ساز
هەوا سار و زمخته، دل هەما نەرم
چ سازەک سادەیه، ژ دێر و ژ چەرم
کەن و هێستر ب چاڤان دا بوو تووفان
ب قوربانه ته و ڤا هێسترێن گەرم!
#محمد_حسینپور
@kaniyadil
هەوا سار و زمخته، دل هەما نەرم
چ سازەک سادەیه، ژ دێر و ژ چەرم
کەن و هێستر ب چاڤان دا بوو تووفان
ب قوربانه ته و ڤا هێسترێن گەرم!
#محمد_حسینپور
@kaniyadil
.
خواهران و برادران خردمند، خانواده های قدیمی و تاثیرگذار کرد خراسان:
اکنون که مشغول تنظیم جلد ۷ کتاب حرکت تاریخی کرد به خراسان هستم، خواهشمندم هریک از شما کە قباله ای یا سندی یا عکسی قدیمی در اختیار دارد که در مورد تاریخ صد سال اخیر موثر باشد، مرا آگاهی دهد تا از تاریخ سرافرازانه ما مرزداران باستانی، مفقود و بی اثر نگردد.
ارادتمند کلیم الله توحدی
@kanimaall
@kaniyadil
خواهران و برادران خردمند، خانواده های قدیمی و تاثیرگذار کرد خراسان:
اکنون که مشغول تنظیم جلد ۷ کتاب حرکت تاریخی کرد به خراسان هستم، خواهشمندم هریک از شما کە قباله ای یا سندی یا عکسی قدیمی در اختیار دارد که در مورد تاریخ صد سال اخیر موثر باشد، مرا آگاهی دهد تا از تاریخ سرافرازانه ما مرزداران باستانی، مفقود و بی اثر نگردد.
ارادتمند کلیم الله توحدی
@kanimaall
@kaniyadil
ئاشق
دلێ ئاشق دبه، بێ هەنگ نابه
هەزار کو بێزمان، بێدەنگ نابه
دلێ من خوه دخوه ژ دووریا ته؛
دلێ ته ژی کو سا من تەنگ نابە....
**
آن
شبیه دل، میان دیگران باش
تپیدن ساز کن، اما نهان باش
به هر لفظی که میخواهی سخن کن
فقط بر خط خوبان باش و «آن» باش!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
دلێ ئاشق دبه، بێ هەنگ نابه
هەزار کو بێزمان، بێدەنگ نابه
دلێ من خوه دخوه ژ دووریا ته؛
دلێ ته ژی کو سا من تەنگ نابە....
**
آن
شبیه دل، میان دیگران باش
تپیدن ساز کن، اما نهان باش
به هر لفظی که میخواهی سخن کن
فقط بر خط خوبان باش و «آن» باش!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Forwarded from اتچ بات
💥رخصتی برای ارادت!
(با نگاهی به کتاب: قوشمه ساز پرواز)
1) روایت موسیقی شمال خراسان- که چیستی و چگونگی و چرایی آن را به تصویر می کشد- به دانش، احساسات، پژوهش و شناخت بزرگانی متکی است که در این خطه برآمده اند. که از تجربه زیسته، توانسته اند به وادی "علم" و "روش علمی" و "علمی اندیشی" و پژوهش های علمی نقبی بزنند. و از این میان این بزرگان یکی مانند جناب مهدی رستمی. و با سپاس و ادای احترام نسبت به همه کسانی که در ثبت این میراث ماندگار بعنوان دستاوردی جهانی، بزرگ اندیشیدند و خود باوری نشان دادند و تلاش ها کردند.
2) در نوشتاری که – بویژه- از سوی بزرگان و پژوهشگران وادی موسیقی شمال خراسان در معرض دید خوانندگان قرار می گیرد و _وصف گذشته و حال و آینده تواند افتاد_ دقت نظر و ظرافت بسیار باید بکار برد. برای نمونه، اگر قرار است نام ها به میان آیند- که باید به میان آیند- در یاد کرد نام ها، شأن ها و جایگاه ها و پیشکسوت بودن و پی آیند بودن و ... باید تا جایی که میسور است بی نظرانه، مطمح نظر باشد. نمی شود در یک نوشتار از بخشی ها اسم برد ولی اسم "رحیم خان" فی المثل، سرسلسله نباشد! نمی شود از مکتب حاج حسین یگانه، سخن گفت ولی از استاد محمد یگانه(قطب دوتار شمال خراسان)یا استاد علی آلماجقی (شاگرد برجسته آن بزرگ)نام نبرد. یا از اسم بزرگ علی بابا رستمی به آسانی گذشت، یا بخشی غلامحسین افکاری را به میان نیاورد یا نسبت به استاد رمضان بردری سکوت کرد، و ...
3) همینجا پیشنهادا عرض می کنم که چقدر مناسب و مقتضی است که برای رعایت حال و مقام سلسله بخشی ها، - اعم از ترک و کرمانج و ...- و برای ادای دین به این شوریده سران و خنیا گران روایت گر تاریخ هجران و فراق و حماسه و عرفان ما به زبان ظریف هنر، و برای نظام مند کردنِ بود و باشِ بخشی های ما و سبک های اجرا ها-مانند صورت بندی جناب رستمی از سه مکتب دوتار- خواهد بود تا آگاهان و دانش پژوهان و راه رفتگان و با بخشی نشستگان و... فرمولی برای ذکر تقدم و تأخر این سلسله نامور، بدست دهند...
همچنان که استاد شفیعی کدکنی در شعریت شعر، حافظه تاریخی مردم را ملاک می دانند، در اینجا هم حافظه تاریخی مردم و آن را که مردم بخشی دانسته اند و می دانند، می تواند ملاکی باشد برای خودش!
4) نکته پایانی _و البته به نوعی در پناه نوعی شرم حضور_ اینکه: دوتار البته سازی وزین است. برای ما کرمانج ها شور دل و شعر تاریخ است! هرایِ بغضی خفته در گلو است، نردبام آسمان است. ارتعاش خشک سیمی، که دل هر شنونده را به تلاطم می افکند، و اینک مُهر میراث ماندگار فرهنگ این خطه را بر پیشانی خود دارد. از سوی دیگر، از میان پیران چنگی ما نیز، گروهی از بزرگان بودند و هستند که- بنا به روحیه مسامحه گری و سبک انگاشتن کارها و نبود روحیه پژوهش و ...- که در گمنامی، یا بدون ثبت و ضبط صدا و پنجه و نغمه و زخمه هایشان، روی در تتق خاک کشیدند و میراث فرهنگی ما ژرفای فقر ناشی از نبود آنان را ناباورانه تجربه می کند. تصور بفرمایید از"رحیم خان" نغمه ها و مقام ها و آهنگ های بیشتری در دست ما بود!.... یا از بزرگانی مانند "خان محمد بخشی قیطاقی" اکنون اجراهایی داشتیم!... این خلاء جان گزا، بر آگاهان و دست اندر کاران این دریای متلاطم، واجب و ضرورت کرد و می کند که بدون فرو گذاردن فرصت ها- "که بسان ابرها در گذرند"- به درک محضر حاضران و باشندگان آخرین نسل باقی مانده از میراث بخشی ها بشتابند ...
