Forwarded from Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر (Mahdi kazemi zamharir)
1) آقای داوری اردکانی همانند استادش فردید اعتقادی به سنت ندارند و در آثارشان چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب به آن تاکید داشته اند.2) این مدعا ریشه در این فرض دارد که معرفت و نظام های دانایی چیزی جز بازنمایی نظم سیاسی و اجتماعی در یک دوره خاص نیست. این نگرش بر فیلسوفان قاره ای و از جمله بر تاریخ نگاری فوکو از معرفت مسلط است. کتاب " نظم اشیاء " یادآور این نگرش است. 3) در عصرکنونی نظم حاکم بر اشیاء چیزی است که ما از آن به تجدد یاد می کنیم و وبر از آن به عقلانی شدن همه مناسبات، مارکس به اقتصادی شدن و دورکیم بر تمایز ، تخصصی شدن و تفکیک فزاینده مناسبات اجتماعی یاد می کند. 4) علوم اجتماعی جدید متکفل بازنمایی این وضعیت هستند. 5) مخالفت با علوم مدرن تا زمانی که این نظم متجددانه برقرار است امری بی معناست زیر جزء تولید آشفتگی و بی نظمی حاصل دیگری ندارد. 6) پس تا ما در عالم مدرن زیست می کنیم ناچارا بایست به اقتضائات آن تن دهیم. 7) اگر می خواهیم این علوم را برافکنیم باید نظم متجددانه را برافکند و نظم جدیدی خلق کرد که دینی و در عین حال غیرمتجددانه باشد.با پدیدار شدن این عصر، دانش های متناسب با آن نیز پدیدار خواهد شد.8) نکته مهم این است که همان میزان که علوم مدرن در این وضعیت دچار زوال خواهند شد علوم سنتی نیز به مثابه امری مرده و نسخ شده هستند و جایی در عصر جدید ندارند. 7) آنچه چهره غرب ستیز به داوری می دهد ایجاد پیوند ضروری میان تحول معرفتی و تحول مادی و عینی در نظم اجتماعی، سیاسی و علمی – فنی است.زیرا که گذار از دانش های موجود بدون گذار از تجربه زیسته شده غربی ممکن نیست.9) شما این نکته را در جمله نهایی همین متن هم می بینید.
🌺گزیده ای از کلام امام علی(ع) درباره نحوه سلوک متقابل مردم و حاکمان
🔹 مردم از پست ترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است كه گمان برند آنها دوستدار ستايش اند، و كشور دارى آنان بر كبر و خود پسندى استوار باشد، و خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم، و خواهان شنيدن آن مى باشم.
🔹 سپاس خدا را كه چنين نبودم و اگر ستايش را دوست مى داشتم، آن را رها مى كردم به خاطر فروتنى در پيشگاه خداى سبحان، و بزرگى و بزرگوارى كه تنها خدا سزاوار آن است.
🔹 گاهى مردم، ستودن افرادى را براى كار و تلاش روا مى دانند. اما من از شما مى خواهم كه مرا با سخنان زيباى خود مستاييد، تا از عهده وظايفى كه نسبت به خدا و شما دارم بر آيم، و حقوقى كه مانده است بپردازم، و واجباتى كه بر عهده من است و بايد انجام گيرد اداء كنم.
🔹 پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مى گويند، حرف نزنيد، و چنانكه از آدم هاى خشمگين كناره مى گيرند دورى نجوييد، و با ظاهر سازى با من رفتار نكنيد، و گمان مبريد اگر حقّى به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد، يا در پى بزرگ نشان دادن خويشم، زيرا كسى كه شنيدن حق، يا عرضه شدن عدالت بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن، براى او دشوارتر خواهد بود.
🔹 پس، از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خوددارى نكنيد، زيرا خود را برتر از آن كه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمى دانم، مگر آن كه خداوند مرا حفظ فرمايد.
🔹 پس همانا من و شما بندگان و مملوك پروردگاريم كه جز او پروردگارى نيست. او مالك ما، و ما را بر نفس خود اختيارى نيست. ما را از آنچه بوديم خارج و بدانچه صلاح ما بود در آورد. به جاى گمراهى هدايت، و به جاى كورى بينايى به ما عطا فرمود.
بخشی از خطبه 216 نهج البلاغه
🔹 سوگند به خدا، اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال عمومى را غصب كرده باشم. چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مى رود، و در خاك، زمانى طولانى اقامت مى كند.
بخشی از خطبه 224 نهج البلاغه
🆔 @kazemizamharir
🔹 مردم از پست ترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است كه گمان برند آنها دوستدار ستايش اند، و كشور دارى آنان بر كبر و خود پسندى استوار باشد، و خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم، و خواهان شنيدن آن مى باشم.
🔹 سپاس خدا را كه چنين نبودم و اگر ستايش را دوست مى داشتم، آن را رها مى كردم به خاطر فروتنى در پيشگاه خداى سبحان، و بزرگى و بزرگوارى كه تنها خدا سزاوار آن است.
🔹 گاهى مردم، ستودن افرادى را براى كار و تلاش روا مى دانند. اما من از شما مى خواهم كه مرا با سخنان زيباى خود مستاييد، تا از عهده وظايفى كه نسبت به خدا و شما دارم بر آيم، و حقوقى كه مانده است بپردازم، و واجباتى كه بر عهده من است و بايد انجام گيرد اداء كنم.
🔹 پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مى گويند، حرف نزنيد، و چنانكه از آدم هاى خشمگين كناره مى گيرند دورى نجوييد، و با ظاهر سازى با من رفتار نكنيد، و گمان مبريد اگر حقّى به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد، يا در پى بزرگ نشان دادن خويشم، زيرا كسى كه شنيدن حق، يا عرضه شدن عدالت بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن، براى او دشوارتر خواهد بود.
🔹 پس، از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خوددارى نكنيد، زيرا خود را برتر از آن كه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمى دانم، مگر آن كه خداوند مرا حفظ فرمايد.
🔹 پس همانا من و شما بندگان و مملوك پروردگاريم كه جز او پروردگارى نيست. او مالك ما، و ما را بر نفس خود اختيارى نيست. ما را از آنچه بوديم خارج و بدانچه صلاح ما بود در آورد. به جاى گمراهى هدايت، و به جاى كورى بينايى به ما عطا فرمود.
بخشی از خطبه 216 نهج البلاغه
🔹 سوگند به خدا، اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال عمومى را غصب كرده باشم. چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مى رود، و در خاك، زمانى طولانى اقامت مى كند.
بخشی از خطبه 224 نهج البلاغه
🆔 @kazemizamharir
🔰معنای حکومت "جمهوری"
🔹من آن حکومت را حکومت جمهوری می نامم که تحت سیطره قانون اداره می شود، شکل حکومت هر چه باشد تفاوتی نمی کند؛ زیرا در چنین حکومتی فقط نفع عمومی حاکم است و این نفع بر هر نفع دیگری مقدم است.
🔹این آشکارا خلاف قانون طبیعت است که گروه بسیار کوچکی از آدم ها تا سرحد اشباع از همه امکانات زندگی برخوردار باشند ،حال آنکه اکثریت به اتفاق مردم از ضروری ترین وسایل ادامه زندگی محروم اند.
✔روسو، قرار داد اجتماعی
🆔 @kazemizamharir
🔹من آن حکومت را حکومت جمهوری می نامم که تحت سیطره قانون اداره می شود، شکل حکومت هر چه باشد تفاوتی نمی کند؛ زیرا در چنین حکومتی فقط نفع عمومی حاکم است و این نفع بر هر نفع دیگری مقدم است.
🔹این آشکارا خلاف قانون طبیعت است که گروه بسیار کوچکی از آدم ها تا سرحد اشباع از همه امکانات زندگی برخوردار باشند ،حال آنکه اکثریت به اتفاق مردم از ضروری ترین وسایل ادامه زندگی محروم اند.
✔روسو، قرار داد اجتماعی
🆔 @kazemizamharir
💥 انتخابات مجلس در پیش است و شناخت سایر نظام های انتخاباتی برای مقایسه با نظام انتخاباتی در ایران بویژه برای دانشجویان درس "نظام های انتخاباتی" رشته حقوق عمومی ضروری می باشد.
