کافه کتاب
24.7K subscribers
3.53K photos
690 videos
59 files
2.03K links
همه دعوتیم به یک فنجان آگاهی
در کنج کافه ی ذهنمان

آگاهی یک قدم جلوتر از دانایی است.
پژواک اندیشه یکدیگر باشیم.



https://www.instagram.com/cafe_kettab/


http://shamad.saramad.ir/_layouts/ShamadDetail.aspx?shamadcode=1-1-69227-61-3-
Download Telegram
کافه کتاب:

لطفا به احترام قلم مطالب را با لینک کافه کتاب ارسال کنید🙏🙏🙏

#رعایت_فرهنگ_کپی_رایت
🌱 @kettab 🌱
🌱 @kettab 🌱
02 Baghara
🌱 @kettab 🌱

#قرائت صفحه ۵
02 Baghara
🌱 @kettab 🌱

#ترجمه صفحه ۵
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌱 #همنشینی

🌱 @kettab

سالیان سال،شهر مونتری در کالیفرنیا بهشت پلیکان ها بود.این شهر محل بسیاری از کارخانجات کنسرو ماهی بود.در واقع خیابانی به نام راسته کنسروسازی در این شهر هست.پلیکان ها به این علت این شهر را دوست داشتند که ماهیگیران صیدشان را تمیز می کردند و پس مانده ها را دور می ریختند و پلیکان ها می توانستند با آن ها دلی از غذا درآورند.در شهر مونتری هر پلیکانی می توانست بی هیچ تلاشی حسابی غذا بخورد.
🌱 @kettab
اما به مرور زمان میزان ماهیان سواحل کالیفرنیا کاهش یافت و کارخانجات کنسروسازی یکی یکی بسته شدند.اینجا بود که پلیکان ها دچار مشکل بزرگی شدند.آن ها سال های سال ماهی نگرفته بودند و چاق و تنبل شده بودند. حالا که غذای سهل الوصولشان از بین رفته بود، عملاً دچار قحطی شدند.

طرفداران محیط زیست منطقه به مغزشان فشار آوردند تا راهی برای کمک به پلیکان ها پیدا کنند، و سرانجام راه حل را یافتند.پلیکان هایی را از منطقه ای دیگر وارد کردند که عادت داشتند هر روز به صید ماهی بروند، و آن ها را با پلیکان های محلی درآمیختند. تازه واردها فوراً شروع به صید غذای خودشان کردند و مدتی طول نکشید که پرندگان بومی گرسنه هم به آن هاپیوستند و بار دیگر شروع به ماهیگیری کردند.

🌱 @kettab 🌱

🌱#نتیجه:

با افرادی هم نشین شوید که فعال،موفق و پرتلاش هستند.
آن ها شما را هم با خود همراه خواهند کرد
مارتین لوتر کینگ، مبارز بزرگ آمریکایی در کتاب خاطراتش ﻣﻰنویسد:

🌱 @kettab 🌱

روزی در بدترين حالت روحی بودم، فشارها و سختىﻫﺎ جانم را به تنگ آورده بود. سر در گم و درمانده بودم. مستأصل و نگران، با حالتی غريب و روحى ﺑﻰجان و ﺑﻰتوان به زندگی خود ادامه ﻣﻰدادم.

همسرم مرا ديد به من نگاه کرد و از من دور شد، چند دقيقه بعد با لباس سر تا پا سياه روی سکوى خانه نشست. دعا خواند و سوگوارى کرد!

با تعجب پرسيدم: چرا سياه پوشيدهﺍی؟ چرا سوگواری ﻣﻰکنی؟
همسرم گفت: مگر ﻧﻤﻰدانی او مُرده است؟
پرسيدم: چه کسی؟
همسرم گفت: خدا... خدا مُرده است!
با تعجب پرسيدم: مگر خدا هم ﻣﻰمیرد؟ اين چه حرفی است که ﻣﻰزنی؟
همسرم گفت: رفتار امروزت به من گفت که خدا مُرده و من چقدر غصه دارم، حيف از آرزوهايم...
اگر خدا نمُرده پس تو چرا اينقدر غمگين و ناراحتی؟

او در ادامه ﻣﻰنويسد: در آن لحظه بود که به زانو در آمدم گريستم.
راست ﻣﻰگفت، گويا خدای درون دلم مُرده بود...
بلند شدم و براى ناامیدیﺍم از خدا طلب بخشش کردم.
خدا هرگز ﻧﻤﻰميرد!

