اگر...

۱. قبل از برگزاری کلاس، سؤال‌ها و پیش‌نهادها و بعد از برگزاری آن، انتقادهایتان را برایمان بفرستید.

۲. این پست را برای دوستانی که گمان می‌کنید ممکن است این کلاس برایشان جالب یا مفید باشد بفرستید.


لطفاً برای ثبت‌نام یا هر گونه سؤال، فقط و فقط به این آیدی پیام دهید:

@kniranofficial


پایدار باشید و برقرار
کانون نگارش ایران
این پوستر را #فرزاد_ادیبی چند روز پس از کشته شدن #ندا_آقاسلطان ساخت و برایم فرستاد و در خوابگردِ آن روزها منتشر کردم. امشب، در پانزدهمین سالگرد ندا، دوستی این را به یادم انداخت.

وه که چه خردادی گذراندیم آن سال و چه سالی گذراندیم آن ٨٨ و چه تمام نشد و نمی‌شود این همه زخم و درد و چه خشک نمی‌شود شتک خون بر در و دیوار هر چه شهر و چه به ته نمی‌رسد این ۴۵‌ساله‌کابوس...

@KhabGard
خامنه‌ای ۱۳۸۰:
برای یک ملت ننگ است در انتخابات ریاست‌جمهوری‌اش ۳۵ یا ۴۰ درصد شرکت کنند. پیداست که مردم به نظام سیاسى خود نه اعتماد دارند و نه امید دارند.

خامنه‌ای ۱۴۰۳:
دوام و قوام آبروی جمهوری اسلامی متوقف به حضور مردم است. برای اثبات صحت و صداقت نظام حضور مردم یک امر لازم و واجبی است.

۸ تیر ۱۴۰۳: مشارکت زیر ۴۰درصدی مردم (برای اولین بار) که دست‌کم حدود نیمی از آن‌ها هم از وضع موجود ناراضی‌اند.

@KhabGard
Khabgard | خوابگرد
خامنه‌ای ۱۳۸۰: برای یک ملت ننگ است در انتخابات ریاست‌جمهوری‌اش ۳۵ یا ۴۰ درصد شرکت کنند. پیداست که مردم به نظام سیاسى خود نه اعتماد دارند و نه امید دارند. خامنه‌ای ۱۴۰۳: دوام و قوام آبروی جمهوری اسلامی متوقف به حضور مردم است. برای اثبات صحت و صداقت نظام حضور…
.
سال ۱۳۹۲ که سعید جلیلی چهار میلیون رأی آورد، خامنه‌ای بهش گفت «این چهار میلیون نشانگر وجود یک جوهره در جامعه است» و ازش خواست مثل «نخ تسبیح» آن را گسترش بدهد.

پس از ۱۱ سال کشیدن نخ و گسترش دادن تسبیح، نه‌تنها جوهره‌ی «آقا» از ۱۵ درصد مردم کشور بیشتر نشد که میزان مشارکت هم، به‌تعبیر خود خامنه‌ای، به «ننگ» ۴۰ درصد رسید.

@KhabGard
Forwarded from کتابِ سورن (Soren Book)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پشت جلد چهارم از سری جدید منتشر شد.
با گزارشی درباره‌ی یک سوال تاریخی:
چرا رمان می‌خوانیم؟
برای تو مخاطب دوست‌داشتنی که رمان دوست داری، چندین رمان حسابی و خواندنی معرفی کرده‌ایم و مروری هم به تازه‌های بازار نشر در انتهای برنامه آمده است.
@sorenbooks
مرا ببوس با طعم انتخابات
کافه فردا
#کافه_فردا مجله‌ی جدیدی است که هر جمعه به‌صورت زنده از ساعت ۱۱ صبح تا ۱۲:۳۰ ظهر به وقت تهران از طریق امواج رادیویی و ماهواره‌ای رادیوفردا پخش می‌شود. این برنامه را هر جمعه بعد از پخش بر روی تمام پادگیرها و تلگرام هم می‌توانید بشنوید.

یک میز چند دقیقه‌ای آن را هم گاهی به من می‌دهند تا هر بار درباره‌ی یک کتاب حرف بزنم.