گزارش بی بی سی فارسی نکات جالبی را از نظام انتخابات در انگلستان آشکار میکند.
گزارش در لینک زیر:
https://bbc.in/2RBbI6J
گزارش بی بی سی فارسی نکات جالبی را از نظام انتخابات در انگلستان آشکار میکند.
گزارش در لینک زیر:
https://bbc.in/2RBbI6J
BBC News فارسی
ویژگیهای خاص انتخابات بریتانیا چیست؟
بریتانیا که مجلس قانونگذاریاش به عنوان "مادر پارلمانها" شناخته میشود، نه تنها یکی از بزرگترین دموکراسیهای جهان که یکی از عجیبترین آنهاست. این مطلب به برخی از عجیبترین نکتهها در رابطه با چگونگی انتخاب نخستوزیر بریتانیا میپردازد، شخصیتی که کنترل…
Forwarded from اتچ بات
✔️ حقوق بشر؛ حقوق کدام بشر؟
🔹1- طنین واژه "حقوق بشر" چندان رسا و دل انگیز است که هر فردی طالب آن می باشد. اما، در جهان واقع، حقوق بشر، حقوق همه انسانهای نوعی نیست.حقوقیست که انسانهان آن را کسب می کنند.کسب این حقوق نه صرفا" امری طبیعی و از پیش داده شده بلکه محصول فرآیندهای تاریخیست که از درون آن ذهنیت و شرایط جدید برآمد.
🔹2- حقوق بشر، خواست و تمنای انسان عصر جدید است که خواهان ایستادن بر پای خود می باشد.چنین انسانی بیش از هر چیز خواهان کرامت است؛ جستجوی کرامت تنها با "دوست داشتن خود" و برآمدن "عزت نفس" در وجود فرد ممکن می گردد. انسان واجد کرامت و دارای عزت نفس خود را مستحق "خوبی ها" می داند و از شرایط "شریرانه" و "سخت" گریزان است. اما، چنین کرامت جویی تنها امری ناظر بر رهایی از سختی های طبیعی و مادی نیست.اساسا، جستجوی رهایی از مشکلات مادی و طبیعی چندان اساسی نبوده و باعث تمایز میان انسانها از حیوانات نمی گردد. حیوانات نیز به آسودگی مادی و فراغت از سختی های راغب هستند و در جستجوی آن.
🔹3- خواست کرامت، خواست رهایی از همه اشکال بندگی از جمله رهایی از بردگی ذهنیست. بدون ارزشمند شدن خرد بشری و آگاهی های فردی، امکانی برای ارزشمند شدن وجود انسانی فراهم نمی شود. انسان عصر جدید قبل از آنکه در جهان عینی کرامت یابد، ارزشمندی خود را در جهان ذهن یافت.از این روست که دکارت منشاء همه آگاهی ها را در ذهن بشر می جوید و هستی بشر را با آگاهی پیوند می دهد؛ کانت روشن اندیشی را جسارت یافتن برای کاربست عقل می بیند؛ و هگل کل تاریخ بشر را "تاریخ عقل " می نامد. در این ایدهها، آنچه نمودار می گردد، کرامت عقل بشریست ؛ هر آنچه به مثابه معرفت و آگاهی تلقی می گردد، از این لحظه بایستی خود را بر آگاهی های انسانی عرضه کند، و اعتبارش تنها تابع گذار موفقیت آمیز از آزمونهای سنجش گرایانه عقل انتقادی است.بنابراین، این خرد کرامت یافته و رها شده از بندگی باورهای غیرعقلایی است که انسان دارای ارزش و کرامت را می آفریند.
🔹4- رهایی از بندگی ذهنی و جسارت یافتن انسانها در کاربست عقل، اگرچه برای همگان ممکن است اما، در بیشتر مواقع شرایط عینی و نیازهای مادی، مانع از این واقعه می گردد.از این روست، که در جامعه ای که فقر و نابرابری در توزیع مواهب برقرار است، امکان کمی برای افراد فراهم می شود که بر روی پای خود بایستند و با صدای رسا ارزشمندی خود را فریاد کشند. از این رو، ظهور انسان جدید محصول رهایی همزمان وی از بندگی ذهنی و خلق شرایط جدید مادی برای کنش گری و توزیع عادلانه تر مواهب زندگی می باشد.
🔹5- بنابراین، حقوق بشر تنها با به رسمیت شناخته شدن آن توسط دولت ها و ورود این مفاهیم به نظام های حقوقی، عینیت نمی یابد؛ برای تحقق حقوق بشر، علاوه بر سامانه های حقوقی، نیازمند برساختن انسان جدیدی هستیم که شجاعت اندیشیدن به توانایی های خود را داشته باشند؛ توانایی هایی که منبع اصلی کرامت و ارزشمندی وی است. بدون دستیابی به این ارزشمندی درونی، امکان تبدیل انسان نوعی – که تابع و گرفتار در نظام بندگی و مناسبات رمگیست – به انسان واجد حق ممکن نمیگردد.
✔️در مقاله "جامعه شناسی سیاسی حقوق بشر" سعی کرده ام، ابعاد جامعه شناختی و سیاسی، "حقوق بشر" را مورد بررسی قرار دهم. گرچه ما نیازمند توجه به شرایط امکان "فلسفی" و "اقتصادی" حقوق بشر در کنار تحلیل ابعاد حقوقی آن هستیم. لینک مقاله در زیر:
https://bit.ly/36jWVl1
@kazemizamharir
🔹1- طنین واژه "حقوق بشر" چندان رسا و دل انگیز است که هر فردی طالب آن می باشد. اما، در جهان واقع، حقوق بشر، حقوق همه انسانهای نوعی نیست.حقوقیست که انسانهان آن را کسب می کنند.کسب این حقوق نه صرفا" امری طبیعی و از پیش داده شده بلکه محصول فرآیندهای تاریخیست که از درون آن ذهنیت و شرایط جدید برآمد.
🔹2- حقوق بشر، خواست و تمنای انسان عصر جدید است که خواهان ایستادن بر پای خود می باشد.چنین انسانی بیش از هر چیز خواهان کرامت است؛ جستجوی کرامت تنها با "دوست داشتن خود" و برآمدن "عزت نفس" در وجود فرد ممکن می گردد. انسان واجد کرامت و دارای عزت نفس خود را مستحق "خوبی ها" می داند و از شرایط "شریرانه" و "سخت" گریزان است. اما، چنین کرامت جویی تنها امری ناظر بر رهایی از سختی های طبیعی و مادی نیست.اساسا، جستجوی رهایی از مشکلات مادی و طبیعی چندان اساسی نبوده و باعث تمایز میان انسانها از حیوانات نمی گردد. حیوانات نیز به آسودگی مادی و فراغت از سختی های راغب هستند و در جستجوی آن.
🔹3- خواست کرامت، خواست رهایی از همه اشکال بندگی از جمله رهایی از بردگی ذهنیست. بدون ارزشمند شدن خرد بشری و آگاهی های فردی، امکانی برای ارزشمند شدن وجود انسانی فراهم نمی شود. انسان عصر جدید قبل از آنکه در جهان عینی کرامت یابد، ارزشمندی خود را در جهان ذهن یافت.از این روست که دکارت منشاء همه آگاهی ها را در ذهن بشر می جوید و هستی بشر را با آگاهی پیوند می دهد؛ کانت روشن اندیشی را جسارت یافتن برای کاربست عقل می بیند؛ و هگل کل تاریخ بشر را "تاریخ عقل " می نامد. در این ایدهها، آنچه نمودار می گردد، کرامت عقل بشریست ؛ هر آنچه به مثابه معرفت و آگاهی تلقی می گردد، از این لحظه بایستی خود را بر آگاهی های انسانی عرضه کند، و اعتبارش تنها تابع گذار موفقیت آمیز از آزمونهای سنجش گرایانه عقل انتقادی است.بنابراین، این خرد کرامت یافته و رها شده از بندگی باورهای غیرعقلایی است که انسان دارای ارزش و کرامت را می آفریند.
