دنبال آن بانکی می گردم
که عمر دوباره ای را به من وام دهد
تا با تو سپری کنم
بعد هم اعلان ورشکستگی کنم.
#عاشقانه
👉 @kandooleh
دست به دست هم دهيم به مهر 💐
که عمر دوباره ای را به من وام دهد
تا با تو سپری کنم
بعد هم اعلان ورشکستگی کنم.
#عاشقانه
👉 @kandooleh
دست به دست هم دهيم به مهر 💐
به #دقت
به من #نگاه کن
من از #روستایی_دورافتاده
و #متروکم،!!
مردی از #ده_کوره_های
#غرب_ایران!!
با #لحجه_ئ_زرتشت برلب،
و #شور_شیرین دردل،
و #عشق_فرهاددر #سر،!!
من از #دشت_هاو #کوهها
از #پهن_دشت_خرمنگاه
آمده ام،!!
پدر بزرگ #مادری_ام
عاشق #خدا بود!
#دشتئ_بود بی انتها!!
#مسگرئ
باپاهايی تاساق فرورفته در گِل
که گُل در #پیریافته می کاشت
و #کندوله را #روسفیدمی کرد
#جد_پدری_ام
#نوازنده_ائ دوره گرد بود
که با #مغناطیس_لبهایش
فراتراز #مستئ تاکهائ #دشت_دشتان...
#کندوله رابه رقص درمئ آورد
و #ابرهای_غصه را
ازچشمان #پیریافته می ربود...
و #پدرم_پاره_دوزئ #عاشق_پیشه،!
که #وصله_ئ تمام #غمها رابه
#شانه_هایش دوخته بود
و #پیریافته رابه #لبانش
و #رودخانه_بانیان رابه #چشمهایش..
ازشاخه ئ دستانش #انگور_سرخ می رویید
واز #کلامش #دردورنج......
خود نیز #شاعرئ_ولگردم
که #محکومم به
سرودن #شعری #سپید،
#دوخته_بر #نگاه تو
وپراز #موسیقی #لبخند_تووو.....
واین
#عاشقانه_ترین روایتئ است
که #فرزندئ سالهابعد
آن رابه #خاطر مئ آورد
ودرگوش #کندوله #زمزمه مئ کند....
پ.ن
۱_پدربزرگ مادرئ ام؛اشاره به مرحوم اوساعسگرمسگر
استاد( #علئ_اصغر_دشتی)که به شغل رویگری اشتغال داشت وتک درخت پیریافته راکاشته بودوآبیاری میکرد
۲_جد پدری ام مرحوم #کاکه_ویس #امیری پدرپدرم بوده که علاوه برشغل کفاشئ(گیوه هائ سنتئ)بامرحوم برادرش درامرموسیقی سنتی سازودهل هم فعالیت داشته اند
۳_پدرم مرحوم #الله_محمد_امیری که به علت نابودی شغل گیوه بافئ سنتئ به امرپاره دوزی وکفاشئ روئ آورده بود
ودرشهردکان کوچکی درگاراج خیابان کاشئ کاری داشت
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🇯🇴🇮🇳👇
🍇 @KANDOOLEH
به من #نگاه کن
من از #روستایی_دورافتاده
و #متروکم،!!
مردی از #ده_کوره_های
#غرب_ایران!!
با #لحجه_ئ_زرتشت برلب،
و #شور_شیرین دردل،
و #عشق_فرهاددر #سر،!!
من از #دشت_هاو #کوهها
از #پهن_دشت_خرمنگاه
آمده ام،!!
پدر بزرگ #مادری_ام
عاشق #خدا بود!
#دشتئ_بود بی انتها!!
#مسگرئ
باپاهايی تاساق فرورفته در گِل
که گُل در #پیریافته می کاشت
و #کندوله را #روسفیدمی کرد
#جد_پدری_ام
#نوازنده_ائ دوره گرد بود
که با #مغناطیس_لبهایش
فراتراز #مستئ تاکهائ #دشت_دشتان...
#کندوله رابه رقص درمئ آورد
و #ابرهای_غصه را
ازچشمان #پیریافته می ربود...
و #پدرم_پاره_دوزئ #عاشق_پیشه،!
که #وصله_ئ تمام #غمها رابه
#شانه_هایش دوخته بود
و #پیریافته رابه #لبانش
و #رودخانه_بانیان رابه #چشمهایش..
ازشاخه ئ دستانش #انگور_سرخ می رویید
واز #کلامش #دردورنج......
