هر بار که پدرم برنج جدیدی می خرید ، مادرم پیمانه را کمتر از همیشه می گرفت .
می گفت طریقه ی طبخِ برنج ها ، با هم فرق دارد ، همه شان یک جور ، دم نمی کشند ، نمی شود طبقِ یک اصل و برنامه ، پیش رفت !
برای همین بود که بارِ اول ، مقدارِ کمتری می پخت تا به قولی برایِ دفعاتِ بعدی پیمانه "دستش بیاید" ، یا اگر خراب می شد ، اسراف نکرده باشد !
آدم ها هم دقیقا همینند .
قبل از اعتماد و بذلِ محبت ، آن ها را خوب بشناسید ،
از تنهاییِ تان ، به هرکس و ناکس پناه نبرید !
نه هر آدمی لایقِ همنشینی است ،
نه می شود با تمامِ آدم ها ، یک جور تا کرد !
بعضی ها جنسشان از همان اولش خراب است و با هیچ اصل و منطقی اندازه ی باورهای شما قد نخواهند کشید ...
حواستان باشد ؛
مبادا محبت و توجهِ خودتان را اسراف کنید !
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
می گفت طریقه ی طبخِ برنج ها ، با هم فرق دارد ، همه شان یک جور ، دم نمی کشند ، نمی شود طبقِ یک اصل و برنامه ، پیش رفت !
برای همین بود که بارِ اول ، مقدارِ کمتری می پخت تا به قولی برایِ دفعاتِ بعدی پیمانه "دستش بیاید" ، یا اگر خراب می شد ، اسراف نکرده باشد !
آدم ها هم دقیقا همینند .
قبل از اعتماد و بذلِ محبت ، آن ها را خوب بشناسید ،
از تنهاییِ تان ، به هرکس و ناکس پناه نبرید !
نه هر آدمی لایقِ همنشینی است ،
نه می شود با تمامِ آدم ها ، یک جور تا کرد !
بعضی ها جنسشان از همان اولش خراب است و با هیچ اصل و منطقی اندازه ی باورهای شما قد نخواهند کشید ...
حواستان باشد ؛
مبادا محبت و توجهِ خودتان را اسراف کنید !
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
خوب است که از میان دلخوشیهای رنگباخته و از دست رفتهام "پاییز" هنوز هست...
خوب است که هنوز برای چیزی ذوق دارم و انتظار وقوع چیزی را هنوز میکشم!
خوب است که زرد شدن برگها و خیس شدن خیابانها در ذهنم اتفاق خوشایندیست و خوب است که پاییز شده...
خوش آمدی پائیز عزیز! کاش با ما مهربان باشی؛ با ما که در تو زیاد زخم خوردهایم و زیاد شکستهایم و خاطرات ناخوشایند زیادی را از پائیزهای پیش از تو حمل میکنیم.
با ما مهربان باش پائیز عزیز! با ما که تو را و برگریزان تو را زیاد دوست داریم و عشق را و قدم زدنِ عاشقانه در تو را زیاد دوست داریم و فرصت از عشق گفتن و از عشق شنفتن هم نداریم!
با ما مهربان باش پائیز عزیز! ما خیلی منتظر ماندیم تو از راه برسی و هوا به شیوهی دلپذیری سرد شود و پشت پنجره و خیره به باران و خیابان و هوای ابریِ تو بایستیم و چای بنوشیم و اندوه جهان را فراموش کنیم. ما خیلی منتظر ماندیم تو بیایی و همه چیز را عوض کنی!
با ما مهربان باش پائیز عزیز و خاطرات خوشی را برای ما کنار بگذار.
ما آنقدر دلخوشی نداریم که دلمان را به آمدنِ تو خوش کردهایم و امید داریم در تو اتفاقات خوبتری خواهد افتاد،
ما آنقدر دلخوشی نداریم که حتی روی بارانهای بیهنگام و برگریزان تو حساب کردهایم...
با ما مهربان باش پائیز عزیز...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
خوب است که هنوز برای چیزی ذوق دارم و انتظار وقوع چیزی را هنوز میکشم!
خوب است که زرد شدن برگها و خیس شدن خیابانها در ذهنم اتفاق خوشایندیست و خوب است که پاییز شده...
خوش آمدی پائیز عزیز! کاش با ما مهربان باشی؛ با ما که در تو زیاد زخم خوردهایم و زیاد شکستهایم و خاطرات ناخوشایند زیادی را از پائیزهای پیش از تو حمل میکنیم.
با ما مهربان باش پائیز عزیز! با ما که تو را و برگریزان تو را زیاد دوست داریم و عشق را و قدم زدنِ عاشقانه در تو را زیاد دوست داریم و فرصت از عشق گفتن و از عشق شنفتن هم نداریم!
با ما مهربان باش پائیز عزیز! ما خیلی منتظر ماندیم تو از راه برسی و هوا به شیوهی دلپذیری سرد شود و پشت پنجره و خیره به باران و خیابان و هوای ابریِ تو بایستیم و چای بنوشیم و اندوه جهان را فراموش کنیم. ما خیلی منتظر ماندیم تو بیایی و همه چیز را عوض کنی!
با ما مهربان باش پائیز عزیز و خاطرات خوشی را برای ما کنار بگذار.
ما آنقدر دلخوشی نداریم که دلمان را به آمدنِ تو خوش کردهایم و امید داریم در تو اتفاقات خوبتری خواهد افتاد،
ما آنقدر دلخوشی نداریم که حتی روی بارانهای بیهنگام و برگریزان تو حساب کردهایم...