این "همه- هست"، باید خود، داد هستن فرا آورَد! و آورده است هم! اما راه رفتگان! و بزرگان ما! تحقیق چهار دهه ای؛ یعنی چهل سال عمر! و در مثل مناقشه نیست! اما باید گفت انیشتین هم در فیزیک چهل سال وقت صرف نکرد! (انیشتین در 37سالگی نظریه نسبیت عام خود را تثبیت کرد) که اگر می بود هم باز حاصلش شکافتن اتم بود و نسبیت بود و فیزیک کوانتوم بود.
به گمان این کِه، برای برون رفت از بن بست های ذهنی و فرهنگی و اجتماعی و ... می باید از آسمان ایده آلیسم، پای بر زمین واقعیت های فرهنگ خود بگذاریم و هر چیز را به ظرفیت و اندازه ببینیم و بپروریم و بپرورانیم!
چنین باد!
#با احترام؛ حمید_رجبنژاد
@kaniyadil
(با نگاهی به کتاب: قوشمه ساز پرواز)
1) روایت موسیقی شمال خراسان- که چیستی و چگونگی و چرایی آن را به تصویر می کشد- به دانش، احساسات، پژوهش و شناخت بزرگانی متکی است که در این خطه برآمده اند. که از تجربه زیسته، توانسته اند به وادی "علم" و "روش علمی" و "علمی اندیشی" و پژوهش های علمی نقبی بزنند. و از این میان این بزرگان یکی مانند جناب مهدی رستمی. و با سپاس و ادای احترام نسبت به همه کسانی که در ثبت این میراث ماندگار بعنوان دستاوردی جهانی، بزرگ اندیشیدند و خود باوری نشان دادند و تلاش ها کردند.
2) در نوشتاری که – بویژه- از سوی بزرگان و پژوهشگران وادی موسیقی شمال خراسان در معرض دید خوانندگان قرار می گیرد و _وصف گذشته و حال و آینده تواند افتاد_ دقت نظر و ظرافت بسیار باید بکار برد. برای نمونه، اگر قرار است نام ها به میان آیند- که باید به میان آیند- در یاد کرد نام ها، شأن ها و جایگاه ها و پیشکسوت بودن و پی آیند بودن و ... باید تا جایی که میسور است بی نظرانه، مطمح نظر باشد. نمی شود در یک نوشتار از بخشی ها اسم برد ولی اسم "رحیم خان" فی المثل، سرسلسله نباشد! نمی شود از مکتب حاج حسین یگانه، سخن گفت ولی از استاد محمد یگانه(قطب دوتار شمال خراسان)یا استاد علی آلماجقی (شاگرد برجسته آن بزرگ)نام نبرد. یا از اسم بزرگ علی بابا رستمی به آسانی گذشت، یا بخشی غلامحسین افکاری را به میان نیاورد یا نسبت به استاد رمضان بردری سکوت کرد، و ...
3) همینجا پیشنهادا عرض می کنم که چقدر مناسب و مقتضی است که برای رعایت حال و مقام سلسله بخشی ها، - اعم از ترک و کرمانج و ...- و برای ادای دین به این شوریده سران و خنیا گران روایت گر تاریخ هجران و فراق و حماسه و عرفان ما به زبان ظریف هنر، و برای نظام مند کردنِ بود و باشِ بخشی های ما و سبک های اجرا ها-مانند صورت بندی جناب رستمی از سه مکتب دوتار- خواهد بود تا آگاهان و دانش پژوهان و راه رفتگان و با بخشی نشستگان و... فرمولی برای ذکر تقدم و تأخر این سلسله نامور، بدست دهند...
همچنان که استاد شفیعی کدکنی در شعریت شعر، حافظه تاریخی مردم را ملاک می دانند، در اینجا هم حافظه تاریخی مردم و آن را که مردم بخشی دانسته اند و می دانند، می تواند ملاکی باشد برای خودش!
4) نکته پایانی _و البته به نوعی در پناه نوعی شرم حضور_ اینکه: دوتار البته سازی وزین است. برای ما کرمانج ها شور دل و شعر تاریخ است! هرایِ بغضی خفته در گلو است، نردبام آسمان است. ارتعاش خشک سیمی، که دل هر شنونده را به تلاطم می افکند، و اینک مُهر میراث ماندگار فرهنگ این خطه را بر پیشانی خود دارد. از سوی دیگر، از میان پیران چنگی ما نیز، گروهی از بزرگان بودند و هستند که- بنا به روحیه مسامحه گری و سبک انگاشتن کارها و نبود روحیه پژوهش و ...- که در گمنامی، یا بدون ثبت و ضبط صدا و پنجه و نغمه و زخمه هایشان، روی در تتق خاک کشیدند و میراث فرهنگی ما ژرفای فقر ناشی از نبود آنان را ناباورانه تجربه می کند. تصور بفرمایید از"رحیم خان" نغمه ها و مقام ها و آهنگ های بیشتری در دست ما بود!.... یا از بزرگانی مانند "خان محمد بخشی قیطاقی" اکنون اجراهایی داشتیم!... این خلاء جان گزا، بر آگاهان و دست اندر کاران این دریای متلاطم، واجب و ضرورت کرد و می کند که بدون فرو گذاردن فرصت ها- "که بسان ابرها در گذرند"- به درک محضر حاضران و باشندگان آخرین نسل باقی مانده از میراث بخشی ها بشتابند ...
این "همه- هست"، باید خود، داد هستن فرا آورَد! و آورده است هم! اما راه رفتگان! و بزرگان ما! تحقیق چهار دهه ای؛ یعنی چهل سال عمر! و در مثل مناقشه نیست! اما باید گفت انیشتین هم در فیزیک چهل سال وقت صرف نکرد! (انیشتین در 37سالگی نظریه نسبیت عام خود را تثبیت کرد) که اگر می بود هم باز حاصلش شکافتن اتم بود و نسبیت بود و فیزیک کوانتوم بود.
به گمان این کِه، برای برون رفت از بن بست های ذهنی و فرهنگی و اجتماعی و ... می باید از آسمان ایده آلیسم، پای بر زمین واقعیت های فرهنگ خود بگذاریم و هر چیز را به ظرفیت و اندازه ببینیم و بپروریم و بپرورانیم!
