کژ نگریستن
3.27K subscribers
667 photos
301 videos
729 files
368 links
این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید

https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ

ادمین
@rezamajidi1355555
Download Telegram
🔶🔶نظام سرمایه‌داری، غیرعقلانی است!

🔹دیوید هاروی
🔹ترجمه: رحمان بوذری

🔻میلیون‌ها نفر در سقوط مالی 8-2007 خانه‌هایشان را از دست دادند. آینده آنها مسدود و توقیف شد. ولی در عین‌حال، اقتصاد بدهی‌پرور از بین نرفت.

🔸فکر می‌کردیم بعد از بحران 8-2007 وقفه‌ای در خلق بدهی می‌افتد. ولی در واقعیت شاهد افزایش سرسام‌آور بدهی هستیم. سرمایه‌داری معاصر بیش از پیش کمر ما را زیر بار بدهی خم می‌کند. همه ما باید به این قضیه توجه کنیم. این بدهی‌ها چطور قرار است پرداخت شود؟ به چه وسیله‌ای؟ آیا کارمان به جایی می‌رسد که همین‌طور بیشتر و بیشتر پول تولید کنیم و این پول‌ها جایی نرود به جز بورس‌بازی و بازار املاک و مستغلات؟ این اتفاق وقتی می‌افتد که شروع می‌کنیم به‌واقع چیزی برای مردم می‌سازیم که در آن سرمایه‌گذاری کنند، نه اینکه در آن زندگی کنند.

🔸 یکی از حیرت‌انگیزترین نکات، مثلا، درباره چین معاصر این است که شهرهایی هستند که کامل ساخته شده‌اند ولی هیچ‌کس در آنها زندگی نمی‌کند. با این حال، مردم در آنها خانه خریده‌اند، چون سرمایه‌گذاری خوبی است.

🔸سرمایه بحران‌های ادواری تولید می‌کند. یکی از ویژگی‌های سرشت‌نمای یک بحران این است که با مازاد کار مواجهیم - مردمی که بیکارند و نمی‌دانند چطور زندگی‌شان را بگذرانند - و در همان حال با مازاد سرمایه مواجهیم که ظاهرا مکانی نمی‌یابد تا به آنجا برود و نرخ بازگشت مناسبی پیدا کند. این دو مازاد را توأمان در وضعیتی داریم که نیاز اجتماعی مزمنی وجود دارد. باید سرمایه و کار را با هم جمع کنیم تا چیزهایی ایجاد کنیم. ولی نمی‌توان چنین کرد، چون چیزی که می‌خواهید خلق کنید سودآور نیست، و اگر سودآور نباشد سرمایه آن را ایجاد نمی‌کند.

🔸سرمایه دست به اعتصاب می‌زند. بنابراین در نهایت به مازاد سرمایه و کار با هم می‌رسیم. این اوج غیرعقلانی‌بودن است. به ما یاد داده‌اند که نظام اقتصادی سرمایه‌سالار بسیار عقلانی است. ولی این‌طور نیست. این نظام چنان موقعیت‌های غیرعقلانی تولید می‌کند که در باور نمی‌گنجد.

#یادداشتها

@Kajhnegaristan
🔶🔶آزادی_و_خدا

✍️ولتر، فیلسوف بنام دوران روشنگری زمانی به طنز گفته بود که "اگر خدا وجود نداشته باشد، آدمی باید او را بیآفریند"، اما در مورد سارتر موضوع کاملاً برعکس است. به نظر او حتی اگر خدا وجود داشته باشد، باید آن را از میان برداشت، تا امکان آزادی انسان فراهم شود.

سارتر در نمایش‌نامه "شیطان و خدا" می‌نویسد: «برای یافتن نشانه‌ای تمنا و التماس کردم. پیام‌ها به آسمان فرستادم، اما پاسخی نیامد. آسمان حتی نام مرا نمی‌داند. من هر دقیقه از خود می‌پرسیدم که در چشم خدا چه هستم. حال پاسخ را می‌دانم: هیچ. خدا مرا نمی‌بیند، خدا مرا نمی‌شنود،خدا مرا نمی‌شناسد. آیا می‌توانی این خلا را در سر من ببینی؟ خدا این است.»


داستایوفسکی، نویسنده بنام روسی زمانی گفته بود: «اگر خدا وجود نداشته باشد، همه‌چیز مجاز است.» اما سارتر این عبارت را با تغییر مضمون، به گونه‌ای رادیکال‌تر بیان می‌کند: «تنها زمانی که خدا وجود نداشته باشد، انسان آزاد است.»

به نظر سارتر باید خداناباوری را در پیوندی تنگاتنگ با آزادی انسان و مسئولیت او فهمید و از تمامی پیامدهای آن استقبال کرد. به نظر سارتر اگر انسان بر اساس برنامه ومشیت الهی آفریده شده باشد "آزادی مطلق یا کامل" آدمی از دست رفته است.

