Shab Bidari
Satin
#ستین
#شب_بیداری😔😔😔😔
شب بخیر ای ڪه #غمت علت #بیداریِ من
مـرهم چـشمِ #تو سر منشاء بیماریِ #من
#من به بوسیدنِ لبهای #تو از دور خوشم
شب بخیر ای سبب چشمِ ز غم جاریِ #من
#مجتبی_خوش_زبان
💔💔💔💔💔💔💔💔
❤🌼❤🌼❤🌼❤🌼❤🌼❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#شب_بیداری😔😔😔😔
شب بخیر ای ڪه #غمت علت #بیداریِ من
مـرهم چـشمِ #تو سر منشاء بیماریِ #من
#من به بوسیدنِ لبهای #تو از دور خوشم
شب بخیر ای سبب چشمِ ز غم جاریِ #من
#مجتبی_خوش_زبان
💔💔💔💔💔💔💔💔
❤🌼❤🌼❤🌼❤🌼❤🌼❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تو که آشنا شدم، بـا نفست،، صدا شدم
چشم به چشمِ آسمان، همنفس خدا شدم
مـثـل طلوع مـاه شـب،،در گـذر ستارههـا
با تـو طلوع کـردم و،،راهیِ نـا کجا شدم
قبـل تـو و نـگـاهِ تـو، آهـنِ کـهنه بودم و
با دَمِ کیمیاییات، نـقـره شدم، طلا شدم
لب به لبم گذاشتی،عشق به سینه کاشتی
آاااه به لب چه داشتی،درد شدم دوا شدم
با توردیفِ شعرِمن،بوسهبهحرفو واژه زد
"من"به"منت"سپردمو،"ما" شدمو"شما"شدم
تا برسم به کویِ تـو، سر بکشم سبوی تـو
بوسه شوم بهرویِ تو، باد شدم،صبا شدم
قبلهو سجده گاهِ من، پشتِ منو پناه من
با تـو عـروج کـردمو، از بـدنم جـدا شدم
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
چشم به چشمِ آسمان، همنفس خدا شدم
مـثـل طلوع مـاه شـب،،در گـذر ستارههـا
با تـو طلوع کـردم و،،راهیِ نـا کجا شدم
قبـل تـو و نـگـاهِ تـو، آهـنِ کـهنه بودم و
با دَمِ کیمیاییات، نـقـره شدم، طلا شدم
لب به لبم گذاشتی،عشق به سینه کاشتی
آاااه به لب چه داشتی،درد شدم دوا شدم
با توردیفِ شعرِمن،بوسهبهحرفو واژه زد
"من"به"منت"سپردمو،"ما" شدمو"شما"شدم
تا برسم به کویِ تـو، سر بکشم سبوی تـو
بوسه شوم بهرویِ تو، باد شدم،صبا شدم
قبلهو سجده گاهِ من، پشتِ منو پناه من
با تـو عـروج کـردمو، از بـدنم جـدا شدم
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
تـا بی کرانها دوستت دارم عزیزم
دریـایِ عـشقت در دلم ساحل ندارد
با اینکه میروید نفس در سینه اما
این مزرعه بی عشقِ توحاصل ندارد
گـر لحظهای مـاهِ رُخـت بر مـن نتابد
هــفــت آسمــانِ دل مـهِ کـامل ندارد
دل را فــدایــی میکنم بـر زیرِ پایت
ســازِ شکسـته ارزش و قــابــل ندارد
سـر تا به پایِ من به راهت میخرامند
ایـن کـاروان از دوریات مـحمل ندارد
در راهِ عشقِ سینه سوزت قلبِ عاشق
چونچشمهی پاکیست،سنگوگِل ندارد
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دریـایِ عـشقت در دلم ساحل ندارد
با اینکه میروید نفس در سینه اما
این مزرعه بی عشقِ توحاصل ندارد
گـر لحظهای مـاهِ رُخـت بر مـن نتابد
هــفــت آسمــانِ دل مـهِ کـامل ندارد
دل را فــدایــی میکنم بـر زیرِ پایت
ســازِ شکسـته ارزش و قــابــل ندارد
سـر تا به پایِ من به راهت میخرامند
ایـن کـاروان از دوریات مـحمل ندارد
در راهِ عشقِ سینه سوزت قلبِ عاشق
چونچشمهی پاکیست،سنگوگِل ندارد
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به ڪَوشها ے زِ نڪَاهت....