🔹4- رهایی از بندگی ذهنی و جسارت یافتن انسانها در کاربست عقل، اگرچه برای همگان ممکن است اما، در بیشتر مواقع شرایط عینی و نیازهای مادی، مانع از این واقعه می گردد.از این روست، که در جامعه ای که فقر و نابرابری در توزیع مواهب برقرار است، امکان کمی برای افراد فراهم می شود که بر روی پای خود بایستند و با صدای رسا ارزشمندی خود را فریاد کشند. از این رو، ظهور انسان جدید محصول رهایی همزمان وی از بندگی ذهنی و خلق شرایط جدید مادی برای کنش گری و توزیع عادلانه تر مواهب زندگی می باشد.
🔹5- بنابراین، حقوق بشر تنها با به رسمیت شناخته شدن آن توسط دولت ها و ورود این مفاهیم به نظام های حقوقی، عینیت نمی یابد؛ برای تحقق حقوق بشر، علاوه بر سامانه های حقوقی، نیازمند برساختن انسان جدیدی هستیم که شجاعت اندیشیدن به توانایی های خود را داشته باشند؛ توانایی هایی که منبع اصلی کرامت و ارزشمندی وی است. بدون دستیابی به این ارزشمندی درونی، امکان تبدیل انسان نوعی – که تابع و گرفتار در نظام بندگی و مناسبات رمگیست – به انسان واجد حق ممکن نمیگردد.
✔️در مقاله "جامعه شناسی سیاسی حقوق بشر" سعی کرده ام، ابعاد جامعه شناختی و سیاسی، "حقوق بشر" را مورد بررسی قرار دهم. گرچه ما نیازمند توجه به شرایط امکان "فلسفی" و "اقتصادی" حقوق بشر در کنار تحلیل ابعاد حقوقی آن هستیم. لینک مقاله در زیر:
https://bit.ly/36jWVl1
@kazemizamharir
Telegram
attach 📎
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned «✔️ بحران هنجارهای حقوقی سنتی و رشد جنبش های اعتراضی 🔸مهدی کاظمی زمهریر 🔹1- بر ای گذار از وضع موجود چه باید کرد؟ چگونه می توان سرخوردگی و احساس بیگانگی عمومی نسبت به نظم سیاسی و اجتماعی را التیام بخشید و ثبات و امید را به جامعه بازگرداند؟ پاسخ این پرسش…»
Forwarded from Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر (Mahdi kazemi zamharir)
✔️ بحران هنجارهای حقوقی سنتی و رشد جنبش های اعتراضی
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- بر ای گذار از وضع موجود چه باید کرد؟ چگونه می توان سرخوردگی و احساس بیگانگی عمومی نسبت به نظم سیاسی و اجتماعی را التیام بخشید و ثبات و امید را به جامعه بازگرداند؟ پاسخ این پرسش ها، بازسازی نظام حقوقی و هنجاری است که از توانایی لازم برای بازنمایی پیکره اجتماعی و سامان بخشی به آن ناتوان است.مردم برخلاف تصور به خاطر گرانی، کمبود های روزمره و مسائلی از این دست خود را در مقابل نظم سیاسی مستقر قرار نمی دهند،و حاضر به پرداخت هزینه مواجه با آن نیستند. آنها زمانی به سمت کنش سیاسی اعتراض آمیز کشیده می شوند که گمان کنند که نظام هنجاری رسمی که توسط حکومت تولید و بر پیکره اجتماعی اعمال می شود، خود عامل بحران است. در این وضعیت قوانین نه تسهیل کننده مناسبات اجتماعی بلکه مانعی برای رسیدن به این اهداف است.
🔹2- توجه به اهمیت هنجارها و قواعد در فهم و تبیین امر اجتماعی، ریشه در نظریه جامعه شناسانی مانند دورکیم دارد. سوروکین در نظریه انقلاب خود بر این نکته تاکید می کند که « مهم ترین جنبه اجتماعی، هنجارهای حقوقی است» و انقلاب چیزی نیست جز « تغییر نسبتا" سریع و خشونت آمیز قوانین رسمی ولی مهجور گروه، یا نهادها و نظام ارزش هایی که قوانین مزبور نمایند آنهاست.»(ص184) سوروکین همچنین بر این ایده تاکید می کند که انقلاب و تغییرات خشونت آمیز اجتناب پذیر است اگر نظام سیاسی اقدامات لازم را برای اصلاح نظام حقوقی به عمل آورد.
🔹3- مشکله نظام حقوقی در ایران معاصر، درک ایستا، سنتی و محافظه کارانه از نظم حقوقی است. این درک بیش از آنکه درصدد فهم پیکره اجتماعی و تحولات روزمره آن ، و تنظیم قواعد حقوقی متناسب با این پیکره باشد، سعی در تحمیل هنجارهایی پیشینی و ریشه گرفته از تجربه تاریخی دیگری، بر روابط اجتماعی دارد؛ در نتیجه این رویکرد، در اکثر حوزه ها از اقتصاد تا سیاست؛ از اجتماع تا خانواده، شاهد ناتوانی نظم حقوقی در توضیح، تبیین و سامان دادن به مناسبات اجتماعی هستیم. در این میان، کنشگرانی که در این مناسبات اجتماعی دچار زیان و خسران می گردند، بیش از هر چیز نظم سیاسی مستقر را به خاطر تولید این قواعد حقوقی و حفاظت از آنها مورد نقد و اعتراض قرار می دهند.
🔹4- برای علاج این وضعیت چه باید کرد؟ می توان سکوت کرد و برای مساله ریشه های دیگری جست یا از طریق ابزارهای تبلیغاتی- سیاسی، از شدت مساله بطور موقت کاست. اما، این راهکار تنها باعث خواهد شد که جامعه به تدریج نسبت به نظم حقوقی مستقر و سازوکار حل و فصل منازعات بیشتر بیگانه شود. راهکار، بازسازی نگرش نهادهای حکومتی نسبت به ماهیت قانون و کارویژه های آن است. در این بازسازی بایست توجه داشت که :اولا"، پیکره اجتماعی امری زنده، متحول و متکامل است. ثانیا"، هدف قواعد حقوقی نه تحمیل یک الگوی پیشینی بر پیکره اجتماعی، بلکه، فهم تحولات اجتماعی و خلق نظمی است که بتواند روابط میان بازیگران مختلف اجتماعی را تسهیل و بهینه نماید.
🔹6- منابع:
1. نگاه کنید به کتاب: تئوری های انقلاب، آلوین استانفورد کوهن، مترجم علیرضا طیب، نشر قومس، 1396.
@kazemizamharir
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- بر ای گذار از وضع موجود چه باید کرد؟ چگونه می توان سرخوردگی و احساس بیگانگی عمومی نسبت به نظم سیاسی و اجتماعی را التیام بخشید و ثبات و امید را به جامعه بازگرداند؟ پاسخ این پرسش ها، بازسازی نظام حقوقی و هنجاری است که از توانایی لازم برای بازنمایی پیکره اجتماعی و سامان بخشی به آن ناتوان است.مردم برخلاف تصور به خاطر گرانی، کمبود های روزمره و مسائلی از این دست خود را در مقابل نظم سیاسی مستقر قرار نمی دهند،و حاضر به پرداخت هزینه مواجه با آن نیستند. آنها زمانی به سمت کنش سیاسی اعتراض آمیز کشیده می شوند که گمان کنند که نظام هنجاری رسمی که توسط حکومت تولید و بر پیکره اجتماعی اعمال می شود، خود عامل بحران است. در این وضعیت قوانین نه تسهیل کننده مناسبات اجتماعی بلکه مانعی برای رسیدن به این اهداف است.
🔹2- توجه به اهمیت هنجارها و قواعد در فهم و تبیین امر اجتماعی، ریشه در نظریه جامعه شناسانی مانند دورکیم دارد. سوروکین در نظریه انقلاب خود بر این نکته تاکید می کند که « مهم ترین جنبه اجتماعی، هنجارهای حقوقی است» و انقلاب چیزی نیست جز « تغییر نسبتا" سریع و خشونت آمیز قوانین رسمی ولی مهجور گروه، یا نهادها و نظام ارزش هایی که قوانین مزبور نمایند آنهاست.»(ص184) سوروکین همچنین بر این ایده تاکید می کند که انقلاب و تغییرات خشونت آمیز اجتناب پذیر است اگر نظام سیاسی اقدامات لازم را برای اصلاح نظام حقوقی به عمل آورد.