#یادداشتها

ما را به دوستانتان معرفی کنید:👇

@Kajhnegaristan
🔸 فرهنگ من
وحید مقدادی


در جامعه امروز من کسی نمیداند چه میخواهد یعنی چه بایدباشد و چه میخواهد باشد چراکه جامعه من جامعه ای غربی اسلامی شرقی ایرانی علاقمند به مولانا در آرزوی دکارت ، جامعه ای در آرزوی غرب با مزیت های شرق مردمی که ارزش را حجاب ، خوهان آزادی و آزادی را در بی حجابی میدانند، نامسلمانان تعصبی ، متعصبان نامسلمان .
برای مردم من ارزش ها دولایه شده اند و مردم ما همچون پاندولی در بین این دو ارزش در حرکتند
لایه ای نمادین از سنت ، لایه ای بطنی از مدرنیت.
اما ای کاش حداقل این دولایه ثابت میماند.
در جامعه من دخترانی زیست میکنند که در دریای تاملات فمنیسمی خویش غرق اند همان هایی را میگویم که در ظاهر برابری میخواهند ولی فریاد برتری میزنند و در بحث شغل و مخارج زندگی فریاد پذیرفته شدگی همانگونه که هستند.
این پاندول خودکنترل گر هر لحظه در هر شرایط به سمتی میرود اما مسیله منبع انرژی حرکت این پاندول است :
منفعت ، عنصر منفعت است که جهت حرکت این پاندول را مشخص میکند در هر زمان و هر مکان هر آن جهت که منفعت برود ارزش هایمان نیز میرود .
این عملکرد نتیجه جالبی داده است من بعنوان جوان ایرانی در هر گروهی جای دارم چرا که میتوانم در لحظه ارزش هایم را با ارزش های گروه مد نظر وفق و منافع خود را تامین کنم.
حال میرسیم به جمله ای که گفتم کاش این دولایه ثابت میماند مسیله آن است که جابه جایی بین این دو لایه نیز صورت میگیرد ، آن را هم منفعت ما مشخص میکند .
من نمیخواهم بگویم مصلحت اندیش باشیم فقط میگویم در همین منفعت طلبی آینده اندیش باشیم و گاهی به نهلیسم حاصل از این نسبی گرایی ارزشی نیم نگاهی بیندازیم چرا که احتمالا نهلیسم در منافع ما جای نخواهد گرفت.

#یادداشتها

@Kajhnegaristan
📕 لنین و فلسفه
لویی_آلتوسر

بطور خلاصه آن مارکسیسمی که ما از خلال اثار فارسی میشناسیم متعلق است به مقطعی در تاریخ تکامل مارکسیسم-لنینیسم بماثبه تئوری و ایدئولوژی وسیع ترین طبقات و اقشار خلقی به رهبری پرولتاریا برای مبارزه بر علیه استثمار و بهره کشی و الکتساب قدرت در جهت ایجاد پایه های مادی و معنوی جامعه ای عاری از طبقه. امروزه اگر بحرانی در تفکر مارکسیستی وجود داردیکی از دلایلش عدم توجه مبارزان به مسائل مهم تئوری و فلسفی است. مصلوب نمودن مارکس و مومیایی کردن لنین و قرار دادن وی در مقبره بلورین امکان درک و فهم زنده و انقلابی مارکسیسم-لنینیسم را از ما سلب نموده و بالنتیجه مارکسیسم را که میخواست از تعبیر جهان باز ایستاده و به تغییر انقلابی آن بپردازد به یکی از همان ایدیولوژی های تعبیر جهان تبدیل نموده که انقلاب تئوریک مارکس گسستی نسبت به آن ایجاد نموده بود. مسئله ای که در اثار آلتوسر اهمیت بسزایی دارد قطع رابطه ی با نفوذ همه جانبه ی اکونومیسم در مارکسیسم و انتقاد وی از وجوه ایده الیسم در فلسفه اروپایی میباشد.

#یادداشتها
--------------------------------

ما را به دوستانتان معرفی بکنید 👇

@Kajhnegaristan
‌‌🔶 پروبلماتیک چیست؟
واکاوی مفهوم پروبلماتیک در کتاب خوانش سرمایه اثر لویی آلتوسر

