💖کافه شعر💖
2.27K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
928 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
غم دنیا نتواند به زمینش بزند
پرچمی را که غم عشق تو بالا ببرد!

دوستداران تو را بیشتر از پیش کند
عطر گیسوی تو را باد به هر جا ببرد

اشک ریزان دل خود را به غمت بسپارم
سنگ را سیل تواند که به دریا ببرد

#علی_مقیمی
#غین

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
سخنی بین من و منکرِ من نیست، تمام!
دشمن عاقل ما را برسانید سلام

علم نوری‌ست که بر سینه ما تابیده‌ست
ما نخواندیم اگر فلسفه و فقه و کلام

چه ملالی‌ست ز دشنام رقیبان وقتی
به من از هرطرفی می‌رسد ازدوست پیام

تو که از منطق ما بی‌خبری ، بی‌خبری !
تکیه بر عقل به فتوای دلِ ماست حرام

عشق درسی‌ست که درمدرسه حاصل نشود
که در این "مرتبه" جز بی‌خبری نیست مقام

#علی_مقیمی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
فقط خدا نکند عشق آرزو باشد
دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد!

چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند
در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟

بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغازِ گفت‌وگو باشد

سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو می‌شنوم
که برخلافِ تو آیینه راست‌گو باشد

همین کسی که دل از او بریده‌ای می‌خواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد

#علی_مقیمی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطره‌ها پنهانی

اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی

شرحِ دل‌بستن و دل‌کندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!

بی‌گناهی اگر از ترسِ عذاب است نه عشق
برحذر باش از این وسوسه‌ی شیطانی

چشم بستیم، ولی جای نظربازی داشت
شرمِ دیدارِ تو در جامه‌ی تابستانی

دست در زلفِ تو بردم که شب آغاز شود
حیف! یلدای من این بار نشد طولانی ...

#علی_مقیمی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
َهوای پَر زدنم هست و شور و حالی نیست
خیال عشق به سر دارم و مجالی نیست

چنان حباب سر از کار خود درآوردم
که جز هوای رهایی مرا خیالی نیست

به یک اشاره چشم تو ماه بشکافد
برای اهل نظر در جهان محالی نیست

اگرچه بشکند آیینه، باز آیینه‌ست
دلم شکست به دستت، ولی ملالی نیست

هزار بار مرا گفته‌ای بپرس از عشق
هزار بار تو را گفته‌‌ام سؤالی نیست

#علی_مقیمی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
آشنا با روزهایِ سختِ در پیشیم ما
فارغ از اندوه فرداییم، درویشیم ما

هستیِ ما چون سرابی، جلوه ای از نیستی ست
کمتر از هیچیم، اما از عدم بیشیم ما

در سر ما بی گمان جز فکر ابروی تو نیست
ساده اندیشی که میگویی کج اندیشیم ما!

چون قناری در قفس هم صحبت آیینه ایم
آه! تنها همدمِ تنهاییِ خویشیم ما.

پیش تو هم شاعر و هم عاشق و هم عارفیم
با تو همدم، با تو همدل، با تو هم کیشیم ما...

#علی_مقیمی
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
می‌توان در خاک هم دل‌بسته افلاک بود
سرو آزادم، تعلق‌ها گرفتارم نکرد...

#علی_مقیمی🌹

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تمامِ عمر چه خوش با غمِ تو سر کردیم
نداشت حاصلی اما مگر ضرر کردیم!

نبود در دلِ ما شوق دیدنِ فردا
به شب‌نشینی اگر روز را هدر کردیم

به شکوه لب نگشودیم و ماجرای تو نیز
حکایتی‌ست که از گفتنش حذر کردیم

به هیچ‌جا نرسیدیم، چون پرستوها
میانَ مبدأ و مقصد فقط سفر کردیم

چنان که طفل زِ بازی، از این جهان ما را
نبود تابِ گذشتن، ولی گذر کردیم!

#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود/ #بازی‌جهان


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
*

#توئیت 🖇♥️

تندیس طلایی برای بهترین نوع از وفاداری
میرسه به جناب #علی_مقیمی؛
اونجایی که میگه :

"اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی..."

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطره‌ها پنهانی

اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی

شرحِ دل‌بستن و دل‌کندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!

بی‌گناهی اگر از ترسِ عذاب است نه عشق
برحذر باش از این وسوسه‌ی شیطانی

چشم بستیم، ولی جای نظربازی داشت
شرمِ دیدارِ تو در جامه‌ی تابستانی

دست در زلفِ تو بردم که شب آغاز شود
حیف! یلدای من این بار نشد طولانی ...

#علی_مقیمی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطره‌ها پنهانی

اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی

شرحِ دل‌بستن و دل‌کندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!