🌱 @kettab 🌱
🌱اشکالات تنبیه

🌱 @kettab 🌱

امروزه تنبیه در تمام صورت‌هایش، اعم از به پشت بچه زدن(که به بچه‌ها یاد می‌دهد مشکلات‌شان را با خشونت حل کنند) تا محروم کردن و حبس کردن و محدود کردن، محکوم به شکست است. بچه‌های تنبیه شده معمولا دیگران را تنبیه می‌کنند یا آب‌زیرکاه و فریبکار می‌شوند.

معمولا پدر و مادرهای ناکام و عصبانی فرزند خود را تنبیه می‌کنند. عصبانیت در بچه‌ها رعب و وحشت ایجاد می‌کند، نافرمانی و انتقام‌جویی آنان را تشدید می‌کند و به آن‌ها یاد می‌دهد تا از دست آن‌ها عصبانی نشده‌اند، همکاری نکنند. همکاری ناشی از تنبیه، عمر کوتاهی دارد.
برخی از والدین هم به پاداش‌ها متکی می‌شوند. ولی پاداش هم اشکالاتی دارد.

🌱 @kettab 🌱

#مدیریت_عصبانیت_برای_خانواده_ها #گری_مكى ، #استیون_ميبل
Forwarded from اتچ بات
🌱 @kettab 🌱

ثریا ابراهیمی(پری)معشوقه معروف استاد شهریار که الان تو آمریکا زندگی میکنه.قسمتی از ادبیات ما مدیون ایشونه وگرنه شهریار بجای شاعر شدن،پزشک میشد و شاید دیگه شاهدشاهکارهای نظیر"آمدی جانم به قربانت..."و امثال اون نبودیم
استاد شهریار در پی یک شکست عشقی ترم آخر پزشکی دانشگاه را رها میکند و ترک تحصیل مینماید.
یعنی حدود 6 ماه قبل از اخذ مدرک دکتری از دانشگاه به دلیل شکست عشقی انصراف میدهد.
او که به خواستگاری دختری از آشنایان میرود چون وضع مالی مناسبی نداشته و در ابتدا مشهور هم نبوده جواب رد میشنود.
استاد ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺗﺎ 47 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﺠﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ...
ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﺭﻓﺖ، به ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺑﻬﺮﻩ بوﺩ !!!
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ در ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺰﺩﻩ به ﺩﺭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻭ بچه ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﯾﺪ ، ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ که واقعاً معرکه است :

ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ
ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ؛ ﭘﺴﺮﻡ

ﺗﻮ ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ
ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ

ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ
ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ

ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ
ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ

ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ
ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ

ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ
ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ

ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ.

شهریار در یکی از سمینارها و شب شعری که در شیراز به مناسبت بزرگداشت سعدی و حافظ برگزار میگردد دعوت میشود.در آن سمینار شهریار غزل زیبایی میخواند که همه مبهوت میشوند.
یک دختر دانشجوی رشته ادبیات از دانشگاه شیراز بلند میشود و مقاله ای در توصیف شهریار میخواند و او را شهریار مسلم غزل میخواند.
دختر در پایان جلسه نزد شهریار میرود و خیلی زیاد از شهریار تعریف مینماید و میگوید که من عاشق و شیفته شما و این غزلتان شده ام.
شهریار از دختر میپرسد نام شما چیست؟
دختر میگوید غزاله
شهریار فی البداهه این تک بیت را میگوید:
((شهریار غزلم خواند غزالی وحشی
چه خوش است با غزلی صید غزالی کردم))
🌱 @kettab 🌱