🔹 آرش حیدری

📍 همانطور که آلتوسر در خوانش سرمایه(۱۹۶۸، نخستین چاپ ترجمه­ی انگلیسی: ۱۹۷۰) می­‌گوید، پروبلماتیک، یک نظام ارجاع درونی است در یک مورد خاص که در این چارچوب سلسله پرسش­‌هایی به یک پاسخ منجر می­‌شوند. پروبلماتیک یک ساختار بنیادین است که امکان طرح پرسش­‌هایی خاص را فراهم می­کند. موضوع و فکت مورد بررسی در درون پروبلماتیک یک نظریه معنادار است. در درون پروبلماتیک است که فکت قابل رؤیت می‌­شود. پروبلماتیک راهی است برای تعیین امر رؤیت‌­پذیر و امر رؤیت‌ناپذیر و پیوند ارگانیک بین این دو. درون پروبلماتیک است که موضوعات و ابژه‌­ها در یک حوزه­‌ی خاص جای می­‌گیرند و در بستری ساختاریافته در درون یک پروبلماتیک نظری رؤیت‌­پذیر می‌­شوند. در این معنا است که فکت در درون نظریه معنادار است و واقعیت­‌های مورد بررسی در درون نظریه ساخته می‌­شوند

ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
https://engare.net/?p=4927


#یادداشتها

@Kajhnegaristan
🔶 گستره همگانی در نگرش انتقادی هابرماس

بابک احمدی

🔶 هابرماس از گستره یا فضایی اجتماعی یاد می‌کند که «میان دولت و جامعه‌ی مدنی قرار می‌گیرد و کارکرد اجتماعیش وابسته به تمایز قطعی و شکاف میان آن دو». مجموعه‌ای از کنش‌ها و نهادهای فرهنگی که البته کارکردهای «غیرفرهنگی» یعنی نقش های سیاسی-اجتماعی و اقتصادی نیز می‌یابند. این کارکردهای «جنبه عمومی» یا «همگانیت» دارند که در بهترین حالت از نفوذ نیروها و نهادهای دولتی مستقل و مصون هستند. در عین حال نهادهای گستره‌ی همگانی دارای «آن استقلال زندگی شخصی و خصوصی که ویژه جامعه مدنی است» نیستند. گستره همگانی فضای اظهار نظر (و به گونه‌ای آرمانی اظهار نظر آزادانه)، مکالمه، بحث و چاره‌جویی در مسائل همگانی است. هر کس بالقوه حق و قدرت شرکت در این فضا را دارد، و باز به گونه‌ای نظری و آرمانی هیچ کس را امتیازی نسبت به دیگران در این فضا نیست. چنین موقعیتی که نقش دولتمردان یا عناصر سرمایه‌دار و با نفوذ را هم‌ارز نقش«شهروندان عادی» می‌کند، تنها بر همان شکاف نهادهای سیاسی و جامعه مدنی استوار است.

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید
📎 https://engare.net/?p=2948


#یادداشتها
@Kajhnegaristan
🔶‍ پست مدرنیسم از دید لاکان

🔹اسلاوی ژیژک

ترجمه: حمید سمیع عادل

مسأله سازی کاملا متضادی در کشورهای مختلف شده است. در «پست مدرنیسم» آلمان می توان تهورشکنی خرد جهانی و سنت «مدرن» روشنگری را درک کرد. روالی که با نيچه آغاز شده و یا خلفهایش «پساساختارگرایی» فرانسوی فوکو، دولوز و غیره ادامه می یابد (رجوع شود: بسیاری از متن های هابرماس). در ایالات متحده پست مدرنیسم به طور ویژه به صحنه هنر اختصاص یافته است که از اتمام آوانگارد مدرنیستی سرچشمه می گیرد، به عبارت دیگر اشکال گوناگون جنبشهای «مترو». با این وجود در تمام این گوناگونی، چارچوب یکسانی وجود دارد. «پست مدرنیسم» را می توان به مثابه واکنش به «خردگرایی» مدرنیسم، بازگشت مجازی جنبش تأویلی به کمال خود چیز (thing)، به القاء در تجربه حیاتی و به گنجینه پرنقش و نگار نقش بسته در خاطر ( Erlebnis) بیش از «محبسكدۀ زبان» فرضی، تلقی نمود. اکنون و در این جا به طرح دیدگاه خود می پردازیم که فقط مجرایی لاکانی از دال به ابژه و «از علامت به تخيل» (ژ. آ. میلر) است و تلقی پیدایش پست مدرنیسم را خارج از حیطه یک ایدئولوژی اصالتي، القایی و غیره ممکن می سازد. پست مدرنیسم معرف طغیان در میانه فضای مدرنیستی زبان و جنبش خودجوش تأویل آن به بی کران، هسته ای «سخت» و رخوت، یک واقعی غیر قابل نمادپردازی است. لاكان ما را قادر می سازد این فضا را خارج از امر نمادین به مثابه یک خلأ ببینیم که به واسطه حفره ای در دیگری بزرگ (Other) نمادین گشوده شده است. ابژه ساکن همیشه حال انکار است: پر کننده حفره ای که پیرامون آن حکم نمادین خودش را بیان می کند، حفره ای که به طور عطف به ماسبق توسط خود این حکم تشکیل شده است و به هیچ وجه واقعیتی پیش زبانی نیست.

ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید 🔻
http://chistiha.com/?p=10344

#یادداشتها

@Kajhnegaristan