🔹3- مشکله نظام حقوقی در ایران معاصر، درک ایستا، سنتی و محافظه کارانه از نظم حقوقی است. این درک بیش از آنکه درصدد فهم پیکره اجتماعی و تحولات روزمره آن ، و تنظیم قواعد حقوقی متناسب با این پیکره باشد، سعی در تحمیل هنجارهایی پیشینی و ریشه گرفته از تجربه تاریخی دیگری، بر روابط اجتماعی دارد؛ در نتیجه این رویکرد، در اکثر حوزه ها از اقتصاد تا سیاست؛ از اجتماع تا خانواده، شاهد ناتوانی نظم حقوقی در توضیح، تبیین و سامان دادن به مناسبات اجتماعی هستیم. در این میان، کنشگرانی که در این مناسبات اجتماعی دچار زیان و خسران می گردند، بیش از هر چیز نظم سیاسی مستقر را به خاطر تولید این قواعد حقوقی و حفاظت از آنها مورد نقد و اعتراض قرار می دهند.
🔹4- برای علاج این وضعیت چه باید کرد؟ می توان سکوت کرد و برای مساله ریشه های دیگری جست یا از طریق ابزارهای تبلیغاتی- سیاسی، از شدت مساله بطور موقت کاست. اما، این راهکار تنها باعث خواهد شد که جامعه به تدریج نسبت به نظم حقوقی مستقر و سازوکار حل و فصل منازعات بیشتر بیگانه شود. راهکار، بازسازی نگرش نهادهای حکومتی نسبت به ماهیت قانون و کارویژه های آن است. در این بازسازی بایست توجه داشت که :اولا"، پیکره اجتماعی امری زنده، متحول و متکامل است. ثانیا"، هدف قواعد حقوقی نه تحمیل یک الگوی پیشینی بر پیکره اجتماعی، بلکه، فهم تحولات اجتماعی و خلق نظمی است که بتواند روابط میان بازیگران مختلف اجتماعی را تسهیل و بهینه نماید.
🔹6- منابع:
1. نگاه کنید به کتاب: تئوری های انقلاب، آلوین استانفورد کوهن، مترجم علیرضا طیب، نشر قومس، 1396.
@kazemizamharir
Forwarded from Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر (Mahdi kazemi zamharir)
✔️ انقلاب امر غیرعقلانی اما گریزناپذیر: به بهانه سالگرد انقلاب 57
🔹1- جامعه به مثابه پدیداری زنده در لحظات حساس تاریخی ناچار از گزینش انقلاب است. این گزینش گریزناپذیر، اما غیرعقلانی است. گریزناپذیر، چون بدون انقلاب امکان شکستن انسداد سیاسی وجود ندارد.اما، غیرعقلانیست، چون بر تصاویری کاذب از موقعیت استوار است؛تصاویری که وعده رفع سریع همه مشکلات و کمیابی ها را به توده ها می دهد و نظام سیاسی مستقر را تنها عامل اساسی این بحران ها بازنمایی می کند.اما، پس از تحقق انقلاب، واقعی نبودن این مدعاها به سرعت آشکار می گردد. چون انقلابیون با واقعیت های سختی که امکانات کنش حکمرانان و حکومت را محدود می کند، آشنا می شوند.
🔹2- ظهور چنین موقعیتی، محصول جدایش عقلانیت حکمرانی از عقلانیت اجتماعی است.این جدایش باعث ایجاد بیگانگی میان حکومت و مردم می گردد. علت بیگانگی، تغییر ادراکات عمومی از نظم مطلوب، و ناتوانی حکومت از تطبیق خود با آن است. توسعه این بیگانگی امکان گفتگو و سازش میان طرفین منازعه را از بین می برد؛ هر گونه سازش نیازمند گذار از صورت بندی حاکم بر نظم سیاسی موجود به صورت بندی جدیدی است که جایگاه حکومت گران را به طور کلی تغییر خواهد داد؛ سازش خود به شکلی تن دادن به نتایجی است که انقلاب آن را تحقق خواهد بخشید. از این رو، حکومت گران دیگر میان موقعیت اصلاح با انقلاب تمایزی نمی بینند.لذا، از پذیرش هر نوع کنشی که نظم مستقر را با تغییر مواجه سازد، گریزان هستند.
🔹3- تنها راه خروج از این موقعیت، پذیرش این اصل اساسی است که قدرت همیشه سرشت اجتماعی دارد و هیچ قدرت سیاسی نمی تواند، با بستن راه مشارکت طبقات در حوزه عمومی دوام یابد.گشودگی نسبت به حیات اجتماعی و هماهنگی عقلانیت حکمرانی با عقلانیت اجتماعی تنها راه تبدیل انقلاب به امری "گریز پذیر" است.
✔️ بعد از تحریر :
1- پیام یزدانجو در مقاله " افسانه های انقلاب و اوهام روشنفکری" سعی کرده است، گریزناپذیری انقلاب را افسانه تعبیر کند. از نظر وی، علت انقلاب نه گریزناپذیری آن بلکه نفس علاقه انقلابیون به انقلاب و عدم پذیرش راهکارهای اصلاح گرایانه است. این فرض به نظرم غلط است چون اساسا" این انقلابیون نیستند که انقلاب را می سازند، بلکه این منطق موقعیت اجتماعی است که نیاز به انقلاب و انقلابیون را بطور همزمان می سازد و بر حوزه عمومی مسلط می کند.
🔹 لینک مقاله " افسانه های انقلاب و اوهام روشنفکری" در وب سایت بی بی سی فارسی
https://t.me/bbcpersian/36017
2- علی دینی ترکمان در مقاله " ریشه های انقلاب" پس از توضیح ریشه های اقتصادی انقلاب و استدلال بر گریزپذیر بودن انقلاب ، بعنوان نکته نهایی می نویسد: « نه ساخت فرهنگی و نه ساخت اقتصادی مبتنی بر رانت نفت، و نه ساخت طبقاتی جامعه مانع اجرای تمام و کمال قانون اساسی برآمده از انقلاب مشروطه نمیشد اگر که شاه اراده میکرد آن را اجرا کند. مشکل اصلی خود او بود.» در این جمع بندی سه نکته وجود دارد: اولا، هیچ عنصرساختی وجود نداشت که عامل شکل گیری و استمرار استبداد شاهانه باشد. ثانیا"، مشخص نمی کند که شاه چگونه بدون اتکاء به یک دستگاه حامی و منتفع از اقتدارگرایی،بر چنین جامعه ناراضی حکومت می کرد. ثالثا"، همین مشکل اصلی – یعنی شاه - چگونه می توانست برطرف شود. آیا راهی برای برکناری شاه و دستگاههای حکمرانی حامی وی بدون انقلاب وجود داشت؟
🔹 لینک مقاله " ریشه های انقلاب"
https://t.me/alidinee/214
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🔹1- جامعه به مثابه پدیداری زنده در لحظات حساس تاریخی ناچار از گزینش انقلاب است. این گزینش گریزناپذیر، اما غیرعقلانی است. گریزناپذیر، چون بدون انقلاب امکان شکستن انسداد سیاسی وجود ندارد.اما، غیرعقلانیست، چون بر تصاویری کاذب از موقعیت استوار است؛تصاویری که وعده رفع سریع همه مشکلات و کمیابی ها را به توده ها می دهد و نظام سیاسی مستقر را تنها عامل اساسی این بحران ها بازنمایی می کند.اما، پس از تحقق انقلاب، واقعی نبودن این مدعاها به سرعت آشکار می گردد. چون انقلابیون با واقعیت های سختی که امکانات کنش حکمرانان و حکومت را محدود می کند، آشنا می شوند.