استاد شهریار در اواخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری میگردد و دکتر خانواده او را جواب میکند.دوستان و آشنایان شهریار برای بهبود روحیه او میروند و با اصرار آن خانم عشق قدیمی شهریار را راضی میکنند که به عیادت شهریار برود.عشق قدیمی شهریار که حالا یک پیرزن بود قبول میکند که به عیادت شهریار در بیمارستان برود.
وقتی عشق قدیمی شهریار به بیمارستان میرود شهریار روی تخت بیمارستان خواب بوده است اما صدای قدمها و گام عشق قدیمی خود را میشناسد و از خواب بیدار میشود.وقتی عشق او در اتاق را باز میکند شهریار این شعر مشهور که از مفاخر ادبیات فارسی هست را برای عشق قدیمیش میسراید:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خاموشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر
زین سفر راه قیامت میرود تنها چرا.



سالروز تولد استاد شهریار و روز شعر وادب پارسی تقدیم به همه ی دوستان دوستداران شعر و ادب پارسی


۲۷ شهریور، روز #شعر و ادب فارسی و روز #بزرگداشت استاد #شهریار گرامی باد.
اثرات مثبت عذرخواهی و نحوه عذرخواهی

🌱 @kettab 🌱

وقتى قادر نیستید آسیبى که به طرف مقابلتان زده اید برگردانید، پس لازم است کارى بکنید که آسیب وارده کم شود. جزء مهم دیگر، ابراز تأسف ، توضیح اینکه چرا چنین شد و بیان پشیمانى است.


حتما شما هم مانند تمامی انسانها گاهی خواسته یا نا خواسته مرتکب اشتباهاتی شده اید که موجب رنجش همسر و یا عزیزانی که در کنار آنها زندگی می کنید شده اید. در این مواقع دانستن راه کارهای تاثیر گذار عذر خواهی به شما کمک می کند تا رنجیدگی کدورت را از بین ببرید و فضایی پر مهر را در محیط زندگی حاکم نمایید.
وقتى اشتباهى مى کنیم، دلى را مى شکنیم، حرفى مى زنیم که کدورت ایجاد مى کند چطور برخورد مى کنیم؟ چگونه عذرخواهى مى کنیم؟! اگر فکر مى کنید که تنها با گفتن “ببخشید” قائله ختم خواهد شد و طرفتان موظف است که اشتباه شما را ببخشد و فراموش کند و همه چیز تمام شود سخت در اشتباه هستید!
اگر خواهان سر و سامان دادن رابطه تان هستید، لازم است که یک عذرخواهى خوب را یاد بگیرید.
یک عذرخواهى خوب داراى ۶جزء مهم است که عبارتست از :
🌱 @kettab 🌱
١- بیان تأسف
٢- توضیح اینکه چطور اینگونه شد
٣-قبول مسئولیت
۴-بیان پشیمانى
۵- پیشنهادى براى جبران
۶- درخواست بخشش
اگرزمان کمى دارید و یا بنا به دلایلی نمى توانید تمام اجزاء آنرا انجام دهید، تحقیقات نشانداده که مهم ترین بخش عذرخواهى “قبول مسئولیت” است. پذیرش اینکه اشتباه کرده اید بسیار مهم است.
هیچوقت به خاطر احساس فرد مورد نظر عذرخواهى نکنید، بلکه به خاطر رفتار خودتان معذرت بخواهید.
به جاى اینکه بگویید: ” از اینکه با حرفام ناراحتت کردم عذر مى خوام” بگویید:”متأسفم من جملات دردناکى بهت گفتم “.
دومین جزءمهم دیگر پیشنهاد جبران است.وقتى قادر نیستید آسیبى که به طرف مقابلتان زده اید برگردانید، پس لازم است کارى بکنید که آسیب وارده کم شود.
جزء مهم دیگر، ابراز تأسف ، توضیح اینکه چرا چنین شد و بیان پشیمانى است.
آخرین مرحله ى عذرخواهى “درخواست بخشش” است.
پر واضح است که مضمون عذرخواهى نیمى از راه است، جریانات وارده بیشتر از این حرفاست. با من من کردن، اجتناب از نگاه مستقیم، دست به سینه گوشه اى ایستادن ، هنوز در مرحله عصبانیت بودن تأثیر کلام شما را بسیار کم مى کند.
اگر واقعاً قصد عذرخواهى دارید رو در رو عذرخواهى کنید ، اس ام اسی و ایمیلى تأثیر کمى دارد. طرف شما دوست دارد ببیند و یا بشنود که در ابراز تأسف خود پشیمان هستید و مى تواند براى بقیه دوستی به شما اعتماد کند.

