Khabgard | خوابگرد
18.9K subscribers
1.19K photos
643 videos
52 files
2.03K links
برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد
و مطالبِ دندان‌گیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی

https://twitter.com/khabgard

سایت: http://khabgard.com

ایمیل: info@khabgard.com
‌‌‌
Download Telegram
Forwarded from حسین سناپور
پیش‌نهاد خواندن چند رمان

چندی پیش برای دوستی که از فضای داستان‌خوانی این سال‌های کشور دور بود، تعدادی رمان ایرانی معرفی کردم که اگر خواست، بخواند. آن فهرست را این‌جا هم می‌گذارم، شاید به درد کسانی دیگر هم بخورد. گفتن شاید ندارد که رمان‌ها و مجموعه داستان‌های بیش‌تری در این یکی دو سال خوانده‌ام که با نگاه من قایل معرفی نبوده‌اند. کتاب‌های غیرداستانی را هم این‌جا ذکر نکرده‌ام، و همچنین داستان‌های خارجی را، چون به قدر کافی (و بیش از کافی) براشان تبلیغ می‌شود. کتاب‌هایی که معرفی کرده‌ام متعلق به نسل جوان‌تر داستان‌نویسی امروز ایران است. البته درست‌تر این بود که فقط کتاب‌های امسال را معرفی می‌کردم، اما فهرست خیلی کوتاه می‌شد و قبلاً هم این کتاب‌ها را معرفی نکرده بودم. اما فهرست تعدادی از کتاب‌های خوب دو سه سال اخیر:

✔️ رد گردن‌بند بر گردن دوشیزگان (جنایی و اجتماعی)/ علیرضا شهبازین/ چشمه
✔️ اوکاشا (تریلر اجتماعی_روان‌شناسانه)/ سارا تاج‌دینی/ برج
✔️ پوست بر زنگار (جنایی و اجتماعی)/ اشکان اختیاری/ برج
✔️ جنگ خصوصی چریک‌های سال‌خورده (درام سیاسی_اجتماعی)/ سعیده امین‌زاده/ برج
✔️ خانه‌ی آفاق (درام سیاسی_اجتماعی)/ سارا نظری/ برج
✔️ رد خون بر پلک‌هایم (جنایی و سیاسی_اجتماعی)/ رها فتاحی/ برج
✔️ شکری پسر یعقوب (درام سیاسی_اجتماعی)/سیامک ایثاری/ برج
✔️ بازی‌های مردانه (درام سیاسی_اجتماعی)/ آرمان امیری/ چشمه
✔️ آواز ماهی بی‌نام (مجموعه داستان شاعرانه و اجتماعی)/ رضا جمالی حاجیانی/ نشر گمان
✔️ بازگشت ماهیان پرنده (درام اجتماعی_تاریخی)/ آتوسا افشین نوید/ نشر مروارید
✔️ هرس (درام اجتماعی_تاریخی)/ نسیم مرعشی/ چشمه
✔️ بر سنگفرش خیس شانزه‌لیزه (درام اجتماعی)/ مولود قضات/ چشمه

#رمان‌خوانی
#حسین_سناپور
@sanapourhossein
اگر از آن‌هایی هستید که آخر سال دنبال فهرست کتاب‌های بهتر سال می‌گردید، مطلبی را از مهرداد اصیل در خوابگرد منتشر کرده‌ام با عنوان «کتاب‌های سال ۱۴۰۲ در حوزه‌ی ادبیات جهان».

علاوه‌بر این فهرست ۱۰تایی، مهرداد چند اثر تازه‌منتشرشده‌ی خوب را هم فهرست کرده، خود من هم یک مورد کتاب زیرزمینی به آن اضافه کرده‌ام و در انتهای متن هم فهرست جدید حسین سناپور از بهترین‌های ادبیات داستانی ایرانیِ دو سه سال اخیر را گذاشته‌ام.

در مجموع در این مطلب ۱۶ کتاب خارجی جدید و ۱۲ کتاب داستانی ایرانی دو سه سال اخیر فهرست شده که شاید کار را برای بعضی علاقه‌مندان مطالعه راحت کند.

@KhabGard

در خوابگرد بخوانید 👇
https://khabgard.com/8905

سال نو هم امیدوارم خجالت بکشه و یک بار هم که شده، بر همگی‌مون مبارک باشه! 😁
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیمان سلطانی تصنیف «نوروز» را چندین سال پیش ساخته و منتشر کرده بود بدون هنرنمایی زنان، حالا اما نسخه‌‌ای تازه منتشر کرده معطر و مزین به خوانندگی و نوازندگی و رقص زنان. بیش باد.

