💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
تا ناخن از پلنگ نگیرد به عاریت


ایام از دلم گرهی وا نمی کند

#کلیم_کاشانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
جهان را آزمودم تلخ و شیرین بیم و امّیدش



نیرزد عشرت عیدش به رنج دید و وادیدش

#کلیم_کاشانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

ز سوز آه مظلومان...
#بترس_ای_صاحب_قدرت...
رسد بر آسمان اين ناله‌ها...
#آهسته_آهسته...
از اين بالا نشینی‌ها...
#مشو_غره_که_چرخ_دون...
کِشد از زير پايت نردبان...
#آهسته_آهسته...

#کلیم_کاشانی🌷

.❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر زِ غَمَت شکست دل

رازِ تو فاش کی شَود ؟

گنج نهفته‌تر شوَد ،

خانه اگر خراب شد ...!


#کلیم_کاشانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
قربان آن بناگوش،و آن برق گوشواره
با هم چه خوش نمایند آن صبح و این ستاره

ماییم و کهنه دلقی دلگیر از دو عالم
سر چون جرس کشیده در جیب پاره پاره

چون کار رفت از دست،گیرد سپهر دستت
دریا غریقِ مرده،افکند بر کناره

روز از برم چو رفتی شب آمدی به خوابم
این است اگر کسی را،عمری بُوَد دوباره

روشندلان ندارند دلبستگی به فرزند
بر شعله سهل باشد مهجوری شراره

آن نشئه ای که بخشد بگذشتن از دو عالم
در کیش میکشان چیست یک مستی گذاره؟

با چرخ سرفرازی نتوان ز پیش بردن
جایی که سقف پست است نتوان شدن سواره

همچون کلیم دیگر یک نامشخّصی کو؟
آگاه و مست غفلت پر شغل و هیچ کاره

#کلیم_کاشانی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قربان آن بناگوش،و آن برق گوشواره
با هم چه خوش نمایند آن صبح و این ستاره

ماییم و کهنه دلقی دلگیر از دو عالم
سر چون جرس کشیده در جیب پاره پاره

چون کار رفت از دست،گیرد سپهر دستت
دریا غریقِ مرده،افکند بر کناره

روز از برم چو رفتی شب آمدی به خوابم
این است اگر کسی را،عمری بُوَد دوباره

روشندلان ندارند دلبستگی به فرزند
بر شعله سهل باشد مهجوری شراره

آن نشئه ای که بخشد بگذشتن از دو عالم
در کیش میکشان چیست یک مستی گذاره؟

با چرخ سرفرازی نتوان ز پیش بردن
جایی که سقف پست است نتوان شدن سواره

همچون کلیم دیگر یک نامشخّصی کو؟
آگاه و مست غفلت پر شغل و هیچ کاره

#کلیم_کاشانی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هیچ‌کاری برنمی‌آید ز دست تنگ من
ورنه جنگی نیست دامان تورا با چنگ من

طینتم بر عاریت‌های جهان چسبیده است
گر فشانی گرد از رویم بریزد رنگ من

بس‌که خرسندم ز کنج‌فقر کآسیبش مباد
نعمت الوان بود غم‌های رنگارنگ من

با همه کم فطرتی دارم ز همت گوشه‌ای
درنیاید هیچگه دنیا به‌چشم تنگ من

کام دنیا چیست کز ناکامیش باشد هراس؟
آخر این رنگ حنا گو رفته باش از چنگ من

شیشه‌ٔ خود را که می‌آرد به‌سنگ ما زند
کس به‌جنگ من نمی‌آید کلیم از ننگ من


#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هیچ‌کاری برنمی‌آید ز دست تنگ من
ورنه جنگی نیست دامان تورا با چنگ من

طینتم بر عاریت‌های جهان چسبیده است
گر فشانی گرد از رویم بریزد رنگ من

بس‌که خرسندم ز کنج‌فقر کآسیبش مباد
نعمت الوان بود غم‌های رنگارنگ من

با همه کم فطرتی دارم ز همت گوشه‌ای
درنیاید هیچگه دنیا به‌چشم تنگ من

کام دنیا چیست کز ناکامیش باشد هراس؟
آخر این رنگ حنا گو رفته باش از چنگ من

شیشه‌ٔ خود را که می‌آرد به‌سنگ ما زند
کس به‌جنگ من نمی‌آید کلیم از ننگ من


#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گاهی که سنگ حادثه از آسمان رسد
اول بلا به مرغ بلندآشیان رسد

ای باغبان! ز بستن در پس نمی‌رود
غارتگر خزان چو به این گلْسِتان رسد

حرف شب وصال که عمرش دراز باد
کوته‌تر است ازآن که ز دل بر زبان رسد

آخر همه کدورت گلچین و باغبان
گردد بدل به صلح چو فصل خزان رسد

مرهم به داغ غربت ما کی نهد وطن؟
گوهر ندیده‌ایم که دیگر به کان رسد

من جغد این خرابه‌ام آخر هما نی‌ام
از خوان رزق تا به کی‌ام استخوان رسد؟

رفتم فرو به خاک ز سرکوب دوستان
نوبت کجا به سرزنش دشمنان رسد؟

بی‌بال‌وپر چو رنگ ز رخسار می‌پریم
روزی که وقت رفتن ازین آشیان رسد

پیغام عیش دیر به ما می‌رسد کلیم
مِی در بهار اگر بکشم در خزان رسد

#کلیم_کاشانی

آه...😞

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دل گمان دارد ڪه.....
پوشیده‌سٺ راز ؏شـق را.....