بڪَـیر و صیدم ڪـن.....
ڪـه صید ڪـردنِ قلبم....
ڪـمان نمیخواهد...!!
اڪَرچه بی سر و سامان...
در انتظار توام...
ڪـه دلسپرده ے ڪـوچ...
آشیان نمیخواهد...!!
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بڪَـیر و صیدم ڪـن.....
ڪـه صید ڪـردنِ قلبم....
ڪـمان نمیخواهد...!!
اڪَرچه بی سر و سامان...
در انتظار توام...
ڪـه دلسپرده ے ڪـوچ...
آشیان نمیخواهد...!!
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به نسیمِ نگهت بیدِ دلم می لرزد
پایهی دینِ من از بوسهیِ تو میلغزد..
مبتلایِ تو و شیدایِ دو چشمت شدهام
در رهِ عشق ِ تو افروختنم می ارزد...
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پایهی دینِ من از بوسهیِ تو میلغزد..
مبتلایِ تو و شیدایِ دو چشمت شدهام
در رهِ عشق ِ تو افروختنم می ارزد...
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چنـد خـطی گلـه دارم ز غمت، میخوانی؟
تـا تـه ایـن غـزلـم خیره بـه من میمانی؟
خبرت هست نفس در دلِ من تنگ شده؟
خبرت هست که هم دردی و هم درمانی؟
خبرت هست که در تنـگه ی دریایِ جنون
ساحـل امـن منی ، مـوجِ منی، طـوفـانی
تنِ تو قبلـه و چشمانِ تـو قرآن من است
پـایـهیِ کـفـر مـنـی ، از طـرفـی ایمـانی
عشقت آلـوده بـه خونم شده جریان دارد
وَ تـو چون روح به تن، مستتری، در جانی
بس تبر زد به تنم خاطرههایت شب و روز
مُرد.. افتـاد.. زمین خورد دلم... میـدانی؟
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تـا تـه ایـن غـزلـم خیره بـه من میمانی؟
خبرت هست نفس در دلِ من تنگ شده؟
خبرت هست که هم دردی و هم درمانی؟
خبرت هست که در تنـگه ی دریایِ جنون
ساحـل امـن منی ، مـوجِ منی، طـوفـانی
تنِ تو قبلـه و چشمانِ تـو قرآن من است
پـایـهیِ کـفـر مـنـی ، از طـرفـی ایمـانی
عشقت آلـوده بـه خونم شده جریان دارد
وَ تـو چون روح به تن، مستتری، در جانی
بس تبر زد به تنم خاطرههایت شب و روز
مُرد.. افتـاد.. زمین خورد دلم... میـدانی؟
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مثل یک قاصدک سر خوش و مست
که به دست و نفس و بوسهیِ باد
همه جا در رقص است
#جمعه باید به هوایت رقصید ...
مثل یک شعر غم انگیز بلند
که به هر واژهی آن، دلتنگی
نقشی از عشق زده
#جمعه را باید خواند ...
#جمعه باید به تماشایِ خیالِ تو نشست
به تماشایِ حضورت در دل
که چه زیبا چو نسیم
هر نفس میرقصد....
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که به دست و نفس و بوسهیِ باد
همه جا در رقص است
#جمعه باید به هوایت رقصید ...
مثل یک شعر غم انگیز بلند
که به هر واژهی آن، دلتنگی
نقشی از عشق زده
#جمعه را باید خواند ...
#جمعه باید به تماشایِ خیالِ تو نشست
به تماشایِ حضورت در دل
که چه زیبا چو نسیم
هر نفس میرقصد....