اجرای نوازندگان ارکستر فیلارمونیک ارمنستان، ارکستر لیلی یان و گروه کلنل

خوانندگان: پارسا حسندخت ، نگار گرجیان، محمد مقدس

شاعر: محسن حسینی

همنوازان: جعفر قاضی عسگر، علیرضا دریایی، نکیسا علی حیدری، میثم ملکی، مژگان حسینی، حامد پیرا

با همکاری حامی حقیقی، معین هاشمی‌نسب، درسا آزادی و درین آزادی

نسخه‌ی صوتی اثر
@KhabGard
نوروزتان خوش.
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فرامرز_اصلانی که دیشب بر اثر سرطان درگذشت، آخرین عبارتی که خطاب به مردم کشورش نوشت، ۱۴ اسفند پارسال، این بود: «در اندیشه‌ی شما، ایران و ترانه و آواز هستم.».

ویدئوی بالا مربوط است به بهمن ۱۴۰۱، بحبوحه‌ی سرکوب اعتراضات #زن_زندگی_آزادی در ایران، که اصلانی می‌گوید: هر بار که اسم کیان پیرفلک می‌آید، اشک به چشمانم می‌نشیند، تصویرش همیشه جلوی چشمانم است. هیچ‌گاه نمی‌توانم فراموش کنم که کشته شدن کیان نفرت من را از این حکومت بیشتر کرده است.

@KhabGard
نامش بلند باد.
.
بهار و فلسفه‌ی شکست!
#علیرضا_رجایی
.
در آستانه‌ی بهار احساس شکستی همه‌‌جانبه در همه‌جا به‌چشم می‌خورد و این با تحوّل نویدبخشی که ما ایرانیان از هر بهار انتظار داریم، در تعارض است.

در عین ‌حال هیچ انسانی، به هر میزان ساده‌اندیش، گمان‌ نمی‌کند حیات طیّبه‌ای که جای هیچ زخم وجراحتی بر بدنش نباشد، امکان‌پذیر است.

جدا از دلایل بی‌شماری که برای شکست می‌شناسیم -و بی‌خردی مزمن و‌مهلک تنها یکی از آنهاست- کم نیستند نویسندگانی که جهان فلسفی خویش یا دیگران را در مواجهه با «شکست» قرار می‌دهند تا به دریافتی شاید بنیادین‌تر از وضع عجالتاً گریزناپذیری که ناکامی حاصل آن است، دست یابند.

لئا اوپی، استاد تئوری سیاسیِ مدرسه اقتصادی لندن، در مقاله‌ی‌ خود در روزنامه گاردین، از لحظه‌ای می‌گوید که در کلاس تاریخ اندیشه سیاسی، فلسفه‌ی عصر روشنگری و این سخن مشهور کانت را درس می‌داده‌است که: "شهامت دانستن داشته ‌باش"؛ و نیز این‌که روشنگری به تعبیر کانت "خروج آدمی از نابالغی به تقصیر خویشتنِ خویش است".

اما دانشجویان او چندان روی خوشی به روشنگری نشان نمی‌دهند و حتا در مخالفت با او با دل‌سردی می‌پرسند «اصولاً روشنگری برای ما چه دستاوردی داشته‌ وقتی نتوانسته حتا نسل‌کشی را متوقف کند؟»

خانم اوپی می‌گوید برای دقیقه‌ای دچار تردید می‌شود و می‌اندیشد که آیا واقعاً باور داشتن به این‌که سیاست دست‌کم در سطوحی باید به‌لحاظ اخلاقی مسئول باشد، تا این اندازه پوچ است؟

پاسخی که او به این پرسش بنیان‌برافکن می‌دهد این است که امیدوار بودن، مستقل از اوضاع تباه‌آلوده‌ی جهان، گونه‌ای وظیفه‌ی اخلاقی و‌ درست در «نقطه‌مقابل پوچ‌انگاری» است و نومید شدن نیز چیزی جز از دست‌ دادنِ اصول نیست.

تعبیر درست حرف لئو اوپی این است  که ناامید شدن تنها برای درصد اندکی از انسان‌های بی‌درد و ممتاز جهان امکان‌پذیر است امّا مردمی که در متن رنج و مبارزه زندگی می‌کنند، لاجرم امید، بخش ناگزیری از حیات و هستی آن‌هاست:

«مردمانی که از بی‌عدالتی رنج می‌کشند، کسانی که هر روز شاهد پایمال شدن عزت خویش هستند، آنانی که به حاشیه رانده می‌شوند، وادار به سکوت‌شان می‌کنند، استثمارشان می‌کنند، به‌سوی مرگ‌شان می‌رانند یا می‌کشندشان، نمی‌توانند از خود بپرسند که آیا امید دارند یا نه. اینان برای زنده ماندن تقلا می‌کنند، می‌کوشند از پس زندگی برآیند و به‌طور مدام مبارزه می‌کنند. مبارزه‌ی مداوم آن‌ها، به هر شکلی که باشد، تاب از دست دادن ایمان را ندارد.»

او هم‌چنین می‌نویسد: «آموزه و تعالیم روشنگری به من یادآوری کرد که هر چه جهان بدتر و وخیم‌تر به‌ نظر آید، محکم‌تر و با صلابتی بیشتر باید به اصول خویش پایبند بود.»

