شب
صـعب العبور تـرین راهی بود
ڪه به صبح میرسید
وقتی تو برای تنهایی ام
چشمانت را شب نما کرده بودی ...


#پویان 🍃🌸🍃

هـوای چشـمانم شرجی است
مرا مـهمان شـانه ات ڪن
ڪه بغضهایم
بد جوری روی دسـت تنهایی ام
بـاد ڪرده اسـت ...


#پویان 🍃🌸🍃

پاییز
استخاره ی اناری بود
که به دل شهریور
خون شد تا مهر پاییز شود ...


#پویان 🍃🌸🍃

شهریور و یڪ عالم هوای تو
و این دلتنگی لعنتی ڪه
با هیچ فالی شیرین نمیشود
بیا و به دادم برس
تا در بی مهری برگهای زرد
لگد مال پاییز نشـده ام ...

#پویان 🍃🌸🍃

از مرداب تنهایی فاصله گرفته ام
و شب ستاره چشمانت را
برایم بازی میدهد
تا نیلوفرانه در اغوش بگیرم
شب تنهایی ام را ...

#پویان

سجاده ی لبهایت را پهن ڪن
میخواهم امشب ... !
بوسه ی عشق بخوانم
دو رڪعت به نیت چشمانت

#پویان

پلڪهایم پشت دیوار شب
پَرپَر میزندو سڪوتم
ناگفته ها راخواب میڪند
ڪھ شاید رویایت بیرون بزند
از گوشه ی چشم شب ...

#پویان

#شبتون_بخیر🌙

لبهاے تو !
مثل چاے عصرانه ؛
در هوای ابرے پاییز ،
در بعد ازظهر بارانی ؛
لب سوز ؛ دم نوش ؛
میچسبد به سقف دلم ....

#پویان

و من ایمانم را میان لبهای تو ؛
زمزمه ڪرده ام
لب تر ڪنی
شیطان ، رو سیاه میشود ...

#پویان

شرابهای بوسه را
جام به جام ؛لب میزنم ...
تا در خماری تردید هایم ؛
ثواب ترین ڪَناهم را ؛
صور عشق ڪنم .....

#پویان

تو شور انگیزترین گناهی
ڪھ در میان دستانم دعا شده ای
تا ڪلام اول و اخرم قنوتی باشد
ڪھ در قبله ی چشمانت
سجده ڪرده ام......

#پویان

پاییز است و وقت برداشت
نمیخواهی دوست داشتنی
از قلبم برداشت ڪنی
میترسم عمرم به پاییز قد دهد
و تو بی دوست داشتن بمانی

#پویان

کاخ تنـهایی را ؛در بغض شب ؛
ویـران سـاختـه ام ...
تا در طلوع شـب ؛
به نور مـاه تـو بنـگرم ..........

#پویان

قسـم به مسیـح چشمانت
مرا به چار میـخ اغوشت
مصلوب ڪن تا من تمام ایمانم را
در میان نگـاه مبهم چشمانت جا بگذارم
و در ارغـوان پـیرهنت
زنبقهای بوسه را ڪبود اخمهایت ڪنم ...

#پویان

وای از ان سیب سرخ
ڪه برای لبهایم
دام گذاشته بـود
و من دوباره راضی ام
به عبور ممـنوع از بوسه ها ...

#پویان

.

زیر زبانی میخواهد...
دلی ڪه برای اسم تو...
تمام سیبهای ممنوع را....
گاز زده است تا مزه ڪند....
نـام #تـو زیـر زبـانش ...


#پویان

.

جا مانده ی
شبهایت من بودم
تا قافله سالار نگاه اٺ را
از رد سٺاره ای در شب ڪاروان
پس بگیرم....


#پویان

.

نبض جهان ... !
در دست توسٺ وقتی
برایم نفسهای صبح را ڪوڪ میڪنی
ٺا در همایون نگاه ام چشم نوازی ڪنی


#پویان

.

و شب
ایینه ی تمام نمای من اسٺ
وقٺی در ٺاریڪی محض
برای جستجوی سٺاره ای
باید تا صبح به دنبال نڪَاه اٺ
سیاهی اسمان را زیر و رو ببافم ... 🌙


#پویان

.

اغوش ٺو
برای ٺنهایی ام
ڪافی اسٺ من زیر بار
هیچ شبی نمیروم ....


#پویان