🔸در دومین «کافه فردا» (فایل بالا) به خبرهای مختلف از ایران و گوشه‌وکنار دنیا و البته حواشی و متن رقابت‌های انتخاباتی می‌پردازیم و در میزهای مختلف این کافه نیز به کتاب «خانه‌ی خیابان گاریبالدی»، روخوانی‌های مختلف ترانه‌ی «مرا ببوس»، ابتکار یک شرکت هواپیمایی ژاپنی برای بهبود وضع محیط زیست و عجایب زندگی مردم در اندونزی اشاره می‌کنیم.

@RadioFarda
منابعی برای دانستن بیشتر درباره ۱۸ تیر ۷۸

کامل‌ترین گزارش ویژه‌نامه مفصل و جامعی است که مجله چشم‌انداز ایران در ششمین سالگرد ۱۸ تیر (سال ۸۴) و به همت پروین امامی منتشر کرد. مخصوصا گزارش حدودا ۳۰ صفحه‌ای اول مجله که روایت دقیقی است از ماجرا. بعد هم تحلیل و گفت‌وگو با افرادی که مستقیم درگیر ماجرا بودند و نیز اسناد مربوط به واقعه ازجمله متن کامل گزارش هیات ویژه شورای عالی امنیت ملی. واقعا دست خانم امامی درد نکند که کار ماندگاری کرد. نسخه پی‌دی‌افش را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

مجله پیام امروز، که یکی از بهترین مجله‌های تاریخ مطبوعات ایران است و گزارش‌هایش از برجسته‌ترین نمونه‌های گزارش‌نویسی، همان زمان گزارش مفصلی درباره وقایع کوی منتشر کرد.

حسن سربخشیان که چندتا از معروف‌ترین عکس‌های آن ماجرا را گرفته هم چند سال پیش در کلیپی از عکس‌هایش روایتش از ۱۸ تیر را بیان کرد که آن‌ها را می‌توانید در یوتیوب ببینید یا از اینجا دانلود کنید.

این ویدیو هم روایت مصطفی تاجزاده از ماجراست. تاجزاده در آن زمان معاون سیاسی وزیر کشور بود و از جمله مسئولانی بود که ساعت‌های زیادی در کوی حضور داشت. بعد هم عضو کمیته تهیه گزارش شورای عالی امنیت ملی بود.

مستند شتک خون روایت جواد منتظری و آسیه امینی از این واقعه است. منتظری، دبیر عکس وقت روزنامه خرداد و همسرش امینی، روزنامه‌نگار، از اولین کسانی بودند که صبح روز ۱۸تیر برای تهیه عکس و خبر به کوی دانشگاه رسیدند.

عکس‌های پیمان هوشمندزاده از کوی دانشگاه، ۱۳۷۸


دست‌کم یک رمان هم هست که ماجرایش در روزهای کوی می‌گذرد: پاگرد نوشته محمدحسن شهسواری که دو سه سال بعد از اتفاقات کوی منتشر شد. چند نفر در خیابان‌های اطراف دانشگاه از دست ماموران فرار می‌کنند و به خانه‌ای پناه می‌برند. هر کدامشان، ازجمله صاحبخانه، قصه‌ای دارند. معرفی مفصل‌تر این کتاب را اینجا می‌توانید بخوانید.

گزارشی درباره نقش فرهاد نظری (فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران) در کوی دانشگاه

در پست‌های بعدی چند عکس و فیلم مرتبط را هم می‌گذارم.
.
آیا رئیس‌جمهور شدن پزشکیان نتیجهٔ «مهندسی انتخابات» بود؟
یا
آن‌گونه که من انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم را دیدم و فهمیدم
.
حالا که انتخابات تمام شده و جزئیات خین‌وخین‌ریزی‌های «جبهه‌ی انقلاب» در جدال درونی با خود و جدل‌ها با جبهه‌ی مقابل را دیدیم، حرف‌های دو هفته پیش از انتخاباتِ معاون سیاسی سپاه در کنار دیگر جزئیات روند انتخابات بیشتر معنا می‌گیرد.