چنین باد!
#با احترام؛ حمید_رجبنژاد
@kaniyadil
Telegram
attach 📎
ئشقا داییکان
ژ من دووری و دل رند تژێ دەردە
نەوینە خێر، کەسێ داوێ تە بەردە
تەنێ تشتێ ته سا من دانی؛ ئشقئە
وەگەر نا، ئاقێبەت شوونا مە هەردە!
عشق مادران
از من دوری و دلم پر درد است
عاقبت بخیر نشود کسی که دامنت را رها کند.
تنها میراث گرانبهایت، عشق است
وگرنه عاقبت همەی ما، مرگ است
✍ محمد حسین پور
روز مادر بر همهٔ مادران سرزمینم که بزرگترین هنرشان آموختن زبان عشق و انسانیت به فرزندان است، مبارکباد!
@kaniyadil
ژ من دووری و دل رند تژێ دەردە
نەوینە خێر، کەسێ داوێ تە بەردە
تەنێ تشتێ ته سا من دانی؛ ئشقئە
وەگەر نا، ئاقێبەت شوونا مە هەردە!
عشق مادران
از من دوری و دلم پر درد است
عاقبت بخیر نشود کسی که دامنت را رها کند.
تنها میراث گرانبهایت، عشق است
وگرنه عاقبت همەی ما، مرگ است
✍ محمد حسین پور
روز مادر بر همهٔ مادران سرزمینم که بزرگترین هنرشان آموختن زبان عشق و انسانیت به فرزندان است، مبارکباد!
@kaniyadil
Forwarded from اتچ بات
زمانێ مەزن!
لە ناڤ وی توپەرێ هاکا ژەبیرە
زمانەک پر مەزن ئێرۆ سەغیرە
زمانەک وە خوەدی و بی خوەدی ما
هرکەس کو گیشتێ و خیلەک ژێ بایدا
لە چیان و لە زاوان و لە واران
ما لە بن کەڤر و کانیک و پەساران
مینا میێ بەرخا خوە هەل ناگرێ
کەفتەرێ روو لە هیلینێ نافرێ
بونی بیچاغێ دەستیێ خوە دەبرێ
تو کەس گەپێ کەسەک گودا ناگرێ
جن و هەسن و بسم اللە بوونی ئەم
زمانێ جیناران داگرتیە مەکەم
نۆبە گێشتا هەرکەسێ بوو زمان بر
بیچاق ئاڤیتێ ئالیەک وی قوول کر
بوونی هەووویێ خوە ب خوە ئەم نێکا
رەزا نێننی گەپ کنی ئەم وێ را
پچی پچی ژە بیر بوو لە ناڤ سالان
مە ژی ڤەشارت دایمن لە ناڤ مالان
مە ب خوە را نانی کوچە بازاران
لە فەکی خوە تاو دا لە ناڤ ئداران
ناڤێ وی لە سەر مەیە هەز دەکنی
وەختا گووتنێ، زمین(زبان) گەز دەکنی
وەرە ژە خوە دوور دەکنی زمانێ
سا گەپ نەکرنێ تیننی سد مانێ
وەرە ژە خوە دوور دەکنی دەشوونی
مینا کو ئەسلەن ئەم کورمانج نەبوونی
زمان کو چوو ئەم ژی چوونی بزانن
ژە ناڤ و نیشانێ بوونی بزانن
بوونی جن، هەسن و بسم اللە کوڵێ
ژە ئالی زمین دا کاری مە هەد دەکولێ
زمانێ داییکێ خوە گەپ کە، مەتەرکین
مەکە تەندوورێ، ئار مەکه مەشەفتین
#محمد_قربانی ئسفەراین
@kaniyadil
لە ناڤ وی توپەرێ هاکا ژەبیرە
زمانەک پر مەزن ئێرۆ سەغیرە
زمانەک وە خوەدی و بی خوەدی ما
هرکەس کو گیشتێ و خیلەک ژێ بایدا
لە چیان و لە زاوان و لە واران
ما لە بن کەڤر و کانیک و پەساران
مینا میێ بەرخا خوە هەل ناگرێ
کەفتەرێ روو لە هیلینێ نافرێ
بونی بیچاغێ دەستیێ خوە دەبرێ
تو کەس گەپێ کەسەک گودا ناگرێ
جن و هەسن و بسم اللە بوونی ئەم
زمانێ جیناران داگرتیە مەکەم
نۆبە گێشتا هەرکەسێ بوو زمان بر
بیچاق ئاڤیتێ ئالیەک وی قوول کر
بوونی هەووویێ خوە ب خوە ئەم نێکا
رەزا نێننی گەپ کنی ئەم وێ را
پچی پچی ژە بیر بوو لە ناڤ سالان
مە ژی ڤەشارت دایمن لە ناڤ مالان
مە ب خوە را نانی کوچە بازاران
لە فەکی خوە تاو دا لە ناڤ ئداران
ناڤێ وی لە سەر مەیە هەز دەکنی
وەختا گووتنێ، زمین(زبان) گەز دەکنی
وەرە ژە خوە دوور دەکنی زمانێ
سا گەپ نەکرنێ تیننی سد مانێ
وەرە ژە خوە دوور دەکنی دەشوونی
مینا کو ئەسلەن ئەم کورمانج نەبوونی
زمان کو چوو ئەم ژی چوونی بزانن
ژە ناڤ و نیشانێ بوونی بزانن
بوونی جن، هەسن و بسم اللە کوڵێ
ژە ئالی زمین دا کاری مە هەد دەکولێ
زمانێ داییکێ خوە گەپ کە، مەتەرکین
مەکە تەندوورێ، ئار مەکه مەشەفتین
#محمد_قربانی ئسفەراین
@kaniyadil
Telegram
attach 📎
داییکا من!
ئیشەڤ دیسا بلۆرین تو سەوا من!
بلورین بی دەنگی تە، نێ خەوا من
ب زمانی خوە لۆرکە راکەڤم ئەز
دزانم کو تو پایی، ب هەوا من!
بێ دەنگی تە، شەڤەرەشە هێلانەک
قێرێ بانگیێ تە هلانی تەوا من
ب زمانی خوەشێ کوردی تو بستر
تو کو هەم دەردی و هەم ژی دەوا من
وەرە بشکێن دلێ شەڤێ، بە دەنگەک
شەمالێ کەونێ خوە، ببر تەوا من
برێژە دەر تو وان ژانێن دلی خوە
بقاقزین دیسا، ماری کەوا من
بخوین ئیشەڤ کو چیک ژی چاڤ ل رێنە
شەفایی سا خوڕێسۆرک و وەوا من
ببە بلبل روونی، سەر شاخێ دارێ
هومایوونی تو، ئی شوور و نەوا من!