🔹2- ظهور چنین موقعیتی، محصول جدایش عقلانیت حکمرانی از عقلانیت اجتماعی است.این جدایش باعث ایجاد بیگانگی میان حکومت و مردم می گردد. علت بیگانگی، تغییر ادراکات عمومی از نظم مطلوب، و ناتوانی حکومت از تطبیق خود با آن است. توسعه این بیگانگی امکان گفتگو و سازش میان طرفین منازعه را از بین می برد؛ هر گونه سازش نیازمند گذار از صورت بندی حاکم بر نظم سیاسی موجود به صورت بندی جدیدی است که جایگاه حکومت گران را به طور کلی تغییر خواهد داد؛ سازش خود به شکلی تن دادن به نتایجی است که انقلاب آن را تحقق خواهد بخشید. از این رو، حکومت گران دیگر میان موقعیت اصلاح با انقلاب تمایزی نمی بینند.لذا، از پذیرش هر نوع کنشی که نظم مستقر را با تغییر مواجه سازد، گریزان هستند.
🔹3- تنها راه خروج از این موقعیت، پذیرش این اصل اساسی است که قدرت همیشه سرشت اجتماعی دارد و هیچ قدرت سیاسی نمی تواند، با بستن راه مشارکت طبقات در حوزه عمومی دوام یابد.گشودگی نسبت به حیات اجتماعی و هماهنگی عقلانیت حکمرانی با عقلانیت اجتماعی تنها راه تبدیل انقلاب به امری "گریز پذیر" است.
✔️ بعد از تحریر :
1- پیام یزدانجو در مقاله " افسانه های انقلاب و اوهام روشنفکری" سعی کرده است، گریزناپذیری انقلاب را افسانه تعبیر کند. از نظر وی، علت انقلاب نه گریزناپذیری آن بلکه نفس علاقه انقلابیون به انقلاب و عدم پذیرش راهکارهای اصلاح گرایانه است. این فرض به نظرم غلط است چون اساسا" این انقلابیون نیستند که انقلاب را می سازند، بلکه این منطق موقعیت اجتماعی است که نیاز به انقلاب و انقلابیون را بطور همزمان می سازد و بر حوزه عمومی مسلط می کند.
🔹 لینک مقاله " افسانه های انقلاب و اوهام روشنفکری" در وب سایت بی بی سی فارسی
https://t.me/bbcpersian/36017
2- علی دینی ترکمان در مقاله " ریشه های انقلاب" پس از توضیح ریشه های اقتصادی انقلاب و استدلال بر گریزپذیر بودن انقلاب ، بعنوان نکته نهایی می نویسد: « نه ساخت فرهنگی و نه ساخت اقتصادی مبتنی بر رانت نفت، و نه ساخت طبقاتی جامعه مانع اجرای تمام و کمال قانون اساسی برآمده از انقلاب مشروطه نمیشد اگر که شاه اراده میکرد آن را اجرا کند. مشکل اصلی خود او بود.» در این جمع بندی سه نکته وجود دارد: اولا، هیچ عنصرساختی وجود نداشت که عامل شکل گیری و استمرار استبداد شاهانه باشد. ثانیا"، مشخص نمی کند که شاه چگونه بدون اتکاء به یک دستگاه حامی و منتفع از اقتدارگرایی،بر چنین جامعه ناراضی حکومت می کرد. ثالثا"، همین مشکل اصلی – یعنی شاه - چگونه می توانست برطرف شود. آیا راهی برای برکناری شاه و دستگاههای حکمرانی حامی وی بدون انقلاب وجود داشت؟
🔹 لینک مقاله " ریشه های انقلاب"
https://t.me/alidinee/214
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
Telegram
BBCPersian
https://bbc.in/2DnqB3X
💢 افسانههای انقلاب و اوهام روشنفکران
🔹شایع است که، «زبان هر ملتی سه زمان - گذشته و حال و آینده - دارد، جز زبان ملت ما که چهار زمان دارد: زمان گذشته، زمان حال، زمان آینده، زمان شاه».
🔹این شوخی عامیانه از زمان و زمانهای خبر میدهد…
💢 افسانههای انقلاب و اوهام روشنفکران
🔹شایع است که، «زبان هر ملتی سه زمان - گذشته و حال و آینده - دارد، جز زبان ملت ما که چهار زمان دارد: زمان گذشته، زمان حال، زمان آینده، زمان شاه».
🔹این شوخی عامیانه از زمان و زمانهای خبر میدهد…
💥دو نوشته 👆👆درباره رابطه بحران در نظام حقوقی و جنبش های اجتماعی ؛ و سرشت غیر عقلانی اما گریز ناپذیر تحولات انقلابی را حدود یکسال پیش نوشتم. به گمانم بدون حل و فصل بحران نظام حقوق اساسی و کاعش بیگانگی سیاسی، جامعه ایران با تنشهای فزاینده در آینده مواجه خواهد بود.
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned « ✔️ حقوق بشر؛ حقوق کدام بشر؟ 🔹1- طنین واژه "حقوق بشر" چندان رسا و دل انگیز است که هر فردی طالب آن می باشد. اما، در جهان واقع، حقوق بشر، حقوق همه انسانهای نوعی نیست.حقوقیست که انسانهان آن را کسب می کنند.کسب این حقوق نه صرفا" امری طبیعی و از پیش داده…»
Forwarded from Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر (Mahdi kazemi zamharir)
✔️ نگاه مالکانه به قدرت و بحران امر عمومی
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- دکتر کاشی عزیز در مقاله تلگرامی خود با عنوان « دور باطل یک زندگی بی حاصل»، ریشه بحران فساد سیاسی را در بحران حوزه عمومی می دانند. به گمان ایشان بحران فساد سیاسی، امری سیاسی است و نباید آن را به مساله حاکمان تقلیل داد. علت این فساد نامناسب بودن فرمی است که ما را در سطح ملی انسجام بخشیده است. زمانی که حکومت خود را متولی حفظ امری عمومی می بیند، فرم بایسته حکمرانی پدیدار می شود. در این معنا، امر عمومی از قداست برخوردار است و هرکس به سادگی جرات نزدیک شدن به آن را ندارد.این در حالی است که در یکصد و اندی سال اخیر، حریم عمومی از قداست برخوردار نبوده است. در نتیجه، می توان گفت که «ما یکصد سال است در یک واحد ملی زندگی میکنیم و چیزی که اساساً به آن نمیاندیشیم مساله حریم عمومی است».
🔹2- سوال اینست که چرا "حریم عمومی" چنین آسیب پذیر است؟ به گمانم، با وجود تلاش های زیاد برای نوسازی درک نخبگان از قدرت و سیاست، هنوز نگرش نخبگان در ایران به قدرت مالکانه است. این نگرش مالکانه به قدرت نافی خصلت عمومی آن می باشد. این درک مالکانه به قدرت که از عصرمشروطه تاکنون مورد نقادی روشنفکران و فقیهان نواندیش مانند نائینی قرار گرفته است، هنوز توسط فرهنگ سیاسی و بطور ویژه نظام های دانش سنتی بازتولید می گردد. با توجه به اینکه نظام هنجارها و قواعد رسمی حاکم بر جامعه ایران از منابع سنتی و محافظه کارانه استخراج شده است. لذا، این ادراک مالکانه به قدرت به طور مستقیم یا غیرمستقیم در ساخت هنجارها و قوانین بکار رفته است. در نتیجه، با وجود این درک مالکانه از قدرت، الزامات لازم برای شکل گیری سیاست به مثابه امر عمومی که مقدمه توجه به سازمان قدرت و منابع در اختیارش به مثابه دارایی های مشترک اعضای جامعه فراهم نشده است.
🔹3- علاوه بر درک مالکانه از قدرت که اساسا" با خصلت عمومی نهادهای سیاسی و سازمان قدرت درتعارض است، تاسیس نهادهای مدرن بر بنیاد روایتی محافظه کارانه از نظم سیاسی باعث شده که این نهادها نتوانند کارکردهای اساسی خود را به انجام رسانند. بطور مثال، زمانی که مرزهای میان "قانون" و "اراده شخصی" مشخص نیست، چگونه می توان تخطی افراد به حریم عمومی را به خوبی تشخیص و یا مانع آن گردید. این وضعیت، محصول ناروشنی "زبان هنجاری" است که برای ساخت قواعد بکاررفته است؛ این زبان سیاسی آشفته و گرفتار در عوالم دنیای قدیم، عملا" امکان تاسیس فهمی نو از سیاست، حکمرانی و الزامات آن را به ما نمی دهد.
🔹4- بنظرم، جای "قدسی" کردن حریم عمومی به عنوان ابزاری برای ممانعت از تعرض به آن، می بایست احساس مالکیت مشترک بر قدرت و حق برابر همه شهروندان برای مشارکت و بهره مندی از منابع عمومی را در جامعه پرورد.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- دکتر کاشی عزیز در مقاله تلگرامی خود با عنوان « دور باطل یک زندگی بی حاصل»، ریشه بحران فساد سیاسی را در بحران حوزه عمومی می دانند. به گمان ایشان بحران فساد سیاسی، امری سیاسی است و نباید آن را به مساله حاکمان تقلیل داد. علت این فساد نامناسب بودن فرمی است که ما را در سطح ملی انسجام بخشیده است. زمانی که حکومت خود را متولی حفظ امری عمومی می بیند، فرم بایسته حکمرانی پدیدار می شود. در این معنا، امر عمومی از قداست برخوردار است و هرکس به سادگی جرات نزدیک شدن به آن را ندارد.این در حالی است که در یکصد و اندی سال اخیر، حریم عمومی از قداست برخوردار نبوده است. در نتیجه، می توان گفت که «ما یکصد سال است در یک واحد ملی زندگی میکنیم و چیزی که اساساً به آن نمیاندیشیم مساله حریم عمومی است».
🔹2- سوال اینست که چرا "حریم عمومی" چنین آسیب پذیر است؟ به گمانم، با وجود تلاش های زیاد برای نوسازی درک نخبگان از قدرت و سیاست، هنوز نگرش نخبگان در ایران به قدرت مالکانه است. این نگرش مالکانه به قدرت نافی خصلت عمومی آن می باشد. این درک مالکانه به قدرت که از عصرمشروطه تاکنون مورد نقادی روشنفکران و فقیهان نواندیش مانند نائینی قرار گرفته است، هنوز توسط فرهنگ سیاسی و بطور ویژه نظام های دانش سنتی بازتولید می گردد. با توجه به اینکه نظام هنجارها و قواعد رسمی حاکم بر جامعه ایران از منابع سنتی و محافظه کارانه استخراج شده است. لذا، این ادراک مالکانه به قدرت به طور مستقیم یا غیرمستقیم در ساخت هنجارها و قوانین بکار رفته است. در نتیجه، با وجود این درک مالکانه از قدرت، الزامات لازم برای شکل گیری سیاست به مثابه امر عمومی که مقدمه توجه به سازمان قدرت و منابع در اختیارش به مثابه دارایی های مشترک اعضای جامعه فراهم نشده است.
🔹3- علاوه بر درک مالکانه از قدرت که اساسا" با خصلت عمومی نهادهای سیاسی و سازمان قدرت درتعارض است، تاسیس نهادهای مدرن بر بنیاد روایتی محافظه کارانه از نظم سیاسی باعث شده که این نهادها نتوانند کارکردهای اساسی خود را به انجام رسانند. بطور مثال، زمانی که مرزهای میان "قانون" و "اراده شخصی" مشخص نیست، چگونه می توان تخطی افراد به حریم عمومی را به خوبی تشخیص و یا مانع آن گردید. این وضعیت، محصول ناروشنی "زبان هنجاری" است که برای ساخت قواعد بکاررفته است؛ این زبان سیاسی آشفته و گرفتار در عوالم دنیای قدیم، عملا" امکان تاسیس فهمی نو از سیاست، حکمرانی و الزامات آن را به ما نمی دهد.
🔹4- بنظرم، جای "قدسی" کردن حریم عمومی به عنوان ابزاری برای ممانعت از تعرض به آن، می بایست احساس مالکیت مشترک بر قدرت و حق برابر همه شهروندان برای مشارکت و بهره مندی از منابع عمومی را در جامعه پرورد.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
✔️ جهان ناآرام ما و غیبت متفکران سیاسی
🔹1- "اعتدال بورزید" توصیه ای اخلاقا" زیبا اما از منظر تفکر سیاسی فاقد ارزش است؛ جهان ناآرام ما نه با توصیه های اخلاقی بلکه با اندیشیدن به ریشه های بحران و گشودن افق های جدید ادراکی از آن آرام می گیرد؛ بحرانی که ما و جهان خاورمیانه ای را در برگرفته است نه با توصیه های اخلاقی بلکه با فهم پیچیدگی های ذهنی و عینی زیستن "ما در کنار هم" سامان می یابد.
🔹2- امروز غائب ترین طبقه در منطقه خاورمیانه، صاحبان فکر هستند. مردم عصیان گرایانه در عرصه حاضرند و سیاستمداران، نظامیان و دیوانسالاران گرفتار مواجه با آنها.آنچه در این میان محلی از اعراب ندارد، پرسش از ریشه های بحران و نقش متفکران در فهم، بازنمایی و عرضه راه حل برای آنهاست؛تفکر میانجی گری که بتواند پیچیدگی حکمرانی در چنین جامعه ای را روشن کند و با خلق زبانی مشترک امکان مفاهمه میان همه کنش گران را فراهم سازد.
🔹3- ساخت چنین منظره جدیدی از نظم سیاسی و اجتماعی، خود نیازمند خروج از "دایره اعتدال" و طرح پرسش به شیوه رادیکال از عوامل بحران آفرینیست.اما، این کار بسی سخت و پرهزینه است و نیازمند خروج از دایره امن زیست روزمره که بسیاری از نخبگان فکری به آن خو کرده اند. بنابراین، آنها به جای ورود به این عرصه، امیدوارند که با پرهزینه شدن چالش های سیاسی و بی سرانجامی آن، به جای حل و فصل بحران، طرفین منازعه به زیستن در کنار هم رضایت دهند.زیستنی که نه از سر رضاء بلکه اضطرار است، تا شاید گذر زمان خود چاره ای بر بحران جدایش آنها فراهم سازد. امیدی که اخلاقا" زیباست، اما تحولات دهه گذشته در این منطقه چندان به تحققش نوید نمی دهد.
@kazemizamharir
🔹1- "اعتدال بورزید" توصیه ای اخلاقا" زیبا اما از منظر تفکر سیاسی فاقد ارزش است؛ جهان ناآرام ما نه با توصیه های اخلاقی بلکه با اندیشیدن به ریشه های بحران و گشودن افق های جدید ادراکی از آن آرام می گیرد؛ بحرانی که ما و جهان خاورمیانه ای را در برگرفته است نه با توصیه های اخلاقی بلکه با فهم پیچیدگی های ذهنی و عینی زیستن "ما در کنار هم" سامان می یابد.
🔹2- امروز غائب ترین طبقه در منطقه خاورمیانه، صاحبان فکر هستند. مردم عصیان گرایانه در عرصه حاضرند و سیاستمداران، نظامیان و دیوانسالاران گرفتار مواجه با آنها.آنچه در این میان محلی از اعراب ندارد، پرسش از ریشه های بحران و نقش متفکران در فهم، بازنمایی و عرضه راه حل برای آنهاست؛تفکر میانجی گری که بتواند پیچیدگی حکمرانی در چنین جامعه ای را روشن کند و با خلق زبانی مشترک امکان مفاهمه میان همه کنش گران را فراهم سازد.
🔹3- ساخت چنین منظره جدیدی از نظم سیاسی و اجتماعی، خود نیازمند خروج از "دایره اعتدال" و طرح پرسش به شیوه رادیکال از عوامل بحران آفرینیست.اما، این کار بسی سخت و پرهزینه است و نیازمند خروج از دایره امن زیست روزمره که بسیاری از نخبگان فکری به آن خو کرده اند. بنابراین، آنها به جای ورود به این عرصه، امیدوارند که با پرهزینه شدن چالش های سیاسی و بی سرانجامی آن، به جای حل و فصل بحران، طرفین منازعه به زیستن در کنار هم رضایت دهند.زیستنی که نه از سر رضاء بلکه اضطرار است، تا شاید گذر زمان خود چاره ای بر بحران جدایش آنها فراهم سازد. امیدی که اخلاقا" زیباست، اما تحولات دهه گذشته در این منطقه چندان به تحققش نوید نمی دهد.