سردار یدالله جوانی گفته بود سه انتخابات قبلی از نظر میزان مشارکت زیبنده نبود و میزان مشارکت در کنار انتخاب فرد اصلح وجه مهم انتخاباتِ مطلوب نظام است و نیاز داریم از «حماسه‌ی» تشییع رئیسی «حماسه‌ی حضور» انتخاباتی خلق کنیم و صحنه‌ی انتخابات یکی از میدان‌های شمارشِ پیروانِ ولایت است.

حالا می‌توان مطمئن‌تر گفت که تأیید صلاحیت پزشکیان، در کنار رد صلاحیت جهانگیری و آخوندی، به‌قصد بالابردن میزان مشارکت انجام شد تا حضورش به‌عنوان کبریت بی‌خطر کمک کند به حل نسبی مشکل «وجه مهم مشارکت»، ولی خب ظاهراً پیش‌بینی نکرده بودند که پزشکیان موفق به عقب زدن «فرد اصلح» هم خواهد شد؛ چنان‌که حالا، چند روز پس از انتخابات، صدای برخی چهره‌های خودشان هم از نتیجه‌ی «مهندسی شورای نگهبان در چینش نامزدها» درآمده است.

در یادداشت زیر نکاتی را آورده‌ام ازجمله درباره‌ی نگاه حکومت به این انتخابات، مهندسی شورای نگهبان و نتیجه‌ی آن، جایگاه مسعود پزشکیان، جمعیتی که خامنه‌ای و سپاه روی آن‌ها به‌عنوان «جوهره‌ی پای‌کار نظام» حساب می‌کند، اختلافات درونی جبهه‌ی انقلاب، جایگاه و نقش اصلاح‌طلبان و اپوزیسیون، و نیز رفتار سیاسی مردم؛ چه آنانی که مقاومت مدنی را در «رأی سلبی دادن» یافتند و چه آنانی که روش «رأی ندادن» را برای مقاومت مدنی برگزیدند.

@KhabGard

این یادداشت در رادیوفردا
می‌توانید همین‌جا هم بخوانید👇🏻
رمانی که به‌تازگی در روسیه توقیف شده
.
دادستانی کل روسیه، در اقدامی بی‌سابقه، به یک ناشر خارجی دستور داده یک رمان پرفروش را به‌دلیل «تهدیدهای امنیتی» از بازار کتاب جمع‌آوری کند؛ رمان «موش» نوشته‌ی ایوان فیلیپوف که سال ۲۰۲۳ منتشر و با استقبال فراوان هم روبه‌رو شد.

در این رمان تخیلی، یک موش از یک آزمایشگاه که در آن به ساخت واکسنی برای طولانی کردن عمر ولادیمیر پوتین مشغول‌اند، فرار می‌کند و وضعیت آخرالزمانی در مسکو به وجود می‌آورد.

رهبر کلیسای ارتدوکس روسیه و سردبیر راشاتودی هم به‌عنوان مهم‌ترین شیپور تبلیغاتی کرملین از شخصیت‌های این رمان هستند و نویسنده‌اش گفته موضوع رمان «بررسی ویروس جنگ» است.

ایوان فیلیپوف، خبرنگار و نویسنده و صاحب یک کانال پرطرفدار در تلگرام است که در آن «گزارشگران Z» را زیر نظر دارد؛ یعنی خبرنگاران مورد حمایت کرملین که از عوامل کلیدی تبلیغات سیاسی کرملین محسوب می‌شوند.

فیلیپوف چندی پیش واکنش‌های «گزارشگران Z» درباره‌ی رمانش را جمع‌آوری کرد که آن را «مملو از روسیه‌هراسی» خوانده بودند و از این‌که این رمان در کتاب‌فروشی‌های روسیه فروخته می‌شود، ابراز انزجار کرده بودند.

یک هفته بعد، ناشر اعلام کرد که از دادستانی کل روسیه دستور ممنوعیت پخش «موش» را دریافت کرده.

کتاب‌فروشی «اکوی کتاب» هم گزارش داد که نامه‌ای از روس‌کم‌نادزور (نهاد دولتی ناظر بر ارتباطات و فناوری اطلاعات) دریافت کرده که رمان «موش» حق فروش ندارد چون حاوی «اطلاعات دروغین و حامی تروریسم و اطلاعاتی است که باعث بی‌نظمی و بی‌ثباتی کشور می‌شود و امنیت ملی و جان و سلامت شهروندان روس را تهدید می‌کند».

