«هدف نهایی حکومت نه تسلط بر مردم باید باشد نه محدود ساختن آنان از راه وحشت و ترس، و نه وادار کردن آنان به اطاعت، بلکه باید هدف آن آزاد ساختن مردم از ترس باشد تا بتوانند در بیشترین امنیت ممکنه زندگی کنند. به عبارت دیگر باید حق طبیعی انسانها را به زنده بودن مورد حمایت قرار داد تا با اطمینان کامل و بدون اینکه بر خود یا بر همسایه خود زیانی وارد سازند زندگی کنند. هدف نهایی حکومت این نیست که انسان را از موجودی صاحب خرد و اندیشه به چارپایی لایعقل یا عروسک خیمهشببازی مبدل کند، بلکه باید آنها را چنان آماده سازد که روح و جسمشان را در امنیت تمام بپرورند و عقل خود را آزادانه به کار بندند و نگذارند که قدرت مردم در راه کینهجویی و خشم و فریب مصرف شود و نه معروض رشک و ستم واقع شوند. در واقع غرض و هدف اصلی حکومت همانا آزادی است.»
( #باروخ_اسپینوزا | رسالهی الهی-سیاسی فصل ۲۰)
@Kajhnegaristan
( #باروخ_اسپینوزا | رسالهی الهی-سیاسی فصل ۲۰)
@Kajhnegaristan
«آنچه انسان را عقلگریز میکند، هراس است.»
[#اسپینوزا]
▪️آنچه انسان را عقلگریز میکند، هراس است. ترس آن ریشهای است که خرافات از آن بر میرویَد، میپاید، و تغذیّه میشود... مردم تا آنجا که مغلوبِ ترس باشند، آمادهیِ زودباوریاند.
▪️تودهیِ مردم هرآنچه زیرِ نفوذِ ادیانِ جعلی میپرستند چیزی جز اوهام و خیالاتِ ذهنهایِ افسرده و ترسیده نیست؛ هر زمان که مملکتی بیشتر دستخوشِ بزرگترین پریشانیها بوده است، خرافاتیها و رمّالان بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی و بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشتهاند... هیچچیز به اندازهیِ خرافات برای حکمرانی بر توده سودمند نیست... همواره کوششِ فراوانی صرفِ آراستنِ مذهب، چه راستین باشد چه کاذب، با فرایض و مراسم شده است، تا توده آن را خیرهکنندهتر از هر چیزِ دیگری بیابد و از آن به شدیدترین درجهای از وفاداری تبعیت کند. مسلمانان این کار را به موثرترین وجهی سازمان دادهاند. ایشان با این اعتقاد که مباحثه بر سرِ مذهب کاری است ناصواب، ذهنِ هر فردی را چنان با پیشداوری پُر میکنند که جایی برایِ عقلِ دُرُست باقی نمیگذارند، چه برسد به جایی برای شک.
▪️بعید نیست که در حقیقت برترین رمزِ حکومتهایِ خودکامه، و آنچه مطلقاً لازمهیِ آنهاست، نگهداشتنِ مردم در وضعیّتِ فریفتگی، و پنهان کردنِ ترسی باشد که مردم را به این-سو-آن-سو میکشانَد، زیرِ عنوانِ فریبایِ مذهب. در نتیجهیِ این وضعیّت، مردم چنان برای بردگیِ خود میجنگند که گویی برایِ رستگاریِ خود میجنگند، و ریخته شدنِ خونِ خود را برای سَروریِ شخصِ واحدی، نهتنها خفّتبار نمیدانند بلکه آن را افتخاری عظیم میشمارند.
📕( #باروخ_اسپینوزا ؛ #رساله_الهی_سیاسی ؛ ترجمهیِ علی فردوسی)
@Kajhnegaristan
[#اسپینوزا]
▪️آنچه انسان را عقلگریز میکند، هراس است. ترس آن ریشهای است که خرافات از آن بر میرویَد، میپاید، و تغذیّه میشود... مردم تا آنجا که مغلوبِ ترس باشند، آمادهیِ زودباوریاند.
▪️تودهیِ مردم هرآنچه زیرِ نفوذِ ادیانِ جعلی میپرستند چیزی جز اوهام و خیالاتِ ذهنهایِ افسرده و ترسیده نیست؛ هر زمان که مملکتی بیشتر دستخوشِ بزرگترین پریشانیها بوده است، خرافاتیها و رمّالان بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی و بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشتهاند... هیچچیز به اندازهیِ خرافات برای حکمرانی بر توده سودمند نیست... همواره کوششِ فراوانی صرفِ آراستنِ مذهب، چه راستین باشد چه کاذب، با فرایض و مراسم شده است، تا توده آن را خیرهکنندهتر از هر چیزِ دیگری بیابد و از آن به شدیدترین درجهای از وفاداری تبعیت کند. مسلمانان این کار را به موثرترین وجهی سازمان دادهاند. ایشان با این اعتقاد که مباحثه بر سرِ مذهب کاری است ناصواب، ذهنِ هر فردی را چنان با پیشداوری پُر میکنند که جایی برایِ عقلِ دُرُست باقی نمیگذارند، چه برسد به جایی برای شک.
