.
طعمِ بوسه هایِ ٺو و بیداری من
صبح که از راه می رسد،
بر می خیزی با هر بوسه،
مرا به مهمانی چاشتِ خورشید
دعوت می ڪنی ...
#عرفان_یزدانی
طعمِ بوسه هایِ ٺو و بیداری من
صبح که از راه می رسد،
بر می خیزی با هر بوسه،
مرا به مهمانی چاشتِ خورشید
دعوت می ڪنی ...
#عرفان_یزدانی
.
شڪوفه های
بهار نارنج،در دستانٺ
عطرش آغشٺه ست به ٺو!
این همه دارم در هوای ٺو
نفس می ڪشم ...
#عرفان_یزدانی
شڪوفه های
بهار نارنج،در دستانٺ
عطرش آغشٺه ست به ٺو!
این همه دارم در هوای ٺو
نفس می ڪشم ...
#عرفان_یزدانی
.
بهار جوانه می زند
آفٺاب می ٺابد
ٺرنّم بر لبانٺ بوسه می زند!
جز این نیسٺ، ؏شـق ٺـویی!
زندگی نامِ دیگرِ ٺوست ...
#عرفان_یزدانی
بهار جوانه می زند
آفٺاب می ٺابد
ٺرنّم بر لبانٺ بوسه می زند!
جز این نیسٺ، ؏شـق ٺـویی!
زندگی نامِ دیگرِ ٺوست ...
#عرفان_یزدانی
.
میل به صبحانه دارم
بگذار با طعم چای هر روزه ام،
قند لبانٺ نیز باشد!
آن وقت روزانه ام،
شیرین ٺر از این نمی شود ...
#عرفان_یزدانی
میل به صبحانه دارم
بگذار با طعم چای هر روزه ام،
قند لبانٺ نیز باشد!
آن وقت روزانه ام،
شیرین ٺر از این نمی شود ...
#عرفان_یزدانی
.
صبح به خیر ڪه می گویی،
چشم هایت گشوده می شود
؏شـق نفس می ڪشد!
آسمان لبخند می زند!
ٺو از همیشه دلرباٺر شده ای!
زیبایِ دوسٺ داشٺنیِ من ...
#عرفان_یزدانی
صبح به خیر ڪه می گویی،
چشم هایت گشوده می شود
؏شـق نفس می ڪشد!
آسمان لبخند می زند!
ٺو از همیشه دلرباٺر شده ای!
زیبایِ دوسٺ داشٺنیِ من ...
#عرفان_یزدانی
.
ٺو از ڪدام فصل می آیی،
ڪه ٺنٺ بوی ٺاڪستان ها را می دهد
و لبانٺ طعم شراب،ڪه من این چنین
آغشته به دوست داشتنٺ
مسٺ می شوم؟!
#عرفان_یزدانی
ٺو از ڪدام فصل می آیی،
ڪه ٺنٺ بوی ٺاڪستان ها را می دهد
و لبانٺ طعم شراب،ڪه من این چنین
آغشته به دوست داشتنٺ
مسٺ می شوم؟!
#عرفان_یزدانی