شمع را فانوس پندارد.....
ڪه پنهان ڪرده اسٺ.....


#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرگ تلخ و زندگی هم سربه‌سر درد و غم است
پشت و روی کار عالم هیچگه دلخواه نیست

کیسه‌ای بر وعده‌های بخت نتْوان دوختن
خفته گر در خواب حرفی گفت، از آن آگاه نیست

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرگ تلخ و زندگی هم سربه‌سر درد و غم است
پشت و روی کار عالم هیچگه دلخواه نیست

کیسه‌ای بر وعده‌های بخت نتْوان دوختن
خفته گر در خواب حرفی گفت، از آن آگاه نیست


#کلیم_کاشانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرگ تلخ و زندگی هم سربه‌سر درد و غم است
پشت و روی کار عالم هیچگه دلخواه نیست

کیسه‌ای بر وعده‌های بخت نتْوان دوختن
خفته گر در خواب حرفی گفت، از آن آگاه نیست

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زچاک پیرهن آن بهینه را ببین ای بخت
سری ز خواب برآور که صبح روشن شد

زبسکه بر سر هم ریختیم و سبز نشد
بزیر خاکم تخم امید خرمن شد

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

ما را که به تزویر و حیل نیست سر و کار
آن صید حلال است که در دام نگیریم

ما هیچ نداریم جز از ساقی و مطرب
منت نکشیم از کس و انعام نگیریم

دلبسته سازیم و اسیر می نابیم
گه موج شرابیم و گهی تار ربابیم

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا نگاه افکنده‌ای، تسخیرِ شهری کرده‌ای
همچو بوی گل که تا برخاست، بُستان را گرفت

در کنار آفتاب افتاده دائم تیره‌روز
دود آه کیست کآن زلف پریشان را گرفت؟

چشم ما و دیده‌ی زنجیر را طالع یکی‌ست
خواب اگر لشکر کشد، نتْواند ایشان را گرفت!

کام‌بخشی‌های گردون نیست جز داد و ستد
تا لب نانی عطا فرمود، دندان را گرفت...

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مستیم و عنان دل خودکام نگیریم
تا جام بود، عبرت از ایام نگیریم

بی می به گلستان جهان عزت ما چیست
چون لاله گیاهیم اگر جام نگیریم

هر لحظه ز ساقی طلب باده ضرور است
بی قدر بود هرچه به ابرام نگیریم

زینسان که جهان را خبری از غم ما نیست
ما هم خبری از غم ایام نگیریم

خاکی که ملایم شود از سایه تاکی
بر سر، کمش از روغن بادام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

ما را که به تزویر و حیل نیست سر و کار
آن صید حلال است که در دام نگیریم

زینسان که ز می، آینۀ طبع جلا یافت
زنگ از تری طالع خودکام نگیریم

قرض رمضان نیست که واپس نتوان داد
از پیر مغان باده چرا وام نگیریم

دیدیم که بر روی نگین نام چه آورد
تا ننگ بود ما طرف نام نگیریم

ما هیچ نداریم جز از ساقی و مطرب
منت نکشیم از کس و انعام نگیریم

دلبسته سازیم و اسیر می نابیم
گه موج شرابیم و گهی تار ربابیم

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چشم جادوی تو در دلجوئیِ اهلِ نیاز
هیچ کوتاهی ندارد، عمرِ مژگانش دراز!

رشته‌ی جان و رَگِ دل در خَمِ مژگانِ اوست
هیچ‌کس دیدی به یک مضراب بنوازد دو ساز؟

هرکسی سازی به ذوقِ خویشتن سر می‌کند
دل، میانِ مطربان، خوش کرده یارِ دلنواز

جامه‌ی دیوانگی بر قدّ هرکس راست نیست
از دو صد دیوانه یک تن نیست عریانی‌تَراز

در قمارِ عشقبازی با تو نقشم خوش نشست
چون نباشد این‌چنین؟ تو پاک‌بَر، من پاکباز

از نشانِ خونِ ناحق کشتگانِ او چه باک؟
بالِ گنجشک است فرشِ آشیانِ شاهباز

تا نبود این تاجِ زرّین بر سرش آسوده بود
شمع افتاد از هوای سرفرازی در گُداز

شعر اگر وحی است، محتاجِ سخن‌فَهمان بُوَد
چون مُمَیّز در میان نبوَد، چه سود از امتیاز

بیشتر ما را #کلیم، آفت رسد ز ابنایِ جنس
شیشه از سنگ است و از وی بیش دارد اِحتراز

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بسکه ز دیده ریختم خون دل خراب را
گریه گرفت در حنا پنجهٔ آفتاب را

بسکه ز تیره روز من دهر گرفته تیرگی
شب‌پره تنگ در بغل می‌کند آفتاب را

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