Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر
512 subscribers
124 photos
98 videos
215 files
357 links
مدرس و پژوهشگر اندیشه سیاسی؛
جایی برای گفتگو درباره: فلسفه سیاسی و روش شناسی؛ سنت روشنفکری و مدرنیته ایرانی.
مقیم #تورنتو

لینک آکادمی 👇
https://kazemizamharir.ir/academy

اینستاگرام👇
@drkazemizamharir
کانال تلگرام👇
Download Telegram
✔️ انقلاب امر غیرعقلانی اما گریزناپذیر: به بهانه سالگرد انقلاب 57

🔹1- جامعه به مثابه پدیداری زنده در لحظات حساس تاریخی ناچار از گزینش انقلاب است. این گزینش گریزناپذیر، اما غیرعقلانی است. گریزناپذیر، چون بدون انقلاب امکان شکستن انسداد سیاسی وجود ندارد.اما، غیرعقلانیست، چون بر تصاویری کاذب از موقعیت استوار است؛تصاویری که وعده رفع سریع همه مشکلات و کمیابی ها را به توده ها می دهد و نظام سیاسی مستقر را تنها عامل اساسی این بحران ها بازنمایی می کند.اما، پس از تحقق انقلاب، واقعی نبودن این مدعاها به سرعت آشکار می گردد. چون انقلابیون با واقعیت های سختی که امکانات کنش حکمرانان و حکومت را محدود می کند، آشنا می شوند.

🔹2- ظهور چنین موقعیتی، محصول جدایش عقلانیت حکمرانی از عقلانیت اجتماعی است.این جدایش باعث ایجاد بیگانگی میان حکومت و مردم می گردد. علت بیگانگی، تغییر ادراکات عمومی از نظم مطلوب، و ناتوانی حکومت از تطبیق خود با آن است. توسعه این بیگانگی امکان گفتگو و سازش میان طرفین منازعه را از بین می برد؛ هر گونه سازش نیازمند گذار از صورت بندی حاکم بر نظم سیاسی موجود به صورت بندی جدیدی است که جایگاه حکومت گران را به طور کلی تغییر خواهد داد؛ سازش خود به شکلی تن دادن به نتایجی است که انقلاب آن را تحقق خواهد بخشید. از این رو، حکومت گران دیگر میان موقعیت اصلاح با انقلاب تمایزی نمی بینند.لذا، از پذیرش هر نوع کنشی که نظم مستقر را با تغییر مواجه سازد، گریزان هستند.

🔹3- تنها راه خروج از این موقعیت، پذیرش این اصل اساسی است که قدرت همیشه سرشت اجتماعی دارد و هیچ قدرت سیاسی نمی تواند، با بستن راه مشارکت طبقات در حوزه عمومی دوام یابد.گشودگی نسبت به حیات اجتماعی و هماهنگی عقلانیت حکمرانی با عقلانیت اجتماعی تنها راه تبدیل انقلاب به امری "گریز پذیر" است.

✔️ بعد از تحریر :
1- پیام یزدانجو در مقاله " افسانه های انقلاب و اوهام روشنفکری" سعی کرده است، گریزناپذیری انقلاب را افسانه تعبیر کند. از نظر وی، علت انقلاب نه گریزناپذیری آن بلکه نفس علاقه انقلابیون به انقلاب و عدم پذیرش راهکارهای اصلاح گرایانه است. این فرض به نظرم غلط است چون اساسا" این انقلابیون نیستند که انقلاب را می سازند، بلکه این منطق موقعیت اجتماعی است که نیاز به انقلاب و انقلابیون را بطور همزمان می سازد و بر حوزه عمومی مسلط می کند.
🔹 لینک مقاله " افسانه های انقلاب و اوهام روشنفکری" در وب سایت بی بی سی فارسی
https://t.me/bbcpersian/36017

2- علی دینی ترکمان در مقاله " ریشه های انقلاب" پس از توضیح ریشه های اقتصادی انقلاب و استدلال بر گریزپذیر بودن انقلاب ، بعنوان نکته نهایی می نویسد: « نه ساخت فرهنگی و نه ساخت اقتصادی مبتنی بر رانت نفت، و نه ساخت طبقاتی جامعه مانع اجرای تمام و کمال قانون اساسی برآمده از انقلاب مشروطه نمی‌شد اگر که شاه اراده می‌کرد آن را اجرا کند. مشکل اصلی خود او بود.» در این جمع بندی سه نکته وجود دارد: اولا، هیچ عنصرساختی وجود نداشت که عامل شکل گیری و استمرار استبداد شاهانه باشد. ثانیا"، مشخص نمی کند که شاه چگونه بدون اتکاء به یک دستگاه حامی و منتفع از اقتدارگرایی،بر چنین جامعه ناراضی حکومت می کرد. ثالثا"، همین مشکل اصلی – یعنی شاه - چگونه می توانست برطرف شود. آیا راهی برای برکناری شاه و دستگاههای حکمرانی حامی وی بدون انقلاب وجود داشت؟
🔹 لینک مقاله " ریشه های انقلاب"
https://t.me/alidinee/214

@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
✔️ فقه، نظم اجتماعی و صلح سازی در خاورمیانه

🔸مهدی کاظمی زمهریر

🔹1- در چند دهه اخیر، خاورمیانه شاهد خشونت و جنگ بوده است.یکی از علل برآمدن این خشونت ها عرضه روایت های ستیزه جویانه دینی از نظم اجتماعی توسط گروه های سلفی و اسلام گرا به اتکاء منابع دینی از جمله شریعت و فقه می باشد.این سوال قابل طرح است که چه نوع ادراک فقهی از نظم اجتماعی می تواند، به ایجاد صلح – و نه جنگ و خشونت - در منطقه خاورمیانه کمک نماید؟

🔹2- مفهوم صلح (Peace)در مقابل خشونت و جنگ قرار دارد و شرط تاسیس صلح وجود نظامات بین المللی، و رفتار برابر و عادلانه با ملت هاست. تاسیس صلح در داخل و سطح بین المللی تنها با پذیرش اصل برابری افراد و ملت ها به مثابه یک واقعیت اساسی و گریزناپذیر ممکن است.

🔹3- اما، چه میزان ادراکات فقهی از نظم اجتماعی و سیاسی با این واقعیت گریزناپذیر عصر جدید سازگار است؟ فقه سنتی ، دریافتی نابرابر از افراد در مناسبات اجتماعی را پیش فرض می گیرد. در واقع، فقه سنتی ویژگی های اساسی جامعه شناختی جوامع قدیم را به عنوان پیش فرض برای تولید احکام اجتماعی و سیاسی مورد بهره برداری قرار می دهد.