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای نـوبـهـارِ قـلبم، در دل جـوانـه از تـو
انـدوهِ بـرکـه از مـن ، مـاهِ شبـانه از تـو
بهـرِ سرودن از غم، خـودکار و دفتر از من
مشق ازتو، طرح از تو، نقشو نشانه از تو
در کوچههایِغربت،ای خوشنشینِ قلبم
بی سر پناهی از من، آغـوشِ خانه از تـو
در گریـههای هرشب، ای تکیهگاهِ خوبم
اشکو گلایه از من،دست از تو شانهاز تو
ای خواستگـاهِ بودن، ای عـلـتِ سرودن
در دفـترِ خـیالم ، شـعـر و تـرانـه از تـو
در بـسـترِ خـیالت، پـرواز میکـنم مـن
صید و شکار از من، دام از تـو دانـه از تو
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
انـدوهِ بـرکـه از مـن ، مـاهِ شبـانه از تـو
بهـرِ سرودن از غم، خـودکار و دفتر از من
مشق ازتو، طرح از تو، نقشو نشانه از تو
در کوچههایِغربت،ای خوشنشینِ قلبم
بی سر پناهی از من، آغـوشِ خانه از تـو
در گریـههای هرشب، ای تکیهگاهِ خوبم
اشکو گلایه از من،دست از تو شانهاز تو
ای خواستگـاهِ بودن، ای عـلـتِ سرودن
در دفـترِ خـیالم ، شـعـر و تـرانـه از تـو
در بـسـترِ خـیالت، پـرواز میکـنم مـن
صید و شکار از من، دام از تـو دانـه از تو
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
💖کافه شعر💖
@salam_423 – حضرت علی اصغر - میثم مطیعی
دیدم هلالِ ماه، که قامت خمیده بود
انگار، کاروانِ محرم رسیده است
پیراهنِ سیاهِ حسینی به تن کنید
ماه عزا و نوحه و ماتم رسیده است
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
انگار، کاروانِ محرم رسیده است
پیراهنِ سیاهِ حسینی به تن کنید
ماه عزا و نوحه و ماتم رسیده است
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با من از شبهای بیمهتاب و بیفردا بگو
از سکوتی سرد،که در سینهام شد جا بگو
امشبی را از شرابِ عشق، بر قلبم بریز
تا سحر با عشق،از پیمانه و مینا بگو
در میان چشمهایم،شعر عشقم را بخوان
با من از حالِ دلِ یک شاعرِ شیدا بگو
با لبت، جان بر تنِ لبهایِ بیجانم ببخش
از هم آغوشی با من در دل رویا بگو
مو برقصان، دیده وا کن،با نگاه ساحلت
با من از امواجِ طوفان ،با مناز دریا بگو
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از سکوتی سرد،که در سینهام شد جا بگو
امشبی را از شرابِ عشق، بر قلبم بریز
تا سحر با عشق،از پیمانه و مینا بگو
در میان چشمهایم،شعر عشقم را بخوان
با من از حالِ دلِ یک شاعرِ شیدا بگو
با لبت، جان بر تنِ لبهایِ بیجانم ببخش
از هم آغوشی با من در دل رویا بگو
مو برقصان، دیده وا کن،با نگاه ساحلت
با من از امواجِ طوفان ،با مناز دریا بگو
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در شهر دل بدان که فقط جای،جای توست
با هر نفس به سینه ی تنگم،هوای توست
در بـحرِ پُـربلای دلـم ، چـشم ملتهب
در انتظارِ دست تـو و نـاخـدای توست
در نایِ پر سکوت و لبالب زِ بغضِ من
آنچه به گوش می رسد آنجا نوایِ توست
قلبِ غریب و پر زِ غم و درد و حسرتم
عمری دچارِ عشق تو و مبتلای توست
بـیمـارِ دل بـه بسترِ غـم اوفتـاده و
در انتظارِ جامِ لبِ چون دوای توست
بـا طـُره ی نـگاهِ پـر از مـهرِ تو دلم
از عالمی غریبه شد و آشنای توست
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با هر نفس به سینه ی تنگم،هوای توست
در بـحرِ پُـربلای دلـم ، چـشم ملتهب
در انتظارِ دست تـو و نـاخـدای توست
در نایِ پر سکوت و لبالب زِ بغضِ من
آنچه به گوش می رسد آنجا نوایِ توست
قلبِ غریب و پر زِ غم و درد و حسرتم
عمری دچارِ عشق تو و مبتلای توست
بـیمـارِ دل بـه بسترِ غـم اوفتـاده و
در انتظارِ جامِ لبِ چون دوای توست
بـا طـُره ی نـگاهِ پـر از مـهرِ تو دلم
از عالمی غریبه شد و آشنای توست
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوباره صبحِ دگر شد
طلوع کن خورشید
بتاب بر من و این روزگارِ پُر دردم...!