ژە داپیر باڤکالێنە دل وەدار بێژ
هەلال کە شیری خوە، ژە دل رەوا من
چ لۆر کرنێ ته ل من، خوەش تێ ئیشەڤ!
تویی دەرمانێ ناڤ دەرجەن جەوا من!
گەرێ خەم کن ل جەم تە مێر، سەری خوە
کیڤییا سەر سینگێ مینا تەوا من
چ کار بکەنێ زمان نەرە ژە دەست؟
داییکهکدن مەگەر بینێ حەوا من
مادرم
امشب باز برایم لالایی بخوان
بخوان که بدون صدای تو خوابم نمیبرد
به زبان خودت برایم نجوا کن تا به خواب روم
میدانم که تو هنوز به خاطر من بیداری
بدون صدای آهنگین تو گهواره شبی تیره و تار است
غیر از نوای تو هیچ صدایی برای دلم خوش نیست
به زبان شیرین و خوش کردی برایم بخوان
که صدای تو هم درد و هم درمان من است
بیا با صدای خوش در دل شب سکوت را بشکن
با نسیم آن چارقد و دستمالت تب مرا پایین بیاور
هر چه درد در دل داری با نوایت بیرون کن
تحریر و چهچه بزن ای کبک دری من
بخوان که امشب ستاره ها هم چشم به راه نوای روح انگیز تو هستند
صدای تو شفابخش تمام بیماریهای از قبیل آبله و سرخک و وبا است
همچون بلبل بر شاخساران بنشین و آواز کن
که پادشاه صدا تویی و صدای تو چون دستگاه موسیقی همایون و شور و نوا است
از نیاکان و پدربزرگ و مادر بزرگهایی که نگران زبانشان بودند برایم تعریف کن
شیر خودت را بر من حلال کن و با جان و دل روا دار
چقدر امشب آوای لالایی دلنشینت بر دلم مینشیند و خوش میآید
صدای تو برای من همچون دارویی آرامبخش است که در جعبه داروست
باید مردان در برابر شیرزنی چون تو سر تعظیم فرود آرند
ای آهوی خرامان که در سینهی چون کوه صخرهی من جای داری
مادرم! چه راهکاری داری که زبان مادری ما از دست نرود
مگر مادری دیگر برای ما حوا بیاورد که به زبان تو برای ما لالایی بخواند.
✍ هامان بهادریان
@kaniyadil
ئیشەڤ دیسا بلۆرین تو سەوا من!
بلورین بی دەنگی تە، نێ خەوا من
ب زمانی خوە لۆرکە راکەڤم ئەز
دزانم کو تو پایی، ب هەوا من!
بێ دەنگی تە، شەڤەرەشە هێلانەک
قێرێ بانگیێ تە هلانی تەوا من
ب زمانی خوەشێ کوردی تو بستر
تو کو هەم دەردی و هەم ژی دەوا من
وەرە بشکێن دلێ شەڤێ، بە دەنگەک
شەمالێ کەونێ خوە، ببر تەوا من
برێژە دەر تو وان ژانێن دلی خوە
بقاقزین دیسا، ماری کەوا من
بخوین ئیشەڤ کو چیک ژی چاڤ ل رێنە
شەفایی سا خوڕێسۆرک و وەوا من
ببە بلبل روونی، سەر شاخێ دارێ
هومایوونی تو، ئی شوور و نەوا من!
ژە داپیر باڤکالێنە دل وەدار بێژ
هەلال کە شیری خوە، ژە دل رەوا من
چ لۆر کرنێ ته ل من، خوەش تێ ئیشەڤ!
تویی دەرمانێ ناڤ دەرجەن جەوا من!
گەرێ خەم کن ل جەم تە مێر، سەری خوە
کیڤییا سەر سینگێ مینا تەوا من
چ کار بکەنێ زمان نەرە ژە دەست؟
داییکهکدن مەگەر بینێ حەوا من
مادرم
امشب باز برایم لالایی بخوان
بخوان که بدون صدای تو خوابم نمیبرد
به زبان خودت برایم نجوا کن تا به خواب روم
میدانم که تو هنوز به خاطر من بیداری
بدون صدای آهنگین تو گهواره شبی تیره و تار است
غیر از نوای تو هیچ صدایی برای دلم خوش نیست
به زبان شیرین و خوش کردی برایم بخوان
که صدای تو هم درد و هم درمان من است
بیا با صدای خوش در دل شب سکوت را بشکن
با نسیم آن چارقد و دستمالت تب مرا پایین بیاور
هر چه درد در دل داری با نوایت بیرون کن
تحریر و چهچه بزن ای کبک دری من
بخوان که امشب ستاره ها هم چشم به راه نوای روح انگیز تو هستند
صدای تو شفابخش تمام بیماریهای از قبیل آبله و سرخک و وبا است
همچون بلبل بر شاخساران بنشین و آواز کن
که پادشاه صدا تویی و صدای تو چون دستگاه موسیقی همایون و شور و نوا است
از نیاکان و پدربزرگ و مادر بزرگهایی که نگران زبانشان بودند برایم تعریف کن
شیر خودت را بر من حلال کن و با جان و دل روا دار
چقدر امشب آوای لالایی دلنشینت بر دلم مینشیند و خوش میآید
صدای تو برای من همچون دارویی آرامبخش است که در جعبه داروست
باید مردان در برابر شیرزنی چون تو سر تعظیم فرود آرند
ای آهوی خرامان که در سینهی چون کوه صخرهی من جای داری
مادرم! چه راهکاری داری که زبان مادری ما از دست نرود
مگر مادری دیگر برای ما حوا بیاورد که به زبان تو برای ما لالایی بخواند.
✍ هامان بهادریان
@kaniyadil
گولا باخین
هاتنا تـــــە گـــولا بــاخین
ل مـــن ڤــــەدگەرینە ژین
تینا وێ ئـــەڤینا شیـریــن
قوەتـــێ ددە دل و جیــن
#ئەلی_رەجەبزادە_گولیل
@kaniyadil
هاتنا تـــــە گـــولا بــاخین
ل مـــن ڤــــەدگەرینە ژین
تینا وێ ئـــەڤینا شیـریــن
قوەتـــێ ددە دل و جیــن
#ئەلی_رەجەبزادە_گولیل
@kaniyadil
Kaniya zelal
mohsen mirzazadeh
ئشق، تەنێ ئشقە کو هێجایە هین ...
یک عاشقانەی آرام و شیرین بشنوید از استاد سپاهی و دخترانش برای کانی بانو.
@kanimaall
@mohsen_mirzazadeh
یک عاشقانەی آرام و شیرین بشنوید از استاد سپاهی و دخترانش برای کانی بانو.