@kazemizamharir
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned «✔️ جهان ناآرام ما و غیبت متفکران سیاسی 🔹1- "اعتدال بورزید" توصیه ای اخلاقا" زیبا اما از منظر تفکر سیاسی فاقد ارزش است؛ جهان ناآرام ما نه با توصیه های اخلاقی بلکه با اندیشیدن به ریشه های بحران و گشودن افق های جدید ادراکی از آن آرام می گیرد؛ بحرانی که…»
✔️ نکاتی در مورد امتحان "تاریخ تحول دولت در اسلام"
🔹1- حدود امتحان، شامل "بخش دوم " کتاب "تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام" نوشته "پاتریشیا کرون" است.برای کاهش فشار و استرس از دانشجویان، از فصول "ششم (معتزله)" و "یازدهم (اصحاب حدیث)" سوال طرح نخواهد شد و جزء امتحان نمی باشد.اما، برای فهمیدن سایر فصول خواندن این دو فصل ضروری است.
🔹2- سوال های امتحانی کلی و مفهومی می باشد و برای پاسخ دهی به آنها نیاز به حفظ کردن اطلاعاتی مانند "تاریخ رخدادها" یا " اسامی اشخاص " نیست.هر تیتر فرعی در ذیل هر فصل می تواند یک سوال امتحانی باشد.
🔹3- علاوه بر سوال های اصلی سه سوال اختیاری نیز طرح خواهد شد که دانشجویان عزیز می توانند به جای سوال های اصلی به آنها پاسخ دهند.
🔹4- همانطور که در آخرین جلسه کلاسی گفته شد، یک سوال باز نیز ارایه خواهد شد تا دانشجویان برداشت های خود را درباره ماهیت دولت در اسلام بیان کنند؛ سوال عبارت است از: « از نظر شما «دولت اسلامی» از چه طبیعت و سرشتی برخوردار است؟»
@kazemizamharir
🔹1- حدود امتحان، شامل "بخش دوم " کتاب "تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام" نوشته "پاتریشیا کرون" است.برای کاهش فشار و استرس از دانشجویان، از فصول "ششم (معتزله)" و "یازدهم (اصحاب حدیث)" سوال طرح نخواهد شد و جزء امتحان نمی باشد.اما، برای فهمیدن سایر فصول خواندن این دو فصل ضروری است.
🔹2- سوال های امتحانی کلی و مفهومی می باشد و برای پاسخ دهی به آنها نیاز به حفظ کردن اطلاعاتی مانند "تاریخ رخدادها" یا " اسامی اشخاص " نیست.هر تیتر فرعی در ذیل هر فصل می تواند یک سوال امتحانی باشد.
🔹3- علاوه بر سوال های اصلی سه سوال اختیاری نیز طرح خواهد شد که دانشجویان عزیز می توانند به جای سوال های اصلی به آنها پاسخ دهند.
🔹4- همانطور که در آخرین جلسه کلاسی گفته شد، یک سوال باز نیز ارایه خواهد شد تا دانشجویان برداشت های خود را درباره ماهیت دولت در اسلام بیان کنند؛ سوال عبارت است از: « از نظر شما «دولت اسلامی» از چه طبیعت و سرشتی برخوردار است؟»
@kazemizamharir
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned «✔️ اهداف استراتژیک #آمریکا علیه #ایران 🔹1- امروز #ترامپ و دولت آمریکا " #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی #IRGC" را در لیست سازمان های #تروریستی قرار داد. سوالی که پیش می آید، اینست که این اقدامات ستیزه جویانه آمریکا علیه ایران در بستر کدام هدف استراتژیک…»
💥💥ایران و آمریکا؛برخورد سخت در گام دوم و در مرز ورود به گام سوم
شهادت مظلومانه سردار سلیمانی، تسلیت باد. خداوند ایران عزیز و جهان اسلام را از خطرات و شرارتها صیانت نماید. آمین
@kazemizamharir
@kazemizamharir
Forwarded from Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر (Mahdi kazemi zamharir)
✔️ اهداف استراتژیک #آمریکا علیه #ایران
🔹1- امروز #ترامپ و دولت آمریکا " #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی #IRGC" را در لیست سازمان های #تروریستی قرار داد. سوالی که پیش می آید، اینست که این اقدامات ستیزه جویانه آمریکا علیه ایران در بستر کدام هدف استراتژیک پیگیری می شود؟ این اقدام در مجموعه اقدامات آمریکا علیه ایران چه جایگاهی دارد؟ و چشم انداز آینده منازعه میان ایران و آمریکا به کجا ختم خواهد شد؟
🔹2- اهداف استراتژیک آمریکا در دو سطح جهانی و منطقه ای در سه محور قابل خلاصه است: 1) مهار روسیه و چین 2)عادی سازی مناسبات اسرائیل با کشورهای منطقه 3) تبدیل دولت های منطقه به " دولت های ضعیف و شبه دموکراتیک".
🔹3- استراتژی کلان آمریکا در سطح جهانی مهار چین و روسیه است؛ تبدیل ایران به یک همکار منطقه ای آمریکا در مهار موفقیت آمیز روسیه و چین همانند دوران جنگ سرد بسیار موثر می باشد. ایران با توجه به داشتن مرز مشترک با 15 کشور منطقه می تواند سد مهمی در روند حرکت چین و روسیه به سمت غرب ایجاد نماید؛ ایران می تواند در صورت خروج از فضای تخاصم با آمریکا، با توسعه مناسبات خود با کشورهای آسیای میانه و قفقاز- که دارای پیوند تاریخی و فرهنگی با ایران هستند – به تضعیف اقدامات چین و روسیه در این مناطق کمک کند.هدفی که پس از فروپاشی شوروی و عضویت کشورهای آسیای میانه در سازمان اکو پیگیری شد، اما به علت اهداف ایدئولوژیک ایران با شکست مواجه گردید و شاهد بازگشت این کشورها به دامن روسیه و چین بودیم.
🔹4- در سطح منطقه نیز، هدف آمریکا تثبیت جایگاه اسرائیل است. برای رسیدن به این هدف نیازمند عادی سازی مناسبات اسرائیل با اعراب می باشد؛ این هدف با تبدیل ایران به دشمن مشترک اعراب و اسرائیل ، تاحدی ممکن شده است. در صورت موفقیت آمریکا در اجرای معامله قرن این هدف کامل خواهد شد.گام دوم،برای رسیدن به این هدف تضعیف دولت های ضداسرائیلی با ساخت متمرکز به دولت های "ضعیف و شبه دموکراتیک" می باشد.سرنوشت لیبی، سوریه و عراق گویای خوبی از این هدف است.این کشورها در گذشته به علت ساخت متمرکز از امکان بسیج منابع برای تهدید اسرائیل برخوردار بودند، اما در آینده با ظهور دولت های ضعیف و شبه دموکراتیک امکان پیگیری ستیزه جویی علیه اسرائیل از آنها سلب می گردد؛ امری که در مورد عراق به خوبی قابل مشاهده است.
🔹5- هدف استراتژیک آمریکا از مواجه با ایران، تعلیق ماهیت ایدئولوژیک نظام سیاسی، تبدیل دولت ایران به دولت ضعیف و غیرمتمرکز، گشودن امکان ارتباط متقابل و در نهایت تبدیل ایران به همکار منطقه ای است. برای رسیدن به این هدف هسته اصلی قدرت سیاسی در ایران ("#نهاد_رهبری" و "#سپاه") را مورد هدف قرار داده است - که از امکان تجمیع منابع و پیگیری اهداف ایدئولوژیک در فراسوی سرزمین ایران برخوردار هستند.