خود نیز #شاعرئ_ولگردم
که #محکومم به
سرودن #شعری #سپید،
#دوخته_بر #نگاه تو
وپراز #موسیقی #لبخند_تووو.....
واین
#عاشقانه_ترین روایتئ است
که #فرزندئ سالهابعد
آن رابه #خاطر مئ آورد
ودرگوش #کندوله #زمزمه مئ کند....
پ.ن
۱_پدربزرگ مادرئ ام؛اشاره به مرحوم اوساعسگرمسگر
استاد( #علئ_اصغر_دشتی)که به شغل رویگری اشتغال داشت وتک درخت پیریافته راکاشته بودوآبیاری میکرد
۲_جد پدری ام مرحوم #کاکه_ویس #امیری پدرپدرم بوده که علاوه برشغل کفاشئ(گیوه هائ سنتئ)بامرحوم برادرش درامرموسیقی سنتی سازودهل هم فعالیت داشته اند
۳_پدرم مرحوم #الله_محمد_امیری که به علت نابودی شغل گیوه بافئ سنتئ به امرپاره دوزی وکفاشئ روئ آورده بود
ودرشهردکان کوچکی درگاراج خیابان کاشئ کاری داشت
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🇯🇴🇮🇳👇
🍇 @KANDOOLEH
Forwarded from نت هشتم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃
#برگی_از_دفتر_خاطرات_ک_الف_یاس
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است. تنها در خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام و اوغات فراغتم تا بهار تداوم دارد و من دارم دو جلدکتاب از شعرهای میرزا را که دوستئ برایم از شهر آورده می خوانم و از پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدون شک از بهشت هم زیباتر است
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستا به رنگهای گوناگون در میآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آب و هوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمه پردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه بر میخیزد و در میان آثارش، تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط با خودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری در منظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانها را با غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیر میکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُر اشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد. وجنگهای و فتح ها و دلاوری های همرزمان و سردار رشید ایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیر را به تصویر میکشد و گاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان و درماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خود و این دنیا تا هست جدا شود... .
و، بیپروا با واژه های شیرین و بدیع #هورامئ بالو پر میگیرد، با شَهپَر نیرومند اشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دور دست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهر پرست میستیزد، پردههای ریب و ریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق را در دیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید.........
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور
کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🇯🇴🇮🇳👇
🍇 @KANDOOLEH
🌺🍃
🍃
#برگی_از_دفتر_خاطرات_ک_الف_یاس
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است. تنها در خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام و اوغات فراغتم تا بهار تداوم دارد و من دارم دو جلدکتاب از شعرهای میرزا را که دوستئ برایم از شهر آورده می خوانم و از پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدون شک از بهشت هم زیباتر است
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستا به رنگهای گوناگون در میآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آب و هوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمه پردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه بر میخیزد و در میان آثارش، تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط با خودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری در منظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانها را با غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیر میکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُر اشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد. وجنگهای و فتح ها و دلاوری های همرزمان و سردار رشید ایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیر را به تصویر میکشد و گاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان و درماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خود و این دنیا تا هست جدا شود... .
و، بیپروا با واژه های شیرین و بدیع #هورامئ بالو پر میگیرد، با شَهپَر نیرومند اشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دور دست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهر پرست میستیزد، پردههای ریب و ریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق را در دیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید.........
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور
کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🇯🇴🇮🇳👇
🍇 @KANDOOLEH
به #دقت
به من #نگاه کن
من از #روستایی_دورافتاده
و #متروکم،!!
مردی از #ده_کوره_های
#غرب_ایران!!
با #لحجه_ئ_زرتشت برلب،
و #شور_شیرین دردل،
و #عشق_فرهاددر #سر،!!
من از #دشت_هاو #کوهها
از #پهن_دشت_خرمنگاه
آمده ام،!!
پدر بزرگ #مادری_ام
عاشق #خدا بود!
#دشتئ_بود بی انتها!!
#مسگرئ
باپاهايی تاساق فرورفته در گِل
که گُل در #پیریافته می کاشت
و #کندوله را #روسفیدمی کرد
#جد_پدری_ام
#نوازنده_ائ دوره گرد بود
که با #مغناطیس_لبهایش
فراتراز #مستئ تاکهائ #دشت_دشتان...
#کندوله رابه رقص درمئ آورد
و #ابرهای_غصه را
ازچشمان #پیریافته می ربود...