🔹4- اما، به علت زوال زندگی سنتی در خاورمیانه، فقه سنتی بنیاد اجتماعی خود را از دست داده و دچار بحران در عقلانیت اجتماعی است. به علت بی بنیادی عقلانیت اجتماعی فقه سنتی، روایت های سیاسی برآمده از آن در ستیزش با نظام های اجتماعی معاصر قرار دارد و به جای بسط روابط همکارانه میان مردم، در تلاش برای برانداختن مناسبات مدرن در این کشورها می باشند، که دستاورد آن افزایش خشونت و ستیزش در منطقه خاورمیانه است.

🔹5-راهکار خروج از این وضعیت، بازسازی دستگاه فقه سنتی برمبنای ویژگی های گریزناپذیر زندگی معاصر و پذیرش اصل برابری شهروندان بدون توجه به دین،مذهب، جنسیت و... است.یکی از راههای رسیدن به این هدف، بازگشت به دوران پیشاتاسیس دانش فقه است. بطور مثال، در زمان تاسیس دولت-شهر مدینه، مفهوم امت منحصر در مسلمانان نبوده و « یهود و مشرکان » را نیز در بر می¬گرفته است.

✔️ متن کامل مقاله در وب سایت « مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC » به آدرس زیر:
https://bit.ly/2UWNnqj

@kazemizamharir
✔️ آینده لعنتی!

🔸مهدی کاظمی زمهریر

🔹1- مدتها بود که می خواستم در مورد مفهوم "آینده" از منظر محافظه کاران، فردیدی ها و اصحاب فرهنگستان علوم اسلامی قم بنویسم.به گمانم، در این لحظه تاریخی هیچ چیز برای آنها سخت تر از اندیشیدن به آینده نیست.آینده ای که در گذشته امیدش را می کشیدن و نویدش را می دادن و حال که در حال ظهور است به امری لعنت شده و دلهره آور برای آنها تبدیل شده است.

🔹2- آینده از منظر این جریان که با عناوینی همچون "فردا" و "پس فردای" تاریخ نشان خورده، آینده ای آخر الزمانی بود که می بایست مجددا" به احیای زیست باشکوه و اسطوره ای گذشته کمک می کرد. این آینده به تعبیر بعضی دوستان پا در "سنت" و چشم به " آینده" داشت. اما، این آینده نه تنها نیامد، بلکه آنچه در حال سیطره یابی بر افق های زیست ماست، چیزی جز "حال" نیست.

🔹3- آینده فردیدی و آینده همه محافظه کاران هویت اندیش نافی حال است. این آینده، حال و اکنون یعنی امرجدید؛ یعنی مدرنیته را نفی می کند تا با بقایای سنت بتواند عصر جدیدی را در تقابل با آن بگشاید.اما، ظاهرا این امید در حال زوال است و امت واحده آخرالزمانی تنها در هیبت مدرنیته پیشرفته در حال ظهور است. مدرنیته ای که با وجود به پرسش کشیده شدن درونه خود یعنی "عقلانیت خودبنیاد" و " ایده پیشرفت" توسط تفکرات پسامدرن، نه تنها از حرکت بازنایستاده است بلکه تفکر پسامدرن را همچون مرکبی برای نفوذ به جهان های بسته پیرامون خود بکار گرفته است.در چنین عالمی، پیرامون در حال جذب شدن در مرکز و کانونیست که هویت گرایان امید داشتند که به مدد آن، مرکز و قلب مدرنیته را تسخیر کنند.

🔹4- شکست هویت اندیشان و مدعیان زندگی آخرالزمانی ریشه در این ایده عقیم دارد که می توان "آینده" را به اتکای " گذشته" و با نفی "حال" برساخت. این در حالیست که همیشه گذشته تا آنجایی می تواند موثر باشد که بخشی از حال گردد. گذشته در ستیزش با حال، گذشته مرده است و امر مرده هیچگاه زندگی نمی آفریند. چنین گذشته نگری تنها به نفی حال و امکاناتی می انجامد که ما بر مبنای آن می بایست آینده را بسازیم.

🔹5- آینده لعنتی، آینده ای است که شادان به سوی ما می آید، بی توجه به اضطراب ها و بحران های ما؛ بی توجه به آرزوهای ما برای حفظ آنچه برای ما عزیز بود و شاید هست. آینده ای که با فضای مجازی، مرزهای برآمده از مدرنیته کلاسیک را فروپاشانده است و قبل از آنکه ما بتوانیم دولت را در پیکره خود مستقر کنیم، در حال برانداختن آن با دولت مجازی و شبکه های فراملی است؛ آینده ای که در آن به مدد دانش های زیستی و تکنولوژی، مفهوم "مرگ" در حال "واسازی" است.مرگی که بزرگترین منبع تولید پرسش از "معناست" و واسازی آن به معنای شکست عمود خیمه همه فلسفه های متافیزیکی و مرگ اندیش است؛آینده ای که به مدد دانش فیزیک، مرزهای فضا و زمان در حال شکسته شدن است و ما در حال وارد شدن به عصر زندگی فرازمینی هستیم.این آینده باعث شده است که هرچه ایدئولوژی پردازان درباره آینده نوید می دهند، امری بی پایه،توخالی و بی رنگ و رو جلوه کند و نویدهای آنها به آینده در لحظه به سخن آمدن، جوانمرگ شود.

🔹6- این آینده، دیگر آینده نیست، حالیست که ما هنوز آمادگی پذیرش را نداریم.

@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
✔️ بی قراری گفتمانی و ظهور منازعه های ایدئولوژیک

🔸مهدی کاظمی زمهریر

🔹1- منازعه های ایدئولوژیک فرارسیده است و نشانه آن نیز جدال میان ایده های مختلف برای تصرف پایگاه های علمی و طرد رقیبان از صحنه است. این جدالها همانند جدال های سیاسی خشن، بی رحمانه و فارغ از اخلاقیات آکادمیک است.

🔹2-در برخورد با این منازعات نمی توان آنها را مورد سنجش آکادمیک قرار داد یا معیارهای اخلاقی را برای داوری در موردشان بکار برد. بلکه تنها باید به این پدیده به عنوان بخشی از تحولات بزرگتری نظرکرد که در حال ظهور است و اینان پیشاهنگان این تحولات هستند.

🔹3- شعار "اصول گرا اصلاح طلب دیگه تمام ماجرا" فقط یک شعار نبود، بلکه باعث فروپاشی اعتبار گفتمان های مسلط بر سپهر سیاسی ایران نیز گردید. اعتبار زدایی از دو گفتمان اصلی سیاسی در ایران باعث ظهور واگرایی میان عقلانیت های سیاسی بنیادینی شده است که در پس این گفتمان ها قرار داشتند.

