#از_کجا_آمده_اند؟
میدانید این مردان که زنان را میترسانند و این پسران که دختران را میزنند و این برادران که خواهرانشان را میکشند، از کجا آمدهاند؟
این مردان و این پسران و این برادران از اقلیم_بیعشقی آمدهاند.
از خانههای خالی از شعر و ترانه، از قحطی بوسه و آغوش آمدهاند.
مادرانشان،، کودکِ همسرانی قربانی بودهاند که نطفهای را به انزجار و به اجبار در زهدان خود پروراندهاند.
این پسران، میان خط و نشان و تَرکه و توبیخِ هزار حرام و مکروه بزرگ شدهاند.
آنها نوزادان مصیبت روزگار و تلخی ایامند.
کسی آنها را در گهواره های ناز و نوازش نخوابانیده.
گوششان صدایی موزون لالایی را نشنیده.
شب ها کسی برایشان قصه نگفته.
کسی صورتشان را در گلاب شفقت نشسته.
کسی عسل دوستت دارم، بر لبانشان نچکانده.
کسی مرهم موسیقی بر تنهایی شان نگذاشته،
کسی جراحت زخم هایشان را با ابریشم ادبیات نبسته.
در خانه های توهین و اتاق های تحقیر بالیده اند.
در خانه های ترس و تنبیه، در خانه های خشم و خشونت، دستور زبان عشق تدریس نمی شود.
آنها لهجه همدلی و الفبای لطافت را نیاموخته اند.
آنها_انسانیت_را_بلد_نیستند.
حالا دیگر دیر است، حالا آنها دندان های تیز دارند و چنگال های خونین. برای آنها حالا هر زنی صیدی است که باید دریده شود.
من شاعرم ، از سرزمین زیبایی و عشق می آیم ، زورم به تیر و تفنگ و نفرت و خون نمی رسد.
مرا به گهواره ها ببرید ، باید کارگاه گلستان را برای نوزادان برگزار کنم.
باید سعدی را برای جنین های زاده نشده بخوانم. باید بوی گل را به نطفه های نبسته بیاموزم.
ای_سعدی_جان!
کاشکی میآمدی و یادم میدادی در گرگستان چگونه از گلستان بگویم ؟!
#عرفان_نظرآهاری
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
میدانید این مردان که زنان را میترسانند و این پسران که دختران را میزنند و این برادران که خواهرانشان را میکشند، از کجا آمدهاند؟
این مردان و این پسران و این برادران از اقلیم_بیعشقی آمدهاند.
از خانههای خالی از شعر و ترانه، از قحطی بوسه و آغوش آمدهاند.
مادرانشان،، کودکِ همسرانی قربانی بودهاند که نطفهای را به انزجار و به اجبار در زهدان خود پروراندهاند.
این پسران، میان خط و نشان و تَرکه و توبیخِ هزار حرام و مکروه بزرگ شدهاند.
آنها نوزادان مصیبت روزگار و تلخی ایامند.
کسی آنها را در گهواره های ناز و نوازش نخوابانیده.
گوششان صدایی موزون لالایی را نشنیده.
شب ها کسی برایشان قصه نگفته.
کسی صورتشان را در گلاب شفقت نشسته.
کسی عسل دوستت دارم، بر لبانشان نچکانده.
کسی مرهم موسیقی بر تنهایی شان نگذاشته،
کسی جراحت زخم هایشان را با ابریشم ادبیات نبسته.
در خانه های توهین و اتاق های تحقیر بالیده اند.
در خانه های ترس و تنبیه، در خانه های خشم و خشونت، دستور زبان عشق تدریس نمی شود.
آنها لهجه همدلی و الفبای لطافت را نیاموخته اند.
آنها_انسانیت_را_بلد_نیستند.
حالا دیگر دیر است، حالا آنها دندان های تیز دارند و چنگال های خونین. برای آنها حالا هر زنی صیدی است که باید دریده شود.
من شاعرم ، از سرزمین زیبایی و عشق می آیم ، زورم به تیر و تفنگ و نفرت و خون نمی رسد.
مرا به گهواره ها ببرید ، باید کارگاه گلستان را برای نوزادان برگزار کنم.
باید سعدی را برای جنین های زاده نشده بخوانم. باید بوی گل را به نطفه های نبسته بیاموزم.
ای_سعدی_جان!
کاشکی میآمدی و یادم میدادی در گرگستان چگونه از گلستان بگویم ؟!
#عرفان_نظرآهاری
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi