شـدم مانند رود از بارشـی جریان که می گیرد
که من بد جور دلتنگ توام باران که می گیرد
دلم تنگ است می دانی پناهم شانه های توست
کمی اشک است درمانش دل انسان که می گیرد
من آن احساس دلتنگی ناگاه پس از شوقم
شبیــه حس دیــدارم ولی پایان که می گیــرد
غروبــی تلـخ و دلگیــرم غــروب دشت تنهایی
دل دشتم من از نی ناله چوپان که می گیرد
چه بی راهم چه از غم ناگزیرم من چه ناچارم
شبیه حس یک قایق شدم طوفان که می گیرد
چقـدر از خاطـراتت ناگــزیرم نه گریزی نیست
منم و باز بــاران بین قــم_تهــران که می گیرد
تو را _ عشــق تو را _آسان گرفت اول دلم اما
چه مشکل می شود کارم دلم آسان که می گیرد
سپردم به فراموشی به سخـــتی خـــاطراتت را
ولی باران که می گیرد ولی باران که می گیرد
#سید_رضا_شرافت
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که من بد جور دلتنگ توام باران که می گیرد
دلم تنگ است می دانی پناهم شانه های توست
کمی اشک است درمانش دل انسان که می گیرد
من آن احساس دلتنگی ناگاه پس از شوقم
شبیــه حس دیــدارم ولی پایان که می گیــرد
غروبــی تلـخ و دلگیــرم غــروب دشت تنهایی
دل دشتم من از نی ناله چوپان که می گیرد
چه بی راهم چه از غم ناگزیرم من چه ناچارم
شبیه حس یک قایق شدم طوفان که می گیرد
چقـدر از خاطـراتت ناگــزیرم نه گریزی نیست
منم و باز بــاران بین قــم_تهــران که می گیرد
تو را _ عشــق تو را _آسان گرفت اول دلم اما
چه مشکل می شود کارم دلم آسان که می گیرد
سپردم به فراموشی به سخـــتی خـــاطراتت را
ولی باران که می گیرد ولی باران که می گیرد
#سید_رضا_شرافت
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شبِ فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
بیا که بر سر کویت بساط چهره ماست
به جای خاک که در زیر پایت افکندهست
خیال روی تو بیخ امید بنشاندست
بلای عشق تو بنیاد صبر برکند است
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به زیر هر خم مویت دلی پراکند است
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت گل آکند است
ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دستها که ز دست تو بر خداوند است
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است
#سعدی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
بیا که بر سر کویت بساط چهره ماست
به جای خاک که در زیر پایت افکندهست
خیال روی تو بیخ امید بنشاندست
بلای عشق تو بنیاد صبر برکند است
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به زیر هر خم مویت دلی پراکند است
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت گل آکند است
ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دستها که ز دست تو بر خداوند است
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است
#سعدی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه استغنا
چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست
از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکم بلا بستهاند عهد الست
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست
به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید
که گفته سخنت میبرند دست به دست
#حافظ
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه استغنا
چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست
از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکم بلا بستهاند عهد الست
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست
به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید
که گفته سخنت میبرند دست به دست
#حافظ
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شـب بخیـر"
امّا" اے ڪاش امشـب
دستـم بہ بودنت میرسیـد
تا خودم با بوسـہهاے عاشقانہام
و با دوستـتدارمهاے عارفانہام
حالیات میڪردم آن
شـب_مهـتابی
ڪہ همہ میڪَویند
نازنینـم چڪَونہ اسـت...
#امیـد_آذر
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
امّا" اے ڪاش امشـب
دستـم بہ بودنت میرسیـد
تا خودم با بوسـہهاے عاشقانہام
و با دوستـتدارمهاے عارفانہام
حالیات میڪردم آن
شـب_مهـتابی
ڪہ همہ میڪَویند
نازنینـم چڪَونہ اسـت...
#امیـد_آذر
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شدم به میکده ساقی مرا نداد شرابی
فغان که چشمه رحمت نزد بر آتشم آبی
دل گرفتهٔ من وا نشد ز هیچ بهاری
دهان غنچهٔ من تر نشد ز هیچ سحابی
نشستم از سر زلفش ولی به روز سیاهی
گذشتم از بر چشمش ولی به حال خرابی
اگر نه با لب و چشمش فتاد کار تو ای دل
پس از برای چه آخر همیشه بی خور و خوابی
#فروغی_بسطامی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
فغان که چشمه رحمت نزد بر آتشم آبی
دل گرفتهٔ من وا نشد ز هیچ بهاری
دهان غنچهٔ من تر نشد ز هیچ سحابی
نشستم از سر زلفش ولی به روز سیاهی
گذشتم از بر چشمش ولی به حال خرابی
اگر نه با لب و چشمش فتاد کار تو ای دل
پس از برای چه آخر همیشه بی خور و خوابی
#فروغی_بسطامی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شبهایم را خسته میکنی ...!
