عشق را
نوشیدم تا رفع عطش کنم
تشنه تر شدم
و بدام
کویر افتادم...

#فریبا_دادگر🍃🌸🍃

صبح بخیرهایت
نوشداروی گوشھای
بخواب رفتہ‌ای‌ست ڪه
امیدی بہ شنیدن هیچ
صدائے نداشتند...

#فریبا_دادگر🍃🌸🍃

هر جمعه به دیدار تو تنگ است دلم
با آمدنت هفته قشنگ است دلم

خشکیده به در نگاه بی تابی که
از شوق رسیدن به تو هنگ است دلم

#فریبا_دادگر

خورشید .!
با نگاه تو طلوع می کند
و صبح بخیر هایت
همیشه تازه دم است
مثل چای خوشرنگ
بوسه های داغ در
فنجان زیبای لبهایت...!


#فریبا_دادگر🍃🌸🍃

عشق، نم نم بارانی ست ڪه
شیشه تنهاییِ اتاقت را
بی هوا می‌ڪوبد
سَر زده می بارد
در فصلی ڪه
انتظار باران را نداری

#فریبا_دادگر🍃🌸🍃

شب
پشت برکه ی چشمانم
اطراق کرده مبادا
ماه بتابد بر پلکهایم
و هم آغوش خواب نشوم
بگمانم قرار است تو
بخوابم بیایی

#فریبا_دادگر🍃🌸🍃

من می بافم تو باز کن
بگذار شعرهایم
پراکنده ترین عاشقانه های
خوش عطری باشند که
از لابلای گیسوان تو فضا را
آغشته به خود میکنند

#فریبا_دادگر 🍃🌸🍃

عشق،نم نم بارانے ست ڪه
شیشه تنهاییِ اتاقت را
بے هوا می‌ڪوبد
سَر زده مے بارد
در فصلے ڪه
انتظار باران را ندارے •••

#فریبا_دادگر🍃🌸🍃

آغوش تو
عبادتگاهی ست
بی طواف

#فریبا_دادگر 🍃🌸🍃

رد جامانده
از شب را گرفتم
تا قبل از شلیک صبح
به آفتاب برسم
نشد ....
خورشید را به اسارت
برده بودند

#فریبا_دادگر🍃🌸🍃

دل انگیز ترین ترانه
گوشه ی لبان تو ست
وقتی مرا میخوانی بنام

#فریبا_دادگر 🍃🌸🍃

زیر کدامین
آسمان با شب
تبانی کرده ای که جز
برق چشمانت
ستاره ای روی سوسو زدن هم
ندارد ....

#فریبا_دادگر 🍃🌸🍃

چه کُند باد، با تو و آن زلف پریشان

که چنین آتشی به جان باغ انداختی

#فریبا_دادگر🍃🌸🍃

به چشمانت ایمان آوردم
آنگاه که خمس
نگاهت را دادم
و رها شدم
از بنده گناه

#فریبا_دادگر 🍃🌸🍃