.

چگونه بشڪنم بتی را...
ڪه ساخته ام از تو...
نمی شود نمی‌توانم!
تو الهه ے عشقی و...
من بنده و مرید مذهب عشق...

#اشرف_رودکي

.

چشمان افسونگرت....
قبله گاه من است معبدچشمانت را...
نگیر از من مرتد و ڪافر....
نڪن مرا از مذهب عشق.......


#اشرف_رودکي

.

ممنـوع است
عبور رهـگذران
از معبر چشمـانم!
نگاه مـن و پنـجره
و ڪوچه در انحصار قدم‌های ٺو است...


#اشرف_رودکي

.

این تب تنـد عاشقی
سرد نمی شود هـرگز
دل من تـا ابد
درآتشڪده ی عشق تو می سوزد...


#اشرف_رودکي

.

چشـمان...
ماهـٺ را...
به روی مـن نبـند...
شب روزگار من سیاه خواهدشد...🌙


#اشرف_رودکي

.

این ٺب ٺند ؏ـاشقی
سرد نمی شود هـرگز
دل مـن ٺــا ابـد
درآتشڪده ی ؏شق ٺــومی سوزد...


#اشرف_رودکي

.

صبح بخیرهایم هرصبح با
طلوع خورشید باترنم زیبای ؏شق
چون پروانه ای به پرواز درمی آیند
برای رسیدن به دشت سرسبز قلبت
به گلهای رنگارنگ چشمانت......


#اشرف_رودکي

.

چشمان افسونڪَرٺ
قبله ڪَاه من اسٺ
معبدچشمانٺ را نڪَیر از من
مرتد و ڪافر نڪن مرا از مذهب ؏شـق..


#اشرف_رودکي

.


شب دلڪَیر و مهٺاب و
سٺاره هایش هم بي فروغند!
ماه من وقتي نیسٺی
آسمان هم غمڪَین اسٺ......


#اشرف_رودکي