و
در بن بست ترین
کوچه ی خیالم قدم میزنی
درست زمانی که
نفـس،
نفـس ,
میـانِ دلواپسـۍ هایـم ،
دنبـالت میـگردم...
#شیوا_میثاقی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
و
در بن بست ترین
کوچه ی خیالم قدم میزنی
درست زمانی که
نفـس،
نفـس ,
میـانِ دلواپسـۍ هایـم ،
دنبـالت میـگردم...
#شیوا_میثاقی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شب بہ شب...
مثݪ ڪَلي...
مݧ لا بہ لاے دفترٺ...
برڪَ بہ برڪَ خشڪ مےشوم...اما نمےآیی.. چہ سود..؟!!
#یاس_ڪرماني
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مثݪ ڪَلي...
مݧ لا بہ لاے دفترٺ...
برڪَ بہ برڪَ خشڪ مےشوم...اما نمےآیی.. چہ سود..؟!!
#یاس_ڪرماني
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شکست قامت صبرم، از انتظار مدامش
نه خنده خواهم از آن گل، رضا دهم به سلامش
پرندگان جهان را، به چشم هدهدی بینم
به شوق پاسخی از او، به اشتیاق پیامش
#سینا_اسعدی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نه خنده خواهم از آن گل، رضا دهم به سلامش
پرندگان جهان را، به چشم هدهدی بینم
به شوق پاسخی از او، به اشتیاق پیامش
#سینا_اسعدی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شب است ساقی ساغرت کو؟
فروغ ماه ونور اخترت کو؟
ز دور آید صدای مرغ شبگیر
نوا و نغمه ی جان پرورت کو؟
#خلیل_الله_خلیلی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
فروغ ماه ونور اخترت کو؟
ز دور آید صدای مرغ شبگیر
نوا و نغمه ی جان پرورت کو؟
#خلیل_الله_خلیلی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شبی، آسایشــــم نبود، عجب بیداریی دارم
شفا از چشم تو خواهم، عجب بیماریی دارم
به یاد رویت از یاد تـــو خالی نیستم یک دم
ز تشویش غمت گر چه فرامش کاریی دارم
#امیرخسرو_دهلوی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شفا از چشم تو خواهم، عجب بیماریی دارم
به یاد رویت از یاد تـــو خالی نیستم یک دم
ز تشویش غمت گر چه فرامش کاریی دارم
#امیرخسرو_دهلوی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شبِ فراق سرآید، به دیده آب مکن
تو هم به وصل رسی، آنقدَر شتاب مکن
مگو که رفت و غم خود به یادگار گذاشت
هزار سلسله زآن موست، پیچ و تاب مکن
به غارتِ دل من کم نمای جلوه، نگار
خراب گشته دلم، بیش از این خراب مکن
بهارِ عمر گذشت از نگاه تو، ساقی
به حال من بنگر، یادی از شباب مکن
به غیر دوست نبیند مگر دلم در خواب
نشین به خانهی چشمم، بگوی خواب مکن
شنیدهای تو ز رِندان که عشوهی معشوق
ثواب هست، ولیکن تو این ثواب مکن
بس است زلفِ پریشان برای تأدیبم
مکش تو شانه به گیسو، به من عتاب مکن
نصیحتی کنم ار بشنوی تو از «رازی»
دلِ شکسته به دستت فتد، جواب مکن...
#رازی_زنجانی
#ش
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
تو هم به وصل رسی، آنقدَر شتاب مکن
مگو که رفت و غم خود به یادگار گذاشت
هزار سلسله زآن موست، پیچ و تاب مکن
به غارتِ دل من کم نمای جلوه، نگار
خراب گشته دلم، بیش از این خراب مکن
بهارِ عمر گذشت از نگاه تو، ساقی
به حال من بنگر، یادی از شباب مکن
به غیر دوست نبیند مگر دلم در خواب
نشین به خانهی چشمم، بگوی خواب مکن
شنیدهای تو ز رِندان که عشوهی معشوق
ثواب هست، ولیکن تو این ثواب مکن
بس است زلفِ پریشان برای تأدیبم
مکش تو شانه به گیسو، به من عتاب مکن
نصیحتی کنم ار بشنوی تو از «رازی»
دلِ شکسته به دستت فتد، جواب مکن...