🔹4- در ایران معاصر (قبل و پس از انقلاب) حداقل 4 گونه عقلانیت سیاسی ناب یعنی اسلام گرا، چپ گرا ، لیبرال و ناسیونالیستی در تولید گفتمان های سیاسی مشارکت داشته اند.این عقلانیت های سیاسی در اثر اعتبار زدایی از دو گفتمان مسلط سه دهه اخیر، مجددا در تلاش هستند که گونه جدیدی از گفتمان سیاسی را جهت تسلط بر سپهر سیاسی ایران تالیف کنند. این هدف باعث شده است که جریان های فکری و اندیشه ای که در گذشته در فضایی آکادمیک در حال بسط خود بودند، ناگهان به نمایندگی از این عقلانیت های سیاسی به کنش گران جدی در حوزه عمومی تبدیل گردند.

🔹3- تا اینجای منازعه حداقل سه جریان فکری به منبعی برای داغ شدن این منازعه سیاسی تبدیل شده است. پروژه فکری ایران گرایان که حول اندیشه های سید جواد طباطبایی شکل گرفته است و بطور همزمان خواهان طرد "چپ گرایی" و " نگاه فقهی " به ایران است و بر "ناسیونالیسم" و روایت " سکولار و لیبرال" از حکمرانی استوار می باشد. پایگاه این جریان در میان بخشی از اصلاح طلبان، محافظه کاران نو و جریان های سکولار خارج از ساخت جمهوری اسلامی است.همچنین، ایده های این جریان می تواند توسط شخصیت های سیاسی برآمده از نهادهای نظامی و امنیتی برگرفته شود.پروژه دوم، جریان فکری چپ بویژه اساتید علوم اجتماعی مستقر در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران می باشد که بر اهمیت تاکید بر عدالت و نفی "ایران گرایی گذشته گرا " و " لیبرالیسم" تاکید دارند؛ پایگاه اجتماعی این جریان در میان بخش هایی از اصلاح طلبان، ملی مذهبی ها، جریان های کارگری و نیروهای بیرون از ساخت جمهوری اسلامی است. پروژه سوم، رویکردهای فقهی و بطور خاص ایده های نواندیشان دینی مانند داوود فیرحی است که خواهان بازسازی اسلام سیاسی فقهی حول مفهوم حق می باشند و با "ناسیونالیسم گذشته گرا" و " سکولاریسم" مرزبندی دارند؛پایگاه این تفکر نیز در میان اصلاح طلبان و بخشی از طرفداران اسلام سیاسی در درون حاکمیت می باشد. در این میان، محافظه کاران و طرفداران اسلام سیاسی که بر نهادهای قدرت مسلط هستند، کمتر توان عرضه بدیل نظری برای ورود موثر در این منازعه ایدئولوژیک را دارند. زیرا که هرگونه تلاش برای عرضه روایت جدید خود به نفی وضع موجود می انجامد که در آن دارای سلطه ایدئولوژیک هستند.

🔹4- با توجه به سرشت چندپاره جامعه ایران، هیچ کدام از این عقلانیت های سیاسی نخواهند توانست، به تنهایی به خلق گفتمان سیاسی مسلط نائل شوند. این بدان معناست که گفتمان مسلط آینده سرشتی تلفیقی خواهند داشت. موفقیت هر کدام از این عقلانیت ها در خلق گفتمان مسلط وابسته به انعطاف پذیری نظریه پردازان این جریان ها در وام گیری و بسط چشم اندازهای سیاسی خود ( حول مفاهیم آزادی، عدالت، ایران و اسلام )، پیوند با تشکل ها و شخصیت های سیاسی، عملکرد محافظه کاران حاکم بر دستگاه های حکمرانی، روندهای آتی جنبش های اجتماعی و تحولات بین المللی است.

✔️نمونه ای از متن های ایدئولوژیک بازنمایی کننده این منازعات در لینک های زیر:

https://t.me/javadtabatabai/1189
https://bit.ly/2BSuCgH
https://bit.ly/2TfBoXO
https://www.mehrnews.com/news/4544863
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3498865


@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
Forwarded from حقوق عمومی
در گزارش جدیدی که مؤسسه «پروژه عدالت در جهان» در روز پنج‌شنبه، ۹ اسفندماه، منتشر کرده، درباره وضعیت شاخص‌های حاکمیت قانون در دیگر کشورها نیز ابراز نگرانی شده است.
بنابر این گزارش، بررسی شاخص‌های به دست‌آمده نشان می‌دهد که در سال گذشته شمار کشورهایی که حاکمیت قانون در آنها تنزل یافته برای دومین سال پیاپی از کشورهایی که این شاخص‌ها در آنها بهبود یافته پیشی گرفته و جهت حرکت منحنی به سوی «تضعیف قانون در جهان» در حرکت است.
این گزارش سالانه همچنین می‌گوید که در بین شاخص‌های هشت‌گانه، شاخص «تحدید قدرت دولت» در کشورهای بیشتری تنزل کرده و بالاترین شاخص نگرانی‌آور است.
نام ایران در بین ۱۲۶ کشور مورد بررسی در رده ۱۰۲ قرار گرفت؛ در جدول شاخص‌های جزئی این گزارش نیز جمهوری اسلامی ایران در قعر جدول مربوط به شاخص «حقوق اساسی» قرار گرفته است.
از ۱۲۶ کشوری که مورد برررسی این نهاد بین‌المللی قرار گرفته، رتبه ایران در شاخص‌های هشت‌گانه به شرح زیر اعلام شده است:

شاخص حقوق اساسی: ۱۲۶

شاخص دولتِ باز: ۱۲۱

شاخص تحدید قدرت دولت: ۱۰۹

شاخص اجرای مقررات: ۷۹

شاخص حقوق کیفری: ۷۵

شاخص نبودِ فساد: ۷۰

شاخص حقوق مدنی: ۵۸

شاخص نظم و امنیت: ۵۴


منبع: http://data.worldjusticeproject.org/#/groups/IRN
وضعیت ایران از حیث شاخص های حاکمیت قانون فوق العاده بحرانیست؛ باید فکری کرد. اینهم اطلاعات کاملی در اینباره به نقل از موسسه پروژه عدالت در جهان . لینک گزارش در زیر:
http://data.worldjusticeproject.org/pdf/rule-of-law-index-IRN.pdf
✔️ "زنان" و روشنفکران دینی