🌱 @kettab 🌱
فنون مدیریت عصبانیت

🌱 @kettab 🌱

🔸دلگیری‌ها و اشکالات گذشته را یکسره مرور نکنید.
«او هرگز تغییر نخواهد کرد»، «تو هیچ‌وقت حرف مرا گوش نمی‌دهی». «او همیشه...» این جملات و جملات منفی دیگری که با آنها همسر فعلی یا سابق خود، فرزندتان یا خودتان را توصیف می‌کنید، عصبانیت شما را تشدید می‌کنند و جلوی پیشرفت شما را می‌گیرند.

اگر یک نفر قبلا عملی را انجام داده است دلیل نمی‌شود همیشه آن رفتار را انجام بدهد. البته اگر همیشه با طرف مقابل خود به یک شکل برخورد کنید، ممکن است او نیز همیشه به یک شکل پاسخ بدهد.
اما می‌توانید جلوی این قضیه را بگیرید: اگر طرز فکر، احساس و رفتار خود را عوض کنید، طرف مقابل شما نیز به تدریج عوض خواهد شد.

🌱 @kettab 🌱

#مدیریت_عصبانیت_برای_خانواده_ها #گری_مِکِی ، #استیون_مِیبِل
🌱 @kettab 🌱

خيلي از حس ها بسته به يه نگاهن ، يه نگاه متفاوت ، يه حرف متفاوت ، يه انگيزه ي متفاوت . وقتي برميگردي پشت سرتو نگاه ميكني ميبيني كه چقدر خوب با نداشتن خيلي چيزا كنار اومدي و چقدر خوب تونستي ادامه بدي .
دقيقا مث همون موقع اي كه فكر ميكردي ممكن نيست كه بتوني دووم بياري ، يا يكمي برگرديم عقب تر ، همون موقعي كه تعجب ميكردي كه چطور قبلا بدون اين حس زندگي ميكردي .
وقتي برميگردي پشت سرتو نگاه ميكني ميبيني كه تونستي سر پا وايسي ، تونستي سينه تو بدي و جلو و سرتو بدي بالا و بگي من دارم فراموش ميكنم ، حتي اگه پاهات لرزون باشه و حتي اگه بغض خفه ت كنه .
بنظرم فراموشي ، كلمه ي مسخره اي به نظر مياد ، وقتي همه ي لحظه هاي يه نگاه و ، همه ي لحظه هاي خنده رو ، وقتي ، وقتي همه ي لحظه ها رو لحظه شماري ميكني واسه ديدن يه نفر ، مگه ميشه فراموش كني .. مگه ميشه از يادت بره .
اما بازم ، با اين همه درد و اين فراموش نكردنا ، بر ميگردي و ميبيني . چقدر خوب ميتوني كنار بياي، حتي اگه ذره ذره از جونت گرفته بشه ..

🌱 @kettab 🌱

#مهتاب_خليفپور
🌱 @kettab 🌱

قورباغه به کانگورو گفت: من و تو میتوانیم بپریم. پس اگر با هم ازدواج کنیم بچه مان می تواند از روی کوه ها یک فرسنگ بپرد، و ما می توانیم اسمش را «قورگورو» بگذاریم.

کانگورو گفت: "عزیزم" چه فکر جالبی! من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم اما درباره ی قورگورو، بهتر است اسمش را بگذاریم «کانباغه».

هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند.

آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمی خواهد با تو ازدواج کنم.