#رازی_زنجانی
#ش
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
شبِ دراز، به امّید صبح بیدارم
مگر که بوی تو آرَد نسیمِ اَسحارم
عجب که بیخِ محبت نمیدهد بارم
که بر وی اینهمه بارانِ شوق میبارم
از آستانهی خدمت نمیتوانم رفت
اگر به منزلِ قربت نمیدهی بارم
به تیغِ هجر بکشتی مرا و برگشتی
بیا و زندهی جاوید کن دگربارم
چه روزها به شب آوردهام در این امّید
که با وجود عزیزت شبی به روز آرَم
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی؟
چه کردهام که به هجران تو سزاوارم؟
هنوز با همه بدعهدیات دعاگویم
هنوز با همه بیمهریات طلبکارم
من از حکایت عشق تو بس کنم؟ هیهات!
مگر اجل که ببندد زبانِ گفتارم
هنوز قصهی هجران و داستانِ فراق
بهسر نرفت و به پایان رسید طومارم
اگر تو عمر در این ماجرا کنی «سعدی!»
حدیث عشق به پایان رسد؟ نپندارم
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
یکی تمام بُود مطّلع بر اسرارم...
#سعدی
#ش
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
مگر که بوی تو آرَد نسیمِ اَسحارم
عجب که بیخِ محبت نمیدهد بارم
که بر وی اینهمه بارانِ شوق میبارم
از آستانهی خدمت نمیتوانم رفت
اگر به منزلِ قربت نمیدهی بارم
به تیغِ هجر بکشتی مرا و برگشتی
بیا و زندهی جاوید کن دگربارم
چه روزها به شب آوردهام در این امّید
که با وجود عزیزت شبی به روز آرَم
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی؟
چه کردهام که به هجران تو سزاوارم؟
هنوز با همه بدعهدیات دعاگویم
هنوز با همه بیمهریات طلبکارم
من از حکایت عشق تو بس کنم؟ هیهات!
مگر اجل که ببندد زبانِ گفتارم
هنوز قصهی هجران و داستانِ فراق
بهسر نرفت و به پایان رسید طومارم
اگر تو عمر در این ماجرا کنی «سعدی!»
حدیث عشق به پایان رسد؟ نپندارم
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
یکی تمام بُود مطّلع بر اسرارم...
#سعدی
#ش
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
شَب به شَب
واژه به واژه
عِشق وَرزیدم تو را
امشب
اما تا سحر
دیوانِ شِعرت می کنم ...
#محمد_بزاز
#ش
@Kafee_sheerr
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
واژه به واژه
عِشق وَرزیدم تو را
امشب
اما تا سحر
دیوانِ شِعرت می کنم ...
#محمد_بزاز
#ش
@Kafee_sheerr
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
شب دوشین، تبسم های پنهانی که می کردی
نمک پاش جراحت های پنهان من است امشب
عجب دارم که پیوند حیاتم نگسلد از هم
که پیچ و تاب زلفش در رگ جان من است امشب...
#صائب_تبریزی
#ش
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
نمک پاش جراحت های پنهان من است امشب
عجب دارم که پیوند حیاتم نگسلد از هم
که پیچ و تاب زلفش در رگ جان من است امشب...
#صائب_تبریزی
#ش
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
شبی گفتی به دلداری شبت را روز گردانم
چو سنگ آسیا جانم بر آن پیغام میگردد
به لطف خویش مستش کن خوش جام الستش کن
خراب و می پرستش کن که بیآرام میگردد
#مولانا
#ش
@Kafee_sheerr
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
چو سنگ آسیا جانم بر آن پیغام میگردد
به لطف خویش مستش کن خوش جام الستش کن
خراب و می پرستش کن که بیآرام میگردد
#مولانا
#ش
@Kafee_sheerr
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
.
شاید تو همــان شعر بلندی کـه بایـــد بسرایم
تا با کلماتش غم از این سینه ی ویرانه زدایم...
#امیــــــــد_قهـــــــــرمانے
#ش
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
شاید تو همــان شعر بلندی کـه بایـــد بسرایم
تا با کلماتش غم از این سینه ی ویرانه زدایم...
#امیــــــــد_قهـــــــــرمانے
#ش
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
شد بهاران و دگر باره صفای گل سرخ
بلبلان نغمه سرایند برای گل سرخ
سوی باغ آی سحر گه به تماشای ربیع
پا ،مکش صبح بهاری ز سرای گل سرخ ...!
#محمدحسین_اخباری
#ش
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
بلبلان نغمه سرایند برای گل سرخ
سوی باغ آی سحر گه به تماشای ربیع
پا ،مکش صبح بهاری ز سرای گل سرخ ...!
#محمدحسین_اخباری
#ش
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