🔸مهدی کاظمی زمهریر

🔹1- 8 مارس روز جهانی "زن" است و می توان این سوال را طرح کرد که روشنفکران دینی در رفع تبعیض های جنسیتی چه نقشی بازی کرده اند؟با نگاهی به کارنامه روشنفکران برجسته دینی در پس از انقلاب از سروش تا ملکیان، و روشنفکران جوانتر¬ مانند آرش نراقی و ابوالقاسم فنایی می توان دید که آنها مسائل زنان را به صورت موضوعی مستقل مورد بررسی نظری قرار نداده اند. از حیث معرفتی می توان دو دلیل برای این بی توجهی احصاء کرد.
🔹2- اولا" روشنفکران بعد از انقلاب تحت تاثیر لیبرالیسم از بازشناسی زن و مرد به مثابه دو هویت متفاوت بازمانده اند؛ از نظر ایشان، دفاع از "حق" و "حقوق بشر" بطور کلی مکفی برای دفاع از حقوق زنان است. این نگاه باعث شده است که آنها از توجه ویژه به مسائل خاص زنان، فرآیندهای استثمار جنسی زنان و موانع جامعه شناختی و اقتصادی مشارکت آنها در حوزه عمومی بازبمانند.
🔹3- ثانیا"، روایت آنها از امردینی نیز شدیدا" تحت تاثیر عرفان قرار دارد که برداشتی بدون صورت از امردینی عرضه می کند.در این روایت ، فهم زنان به مثابه هستی متمایز جایگاهی ندارد. درعین حال این سنت بطور ضمنی مردسالارانه بوده، زنان در خلق آن از حیث تاریخی جایگاهی نداشته اند. لذا، در فرآیند بازسازی و استمرار آن نیز از وجدان عمومی علاقمندان به این سنت طرد شده اند.بنابراین، درعمل سنت عرفانی پیوند خورده با روشنفکری دینی به صورت غیرمستقیم فرادستی مردانه را در تفکر روشنفکران دینی بازتولید کرده و اهمیت توجه به زنان را به حجاب برده است.
🔹3- ضعف نظریه پردازی در حوزه زنان ، تنها با استقلال زنان ایرانی از جریان های فکری مردانه و خلق روایت نظری مستقل از جایگاه زن در اجتماع معاصر قابل رفع است.بدون چنین اسقلال نظری، امکانی برای گذار از مرزبندی های سیاسی و هویتی مردانه، و خلق یک جنبش فراگیر زنانه وجود نخواهد داشت.

✔️بعضی مقاله های مفید درباره جایگاه زن در اندیشه نواندیشان دینی در لینک های زیر:
https://bit.ly/2Tljaoy
https://bit.ly/2tWMTF8
https://bit.ly/2SOF6TN
https://kadivar.com/1040
http://library.sbu.ac.ir/sites/default/files/islandora_book_pdf/5e8c72b8d5380aafdc611b41763afedd.pdf
http://booyebaran.ir/?p=16573
http://www.asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=25085
https://bit.ly/2TxJivP
https://bit.ly/2VIM3rI

@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
20190309(1).pdf
2.9 MB
بخشی از خلاصه کتاب ها مرتبط با مباحث روشی کلاس که خارج از مباحث کتاب دکتر فیرحی است.
کتاب_چکیده_مقالات_همایش_بین_المللی.pdf
2.1 MB
کتاب مجموعه مقالات همایش بین المللی رالز ؛ با نگاهی به عدالت، توسعه، صلح و دموکراسی _ انجمن علوم سیاسی ایران
@ips_a
✔️ جنگ زنان، جنگ مردان نیز هست.


🔹1- جنگ زنان در ایران ، جنگ مردان نیز هست.اگر زنان برای ارجمندی خود می جنگند، مردان نیز نیازمند این جنگ هستند.ناارجمندی شهروندان، احساس تحقیر و فرودستی آنها در ایران معاصر امری همگانیست و مبارزه با آن وظیفه همه ماست.
🔹2- جنگ ما، جنگ زنان و مردان ایرانی، تلاش برای تحقق این آرزوست که ارزش ما به عنوان یک انسان به رسمیت شناخت شود؛ پیکاریست برای پذیرش توسط دیگری به عنوان برترین ارزش؛ تلاشیست برای خروج از حیات طبیعی و گله وار، مناسبات بندگی و اربابی، به حیاتی انسانی ؛ حیاتی که ریشه در این آگاهی دارد که ما موجوداتی شایسته احترام و برابر هستیم.
🔹3- موفقیت در این پیکار، با خودآگاهی تک تک ما به « شایستگی خویشتن» ممکن است.تنها با داشتن چنین آرزویی و مبارزه برای تحقق آن است که امکان انسان شدن ما و کسب ارزشی برابر با دیگران فراهم می شود.این پیکار ناچارا"، تلاشی برای زدودن همه مناسباتی است که شهروندان را به گروههای فرادست و فرودست تقسیم می کند؛ مبارزه ایست برای خلاصی از هر روایت اجتماعی و سیاسی که بر مبنای بی ارج بودن شهروندان و اعتبار اقلیتی خرد استوار است.چنین تلاشی ناچارا" نیازمند بخطر انداختن پیکره طبیعی خود و پذیرش مشقت این مبارزه است.این راهیست که مردان و زنان این سرزمین بایستی با هم طی نمایند.

✔️ بعد ازالتحریر: قصد داشتم نوشته ای درباره زنان به مناسبت روز جهانی زن و پرسش های بی پایان در این حوزه بنویسم.اما در تقلای نوشتن این ایده تحت تاثیر کتاب " خدایگان و بنده" بر ذهنم نقش بست که ما در زندگی اجتماعی ناچارا در یک صف ایستاده ایم؛ کتاب خدایگان و بنده، بخشی از کتاب « پدیده شناسی روح » هگل می باشد که توسط حمید عنایت به فارسی ترجمه و توسط انتشارات خوارزمی منتشر شده است.خواندن این اثر را به همه توصیه می کنم.

@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
✔️ ما، دیگری و خشونت علیه مسلمانان

🔹1- امروز خبر کشتار دهشتناک مسلمانان در نیوزیلند همه را در شوک فرو برد؛ قاعدتا" واکنش احساسی ساده ترین شیوه برخورد با این ماجراست؛ تبدیل کردن مسلمانان به قربانی و محکوم کردن غرب به عنوان عاملان این کشتار؛ این همان کاریست که رسانه های رسمی و ایدئولوژیک به سرعت آن را در دستور کار خود قرار می دهند؛ نمونه کلاسیک این نحوه واکنش را می توان در پیام توئیتری ظریف یافت؛« مصونیت در دموکراسی های غربی برای ارتقای تحجر باعث می شود که آدم کش های اسرائیلی وارد مسجدی در فلسطین شوند تا به مسلمانان توهین کنند و تروریست هایی در نیوزیلند از قتل عام 49 مسلمان پخش زنده داشته باشند. ریاکاری غرب در دفاع از بی اعتبار کردن مسلمانان در قالب آزادی بیان باید پایان یابد».

🔹2- تحلیل گفتمانی پیام ظریف، شیوه ساخت گفتمان های ضد اسلامی را به خوبی نشان میدهد.اولا"، در پیام ظریف مسلمانان به عنوان کنش گر غائب هستند. آنها همچون پیکره اهورایی ترسیم شده اند که فعل کشتن بر پیکره آنها جاری می شود.ثانیا"، در برابر این پیکره اهورایی، یک پیکره اهریمنی به نام "غرب" وجود دارد که یکپارچه، کنش گر و اسلام ستیز است.ثالثا"، غرب با بهره گیری از همه امکاناتش – که از قضا اکثر مسلمانان طالب آنند یعنی دموکراسی و آزادی بیان – در حال خلق جریان اسلام هراسی است. به گمانم این تصویر سازی کاذب، عامل ظهور غرب ستیزی و اسلام هراسی بطور همزمان در چند دهه اخیر می باشد.