تا همین اواخر انتخاب کتاب برای چاپ در روسیه بر عهدهٔ ناشر بود و برخلاف ایران به دریافت مجوز قبل از چاپ نیاز نداشت. هنوز هم به‌ظاهر این روند تغییر نکرده، اما با تشدید فضای امنیتی، ناشران اغلب به خودسانسوری روی آورده‌اند.

هنوز هیچ قانونی که انتشار یا فروش کتاب در روسیه را محدود یا ممنوع کند، تصویب نشده، اما به‌تازگی نهاد ویژه‌ای تأسیس شده برای این‌که تصمیم بگیرد کدام کتاب‌ها حق عرضه به بازار دارند.

فهرست کتاب‌هایی که در روسیه ممنوع اعلام شده، در پایگاه اینترنتی وزارت دادگستری این کشور پیوسته به‌روز و گسترده‌تر می‌شود.

@KhabGard

جزئیات بیشتر را در رادیوفردا بخوانید.
.
فهیمه نظری، پژوهشگر تاریخ و نویسنده: احساس می‌کنم کودکم را دزدیده‌اند

پرده اول:
اردیبهشت ۱۴۰۰ بود که م.ی.خ در اینستاگرام به من پیام داد و از گزارشی که کمی پیشتر درباره اصغر قاتل در پایگاه خبری انتخاب نوشته بودم تعریف و تمجید کرد، در ادامه پیشنهاد داد که جلسه‌ای در نشر چشمه داشته باشیم درباره اینکه این گزارش را به صورت نانفیکشن یا همان ناداستان برای چشمه بنویسم.

قرار و مدارمان را به صورت شفاهی گذاشتیم و من به جستجوی منابع بیشتر در مورد اصغر رفتم و شروع به نوشتن کردم. سه چهار ماه بعد سه یا چهار پرده (فصل‌) از کتاب را برای جناب م.ی.خ فرستادم. کمی بعد ایشان گفتند جلسه‌ای حضوری در چشمه داشته باشیم.

در آن جلسه ۵ دقیقه بیشتر حضور نیافتند و کل حرفشان این بود که "کار درنیامده بذار یک سوژه دیگر بهت بدهم" گفتم سوژه و سوژه‌های دیگری خودم دارم ولی منظور شما را از درنیامده متوجه نمی‌شوم. توضیح بیشتری نداد و گفت سوژه دیگرت را اگر نوشته‌ای برایم بفرست.

آن کتاب دیگرم درباره هما روستا بود که برایش ایمیل کردم اما تلویحا آن را هم رد کرد. (قبل از انعقاد کلام این یکی هم با اسم و رسم دیگری چاپ نشود صلوات)

پرده دوم:
جریان کتاب اصغر را برای مدیر محترم نشر لوح فکر مطرح کردم، و ایشان پس از خواندن همان سه چهار پرده‌ای که پیشتر برای م.ی.خ فرستاده بودم، از چاپ کتاب استقبال کرد و نهایتا کتاب با عنوان "ابوالهول جنایات" در اردیبهشت ۴۰۲ روانه بازار نشر، و با استقبال خوبی هم مواجه شد به طوریکه ظرف چند ماه به چاپ دوم رسید.

پرده سوم: بهار ۴۰۳ جمعه‌ عصری به ثالث رفته بودم، در خلال تورق کتاب‌ها چشمم به جناب مستطاب م.ی.خ افتاد، پس از سلام و علیک و احوالپرسی گفت "کتابت رو گرفتم خیلی خوب شده به چاپ دوم هم رسید آفرین. کار جدید چی داری؟" گفتم روی دو قاتل دیگر کار کرده‌ام. گفت: "حتما یک روز هفته آینده در ثالث جلسه بگذاریم راجع بهش صحبت کنیم." یک کتاب هم به من هدیه داد و خداحافظی کردیم. بیرون آمدنی به خواهرم گفتم: "کتابم را بدهم که باز بگوید درنیامده!"