@kanimaall
@mohsen_mirzazadeh
کانیا زەلال
رندا من له ماله
وه بهژن و باله
دوری لێڤان خاله
شیرین ههڤاله
یار، کانیا زهلاله
ئاڤا حهلاله
دونیا بی وێ تاله
ئهو پر دهلاله... هین ژی...
.........
دهما ژه من دووره
دل، بێ ههدووره
مالا وێ له ژووره
دوره گولمووره
کهڤنی سێرێ توره
وه چینێ هووره
کهسک و زهر و سووره
دوورمان ژێ زوره، هین ژی
......
بێتان لێ دهوێمه
عاشقێ وێ مه
مهشکێ دل دهکیێ مه
تا وه وێ گهێ مه
وێ را بوێن تێمه
ئهزی له رێ مه، هین ژی
.....
لێ کهچکا لاهینی
تو چێ شیرینی
پر وه عهطر و بهینی
گولا باغینی
خوه کو دهخهملینی
کێفا من تینی...
له با من دهمینی
سا من ئهڤینی، هین ژی......
* سپاهی لایین
*-*--**
چشمەی زلال
خوب من(یارم)توی خونه است
خوش قد و بالاست
دورلبهایش خال دارد
دوست شیرین من است
یار، چشمه زلالی است
بر من حلال است
دنیای من بی او تلخ است
او خیلی زیباست، هنوز هم
.........
وقتی از من دوراست
دل، بی قرار است
خانهاش آن بالاست
اطرافش پر از گلهای مور(قرمز مایل به قهوه ای) است
روسریاش توری است
و نقشهای ریزی دارد
بهرنگ سبز و زرد و سرخ است
دور بودن از او سخت است، هنوزهم
.............
برایش شعر میگویم
من عاشق او هستم
مشک دلم میتپد(تلم میزنم)
تا به او برسم
به او بگویید من میآیم
من در راهم، هنوز هم
..............
آهای دختر لایینی
تو چقدر شیرینی
خیلی معطر وخوشبویی
مثل گلهای باغی
وقتی لباس میپوشی و خودت را میآرایی
سرمست و مشتاقم میکنی،
پیشم میمانی
برای من عشقی، هنوز هم
@kaniyadil
رندا من له ماله
وه بهژن و باله
دوری لێڤان خاله
شیرین ههڤاله
یار، کانیا زهلاله
ئاڤا حهلاله
دونیا بی وێ تاله
ئهو پر دهلاله... هین ژی...
.........
دهما ژه من دووره
دل، بێ ههدووره
مالا وێ له ژووره
دوره گولمووره
کهڤنی سێرێ توره
وه چینێ هووره
کهسک و زهر و سووره
دوورمان ژێ زوره، هین ژی
......
بێتان لێ دهوێمه
عاشقێ وێ مه
مهشکێ دل دهکیێ مه
تا وه وێ گهێ مه
وێ را بوێن تێمه
ئهزی له رێ مه، هین ژی
.....
لێ کهچکا لاهینی
تو چێ شیرینی
پر وه عهطر و بهینی
گولا باغینی
خوه کو دهخهملینی
کێفا من تینی...
له با من دهمینی
سا من ئهڤینی، هین ژی......
* سپاهی لایین
*-*--**
چشمەی زلال
خوب من(یارم)توی خونه است
خوش قد و بالاست
دورلبهایش خال دارد
دوست شیرین من است
یار، چشمه زلالی است
بر من حلال است
دنیای من بی او تلخ است
او خیلی زیباست، هنوز هم
.........
وقتی از من دوراست
دل، بی قرار است
خانهاش آن بالاست
اطرافش پر از گلهای مور(قرمز مایل به قهوه ای) است
روسریاش توری است
و نقشهای ریزی دارد
بهرنگ سبز و زرد و سرخ است
دور بودن از او سخت است، هنوزهم
.............
برایش شعر میگویم
من عاشق او هستم
مشک دلم میتپد(تلم میزنم)
تا به او برسم
به او بگویید من میآیم
من در راهم، هنوز هم
..............
آهای دختر لایینی
تو چقدر شیرینی
خیلی معطر وخوشبویی
مثل گلهای باغی
وقتی لباس میپوشی و خودت را میآرایی
سرمست و مشتاقم میکنی،
پیشم میمانی
برای من عشقی، هنوز هم
@kaniyadil
حافظ و حافظهی زبانی ما
حافظ بزرگ، غزل مثلث معروفی دارد که به سه زبان فارسی و عربی و لهجهی قدیم شیراز که همان پهلوی متغیر است، سروده شده است. این لهجه، گونه ای از پارسی بوده که در مرحله ی گذار از حالت میانه (پهلوی جنوبی) به نوین (پارسی دری) قرار داشته است. شباهت کلمات و عبارات موسوم به پارسی دری به زبانهای لُری و کُردی جالب و نیازمند توجه و تحقیق بیشتر است. این غزل زیبا و توضیحاتی را که از «سایت گنجور» به امانت و عاریت گرفتهایم، با هم بخوانیم و کیف کنیم. ارادتمند؛ سپاهی لایین.
@kaniyadil
سبت سلمی بصُدغیها فؤادی
و روحی کل یوم لی یُنادی
نگارا بر من بیدل ببخشای
و واصلنی علی رغم الاعادی
حبیبا در غم سودای عشقت
توکَلنا علی رب العباد(ی)
امن انکرتنی عن عشق سلمی
تزاول آن روی نهکو بوادی
که همچون مت به بوتن دل و ای ره
غریق العشق فی بحر الوداد(ی)
به پیماچان غرامت بسپریمن
غَرَت یک ویروشتی از امادی
غم این دل بواتت خورد ناچار
و غر نه او بنی آنچت نشادی
دل «حافظ» شد اندر چین زلفت
به لیل مظلم و الله هادی
.........
سَبَت= اسیر کرد (کلمه عربی)
سَلمی= معشوق (نامی است عربی، سَلما تلفظ می شود).