کانگورو گفت: بهتر.

قورباغه دیگر چیزی نگفت. کانگورو هم جست زد و رفت. آنها هیچ وقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند که بتواند از کوه ها بجهد و تا یک فرسنگ بپرد. چه بد، چه حیف که نتوانستند فقط سر یک اسم توافق کنند.
🌱 @kettab 🌱
این قصه ی زیبا از شل سیلور استاین مفهوم جالبی دارد.

«پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانی اختلاف نظرهای کوچک می شود.»

هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باورها و دانشی که از محیط اطرافش می گیرد پر می شود. این کوزه اگر روزی پر شود یاد گرفتنِ آدمی تمام می شود. نه که نتواند، دیگر نمی خواهد چیز بیشتری یاد بگیرد. پس تفکر را کنار می گذارد و با تعصب از کوزه ی باورهایش دفاع می کند و حتی برای آن می میرد اما آدم غیرمتعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است و صدها بار محتوای آن را تغییر می دهد.
اگر شما مدتی ست که افکارتان تغییر نکرده، بدانید که این مدت فکر نکرده اید. آب هم اگر راکد بماند فاسد می شود!
آنچه ما را ویران می کند باورهای غلط و تعصباتی است که به خودمان اجازه ی دگربینی و دگرگونی آنها را نمی دهیم.

🌱 @kettab 🌱

به قول نیچه: «باورهای غلط از حقایق خطرناک, ویران کننده ترند.»
🌻ما تنهاييمون رو آورديم براي قرباني !

🌱 @kettab 🌱

و بی گمان فلسفه قربان، سر بریدن نیست. دل بریدن است. دل بریدن از هر چیزی که به آن تعلق داری. دل بریدن از هر چه تو را از او می‌گیرد، می‌خواهد شادی باشد یا غم. وصال باشد یا فقدان. نور باشد یا سياهي.

خدایا، خودت شاهدی که تنهایی، همه دارایی ماست. چشم هاي سُرخ مان است زیر دوش آب ، بالش های نم دارمان وقتی که گم شده ای برای بار پنجاه هزارم به خاطرمان می آید و پاهایمان که سست می شود با شنیدن عطر غریبه ای از کنار. ماها، تنهایی مان را آورده ایم برای قربانی. تنها چیزی که به آن تعلق داریم. تنها چيزي که جزئی از ما شده و شاید همه ما.

بیا و این بار، بحق همه برگ هاي تازه رُسته، گوسپندی نفرست. بگذار این تیغ تیزِ در خون خوابیده و اين نيشتر آخته به آتشِ دل، بي محابا بِبُرد. بخواه كه این اندوه طولانی، این سکوت بی پایان، این هجوم شور قطره های باراني به گونه ها پایان یابد. به فرشته هایت بگو که دستمان را بگیرند و لرزشش را پنهان کنند در ذبح ذبیحی چنین وفادار و ماندنی؛ که این نواده هاي بي قرار ابراهیم، تشنه وفا به عهد ديار ديرين اند.

قصه ات اما؛ اگر بي پايان مي مانَد، آدمي بفرست كه انتظارِ غم انگيز آرميدن در آغوشِ رفيقي آشنا، ما را كشت....

🌱 @kettab 🌱

#مرتضی برزگر
‍ به بی‌اعتباری برچسب‌هایی که
به زن چسباندند.. و فرهنگ نامیدند

🌱 @kettab 🌱

دلم برای عشق‌هایی گرفته
که بعدِ هر سـ ـکـ ـس به شک افتادند
برای عقیده‌هایی که
فقط در تخت‌خواب شنیده شدند..
برای بغض‌های نُه ماهه‌ای که شکسته نشدند

دلم برای زن گرفته که
انحنای تنش
بیشتر از پیچ و خَم ِ ذهنش به چشم آمد
برای آزادی‌اش که فحشا نامیده شد
برای استقلالش که
در سر جامعه هوای هوس انداخت..
برای دفتر شعر و خاطراتش که
عصیان نام گرفت..
برای خانۀ بختی که
خوش بختی‌اش را انکار کرد..
🌱 @kettab 🌱
دلم برای زن گرفته است
زنی شبیه رقص،
درست در وسط عقده‌های مرد..
زنی سنتی شبیه ناموس مرد..
زنی مدرن شبیه تمام شهوت‌های مرد..
و هیچ کس هم به روی تناقض نیاورد
این همه اکران شدن به سازهای ناکوک مردان را..

تمام زنانگی‌ها را غلط [تعریف] کردند و
به نام زن سفرۀ عقدی را سند زدند
بی‌آنکه
به گرگ و میش تپش‌های قلب زن در
عشقی به زبان نیامده از ترس قضاوت شدن
توجه کنند..
زنی که تکثیر شد به تیراژ هزار عاشقانهٔ آرام اما
حق عاشق شدنش بی‌مجوز ماند..

زنانگی را اصلا تعریف نکردند
و به زن،
هویتی را چسباندند که در وسط پا بود
و دمکراسی در عشق را از زن دریغ کردند
و هم آغوشی را
تنها بعد از خطبه دانستند تا
با خیال راحت
سر از آنجای زن در بیاورند..
بی‌آنکه به یاد داشته باشند که
هم آغــــوشی به شرط دل ندادن،
🌱 @kettab 🌱

زنانگی را سیبل برچسب‌ها می‌کنیم
از تمام معنای زن،
مادری را به ناف او می‌بندیم
هم‌آغوشی را
اکرام مرد می‌نویسیم.. / وظیفهٔ زن می‌خوانیم.. و حتی
به روی خود نمی‌آوریم که
زن هم انسان است
زن هم حق دارد که
زنانه عاشق شود..
زنانه زن شود..
زنانه دل ببند.. و
حق دارد افکارش
بیشتر از سینه‌هایش توی ذوق ما بزند..

بیائید (باید) قبول کنیم که زن
حق دارد،
زندگی را برای خود زنانه تعریف کند..
که این حق زن است
تعریف خودش را از زندگی داشته باشد...

🌱 @kettab 🌱

#حمیدرضا_هندی
🌱 @kettab 🌱

آدم باید از شر رابطه های آویزان راحت شود. از همان هایی که چون چشم تو چشم هستیم، چون یک روز یک کاری برایم کرد نگهشان داشتیم. هی رویمان سنگینی میکند. انگار یک کیسه برنج ده کیلویی رو شانه تان باشد. برنج بد نیست اما جایش ماه ها رو شانه های شما نیست.
بگذار فکر کنند تا خرتان از پل گذشته دیگر آن آدم مهربان و شنوای درد دل های ده ماه پیش نیستید اما خودتان باشید. آنطوری سلام و احوال پرسی کنید که دوست  دارید. هروقت دلتان تنگ شد سراغشان را بگیرید. رابطه ها همیشه شدت سابق را ندارند. بعضی چیزها تمام میشوند. باید پذیرفت ...!

🌱 @kettab 🌱

منبع: وبلاگ کاکتوسها هم عاشق میشوند
🌱 @kettab 🌱

یه چیزی هم داریم به نام شکاف طبقاتی....یعنی اول ترک بود،بعد قارچ خورد،الان کلا شکافته!
شکل ایجادشم اینجوریه که یه عده کار میکنن،
هی میرن پایینتر!
یه عده کار نمیکنن،هی میان بالاتر!
البته مسئولین چند ساله که میخوان یه جوری
این شکاف رو پر کنن...
منتها یک روز بیل نیست!
یک روز خاک نیست!
یک روز مسئول مربوطه گرفتاره....!

🌱 @kettab 🌱
#مهران مدیری
🌱 @kettab 🌱

مـــحبت
تجارتِ پایاپای نیست
چرتکه نیندازیم که
من چه کردم
و در مقابل
تو چه کردی
بیشمار محبت کنیم
حتی اگر به هر دلیلی
کفه ترازوی
دیگران سبک تر بود

🌱 @kettab 🌱