شتک زده‌است به خورشید خون بسیاران
بر آسمان که شنیده‌است از زمین باران
دریده شد گلوی نی‌زنان عشق‌نواز
به نیزه ‌ها که بریدندشان ز نیزاران
بیت دوم این ترانه که در اصل بیت چهارم از غزل کامل سروده حسین منزوی است را خیلی دوست دارم. به نظرم بسیار با حال دو جماعت مقابل در واقعه عاشورا همخوانی دارد. هر دو گروه مسلح به یک سلاح (نی) بودند که میتوان آنرا کنایه از اسلام برداشت کرد. گروهی با این سلاح عشق و مهر را ترویج میکنند و گروه دیگر خشونت و قساوت را. تقابل دین رافت و رحمت با دین خشونت و تعدی. تا ما از کدام گروه باشیم.
#عاشورا #امام_حسین #محرم #هیهات_من_الذله #لبیک_یا_حسین #حسین_منزوی #همایون_شجریان
#کلورزی #kaloorazi

بخشی از ترانه اطلال
با صدای سیده ام کلثوم
شعر: ابراهیم ناجی
مترجم: حسین خسروی
از مجموعه «سطرهایی از کتاب یاسمین»

"أَعْطِنِي حُرِّيَّتِي أَطْلِقْ يَدَيَّا
إِنَّنِي أَعْطَيْتُ مَا ٱسْتَبْقَيْتُ شَيَّا
آهِ مِنْ قَيْدِكَ أَدْمَى مِعْصَمِي
لِمَ أُبْقِيهِ وَمَا أَبْقَى عَلَيَّا
مَا ٱحْتِفَاظِي بِعُهُودٍ لَمْ تَصُنْهَا
وَإِلاَمَ ٱلْأَسْرُ وَٱلدُّنْيَا لَدَيَّا"


"آزادیم را به من برگردان و دستانم را باز کن،
که من هر چه داشتم، دادم و چیزی برای خود باقی نگذاشتم.
آه از بند تو که دستم را خون‌آلود کرد!
چرا باید این قید و بند را که به من رحم نمی‌کند، [بر دستان خود] نگه دارم؟
چرا بر سر وعده‌هایی بمانم که تو آن‌ها را پاس نداشتی؟
و تا کی اسیر [تو] باشم؟ در حالی که درهای دنیا به رویم باز است [و می‌توانم به خواسته‌هایم برسم.]"

#السیدة_ام_کلثوم #ام_کلثوم #کوکب_الشرق #اطلال #ابراهیم_ناجی #حسین_خسروی #سطرهایی_از_کتاب_یاسمین #شعر_عرب
#ترانه #موسیقی #موسیقی_عرب
#موسیقی_عربی
#کلورزی #kaloorazi

امروز هوای منزوی کردم و این شعر آشنا و قدیمی را با حال و هوای خودم و جامعه‌ای که من میبینم (اصراری بر تعمیم ندارم، این دید من است)، همنوا دیدم.
خواستم چند بیتی را گلچین کنم، دیدم نمیشود. تمامی ابیات همسنگ و هر کدام بیانگر دردی جاری هستند:

از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم

آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزم؟
هنگامه ی حیرانی است خود را به که بسپاریم؟

تشویش هزار "آیا" وسواس هزار "اما"
کوریم و نمی‌بینیم ورنه همه بیماریم

دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم

دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم ابریم و نمی‌باریم

ما خویش نداستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیداریم گفتیم که بیداریم

من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

#حسین_منزوی #شعر #جامعه #پریشانی #حیرانی #تشویش #خاموشی
#کلورزی #kaloorazi

در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند
من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطهٔ پرگارِ وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه گاهِ رخِ او دیدهٔ من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

عهد ما با لبِ شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

#امام_حسین #حسین_ابن_علی #محرم #کربلا #عاشورا #لبیک_یا_حسین #ثارالله
#حافظ_شیرازی #حافظ
#کلورزی #kaloorazi

وقتی حسین را ابزاری برای تسویه گناهان بدانیم، حماسه عظیمش تبدیل میشود به یک تراژدی غمبار جهت گرفتن اشک بیشتر؛ اشکی که قرار است شوینده سیئات باشد و بار وجدان صاحبش را سبک کند! و محدود میشود به مناسکی در ایامی خاص. اما حسین چیز دیگریست؛ حماسه‌ایست برای الهام بخشی و تشجیع حق‌طلبان برای مقابله با هر گونه ظلم و جور، که نه محدود به زمان است و نه به مکان و نه حتی به دین و مذهبی خاص. معنای کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا همین است. برای دلدادگان آزادگی، حسین نه با محرم شروع می‌شود و نه به اربعین ختم؛ و مراسم و مناسک این ایام نه هدف و مقصد، بلکه وسیله‌ای‌ست برای تجدید و تحکیم میثاق حق‌طلبی. عاشقان حسین و مرام او می‌دانند که پا در مسیری نامحدود نهاده‌اند.

#حسین #امام_حسین #محرم #عاشورا #اربعین #اربعین_حسینی#کل_یوم_عاشورا_کل_ارض_کربلا #طریق_الحسین #آزادگی #حق_طلبی #حب_الحسین #حماسه #حافظ
#کلورزی #kaloorazi

گاهی تصویر و نوشتار و گفتار از وصف یک احساس عاجزند؛ خصوصا که آن احساس درآمیخته با عشق باشد.

هیچ اصراری بر اثبات حقیقت این احساس ندارم؛ چراکه ابزار اثبات، استدلال است و برهان، و این دو ابزار عقلند و عقل با عشق ناسازگار.

تصویر: پیرزنی که تمام داراییش را برای پذیرایی زائرین، در بیغوله‌اش فرش کرده و در اوج فرتوتی کمر به خدمت بسته.

مکان: طریق العلما، مسیر کوفه به کربلا

صدا: بانو مرضیه

شعر: حضرت حافظ

#اربعین #امام_حسین #حسین #مشایه #پیاده_روی_اربعین #حافظ #مرضیه #طریق_العلما #طریق_الحسین #کربلا #شعر
#کلورزی
#kaloorazi