صُدغَی= مخفف صُدغَین یعنی دو گیسوی آویخته (کلمه عربی)
فُواد= قلب (کلمه عربی)
یُنادی= ندا می دهد. (فعل عربی از باب مفاعله)
واصِلنی= مرا به وصال برسان ( واصِل فعل امر از باب مفاعله + ن + ی )
اَعادی= دشمنان (کلمه عربی جمع عدو)
تَوَکَّلنا= توکل کردیم. (فعل عربی باب تفعّل)
اَمَن= آیا کسی، ای کسی (اَ + مَن ، عربی)
اَنکَرتَنی= انکار کردی مرا، انکار می کنی مرا (اَنکَرتَ فعل عربی باب افعال + ن + ی)
تُزاوَّل= تو از اول ( فارسی دری)
نِهکو= نِکو، زیبا ( فارسی دری)
بِوادی= ببینی، دیده باشی ( فارسی دری)
همچون مُت= همچون مَنَت ، تو مانند من ( فارسی دری)
بِبوتَن= ببودن ، بودن ( فارسی دری)
دل وَ ای ره = دل و این راه ( فارسی دری)
غَریقُ العِشق= غرق در عشق (عربی)
بَحر= دریا
وِداد = دوستی
بَحرِ الوِدادی= دریای دوستی
پی ماچان= پابوسی ( پی به معنی پا + ماچ به معنی بوسه ، فارسی دری)
بِسپُریمُن= می سپریم. ( فارسی دری)
غَرَت = گَرَت، اگر تو را ( فارسی دری)
وی رَوِشتی = بی روشی، گناه و تقصیر ( فارسی دری)
از اِما دی= از ما دیدی ( فارسی دری)
بِواتِت= ببایدت ، باید تورا ( فارسی دری)
وَغَرنَه= وگرنه ( فارسی دری)
اوبِنی= می بینی، خواهی دید ( فارسی دری)
آنچَت= آنچه تو را( فارسی دری)
نَشادی= نَشایَد( فارسی دری)
لَیل مُظلِم = شب تاریک(عربی)
هادی= راهنما
معنی بیت ۱: سلمی (سَلما) با گیسوان آویخته در دو سوی صورتش، قلبم را اسیر کرد و روح من هر روز این ندا را می دهد که:
معنی بیت ۲: معشوق من! به من غاشق رحم کن و علیرغم دشمنان، مرا به وصال خود برسان.
معنی بیت ۳: محبوب من! در غم عشق و آرزوی تو، به پروردگار بندگان توکل کردیم.
معنی بیت ۴: ای کسی که عشق سلمی را منکر می شوی! تو اول باید آن روی زیبا را ببینی.
معنی بیت ۵: تا همچون من، دل تو یکباره در دریای دوستی غرق شود.
معنی بیت ۶: ما با پای بوسی ، غرامت خواهیم سپرد اگر تو گناه و تقصیری از ما دیدی.
معنی بیت ۷: غم این دل را تو ، به ناچار باید بخوری وگرنه آنچه تو را شایسته نباشد، خواهی دید.
معنی بیت ۸: دل حافظ در چین زلف تو رفت در شب تاریکی که فقط خداوند راهنماست.
@kaniyadil
حافظ بزرگ، غزل مثلث معروفی دارد که به سه زبان فارسی و عربی و لهجهی قدیم شیراز که همان پهلوی متغیر است، سروده شده است. این لهجه، گونه ای از پارسی بوده که در مرحله ی گذار از حالت میانه (پهلوی جنوبی) به نوین (پارسی دری) قرار داشته است. شباهت کلمات و عبارات موسوم به پارسی دری به زبانهای لُری و کُردی جالب و نیازمند توجه و تحقیق بیشتر است. این غزل زیبا و توضیحاتی را که از «سایت گنجور» به امانت و عاریت گرفتهایم، با هم بخوانیم و کیف کنیم. ارادتمند؛ سپاهی لایین.
@kaniyadil
سبت سلمی بصُدغیها فؤادی
و روحی کل یوم لی یُنادی
نگارا بر من بیدل ببخشای
و واصلنی علی رغم الاعادی
حبیبا در غم سودای عشقت
توکَلنا علی رب العباد(ی)
امن انکرتنی عن عشق سلمی
تزاول آن روی نهکو بوادی
که همچون مت به بوتن دل و ای ره
غریق العشق فی بحر الوداد(ی)
به پیماچان غرامت بسپریمن
غَرَت یک ویروشتی از امادی
غم این دل بواتت خورد ناچار
و غر نه او بنی آنچت نشادی
دل «حافظ» شد اندر چین زلفت
به لیل مظلم و الله هادی
.........
سَبَت= اسیر کرد (کلمه عربی)
سَلمی= معشوق (نامی است عربی، سَلما تلفظ می شود).
صُدغَی= مخفف صُدغَین یعنی دو گیسوی آویخته (کلمه عربی)
فُواد= قلب (کلمه عربی)
یُنادی= ندا می دهد. (فعل عربی از باب مفاعله)
واصِلنی= مرا به وصال برسان ( واصِل فعل امر از باب مفاعله + ن + ی )
اَعادی= دشمنان (کلمه عربی جمع عدو)
تَوَکَّلنا= توکل کردیم. (فعل عربی باب تفعّل)
اَمَن= آیا کسی، ای کسی (اَ + مَن ، عربی)
اَنکَرتَنی= انکار کردی مرا، انکار می کنی مرا (اَنکَرتَ فعل عربی باب افعال + ن + ی)
تُزاوَّل= تو از اول ( فارسی دری)
نِهکو= نِکو، زیبا ( فارسی دری)
بِوادی= ببینی، دیده باشی ( فارسی دری)
همچون مُت= همچون مَنَت ، تو مانند من ( فارسی دری)
بِبوتَن= ببودن ، بودن ( فارسی دری)
دل وَ ای ره = دل و این راه ( فارسی دری)
غَریقُ العِشق= غرق در عشق (عربی)
بَحر= دریا
وِداد = دوستی
بَحرِ الوِدادی= دریای دوستی
پی ماچان= پابوسی ( پی به معنی پا + ماچ به معنی بوسه ، فارسی دری)
بِسپُریمُن= می سپریم. ( فارسی دری)
غَرَت = گَرَت، اگر تو را ( فارسی دری)
وی رَوِشتی = بی روشی، گناه و تقصیر ( فارسی دری)
از اِما دی= از ما دیدی ( فارسی دری)
بِواتِت= ببایدت ، باید تورا ( فارسی دری)
وَغَرنَه= وگرنه ( فارسی دری)
اوبِنی= می بینی، خواهی دید ( فارسی دری)
آنچَت= آنچه تو را( فارسی دری)
نَشادی= نَشایَد( فارسی دری)
لَیل مُظلِم = شب تاریک(عربی)
هادی= راهنما
معنی بیت ۱: سلمی (سَلما) با گیسوان آویخته در دو سوی صورتش، قلبم را اسیر کرد و روح من هر روز این ندا را می دهد که:
معنی بیت ۲: معشوق من! به من غاشق رحم کن و علیرغم دشمنان، مرا به وصال خود برسان.
معنی بیت ۳: محبوب من! در غم عشق و آرزوی تو، به پروردگار بندگان توکل کردیم.
معنی بیت ۴: ای کسی که عشق سلمی را منکر می شوی! تو اول باید آن روی زیبا را ببینی.
معنی بیت ۵: تا همچون من، دل تو یکباره در دریای دوستی غرق شود.