🔹3- این تصویر کاذب ابتداء توسط اخوان المسلین و مرشدش سید قطب برساخته شد، سپس در ایران توسط اسلام گرایان ترویج گردید و هویت اندیشانی مانند فردید نیز نمونه فلسفی آن را برساختند. در پس از انقلاب نیز، این تصویر کاذب از "ما و دیگری" مبنای درک انقلابی از کنش سیاسی شد و در سطح کشور، منطقه و جهان – با مساعدت همکاران سنی خود – ترویج گردید.اما مبلغان این رویکرد دوگانه ساز از این واقعیت آگاه نیستند، یا قصدی برای پذیرش آن ندارند که دیگرچیزی به نام " ما و دیگری" یا "غرب و شرق" وجود ندارد. یا به تعبیر دیگر، چنان فضا-مکان درهم تنیده شده است که در صورت وجود نیز کاربست این ادبیات هویت گرا، دیگرستیز و بسته، همان میزان که دشمنانشان را متاثر می کند، به خودشان نیز ضربه می زند.

🔹4- هر جامعه ای پیکره زنده است و زمانی که احساس کند هویت و هستی اش به خطر افتاده و یا در حال تسخیر شدن است، در مقابل خطر واکنش نشان خواهد داد. اگر ما در ادبیات سیاسی و ایدئولوژیک خود غرب را همچون شیطان و جاهلیتی تصویر کردیم که در پس فردای تاریخ باید زوال یابد؛ یا در رویاهای شیرین فتح غرب، تاسیس جمهوری های اسلامی در اروپا تا 2050، برگزاری مراسم نیمه شعبان در مهدیه باکینگهام لندن، مراسم شب های قدر در مسجد ورسای پاریس و ... فرورفتیم، نباید انتظار داشته باشیم جامعه مسیحی در غرب همچون پیکره مرده در برابر این روایت های مهاجم از آینده سکوت کند؛ اگر ما جهاد مقدس و شهادت طلبی را آرمان خود قرار دادیم، دیگران نیز از این زرادخانه دینی و ایدئولوژیک برای ساخت هویت و مفاهیم ستیزه جو علیه ما بهره خواهند گرفت. بی دلیل نیست که حتی شیوه کشتن مسلمانان در نیوزیلند یادآور خلاقیت های داعش در کشتن قربانیانش است؛ بهره گیری از تکنولوژی، نمایش صریح خشونت و تولید وحشت؛ حتی شیوه تزئین سلاح ( خطوط و رنگ آن)، همه نشان از جهانی دارد که در آن هر عملی به زودی توسط دیگری نسخه برداری، بومی و بکاربسته می شود.دیگر ما نمی توانیم، در دنیای خود نامسئولانه سخن ورزی کنیم؛ ایدئولوژی ها و هویت های بسته ، و مرزگذاریهای شدید گفتمانی میان خود و دیگری ترسیم کنیم، ولی انتظار داشته باشیم، دیگران گشوده و با مدارا با ما برخورد کنند.

🔹5- در این جهان فشرده هر فعل و سخنی همچون بومرنگ؛ همچون انعکاس صدا در کوهستان، به سمت ما باز خواهد گشت. پیش از اینکه دیگران را نصیحت کنیم و خود را همچون پیکره قدسی بازنمایی نماییم، بهتر است کاربرد این ادبیات دیگرستیز را متوقف کنیم. این اولین گام برای توقف خشونت در خاورمیانه و سطح جهان است.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🔁 منابع و لینک های مفید:
🔸1- ظریف در واکنش دیگری خواهان تشکیل جلسه فوری کشورهای اسلامی شدند؛ که خود نوعی واکنش هویت گرایانه به این حادثه ا ست و به ایجاد مرزبندی اسلام/ غرب کمک کرده، به سخت کردن مرزبندی هویتی می انجامد.
https://bit.ly/2HlLUXT
🔸2- مقایسه واکنش ظریف و دیگر رهبران جهان به حادثه نیوزیلند و حادثه مشابه یعنی کشتار128 نفر در پاریس توسط داعش در سال 2015 ؛
https://bit.ly/2Jq0lMe
https://bit.ly/2TL2vKA
🔸3- چند لینک از پیش بینی تبدیل اروپا به جهانی اسلامی و صحبت های حسن عباسی و ...
https://bit.ly/2u6YrpD
https://bit.ly/2Ob8HGE
https://bit.ly/2FgDQpi
https://bit.ly/2HAVeqb
✔️ نوروز، هویت مداری و رفع خشونت

🔹1- از کودکی می آموزیم که فرهنگ ما دارای ریشه های قدیمی و حامل بالاترین تجارب معنوی است؛ باورهای دینی ما خاتم همه باورها و تنها صراط مستقیم است؛ زبان فارسی شیرین ترین زبان عالم است و ... . چنین حجم عظیم گزاره های غیرقابل تحقیق و قطبی ساز به بخش اصلی از خِرد ما تبدیل می شود و ما را از کنشگری گشوده به تجربه های جدید به هویت مداری متعصب تبدیل می نماید.در این میان، آنچه غایب است دیگریست.
🔹2- دیگری یا غائب است یا با عناوین منحط، منحرف، دشمن و ... طرد می گردد؛ نظام آموزش رسمی و غیررسمی ما با وجود آکنده بودن به ادبیات دینی، حداقل امکان را برای تجربه و شناخت باورها و عقاید مذاهب اسلامی و ادیان دیگرفراهم نمی سازد. در حالی که کشوری چند فرهنگی هستیم نه زبان و نه تنوعات عقیدتی و فرهنگی موجود در فرآیندهای آموزشی کمتر در دسترس شهروندان قرار می گیرد. گوئی که تنها ماموریت این نظام آموزشی ساخت شهروند هویت مدار و متعصب است که خود را در چارچوب ایران/اسلام/شیعه/ فارسی زبان بازنمایی کند. چنین هویت مداری، منبع اصلی خلق خشونت و طرد دیگری در جهان کنونی ماست.اما، واقعیت غیراز آنیست که نظام آموزشی ما ترویج می کند.نه ادیان دیگر تحریف شده هستند، و نه اخلاقیات و فرهنگ آنها کم ارزش.
🔹3- وقتی به تجربه شخصی خود مراجعه می کنم، خواندن متون مقدسی ادیان ابراهیمی برای من بخشی از لحظات وجدآور زندگیم بوده است. خواندن متون اخلاقی و عرفانی شرقی نه تنها باعث نشد، که آنها را منحرف بنامم، بلکه به علل ظهور مدنیت رو به رشد در شرق و تاثیر آن بر فرهنگ غربی آگاهتر شدم.زیرا که بدون وجود این منابع قوی اخلاقی و معنوی، ساخت جامعه خشونت پرهیز در این جوامع به سادگی ممکن نبود.
🔹4- ایده نوروز، ایده نوشدن مجدد است. این نوشدگی نیازمند آمادگی برای پیراستن خود از مردگی و پوشیدن جامعه نو است.در حیات انسانی، این پیراستن و پوشیدن تنها با گشودگی به هویت های دیگر و گفتگوی انتقادی با خود ممکن است. تنها زمانی می توان این دو مشی را در زندگی به کار بست که روح و وجدان خود را در بستر تجربه دیگری قرار دهیم؛ گام اول تجربه دیگر، "تعلیق" باورهای خود و تلاش برای ادراک حیات فردی از منظر باورهای دیگران است.به جای مذمت دیگران به دلیل بی توجهی به فرهنگ و عقاید خود، از خود شروع کرده و سعی کنیم دیگری را به آشنای نزدیک تبدیل نماییم.