پرده چهارم:
دیروز ۲۸ تیر ۴۰۳ یکی از دوستان استوری ک.م مستدساز را برایم فرستاد. اول فکر کردم کتابم را معرفی کرده، اما وقتی باز کردم متوجه شدم فقط جلد و سوژه همان است اما نویسنده دیگری است! انگار آب سردی روی سرم ریخته باشند، هاج و واج ماندم که مگر داریم؟ مگر می‌شود؟ این دیگر چه بی‌اخلاقی است؟! مثل کسی که بچه‌اش را دزدیده باشند شدم اسپند روی آتش. لامصبا لاقل جلد را کپی نمی‌کردید!

امروز نویسنده آن کتاب پیام داده که "من از کتاب شما در کتابم استفاده کردم و به کتاب شما هم ارجاع دادم" در مورد جلد هم نوشته: "من درباره شباهت جلد به نشر گفتم اما توضیحشون این بود که خوب کتاب من ناداستانه و با اون برچسب قرمز روی چشم اصغر قاتل کانسپت جلد تغییر کرده"!

پرده پنجم:
و اما درد من؛ هم م.ی.خ و هم ک.م در معرفی این کتاب تازه هیچ اشاره‌ای به «ابوالهول جنایات» نکرده‌اند. هر دو مثل این‌که کشف تازه‌ای کرده باشند، با ذوق‌زدگی فراوان از اصغر نوشته‌اند و کتابی که قرار است هفته بعد بیاید و غوغا کند!

نمی‌دانم این دو بزرگوار واحدی با عنوان روش تحقیق در دانشگاه پاس کرده‌اند یا نه اما یکی از ارکان اصلی روش تحقیق ادبیات تحقیق است ؛ادبیات تحقیق یعنی نگاهی به این‌که قبلا چه کاری راجع به این سوژه‌ی وامانده شده است و اصلا آیا کاری شده یا نه. اگر شده، باید به آن اشاره کرد، چون آن فرد اول گل لگد نکرده، آن مفلوک دانه به دانه کتابخانه‌ها و روزنامه‌های قدیمی را شخم زده...

باشد، اصلاً این کتاب تازه ناداستان و اصلا با ارجاع به کتاب من حتی با ارجاع به منابع کتاب من. جناب م.ی.خ، سوژه مگر قحطی بود؟ بله در یک سال ممکن است سه کتاب راجع به تختی و مشروطه و هزار سوژه‌ی دیگر دربیاید ولی یک کاراکتر قاتل که یک سری منابع محدود دارد در فاصله یک سال؟!

برادر من، یکی قبلا این مسیر را با پای پیاده رفته؟ حالا همان مسیر را با کجاوه می‌پیمایی و برای خودت کف هم می‌زنی؟! بعد هم استدلال می‌کنی که فهیمه خوب ننوشته؟!

چقدر با اخلاقی!
چقدر ادیبی!
چقدر فرهیخته‌ای!
آفرین بر تو...

@KhabGard
منظور نویسنده از «م.ی.خ» مهدی یزدانی‌خرم، کارگزار سابق نشر چشمه و کارگزار کنونی نشر ثالث، است.

اینستاگرام فهیمه نظری
.
میز کتاب - ۲۹ تیر ۱۴۰۳
کافه فردا
🔈 در میز کتاب «کافه فردا»، رضا شکر‌اللهی هر بار بخشی از یک کتاب مهم را برای شما می‌خواند و درباره‌ی آن صحبت می‌کند.

📣 این قسمت: «رمان موش» نوشته‌ی ایوان فلیپوف
📱 شناسه تماس با کافه فردا در تلگرام cafe_Farda@ 📱 کافه فردا
انجمن قلم آمریکا با انتشار متنی به‌قلم #سپیده_رشنو با موضوع «ادبیات مبارزه» از نویسندگان سراسر جهان خواست درباره‌ی وضعیت او و نویسندگان دیگری که در ایران زندانی‌اند، سخن بگویند.
.
متن سپیده رشنو:
ادبیات مبارزه گاهی شعری از محمد مختاری است که زیر لب خوانده می‌شود، گاهی ترانه‌ای است که ویکتور خارا می‌خواند، گاهی کنده‌کاریِ زندانیِ قبلی است بر دیوار‌ سلولِ انفرادی تا زندانی جدید بداند قبل از او کسی این‌جا بوده، و در حکومتی توتالیتر چون جمهوری اسلامی ادبیات مبارزه گاهی یک «روایت ساده» است.