با ما مهربان باش پائیز عزیز...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
به هر موفقیتی که رسیدی، آدمها سر میچرخانند و به تو نگاه میکنند و متر برمیدارند و فاصلهی خودشان تا تو را اندازه میگیرند و کمتر کسی ازخودش میپرسد: این آدم چه سختیها و مشکلاتی را طاقت آورده تا به اینجای راه رسیده و چه مسیر سخت و طاقتفرسایی طی شده تا یک انسان به این شرایط و جایگاه برسد؟! انگار مسیرِ ناهموارِ موفقیت، نامرئیست و هرگز کسی جز خودت نخواهد فهمید؛ برای اینکه به رویای کودکی، نوجوانی یا جوانیات برسی چه رنجهایی را به جان خریدی و چقدر خودت را از آسایش و تفریح محروم کردی تا الآن و این لحظه بتوانی در شرایط ایدهآلتری زندگی کنی و به جهان، از زاویهی بلندتری نگاه کنی.
آدمها اکنونِ تو را میبینند و تصور میکنند همان ابتدا روی قله متولد شدهای و این باعث میشود ناامید شوند و نپذیرند که هر موفقیتی حاصل بسیار تلاش کردنها و خود را از تفریحاتِ بسیاری محروم کردنها و جنگیدنها و صبور بودنهاست.
در پسِ هر موفقیتی سالها تلاش هست و مسیرِ هر قلهای از دامنهای سخت و ناهموار میگذرد و برای رسیدن به هر مقصدی، باید مسیر را و سختیهای مسیر را پذیرفت و به رسمیّت شناخت...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
آدمها اکنونِ تو را میبینند و تصور میکنند همان ابتدا روی قله متولد شدهای و این باعث میشود ناامید شوند و نپذیرند که هر موفقیتی حاصل بسیار تلاش کردنها و خود را از تفریحاتِ بسیاری محروم کردنها و جنگیدنها و صبور بودنهاست.
در پسِ هر موفقیتی سالها تلاش هست و مسیرِ هر قلهای از دامنهای سخت و ناهموار میگذرد و برای رسیدن به هر مقصدی، باید مسیر را و سختیهای مسیر را پذیرفت و به رسمیّت شناخت...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
کمی تحمل کن!
دردهایی را که هر بار با سماجت بیشتری قلب آرامشت را نشانه میگیرند، غصههایی را که از در و دیوار میبارند و مشکلاتی را که دست از سر آسایشت بر نمیدارند. باور کن که اوضاع همیشه به یک منوال نمیماند. شاید امروز همان روزی که میخواستی نبود و هیچ چیز به گونهای که تو انتظار داشتی پیش نرفت، ولی روزهای خوب در راهاند. قوی باش و مصممتر از قبل برای حال خوب و آرزوهایت تلاش کن و فراموش نکن که خدا همیشه در اوج سختی و مشکلات از راه میرسد و برایت معجزه میکند. کمی تحمل کن همه چیز درست خواهد شد .
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
دردهایی را که هر بار با سماجت بیشتری قلب آرامشت را نشانه میگیرند، غصههایی را که از در و دیوار میبارند و مشکلاتی را که دست از سر آسایشت بر نمیدارند. باور کن که اوضاع همیشه به یک منوال نمیماند. شاید امروز همان روزی که میخواستی نبود و هیچ چیز به گونهای که تو انتظار داشتی پیش نرفت، ولی روزهای خوب در راهاند. قوی باش و مصممتر از قبل برای حال خوب و آرزوهایت تلاش کن و فراموش نکن که خدا همیشه در اوج سختی و مشکلات از راه میرسد و برایت معجزه میکند. کمی تحمل کن همه چیز درست خواهد شد .
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
آدمِ موفق، میرود جلو و برایش اهمیتی ندارد که بین راه، چند نفر سعی داشتند منصرفش کنند، او توقف ناپذیر است و بلند پرواز! تو بگو عقابی اوج گرفته تا به قله برسد؛ یک گنجشک؟ لشکر گنجشکان هم برای مهار کردنش کفایت نمیکند!
یا اقیانوسی عظیم که همه تصورِ بهدست آوردنش را دارند؛ یک سد؟ هزار و یک سد هم برای نگاهداشتنش کفایت نمیکند!
یک سری اتفاقات و آدمها را در هیچ کادر و چهارچوبی نمیتوان تعریف کرد و به هیچ سیاست و رذالت و ترفندی نمیتوان سد راهشان شد یا محدودشان کرد!
یک سریها آفریده شدهاند تا اثباتِ معادلهی خواستن و تلاش کردن و رسیدن باشند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
یا اقیانوسی عظیم که همه تصورِ بهدست آوردنش را دارند؛ یک سد؟ هزار و یک سد هم برای نگاهداشتنش کفایت نمیکند!
یک سری اتفاقات و آدمها را در هیچ کادر و چهارچوبی نمیتوان تعریف کرد و به هیچ سیاست و رذالت و ترفندی نمیتوان سد راهشان شد یا محدودشان کرد!
یک سریها آفریده شدهاند تا اثباتِ معادلهی خواستن و تلاش کردن و رسیدن باشند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
من امپراطور دلخوشیهای کوچک و دلبستگیهای معمولی و دوست داشتنهای بدون منطقم!
من خداوندگارِ با پای زخمی دویدن و فراتر از حد توان جنگیدنم.
