چشمانم بسان کتابی ست
خاک خورده
چشم براه دستانی
که به وقت تنهایی
نوازش دهد
احساس قندیل بسته اش را
تا بغض های فرو خورده
چکه کند بر شیروانی گونه هایش.

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

نگاه تب زده ام
خاطره ها را
تلخ سر می کشد
انجا که معاشقه ای شوم
در دستان تابوتی به نام شب تشییع
می شود
تا آفتاب این همیشه ی عاشق
نگاه ملتمسش را
در اندیشه طلوع
به دار آسمان بیاویزد.

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

هوای آمدنت مه آلود است
ولی چشمانم
زیر نارونِ خیالت
عاشقانه تو را نفس می کشد

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

سرتعظیم فرود می آورد
آسمان به قداست
شکوه چشمانت ...

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

#مــحــبــوبــمــ!

"مــوهایــت"بــهارے هســتــنــد
ڪــه "شــڪــوفــه ها" را مــے بــارانــنــد
روے دشــت هایــیــ
بــه وســعــت صــورت مــن ....،،


#عاطفه_دادویی

#چشمانم بسان کتابی ست..
خاک خورده،
چشم براه دستانی،
که به وقتِ #تنهایی
نوازش دهد؛
احساس قندیل بسته اش را،
تا #بغض های فرو خورده،
چکه کند بر شیروانی گونه هایش...

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

هر شب از 'سقف خیالم"
رویا می بافم
تا واژه های بلا تکلیف،
در دستان ستاره ها
بی بهانه برقصند
و من خوشه خوشه
بغض بچینم،
از چشمان_ماه...


#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

ثانیه های اندوهگین پاییز را
به امید مستیِ دوباره ی حضورت
جرعه جرعه می نوشم
تا ایمان بیاورم به کوچ پرستوها
در سرزمینی که بی مهری عابران
تنِ زرد و فرتوت برگها را
نوازش می دهد.

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

از "سرزمین"
بیکرانِ چشمانت
رودهای عشق جاری ست
متلاطم و "مست"
و #لب های کویری ام
"جرعه جرعه" می نوشد
باده ی این عشق را

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

آیه آیه ی نگاهت
دامن می زند
اتش سرکشِ نگاهم را
و من در میخانه ی آرزو می نوشم!
مخملی ترین حاجت را
از شراب سرخ بوسه...


#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

با اردیبهشت چشمانت ،
نگاهم کن ،،
می خواهم پاییز را ،
میان بغض های زردم
سطر به سطر ،،
زیباتر از شعر باران ،ببارم

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

هر شــب
آسمانِ ذهنم بارانیِ شهاب هاست
وقتی یـادت
در من «نَفَـس» می کشـد...!

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

دنیای من
رو به پنجره ای باز می شود
که هر سطرش را
نرگس های مستی پر کرده اند
که بوی بهشت میدهند.

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃

چشمانم را ،
به سرنوشت قلب آبی ات
پیوند خواهم داد ،،
می خواهم هیچ دیواری
عاشقانه مان را ،
نصف نکند ،،،

#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