▪️بعید نیست که در حقیقت برترین رمزِ حکومتهایِ خودکامه، و آنچه مطلقاً لازمهیِ آنهاست، نگهداشتنِ مردم در وضعیّتِ فریفتگی، و پنهان کردنِ ترسی باشد که مردم را به این-سو-آن-سو میکشانَد، زیرِ عنوانِ فریبایِ مذهب. در نتیجهیِ این وضعیّت، مردم چنان برای بردگیِ خود میجنگند که گویی برایِ رستگاریِ خود میجنگند، و ریخته شدنِ خونِ خود را برای سَروریِ شخصِ واحدی، نهتنها خفّتبار نمیدانند بلکه آن را افتخاری عظیم میشمارند.
📕( #باروخ_اسپینوزا ؛ #رساله_الهی_سیاسی ؛ ترجمهیِ علی فردوسی)
@Kajhnegaristan
📘...مسئله ی #همه_خدا_انگاری به واقع از وجه روان شناختی امور پاسخ می یابد، یعنی باتوجه به نگرش مناسب نسبت به خدا یا طبیعت.
و نسبت میان #خدا و #طبیعت در تفکر اسپینوزا هر طور هم که قرائت شود، تا آنجا که "همه خداانگاری" همچنان نوعی از خداباوری دینی قلمداد شود، همه خداانگار خواندن اسپینوزا اشتباه است. امری که به راستی همه خداانگار را از خداناباور تمیز می دهد این است که همه خداانگار برخوردها و حالات روانی دینی ای را که مقتضای خداباوری است، به عنوان نگرش هایی نامناسب؛ مردود نمی شمارد، بلکه صرفا حکم می کند که خدا - به مثابه موجودی که شخص در پیشگاه او حالت هیبت ستایش آمیز را پیدا می کند - طبیعت است، یا در طبیعت است. و هیچ چیز نمی تواند به قدر این مطلب از روح فلسفه ی اسپیتوزا دور باشد. اسپینوزا باور ندارد که حس هیبت ستایش آمیز یا تکریم، حالتی درخور در پیشگاه خدا یا طبیعت است.هیچ امر مقدس یا قدسی ای در طبیعت وجود ندارد، و طبیعت یقینا هیچ گاه موضوع تجربه ی دیتی نیست...
...به نزد اسپینوزا، کلید کشف و تجربه کردن خدا، فلسفه و علم است، نه هیبت دینی و تمکین ستایش آمیز. هیبت دینی و تمکین ستایش آمیز صرفا رفتار خرافی و موهوم و اطاعت از اولیای امور کلیسا را پر و بال می دهند؛ اما فلسفه و علم به روشنگری ، آزادی و رستگاری حقیقی ( یعنی آرامش خاطر ) راه می برند.📘
صفحه ۳۵ از دانشنامه ی فلسفه استنفورد
#باروخ_اسپینوزا
#استیون_نادلر
#ترجمه_حسن_امیری_آرا
@Kajhnegaristan
و نسبت میان #خدا و #طبیعت در تفکر اسپینوزا هر طور هم که قرائت شود، تا آنجا که "همه خداانگاری" همچنان نوعی از خداباوری دینی قلمداد شود، همه خداانگار خواندن اسپینوزا اشتباه است. امری که به راستی همه خداانگار را از خداناباور تمیز می دهد این است که همه خداانگار برخوردها و حالات روانی دینی ای را که مقتضای خداباوری است، به عنوان نگرش هایی نامناسب؛ مردود نمی شمارد، بلکه صرفا حکم می کند که خدا - به مثابه موجودی که شخص در پیشگاه او حالت هیبت ستایش آمیز را پیدا می کند - طبیعت است، یا در طبیعت است. و هیچ چیز نمی تواند به قدر این مطلب از روح فلسفه ی اسپیتوزا دور باشد. اسپینوزا باور ندارد که حس هیبت ستایش آمیز یا تکریم، حالتی درخور در پیشگاه خدا یا طبیعت است.هیچ امر مقدس یا قدسی ای در طبیعت وجود ندارد، و طبیعت یقینا هیچ گاه موضوع تجربه ی دیتی نیست...
...به نزد اسپینوزا، کلید کشف و تجربه کردن خدا، فلسفه و علم است، نه هیبت دینی و تمکین ستایش آمیز. هیبت دینی و تمکین ستایش آمیز صرفا رفتار خرافی و موهوم و اطاعت از اولیای امور کلیسا را پر و بال می دهند؛ اما فلسفه و علم به روشنگری ، آزادی و رستگاری حقیقی ( یعنی آرامش خاطر ) راه می برند.📘
صفحه ۳۵ از دانشنامه ی فلسفه استنفورد
#باروخ_اسپینوزا
#استیون_نادلر
#ترجمه_حسن_امیری_آرا
@Kajhnegaristan
🟢آنها میگویند «انبوه مردم، چنانچه ترسانده نشوند، خود موجب ترس می شوند» و «عامه مردم یا بندهای دون پایه اند و یا اربابی متفرعن»، و «آنها فاقد هر گونه حقیقت یا قضاوتی هستند، و قس على هذا.