در همین حکومت‌ها که همیشه رسانه‌ها و مطبوعات و کتاب‌ها را سانسور می‌کنند تا به دروغ چهره‌ای واقعی بدهند، این روزها روایت‌ها سهم بسیاری در مبارزه دارند.

و جمهوری اسلامی مانند هر توتالیتر دیگری از راویان ترس زیادی دارد و از مبارزانی که راوی هستند بیشتر. روایت خط قرمزی بر تمام این دروغ‌هاست؛ آن هم در حکومتی که ناپدیدسازی و حتی زندانی‌ شدن مبارزان را انکار می‌کند.

مبارز تمام آن چیزی را که بر او رفته، صادقانه مکتوب می‌کند تا سندی باشد در تاریخ. تا سندی باشد بر دهه‌ها تلاش انسان‌ها در مواجهه با استبداد و تمامیت‌خواهی.

روایت همیشه بخشی از مبارزه است و راوی مبارز است. روایت «نه» بزرگی است به دروغ. «نه» بزرگی به سکوت. به‌عنوان یک نویسنده هیچ‌گاه فکر‌ نکرده‌ام که ادبیات و روایت کردن جدا از مبارزه و مقاومت برای حقوقِ انسانی است.

@KhabGard

📍ویدئوی امروز رشنو در اینستاگرامش:
«کاری نکردم که مجرم شناخته شوم، از شهر و خیابان حذف شوم، از تحصیل محروم و زندانی شوم اما دست‌وپای شر آن‌قدر در زندگی ما فرو رفته که بدن و فردیت و زندگی ما جرم است... مهم‌ترین مسئله این است که این شر هر چه‌زودتر به پایان برسد. در این شر همه‌ی ما مجرم هستیم، فقط به‌نوبت محاکمه می‌شویم.»

📍گزارش ماجرا در وب‌سایت رادیوفردا
پاسترناک پس از نوشتن دکتر ژیواگو گفته بود برای سخت‌ترین عواقب آماده‌ام

آیزایا برلین برخی روشنفکران روسیه‌ی عصر شوروی را از نزدیک می‌شناخت؛ از جمله، دیدارهایی با بوریس پاسترناک داشت و رمان دکتر ژیواگو را پیش از انتشار خوانده بود.

او جدا از خاطرات دیدارهایش با پاسترناک، دو یادداشت کوتاه درباره‌ی تنها رمان این بزرگ‌ترین شاعر قرن بیستم روسیه نوشته است؛ یکی متن کوتاهی است که در همان سال انتشار کتاب (۱۹۵۸)، به مناسبت انتخاب بهترین کتاب سال، منتشر شد، و دیگری یادداشتی که آن را سال‌ها بعد، در ۱۹۹۵، نوشت و خاطرات جالب دیگری را به نوشته‌های پیشین اضافه کرد.

@KhabGard

برگردان فارسی این دو متن را به‌قلم مهرداد اصیل در خوابگرد بخوانید:
👇🏻
khabgard.com/8971
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«فروختیمش»
ویدئوکلیپ جدید گروه «تندر»

قطعه‌ی “We Sold It” ‌پنجمین قطعه از آلبوم «یک بار دیگر» است؛ دومین آلبوم تندر که سال ١٣٩۴ منتشر شد.
‌ ‌
اردوان انزابی‌پور (گیتار آکوستیک/آواز) ‌ ‌
محمد برزیده (لید گیتار/همخوان) ‌ ‌
امیرحسین حسنی (گیتار آکوستیک) ‌ ‌
کاوه وزیری (گیتار باس/همخوان) ‌ ‌
آیدین انزابی‌پور (درامز)

ویدئوکلیپ: رایکا ماه ایرانیان

@KhabGard
کلاس آنلاین داستان‌نویسی

اگر در کانادا زندگی می‌کنید و علاقه‌مندید که در کلاس داستان‌نویسی یک معلم باتجربه شرکت کنید، کتابخانه‌ی مهرگان یک دوره‌ی هشت‌جلسه‌ای آنلاین با معلمیِ #محمدحسن_شهسواری برگزار می‌کند.