🔹6- با توجه به اهداف استراتژیک آمریکا، شاهد برنامه ریزی سه مرحله ای آمریکا علیه ایران هستیم. مرحله اول که با هدف منزوی کردن ایران، و با لغو برجام و بازگردان تحریم ها، در سطح منطقه و جهان اجراء شد؛ ترامپ و دستگاه سیاست خارجی آمریکا با همراهی اسرائیل واعراب تا حد زیادی در این امر موفق بوده اند؛ نهایی شدن این مرحله، با پیوستن اروپا به ائتلاف ضدایرانی، و منفعل شدن روسیه و چین در حمایت از ایران کامل خواهد شد که با توجه به شواهد در حال پیگیری است.مرحله دوم، که با تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امروز آغاز شد، با هدف برخورد مستقیم با نیروها و پراکسی های منطقه ای مورد حمایت ایران آغاز شده است؛ در این مرحله شاهد تقویت بیشتر تحریم های اقتصادی خواهیم بود. سطح سوم، به گمانم در صورت عدم موفقیت کامل مرحله دوم اجراء خواهد شد که ترکیبی از چالش های سیاسی – امنیتی شدید ، به همراه برخورد احتمالی نظامی است. اقدامات آمریکا در سازمان دادن اپوزیسیون خارج از کشور بخشی از تلاش پنهان آمریکا برای آمادگی برای ورود به مرحله سوم می باشد که هنوز آغاز نشده است.
🔹7- گذار از مرحله دوم به مرحله سوم، به نوع واکنش متقابل ایران و آمریکا وابسته است. در صورتی که ایران در مواجه با آمریکا وارد چالش سخت شده و مقاومت جدی در مقابل تضعیف نیروهای مقاومت از خود بروز دهد، امکان گذار سریع به مرحله بعد وجود خواهد داشت. در غیراینصورت، احتمال ورود آمریکا به مرحله سوم تا زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اندک است.
✔️لینک استراتژی امریکا علیه ایران در سال2017، گویای ماهیت پایدار و خصمانه سیاست آمریکا علیه ایران است.
https://bit.ly/2IUdQUj
@kazemizamharir
🔹1- امروز #ترامپ و دولت آمریکا " #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی #IRGC" را در لیست سازمان های #تروریستی قرار داد. سوالی که پیش می آید، اینست که این اقدامات ستیزه جویانه آمریکا علیه ایران در بستر کدام هدف استراتژیک پیگیری می شود؟ این اقدام در مجموعه اقدامات آمریکا علیه ایران چه جایگاهی دارد؟ و چشم انداز آینده منازعه میان ایران و آمریکا به کجا ختم خواهد شد؟
🔹2- اهداف استراتژیک آمریکا در دو سطح جهانی و منطقه ای در سه محور قابل خلاصه است: 1) مهار روسیه و چین 2)عادی سازی مناسبات اسرائیل با کشورهای منطقه 3) تبدیل دولت های منطقه به " دولت های ضعیف و شبه دموکراتیک".
🔹3- استراتژی کلان آمریکا در سطح جهانی مهار چین و روسیه است؛ تبدیل ایران به یک همکار منطقه ای آمریکا در مهار موفقیت آمیز روسیه و چین همانند دوران جنگ سرد بسیار موثر می باشد. ایران با توجه به داشتن مرز مشترک با 15 کشور منطقه می تواند سد مهمی در روند حرکت چین و روسیه به سمت غرب ایجاد نماید؛ ایران می تواند در صورت خروج از فضای تخاصم با آمریکا، با توسعه مناسبات خود با کشورهای آسیای میانه و قفقاز- که دارای پیوند تاریخی و فرهنگی با ایران هستند – به تضعیف اقدامات چین و روسیه در این مناطق کمک کند.هدفی که پس از فروپاشی شوروی و عضویت کشورهای آسیای میانه در سازمان اکو پیگیری شد، اما به علت اهداف ایدئولوژیک ایران با شکست مواجه گردید و شاهد بازگشت این کشورها به دامن روسیه و چین بودیم.
🔹4- در سطح منطقه نیز، هدف آمریکا تثبیت جایگاه اسرائیل است. برای رسیدن به این هدف نیازمند عادی سازی مناسبات اسرائیل با اعراب می باشد؛ این هدف با تبدیل ایران به دشمن مشترک اعراب و اسرائیل ، تاحدی ممکن شده است. در صورت موفقیت آمریکا در اجرای معامله قرن این هدف کامل خواهد شد.گام دوم،برای رسیدن به این هدف تضعیف دولت های ضداسرائیلی با ساخت متمرکز به دولت های "ضعیف و شبه دموکراتیک" می باشد.سرنوشت لیبی، سوریه و عراق گویای خوبی از این هدف است.این کشورها در گذشته به علت ساخت متمرکز از امکان بسیج منابع برای تهدید اسرائیل برخوردار بودند، اما در آینده با ظهور دولت های ضعیف و شبه دموکراتیک امکان پیگیری ستیزه جویی علیه اسرائیل از آنها سلب می گردد؛ امری که در مورد عراق به خوبی قابل مشاهده است.
🔹5- هدف استراتژیک آمریکا از مواجه با ایران، تعلیق ماهیت ایدئولوژیک نظام سیاسی، تبدیل دولت ایران به دولت ضعیف و غیرمتمرکز، گشودن امکان ارتباط متقابل و در نهایت تبدیل ایران به همکار منطقه ای است. برای رسیدن به این هدف هسته اصلی قدرت سیاسی در ایران ("#نهاد_رهبری" و "#سپاه") را مورد هدف قرار داده است - که از امکان تجمیع منابع و پیگیری اهداف ایدئولوژیک در فراسوی سرزمین ایران برخوردار هستند.
🔹6- با توجه به اهداف استراتژیک آمریکا، شاهد برنامه ریزی سه مرحله ای آمریکا علیه ایران هستیم. مرحله اول که با هدف منزوی کردن ایران، و با لغو برجام و بازگردان تحریم ها، در سطح منطقه و جهان اجراء شد؛ ترامپ و دستگاه سیاست خارجی آمریکا با همراهی اسرائیل واعراب تا حد زیادی در این امر موفق بوده اند؛ نهایی شدن این مرحله، با پیوستن اروپا به ائتلاف ضدایرانی، و منفعل شدن روسیه و چین در حمایت از ایران کامل خواهد شد که با توجه به شواهد در حال پیگیری است.مرحله دوم، که با تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امروز آغاز شد، با هدف برخورد مستقیم با نیروها و پراکسی های منطقه ای مورد حمایت ایران آغاز شده است؛ در این مرحله شاهد تقویت بیشتر تحریم های اقتصادی خواهیم بود. سطح سوم، به گمانم در صورت عدم موفقیت کامل مرحله دوم اجراء خواهد شد که ترکیبی از چالش های سیاسی – امنیتی شدید ، به همراه برخورد احتمالی نظامی است. اقدامات آمریکا در سازمان دادن اپوزیسیون خارج از کشور بخشی از تلاش پنهان آمریکا برای آمادگی برای ورود به مرحله سوم می باشد که هنوز آغاز نشده است.
🔹7- گذار از مرحله دوم به مرحله سوم، به نوع واکنش متقابل ایران و آمریکا وابسته است. در صورتی که ایران در مواجه با آمریکا وارد چالش سخت شده و مقاومت جدی در مقابل تضعیف نیروهای مقاومت از خود بروز دهد، امکان گذار سریع به مرحله بعد وجود خواهد داشت. در غیراینصورت، احتمال ورود آمریکا به مرحله سوم تا زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اندک است.
✔️لینک استراتژی امریکا علیه ایران در سال2017، گویای ماهیت پایدار و خصمانه سیاست آمریکا علیه ایران است.
https://bit.ly/2IUdQUj
@kazemizamharir
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned «✔️ جهان ناآرام ما و غیبت متفکران سیاسی 🔹1- "اعتدال بورزید" توصیه ای اخلاقا" زیبا اما از منظر تفکر سیاسی فاقد ارزش است؛ جهان ناآرام ما نه با توصیه های اخلاقی بلکه با اندیشیدن به ریشه های بحران و گشودن افق های جدید ادراکی از آن آرام می گیرد؛ بحرانی که…»