تردیدی در این نیست که ما در عصر تناقض‌های مهلک و به‌طور خاص در سرزمینمان، در عصر شکست‌های پیاپی زندگی می‌کنیم و در هر پایان سالی، هنگامی که به روزگار و زمانه‌ی خویش می‌نگریم، به نتایجی ناامیدکننده می‌رسیم. درست در روزهای پایانی سالی که گذشت نیز بار دیگر این تناقض‌های تاریخی به صورتی نمادین و این بار در دو اسم کاظم صدیقی و صدیقه وسمقی برملا شد...

@KhabGard

یادداشت علیرضا رجایی طولانی است و نکات دیگری هم دارد. کاملش را از طریق زودبین بخوانید.
👇
نظر سانسورشدهٔ میلان کوندرا دربارهٔ خمینی و سلمان رشدی

مصطفی خلجی: با وجود ترجمهٔ تقریباً همهٔ آثار میلان کوندرا به زبان فارسی، خوانندگان کتاب در ایران، به‌دلیل مصیب سانسور، اطلاع چندانی از نظر کوندرا دربارهٔ رمان «آیات شیطانی» سلمان رشدی ندارند.
.
خمینی بهمن ۱۳۶۷ پس از اعتراضاتی که علیه انتشار «آیات شیطانی» در بریتانیا و پاکستان آغاز شده بود، حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد.

این حکم آتش اعتراضات را شعله‌ورتر کرد و منجر به یک سری اتفاقات مرگبار در ارتباط با این کتاب شد و رشدی نیز بر اثر تهدیدها زندگی مخفی خود را آغاز کرد.

میلان کوندرا که خودش از حکومتی خودکامه و فرهنگ‌ستیز فرار کرده و پدیدهٔ «رمان» برای او دغدغه‌ای بنیادین بود، نمی‌توانست در مورد تحولات مربوط به «آیات شیطانی» بی‌اعتنا باشد.

چهار سال پس از صدور حکم خمینی، میلان کوندرا کتابی با عنوان «وصایای تحریف‌شده» نوشت که با فاصلهٔ کوتاهی اولین ترجمهٔ آن به فارسی در ایران منتشر شد.

کوندرا در همان سطرهای آغازین کتاب به بررسی رمان «آیات شیطانی» پرداخته، اما در هیچ کدام از ترجمه‌های فارسی نظرات او دربارهٔ این رمان و اساساً حکمی که خمینی علیه رشدی صادر کرد، نیامد.
@KhabGrad

از طریق زودبین بخوانید👇
Forwarded from کاغذ
یک راه مناسب برای باوراندن دروغ به افراد بازگویی مکرر آن‌هاست، زیرا حس آشنایی را نمی‌توان به‌راحتی از حقیقت متمایز کرد. نهادهای خودکامه و بازاریاب‌ها همیشه این واقعیت را می‌دانسته‌اند.

– دنیل کانمن، فکرکردن، بی‌درنگ و بادرنگ
[بر اساس ترجمهٔ نشر ققنوس]

#نقل_قول

@kaaghaz
Forwarded from RadioFarda
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸دانیال مقدم، بازیگر و خواننده، با انتشار موزیک‌ویدئوی «بازیگر» در صفحه اینستاگرام خود، از احضار مجددش همراه با سحر زکریا و صبا کمالی به شعبه اجرای احکام دادسرای فرهنگ و رسانه خبر داد.

🔸آقای مقدم در صفحه اینستاگرام خود نوشت که موزیک «بازیگر» به مناسبت روز جهانی هنر با همکاری خانم صبا کمالی ساخته شده و دلیل انتشار زود‌هنگام آن احضار به دادسرا به دلیل پروندهٔ پیشین برای موزیک‌ «حوری» است.

🔸پیش از این در ۶ آذر ۱۴۰۲، سحر زکریا و صبا کمالی، بازیگران سینما و تلویزیون و دانیال مقدم، به‌دنبال انتشار آهنگ «حوری» به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان،‌ به اتهام «دعوت به فساد و فحشا»، به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شده بودند.

🔸آهنگ «حوری» روز سوم آذر ۱۴۰۲، با موضوع خشونت علیه زنان و با اجرای مشترک این سه هنرمند منتشر شد.

🔸دانیال مقدم پیش از این نیز چند ترانه دیگر با موضوعات اجتماعی و اعتراضی از جمله آهنگ «رئیس» را با اجرای غلام کویتی‌پور منتشر کرده است.

@RadioFarda
Forwarded from جایزه مهرگان (دبیرخانه جایزه مهرگان)
فراخوان جایزه مهرگان ادب
دوره‌های بیست‌وسوم و بیست‌وچهارم
رمان و مجموعه داستان فارسی
 

