گوئیا عزم ندارد که شود روز امشب
یا در آید ز در آن شمع شب افروز امشب
گر بمیرم بجز از شمع کسی نیست که او
بر من خسته بگرید ز سر سوز امشب
مرغ شبخوان که دم از پردهی #عشاق زند
گو نوا از من شب خیز بیاموز امشب
بنشان شمع جگر سوخته را گر چه کسی
نیست، منشین به روز من بد روز امشب
بی لب لعل و رخت خادم خلوتگه انس
گو صراحی منه و شمع میفروز امشب
#خواجویکرمانی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
یا در آید ز در آن شمع شب افروز امشب
گر بمیرم بجز از شمع کسی نیست که او
بر من خسته بگرید ز سر سوز امشب
مرغ شبخوان که دم از پردهی #عشاق زند
گو نوا از من شب خیز بیاموز امشب
بنشان شمع جگر سوخته را گر چه کسی
نیست، منشین به روز من بد روز امشب
بی لب لعل و رخت خادم خلوتگه انس
گو صراحی منه و شمع میفروز امشب
#خواجویکرمانی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
گوئیا عزم ندارد که شود روز امشب
یا در آید ز در آن شمع شب افروز امشب
گر بمیرم بجز از شمع کسی نیست که او
بر من خسته بگرید ز سر سوز امشب
مرغ شبخوان که دم از پردهی #عشاق زند
گو نوا از من شب خیز بیاموز امشب
بنشان شمع جگر سوخته را گر چه کسی
نیست، منشین به روز من بد روز امشب
بی لب لعل و رخت خادم خلوتگه انس
گو صراحی منه و شمع میفروز امشب
#خواجویکرمانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
یا در آید ز در آن شمع شب افروز امشب
گر بمیرم بجز از شمع کسی نیست که او
بر من خسته بگرید ز سر سوز امشب
مرغ شبخوان که دم از پردهی #عشاق زند
گو نوا از من شب خیز بیاموز امشب
بنشان شمع جگر سوخته را گر چه کسی
نیست، منشین به روز من بد روز امشب
بی لب لعل و رخت خادم خلوتگه انس
گو صراحی منه و شمع میفروز امشب
#خواجویکرمانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی
خون #عشاق حلال است زهی شوخ حرامی
بیم آن است دمادم که چو پروانه بسوزم
از تغابن که تو چون شمع چرا شاهد عامی
مگر از هیئت #شیرین تو میرفت حدیثی
نیشکر گفت کمر بستهام اینک به غلامی
کافر ار قامت همچون بت سنگین تو بیند
بار دیگر نکند سجده بتهای رخامی
بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت
فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی
بلعجب باشد از این خلق که رویت چو مه نو
مینمایند به انگشت و تو خود بدر تمامی
طاقتم نیست ز هر بیخبری سنگ ملامت
که تو در سینه سعدی چو چراغ از پس جامی
#سعدی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خون #عشاق حلال است زهی شوخ حرامی
بیم آن است دمادم که چو پروانه بسوزم
از تغابن که تو چون شمع چرا شاهد عامی
مگر از هیئت #شیرین تو میرفت حدیثی
نیشکر گفت کمر بستهام اینک به غلامی
کافر ار قامت همچون بت سنگین تو بیند
بار دیگر نکند سجده بتهای رخامی
بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت
فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی
بلعجب باشد از این خلق که رویت چو مه نو
مینمایند به انگشت و تو خود بدر تمامی
طاقتم نیست ز هر بیخبری سنگ ملامت
که تو در سینه سعدی چو چراغ از پس جامی
#سعدی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گوئیا عزم ندارد که شود روز امشب
یا در آید ز در آن شمع شب افروز امشب
گر بمیرم بجز از شمع کسی نیست که او
بر من خسته بگرید ز سر سوز امشب
مرغ شبخوان که دم از پردهی #عشاق زند
گو نوا از من شب خیز بیاموز امشب
بنشان شمع جگر سوخته را گر چه کسی
نیست، منشین به روز من بد روز امشب
بی لب لعل و رخت خادم خلوتگه انس
گو صراحی منه و شمع میفروز امشب
#خواجویکرمانی
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یا در آید ز در آن شمع شب افروز امشب
گر بمیرم بجز از شمع کسی نیست که او
بر من خسته بگرید ز سر سوز امشب
مرغ شبخوان که دم از پردهی #عشاق زند
گو نوا از من شب خیز بیاموز امشب
بنشان شمع جگر سوخته را گر چه کسی
نیست، منشین به روز من بد روز امشب
بی لب لعل و رخت خادم خلوتگه انس
گو صراحی منه و شمع میفروز امشب
#خواجویکرمانی
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