معنی بیت ۶: ما با پای بوسی ، غرامت خواهیم سپرد اگر تو گناه و تقصیری از ما دیدی.
معنی بیت ۷: غم این دل را تو ، به ناچار باید بخوری وگرنه آنچه تو را شایسته نباشد، خواهی دید.
معنی بیت ۸: دل حافظ در چین زلف تو رفت در شب تاریکی که فقط خداوند راهنماست.
@kaniyadil
4_5841254543031011563.mp3
9.4 MB
*لۆراندن
* ب دەنگێ؛ یەلدا ئەباسی
*هەلبەست؛ شەهلا حەسەنزاده - سپاهی لایین
@kaniyadil
“Kurdish Lullaby”
.
Yalda Abbasi
Composer: Mehdi Ahmadi
Harp: Tara Jaff
Violin & Viola: Behruz Ashnagar
Flute, Setar: Mehdi Ahmadi
Bendir: Chia Zargar
Cello: Mehdi Ahmadi
Recording, Mix & Mastering:
Chia Zargar, Jaber Baharmast
Poem:
AliReza Sepahi Laeen
Shahla Hasanzade
.
🤍👼🏼 @yaldaabbasii
* ب دەنگێ؛ یەلدا ئەباسی
*هەلبەست؛ شەهلا حەسەنزاده - سپاهی لایین
@kaniyadil
“Kurdish Lullaby”
.
Yalda Abbasi
Composer: Mehdi Ahmadi
Harp: Tara Jaff
Violin & Viola: Behruz Ashnagar
Flute, Setar: Mehdi Ahmadi
Bendir: Chia Zargar
Cello: Mehdi Ahmadi
Recording, Mix & Mastering:
Chia Zargar, Jaber Baharmast
Poem:
AliReza Sepahi Laeen
Shahla Hasanzade
.
🤍👼🏼 @yaldaabbasii
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هەلبەست؛ ئەلی هەیدەری
توورک
ژ توور و توورکێن دا پیر و کالان
ژ چیرۆکێن شەڤێن قەوسێ ل مالان
ژ ئۆجاخێن ب چیک و تژی ئاگر
دخوازم تە ب بیر خینم گوهداگر
گوهداگر کو ببیێی ژە من تو ناکا
بزانی سا چ خەریفی تو هاکا
ل وان سالێن نە پر دوور و نە نێزیک
سبێ زوو دا دکر چری ل ڤر دیک
گر و قچک ب دەنگەک گشتی پا بوون
ژ هوندر سەر خوش بوون و گشتی شا
بوون
ل دەرگای خالقێ زانا ل راز بوون
ل زکرێ وی کەریمێ بەندە خواز بوون
ل هەر کارێ ب هەڤ را خزم و خیش
بوون
گر و قچک لبا هەڤ خوشرەویش بوون
زمان شیرین و جیران خواز و رند بوون
لبا خوا و خوەدێ ژی سەربلند بوون
شڤان تمێشە سا خوا را شڤان بوو
رۆیێن رەش دا وەکی گشتان ب ژان بوو
خەما خەلکێ خەما وی ژی ببوونا
ب بیرا وان د دو پێزدا بچوونا
گرێ ڤر کو ل گشتان کدخودا بوو
ل گاڤا شاهیان مینا مە شا بوو
بهارێ مە بهارێ گشتیان بوو
دلی مە بێقەرارێ گشتیان بوو
ل گاڤا داوەتان گشتی دلیستن
سەوا کو گشتی دەنگێ هەڤ دبیهستن
نەخوشی ناددی کەس سا چ؟ زانی؟
بسای کو ئەم ل بیرا هەڤ دمانی
دبوونێ مەلهەما هەڤ ئەم ژ هەڤ را
چرێ مستێ هەڤ بوون ئەم ژ شەڤ را
دپرسینێ ل حالێ هەڤ نە هاکا
چما چو رندی ژ وارێ مە ناکا؟
@kaniyadil
توورک
ژ توور و توورکێن دا پیر و کالان
ژ چیرۆکێن شەڤێن قەوسێ ل مالان
ژ ئۆجاخێن ب چیک و تژی ئاگر
دخوازم تە ب بیر خینم گوهداگر
گوهداگر کو ببیێی ژە من تو ناکا
بزانی سا چ خەریفی تو هاکا
ل وان سالێن نە پر دوور و نە نێزیک
سبێ زوو دا دکر چری ل ڤر دیک
گر و قچک ب دەنگەک گشتی پا بوون
ژ هوندر سەر خوش بوون و گشتی شا
بوون
ل دەرگای خالقێ زانا ل راز بوون
ل زکرێ وی کەریمێ بەندە خواز بوون
ل هەر کارێ ب هەڤ را خزم و خیش
بوون
گر و قچک لبا هەڤ خوشرەویش بوون
زمان شیرین و جیران خواز و رند بوون
لبا خوا و خوەدێ ژی سەربلند بوون
شڤان تمێشە سا خوا را شڤان بوو
رۆیێن رەش دا وەکی گشتان ب ژان بوو
خەما خەلکێ خەما وی ژی ببوونا
ب بیرا وان د دو پێزدا بچوونا
گرێ ڤر کو ل گشتان کدخودا بوو
ل گاڤا شاهیان مینا مە شا بوو
بهارێ مە بهارێ گشتیان بوو
دلی مە بێقەرارێ گشتیان بوو
ل گاڤا داوەتان گشتی دلیستن
سەوا کو گشتی دەنگێ هەڤ دبیهستن
نەخوشی ناددی کەس سا چ؟ زانی؟
بسای کو ئەم ل بیرا هەڤ دمانی
دبوونێ مەلهەما هەڤ ئەم ژ هەڤ را
چرێ مستێ هەڤ بوون ئەم ژ شەڤ را
دپرسینێ ل حالێ هەڤ نە هاکا
چما چو رندی ژ وارێ مە ناکا؟
@kaniyadil
Audio
#مانه #بهانه
* دەنگ: مهدی نیکدل
*هەلبەست: سپاهی لایین
* مووزیک و تەنزیم:
هەسەن تەقیزاده
@kaniyadil
پیج اینستا گرام مهدی نیکدل
https://www.instagram.com/mehdi_nikdel1?r=nametag
* دەنگ: مهدی نیکدل
*هەلبەست: سپاهی لایین
* مووزیک و تەنزیم:
هەسەن تەقیزاده
@kaniyadil
پیج اینستا گرام مهدی نیکدل
https://www.instagram.com/mehdi_nikdel1?r=nametag
مانه
رونشتمه له سەر کەڤرەک
دەفکرم مالان
دل دەخوازه کو بوینم
یەک ژه هەڤالان
تێن و تەرن دۆست و دوشمەن
مینا شەمالان
ئومر مینا ئاڤێ تەره
جین دەکە تالان....