دبیرخانه جایزه مهرگان با انتشار فراخوان دوره‌های بیست‌وسوم و بیست‌وچهارم جایزه مهرگان ادب برای انتخاب بهترین رمان و مجموعه داستان کوتاه فارسی، از ناشران و نویسندگان دعوت می‌کند حداکثر تا تاریخ 31 خردادماه 1403 آثار خود را به دبیرخانه جایزه مهرگان ارسال کنند.
ناشران و نویسندگان می‌توانند با ارسال سه نسخه از هر عنوان رمان یا مجموعه داستان چاپ اول خود که در سال‌های 1400 و 1401 در ایران منتشر شده، در جایزه شرکت کنند.
همچنین ناشران و نویسندگانی که چاپ اول اثرشان در بازه زمانی اول ژانویه 2021 تا 31 دسامبر 2023 در خارج از ایران منتشر شده است، می‌توانند با ارسال فایل الکترونیکی (PDF) کتاب و یا با ارسال پستی سه نسخه چاپ شده اثر تا تاریخ 20 ژوئن 2024 در این دوره جایزه حضور داشته باشند.
دبیرخانه جایزه مهرگان به آگاهی گویشوران زبان مادری در گستره فرهنگ و جغرافیای ایران می‌رساند که آیین‌نامه جایزه "مهرگان ادب زبان مادری" با هدف تشکیل هیأت‌های داوری با حضور منتقدان ادبی و نویسندگان بومی زبان‌های مادری در دست تغییر است از این رو فراخوان این بخش از جایزه مهرگان ادب کمی به تاخیر افتاده و متعاقبا منتشر خواهد شد.

نشانی برای ارسال کتاب‌ : تهران - صندوق پستی 555-19615
پست الکترونیک: mehreganprize@gmail.com  
کانال فارسی جایزه مهرگان: https://t.me/mehreganprize_fa   
کانال انگلیسی جایزه مهرگان: https://t.me/mehreganprize_eng   
(شناسه کاربری دبیرخانه: @mehreganprize)
شماره ارتباط اینترنتی: +989309127217  
وبگاه جایزه مهرگان: www.mehreganprize.com 

دبیرخانه جایزه مهرگان
29 فروردین‌ماه 1403
(17 آوریل 2024)


https://t.me/mehreganprize_fa
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در احوال این نیمه‌ی روشن

این برنامه‌ی ۴۹ دقیقه‌ای بی‌بی‌سی فارسی براساس مصاحبه‌های #فرج_سرکوهی با #هوشنگ_گلشیری در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵ ساخته شده و فیلمبردار آن #کاوه_گلستان بوده است.

کارگردان برنامه: پگاه آهنگرانی
تدوینگر: آرش آشتیانی
@KhabGard
Forwarded from جعبه‌سیاه (Somayeh Noroozi)
چطور وارد بازار نشر شوم؟ چه کتابی ترجمه کنم؟ ترجمه خوب و بد یعنی چه؟ با کدام ناشر قرارداد ببندم؟ آیا باید به ناشر پولی بدهم یا دستمزد بگیرم؟
این‌ها بخشی از سوالاتی‌ست که معمولا از دوست و آشنا می‌شنویم؛ از تازه‌کارهایی که علاقمندند وارد بازار جذاب و دلچسب کتاب شوند. و پاسخ‌های متنوعی برای آن‌ها وجود دارد. شاید در نگاه اول شغل فرهنگی درآمد چندانی نداشته باشد، مثلا نه چنان که این روزها متداول است و همه ترید می‌کنند! اما برآیند چند معیار مثل علاقه، زیبایی‌شناسی، موقعیت اجتماعی، امکان دورکاری و ... این حوزه را هنوز در زمره‌ی جداب‌ترین حوزه‌های کسب و کار نگه داشته است. پس از این حرف‌ها اگر بگذریم، چطور وارد بازار کتاب شویم؟
در این کارگاه یک روزه تلاشم این بود تا برای مجموعه‌ای از این سوالات، پاسخ‌های خوبی ارائه دهم. پس دعوت کردم از سه استاد عزیز که هر کدام تجربه‌های شنیدنی و جذابی در این حوزه دارند و وسعت نگاهشان کارگشای افرادی خواهد بود که قصد دارند نخستین قدم‌ها را در بازار کتاب و ادبیات، حرفه‌ای بردارند.

ثبت نام یا راهنمایی:
*تلگرام سورن‌بوک به آدرس sorenbook_admin

*شماره ۰۹۰۵۲۲۵۶۰۰۰
شرحی کوچک از یک روز
برای درج در تاریخِ «نمی‌دانم کِی؟»


رفیقی قدیمی دارم در تهران که گاهی برای هم نامه می‌نویسیم. این پاره‌ای غیرخصوصی از تازه‌ترین نامه‌ی اوست که اجازه داد در خوابگرد هم منتشر کنم.

📝بعد از دو سال در ساعت پنج عصر در میدان انقلاب بودم برای شرکت در رونمایی کتاب یکی از دوستان در کافه‌کتابی همان حوالی.

ساعت از چهار بعدازظهر گذشته بود که اسنپ رسید. مجبور شدم صندلی عقب بنشینم. توی راه مرد جوان راننده از بی‌آیندگی می‌گفت و مثل همه درد داشت. گفت به خاطر زنان بی‌حجابی که توی ماشینش می‌نشینند، ناچار شده صندلی جلو را بخواباند تا کسی بغلش ننشیند و شیشه‌ها را دودی کرده بود که کسی داخل ماشینش را نبیند.