لیک همگان طبیعتی مشترک دارند. فقط ما به وسیلهی قدرت و آموزش اغفال شدهایم. هنگامی که دو نفر کار مشابهی را انجام میدهند میگوییم «این یکی مجاز به انجام آن کار است و آن یکی نه»؛ نه به علت عمل مزبور، بلکه به سبب اینکه کنندهی کار متفاوت است. مناعت، ویژگی فرمانروایان است. انسانها متكبرند... اما بر تكبر فرمانروایان به واسطهی منزلت، تجمل، بخشش و نوعی از هماهنگی در رذایل و قسمی بلاهت مشخص پرورش یافته و شرارتی آراسته سرپوش گذاشته میشود؛ بدین ترتیب این رذایل
فرمانروایان که اگر به هر کدام به صورت مجزا بنگریم قبیح و تهوع آورند، چرا که در این صورت این امر مشهود و هویداست، بر انسان های خام و تحصیل نکرده پسندیده و زیبنده جلوه می کند».🟢
#باروخ_اسپینوزا
@Kajhnegaristan
لیک همگان طبیعتی مشترک دارند. فقط ما به وسیلهی قدرت و آموزش اغفال شدهایم. هنگامی که دو نفر کار مشابهی را انجام میدهند میگوییم «این یکی مجاز به انجام آن کار است و آن یکی نه»؛ نه به علت عمل مزبور، بلکه به سبب اینکه کنندهی کار متفاوت است. مناعت، ویژگی فرمانروایان است. انسانها متكبرند... اما بر تكبر فرمانروایان به واسطهی منزلت، تجمل، بخشش و نوعی از هماهنگی در رذایل و قسمی بلاهت مشخص پرورش یافته و شرارتی آراسته سرپوش گذاشته میشود؛ بدین ترتیب این رذایل
فرمانروایان که اگر به هر کدام به صورت مجزا بنگریم قبیح و تهوع آورند، چرا که در این صورت این امر مشهود و هویداست، بر انسان های خام و تحصیل نکرده پسندیده و زیبنده جلوه می کند».🟢
#باروخ_اسپینوزا
@Kajhnegaristan
Forwarded from لینک ساز / دکمه شیشه ای
❕
📒اگر کنترل اذهان مردم همان اندازه آسان می بود که مهارِ زبانهایشان، هر حاکمی با خاطرِ جمع حکومت می کرد و هیچ حکومتِ ظالمانهای وجود نمی داشت؛ زیرا کلِ افراد طبقِ اذهانِ آنهایی روزگار می گذراندند که بر ایشان حکومت می کردند و دربارهی درست و غلط یا خوب و بد، فقط مطابقِ فرمانِ حاکمان دست به قضاوت می زدند. لیک...
این امر محال است که ذهنِ یک شخص به طورِ مطلق تحتِ کنترلِ شخصی دیگر قرار گیرد؛ زیرا هیچ کس نمی تواند حقِ طبیعی یا تواناییاش جهتِ تفکرِ آزادانه و قضاوتهای خاصِ خویش دربارهی هر موضوعی را به شخصی دیگر تفویض کند و اساساً نمی توان کسی را مجبور به چنین کاری کرد. به همین دلیل حکومتی که در پیِ کنترلِ اذهانِ مردم باشد، ظالمانه خواهد بود.📒
رساله الهی سیاسی
#باروخ_اسپینوزا
@Kajhnegaristan
📒اگر کنترل اذهان مردم همان اندازه آسان می بود که مهارِ زبانهایشان، هر حاکمی با خاطرِ جمع حکومت می کرد و هیچ حکومتِ ظالمانهای وجود نمی داشت؛ زیرا کلِ افراد طبقِ اذهانِ آنهایی روزگار می گذراندند که بر ایشان حکومت می کردند و دربارهی درست و غلط یا خوب و بد، فقط مطابقِ فرمانِ حاکمان دست به قضاوت می زدند. لیک...
این امر محال است که ذهنِ یک شخص به طورِ مطلق تحتِ کنترلِ شخصی دیگر قرار گیرد؛ زیرا هیچ کس نمی تواند حقِ طبیعی یا تواناییاش جهتِ تفکرِ آزادانه و قضاوتهای خاصِ خویش دربارهی هر موضوعی را به شخصی دیگر تفویض کند و اساساً نمی توان کسی را مجبور به چنین کاری کرد. به همین دلیل حکومتی که در پیِ کنترلِ اذهانِ مردم باشد، ظالمانه خواهد بود.📒
رساله الهی سیاسی
#باروخ_اسپینوزا
@Kajhnegaristan