#علی_مقیمی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
اقرارِ پشیمانی پایانِ شکیبایی‌ست
در خویش نمی‌گنجم این لحظه تماشایی‌ست!

ما خيره به هم تنها غمخوارِ همیم اما
دیدارِ دو آیینه پیشامدِ تنهایی‌ست

آیینه تو از من هر‌ چند مکدر بود
آیینه من حیران، از این همه زیبایی‌ست

من گرچه سزاوارم، دشنامِ تو از دل نیست
نفرینِ تو گر آه است، آهِ تو مسیحایی‌ست

آدابِ سخن را کاش از جام فراگیریم!
باید که لبی تر کرد، امشب شبِ شیدایی‌ست

#علی_مقیمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بد و خوب جهان در چشم ما هرچند یکسان است
چه بازی‌ها که پشت پرده تقدیر پنهان است

اگر بر تن هزاران زخم دارم، این جراحت‌ها
شمارِ روزهای رفته بر دیوار زندان است

من از آن روز از دلبستگی دیگر نمی‌ترسم
ِکه فهمیدم دل از مهر تو کندن نیز آسان است!

چه غم، گر در وفاداری کسی چون من نمی‌یابی
برای بی وفایی مثل تو عاشق فراوان است

بنازم باغبانی را که فصل چیدن گل‌ها
خود از شرمندگی چون غنچه‌ها سردرگریبان است

#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود/ #چوب‌خط_عمر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فقط خدا نکند عشق آرزو باشد
دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد!

چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند
در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟

بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغازِ گفت‌وگو باشد

سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو می‌شنوم
که برخلافِ تو آیینه راست‌گو باشد

همین کسی که دل از او بریده‌ای می‌خواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد

#علی_مقیمی
📕#جایگاه_شهود/ #آرزوها

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
لبت مرا به غزل‌های نوجوانی برد
به عشق‌های زمينی آسمانی برد

شکوفه لبِ گلگونِ تو دوباره مرا
به خواب چیدن گل‌های ارغوانی برد

کسی که آتش بی‌مهری‌اش مرا سوزاند
چه شد که باز دل از من به مهربانی برد؟

به زنده بودن من نام زندگی مگذار
که این غریب فقط رنج زندگانی برد

چه زود پیر شدیم و چه دیر فهمیدیم
که عشق هرچه ز ما برد ناگهانی برد


#علی_مقیمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سکوت می‌کنم امشب به جای گفت‌وشنود
مرا ببخش که دل، گرم صحبت تو نبود

من آن تبسّم بی‌پاسخم که هیچ‌کسی
به یاد من غزل عاشقانه‌ای نسرود

گناهکارم و در دام خود گرفتارم
اسیر در قفسِ تن به اتّهام وجود

دروغ گفتم و سوگند خوردم... آه، دریغ!
بخوان دوباره دلم را به جایگاه شهود

به آسمانِ حقیقت ببر مرا ای دوست
که عشق‌های زمینی دل مرا نربود...

#علی_مقیمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سکوت می‌کنم امشب به جای گفت‌وشنود
مرا ببخش که دل، گرم صحبت تو نبود

من آن تبسّم بی‌پاسخم که هیچ‌کسی
به یاد من غزل عاشقانه‌ای نسرود

گناهکارم و در دام خود گرفتارم
اسیر در قفسِ تن به اتّهام وجود

دروغ گفتم و سوگند خوردم... آه، دریغ!
بخوان دوباره دلم را به جایگاه شهود

به آسمانِ حقیقت ببر مرا ای دوست
که عشق‌های زمینی دل مرا نربود...

#علی_مقیمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکستی آینه‌ی در مقابل خود را
کنون بیا به تماشا شمايل خود را

مرا اگرچه پیاپی ز خویش می‌رانی
رها نمی‌کند این موج، ساحل خود را

رواست در دل آتش مرا بسوزانند
به دیگری بسِپارم اگر دل خود را

چو کوه دست به دامان رودم و تنها
به گریه می‌برم از یاد مشکل خود را

اگرچه کشته‌ی عشقیم، در زمان قصاص
خوش آنکه دست ببوسیم قاتل خود را...

#علی_مقیمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در دوری تو، «صبر» شرابی‌ست مقدس
گیرم که عذاب است؛ عذابی‌ست مقدس!

جز «آه» بر این دفتر خونین ننوشتند
آری، دل عشاق کتابی‌ست مقدس

هر چشم فریبنده مرا یاد تو انداخت
هر گوشه این شهر سرابی‌ست مقدس

ای آینه! چون خویش مرا پاک مپندار
ناپاکی ما پشت نقابی‌ست مقدس

بیهودگی زندگی ما به چه معناست؟
لبخند تو، ای مرگ، جوابی‌ست مقدس

#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطره‌ها پنهانی

اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی

شرحِ دل‌بستن و دل‌کندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!


#علی_مقیمی
#صـبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