گفت چرا آینده این‌قدر مبهم است و پرسید چه خواهد شد؟

گفتم من و دوستانم به اندازه‌ی سن شما این پرسش را از هم کرده‌ایم. تجربه و گذر عمر به این جواب واضح‌مان رسانده که دیگر ارزش ندارد زمان باقی‌مانده را صرف پیشگویی افق این جاده‌ی خاک‌آلودی کنیم که طوفانش روبیده و تو‌ی چشم‌مان غبار پاشیده.

وقتی جلوی سردر دانشگاه تهران پیاده شدم، دوباره چشمانم وقایعی را دید که امید را در قلبم شکوفا کرد؛ جلوی همان سازه‌ی بتونی‌ای که نزدیک شش دهه پیش یک دانشجوی جوان بااستعداد هنرهای زیبا آن‌را طراحی کرد و از همان اواسط دهه‌ی چهل شاهد خاموش برخورد سیاست و علم و جرقه زدنش در کف این خیابانی بوده که به خاطر کانونی بودن نقطه‌ی بحران، آن را به یک نماد ابدی تبدیل کرده است.

شلوغ بود. آدم بود که از بالا و پست می‌جوشید! موتورها در آمدوشد، نیروهای انتظامی جلوی ون‌ها به گپ‌وگفت و گاهی خنده‌ای و گاه تذکری به جوانانی که لباس‌شخصی‌ها به سمت آنان هل‌شان داده بودند. دختران و پسرانی که با افسران انتظامی بحث می‌کردند و معلوم بود بهشان سخت نگرفته‌اند. معلوم بود مأمورند و هیچ اعتقادی در کار نیست.

سر جوانی که نصیحتش می‌کردند پایین بود و دستش روی شانه‌ی افسر و گاه دست افسر روی شانه‌ی او. انگار خواسته باشند همدیگر را بفهمند: نوعی درمان و همدلی.

آن‌سوتر زنان چادری در آمدورفت. نمی‌توانستند انگار همه را ارشاد کنند. دختران جوان بی‌حجاب اصلاً کم نبودند. آن‌هم در کانونی‌ترین و نمادین‌ترین و حساس‌ترین نقطه‌ی ایران. آن‌قدر زیاد بودند که نمی‌شد چهره‌شان را به خاطر بسپری. معلوم است از جنبش مهسا به بعد هریک حادثه‌ای در خاطر دارند و هرکدام‌شان داستانی. رخدادهای تکانش‌گری که زیست عمومی را دیگرگون کرده است.

داستان عمومی همه مشترک بود و جملاتی را می‌شد در نگاه‌شان خواند: دیگر زمانه عوض شده و تنها شمایید که فرق نکرده‌اید.

ولی به نظرم آن‌ها هم فرق کرده بودند. چون نه نایی برای چیرگی درشان می‌دیدم و نه یقینی به کاری که وظیفه‌ی سازمانی‌شان بود.

همین بود که چند نفر از زنان چادری را دیدم که از خستگی روی سکوی کتاب‌فروشی امیرکبیر ولو شده بودند و نومیدانه زمین را نگاه می‌کردند. معلوم بود از صبح بسیار کوشیده‌اند و جز یک هیچِ بزرگ چیزی نصیب‌شان نشده.

روبه‌روی خیابان دانشگاه، دو جوان ریشوی بسیجی سوار بر موتور به دو سه دختر بی‌حجاب با صدای بلند تذکر دادند: خانم! آی خانم روسریت رو سر کن. آن که ترک موتور سوار بود دوربینی کوچک دستش بود و تصویر می‌گرفت؛ خانم محترم! شالتو بنداز گفتم…

دختران نگاهی به هم کردند و با بی‌اعتنایی از چهارراه گذشتند و موتورسواران هم گاز دادند و رفتند. گویی همدیگر را ندیده گرفتند یا نخواستند بیشتر هم را ببینند.

وارد کافه‌-کتاب که شدم کمی به قفسه‌ها خیره شدم. انگار وارد معبد شده باشم. کتابخانه‌ها سحر می‌کنند و در آدمی که وطنش فرهنگ باشد، جادو می‌آفرینند.

مخزن کتابخانه‌ها تنها جای صلح‌آمیز جهان‌اند، چون افکار متعارض بی کمترین دادوقالی کنار هم می‌نشینند.

مدتی بعد خانم نویسنده با کت‌وشلوار جین وارد شد و موهای بلند سیاهش روی شانه‌ها لَخت آرام گرفته بود و چنان سکون اطمینان‌بخشی داشت که هیچ علامتی از بلوا در چهره‌اش نبود. خوش و بش کوتاه. گفت با اسنپ آمده و نزدیک این‌جا ماشین، خراب شده و مجبور بوده دو چهارراه را با همین لباس و هیئت تا این‌جا بیاید.

توی جلسه میزبان و مدعو به راحتی از تنانگی گفتند، از جسارت‌های زنانه و خواهش‌های آمرانه‌ی مردانه و آن‌چه می‌شد فهم کرد این بود که وقایع دو سال اخیر را می‌شود به جابه‌جایی همین دو ساحت در یک شکل کلان مربوط دانست. در مجموع آن‌چه بیرون این معبد می‌گذشت، بدون واهمه با زبان ادبیات بیان شد و گاه تلخندی…

جلسه که تمام شد و بیرون که آمدم، بند آفتاب وا شده بود و غروب روی میدان انقلاب پهن می‌شد. دست‌فروش‌ها تمام پیاده‌‌روها را قرق کرده بودند. کتاب‌ و کتاب و کتاب. تا میدان پرسه زدم. آمران و ناهیان بساط‌شان را جمع کرده بودند.

تمام خیابان معبد شده بود و همه به نماز…

@KhabGard
Forwarded from RadioFarda
🔸به‌تازگی نهاد ویژه‌ای در #روسیه تأسیس شده برای این‌که تصمیم بگیرد کدام کتاب‌ها حق عرضه به بازار کتاب دارند.

🔸در تازه‌ترین مورد از سانسور کتاب، یکی از بزرگ‌ترین ناشران روس ترجمهٔ شرح‌حال پير پائولو پازولینی را منتشر کرده اما تصاویر کتاب «بیشتر به فایل‌های محرمانهٔ سی‌آی‌ای شباهت دارد».

🔸این در حالی است که حکومت روسیه پس از تهاجم نظامی به #اوکراین «ارزش‌های سنتی» را به یکی از اصول ایدئولوژیک برای سرکوب مخالفان خود تبدیل کرده و تشدید سانسور باعث شده هیچ رسانهٔ مخالف #کرملین هم دیگر در داخل کشور باقی نماند.

🔸رادیوفردا در گزارشی به موضوع #سانسور و رمان‌هایی که فروش آن‌ها در روسیه ممنوع اعلام شده پرداخته است.

🔸مشروح این گزارش را این‌جا می‌توانید بخوانید.

@RadioFarda
آغاز هشتمین دوره‌ی نمایشگاه
«کتاب تهران بدون سانسور» 

 
هشتمین نمایشگاه کتاب «تهران، بدون سانسور» از ٢۵ آوریل تا ١٠ ژوئن با همکاری ناشران مستقل خارج از کشور در بیش از ٢٠ شهر در اروپا و آمریکای شمالی برگزار می‌شود.

برنامه‌های این نمایشگاه به دو صورت حضوری و آنلاین اجرا می‌شود و اطلاعات کامل برنامه‌ها برای شهرهای گوناگون را می‌توانید در وب‌سایت بدون سانسور پیدا کنید.
 
نمایشگاه‌ کتاب بدون سانسور به‌طور نمادین همزمان با برپایی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برگزار می‌شود و تلاشی است برای انعکاس و معرفی فرهنگ و ادبیاتی که که حکومت جمهوری اسلامی آن را سرکوب و سانسور کرده و می‌کند.

این نمایشگاه را ناشران ایرانی مستقل خارج از مرزهای ایران می‌گردانند به‌عنوان فرصتی برای معرفی کتاب‌هایی که بدون سانسور  – به‌ویژه سانسور حکومتی در ایران – منتشر شده است.

 @KhabGard

اطلاعات کامل برنامه‌ها و شهرها👇
ماجرای دروغ شاخدار حکومت از «ندامت اشکان خطیبی در مصاحبه با رادیوفردا»

این روزها در سایت‌های نزدیک به حکومت کلیپی سه‌دقیقه‌ای به همراه خبر «اظهار ندامت و پشیمانی اشکان خطیبی در مصاحبه با رادیوفردا» منتشر شده است.

بخش اول کلیپ سه جمله از مصاحبه را به هم چسبانده که القا کند خطیبی به‌خاطر از دست دادن آن‌چه در ایران داشته، پشیمان است. او اما در مصاحبه‌ی اصلی توضیح می‌دهد که احساس کرده برخی از پست‌های مدیریتی‌اش در ایران او را «تبدیل به چرخ‌دنده‌ای در یک ماشین سرکوب» کرده بوده و به همین دلیل تصمیم گرفته از آن فضا خارج شود.

در قسمت دیگری از کلیپ دستکاری‌شده، بخشی از اواسط یک جمله‌ی طولانی را می‌شنویم. خطیبی در مصاحبه‌ی اصلی توضیح می‌دهد که می‌خواهد به‌رغم مشکلاتش به هنرمندان مهاجر کمک کند. در کلیپ اما این‌گونه القا می‌شود که او در حال اظهار پشیمانی از وضعیت خود است.

بخش سوم کلیپ نیز برعکس صحبت‌های اصلی خطیبی است. او می‌گوید بازجویش در ایران به او جملات توهین‌آمیزی گفته و خطیبی نیز برای اثبات اشتباه بودن حرف‌های بازجو، انگیزه‌ی بیشتری پیدا کرده و از این انگیزه برای کار کردن روزانه در شرایط سخت روحی‌اش استفاده کرده است. کلیپ اما با چسباندن پنج جمله از جاهای مختلف مصاحبه القا می‌کند که خطیبی می‌گوید مشکلات، باعث شده او نتواند کار کند.