من خوبتر از هرکسی بلدم وقتی که جهانم از نور خالی بود، چگونه سنگهای طاقتم را به هم بسایم و از هیچ، نور درست کنم. من خوب بلدم وقتی که هیچ دلیلی برای لبخند نیست، بخندم و من خوب بلدم وقتی که حالم خوب نبود، چگونه حال خودم را خوب کنم و از دلِ اندوهم دلیلهای کوچکی برای شادی و لبخند بیرون بکشم.
نگرانِ من نباشید؛ من از نسل همان جنگجوی سرکش و گستاخیام که در دل جنگ و وسط میدان تیر و درست وقتی که هیچ کاری از دستش ساخته نبود، چشمهاش را بستهبود و فارغ از فاجعهی در حال وقوع، میرقصید.
این ایدئولوژی من است؛ "حالا که نمیشود هیچ کاری کرد، بیخیال! لااقل با آرامش و لبخند تمام شویم..."
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
من خداوندگارِ با پای زخمی دویدن و فراتر از حد توان جنگیدنم.
من خوبتر از هرکسی بلدم وقتی که جهانم از نور خالی بود، چگونه سنگهای طاقتم را به هم بسایم و از هیچ، نور درست کنم. من خوب بلدم وقتی که هیچ دلیلی برای لبخند نیست، بخندم و من خوب بلدم وقتی که حالم خوب نبود، چگونه حال خودم را خوب کنم و از دلِ اندوهم دلیلهای کوچکی برای شادی و لبخند بیرون بکشم.
نگرانِ من نباشید؛ من از نسل همان جنگجوی سرکش و گستاخیام که در دل جنگ و وسط میدان تیر و درست وقتی که هیچ کاری از دستش ساخته نبود، چشمهاش را بستهبود و فارغ از فاجعهی در حال وقوع، میرقصید.
این ایدئولوژی من است؛ "حالا که نمیشود هیچ کاری کرد، بیخیال! لااقل با آرامش و لبخند تمام شویم..."
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
من به هیچکس قول ندادم همیشه عالی باشم، خطا نکنم، زمین نخورم، عاقلانه رفتار کنم، بینظیر باشم!
من هیچ سوگندی نخوردهام مبنی بر این که همیشه حالم خوب باشد و کم نیاورم و جا نزنم و در هر شرایطی قوی باشم. از من توقع نداشته باشید شبیه به اسطورهای بینقص رفتار کنم و خودم را محدود کنم تا شما از دیدن نقاب یک آدم یکپارچه و همه چیز تمام، لذت ببرید! من هزار تکهام و هر تکهام به فراخور شرایط و روحیات و طاقتی که در آن لحظه دارم، یک جور رفتار میکند. از من نخواهید خودم نباشم و تمام مدت ادای آدمهای بیتفاوت و مستحکم و قوی را در بیاورم و درونم پر از بغضهای نیمه کاره باشد. از من نخواهید همان مسیری را طی کنم که همه طی کردهاند و همان روحیات و علایقی را داشتهباشم که همه دارند! از من نخواهید از خودم دست بکشم و با روحیات خودم بیگانه شوم و به سبک دیگران پیش بروم و آدمِ دیگری باشم...
من همینم! همانی که سعی میکند به شیوهی خودش و نسبت به تواناییهای پنهانِ وجودش، بهترین باشد، کسی را آزار ندهد، دلی را نشکند، اتفاقات خوبی را رقم بزند و خورشیدِ جهان خودش باشد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
من هیچ سوگندی نخوردهام مبنی بر این که همیشه حالم خوب باشد و کم نیاورم و جا نزنم و در هر شرایطی قوی باشم. از من توقع نداشته باشید شبیه به اسطورهای بینقص رفتار کنم و خودم را محدود کنم تا شما از دیدن نقاب یک آدم یکپارچه و همه چیز تمام، لذت ببرید! من هزار تکهام و هر تکهام به فراخور شرایط و روحیات و طاقتی که در آن لحظه دارم، یک جور رفتار میکند. از من نخواهید خودم نباشم و تمام مدت ادای آدمهای بیتفاوت و مستحکم و قوی را در بیاورم و درونم پر از بغضهای نیمه کاره باشد. از من نخواهید همان مسیری را طی کنم که همه طی کردهاند و همان روحیات و علایقی را داشتهباشم که همه دارند! از من نخواهید از خودم دست بکشم و با روحیات خودم بیگانه شوم و به سبک دیگران پیش بروم و آدمِ دیگری باشم...
من همینم! همانی که سعی میکند به شیوهی خودش و نسبت به تواناییهای پنهانِ وجودش، بهترین باشد، کسی را آزار ندهد، دلی را نشکند، اتفاقات خوبی را رقم بزند و خورشیدِ جهان خودش باشد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
این منم. گاهی شادم گاهی غمگین، گاهی مضطرب، گاهی آرام، گاهی شتابزده، گاهی صبور...
این منم که گاهی از سادهترین ناملایمتیها بههم میریزد و گاهی از سختترین ضربهها و شکستها و تلخیها، خم به ابرو نمیآورد. گاهی قویترینم و گاهی شکنندهترین عنصر موجود در سیارهی آدمها.
من دارم جهانِ طبیعیِ یک انسان را زیست میکنم و قرار نیست همیشه روی یک مدار و یک مسیر و یک احساس قدم بردارم. قرار نیست همیشه حالم خوب باشد یا نقاب یک انسانِ دائما شاد و آرام را بزنم؛ درحالی که طبیعتِ جهانم دائما در حال تغییر است و طبیعیست که احساسات و نگرشم نسبت به اتفاقات و آدمها تغییر کند و طبیعیست که هر بار حال و روحیات متفاوتی را تجربه کنم!