جلسه‌ی اول: نقش داستان در تاریخ فرهنگ
جلسه‌ی دوم: داستان، پی‌رنگ، ساختار، سبک، فرم، مضمون و ژانر
جلسه‌ی سوم: زاویه‌دید و تأثیر آن بر روایت
جلسه‌ی چهارم: یازده کلیدواژه‌ی پی‌رنگ
جلسه‌ی پنجم: شخصیت و تغییر آن
جلسه‌ی ششم: فضاسازی و جوانب آن
جلسه‌ی هفتم: داستان عشق
جلسه‌ی هشتم: گذر از زبان به زیبایی

@KhabGard

ایمیل برای برای دریافت اطلاعات بیش‌تر: accounts@iraniancorner.ca

کانال کتابخانه‌ی مهرگان👇🏻
https://t.me/Mehregan_library/496
Forwarded from Amir Pouria
درباره‌ی رویارویی ناهید کیانی و کیمیا علیزاده در المپیک ۲۰۲۴ پاریس، همه‌جور اظهارنظر و تحلیل خواندیم. غمنامه‌های وطن‌دوستانه، گاه اشک‌ و آهمان را برآورد. گاه نوشته‌های خشمگین دیدیم درباره‌ی وضع زندگی در کشوری که ماندن در آن بیش از "ایران‌دوستی"، به "طاقت" نیاز دارد و در بهترین حالت، صبر تا رخ دادن تغییر بزرگی که هر انسان ایرانی و هر ایرانی ِ انسان هر روز و شبش را به فکر آن می‌گذراند.

اما گیر من به یک نکته‌ی ظاهراً جزئی و کوچک است: کیومرث هاشمی، وزیر ورزش دولت ابراهیم رئیسی که هنوز بر سر کار است، چرا به ناهید کیانی بعد از برنده شدن مقابل کیمیا علیزاده، به او به اشتباه می‌گوید "کیمیا خانوم"؟! سال ۲۰۱۶ وقتی کیمیا در المپیک ریودوژانیرو اولین زن ایرانی شد که مدال المپیک به گردن آویخت، وزیر ورزش محمود گودرزی بود. در دی ۹۸ وقتی نهادها و خبرگزاری‌های داخلی بر سر اخبار مهاجرت کیمیا خودشان را شرحه شرحه می‌کردند، مسعود سلطانی‌فر وزارت ورزش را به عهده داشت.
این هاشمیِ پَلاس در رختكن‌های اردوی کاروان ورزشی جمهوری اسلامی در پاریس که اساساً از شهریور پارسال "متصدی" وزارت است، چرا باید ذهنش این قدر درگیر کیمیا علیزاده باشد که به عضو تیم خودش بگوید کیمیا؟ البته او در زمان برنز کیمیا در ریو، رئیس کمیته ملی المپیک بود؛ ولی همه‌ی ما و شما خوب می‌دانیم دلیل این سوتی‌اش، این نیست که تا لباس تکواندو را بر تن دختری می‌بیند، بی‌اختیار بگوید "اِ، کیمیا!"!!
دلیلش به سادگی به این خصلت جمهوری اسلامی و صدر تا ذیل زمامداران و مدیرانش برمی‌گردد که اگر "دشمن"ی برای خودشان تعریف نکنند و تمام ذهن و زبانشان را برای زدن "مشت محکمی بر دهان" آن دشمن به کار نگیرند، هیچ چیز در نظرشان معنا ندارد.
در نتیجه، ذهن یارو آن قدر بر این متمرکز است که "کیمیا علیزاده‌ی مهاجرت‌کرده‌ی کشف‌‌حجاب‌کرده را ببریم" که حتی برنده‌ی مبارزه با او را کیمیا صدا می‌زند!! این یک سوتی تصادفی نیست. ریشه‌ی ذهنی دارد.

گنده‌اش نمی‌کنم. اما فقط برای شناخت این عادت مرضیه‌ی هر آدم جمهوری اسلامی یادتان می‌آورم که بنیان‌گذارشان بعد از این که با فشارهای بین‌المللی ناچار شد صلح با عراق را بپذیرد، حتی یک سال هم زنده نماند: اگر بناست دشمنی و مخاصمه‌ای در کار نباشد، برای زنده بودن هم "احساس خاصی ندارم"

@amiropouria