#مجتبی_خوش_زبان
#درود_روزتون_درپناه_حضرت_دوست
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
طلوع کن خورشید
بتاب بر من و این روزگارِ پُر دردم...!
#مجتبی_خوش_زبان
#درود_روزتون_درپناه_حضرت_دوست
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاش عشقم به دلت رخنه کند جا بشود
گرهیِ چشمِ تو با دست دلم وا بشود
کاش روزی برسد لب بنهم بر لب تو
و در آن لحظهیِ خوش، آخرِ دنیا بشود
یا که روزی برسد واژه به واژه به دلم
رازِ چشمـانِ غـزلخیز تـو افشا بشود
کاشکی سر برسد دورهی دوری، پس از آن
منِ من، با منِ تو جمع شود، "ما" بشود
کاش عشقت به دلِ قافیه هایم بِوَزد
تا که شعر و غزلم عاشقِ شیدا بشود
کاشکی هر غزلم با نفس و بوسهی تو
روی هر واژه و هر قافیه امضا بشود
کاش بـر روی حـریـر تـن دریـایـیِ تـو
نقشی از بوسهی لبهای تنم جا بشود...
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گرهیِ چشمِ تو با دست دلم وا بشود
کاش روزی برسد لب بنهم بر لب تو
و در آن لحظهیِ خوش، آخرِ دنیا بشود
یا که روزی برسد واژه به واژه به دلم
رازِ چشمـانِ غـزلخیز تـو افشا بشود
کاشکی سر برسد دورهی دوری، پس از آن
منِ من، با منِ تو جمع شود، "ما" بشود
کاش عشقت به دلِ قافیه هایم بِوَزد
تا که شعر و غزلم عاشقِ شیدا بشود
کاشکی هر غزلم با نفس و بوسهی تو
روی هر واژه و هر قافیه امضا بشود
کاش بـر روی حـریـر تـن دریـایـیِ تـو
نقشی از بوسهی لبهای تنم جا بشود...
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر شـمع غـم عـشقت، میگـردم و میسوزم
در مسلک ما مستان، پـروانه شدن عشق است
بر جـادهی پـر پـیچِ، زلفِ تو به تنهایی
میرقصم و میدانم، دیوانه شدن عشق است
لیلی شو که با قلبم، مـجنون رهـت گـَردم
در مـکتب عـشاقـان،افسانه شدن عشق است
از چشم تو می گویم، پیوسته و میدانم
در وادی دلداران، یک دانه شدن عشق است
حالـم چو خم زلفت، پیچیده و مغشوش است
بـر زلـف پـریشانت، چون شانه شدن عشق است
در کلبه ی قلب من،عشق تو ستون باشد
با زلزلهی چشمت، ویرانه شدن عشق است
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در مسلک ما مستان، پـروانه شدن عشق است
بر جـادهی پـر پـیچِ، زلفِ تو به تنهایی
میرقصم و میدانم، دیوانه شدن عشق است
لیلی شو که با قلبم، مـجنون رهـت گـَردم
در مـکتب عـشاقـان،افسانه شدن عشق است
از چشم تو می گویم، پیوسته و میدانم
در وادی دلداران، یک دانه شدن عشق است
حالـم چو خم زلفت، پیچیده و مغشوش است
بـر زلـف پـریشانت، چون شانه شدن عشق است
در کلبه ی قلب من،عشق تو ستون باشد
با زلزلهی چشمت، ویرانه شدن عشق است
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چهکسی گفته کهتو اینهمه زیبا بشوی؟
عــلتِ مستیِ مـــن در دلِ رویـا بشوی؟
چه کسی گفته کـه بـا ناز بیایی به برم
در دل قـافـیهی شـعـرِ شبم جـا بشوی؟