این منم! فرقی نمیکند که امروز خوشحالم یا غمگین، آرام یا خشمگین؛ مهم این است که احساسات طبیعیام در مواجهه با هر موقعیتی را انکار نخواهمکرد!
من در صلحم با خویش، حتی با آن بخش از وجودم که گاهگاهی تنهایی میطلبد و از جمع، فاصله میگیرد. حتی با آن بخش از وجودم که رنجیده یا زخمیست و التیام میخواهد... حتی با آن بخش از وجودم که هنوز کودک مانده و نیاز دارد با او مهربان باشم و به او فرصت بدهم و از او مراقبت کنم...
چه کسی میتواند ادعا کند که هیچ زخمی ندارد یا تماما بهبود یافته؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان
این منم که گاهی از سادهترین ناملایمتیها بههم میریزد و گاهی از سختترین ضربهها و شکستها و تلخیها، خم به ابرو نمیآورد. گاهی قویترینم و گاهی شکنندهترین عنصر موجود در سیارهی آدمها.
من دارم جهانِ طبیعیِ یک انسان را زیست میکنم و قرار نیست همیشه روی یک مدار و یک مسیر و یک احساس قدم بردارم. قرار نیست همیشه حالم خوب باشد یا نقاب یک انسانِ دائما شاد و آرام را بزنم؛ درحالی که طبیعتِ جهانم دائما در حال تغییر است و طبیعیست که احساسات و نگرشم نسبت به اتفاقات و آدمها تغییر کند و طبیعیست که هر بار حال و روحیات متفاوتی را تجربه کنم!
این منم! فرقی نمیکند که امروز خوشحالم یا غمگین، آرام یا خشمگین؛ مهم این است که احساسات طبیعیام در مواجهه با هر موقعیتی را انکار نخواهمکرد!
من در صلحم با خویش، حتی با آن بخش از وجودم که گاهگاهی تنهایی میطلبد و از جمع، فاصله میگیرد. حتی با آن بخش از وجودم که رنجیده یا زخمیست و التیام میخواهد... حتی با آن بخش از وجودم که هنوز کودک مانده و نیاز دارد با او مهربان باشم و به او فرصت بدهم و از او مراقبت کنم...
چه کسی میتواند ادعا کند که هیچ زخمی ندارد یا تماما بهبود یافته؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان
دوست دارم بیدغدغه شوم، قهوهام را بردارم، بروم وسط پاییز بنشینم، کتابی باز کنم و در حالی غرق در وادی کلمات شوم که عطر باران مشامم را پر کرده، باد خنکی میوزد و برگهای خشک را با خودش همراه میکند و درختهای بیبار و برگ پاییز، زل زدهاند به منی که دارم عمیقا نفس میکشم و برش کوتاهی از جهانم را در کالبدی آرام و خوشبخت، زندگی میکنم و رنج و اندوه زمانه را روی طاقچهی خانه، جا گذاشتهام...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
امروز که چشم باز کردم، برای خودم چای ریختم، نشستم کنجی، خوب فکر کردم و دیدم که در پس تمام تشویشها و گرفتاریها و رنجها... در پس تمام دلهرههای مزمنِ خوب نشونده و مشکلات کوچک و بزرگِ دست و پاگیر و با وجود تمام فشارهای اجتنابناپذیر زیستن؛ همیشه و هر لحظه، نگاه ویژهی خدا را داشتهام و با وجود تمام خواستنها و عمیقا تلاش کردنها و نشدنها، خیلی جاها بوده که همه چیز خیلی بهتر از چیزی که فکر میکردهام پیش رفته و خیلی وقتها، اتفاقات، بسیار فراتر از انتظارم رخ داده...
به گذشتهام فکر کردم و بارها خودم را در حالی یافتم که آرزوی محالی را به آغوش کشیدهبودم، هرچند همانلحظات هم بار سنگین اندوهی را به دوش میکشیدم. بارها دستان خدا را روی شانه های خودم دیدم، وقتهایی که نا امید بودم و ناگهان همه چیز درست میشد.
من بارها در نهایت بیپناهی، از جایی که فکرش را نمیکردم نجات یافته بودم و بارهای زیادی چیزی که اسمش را خوشاقبالی گذاشتهبودم، نگاه ویژهی خداوند بوده به منی که در شرایط بیشماری جز خودش هیچکس را نداشتهام...
خوب فکر کردم و دیدم باید به جای گلایه برای نشدنها و نداشتنها و سخت بودنها، از شدنها و داشتنها و راحت بودنها حرف بزنم و شکرگزار داشتههای خودم باشم. قدردانِ زیباییهایی که مقابل خودم میبینم و آدمهای خوبی که میشناسم و داشتههای لذتبخشی که دارم و چشمی که میبیند و گوشی که میشنود و دستی که توان دارد و پایی که راه میرود و ذهنی که فکر میکند.
باید قدر دان باشم که حتی در بینهایت تاریکیِ روزگار، همیشه نوری از سمتی تابیده و جهان مرا روشن کرده.
باید بابت همه چیز از خودم و خدای خودم و آدمها و اتفاقات خوبی که مقابل راهم گذاشته، قدردانی کنم، لبخند رضایتی بزنم و نفس عمیقی بکشم و امیدوار باشم که بهتر از این هم اتفاق خواهد افتاد و همه چیز درست خواهد شد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
به گذشتهام فکر کردم و بارها خودم را در حالی یافتم که آرزوی محالی را به آغوش کشیدهبودم، هرچند همانلحظات هم بار سنگین اندوهی را به دوش میکشیدم. بارها دستان خدا را روی شانه های خودم دیدم، وقتهایی که نا امید بودم و ناگهان همه چیز درست میشد.
من بارها در نهایت بیپناهی، از جایی که فکرش را نمیکردم نجات یافته بودم و بارهای زیادی چیزی که اسمش را خوشاقبالی گذاشتهبودم، نگاه ویژهی خداوند بوده به منی که در شرایط بیشماری جز خودش هیچکس را نداشتهام...
خوب فکر کردم و دیدم باید به جای گلایه برای نشدنها و نداشتنها و سخت بودنها، از شدنها و داشتنها و راحت بودنها حرف بزنم و شکرگزار داشتههای خودم باشم. قدردانِ زیباییهایی که مقابل خودم میبینم و آدمهای خوبی که میشناسم و داشتههای لذتبخشی که دارم و چشمی که میبیند و گوشی که میشنود و دستی که توان دارد و پایی که راه میرود و ذهنی که فکر میکند.
باید قدر دان باشم که حتی در بینهایت تاریکیِ روزگار، همیشه نوری از سمتی تابیده و جهان مرا روشن کرده.
باید بابت همه چیز از خودم و خدای خودم و آدمها و اتفاقات خوبی که مقابل راهم گذاشته، قدردانی کنم، لبخند رضایتی بزنم و نفس عمیقی بکشم و امیدوار باشم که بهتر از این هم اتفاق خواهد افتاد و همه چیز درست خواهد شد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
کاش نام من تسلا بود. تسلای خاطر تمام آدمهای غمگین و از نفسافتاده...
کاش نام من پناه بود، پناهِ تمام آدمهای بیپناه.
کاش نام من آغوش بود، آغوشی برای همهی آنان که هیچکسی را برای همدردی ندارند.
کاش نام من مرهم بود، برای تمام زخمهای تا مغز استخوانرسیدهی درمان نشده.
کاش نام من شادی بود، دلخوشی بود، لبخند بود... کاش قدرت داشتم حال تمام آدمها و حال تمام شهر و تمام خیابانها و خانهها را خوب کنم...
دلم پنجرههای روشنِ خوشبخت میخواهد تا هرشب بزنم به دلِ کوچه و خیابان و با ذوق به آنها نگاه کنم. از آن پنجرهها که آرامش و خوشبختیِ آدمها را قاب گرفتهاند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
کاش نام من پناه بود، پناهِ تمام آدمهای بیپناه.
کاش نام من آغوش بود، آغوشی برای همهی آنان که هیچکسی را برای همدردی ندارند.
کاش نام من مرهم بود، برای تمام زخمهای تا مغز استخوانرسیدهی درمان نشده.
کاش نام من شادی بود، دلخوشی بود، لبخند بود... کاش قدرت داشتم حال تمام آدمها و حال تمام شهر و تمام خیابانها و خانهها را خوب کنم...
دلم پنجرههای روشنِ خوشبخت میخواهد تا هرشب بزنم به دلِ کوچه و خیابان و با ذوق به آنها نگاه کنم. از آن پنجرهها که آرامش و خوشبختیِ آدمها را قاب گرفتهاند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
بزرگترین درسی که در سختترین شرایطم گرفتم؟ به هرکس رو نزن! حتی اگر سختترین شرایط جهانت را داشتی. باور کن که هرکسی مناعت طبعِ دستگیری و همراهی را ندارد! بعضیها به اسم دستگیری، حتی دستت را هم میشکنند!!! بزرگترین درسی که گرفتم؟ در حال تلاش و تقلا و رنج بمیر اما از مشکلات و سختیهای جهانت با کسی حرف نزن! چیزی حل نمیشود، هیچ! که به آدمها این فرصت را میدهی که تو را دستکم بگیرند و زیر سوالت ببرند و غرورت را له کنند. تا جایی محترمی که بیمشکل و در رفاه باشی! تا جایی محترمی که از اندوه و مشکلاتت حرفی نزنی و وانمود کنی همه چیز خوب است. کم پیش میآید کسی واقعا مهربان باشد و رسالتش زدودن اندوه از قلبهای حوالیاش باشد و برای مهربانیاش، حد و مرزی تعیین نکردهباشد و درک کند که هر آدمی و با هر سن و جایگاهی، گاهی بیپناه میشود و احتیاج به حمایت دارد و این چیز عجیبی نیست.
بزرگترین درسی که در روزهای سختم گرفتم؟ چهرهی واقعیِ آدمها را فقط زمانی خواهیدید که در تنگناهای سخت قرار بگیری. رنج، از یک حدی به بعد، فقط چشمهای آدم را باز میکند...
روزهای سختت بالآخره میگذرد و بگذار جوری بگذرد که اگر بعدها برگشتی و این روزها را مرور کردی، بابت هیچ رفتارِ از روی استیصالی، از خودت دلگیر نباشی و خودت را بابت هیچ همکلامیِ اشتباهی، سرزنش نکنی!
#نرگس_صرافیان_طوفان
بزرگترین درسی که در روزهای سختم گرفتم؟ چهرهی واقعیِ آدمها را فقط زمانی خواهیدید که در تنگناهای سخت قرار بگیری. رنج، از یک حدی به بعد، فقط چشمهای آدم را باز میکند...
روزهای سختت بالآخره میگذرد و بگذار جوری بگذرد که اگر بعدها برگشتی و این روزها را مرور کردی، بابت هیچ رفتارِ از روی استیصالی، از خودت دلگیر نباشی و خودت را بابت هیچ همکلامیِ اشتباهی، سرزنش نکنی!
#نرگس_صرافیان_طوفان
ڪاش براے دوست داشتنمان دنبال بهانہ هاے موجہ نمیگشتیم ،
دنبال یڪ تاریخ ، یڪ مناسبت ، یڪ روز
ڪہ در تقویمِ دلِ عزیزانمان خاطرہ اش ڪنیم .
باورڪنید هر روز میشود بدون مناسبت دوست داشت
بدون دلیل هدیہ داد
بدون تاریخ شاد بود
و بے بهانہ در آغوش ڪشید
این ماییم ڪہ مهربانیمان را "زمان دار" ڪردہ ایم
این ماییم ڪہ بہ سڪوت و غرور و انڪار عادت ڪردہ ایم
آدم ها نیاز دارند ڪہ هر روز دوست داشتہ شوند
آدم ها از بے مهرے و بے توجهے پیر میشوند
آرزو مے ڪنم هیچڪس در جهان طعم تلخ نادیدہ گرفتہ شدن را نچشد
و هیچڪس براے دوست داشتہ شدن در انتظار روز تولدش نمانَد !
ڪاش بے هیچ بهانہ اے هواے هم را داشتیم
ڪاش آدم ها را بدون تاریخ مے خواستیم !
#نرگس_صرافیان_طوفان
دنبال یڪ تاریخ ، یڪ مناسبت ، یڪ روز
ڪہ در تقویمِ دلِ عزیزانمان خاطرہ اش ڪنیم .
باورڪنید هر روز میشود بدون مناسبت دوست داشت
بدون دلیل هدیہ داد
بدون تاریخ شاد بود
و بے بهانہ در آغوش ڪشید
این ماییم ڪہ مهربانیمان را "زمان دار" ڪردہ ایم
این ماییم ڪہ بہ سڪوت و غرور و انڪار عادت ڪردہ ایم
آدم ها نیاز دارند ڪہ هر روز دوست داشتہ شوند
آدم ها از بے مهرے و بے توجهے پیر میشوند
آرزو مے ڪنم هیچڪس در جهان طعم تلخ نادیدہ گرفتہ شدن را نچشد
و هیچڪس براے دوست داشتہ شدن در انتظار روز تولدش نمانَد !
ڪاش بے هیچ بهانہ اے هواے هم را داشتیم
ڪاش آدم ها را بدون تاریخ مے خواستیم !
#نرگس_صرافیان_طوفان
گاهی نباید حرفی بزنی! نباید از گامهای بعدیت بگویی و هراس و تردیدت از شروعی تازه، باعث شود برای همفکری، به آدمها پناه ببری و بیشتر سرخورده و ناامید شوی و بیشتر رنج بکشی و بیشتر زمین بخوری. نباید بگذاری آدمها در برداشتن گامهای بعدیات، تو را مردد کنند.
عزمت را جزم کن، زل بزن وسط چشمهای دنیا، بزن به قلب حادثه و انجامش بده!
باید خودت را در دل ترسهات غرق کنی تا ببینی چقدر بیدلیل بودهاند و باید ببینی و ایمان بیاوری که چقدر توانمندتر از چیزی هستی که فکر میکردی...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
عزمت را جزم کن، زل بزن وسط چشمهای دنیا، بزن به قلب حادثه و انجامش بده!
باید خودت را در دل ترسهات غرق کنی تا ببینی چقدر بیدلیل بودهاند و باید ببینی و ایمان بیاوری که چقدر توانمندتر از چیزی هستی که فکر میکردی...
#نرگس_صرافیان_طوفان
Join👇
🍷@kafeh_sher
روزی به تلافیِ تمامِ قوی بودن ها ، آغوشی خواهم گُزید و روی چهارخانه ی پیراهنی ، گریه خواهم کرد .
روزی انصراف خواهم داد از ادامه دادن و جنگیدن ،
جایی میانه ی مسیر ، خواهم ایستاد و به همه ی آن چیزی که هست ، اکتفا خواهم کرد .
روزی خودم را به یاد خواهم آورد و به حرمتِ هیچ قوی بودنی ؛ بغض هایم را نخواهم بلعید ، اشتیاقم را کتمان نخواهم کرد ، بیش از توانم نخواهم جنگید و خودم را برای تمام تلاش هایی که کرده ام ، در آغوش خواهم کشید .
روزی اعتراف خواهم کرد خسته ام ، دیگر به خودم سخت نخواهم گرفت ، به شانه ای تکیه خواهم زد ، نفسِ راحتی خواهم کشید و نگرانِ چیزی نخواهم بود ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
روزی انصراف خواهم داد از ادامه دادن و جنگیدن ،
جایی میانه ی مسیر ، خواهم ایستاد و به همه ی آن چیزی که هست ، اکتفا خواهم کرد .
روزی خودم را به یاد خواهم آورد و به حرمتِ هیچ قوی بودنی ؛ بغض هایم را نخواهم بلعید ، اشتیاقم را کتمان نخواهم کرد ، بیش از توانم نخواهم جنگید و خودم را برای تمام تلاش هایی که کرده ام ، در آغوش خواهم کشید .
روزی اعتراف خواهم کرد خسته ام ، دیگر به خودم سخت نخواهم گرفت ، به شانه ای تکیه خواهم زد ، نفسِ راحتی خواهم کشید و نگرانِ چیزی نخواهم بود ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
باباها همهشان عاشقند.
باید خیلی عاشق باشی که از خواب و تفریحت بزنی و سختیِ کار بیوقفه را به جان بخری تا خانوادهات در آرامش و رفاه باشند. که حاصل یک ماه تلاش شبانه روزیات را یک شبه با شور و اشتیاق، برای شادی خانوادهات خرج کنی و حتی یک لحظه هم احساس پشیمانی نکنی، که کِیف کنی از این که تمام حاصل چندماه کار و تلاشت را گوشواره کردهای برای دخترت، دوچرخه کردهای برای پسرت و یا انگشتری برای قدردانی از همسرت.
باید عاشق باشی که هر سال عید برای همهی خانواده کفش و لباس بگیری و به خودت که رسید بگویی "من لباس نمیخوام، همینها که دارم کافیست." که اصرار کنند و انکار کنی. بعد هم با لبخند رضایتی به لب، ذوق بچههات را در لباسهای نو تماشا کنی و برای شادیهای بعدیشان برنامه بچینی.
باید خیلی عاشق باشی که چندماه با تمام توانت و بیشتر از همیشه تلاش کنی، با سختی و ناملایمتیهای زمانه بجنگی تا در نهایت، یکبار دست خانواده را بگیری و یک وری ببریشان و یک خاطرهی خوب به آلبوم خاطرههاشان اضافه کنی. بابا که باشی خودت را در قبال حالِ خانواده مسئول میدانی، که دلخوشی به لبخندهاشان، به اینکه امنیتی در نهایت نا امنی و تکیهگاهترینی برای کسانی که روی آغوش پدرانهات حساب کردهاند. باید بابا باشی و عاشق؛ که تمام دغدغه و اولویتت خوشبختی و شادی خانوادهات باشد. که تمام حواس مردانهات جمعِ دلخوشی بچهها و آرامش مامان بچهها باشد.
باباها از خودگذشتهترین و عاشقترین موجودات دوستداشتنی و سبیلدار جهانند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
🪷join🪷
🌈@kafeh_sher
باید خیلی عاشق باشی که از خواب و تفریحت بزنی و سختیِ کار بیوقفه را به جان بخری تا خانوادهات در آرامش و رفاه باشند. که حاصل یک ماه تلاش شبانه روزیات را یک شبه با شور و اشتیاق، برای شادی خانوادهات خرج کنی و حتی یک لحظه هم احساس پشیمانی نکنی، که کِیف کنی از این که تمام حاصل چندماه کار و تلاشت را گوشواره کردهای برای دخترت، دوچرخه کردهای برای پسرت و یا انگشتری برای قدردانی از همسرت.
باید عاشق باشی که هر سال عید برای همهی خانواده کفش و لباس بگیری و به خودت که رسید بگویی "من لباس نمیخوام، همینها که دارم کافیست." که اصرار کنند و انکار کنی. بعد هم با لبخند رضایتی به لب، ذوق بچههات را در لباسهای نو تماشا کنی و برای شادیهای بعدیشان برنامه بچینی.
باید خیلی عاشق باشی که چندماه با تمام توانت و بیشتر از همیشه تلاش کنی، با سختی و ناملایمتیهای زمانه بجنگی تا در نهایت، یکبار دست خانواده را بگیری و یک وری ببریشان و یک خاطرهی خوب به آلبوم خاطرههاشان اضافه کنی. بابا که باشی خودت را در قبال حالِ خانواده مسئول میدانی، که دلخوشی به لبخندهاشان، به اینکه امنیتی در نهایت نا امنی و تکیهگاهترینی برای کسانی که روی آغوش پدرانهات حساب کردهاند. باید بابا باشی و عاشق؛ که تمام دغدغه و اولویتت خوشبختی و شادی خانوادهات باشد. که تمام حواس مردانهات جمعِ دلخوشی بچهها و آرامش مامان بچهها باشد.
باباها از خودگذشتهترین و عاشقترین موجودات دوستداشتنی و سبیلدار جهانند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
🪷join🪷
🌈@kafeh_sher
برف آمد
ذوق کردم،
بیهوا چون کودکی خندان دویدم، راه رفتم، بغض کردم
کودکیها یادم آمد
صبح بابا از رهی میآمد و میگفت: پاشو! برف تا زانو رسیده...
میدویدم پشت شیشه
برف از زانو فراتر
کوچه ساکت، شهر ساکت
خانه سرد و
دل به آغوشِ عزیزان مبتلاتر...
برف بارید و دوباره؛
کودکی بودم که از سرما دلش آغوش میخواست
برف، باااااید ببارد
بیحد و ممتد ببارد
بیشتر، چون کودکیها
من دلم آغوش میخواست...
#نرگس_صرافیان_طوفان
ذوق کردم،
بیهوا چون کودکی خندان دویدم، راه رفتم، بغض کردم
کودکیها یادم آمد
صبح بابا از رهی میآمد و میگفت: پاشو! برف تا زانو رسیده...
میدویدم پشت شیشه
برف از زانو فراتر
کوچه ساکت، شهر ساکت
خانه سرد و
دل به آغوشِ عزیزان مبتلاتر...
برف بارید و دوباره؛
کودکی بودم که از سرما دلش آغوش میخواست
برف، باااااید ببارد
بیحد و ممتد ببارد
بیشتر، چون کودکیها
من دلم آغوش میخواست...