و #پدرم_پاره_دوزئ #عاشق_پیشه،!
که #وصله_ئ تمام #غمها رابه
#شانه_هایش دوخته بود
و #پیریافته رابه #لبانش
و #رودخانه_بانیان رابه #چشمهایش..
ازشاخه ئ دستانش #انگور_سرخ می رویید
واز #کلامش #دردورنج......
خود نیز #شاعرئ_ولگردم
که #محکومم به
سرودن #شعری #سپید،
#دوخته_بر #نگاه تو
وپراز #موسیقی #لبخند_تووو.....
واین
#عاشقانه_ترین روایتئ است
که #فرزندئ سالهابعد
آن رابه #خاطر مئ آورد
ودرگوش #کندوله #زمزمه مئ کند....
پ.ن
۱_پدربزرگ مادرئ ام؛اشاره به مرحوم اوساعسگرمسگر
استاد( #علئ_اصغر_دشتی)که به شغل رویگری اشتغال داشت وتک درخت پیریافته راکاشته بودوآبیاری میکرد
۲_جد پدری ام مرحوم #کاکه_ویس #امیری پدرپدرم بوده که علاوه برشغل کفاشئ(گیوه هائ سنتئ)بامرحوم برادرش درامرموسیقی سنتی سازودهل هم فعالیت داشته اند
۳_پدرم مرحوم #الله_محمد_امیری که به علت نابودی شغل گیوه بافئ سنتئ به امرپاره دوزی وکفاشئ روئ آورده بود
ودرشهردکان کوچکی درگاراج خیابان کاشئ کاری داشت
#کانالکندوله🇯🇴🇮🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0
#گروەکندوله🇯🇴🇮🇳👇
https://t.me/joinchat/UvMgeWLUWdZsSxtZ
به من #نگاه کن
من از #روستایی_دورافتاده
و #متروکم،!!
مردی از #ده_کوره_های
#غرب_ایران!!
با #لحجه_ئ_زرتشت برلب،
و #شور_شیرین دردل،
و #عشق_فرهاددر #سر،!!
من از #دشت_هاو #کوهها
از #پهن_دشت_خرمنگاه
آمده ام،!!
پدر بزرگ #مادری_ام
عاشق #خدا بود!
#دشتئ_بود بی انتها!!
#مسگرئ
باپاهايی تاساق فرورفته در گِل
که گُل در #پیریافته می کاشت
و #کندوله را #روسفیدمی کرد
#جد_پدری_ام
#نوازنده_ائ دوره گرد بود
که با #مغناطیس_لبهایش
فراتراز #مستئ تاکهائ #دشت_دشتان...
#کندوله رابه رقص درمئ آورد
و #ابرهای_غصه را
ازچشمان #پیریافته می ربود...
و #پدرم_پاره_دوزئ #عاشق_پیشه،!
که #وصله_ئ تمام #غمها رابه
#شانه_هایش دوخته بود
و #پیریافته رابه #لبانش
و #رودخانه_بانیان رابه #چشمهایش..
ازشاخه ئ دستانش #انگور_سرخ می رویید
واز #کلامش #دردورنج......
خود نیز #شاعرئ_ولگردم
که #محکومم به
سرودن #شعری #سپید،
#دوخته_بر #نگاه تو
وپراز #موسیقی #لبخند_تووو.....
واین
#عاشقانه_ترین روایتئ است
که #فرزندئ سالهابعد
آن رابه #خاطر مئ آورد
ودرگوش #کندوله #زمزمه مئ کند....
پ.ن
۱_پدربزرگ مادرئ ام؛اشاره به مرحوم اوساعسگرمسگر
استاد( #علئ_اصغر_دشتی)که به شغل رویگری اشتغال داشت وتک درخت پیریافته راکاشته بودوآبیاری میکرد
۲_جد پدری ام مرحوم #کاکه_ویس #امیری پدرپدرم بوده که علاوه برشغل کفاشئ(گیوه هائ سنتئ)بامرحوم برادرش درامرموسیقی سنتی سازودهل هم فعالیت داشته اند
۳_پدرم مرحوم #الله_محمد_امیری که به علت نابودی شغل گیوه بافئ سنتئ به امرپاره دوزی وکفاشئ روئ آورده بود
ودرشهردکان کوچکی درگاراج خیابان کاشئ کاری داشت
#کانالکندوله🇯🇴🇮🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0
#گروەکندوله🇯🇴🇮🇳👇
https://t.me/joinchat/UvMgeWLUWdZsSxtZ