چهکسی گفته کهبا دستِدلت سر برسی
کشتی امـنِ دلم در دلِ دریـا بـشـوی؟
صبح را همنفسِ مرغ خوشآهنگِ سحر
رویِ پلک و پَرِ خورشید تماشا بشوی؟
چه کسی گفته که در باغچهیِ زندگیام
غنچهسان بشکفی و گل کنی و وا بشوی؟
چه کسی گفته که در قلب پریشان شدهام
دلبری خوش قدموخوش قد و بالا بشوی؟
چهکسی گفته کهبا چشمو لبِ شعر وشبت
نقلِ مضمونِ منِ شاعر شیدا بشوی؟
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عــلتِ مستیِ مـــن در دلِ رویـا بشوی؟
چه کسی گفته کـه بـا ناز بیایی به برم
در دل قـافـیهی شـعـرِ شبم جـا بشوی؟
چهکسی گفته کهبا دستِدلت سر برسی
کشتی امـنِ دلم در دلِ دریـا بـشـوی؟
صبح را همنفسِ مرغ خوشآهنگِ سحر
رویِ پلک و پَرِ خورشید تماشا بشوی؟
چه کسی گفته که در باغچهیِ زندگیام
غنچهسان بشکفی و گل کنی و وا بشوی؟
چه کسی گفته که در قلب پریشان شدهام
دلبری خوش قدموخوش قد و بالا بشوی؟
چهکسی گفته کهبا چشمو لبِ شعر وشبت
نقلِ مضمونِ منِ شاعر شیدا بشوی؟
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از کعبهی عشقت، پُرِ ایمان شده قلبم
با سجده به چشمِ تو مسلمان شده قلبم
زد دستِ غمت روی گریبان دلم چنگ
زین روست پریشانو پریشانو پریشان شده قلبم
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با سجده به چشمِ تو مسلمان شده قلبم
زد دستِ غمت روی گریبان دلم چنگ
زین روست پریشانو پریشانو پریشان شده قلبم
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو ای زیباتر از تصنیفهای باران
لطیفتر از غزلهای عاشقانه
مست تر از شراب
ماهتر از مهتاب
دستی به من بده و مرا با خودت
به افقهای دور دست عشق ببر
مرا که شانههای لرزانم
پایبند قفسِ زمین شده وُ پاهایم
تابی برای دویدن ندارد و بالهای زخمیام نایی برای پریدن
تو ای آبی تر از دریا
آرامتر از ساحل
بیتاب تر از موج
دستی به من بده
تا با لمس تنت تیمُم کنم وُ
در محرابِ اشکها و لبخندها
به سوی تو روانه شوم
وَ در حلقهی عرفان و عشق
ذکری بخوانم و رقص مستانهای کنم...
دلم تنگ است
میخواهم از تو تا عشق
از عشق تا جنون
وَ از جنون تا بیکرانههای بودن عروج کنم
دستی به من بده...
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لطیفتر از غزلهای عاشقانه
مست تر از شراب
ماهتر از مهتاب
دستی به من بده و مرا با خودت
به افقهای دور دست عشق ببر
مرا که شانههای لرزانم
پایبند قفسِ زمین شده وُ پاهایم
تابی برای دویدن ندارد و بالهای زخمیام نایی برای پریدن
تو ای آبی تر از دریا
آرامتر از ساحل
بیتاب تر از موج
دستی به من بده
تا با لمس تنت تیمُم کنم وُ
در محرابِ اشکها و لبخندها
به سوی تو روانه شوم
وَ در حلقهی عرفان و عشق
ذکری بخوانم و رقص مستانهای کنم...
دلم تنگ است
میخواهم از تو تا عشق
از عشق تا جنون
وَ از جنون تا بیکرانههای بودن عروج کنم
دستی به من بده...