#نرگس_صرافیان_طوفان
دلم یک خانه ی قدیمی می خواهد ...
یک حال و هوایِ سنتی و اصیل ...
حیاطی چند ضلعی و دیوارهایِ کاهگلی
خانه ای که کلون و هشتی و پنج دری و مطبخ داشته باشد ...
عصر هایِ تابستان ، تمامِ دلخوشی ام ؛
یک کاسه آبدوغ خیارِ خنک و نانِ خشک باشد ،
و شب هایِ زمستان ، تمامِ دلگرمی ام ؛
یک کرسی آتشیِ جانانه با یک سینی پر از آجیل و خشکبار !
صبح ها با شیطنت و صدایِ گنجشک ها بیدار شوم ،
به حیاطش بروم ،
و از عطرِ خاطره انگیزِ کاهگلش ،
جان بگیرم ...
من از حصارِ آهن و فولاد خسته ام ...
دلم خانه ای می خواهد ؛
که هر غروب ؛
رویِ تختِ قدیمیِ تویِ حیاط ،
روبروی حوض ، کنارِ باغچه ، بنشینم ،
چای بنوشم ،
و شعرهایِ زیبایِ فروغ را با شوقی بی وصف ؛
به روح و جانم ؛
تزریق کنم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
یک حال و هوایِ سنتی و اصیل ...
حیاطی چند ضلعی و دیوارهایِ کاهگلی
خانه ای که کلون و هشتی و پنج دری و مطبخ داشته باشد ...
عصر هایِ تابستان ، تمامِ دلخوشی ام ؛
یک کاسه آبدوغ خیارِ خنک و نانِ خشک باشد ،
و شب هایِ زمستان ، تمامِ دلگرمی ام ؛
یک کرسی آتشیِ جانانه با یک سینی پر از آجیل و خشکبار !
صبح ها با شیطنت و صدایِ گنجشک ها بیدار شوم ،
به حیاطش بروم ،
و از عطرِ خاطره انگیزِ کاهگلش ،
جان بگیرم ...
من از حصارِ آهن و فولاد خسته ام ...
دلم خانه ای می خواهد ؛
که هر غروب ؛
رویِ تختِ قدیمیِ تویِ حیاط ،
روبروی حوض ، کنارِ باغچه ، بنشینم ،
چای بنوشم ،
و شعرهایِ زیبایِ فروغ را با شوقی بی وصف ؛
به روح و جانم ؛
تزریق کنم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
بچه بودیم و چیزی نمیفهمیدیم،
بچه بودیم و بیخیال بودیم،
برای خودمان دنیایی ورای این دنیا ساختهبودیم و در آن سیر میکردیم، شنگول و سرخوشانه تک تک کوچههای کودکی را گشت میزدیم، چرخ میزدیم و برای خودمان خیالهای جانانه میبافتیم.
بچه بودیم و همه چیز خوب بود،
بچه بودیم و آسمان آبیتر بود، زمین سبزتر و آدمها شادتر بودند.
بچه بودیم و جهان، خواستنیتر بود.
بزرگ شدیم و از همه چیزِ دنیا سر در آوردیم، که لبریز شدیم از فکر و دغدغه، که توقعمان بیشتر شد، که جهان را مثل سابق دوست نداشتیم. و فهمیدیم که خوب نیستیم!
که ای کاش سر در نمیآوردیم، که ای کاش نمیفهمیدیم.
و اکنون در بنبستترین کوچههای بزرگسالی پناه بردهایم به خاطرات روزهای کودکی...
از شر حالی که معمولا خوب نیست،
از شر ذهنی که بیخیالی نمیفهمد!
#نرگس_صرافیان_طوفان
بچه بودیم و بیخیال بودیم،
برای خودمان دنیایی ورای این دنیا ساختهبودیم و در آن سیر میکردیم، شنگول و سرخوشانه تک تک کوچههای کودکی را گشت میزدیم، چرخ میزدیم و برای خودمان خیالهای جانانه میبافتیم.
بچه بودیم و همه چیز خوب بود،
بچه بودیم و آسمان آبیتر بود، زمین سبزتر و آدمها شادتر بودند.
بچه بودیم و جهان، خواستنیتر بود.
بزرگ شدیم و از همه چیزِ دنیا سر در آوردیم، که لبریز شدیم از فکر و دغدغه، که توقعمان بیشتر شد، که جهان را مثل سابق دوست نداشتیم. و فهمیدیم که خوب نیستیم!
که ای کاش سر در نمیآوردیم، که ای کاش نمیفهمیدیم.
و اکنون در بنبستترین کوچههای بزرگسالی پناه بردهایم به خاطرات روزهای کودکی...
از شر حالی که معمولا خوب نیست،
از شر ذهنی که بیخیالی نمیفهمد!
#نرگس_صرافیان_طوفان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#نرگس_صرافیان_طوفان
دلم یک کنج ساده
و صمیمی میخواهد
یک ایوان ، به سمت تمام بیخیال بودنها
یک دوست که حواس مرا از غمهایم پرت کند
من دلم فقط کمی حالِ خوش میخواهد !
حالِ خوش.....👌🏽
دلم یک کنج ساده
و صمیمی میخواهد
یک ایوان ، به سمت تمام بیخیال بودنها
یک دوست که حواس مرا از غمهایم پرت کند
من دلم فقط کمی حالِ خوش میخواهد !
حالِ خوش.....👌🏽