ئاخ رۆزگار، ڤا بوو چ کار
تاکینگا ئادەمان هاکا نه؟
من له ڤرا، تونه تەما
یار و هەڤالێ من نەمانه
من تونه ئشقەک ئاخ زەمانه
سا ماینا من تونه مانه!
وە دەستێ من دا تزبی یه
وه دل دا ئاگر
دەهێژمرم سالێن بەرێ
هێستر وه هێستر
تینم بیرێ هیرس و غەمان
ژه قچک تا گر
دلۆ داگر ڤێ قەتارا
موریان مەهێژمر
ئاخ رۆزگار، ڤا بوو چ کار
تاکینگا ئادەمان هاکا نه؟
من له ڤرا، تونه تەما
یار و هەڤالێ من نەمانه
من تونه عشقەک ئاخ زەمانه
سا ماینا من تونه مانه!
ژه سەر چیان، بێ ژه نیان
کینگا بهارەک؟
من ڤەگەرینێ جەوانیێ
بوینم یارەک
بگەرم دەستان و دایننی
دیسا قەرارەک
ژه خەوێ راکەم ڤی خەلکا
ڤیخنم ئارەک!
ئاخ رۆزگار، ڤا بوو چ کار
تاکینگا ئادەمان هاکا نه؟
من له ڤرا، تونه تەما
یار و هەڤالێ من نەمانه
من تونه عشقەک، ئاخ زەمانه
سا ماینا من تونه مانه!
* سپاهی لایین
بهانه
روی سنگی نشسته ام
و به خانهها نگاه میکنم
دلم میخواهد که باز هم
یکی از دوستانم را ببینم
دوستان و دشمنان در رفت و آمدند
همانند بادها
عمرم همچون آب در عبور است
و جانم را غارت میکند...
آه ای روزگار، این دیگر چه کاری است؟
تا کی انسانها اینگونه اند؟
من در اینجا هیچ دلخوشی ندارم
یار و دوستی برایم نمانده است
آه ای زمانه، من عشقی ندارم
و برای ماندنم بهانهای نیست!
یک تسبیح در دست دارم
و آتشی در دلم
دارم سالهای رفته را میشماره
با قطرات اشکم
خشمها و غمهایم را به یاد میاورم
از کوچک تا بزرگ
ای دل، این قطار را نگه دار
و دانههای تسبیح را نشمار!
آه ای روزگار، این دیگر چه کاری است؟
تا کی انسانها اینگونه اند؟
من در اینجا هیچ دلخوشی ندارم
یار و دوستی برایم نمانده است
آه ای زمانه، من عشقی ندارم
و برای ماندنم بهانهای نیست!
از بلندای کوه، کی دوباره بیاید
یک بهاران؟
من را به جوانیم برگرداند
و دلبری بیابم
دستهایش را بگیرم و دوباره
باهم قراری بگذاریم
این مردم را از خواب بیدار کنم
و آتشی برافروزم!
آه ای روزگار، این دیگر چه کاری است؟
تا کی انسانها اینگونه اند؟
من در اینجا هیچ دلخوشی ندارم
یار و دوستی برایم نمانده است
آه ای زمانه، من عشقی ندارم
و برای ماندنم بهانهای نیست!
@kaniyadil
رونشتمه له سەر کەڤرەک
دەفکرم مالان
دل دەخوازه کو بوینم
یەک ژه هەڤالان
تێن و تەرن دۆست و دوشمەن
مینا شەمالان
ئومر مینا ئاڤێ تەره
جین دەکە تالان....
ئاخ رۆزگار، ڤا بوو چ کار
تاکینگا ئادەمان هاکا نه؟
من له ڤرا، تونه تەما
یار و هەڤالێ من نەمانه
من تونه ئشقەک ئاخ زەمانه
سا ماینا من تونه مانه!
وە دەستێ من دا تزبی یه
وه دل دا ئاگر
دەهێژمرم سالێن بەرێ
هێستر وه هێستر
تینم بیرێ هیرس و غەمان
ژه قچک تا گر
دلۆ داگر ڤێ قەتارا
موریان مەهێژمر
ئاخ رۆزگار، ڤا بوو چ کار
تاکینگا ئادەمان هاکا نه؟
من له ڤرا، تونه تەما
یار و هەڤالێ من نەمانه
من تونه عشقەک ئاخ زەمانه
سا ماینا من تونه مانه!
ژه سەر چیان، بێ ژه نیان
کینگا بهارەک؟
من ڤەگەرینێ جەوانیێ
بوینم یارەک
بگەرم دەستان و دایننی
دیسا قەرارەک
ژه خەوێ راکەم ڤی خەلکا
ڤیخنم ئارەک!
ئاخ رۆزگار، ڤا بوو چ کار
تاکینگا ئادەمان هاکا نه؟
من له ڤرا، تونه تەما
یار و هەڤالێ من نەمانه
من تونه عشقەک، ئاخ زەمانه
سا ماینا من تونه مانه!
* سپاهی لایین
بهانه
روی سنگی نشسته ام
و به خانهها نگاه میکنم
دلم میخواهد که باز هم
یکی از دوستانم را ببینم
دوستان و دشمنان در رفت و آمدند
همانند بادها
عمرم همچون آب در عبور است
و جانم را غارت میکند...
آه ای روزگار، این دیگر چه کاری است؟
تا کی انسانها اینگونه اند؟
من در اینجا هیچ دلخوشی ندارم
یار و دوستی برایم نمانده است
آه ای زمانه، من عشقی ندارم
و برای ماندنم بهانهای نیست!
یک تسبیح در دست دارم
و آتشی در دلم
دارم سالهای رفته را میشماره
با قطرات اشکم
خشمها و غمهایم را به یاد میاورم
از کوچک تا بزرگ
ای دل، این قطار را نگه دار
و دانههای تسبیح را نشمار!
آه ای روزگار، این دیگر چه کاری است؟
تا کی انسانها اینگونه اند؟
من در اینجا هیچ دلخوشی ندارم
یار و دوستی برایم نمانده است
آه ای زمانه، من عشقی ندارم
و برای ماندنم بهانهای نیست!
از بلندای کوه، کی دوباره بیاید
یک بهاران؟
من را به جوانیم برگرداند
و دلبری بیابم
دستهایش را بگیرم و دوباره
باهم قراری بگذاریم
این مردم را از خواب بیدار کنم
و آتشی برافروزم!
آه ای روزگار، این دیگر چه کاری است؟
تا کی انسانها اینگونه اند؟
من در اینجا هیچ دلخوشی ندارم
یار و دوستی برایم نمانده است
آه ای زمانه، من عشقی ندارم
و برای ماندنم بهانهای نیست!
@kaniyadil