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در خواب دیدم دلبر دُر دانهات بودم
شمعِ فروزان بودی و پروانهات بودم
با شـانههـای بیقرار و لشگر اشـکم
در پیچ و تاب انحنای شانهات بودم
در خواب دیدم نیمه شب در حالت مستی
با جان و دل لب بر لب پیمانهات بودم
مهمان نوازی را به جـا آورده بـودی تو
ناخوانده مهمانی به کنج خانهات بودم
در خواب دیدم نیت صیاد چشمت را
صیدانهی بی بند و دام و دانهات بودم
آبـادی دسـتت پناهم بود، جانم بود
سقف فـرو افتـاده و ویـرانهات بودم
شیرینترین لیلای دوران بودی و من هم
مـجنونترین فـرهـادِ، در افسانهات بـودم
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شمعِ فروزان بودی و پروانهات بودم
با شـانههـای بیقرار و لشگر اشـکم
در پیچ و تاب انحنای شانهات بودم
در خواب دیدم نیمه شب در حالت مستی
با جان و دل لب بر لب پیمانهات بودم
مهمان نوازی را به جـا آورده بـودی تو
ناخوانده مهمانی به کنج خانهات بودم
در خواب دیدم نیت صیاد چشمت را
صیدانهی بی بند و دام و دانهات بودم
آبـادی دسـتت پناهم بود، جانم بود
سقف فـرو افتـاده و ویـرانهات بودم
شیرینترین لیلای دوران بودی و من هم
مـجنونترین فـرهـادِ، در افسانهات بـودم
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب آسـمان قلبم ، ز خیال توست روشن
تو که چشمک ستاره ، تو که نورِ ماهتابی
منم آن شبی که گویی ، سحری نباشد آنرا
تو سپیدهای ، تو صبحی تو طلوع آفتابی
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو که چشمک ستاره ، تو که نورِ ماهتابی
منم آن شبی که گویی ، سحری نباشد آنرا
تو سپیدهای ، تو صبحی تو طلوع آفتابی
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای اشتیاق برکه به چشمانِ ماهِ شب
ای آشیان و بوسهی ساحل به چشمِ موج
نزدیکِ دور دست
وقتی که صبح را
پیچیده بر حریر بلندِ سپیدهدم
دستی به دستِ قافلهی نورِ آفتاب
بر دشت بیکرانهیِ دل پخش میشوی
حس میکنم تو را،،،
ای رقصِ خوشه خوشهی گندم به دست باد
ای عطرِ خوبِ غنچهی روییده در بهار
نزدیکِ دوردست
جریانِ دستهایِ تو وقتی که در خیال
بر رویِ گونهها و لبم پخش میشود
جریان پر حرارتِ ظهر است و سایهسار
جریانِ عاشقانهی رود است و آبشار
ای شاخهی نگاه تو سرسبز و سربلند
ای نغمهی صدایِ تو شیرین و دلنواز
نزدیکِ دور دست
من از نگاه تو
بر روی بال قاصدکی مست و بی قرار
آزاد و بی هوا
با بوسههای سر زدهی بادِ صبحدم
تا قلههای مرتفع عشق رفتهام
آنجا کنار یادِ تو با چشمِ اشکبار
همراه ابرها
آوازِ سر سپردگی و عشق خواندهام...
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای آشیان و بوسهی ساحل به چشمِ موج
نزدیکِ دور دست
وقتی که صبح را
پیچیده بر حریر بلندِ سپیدهدم
دستی به دستِ قافلهی نورِ آفتاب
بر دشت بیکرانهیِ دل پخش میشوی
حس میکنم تو را،،،
ای رقصِ خوشه خوشهی گندم به دست باد
ای عطرِ خوبِ غنچهی روییده در بهار
نزدیکِ دوردست
جریانِ دستهایِ تو وقتی که در خیال
بر رویِ گونهها و لبم پخش میشود
جریان پر حرارتِ ظهر است و سایهسار
جریانِ عاشقانهی رود است و آبشار
ای شاخهی نگاه تو سرسبز و سربلند
ای نغمهی صدایِ تو شیرین و دلنواز
نزدیکِ دور دست
من از نگاه تو
بر روی بال قاصدکی مست و بی قرار
آزاد و بی هوا
با بوسههای سر زدهی بادِ صبحدم
تا قلههای مرتفع عشق رفتهام
آنجا کنار یادِ تو با چشمِ اشکبار
همراه ابرها
آوازِ سر سپردگی و عشق خواندهام...
#مجتبی_خوش_زبان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