@KhabGard

وب‌سایت «فکت‌نامه» به این ادعای رسانه‌های نزدیک به حکومت که می‌گویند اشکان خطیبی در مصاحبه با رادیوفردا از وضعیت خود اظهار پشیمانی کرده، نشان «شاخ‌دار» داده است.

کاملِ گزارش فکت‌نامه را در این لینک بخوانید. متن کامل این مصاحبه‌ی چهار هزار کلمه‌ای را هم اگر هنوز نخوانده یا نشنیده‌اید، می‌توانید در وب‌سایت رادیوفردا بخوانید یا بشنوید.
.
پل استر در ۷۷ سالگی درگذشت

پل استر، نویسنده‌ی پرکار آمریکایی که از آثار معروفش می‌توان به «سه‌گانه‌ی نیویورک» اشاره کرد، بر اثر عوارض ناشی از سرطان ریه در ۷۷ سالگی درگذشت.

روزنامه نیویورک تایمز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت به نقل از یکی از دوستان این رمان‌نویس نوشت که استر در خانه‌اش در بروکلین نیویورک درگذشت.

سیری هاستودت، همسر و نویسنده‌ی همکار پل استر، نخستین بار سال گذشته تشخیص سرطان او را اعلام کرده بود.

آقای استر در سال ۱۹۴۷ در نیوآرک ایالت نیوجرسی به دنیا آمد و در دهه‌ی ۱۹۸۰ با آثاری مانند «سه‌گانه‌ی نیویورک» به نماد ادبی نیویورک تبدیل شد. این سه‌گانه که تغییری فلسفی در ژانر پلیسی ایجاد کرد، به زبان فارسی هم ترجمه شده است.

حرفه‌ی آقای استر در سال ۱۹۸۲ با کتاب خاطراتش به نام «اختراع تنهایی» اوج گرفت که روایتی تکان‌دهنده از رابطه‌ی او با پدر تازه‌درگذشته‌اش بود.

اولین رمان او، «شهر شیشه‌ای»، قبل از انتشار توسط یک انتشاراتی کوچک در کالیفرنیا در سال ۱۹۸۵ از سوی ۱۷ ناشر رد شده بود.

به گزارش نیویورک تایمز، همان‌طور که شهرت پل استر افزایش یافت، او به‌عنوان پاسدار گذشته‌ی ادبی غنی بروکلین جلوه کرد و همچنین الهام‌بخش نسل جدیدی از رمان‌نویسانی شد که در دهه‌ی ۱۹۹۰ و بعد از آن به منطقه هجوم آوردند.

استر اغلب در گزارش‌های خبری به عنوان یک «سوپراستار ادبی» معرفی می‌شد. ضمیمه‌ی ادبی «تایمز» بریتانیا زمانی او را «یکی از فوق‌العاده‌ترین نویسندگان آمریکایی» نامید.

او از کار با کامپیوتر پرهیز داشت و اغلب با خودکار در دفترچه‌های مورد علاقه‌اش می‌نوشت.

پل استر در سال ۲۰۰۳ به نشریه‌ی «پاریس ریویو» گفت: «کیبورد همیشه مرا می‌ترساند. قلم ابزار بسیار ابتدایی‌تری است. احساس می‌کنی کلمات از بدنت بیرون می‌آیند و بعد کلمات را در صفحه فرو می‌کنی. نوشتن برای من همیشه یک تجربه‌ی فیزیکی بوده است».

این نویسنده‌ی آمریکایی فیلمنامه‌نویس هم بود و فیلمنامه‌ی فیلم «دود» را نوشت که ارواح گمشده‌ای را به تصویر می‌کشید که در یک مغازه‌ی تنباکوفروشی در بروکلین حضور داشتند. این فیلم را واین وانگ در سال ۱۹۹۵ کارگردانی کرد.

رمان‌های اگزیستانسیالیستی استر در اروپا نیز بسیار محبوب بودند.

از دیگر آثار مهم او می‌توان به «مون پالاس»، «خاطرات زمستان»، «کتاب اوهام» و «دیوانگی‌های بروکلین» اشاره کرد. بسیاری از آثار این نویسنده‌ی آمریکایی به زبان فارسی ترجمه شده است.

@KhabGard
فراخوان یک جایزه‌ی تازه
جایزه‌ی‌ فرهنگی و ادبی «ایران‌ویج» در دو شاخه‌ی‌ داستان کوتاه و ترانه و شاخه‌ی‌‌ ویژه محیط زیست ایران برگزار می‌شود. 
.
داستان‌ها و ترانه‌هایی در این جایزه داوری خواهند شد که از طریق مهر به فرهنگ، آداب، آیین‌ها، اشخاص، تاریخ و جغرافیای ایران، مخاطب خود را به کشف دوباره‌ی‌ ایران‌زمین دعوت می‌کند.

آثار رسیده پس از ارزیابی اولیه توسط هیئت انتخاب، به مرحله‌ی‌ نهایی راه خواهند یافت.

آثار رسیده به مرحله‌ی‌ نهایی، ۱۰ داستان و ۱۰ ترانه‌ خواهد بود که داوران مرحله‌‌ی نهایی، ۳ داستان و ۳ ترانه را به‌‌عنوان آثار برگزیده انتخاب و معرفی می‌کنند.

هیئت داوران بخش ترانه (به ترتیب الفبا):

مونا برزویی؛ شاعر و ترانه‌سرا
سهراب پورناظری؛ موسیقیدان، آهنگساز، نوازنده و فعال اجتماعی
کامران رسول‌زاده؛ آهنگساز، ترانه‌سرا، شاعر، خواننده و بنیانگذار فستیوال یوالیتی (فیلم و تئاتر موزیکال) در فرانسه 

هیئت داوران بخش داستان (به ترتیب الفبا):

بهنام بهزادی؛ کارگردان، فیلمنامه‌نویس و تدوینگر
محمدحسن شهسواری؛ نویسنده، رمان‌نویس، فیلمنامه‌نویس و مدرس داستان‌نویسی
زهرا عبدی؛ نویسنده، رمان‌نویس، مدرس داستان‌نویسی، شاعر و فعال اجتماعی
مرتضی مردیها؛ فیلسوف، نویسنده و استاد دانشگاه
علی مصفا؛ فیلمساز، بازیگر و مترجم 

دبیران جایزه: زهرا عبدی و محمد مرکبیان
مدیر اجرایی: حدیث باقری

برگزیده‌‌ی محیط زیست:
در این بخش، هیئت داوران جایزه‌ی‌ برتر را پیشکش کسی خواهد کرد که در سال گذشته برای آگاهی‌بخشی و نگهداری و حفظ محیط‌زیست ایران، بیشترین و مؤثرترین محتوا را در شبکه‌های اجتماعی تولید کرده است.

داوری این بخش سازوکاری با انتخاب مردمی خواهد داشت که جزییات آن در صفحه‌ جایزه‌ ‌ایرانویج منتشر خواهد شد.

جوایز در هر بخش:
داستان و ترانه‌ی برگزیده: هر نفر ۳۰ میلیون تومان به همراه تقدیرنامه
نفر دوم: ۲۰ میلیون تومان به همراه تقدیرنامه
نفر سوم: ۱۰ میلیون تومان به همراه تقدیرنامه
برگزیده‌ محیط‌زیست: ۳۰ میلیون تومان به همراه تقدیرنامه

@KhabGard

جزئیات بیشتر شامل قوانین، شیوه‌نامه، راه تماس و تقویم مسابقه را در متن فراخوان بخوانید 👇
@Iranvijprize
Khabgard | خوابگرد pinned «فراخوان یک جایزه‌ی تازه جایزه‌ی‌ فرهنگی و ادبی «ایران‌ویج» در دو شاخه‌ی‌ داستان کوتاه و ترانه و شاخه‌ی‌‌ ویژه محیط زیست ایران برگزار می‌شود.  . داستان‌ها و ترانه‌هایی در این جایزه داوری خواهند شد که از طریق مهر به فرهنگ، آداب، آیین‌ها، اشخاص، تاریخ و جغرافیای…»
چرا محمدعلی موفق نشد
#رادیوسورن شروع شد
و اولین اپیزود رادیو سورن را تقدیم می‌کنم به تمام موفق‌نشدگان جهان...
ماجرا، ماجرای محمدعلی‌ست؛ جوانی که دل به پکیج‌های موفقیت، کتاب‌های انگیزشی، انرژی و معجزه و چیزهای واهی بسته و دور و برش پر است از کتاب‌های گول‌زننده و شبه‌علم. در این اپیزود داستان محمدعلی و کتاب‌هایش را می‌شنویم...

در کست‌باکس "رادیو سورن" را جستجو کنید.

@sorenbooks
Forwarded from RadioFarda
🔸#محمد_رسول‌اف، کارگردان شناخته‌شده و منتقد جمهوری اسلامی، توسط قوه قضائیه جمهوری اسلامی به هشت سال زندان، شلاق و جزای نقدی محکوم شده است.

🔸بابک پاک‌نیا، وکیل آقای رسول‌اف، روز چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت با انتشار پیامی در شبکه ایکس، توئیتر سابق، اعلام کرد موکلش به موجب حکم صادره از شعبه‌ی ۲۹ دادگاه انقلاب اسلامی به تحمل هشت سال حبس (۵ سال قابل اجرا)، شلاق، جزای نقدی و ضبط مال محکوم شد.

🔸او در ادامه تصریح کرد این حکم در شعبه‌ ۳۶ دادگاه تجدیدنظر عینا تایید و اکنون پرونده به اجرای احکام ارسال شده است.

🔸آقای پاک‌نیا می‌گوید دلیل اصلی صدور این حکم، امضای بیانیه‌ها و ساخت فیلم و‌ مستند است که از نظر دادگاه، این اقدامات مصداق «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور» محسوب می‌شود.

@RadioFarda