✔️ بعد از تحریر:
خوشبختانه این هویت مداری با ظهور ماهواره، اینترنت و رسانه های مجازی تا حدی شکسته شده است.تجربه شخصی من در استفاده از شبکه هایی مانند اینستاگرام حاکی از مفید بودن آن برای همه شهروندان برای شناخت سایر فرهنگ ها و بهره مندی از از منابع اخلاقی، فکری و دینی آنها در ساخت زندگی خود است.بی دلیل نیست که حامیان چنان هویت مداری سختی، دشمنان اصلی این فضای گشوده به دیگری هستند.

@kazemizamharir
✔️ سیل و بحران #حکمرانی_سنتی

🔹1- دیدن صحنه های دلخراش #سیل_گلستان و #شیراز جز تقویت نگاه بدبینانه به #حکمرانی ریشه گرفته از " #سنت " پیامد دیگری ندارد.پاسخ چنین #حکمرانی به بحران، قربانی کردن کارگزاران خود برای فرونشاندن خشم مردم است؛اما، اگر در گلستان استاندار واجد پیکره مطلوب برای کاربست این حربه است، اما در شیراز و سایر مناطق چه می توان کرد؟ چه کسانی به عنوان مقصر باید قربانی شوند تا خشم مردم فروکاسته شود: وزیر کشور یا بالاتر. اگر هم بتوان با قربانی کردن این افراد اعتراض ها را کنترل کرد، در بحران های آتی چه کسانی باقی خواهند ماند، تا بتوان آنها را در لحظه حساس به عنوان خاطی مورد خطاب و عتاب قرار داده، مسوول حادثه خواند.

🔹2- #ماکیاولی به خوبی در کتاب شهریار (ص90) در توصیف تکنیک های حکمرانی "چزاره بورجا" امیر ولایت رومانیا، وصفی دقیق از این شیوه فرونشاندن اعتراض ها عرضه کرده است.چگونه او با قربانی کردن وزیرش، خشم مردم را فروکاست؛ او وانمود کرد که « آن سنگدلی ها نه از وی که از طبع بدخوی وزیر سرزده است. و این زمینه ای شد برای آنکه مردم بامدادی در "چسنا" سربریده ی "رمیرو" را در کنار جسداش ببینند، با کُنده و کارد خونینی در کنارش.ناهنجاری این منظره مردم را چندی آرام و رام کرد».

🔹3- اما، تکنیکی که ماکیاولی آن را در حدود 1513م توصیف می کند، راهکاری برای فرونشاندن بحران های حکمرانی در هزاره سوم نیست؛ بحران حکمرانی در ایران که نمود کوچک و آشکار آن را در صحنه های دلخراش سیل می بینیم، ریشه در در بیگانگی عقلانیت حکمرانی و سازمان های حکومتی از عقلانیت مدرن و زیست معاصر دارد؛ حکومتگری که به جای اتکاء به دانش و عقلانیت محاسبه گر برای رفع بلایای طبیعی، متوسل به حوزه های علمیه می گردد.این بیگانگی باعث گسیخته شدن فرآیندهای حکمرانی از پیکره اجتماعی است، که هر روز بیشتر از گذشته خواهان قواعد و الگوهای نوین حکومتگریست.

🔹4- #حکومتگری_سنتی با تاکید بر سنت، عملا از زمان "حال" بیگانه است و بخش مهمی از انرژی و توان آن صرف مقاومت در برابر امر جدید و تحمیل الگوهای مندرس و گذشته نگرانه حکمرانی بر پیکره اجتماعی می گردد. این در حالی است که پیکره اجتماعی به مثابه پدیداری زنده هر روز دچار تحولی تازه است و آئینی جدید در حکمرانی طلب می کند. این وضعیت باعث شده است که حکومت از همسخنی با جامعه و توجه به مصالح آن بازماند و مصالح حکومت کنندگان با مصالح جامعه در ستیزش و تعارض قرار گیرد.(توجه کنید به داستان جنگ، انرژی هسته ای، تحریم ها، FATF و دهها مورد دیگر که خسارت های آن برای جامعه قابل مقایسه با سیل گلستان و شیراز نیست.)

🔹5- حکمرانی در جامعه مدرن از لایه های مختلفی برخوردار است؛ درونی ترین لایه آن عقلانیت سازنده حکمرانی و نوع نگرش حکومتگران بر فعل حکومت کردن است. لایه های بعدی آن قواعد/الگوها/نهادها/کارگزاران می باشد.جامعه مدرن، پیچیده، خطر خیز و مملو از بحران های ادواری و پیش بینی نشده است و نمی توان با قربانی کردن کارگزاران که در پایین ترین بخش هرم حکمرانی قرار دارند، به مواجه با آنها پرداخت. راهکار مواجه با این بحران ها، گذار از نگرش سنتی به حکمرانی و استقرار آن بر بنیاد جامعه مدرن و عقلانیت جدید است.

🔸منبع ارجاع به ماکیاولی، کتاب شهریار، ترجمه داریوش آشوری، انتشارات آگاه است.

@kazemizamharir
Forwarded from اتچ بات
✔️سیل، دستگاه حکمرانی و سامان اجتماعی

🔹1- بعضی دوستان برای من پیام فرستادن که ربط دادن یک حادثه به "حکمرانی سنتی" امری بیمعناست؛ سیل حادثه ای طبیعی است که در همه جا رخ می دهد؛ ایران هم کشوری در میان کشورها.من با این نظر موافق هستم که سیل یک حادثه طبیعی است و در همه کشورها امکان وقوع دارد.اما، به گمانم، این سیل،همان سیل نیست.شباهت میان سیلاب در ایران و یک کشور توسعه یافته شباهت ظاهری است؛ آنچه مدنظر ماست نه خود حوادث طبیعی بلکه نحوه مواجهه با آن است. در کشورها با دستگاه حکمرانی سازمان یافته، شاهد پیش بینی حادثه، شروع اقدامات پیشگیرانه قبل از حادثه، مدیریت بهینه حادثه و واکنش سریع پس از رخداد هستیم. آنچه در ایران وجود ندارد همین زنجیره رفتار بهینه است. ثانیا"، اگر شما به مجموعه گسترده ای از حوادث در سال های اخیر نگاه کنیم همه آنها با وجود تفاوت ظاهری، حاکی از وجود یک بحران دایمی دارد: ناتوانی و عدم تمرکز دستگاه حکمرانی برای مدیریت و حل و فصل آنها. در واقع، این عدم تمرکز بر بحران های جامعه وعدم ارایه چشم انداز روشن برای حل و فصل آنها همه نشان از بیگانگی حکومت کنندگان از مسائل جامعه دارد.از این روست وقتی نهادهای حکومتی از چشم اندازهای آینده سخن می گویند، روایت آنها از ایران و مسائل آن یا باعث "افسردگی و ناامیدی" غالب اعضای جامعه بویژه نخبگان می شود یا منبعی برای تولید "جوک و طنز".

🔹2- هرچه فکر کردم هیچ متنی مانند رساله تنظیمات ملکم که در عهد ناصری نگاشته شده است، به خوبی نتوانسته به توصیف بحران حکمرانی در ایران بپردازد. به تعبیر ملکم، « در فرنگ میان این کارخانجات انسانی یک کارخانه یی دارند که در مرکز دولت واقع شده است و محرک جمیع سایر کارخانجات می باشد. این دستگاه بزرگ را «دستگاه دیوان » می نامند.... نظم و آسایش و آبادی و بزرگی و جمیع ترقیات یوروپ، از حسن ترتیب این دستگاه است ».

🔹3- در زیر متن کامل رساله را تقدیم می کنم، انشاءالله از مطالعه آن لذت برده و از مشاهده استمرار معضلات جامعه ایران تا دوره معاصر دچار افسردگی نگردید.

🔹 لینک مقاله "سیل و بحران حکمرانی سنتی" در زیر:
https://t.me/kazemizamharir/900

🔹 نمونه نوشته هایی که اینگونه موضع گیری در حوادث را نمی پسندد، نوشته دکتر کاشی در لینک زیر است؛ اما، به گمانم در حوادث ایران عده ای گوشتشان می سوزد و عده ای دیگر روانشان؛ و این جایگاه به تناوب میانشان جابجا می شود، بدون هیچ تغییری.شکل قربانی بودن هر لحظه تفاوت می کند.
https://t.me/javadkashi/535

@kazemizamharir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✔️ اهداف استراتژیک #آمریکا علیه #ایران

🔹1- امروز #ترامپ و دولت آمریکا " #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی #IRGC" را در لیست سازمان های #تروریستی قرار داد. سوالی که پیش می آید، اینست که این اقدامات ستیزه جویانه آمریکا علیه ایران در بستر کدام هدف استراتژیک پیگیری می شود؟ این اقدام در مجموعه اقدامات آمریکا علیه ایران چه جایگاهی دارد؟ و چشم انداز آینده منازعه میان ایران و آمریکا به کجا ختم خواهد شد؟

🔹2- اهداف استراتژیک آمریکا در دو سطح جهانی و منطقه ای در سه محور قابل خلاصه است: 1) مهار روسیه و چین 2)عادی سازی مناسبات اسرائیل با کشورهای منطقه 3) تبدیل دولت های منطقه به " دولت های ضعیف و شبه دموکراتیک".

🔹3- استراتژی کلان آمریکا در سطح جهانی مهار چین و روسیه است؛ تبدیل ایران به یک همکار منطقه ای آمریکا در مهار موفقیت آمیز روسیه و چین همانند دوران جنگ سرد بسیار موثر می باشد. ایران با توجه به داشتن مرز مشترک با 15 کشور منطقه می تواند سد مهمی در روند حرکت چین و روسیه به سمت غرب ایجاد نماید؛ ایران می تواند در صورت خروج از فضای تخاصم با آمریکا، با توسعه مناسبات خود با کشورهای آسیای میانه و قفقاز- که دارای پیوند تاریخی و فرهنگی با ایران هستند – به تضعیف اقدامات چین و روسیه در این مناطق کمک کند.هدفی که پس از فروپاشی شوروی و عضویت کشورهای آسیای میانه در سازمان اکو پیگیری شد، اما به علت اهداف ایدئولوژیک ایران با شکست مواجه گردید و شاهد بازگشت این کشورها به دامن روسیه و چین بودیم.

🔹4- در سطح منطقه نیز، هدف آمریکا تثبیت جایگاه اسرائیل است. برای رسیدن به این هدف نیازمند عادی سازی مناسبات اسرائیل با اعراب می باشد؛ این هدف با تبدیل ایران به دشمن مشترک اعراب و اسرائیل ، تاحدی ممکن شده است. در صورت موفقیت آمریکا در اجرای معامله قرن این هدف کامل خواهد شد.گام دوم،برای رسیدن به این هدف تضعیف دولت های ضداسرائیلی با ساخت متمرکز به دولت های "ضعیف و شبه دموکراتیک" می باشد.سرنوشت لیبی، سوریه و عراق گویای خوبی از این هدف است.این کشورها در گذشته به علت ساخت متمرکز از امکان بسیج منابع برای تهدید اسرائیل برخوردار بودند، اما در آینده با ظهور دولت های ضعیف و شبه دموکراتیک امکان پیگیری ستیزه جویی علیه اسرائیل از آنها سلب می گردد؛ امری که در مورد عراق به خوبی قابل مشاهده است.

🔹5- هدف استراتژیک آمریکا از مواجه با ایران، تعلیق ماهیت ایدئولوژیک نظام سیاسی، تبدیل دولت ایران به دولت ضعیف و غیرمتمرکز، گشودن امکان ارتباط متقابل و در نهایت تبدیل ایران به همکار منطقه ای است. برای رسیدن به این هدف هسته اصلی قدرت سیاسی در ایران ("#نهاد_رهبری" و "#سپاه") را مورد هدف قرار داده است - که از امکان تجمیع منابع و پیگیری اهداف ایدئولوژیک در فراسوی سرزمین ایران برخوردار هستند.

🔹6- با توجه به اهداف استراتژیک آمریکا، شاهد برنامه ریزی سه مرحله ای آمریکا علیه ایران هستیم. مرحله اول که با هدف منزوی کردن ایران، و با لغو برجام و بازگردان تحریم ها، در سطح منطقه و جهان اجراء شد؛ ترامپ و دستگاه سیاست خارجی آمریکا با همراهی اسرائیل واعراب تا حد زیادی در این امر موفق بوده اند؛ نهایی شدن این مرحله، با پیوستن اروپا به ائتلاف ضدایرانی، و منفعل شدن روسیه و چین در حمایت از ایران کامل خواهد شد که با توجه به شواهد در حال پیگیری است.مرحله دوم، که با تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امروز آغاز شد، با هدف برخورد مستقیم با نیروها و پراکسی های منطقه ای مورد حمایت ایران آغاز شده است؛ در این مرحله شاهد تقویت بیشتر تحریم های اقتصادی خواهیم بود. سطح سوم، به گمانم در صورت عدم موفقیت کامل مرحله دوم اجراء خواهد شد که ترکیبی از چالش های سیاسی – امنیتی شدید ، به همراه برخورد احتمالی نظامی است. اقدامات آمریکا در سازمان دادن اپوزیسیون خارج از کشور بخشی از تلاش پنهان آمریکا برای آمادگی برای ورود به مرحله سوم می باشد که هنوز آغاز نشده است.

🔹7- گذار از مرحله دوم به مرحله سوم، به نوع واکنش متقابل ایران و آمریکا وابسته است. در صورتی که ایران در مواجه با آمریکا وارد چالش سخت شده و مقاومت جدی در مقابل تضعیف نیروهای مقاومت از خود بروز دهد، امکان گذار سریع به مرحله بعد وجود خواهد داشت. در غیراینصورت، احتمال ورود آمریکا به مرحله سوم تا زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اندک است.
✔️لینک استراتژی امریکا علیه ایران در سال2017، گویای ماهیت پایدار و خصمانه سیاست آمریکا علیه ایران است.
https://bit.ly/2IUdQUj

@kazemizamharir
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned «✔️ ما، دیگری و خشونت علیه مسلمانان 🔹1- امروز خبر کشتار دهشتناک مسلمانان در نیوزیلند همه را در شوک فرو برد؛ قاعدتا" واکنش احساسی ساده ترین شیوه برخورد با این ماجراست؛ تبدیل کردن مسلمانان به قربانی و محکوم کردن غرب به عنوان عاملان این کشتار؛ این همان…»
پارادوکس گفتگوی ملی

🔹1- موضوع این نوشته بررسی امکان گفتگوی ملی برای خروج از بحران ها و انسدادهای سیاسی در جوامع تقسیم شده- دارای شکاف های عمیق سنتی/ مدرن یا فقیر/ غنی - است؛ صاحبنظران در مواجه با بی ثباتی و انسداد سیاسی، کنش گران را به گفتگوی متقابل در مورد مسائل حیاتی جامعه دعوت می کنند. اما، گفتگو کردن در مورد موضوعات حیاتی جامعه در جوامع دستخوش بحران نه تنها به سادگی ممکن نیست، بلکه "فروبستگی گفتگو" خود بخشی از شرایطی است که ما آن را انسداد سیاسی می نامیم.

🔹2- در جوامع دستخوش بحران، گفتگوی سیاسی دچار انسداد می گردد، زیرا، گفتگو فرآیندی "معرفتی و شناختی" ، باهدف آگاهی از سرشت کردارهای سیاسی و دلایل مطلوبیت آنها نیست، بلکه همچون سلاحی نیرومند برای تسخیر مواضع سیاسی رقیب است. این وضعیت ستیزش آمیز، در جوامع تقسیم شده که هدف از رقابت سیاسی نه تغییرات در برنامه های عملی حکومت بلکه تلاش برای جابجایی در سرشت نظام حکمرانی و تغییر در ماهیت ارزش های بنیادین حاکم بر دستگاه حکومت است، شدتی غیرمعقول می یابد.

🔹3- در جوامع تقسیم شده، طبقات مسلط، از ورود به گفتگو در سطح ملی اجتناب می کنند، زیرا که چنین فضایی را با سلطه انحصاری خود بر دستگاه حکمرانی در تضاد می بینند؛ این وضعیت زمانی بدتر می شود که نخبگان حاکم نه از طبقات اجتماعی دارای اکثریت بلکه نماینده طبقات رو به زوال یا اقلیت جامعه باشند.در چنین حالتی، طبقات اجتماعی با اکثریت رو به رشد از گفتگو استقبال می کنند، و آن را راهکاری برای به کرسی نشاندن بدون جنگ خواسته های خود می بینند، اما، نخبگان حاکم، گفتگو را همچون فرآیندی برای زوال کنترل انحصاری خود بر نهادها و منابع قدرت سیاسی می فهمند.

🔹4- واکنش طبیعی چنین نخبگانی، بستن راه اثرگذاری وجدان جمعی بر حکومت و برنامه های آن، از طریق انسداد مجاری اثرگذاری جامعه بر سیستم سیاسی است؛ درست در همین زمان است که نخبگان وابسته به گروه های رو به رشد اجتماعی، پرچم گفتگوی ملی را برمی افرازند.

🔹5- اینجاست که پارادوکسیکال بودن ایده گفتگوی ملی آشکار می شود؛ طرفداران ضرورت گفتگوی ملی، این ایده را ترویج می کنند، تا شاهد گذار غیرخشونت آمیز به سمت حکمرانی دموکراتیک تر باشیم. در حالی که فروبستگی مجاری سیاست رسمی بر روی منتقدان دقیقا" با هدف کنترل تاثیر جامعه و نخبگان اجتماعی بر سیستم سیاسی طراحی و اجراء می شود.

🔹6- وجود علاقه به گفتگو در حوزه عمومی درباره مسائل اساسی جامعه، نه با خصوصیات "اخلاقی"، "روانشناختی" یا " فرهنگی" جامعه، بلکه با توازن قدرت میان طبقات مختلف در پیوند است.بنابراین، اگر گفتگو سرشتی قدرت بنیان دارد، تنها زمانی امکان شکل گیری گفتگو در جامعه وجود دارد، که توازن قدرت سیاسی واجتماعی در درون جامعه به نحوی جابجا گردد، که طبقات مسلط از توانایی استمرار کنترل انحصاری خود بر نهادها و منابع قدرت محروم گردند.تنها در چنین شرایطی است که امکان ورود به گفتگوی ثمربخش در حوزه عمومی میان طبقات حاکم و گروههای اجتماعی وجود خواهد داشت.

@kazemizamharir
Audio
🔺بررسی و نقد الاهیات دکتر عبدالکریم سروش
🔹ابوالقاسم فنائی
🔹 میرسعید موسوی کریمی
🔹وحید سهرابی‌فر
🔹اردیبهشت 98 دانشگاه مفید
@namehayehawzavi
🔥🖌محتوای جلسه نقد و بررسی الاهیات دکتر سروش👆👆 هم امکان شناخت ایدههای دکتر سروش را فراهم میسازد و هم شنیدن نقدها به ما چشم اندازی از پیچیدگی نظریه پردازی در علوم اجتماعی را عرضه می نماید.